سیدضیاء قویالقلم بود و آهنین فکر/ بخشهایی از خاطرات منتشرنشده باقر کاظمی درباره کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
***
در این بیست روز وقایع مهم و بزرگی روی داده که در تاریخ اخیر ایران مخصوصا دورۀ مشروطیت نظیر ندارد. بعدازظهر روز یکشنبه یازدهم در شهر منتشر شد که عده[ای] قزاق تحت سرکردگی رضاخان میرپنج به طرف طهران از قزوین حرکت و به کرج رسیدهاند و سردار همایون رییس دیویزیون که برای برگرداندن آنها رفته بود، به افتضاح تمام مراجعت و فوری به هیئت وزرا رفته اطلاع داد، با هیئت وزرا حکومت نظامی شهر را به امیر نظام داده و او هم عده[ای] ژاندارم و سوار بریگاد را خبر کرده و کمیسیونی در وزارت جنگ تشکیل داده و چند نفر از صاحب منصبان ارشد پیرمرد قزاق را برای نصیحت قزاقها به کرج و شاهآباد فرستادند.
مردم دچار وحشت شده، تندتند آذوقه میخریدند، ادارات هم زودتر از معمول به هم خورده تمام مردم مضطرب و پریشان و در انتظار پیشآمدها بودند. من و نجمالملک غروب با هم گردش میکردیم و اول شب با دبیر حضرت منزل سالار صدیق بودیم. دو ساعت و نیم از شب گذشته که به خانه میرفتم، تازه دستجات سوار را میدیدم که از سرچشمه عبور میکردند. از نصف شب تقریبا دو سه ساعت گذشته بود که صدای چند تیر توپ شنیده شد و صدای مقداری تفنگ شنیده شد و دیگر من در آن شب چیزی ملتفت نشدم. صبح که از خواب برخاستم، معلوم شد قزاقها وارد شهر شده و تمام مقامات را متصرف شدهاند و شهر هم قرین امنیت بود. از تحقیقاتی که بعد به عمل آمد، معلوم شد اول شب ادیبالسلطنه و کلنل هایک و یک نفر انگلیسی دیگر به شاهآباد رفته بودند که بلکه جلوگیری کنند، مثمرثمر نشده بود. ژاندارمها و سوارهای بریگاد هم بعضی به آنها ملحق و دسته[ای] بیکار نشسته، مثل اینکه دستورالعملی داشتهاند. مقارن نصف شب قزاقها به معیت عده[ای] ژاندارم به دروازۀ شهر رسیده که بدون مقاومت وارد شهر شده و در ظرف چند ساعت تمام کمیسیاریاها و ادارات دولتی را تصرف و شهر به قبصۀ اقتدار و اختیار آنها درآمد و فقط در مرکز نظمیه و کمیسیاریای عودلاجان و قاجاریه مختصر زد و خوردی شده، یکی دو نفر مقتول و چند نفر مجروح و مقداری اسباب اداره تأمینات به غارت قزاقها رفت. از بدو ورود ادارات پست و تلگراف نیز به اشغال قزاقها درآمده، همان شب و فردا صبح عده[ای] توقیف شدند. مردم همه مبهوت و متحیر و هیچ کس نمیدانست چه خبر است. وزرا دو شب در منزل سپهدار اجتماع داشته، آخر شب متفرق و خود سپهدار صبح زود به سفارت انگلیس ملتجی و تا ظهر آنجا بوده و پس از آنکه به او تامین دادند که معترض او نخواهد شد، از آنجا خارج شد. تمام ادارات دولتی تعطیل و بازارها روز اول اغلب بسته بود.
اشخاصی که توقیف شدند از این قرار بودند: فرمانفرما، نصرتالدوله، سالار لشگر، سعدالدوله، ممتازالملک، سپهسالار، عینالدوله، محتشمالسلطنه، امینالملک، امیرنظام، حشمتالدوله، عینالملک، مشارالسلطنه، حاج امینالضرب، وثوقالسلطنه، سردار معتضد، آقا شیخ حسین یزدی، آقا سیدحسن مدرس، نصیرالسلطنه، میرزایانس، مستشارالدوله و ممتازالدوله هم مخفی، در تعقیب آنها هستند. سیدمحمد کمره را هم دنبالش بودند، اما هنوز پیدا نکردهاند. هیچ کس نمیدانست این اشخاص را برای چه توقیف کردهاند، اما روی هم رفته از توقیف آنها خوشوقت بودند. نسبت به مشیرالدوله و مؤتمنالملک، صمصامالسلطنه، حکیمالملک، مستوفیالممالک هیچ تعرضی نشده، منتها با کسی مراوده و آمد و شد نمیکنند.عدۀ دیگری هم به تدریج توقیف نشدهاند که از درجات دویم و سیم هستند و اسم آنها را من درست نمیدانم. عصر سهشنبه بیانیۀ مفصلی به امضای رضا سرتیپ دیویزیون قزاق و فرماندۀ قوا منتشر شد که خلاصۀ آن اظهار تنفر از اوضاع سابق و خیانتکاری اولیای امور و تصمیم به اصلاح در تحت توجهات اعلیحضرت و اطاعت نسبت به شاه و واژگون کردن وضعیات سابق و عودت مردم به انتظام و اطاعت به دولت بود. حکمی هم علیحده صادر شده، کلیۀ ادارات دولتی را بست، مخصوصا عدلیه و مالیه را منحل و فروش و استعمال مسکرات را قدغن اکید و اجتماعات در جراید و مجالس و عبور شب را به کلی موقوف کرد. انتشار بیانیهها مردم را قدری از حال بهت به درآورده، ولی در انتظار شدیدی نگاه میداشت. از روز اول شهرت داشت که آقا سیدضیاءالدین دخالت کلی در این کودتا دارد و عصر سه شنبه مشهور شد که مشارالملک به ریاست وزرا منصوب شده و بعد معلوم شد که آقا سیدضیاءالدین به ریاست وزرا معین و دستخط ملوکانه صادر و به تمام ایالات و ولایات تلگراف شده است. جشن شب ۲۴ جمادیالثانیه که جشن مشروطیت بود، شب ۱۴ تعطیل، ولی پس از تعیین رئیسالوزرا به امر او در شب ۱۵، در مجلس چراغان و جشن مختصری گرفته شد.
