گفتوگوی تاریخ ایرانی با فروز رجاییفر: نگران بودند خبر اشغال سفارت را به دولت موقت بدهم
عقد ما در ساختمان ویزای سفارت آمریکا برگزار شد... گروگانها یک سیلی هم نخوردند...الان معنا ندارد که کسی برود سفارت اشغال کند.
عقد ما در ساختمان ویزای سفارت آمریکا برگزار شد... گروگانها یک سیلی هم نخوردند...الان معنا ندارد که کسی برود سفارت اشغال کند.
پوشه رئیس ایستگاه سیا در تهران نحیف بود اما مهم بود که هیچ جزئی از آن به دست نامحرم نیفتد. این اطلاعات به خاطر فعالیت ناچیز خود وی ویرانکننده، برای ایالات متحده خجالتآور و برای ...
کارتر از مشاوران ارشدش نظر خواست و بیشترشان از پذیرش شاه حمایت کردند. پرزیدنت پرسید: «اگر آنها بریزند توی سفارت ما و مردممان را گروگان بگیرند، توصیهتان چه کاری خواهد بود؟» از آن جمع یک ...
اصغرزاده نخستین کسی بود که پیشنهاد اشغال سفارت را مطرح کرد. اما دو دانشجو با آن مخالفت کردند: محمود احمدینژاد و محمدعلی سیدنژاد که ترجیح میدادند سفارت شوروی هدف گرفته شود...موسوی خوئینیها موافق بود که ...
محمد هاشمی خود را برای مرگ آماده میکرد. او و مابقی، یک هفته بیشتر بود که کارشان شده بود دید زدن از پشتبام ساختمانهای بلند خیابانهای فرعی اطراف سفارت آمریکا...تا هاشمی مژده داد که قصدشان ...
شرایط برای دانشجویان ایرانی در دوران گروگانگیری سخت شد و حتی گریبان شهروندان عرب و ترک را نیز گرفت...من و همسرم که در آن زمان در خانههای دانشجویی زندگی میکردیم، دو تلفن تهدیدآمیز دریافت کردیم. ...
بعد از ۳ روز مطلع شدیم که پدرم در میان گروگانها است...من فکر میکردم پدرم در اسلامآباد است. تصور نمیکردم دولت ما در آن آخر هفته به او چراغ سبز نشان داده تا به تهران ...
هدف از افشاگریها، سلطنتطلبان و یا آمریکاییان نبودند، بلکه اعضای جبهۀ ملی، جنبش سوسیال دموکراتی که به آنها «لیبرال» میگفتند هدف قرار میگرفتند...یکی لباس مامور امنیتی ما را پوشیده بود...گفتم حالا تمام نماز و روزههایت ...
به ما گفتند مردم فقط میخواهند یک اعلامیه بخوانند و بروند...هیچ گلولهای شلیک نشد و به کسی آسیب نرسید...یکی از احمقانهترین تصمیمات دوران خدمتم در وزارت امور خارجه را گرفتم. داوطلب شدم که بیرون بروم ...
در زیرزمین سفارت آمریکا دنبال سران حکومت شاه بودند...آیتالله بهشتی و یزدی کارکنان سفارت آمریکا را آزاد کردند...هر روز صبح اولین کاری که میکردم، زنگ زدن به سفارت بود. آنسو کسی که انگلیسی حرف میزد، ...
قصد نداشتیم شاه را برگردانیم...دربارۀ حمله به سفارت هشدار داده بودم... همه به بحران دامن زدیم...اسناد محرمانه سفارت به اندازه کافی نابود نشد...به تفنگدارهای سفارت دستور شلیک ندادم. از گاز اشکآور استفاده کردیم...اتاق وزارت خارجه ...
سفرا برای پادرمیانی جهت آزادی گروگانها میآمدند و میرفتند و چون غالباً اروپایی بودند، من طبق روال اداری پای ثابت بسیاری از آن دیدارها و عهدهدار تهیه گزارشهایش بودم...کن تیلور، سفیر کانادا با حالتی خونسرد ...
روز گروگانگیری با پسران طالقانی ملاقات داشتم...عملیات طبس ابلهانهترین نقشهٔ نجات ما بود. من واقعا خوشحالم که آن عملیات بینتیجه ماند، چون در غیر این صورت ما حتما مرده به دولت آمریکا تحویل داده میشدیم...چون ...
گمان میکردم شب خانه خواهم بود تا شام حسابی بخورم...از دانشجوها نمیترسیدم، از تودههای مردم میترسیدم...در بازجوییها شکنجه نشدیم...دانشجوهای اسیرکننده نگران حال و روز ما بودند...خبر آزادیمان را از پزشکان الجزایری شنیدم...احساس بدی نسبت به ...