میرزا کوچکخان تجزیهطلب بود؟
از بس هر حکومتی که آمد یکی میرزا را دزد و دیگری قهرمان خواند، روز دیگر شورشی و تجزیهطلب و فردا آزادمرد. ما از ترس نمیدانستیم چه کنیم؛ برای همین همه اسناد و اشیاء او را نابود کردیم!
ادامه مطلباز بس هر حکومتی که آمد یکی میرزا را دزد و دیگری قهرمان خواند، روز دیگر شورشی و تجزیهطلب و فردا آزادمرد. ما از ترس نمیدانستیم چه کنیم؛ برای همین همه اسناد و اشیاء او را نابود کردیم!
ادامه مطلبجنگلیها درخواستهای خاص منطقهای نداشتند...در اذهان مردمی، میرزا کوچکخان به صورت نوعی «رابین هود» تجسم مییابد... یاد جنبش جنگل و رهبر آن یکی از عللی بود که فدائیان خلق ناحیهای جنگلی در گیلان را برای آغاز حرکتی چریکی انتخاب کردند...مراسم بزرگداشت خاطره شهادت میرزا با گرایشهای متضاد و تنوع انجمنهایی که یاد جنبش را استمرار میبخشند گواهی است بر اختلافها و شکافها...استناد به منطقه نه هدف که شرط محبوبیت و مردمی شدن جنبش جنگل بود.
ادامه مطلبمقصود ما عبارتپردازی و اطلاعات خارجه نیست بلکه با قلمی شکسته و افکاری خسته، با زبانی الکن میخواهیم اظهارات خود را از نظر افراد ملت بگذرانیم...جنگلیها میگویند ایرانیان باید در خانۀ خود بدون تجاوز و اذیت همسایگان براحت مشغول اصلاحات باشند...ما قبل از همه چیز طرفدار استقرار استقلال مملکت ایرانیم...بعد از احراز استقلال، اصلاحات اساسی مملکت در رفع فساد تشکیلات دولتی نقطۀ نظر ما است که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است...مقالات آتشین نوشتیم، رجزخوانیها نمودیم.
ادامه مطلبمیرزا کوچکخان گفت وقتی تهران را تصرف کردیم نمایندگان مردم نوع حکومت را تعیین خواهند کرد، اما درباره نوع حکومت اظهارنظر نکرد.
ادامه مطلباگر کمونیزم را برگزینیم همان مردمی که به ما ایمان دارند از ما روی گردانده و حتی خواهند کوشید تا ما را از بین ببرند...کمونیست شدن چیزی نیست که فقط با اعلام کردن از طرف ما خاتمه یابد و مردم یا اقلا آنهایی که تحت رهبری ما هستند فورا آن را بپذیرند..اعلام بلشویکی از سوی ما با تمام اصولی که به عنوان اعتقادات مذهبی عنوان کردهایم منافات دارد...ما هر کسی را که با حکومت مرکزی همکاری میکرد نمیپذیرفتیم و دولت مرکزی نیز در تمام این مدت مخالف و مقابل ما بود.
ادامه مطلبانتقادات ناسیونالیستها، سوسیالیستها و مذهبیها شاید به این خاطر ایجاد شده باشد که آنها احساس میکنند میرزا کوچکخان خیانت کرده است... نقد ناسیونالیستها به جنگلیها به خاطر پذیرفتن و همکاری با نفوذ شوروی به گیلان در ۱۹۲۰ و همدستی با یک نیروی خارجی بود...زمانی که روسها علاقهمندیشان را به حمایت از نهضت جنگل ابراز داشته بودند، همزمان تلاش میکردند تا سازش آتی سیاسی میان تهران و لندن در خصوص شرایط ایران را به خطر نیندازند. این نقطه نظر با میرزا کوچکخان در میان گذاشته نشد.
ادامه مطلبپیرمرد گفت: «چند سال قبل یک عده آمدند گفتند اگر کسی از رشت یا تهران آمد و از شما پرسید که این ساختمان مقرّ میرزا است بگویید بله، هست. اما...» چشمانش برق میزند و حقیقت را میگوید: «ولی آن زمان اصلاً اینجا ساختمانی نبوده.»... شاید زیر این خاکها هنوز هم اسلحههای زنگزده جنگلیها باقی مانده باشد...در گوراب زرمیخ خیلیها خود را از نوادگان و اقوام میرزا معرفی میکنند. خیلیها فامیلی «جنگلی» دارند اما پیرمردها میگویند خیلی از جنگلیها نسبتی با میرزا ندارند.