روز پنجشنبه پانزدهم که مطابق با ۶ حوت بود، آقا سیدضیاءالدین با طمطراق و تجلیل زیاد به دربار آمده، رسما مشغول کار گردید، آن روز را من به دیدن انتظامالملک و مشاراعظم رفته و شب که به خانه برگشتم، گفتند که ناظمالملک کفیل سابق وزارت خارجه دنبال من فرستاده، فورا به منزل او رفتم. معلوم شد او نخواسته و رئیسالوزرا مرا احضار کرده است. ابتدا خیلی تردید داشتم، ولی بعد از مشاوره با رفقا مصمم شده، صبح جمعه به منزل رئیسالوزرا رفتم. در حضور جماعتی اظهار اعتماد و اطمینان زیاد به من کرده، به طور آمرانه گفتند که کار ریاست وزارت امور خارجه و مسئولیت دایرۀ مرموزات را به شما واگذار کردم و الساعه بروید مشغول کار شوید. در مقابل این بیانات و دیکتاتوری چاره[ای] جز تمکین و اطاعت نداشته و حتی مجال یک کلمه حرف و تردید نیافتم. فقط اجازه خواسته سؤال کردم، برای وزارت خارجه چه فکری فرمودهاید. در جواب عقیدۀ مرا پرسیدند. گفتم خوبست وزارت خارجه را خودتان داشته باشید و کفالت را به انتظامالملک بدهید و مختصری از مشارالیه تمجید کردم. رئیسالوزرا پیشنهاد مرا قبول نکرد، اما قول داد رضایت خاطر مرا در ارجاع خدمتی مناسب به انتظامالملک فراهم نماید. ناچار راه عذری دیگر نمانده و بیش از آن هم جای صحبت نبود. فورا بیرون آمدم و به وزارت امور خارجه رفتم. اعضاء رمز را خبر دادم و خودم ناهار را در هیئت خورده، دیگر از آن روز و آن ساعت جداً مشغول کار شدم. اعضاء وزارت خارجه که مطلع میشدند، با تعجب تمام میآمدند، و از راه تملق و چاپلوسی چیزها میگفتند و من در باطن به این اخلاق میخندیدم. چه همین اشخاص متملق امروزی دیروز حتی جواب سلام مرا به زور میدادند. آتیۀ خودم را با این پیشآمد نمیدانم چیست. در هر صورت در دورۀ زندگانی هر کس ترسید مُرد.
با قعر ترسنده دل لرزنده جان / در جهان نه سود بیند نه زیان
به علاوه چه اسنادی میتوانند به من بزنند که برازنده باشد. در نتیجه شش ماه کار شبانهروزی در بادکوبه آقا سیدضیاءالدین وثوق و اعتماد فوقالعاده به من پیدا کرده و امروز که مصدر کار شد، مرا به این کار انتخاب نمود. از این طبیعیتر چه چیز است. از اینها گذشته، سلف من چه لیاقت و سابقۀ خدمتی داشت که من ندارم. من در عمل نشان میدهم که لایقتر و درستتر از گذشتگان خودم هستم. باری از همان روز یک قسمت از درسهای مدرسه را که تاریخ ملل شرق و روم باشد، به شاهزاده محسن میرزا واگذار کرده و خودم فقط حقوق اساسی و تاریخ جدید را درس خواهم داد. از آن روز تا این ساعت شبانهروز وقت من صرف کار اداری است، صبح بسیار زود میروم، ناهار را هم همانجا میخوریم. شب را هم تا ساعت یازده و دوازده و گاهی بیشتر در هیئت وزرا کار میکنم و آن وقت شام خورده یا نخورده خسته و مرده به خانه بر میگردم و خوشوقتم و به قدر مقدار در خدمت به وطن و اداره و رفقا میکوشم و امیدوارم بتوانم با معاضدت آقای انتظامالملک و بیغرضی و جدیت آقای مدیرالملک خدماتی مهمتر بکنم. رفقای حسود و بخیل هر چه میخواهند بگویند راستی راستی چشم بعضیها دارد در میآید. این پیشآمد از نقطه نظر اداری برای من فوقالعاده خوب بود، زیرا که به واسطۀ غرضرانی رؤسای وزارت خارجه مدتها بود که بنده از وصول به حق مشروع خود محروم بوده و اصلا نمیخواستند کفایت و لیاقت مرا باور نمایند و حالا هم هیچ کدام نمیتوانند کمترین ایرادی به من وارد سازند.
