ریچارد فرای
ایرانشناسی از بین رفت
نمیتوان از دست نوروز خلاص شد...ایرانشناسی یکی شده بود با پولی که از ایران میرسید. نتیجهاش هم اینکه وقتی پول قطع شد، ایرانشناسی هم متوقف شد...کتابخانهٔ پهلوی در تهران که شجاعالدین شفا مسئولش بود، علاقه به میترائیسم داشت. میترائیسم خیلی ارتباط زیادی به ایران ندارد اما از این اتفاقها هم میافتاد...در آمریکا حتی در روستاها هم میدانستند ایران انقلابی در راه دارد، جز آدمهایی که در سفارت ایالات متحده در تهران بودند.
ادامه مطلبخودم را از دولت آمریکا دور نگه میداشتم
گرایش سیاسی در زندگی من هیچ نقشی نداشت...از تهران میآمدند و میخواستند عجیب و غریبترین، شگفتترین محصولات ساحل غربی پاریس، جینسوی توکیو یا جنوب منهتن را به شیراز بیاورند...بالاخره حکومت فهمید در جشن هنر چه خبر است و به این نتیجه رسیدند که اوضاع را عوض کنند و همین شد که برنامهٔ تعزیه گذاشتند...پنجشنبه عصرها میرفتم به خانقاه خاکساری...همه من را کمی غیرعادی میدانستند. برای حکومت ایران کار میکردم، در ایران بودم و بیشتر از آمریکایی هم ایرانی بودم.
ادامه مطلبمن را از جشن هنر شیراز بیرون کردند
جشنهای ۲۵۰۰ سالهٔ شاهنشاهی عجیب و مسخره بود. این جشنها زیادی از مردم دور بود. دانشجوها هم البته قضیه را کم و بیش چماقی کرده بودند تا توی سر حکومت بکوبند. تحت تأثیر شریعتی و دیگر نویسندههای شبیه او بودند...فکر میکردند من جاسوس آمریکا هستم...درست قبل فوت آیتالله بروجردی، رفتم او را ببینم....من اهل ایران واقعیام، این تهران که ایران نیست. جمعیت ساکن تهران، شمیران چنان از باقی مملکت جدا بودند که حتی نمیدانستند در کشور چه خبر است.
ادامه مطلبدر دوره شاه علاقه به ایران باستان بیشتر نشد
تا زمان سقوط مصدق همه چیز خیلی باز و آزاد بود...پول نفت علاقه به مطالعه ایران را کم کرد...رشتههای ایرانشناسی در دانشگاهها دانشجو نداشتند.
ادامه مطلبایران بعد از جنگ کشف شد
بعد جنگ در لندن و پیش پروفسور والتر هنینگ درس پهلوی و سُغدی و دیگر زبانهای کهن ایرانی را خواندم...قبل جنگ جهانی دوم آدمهای خیلی خیلی کمی به ایران علاقه داشتند و این آدمها هم معمولاً علایق باستانشناسانه داشتند. بعدش دیگر انسانشناسها، جامعهشناسها، اقتصاددانان، همه به ایران علاقمند شدند...انسانشناسها میدیدند در ایران قبایل و عشایری هستند و میخواستند بروند به آنجا تا دربارهٔ عشایر و روستاها تحقیق کنند. ایران جایی آرمانی بود برای رفتن.
ادامه مطلب