جنگلی‌ها در آینه روزنامه جنگل/ قلم بدستان تفنگ بدوش

سرگه بارسقیان
۰۷ تیر ۱۳۹۱ | ۰۰:۳۲ کد : ۷۵۱۶ در هزارتوی جنگل سرخ
مقصود ما عبارت‌پردازی و اطلاعات خارجه نیست بلکه با قلمی شکسته و افکاری خسته، با زبانی الکن می‌خواهیم اظهارات خود را از نظر افراد ملت بگذرانیم...جنگلی‌ها می‌گویند ایرانیان باید در خانۀ خود بدون تجاوز و اذیت همسایگان براحت مشغول اصلاحات باشند...ما قبل از همه چیز طرفدار استقرار استقلال مملکت ایرانیم...بعد از احراز استقلال، اصلاحات اساسی مملکت در رفع فساد تشکیلات دولتی نقطۀ نظر ما است که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است...مقالات آتشین نوشتیم، رجزخوانی‌ها نمودیم.
جنگلی‌ها در آینه روزنامه جنگل/ قلم بدستان تفنگ بدوش
تاریخ ایرانی: شماره اول نوشتند «در ایام هفته بقدر امکان طبع و نشر می‌گردد» اما شماره دومش رفت درست یک هفته بعد از آن در و بعد در سمت راست لوگو آمد «هفتۀ دو نمره طبع می‌شود»، شماره پنجم فقط نوشته شد «تک نمره هفت شاهی» و از شماره ششم نوشتند «هر ماه چهار نمره طبع و توزیع خواهد شد». از شماره اولش که یکشنبه ۱۹ شهر شعبان‌المعظم ۱۳۳۵ به طبع رسیده بود تا دومین شماره، کادر بزرگ قرمز رنگ لوگو و شناسنامه روزنامه یک تغییر دیگر هم کرده بود علاوه بر آنکه لوگو از سمت راست به وسط کادر رفته بود و آن اینکه شماره اول نام غلامحسین کسمائی به عنوان «مدیر» آمده بود اما شماره دوم شد سردبیر و از شماره دوم تا سیزدهم در پایین کادر نوشته شد: «مدیر مسئول حسین کسمائی». توضیحش را گذاشتند در صفحه هشتم (آخر) شماره چهاردهم (جمعه دوم محرم‌الحرام ۱۳۳۶) ذیل عنوان «اخطار» و نوشتند: «آقای آقا میرزا حسین‌خان کسمائی مدیر محترم جریدۀ جنگل که تاثر ادبی و حریت‌پروری ایشان مستغنی از توصیف است برای کسالت مزاج و مشاغل ضروریه بعد از نشر نمرۀ نهم کناره نموده مشغول استعلاج و تصفیۀ امور شدند. کارکنان اداره بر حسب وظیفه در غیاب ایشان نمرات روزنامه را مرتبا طبع و نشر نمودند تا اکنون که کسالت و مشاغلشان امتداد پیدا نمود لزوما عذر خود را از تکفل زحمات ادارۀ روزنامه پیشنهاد کرده با کمال تاسف پذیرفته شد، از شمارۀ چهاردهم جریدۀ جنگل بمدیریت و سردبیر سابق آقا میرزا غلامحسین کسمائی منتشر خواهد شد.»

 

از شماره اولش تا ۳۱ (سه شنبه هفدهم شعبان‌المعظم ۱۳۳۶) همچنان زیر لوگو عدد «۱۳۳۵» (سال انتشار) خودنمایی می‌کرد؛ در دوره دوم انتشار تنها ۴ شماره منتشر شد که اولینش در ۲۷ شوال ۱۳۳۶ بوده و چهارمین و آخرینش در ۴ ربیع‌الثانی ۱۳۳۷.

 

روزنامه تا شماره آخر در شناسنامه می‌نوشت «تلگرافات و مکاتیب باید بعنوان ذیل باشد: فومن، جنگل»؛ این یعنی روزنامه از جنگل می‌آمد، جنگلی بود و شد نشان جنگلی‌ها، چنانکه احمد کسمائی، از رهبران نهضت جنگل در یادداشت‌هایش نوشت: «جنبش ما در گیلان نه تنها مانع وسعت گرفتن حکومت فرهنگ مترقی مورد نیاز جامعه نشد بلکه با تاسیس روزنامۀ جنگل حرکت مستقل را که نشانۀ وجود فرهنگی تازه و خاص بود آغاز کردیم. روزنامۀ جنگل نخست چاپ ژلاتینی داشت و اواخر صاحب چاپ سنگی شد. این روزنامه نخست به مدیریت برادرزاده‌ام میرزا غلامحسین‌خان نویدی و بعد تحت نظر میرزا حسین‌خان کسمائی که در سال ۱۲۹۷ به ما پیوست انتشار می‌یافت. روزنامۀ جنگل چنانکه نوشتم پیام‌آور فرهنگ تازه‌ای بود.»