باری از روز ششم آقا سیدضیاءالدین روز و شب در دربار اقامت و با یک جدیت بینظیری کار میکند. روز هشتم حوت، بیانیۀ مفصل مهمی از طرف معزیالیه منتشر و اساس سیاست داخلی و خارجی دولت را به طور وضوح اعلان کرده بود. این بیانیه یکی از راهکارهای آقای سیدضیاءالدین و فوقالعاده خوب انشاء شده است. در سیاست داخلی تقویت قشون، اصلاح حال رعایا، رفرم ادارات، تاسیس عدلیه جدید و غیره و غیره. در سیاست خارجی الغاء قرارداد ایران و انگلیس، انعقاد قرارداد با روسیه، تخلیه ایران از قشون روس و انگلیس، استخدام مستشار برای ادارات، الغاء کاپیتولاسیون و غیره و غیره. در تمام دورۀ مشروطیت این بیانه اولین بیانیه مقتدرانه و اصلاحطلبانه و جدی است و امیدوارم در مقام عمل ثابت شود که حرف صرف نبوده است. مردم نظر به سابقۀ احوال آقا سیدضیاءالدین و طرفداری مشارالیه از سیاست انگلیس در بدو انتخاب او نسبت به او بدبین بودند. بعد از انتشار بیانیه، جماعتی طرفدار او و دسته[ای] مردد دربارۀ او شدند و جماعتی هم منتظرند که آیا عمل هم با حرف مطابقت خواهد کرد یا خیر؟ روز یازدهم، هیئت وزرا به طریق ذیل در فرحآباد به حضور همایونی معرفی شدند: خود رئیسالوزرا وزیر داخله، مدیرالملک وزیر امورخارجه، میرزا عیسیخان وزیر مالیه، مسعودخان وزیر جنگ، نیرالملک وزیر معارف و اوقاف، مشیر معظم وزیر پست و تلگراف، منصورالسلطنه کفیل وزارت عدلیه، موقرالدوله وزیر فوائد عامه، مودبالدوله وزیر صحیحه و امور خیریه، عدلالملک کما فیالسابق به کفالت وزارت داخله برقرار، سلطان محمدخان نائینی به ریاست کابینۀ ریاست وزرا منصوب و از روز تعیین که آقا سیدضیاءالدین به کار مشغول شده است. انتظامالملک به مدیریت کل وزارت خارجه منصوب و کلنل کاظمخان به حکومت نظامی شهر طهران برقرار شده، حکومت نظامی به سختترین صورتی در طهران و اطراف حکمفرماست. میراحمدخان شریفالسلطنه به ریاست کابینۀ وزارت عدلیه و عمیدالملک به کفالت خزانهداری کل برقرار شدهاند. رضاخان میرپنج قزاق به لقب سردار سپه و ریاست دیویزیون قزاق و فرماندهی کل قوا منصوب. قوای مختلفه بریگاد و سوار همه جزو قزاقخانه شده و مشارالیه با نهایت جدیت مشغول تزیید قواست و از قراری که میگویند تا بهار بیست هزار قشون حاضر خواهد شد. کودتای طهران در ایالات و ولایات اثرات عمیقی کرده و بعد از انتشار بیانیه تبریکات زیادی از طبقات مختلفه میرسد. اگر چه هیچ یک از این تمجیدها و تعریفها مأخذی ندارد و من به هیچ کدام معتقد نیستم. عجالتاً قدرت در دست آقا سیدضیاءالدین است، شاه و ولیعهد هم ظاهراً خیلی متمایل به او هستند و از هیچ طرف مانعی دیده نمیشود. قوامالسلطنه گویا قدری ابراز مخالفت میکند.مصدقالسلطنه را هم تصور میکنم تغییر دهند. بیش از همه مخبرالسلطنه اظهار خوشوقتی از این تغییر اوضاع مینماید. در اجرای سیاست خارجی قدمهایی برداشته شده و با مشاورالممالک تلگرافاتی رد و بدل شده و از قرار خبری که توسط تلگراف بیسیم فرانسهها رسیده و از منابع رسمی دیگر هم تایید شده، عهدنامه ایران و روس در ۲۶ فوریه در مسکو به امضاء رسیده است. در وزارت امور خارجه هم تغییراتی شده، محسنخان رمز قبل از همه هدف شده و از کار خارج شد. جلیلالملک هم که تکلیفش معلوم است. میرزا عبداللهخان و معتصمالسلطنه هم منفصل و اداره عثمانی به کل منحل و کارهای آن اداره منضم به ادارۀ روس شد. تمام ادارات و وزارتخانهها منحل و فقط از هر وزارتخانه یکی دو نفر برای کارهای فوری فوتی حاضر میشوند. وزارت خارجه هم همین طور است و به جز اداره کابینه که دوایر تابعه آن که ترجمه و رمز باشد، از بقیه ادارات فقط دو سه نفری حاضر میشوند. احتشام الوزاره را به جای محسنخان برای ریاست دایرۀ رمز پیشنهاد کردم و قبول هم شد. در هر یک از وزارتخانهها کمیسیونهایی برای ترتیب بودجه و تشکیلات آن وزارتخانه تشکیل شده و در وزارت خارجه هم همین ترتیب رعایت شده، در عدلیه مشغول ترتیب محاکم موقتی برای ختم دعاوی جاریه هستند و وزارت مالیه و دوایر عدیدۀ کثیرۀ آن هم منحل و مشغول تشکیلات جدید آن میباشند. معتصمالسلطنه برای کارگزاری خراسان معین و عنقریب حرکت خواهد کرد. در برلن عمارتی برای سفارت به مبلغ سیزده هزار لیره خریده شده و این هم از آثار باقیۀ آقا سیدضیاءالدین خواهد بود. روزنامۀ نیمه رسمی ایران مجدداً منتشر میشود و این تنها روزنامهایست که طبع میشود و مردم از این بابت خیلی خوشوقتند و از شر این روزنامهها خلاص شدهاند.