ادامه مطلبمیرزا کوچکخان جوانتر از آن است که ارتباطی با جمالالدین اسدآبادی داشته باشد، ولی از میراث فکری و سیاسی او، الگوی اتحاد اسلام و آرزوی آزاد ساختن جوامع اسلامی از یوغ استعمار را درک کرده و باور داشت...میرزا در اصل طلبه بود، اما «اسلامی» به معنی طرفدار حکومت روحانیون بودن یا مدار سیاست بر شریعتگرایی گذاشتن، این طور نبود. اسلام برای میرزا یک بُعد نیرومند اتحاد است...ارزشهای عدالت اجتماعی، حکومت مردم، خودمختاری، رد ظلم و استثمار که میرزا به آنها معتقد بود، همچنان در جهت ترقی «علمی» کمونیستها بود
ادامه مطلببرای اولین بار جنبشی شکل گرفت که هم الگو داشت، هم مرامنامه... مهمترین کاستی و ناکامی جنبش جنگل این بود که حبس در منطقه شد.
ادامه مطلبپس از انتقال تشکیلات جنگلیان به زیده و آلیان یعنی در قلمرو ایلی حسنخان آلیانی، او در تشکیلات جنگل اقتدار و نفوذ بیرقیب یافت... کوچکخان موافق حمله به خانهٔ ملاسرا نبوده است و از این رو سازماندهی و ابتکار عمل این جریان را حسنخان و احتمالا تیمسار ثقفی به عهده داشته است...در مهر ماه ۱۳۰۰میرزا کوچکخان بیش از هر زمانی تسلط خود را بر تشکیلات جنگل از دست داده و این حسنخان آلیانی، تیمسار ثقفی و ... بودند که در خفا همه چیز را هدایت میکردند.
ادامه مطلباحسان طبری واقعه ملاسرا و کشته شدن حیدرخان را ناشی از بدگمانی میرزا به دیگر اعضای نهضت و توطئه یارانش میداند...همایون کاتوزیان اختلافات میرزا کوچکخان و حیدرخان را آنگونه نمیبیند که قصد جان هم را بکنند...امیرحسین فردی نویسنده کتاب «کوچک جنگلی» معتقد است که حیدرخان به دست مجاهدان جنگل ولی خودسرانه کشته شد و میرزا در این کار نقشی نداشت...ایرج صراف بیش از همه احسانالله خان را در مظان اتهام قتل عمواوغلی میداند: «بعید نیست که تیر خلاص را هم خود احسانالله خان زده باشد.»
ادامه مطلبمیرزا کوچکخان دنبال تجزیه ایران نبود و میخواست اهداف مشروطه در سراسر ایران پیاده شود...نهضت جنگل به راحتی از سوی دستهها و گروههای مختلف سیاسی در ایران مصادره شده: اسلامگراها، سوسیالیستها و حتی ناسیونالیستها...میرزا با روسها به لحاظ فکری همراه نبود...میرزا پیرو مکتب سیدجمالالدین اسدآبادی بود...پرویز ناتل خانلری در کتاب خاطراتش مینویسد که در دوره حکومت رضاشاه کسی نمیتوانست نوشتهای در خصوص جنگل چاپ و منتشر کند.
ادامه مطلبشما باید برای نگاه به نهضت جنگل از آن عکسها و نقاشیها و اندیشیدن به شماری از روستاییان گیلانی که در پی آنها روان بودند فاصله بگیرید. اولا همه را پاک ندانید چه آنکه اسناد بیانگر دلبستگی و وابستگی برخی از آنان به سیاستهای دیگر است...تسبیح گرداندن و گاهی استخاره گرفتن افراد بسیاری را در کنار میرزا حفظ کرد...برای میرزا کوچکخان دل بستن به آمیزهای از اسلامگرایی و ملیگرایی و بلشویسم کار سخت و قابل گریزی نبود...نهضت جنگل نامش را از درختزار نگرفته، بلکه برگرفته از روزنامه جنگل است.
ادامه مطلبحکومت مرکزی شوروی ذهنیت روشن و برنامه مشخصی در مورد وقایع گیلان نداشت و همه این تحولات را همانند عمل انجامشده میپذیرفت. هدف مسکو چیز دیگری بود: حداکثر بهرهبرداری از وقایع گیلان علیه انگلیس... وزیر امور خارجه شوروی در گرماگرم ماجراهای گیلان نوشت: «جمهوری ایران شوروی بدون میرزا کوچکخان هم به حیاتش ادامه میدهد. کوچکخان به عنوان یک چهره محبوب مفید است، ولی تا اندازهای هم به واسطه عدم درک کامل از سیاست انقلابی و کمتحرکی و حسابگری خود زیانآور است.»
ادامه مطلب