 

یادگار مکتوب اهل جنگل که تا آخر با شعار «این روزنامه فقط نگاهبان حقوق ایرانیان و منوّر افکار اسلامیان است» بر پیشانی خود منتشر می‌شد، به نوشته ابراهیم فخرائی، نشریه سنگی بود «حاوی افکار و عملیات جنگلی‌ها که هفته‌ای یکبار در کسماء طبع و انتشار می‌یافت...این روزنامه به خط علی حبیبی و مساعی وی بوجود آمده بود...» (سردار جنگل، ص ۱۴۱)

 

«جنگل» سرخ پیشانی اما با «قلمی شکسته و افکاری خسته» در جنگل سرخ‌اندیش میرزا کوچک‌خان و یارانش سبز شد، چنانکه در شماره اولش در «افادۀ مرام» نشانی از داغ درفش و داغی فشنگ نداشت: «کارکنان این روزنامه برای آگاهی هموطنان بنام آزادی مطبوعات درصدد تاسیس این جریده در این ناحیه برآمدند. سبب تاسیس این اوراق از لزوم گذشته بلکه واجب و بدون فوت وقت غفلت را کنار گذاشته با هزاران زحمت، با فراهم نبودن لوازمات عجالتاً موفق گشته توفیق این خدمت و به پایان رساندن این مقصود را از حضرت احدیت خواستاریم. مقصود ما عبارت‌پردازی و اطلاعات خارجه نیست بلکه با قلمی شکسته و افکاری خسته، با زبانی الکن می‌خواهیم اظهارات خود را از نظر افراد ملت بگذرانیم، شاید بدین وسیله افکار عمومی را متوجه ساخته با ما هم‌ناله شوند. از صاحبان افکار عالیه و ارباب قلم استمداد می‌طلبیم... اول باید دانست که هئیت موسسه این نامۀ ملی ایرانی و ایرانی ‌نژاد و طرفدار حقوق و مطیع قانون می‌باشند، جهت طبع و نشر بدون امتیاز از وزارت جلیلۀ معارف همانا فوت وقت بوده است، انتشار بحران کابینه. لذا بموجب این اولین شماره از آن مقام منیع امتیاز این جریده را خواهانیم.»

 

«جنگل» در مقام ارگان نهضت جنگل بازتاب دهنده آرا و عقاید یاران میرزا کوچک‌خان و آینه باور‌ها و مواضعی بود که نسبت به تحولات سیاسی آن روزگار ایران داشتند. «جنگل» از این رو شناسنامۀ سیاسی جنگلی‌ها بود: «به ما خبر می‌دهند که بعضی اشخاص مجهول‌الهویه، جنگلی‌ها را متمرد خوانده، عدم اطاعت هئیت اتحاد اسلام را بشاهنشاه حریت‌پرور تاجدار و دولت ایران به مردم القاء می‌کنند، بلکه دامنۀ این تهمت را وسعت داده می‌گویند: که قائدین این جمعیت فداکار حافظ وطن در خیال استقلالند، گرچه بقدری این تهمت‌های مضحک بی‌اساس است که هر مستمعی بدون تامل تفو کرده و تصدیق می‌کند که محال است بتوان ذرۀ حقیقت برای آن معتقد شد ولی چون می‌دانیم سایس و بانی این چنین نشریات حق‌کش و جعال اینگونه مفتریات خالی از حقیقت چه کسانی هستند باین واسطه محض صیانت اذهان ساده لوحانی که مسبوق قضایای جاریه نیستند از اینگونه شبهات و باختصار در مقام تکذیب برآمدیم، اینگونه اخبارات از کجا منتشر می‌شود و منشا این ترهات کجاست و ناشر این مفتریات چه اشخاصی هستند، بعقیدۀ ما دو طایفه که متحرک به ارادۀ اجنبیانند ناشر این تهمت‌ها هستند. قسمت اول عدۀ بیشرف که انسانیت و دیانت، و همۀ حقایق مقدسه را در مقابل چند دانه لیره و منات و یا وعده‌های بی‌سر و پای یک مستر یا گازپادین و در ‌‌نهایت رذالت تقدیم کرده، علت اصلی خلقت خود را فقط خوردن و خوابیدن و توالت کردن و ارتکاب بمحرمات الهیه و تحصیل وجوه از هر طریقی که ممکن شود برای مشتهیات نفسانیۀ خود دانسته... قسمت ثانی: یک عده بی‌وجدانی که محض شهوت‌رانی دو روزه و تشخصات مصنوعی و تعدی به زیردستان و حفظ هستی مایملکی که از حاصل زحمات یک عمر رنجبران مظلوم به انتهای خباثت تحصیل کرده‌اند بالجمله حفظ مسند و مقامی که اصلا مبنی و اساس شرافتی نداشته مجری خیالات دشمنان این آب و خاک گردیده نوکری ادنی‌ترین اجانب را برای برتری و تعدی به ابناء وطن خویش و تصرف دسترنج آن‌ها اختیار کرده‌اند، بی‌رحمانه بوسیلۀ تابعین و منتسبین خود به انتشار این نشریات حق‌شکنانه مبادرت کرده...» (شماره دوازدهم)