سال ۱۳۰۰ شمسی هجری / ۱۹۲۲-۱۹۲۱
شب یکشنبه ۱۴ حمل ۱۳۰۰، جشن نوروزی امسال از حیث مزید تجمل و جلال و شوکت از همۀ سالها به مزید اهمیت اختصاص داشت. صبح عید رئیسالوزرا به قصر فرحآباد رفته، در اتومبیل خود شاه - در صورتی که شاه و ولیعهد در بالا و رئیسالوزرا در مقابل آنها نشسته بود- وارد شهر شده، با تشریفات فوقالعاده به قصر سلطنتی وارد شدند. عدۀ قزاق و ژاندارم و نظامیان دیگر بیش از معمول و خیلی مرتب و منظم بود. نطق شاه در مقابل سفرا از روی امیدواری زیاد و تمجید از عملیات رئیسالوزرا بود. بعد از خاتمۀ سلام، هم عکس گروهی اعلیحضرت با رئیسالوزرا و وزیر جنگ انداختند و روی هم رفته از طرز رفتار شاه و نطق و غیره معلوم بود که رئیسالوزرا فوقالعاده راضی است و عملیات او را تصویب میکند. رئیسالوزرا در ایام عید هم تمام در دربار مشغول کار و قانون مفصل تشکیلات وسیع بلدیه در دویم حمل به تصویب دولت رسید و از همان روز شروع به تشکیلات و عملیات شد، جواب سفارش انگلیس مبنی بر رضایت دولت انگلیس در الغاء قرارداد واصل و رئیسالوزرا بیانیه[ای] صادر و ملت ایران را به این خبر بشارت دادند و از همه جا تلگرافات تبریک و تهنیت به رئیسالوزرا رسید و حقیقتاً باید انصاف داد و کار بزرگی پیشرفت کرده و اگر هم مواضعه با انگلیسیها بوده، بالاخره نفع ایران در آن بوده است. تشکیلات و ادارات و وزارتخانهها در شرف انجام و اغلب وزارتخانهها بودجه و تشکیلات خود را حاضر کردهاند. در عدلیه محاکم موقتی برای ختم دعاوی جاریه تشکیل و با نهایت جدیت به رتق و فتق آنها اشتغال دارند. برای وزارت مالیه هم تشکیلاتی در نظر گرفته شده، اما تصور نمیکنم رئیسالوزرا با تشکیلات و انتخابی که میرزا عیسیخان در نظر دارد موافق باشد. وزارت خارجه هم شروع به تشکیلات خودش نموده و محاکمات به طور اختصار شروع به کار کرده است، هیئت وزرا تصویب کردهاند اعضاء اداراتی که بیکار میشوند، حقوق برج حوت خود را دریافت و آنهایی که به کار خود مشغول خواهند بود، از حقوق برج مزبور محروم باشند، تشکیلات قشونی به سرعت برق پیش میرود، در طهران، قزوین، همدان مشغول گرفتن قشون هستند. انگلیسیها هم تا اواخر بهار خواهند رفت و به جای آنها قشون ایران برقرار خواهند شد. انگلیسیها از حیث اسلحه و مهمات به دولت کمک میکنند. از قرار معلوم مصدقالسلطنه در فارس شروع به دستهبندیها و اقداماتی کرده بوده و حتی علماء و غیره را وادار بعضی صحبتها نموده بود. رئیسالوزرا روز اول حمل او را منفصل و بلافاصله شاهزاده نصرتالسلطنه را برحسب تمایل اعلیحضرت به فرمانفرمایی فارس منتخب و روانه نموده، اما هنوز وارد شیراز نشده و زمزمههایی هم مابین بعضی از علماء و غیره در میان هست. (در اوایل کودتا دسته[ای] از پلیس جنوب به اصفهان وارد و هنوز آنجا اقامت دارند. وجود آنها در اصفهان اسباب نظم و امنیت و ترس بخیتاریها شد و الا احتمال حدوث وقایعی در اصفهان میرفت) سردار معظم خراسانی را روز اول حمل دستگیر و به فاصلۀ چند روز به قم تبعید کردند. مشارالسلطنه را نیز به قم تبعید نمودند. آقا سیدحسن مدرس، آقا شیخ حسین یزدی، نصیرالسلطنه را هم به قزوین فرستادند و مابقی محبوسین را از قزاقخانۀ شهر به قصر قاجار منتقل و چند نفر از صاحب منصبان و از ژاندارمری و نظمیه را از قبیل ماژر فضلاللهخان مدبرالملک و غیره را هم در باغ ماژر فضلاللهخان نگاه داشتهاند. نمیدانم عاقبت کار این محبوسین چه میشود و میترسم بالاخره روزی اسباب زحمت دولت فراهم بیاید. باغ هشت بهشت از بناهای صفویه که به دست غاصبانه ورثۀ صارمالدوله افتاده بود و به امر رئیسالوزرا ضبط و باغ ملی اصفهان شد و میرزا سیدمصطفیخان خودمان مامور ضبط و تصرف آنجا گردید و ادارات دولتی همه به آنجا منتقل گردید و اینکار هم کار بزرگی بود، امروز که سیزدهم عید بود رئیسالوزرا در قصر قاجار مهمان بود و با صاحب منصبان قزاقخانه و ژاندارمری یک جا ناهار خوردند و سان هم دیده شد. روی هم رفته، کارها خوب و جای امیدواری خیلی زیادی است.
در این هفته سه واقعه مهم روی داد، اولا توقیف و دستگیری و حبس قوامالسلطنه در مشهد به دست کلنل محمدتقیخان رئیس ژاندارمری خراسان. به این تفصیل که روز سیزدهم عید وقت غروب، موقعی که قوامالسلطنه از بیرون شهر مراجعت میکرده، عده[ای] ژاندارم دور کلاسکه او را گرفته او را دستگیر و بعد تمام اشراف و اعیان و اجزای حکومتی را هم توقیف و حبس میکنند و روز بعد از طرف دولت حکومت نظامی خراسان به عهده او مفوض میشود. و عجالتاً خراسان سرتاسر امن و منظم است. از قراری که نقل میشود، قوامالسلطنه قبل از دستگیری در تهیۀ قوایی برای مخالفت دولت بوده و موضوع قتل حاکم در جزو واقعات اخیر سر حدی خراسان نیز از افساد او بوده است. ثانیاً مهمانی شب شنبه سلخ در وزارت خارجه، این مهمانی از حیث جلال و شکوه و از جهت نطقهایی که در این شب میشد و از نظر نبودن مسکرات اولین مهمانی مهم دولتی حساب میشد. عمارات وزارت امور خارجه و مخصوصا اطاق کابینه بهترین صورتی مزین و مرتب شده بود که کمتر مهمانی به این جلال و شکوه دیده میشد. مشروبات هم ابدا وجود نداشت و این مساله در تاریخ ایران شاید اولین مرتبه باشد و این مساله تنها از اثر فکر و تصمیم رئیسالوزرا بود و حقیقتاً از هر نقطه نظری که بود، بسیار خوب اقدامی بود و تصور نمیکنم بعدها بتوانند مخالف این امر اقدامی نمایند. نطق رئیسالوزرا در باب سیاست خارجه بسیار متین و واضح و این نطق هم باز اولین نطق مهمی بود که در این سنوات اخیره با این درجه وضوح ایراد و تمام مسائل سیاست خارجی را یک به یک شرح میداد. موضوع الغاء قرارداد ایران و انگلیس و استخدام مستشارها از فرانسه، انگلیس، آمریکا، سوئد و تصمیم جدی دولت در رفرم ادارات و اصلاحات مملکتی کاملا اعلام و به انعقاد عهدنامه با روسیه و روابط حسنه با افغانستان و عثمانی و سوئد و بلژیک و... اشاره و روی هم رفته بسیار نطق جامع خوبی بود. سفیر آمریکا و انگلیس شارژدافر و فرانسه و آلمان هر یک تشکراتی نموده، تمجید فراوانی از شخص رئیسالوزرا و سیاست و عملیات وی نمودند. مخصوصا نطق سفیر آمریکا، رئیسالوزرا را یک مرد فوقالعاده و فعال و وطنپرستی معرفی میکرد. ثالثا مانور روز شنبه سلخ، در قزاقخانه که آن هم از حیث نظم و ترتیب و ایجاد روح نظامی و جهات دیگر اهمیت داشت. اعلیحضرت و ولیعهد و تمام کور دیپلوماتیک حضور داشتند و تعلق خاطری که شاه به این قضایا نشان میداد، فوقالعاده جالب توجه بود. عده قشون در ظرف این مدت قلیل ترقی محسوس نمایانی کرده و به بیست هزار نفر بالغ شده است. رتشتین وزیر مختار روسیه بالشویک هم بعد از آنکه مدتی در سر حد معطل شد، بالاخره خود و چند نفر از همراهانش از راه خراسان عازم طهران و مهماندار او شاهزاده نادرمیرزاست و این دو روزه وارد مشهد شده است. مردم علاقه خاطر غریبی به ورود او نشان میدهند و پذیرایی شایانی که به دستور دولت از او شده، اثرات خوب در بین مردم کرده است. مشاورالملک به حمایت و استظهار آقا سیدضیاءالدین به وزارت دربار معین و چند روز است مشغول کار خود شده است. این کار سید را نمیتوان تصدیق بکنم و میترسم بالاخره روزی اسباب زحمت او را فراهم کند. تکلیف محبوسین هنوز معین نیست و لرد کرزن و آقاخان محلاتی توصیه در باب فرمانفرما و پسرهایش میکنند و تصور میکنم موضوع محبوسین کم کم اهمیت زیادی پیدا کند. قوامالسلطنه هنوز در مشهد است. انگلیسیها شروع به تخلیه فرنت نموده و دستجات قزاق به تدریج به جای آنها مامور میشوند. کلنل منوچهرخان حاکم نظامی قزوین حرکات دیوانهواری میکند. به جای معتصمالسلطنه میرزاسحقخان رهبر را برای ریاست اداره روس و مترجمالممالک را برای ریاست دارالترجمه تعیین کردند.