 

جنگلی در «جنگل» اینطور معرفی شد: «جنگلی‌ها می‌گویند ایران مال ایرانی است. دست اغیار باید از استیلای به این مملکت بکلی قطع شود. جنگلی‌ها می‌گویند ایرانیان باید در خانۀ خود بدون تجاوز و اذیت همسایگان براحت مشغول اصلاحات باشند. جنگلی‌ها می‌گویند باید تاج و تخت قدیم ایران از مختصات شاهنشاه حریّت‌پرور سلطان احمد شاه بوده و این سلطان جوان‌بخت دارای سطوت و ابهت شهریاران بزرگ عجم باشد... جنگلی‌ها می‌گویند: امروز که بهترین مواقع فرصت و استفاده است ملت ایران با یک قیام عمومی و جنبش ملی مقام شرافتی و بنای استقلالی خود را به نوعی تثبیت نموده و به تحکیم آن نحوی موفق شوند که بعد‌ها مجالی برای تجاوز متجاوزین باقی نماند. جنگلی‌ها می‌گویند: دیانت حقّه محمدیه را باید از تعرض انگلیس و همقطارانش که تخریب بنیاد اسلامیت را با دستور (کلادستون‌ها) غایت مقصودشان قرار داده‌اند محفوظ نمود...» (شماره ۱۳)

 

«جنگل»، قیام جنگلی‌ها و مسلح شدن آن‌ها را «فقط برای تقویت دولت و حفظ مملکت» دانسته و نوشته «جنگلی اسلحه را وقتی از خود دور می‌کند که مطمئن باشد افراد ایرانی از تطاول متعدیان خارجه و ستمکاران داخله حائز امنیت و واجد رفاهیت گردیده» و آمال قلبی و مرام و مقاصد حقیقی جنگلی‌ها را چنین برشمرده: افتتاح [مجلس] شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت، استقلال مملکت، راحت ملت، محو ظلم و استبداد، قلع و قمع ریشه تعدی و خیانت، مصونیت وطن از تعرض دشمنان. (شماره ۱۳)

 

و در جای دیگر در باب مراد و مرام جنگلی‌ها آمده: «ما قبل از همه چیز طرفدار استقرار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنی کلمه یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی و از این نقطه نظر تمام دول اجانب چه همجوار و چه غیرهمجوار در مقابل یکسانست. با هیچ کس نظر دوستی و دشمنی نداریم. با دوست ایران دوستیم و با دشمن این آب و خاک با تمام خصومت دشمن، هر کس باشد و هرچه – بی‌استثنا؛ بی‌تفاوت. بلی ما بنام اتحاد اسلام قیام کردیم و باین جمعیت مقدس منتسبیم ولی باید دانست که طرفدار اتحاد اسلامیم بنام ساده انما المومنون اخوه، یعنی می‌گوییم در این موقع که تشتت کلمه و اختلاف اسلامیان مسلمان را بدست دشمن عمومی ذلیل و زبون کرده نباید مسلمانان برادرکشی کنند و بنام شیعه و سنی و سایر عناوین مذهبی به جان هم افتاده و مجال استفاده به دشمن عمومی بدهند... ما بعد از موفقیت یعنی احراز استقلال تام و تمام ایران با‌‌ همان نظریات سابق‌الذکر بواسطۀ اینکه تنها نمی‌توان زندگی کرد، دوستی و حسن مناسبات دیپلوماسی ایران را بر تمام دول عرضه می‌داریم. آن وقت هر کس بیشتر برای ما انفع از دیگران بود به او نزدیک‌تر خواهیم شد... بعد از احراز استقلال، اصلاحات اساسی مملکت در رفع فساد تشکیلات دولتی نقطۀ نظر ما است که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است و بس و قبل از هر چیز مرکزیّت دادن به دولت را تقدیس و احترام می‌نمائیم... این است نظریات اساسی ما که تمام ایرانیان را بدون استثنا دعوت به هم‌صدایی کرده و بالخصوص از عموم ایرانیان فداکار خواستار مساعدتیم تا بعون الله برسیم به آن ساعتی که بیرق شیر و خورشید خود را به افتخار استقلال وطن کیان و مهد ساسانیان بر فراز کنگره قصور عالی حفظ استقلال و اصلاحات برافراشته و با ‌‌نهایت سربلندی و شهامت بگوئیم ایران از آن ایرانیان است.» (شماره ۲۸)