رتشتین وزیر مختار روس روز دوشنبه ۱۶ شعبان/ مطابق ۵ ثور وارد طهران شد و تشریفات ورودی او ساده و مختصر بود. شب بعد از ورود او عده[ای] را در شهر توقیف کردند که از جمله آنها ملکالشعرا، میرزا علیاکبر ساعتساز و عده[ای] از فضولهای معروف بودند. روز بعد از ورود رتشتین تقاضای خصوصی از رئیسالوزرا کرده و مشارالیه هم رتشتین را در منزل شخصی خود پذیرفته و صحبت مفصل طولانی کرده بودند. دو روز بعد رتشتین به حضور شاه رفته بود و بعد والاحضرت ولیعهد و رئیسالوزرا و وزیر خارجه را رسما دیدن کرده، روز بعد برای وزرا و معاونین به وزارتخانهها و رؤسای ادارات کارت گذاشت. مردم با تعجب تمام اطوار و رفتار نماینده بالشویک را مواظب و حقیقتا هم این مساله تازگی داشت، زیرا که اول دفعه بود که نماینده بالشویک به طور دایم در دربار دولت دیگر پذیرفته شد. نطق رتشتین در حضور شاه و استعمال عبارات سابقه و وضع زندگانی و لباس و قیودات او مدلل میکند که روسیه همان روسیه قدیم است و اسم بالشویزم هیچ تغییری در خیالات، رفتار و حرکات آنها نداده است. و به قول رئیسالوزرا که به رتشتین گفته بود، روسیه حالیه با سابق تفاوتی که دارد اینست که سابق امپراطوری سفید بوده و حالا امپراطوری سرخ است. به استثنای شارژدافر فرانسه و وزیر مختار آمریکا و سایر نمایندگان خارجه از طرف دولت خود مجاز در داشتن روابط با نماینده بالشویک هستند و با او ملاقات کردهاند. نادر میرزا مهماندار او هم حالا در طهران است و رئیسالوزرا به او حسن ظن دارد، اما به عقیده من موردی برای این حسن ظن نیست. مهمانی جشن تولد شاه به مزید جلال و شکوه اختصاص داشت و باغ گلستان را فوقالعاده مرتب و مزین کرده بودند، شارژدافر فرانسه به واسطه ایراد غیرموجهی که در دعوت منشی ایرانی خود نموده بود حاضر نشده بود و رئیسالوزرا هم به واسطۀ موضوع ممتازالسلطنه که تا به حال انجام نیافته، خیلی با سفارت فرانسه سختی میکند و در هیچ یک از کارها موافقت با آنها نمیکند. مگر سختی و مقاومت رئیسالوزرا بتواند ممتازالسلطنه را از پاریس بردارد، و الا حمایت دولت فرانسه از او کار را مشکل کرده است. در خصوص مسیو کامیل مولیتر مستشار بلژیکی پست نیز کشمکش سختی بین دولت و سفارت بلژیک در جریان است و امید است که جدیت رئیسالوزرا این مستخدم نالایق را از کار دور کند. به جای او مستر نیو یک نفر مستشار آمریکایی خواسته شده و عجالتا کفالت کارهای اداره پست به میرزا رحیمخان ارجمند واگذار شده و کفالت ادارۀ تلگراف به آرسن خان. حقیقتا مقاومت رئیسالوزرا در مقابل خارجیها شایان کمال تقدیر است. چنانکه برای وستداهل رئیس نظمیه نیز خیالاتی دارد و صاحب منصب دیگری را از سوئد به جای او خواسته است.
کالدول وزیر مختار آمریکا منفصل و هر چه دولت سعی کرد، تا ورود وزیر مختار جدید در طهران باشد، مفید نشده و این دو روزه حرکت میکند. میرزا حسینخان علائی هنوز در لندن است و عنقریب به سمت استکهلم میرود که صاحب منصبان سوئدی را استخدام کند. آرمیتاژ اسمیت مستشار مالیه دو سه روز قبل وارد، ولی هنوز مشغول کار نشده است. در هیچ یک از ولایات خبری نیست همه جا امن و منظم و راحت است. دو روز است رئیسالوزرا به واسطۀ کسالت به دربار حاضر نمیشود و وسیلهای برای مفسدین به دست آمده، شهرت دادهاند که استعفا داده است.
در اواخر ماه گذشته جهانشاهخان میرافشار بعد از زد و خورد زیاد توسط میرزا غفارخان حاکم خمسه در نزدیکی قزوین دستگیر شد و او را به طهران آوردند، اما سردار سپه از او حمایت و جدا اصرار در استخلاص او دارد و عجالتا او را در تحت نظر شخصی خود گرفته است. پولها برای رئیسالوزرا فرستاد که حتی به او اجازه دهد در شهر منزلی برای خود تهیه کند و او راضی نشد. قوامالسلطنه را هم در اوایل ماه وارد و به محبس قصر قاجار بردند. مسالۀ فروش مشروبات الکلی را بلدیه قدغن کرده و شیرک چنان از این بابت به هیجان افتاده، منزل رئیسالوزرا و قصر فرحآباد رفته تشکی مینماید. ایپکیان ماژر تشکیلات بلدیه را هم میخواستهاند کتک بزنند، پلیس مانع شده است. در اوایل ماه کاظمخان به ریاست کل اتاماژور نظام معین و حکومت نظامی طهران به محمود آقاخان سرتیپ سیم قزاق واگذار شد و چند روز بعد سردار سپه کاظمخان را به این سمت هم نپذیرفت و فعلا مشارالیه فقط ریاست رژیمان اول را داراست. مسعودخان وزیر مشاور به هیئت وزرا حاضر نمیشود و از کار دلسرد و از قرار مذکور دنبال خیالات دیگری است. موضوع مالیاتهای جدید بلدیه و عوارض شهری که چندی قبل هیئت وزرا برای امور بلدیه و نظمیه شهرها وضع کردند، در بعضی ولایات اثرات سوئی کرده، القائات مفسدین و تحریک دشمنان هم که ضمیمۀ آن شده کم کم دارد اهمیتی پیدا میکند. در قم، کاشان، اصفهان زمزمههایی بین مردم بلند شده و در قم قدری بیشتر شدت پیدا کرده، منجر به تعطیل بازار و اجتماع در صحن هم شده است. اقدامات دولت و ترس از شدت عمل مرکز هیجانها را خاموش نموده، اما مردم باطنا راضی نیستند. روز پنجشنبه چهارم رمضان، برحسب امر رئیسالوزرا نادرمیرزا به ریاست اداره دویم وزارت خارجه برقرار و میرزا اسحاقخان رهبر منفصل گردید و نیز رئیسالوزرا به اتفاق مدیرالملک و معززالدوله به حضور اعلیحضرت مشرف، مدیرالملک را به وزارت مالیه و معززالدوله را به وزارت امور خارجه معرف کردند و غروب همان روز هر دو به وزارت خارجه آمده، مدیرالملک معززالدوله را به این سمت معرفی کرد. میرزا محمد نجات به ریاست اداره اوقاف میرزا احمدخان (مدعیالعموم) به ریاست اداره ثبت نام اسناد و دکتر ولیاللهخان به ریاست ادارۀ ملزمات معین شدند، اما دکتر قبول نکرده، عذر آورده است و میرزا همایونخان به کفالت این اداره معین شده است.
پس از انتخاب معززالدوله و نادرمیرزا برخود حتم کردم، رئیسالوزرا را ملاقات و آنچه میدانم بگویم. بعدازظهر جمعه ۵، وقت ملاقات معین و در منزل شخصی ایشان را دیدم، دو به دو دیدم. در مضار و معایب و سوء اثرات این دو انتخاب هر چه میدانستم گفتم و از نقطه نظر خیر و صلاح رئیسالوزرا و پیشرفت مقصود و نفع مملکت در نظر خود خیلی اصرار کردم. محاجه و مکابره ما به طول انجامید و در ضمن برخلاف معمول خیلی عصبانی شدم، اما چون میدانست که مقصود سوئی ندارم، بدش نمیآمد و میخواست به دلایل مرا قانع کند، اما بالاخره هم من قانع نشدم و هنوز هم این عقیده را دارم که این هر دو انتخاب فوقالعاده بد و بیمناسبت بوده و قطعا اثرات بدی در عامۀ مردم خواهد کرد. نادرمیرزا جوانی است بسیار بد سابقه و مفتضح، بیسواد، بیشرافت، شارلاتان به هیچ وجه نمیتواند طرف اطمینان و وثوق کسی باشد. خیالی که رئیسالوزرا کرده، برای اینکه اطلاعاتی از سفارت روس به او برساند، نیز صحیح نیست و مطالب به کلی برعکس است و روزی برسد که دولت اثر این سوء انتخاب را ببیند. معززالدوله آدمی است بیسواد و بیمعلومات، شارلاتان، بیتجربه و نادرست، سابقه کار او به هیچ وجه قابل این نیست که وزیر خارجه بشود، آن هم پس از مدیرالملک که مجسمۀ درستی و پاکدامنی و عفت نفس و نظم و دیسیپلین اداری بود. انتخاب میرزا محمد نجات هم کمتر از این دو نفر نیست و متحیرم که به چه مناسبت چنین انتخابی شده است. باری بعد از آنکه دیدم رئیسالوزرا به هیچ وجه حاضر برای تجدیدنظر در این دو موضوع نیست، استعفای خودم را از کاری که داشتم تقدیم کردم، نپذیرفت و خیلی درهم و متغیر شد و نظر مرا در طریق جبران پرسید. گفتم حالا که این دو انتخاب را کردهاید و تغییر آن را بر ضد نفوذ شخصی خودتان میدانید، پس از معززالدوله صریحا بگویید در هیچ یک از کارهای داخلی وزارت خارجه حق مداخله ندارد و امور اداری داخلی به عهده انتظامالملک مدیرکل باشد، به طوری که معززالدوله قدرت نداشته باشد عبداللهخان آقایحیی ارفعالسلطنه و از این قبیل را به زور بچاپند و نادر میرزا را هم پس از مختصری به کار دیگری بگمارید که دفع شر او بشود و برای میرزا اسحاقخان رهبر هم در مرکز کاری فکر کنید. نظریات مرا پذیرفت و به انتظامالملک هم که بعد وارد شد، در همین زمینه گفتوگو و او هم به این ترتیب حاضر برای ادامه کار خود شد. اما با وجود اینها معززالسلطنه دستبردار نیست و دارد انتریک میکند که معظمالملک را به اسم بالشویکی بردارد و مقربالسلطنه را به جای او بگذارد و غیره و غیره.
سفارت روس اعلان کرده و عصرهای جمعه در پارک برای ورود و گردش عمومی باز است و هنوز اقدامی برای جلوگیری این کار نشده و عده[ای] دیروز برای تماشا رفته بودند و پلیس مخفی زیادی هم آنجا بود. وزارت داخله و فوائد عامه منحل و از سر نو تشکیلات داده میشود، تشکیلات جدید وزارت داخله مرتب، منشی حضور به ریاست اداره انتظامات و اصلاحات، میرزاعبدالوهابخان به ریاست اداره ایالات و ولایات، میرزاعیسیخان سروش به ریاست کابینه آنجا معین شدند. بودجه تمام وزارتخانهها از نظر هیئت گذشته و از قرار اظهار رئیسالوزراء سال آتیه کسر بودجه مملکتی تسویه و دارای بودجه منظم صحیحی خواهیم بود. انجام این کار هم کار بزرگی بود و از عهده هیچ یک از کابینهها و مجلسها برنیامده و بعدها هم بر نخواهد آمد. قشون و ژاندارمری دارای بودجه کافی کاملی شده، مخارج قراسورانی که به چند میلیون یابغ شده، به کلی حذف، مخارج نظمیههای ولایات از عهده بودجه مملکت خارج و جز مخارج شهری شده [است]، وزارتخانهها و ادارات دولتی به ترتیب منظم دارای بودجه شده [اند]، شهریهها و مواجبها تعدیل، حقوق وزرا یک ربع کسرف مخارج چای و قهوه به خرج دولت از ادارات لغو، تهیه ملزومات کل به عهده اداره داخله واگذار، از مخارج دربار و شاه کسر گردیده و بلدیههای وسیع و مرتب از فوائد شهری و عوارض بلدی تشکیل مخارج نمایندگان ایران در خارجه از محل عایدات نفت پرداخته خواهد شد. این همه اشخاص پر مدعا و بیمصرف کدام یک میتوانستند رد ضمن این همه ابتلائات و کارهای محیرالعقول بودجه را به این زودی و خوبی ترتیب بدهند. مذاکرات که عدلالملک به ایالت خراسان و مشارع اعظم به معاونت او برقرار شوند فرمانفرما و پسرهایش به اصرار فوقالعاده شاه و انگلیسیها و سردار سپه از قصر قاجار مرخص و به فرمانیه رفتند. سردار سپه و مشارالملک چندی است با یکدیگر خیلی مربوط و گویا در خیال توطئه بر ضد رئیسالوزراء هستند، شاه هم از مساله کسر بودجه دربار و روابط رئیسالوزراء با ولیعهد خیلی مکدر و اندیشناک است تا خداوند چه خواسته باشد.