 

سووالاتی از این دست که جنگلی‌ها چه می‌گویند، چه می‌خواهند، چه هستند و چه نیستند در شماره‌های متعدد «جنگل» و در مقام پاسخ به نقدهایی که بر آن‌ها می‌شد آمده و پاسخ هم داده شده که شناخت مستقیم و خودنوشته‌ای از آن‌ها ارائه می‌دهد. «جنگل» صراحتا بر جهت‌گیری نهضت بسمت شوروی صحه می‌گذارد و اگر نقدی به روس‌ها دارد صرفا از آن روست که: «ما می‌گوئیم آن همه وعده‌های باحرارت حریت‌پروران روسیه در حفظ ملل مظلومه خصوصا ایران باید وفا شده، به مظلومی و بیچارگی ایرانیان ترحم کرده زایده بر این، این مملکت قدیم را بوجود قشون خود و مداخلات غیرمشروعه در شکنجه و عذاب و زحمت خرابی و غارت نگذارند.» (شماره ۱۵) و در مقام پاسخ به ادعای همکاری نهضت جنگل با دولت عثمانی و آلمان‌ها می‌نویسد: «صریح و واضع می‌گوئیم چنانکه عملا هم امتحان داده‌ایم برای ما عثمانی و آلمانی، روس و بریطانی نداشته، بلکه با روسیه بیشتر در مقام یکجهتی و وداد بوده‌ایم. اما مملکت خود را از تعرض دیگران محفوظ می‌خواهیم، هر که به ما تجاوز کرد خصم خود می‌دانیم.» و البته لحن و ادبیات آن درباره بریتانیا چنانست که «قیام احرار ما، نهضت وطن‌پرستان ما، فداکاری جوانان ما، فقط برای حفظ بی‌طرفی و امنیت داخلی و رفع تعرض متعرضین و تقویت حریت و استحکام استقلال ما و جلوگیری از افساد و انتریک انگلیس ظالم است.» (همان شماره)

 

در «جنگل» از «فرقه فعال انسانیت دوست بالشویک» (پس از اعلام خروج قشون شوروی) تمجید می‌شود و از «وعده و وعید و سایر تزویراتی که فقط مخصوص ‌نژاد انگلوساکسون بود» (هر دو نقل از شماره ۲۳) انتقاد می‌کند.

 

«جنگل» که با «قلمی شکسته و افکاری خسته» شروع کرده بود و گفته بود «مقصود ما عبارت‌پردازی و اطلاعات خارجه نیست»، سرمقاله‌هایش را مطالبی گرفت که منتقدین داخلی و دولت‌های خارجی را به زبانی گزنده و لفاظی‌های احساساتی می‌راند. در شماره‌های آخر احمد شاه هم از نقد مصون نبود: «شاهنشا‌ها سزاوار نیست که با دشمنان بسازید به دوستان بتازید، آیا خبر از حال امروز مملکت ندارید، آیا باز هم در فکر نشده‌اید که مستحضر گردید احرار گیلان را چه مقصودی است...»

 

شماره آخر سال اول «جنگل» وقتی نوشتند «موقع گذشت»، نقدشان به این بود که وقتی «یکدفعه دستی غیبی در تعقیب در هم شکستن اساس جور و بیداد امپراطوری روسیه - اوقات پرقیمت استفاده را برای ما پیش آورد - ... در عوض ما چه کردیم، نه تنها همه حرف زدیم... تیرهای زهرآلود تهمت و کلمات رکیکه به جانب همدیگر پرتاب می‌کردیم... در عوض جدیت و سرعت عمل به سخن‌پرانی صرف در کارهای فوق‌العاده قناعت کردیم، مقالات آتشین نوشتیم، رجزخوانی‌ها نمودیم...‌ای وطن‌خواهان بیایید شما هم چون فداکاران جنگل عملی شده بیش از این گرد حرف نگردید...» این را وقتی نوشتند که نهضت جنگل در اثر اختلاف درونی کم توان شده بود و جز چند شماره‌ای پراکنده همین «جنگل» هم سبز نشد.

کلید واژه ها: نهضت جنگل روزنامه جنگل میرزا کوچک خان


نظر شما :