شب ۱۴، روز دوشنبه ۱۲، عصر رئیسالوزراء به منزل خود مراجعت کرد، دیگر به دربار نیامد. شهرت استعفا و کنارهگیری ایشان بیش از پیش در شهر منتشر و تقریبا معین بود که تزلزل و بحرانی در کار هست. روز دوشنبه و سه شنبه آقا سیدجمال اصفهانی مجتهد و آقا سیدیعقوب شیرازی در مسجد شاه و مسجد سپهسالار بر ضد آقا سیدضیاءالدین مذاکراتی کرده و معلوم بود که دستور داشتهاند و الا قدرت حرف زدن نداشتند. شب سه شنبه به قدر چند دقیقه آقا سیدضیاءالدین را در منزلش ملاقات کردم، فوقالعاده کسل، خسته [و] مایوس بود، اما استعفا نداده بود. روز سه شنبه شاه به او پیغام داده بود و حتما باید استعفا داده از طهران بروی. او هم حاضر شده، ولی پیغام داده و یا تلفن کرده بود و من در مدت زمامداری خودم اندوخته تحصیل نکردهام و اگر اجازه فرمایید بیست و پنج هزار تومانی که از اعتبار مخارج سری نزد بنده باقی است، برای مخارج مسافرت خود بردارم و شاه هم اجازه داده بود. هیچ کس از جریان مذاکرات و وقایع خبر نداشت و تصور میکردند مجددا آقای سیدضیاءالدین سر کار خواهد بود. ظهر چهارشنبه ۱۷ / ۴جوزا ۱۳۰۰ ضیاء همایون منزل ما آمده، خبر داد که آقا سیدضیاءالدین و مسیو ایپکیان با مهر علیخان ازومانس و مصطفیخان نوکرش با اتومبیل صبح زود به طرف قزوین حرکت کردند (استماع این خبر چه از نقطه نظر خصوصی و چه از نقطه نظر عمومی مملکتی، معلوم است چه اثری در من میکند. بلافاصله به اداره رفته، غروب مراجعت کردم). تمام مردم مبهوت و متحیر، مخالفین او هم فحش و ناسزا و بدگویی و اتهام به او و همراهان و همفکریهای او از در و دیوار میبارید. هر کس چیزی میگوید، افسانهها [و] قصهها جعل شده، در ضمن این سقوط و تغییر اوضاع هر کس چیزی میگوید و اصرار دارد همانست که او میگوید. وضعیات شهر منقلب، احتمال حمله به همراهان او و حبس و توقیف آنها میرود. کسانی که در زمان او توقیف، حبس یا بیکار شدهاند، طوری خشمگین و غضبآلوده هستند که حدی بر آن متصور نیست. وستداهل همان روز چهارشنبه محبوسین پلتیکی نظمیه را آزاد (میگویند به امر شاه این کار را کرده است) و چندین نفر را از کار خود تغییر داد. حشرات الارض، فضولها، هوچیها، مشروطهچیان، کسانی که در این سه ماهه مجال تعقیب عملیات شرمآور خود را نکرده بودند، مجددا بلافاصله به جست و خیز افتادند. راجع به رئیسالوزرا هر کس حرفی میزد و کسی را نامزد میکرد، اما قدر مسلم اینست که شاه و سردار سپه اول به مشیرالدوله تکلیف کردند و او قبول نکرد، بعد مستوفیالممالک هم رد نمود، مشارالملک هم خیلی مایل و داوطلب بود، اما از قرار معلوم به او تکلیف نشده بود. سردار سپه چند مجلس گفته بود اگر مشیرالدوله قبول نکند، قوامالسلطنه برای ریاست وزرا خوب است. پنجشنبه دستخط شاه در جراید منتشر شده که نظر به مصالح مملکتی میرزا سیدضیاءالدین را از ریاست وزرا منفصل فرمودیم و عنقریب کابینه مقتدری معین خواهیم کرد و بالاخره روز دوشنبه ۲۲، شاه قوامالسلطنه را به قصر فرحآباد احضار و دستخط ریاست وزرا را به اسم او صادر کرد. معاونین وزارتخانهها هم در مدت نبودن رئیسالوزرا حسبالامر ملوکانه مشغول کار بودند و راپرتها را توسط وزارت دربار میفرستادند. حکیم اعظم هم برحسب امر شاه به کفالت بلدیه طهران معین شد.
قوامالسلطنه از محبس به مسند صدرات منتقل و روز بعد که امروز باشد، تمام محبوسین را شاه احضار و اظهار لطف کرده، آزاد ساخت. در مجلس هم برای ورود آنها مقدماتی تهیه نموده، نوکرها و پارتیهای آنها هم جمع شده، دستههای گلی هم حاضر کرده بودند. قیافههای مضحک محبوسین با اتومبیل قزاقخانه به مجلس آمده، بعضیها پاره[ای] نطقها هم کرده و سند جهالت و تمامیت ملت ایران را مسجل کرده بودند و آقایان هر یک به منازل خود رفته، به کارهای سابق مشغول شدند. این بود خلاصه وضعیات در این چند روزه؛ اما خود من بیاندازه متزلزل و بیتکلیف و پیوسته منتظر حوادث و پیشامدها بودم و هیچ مستبعد نمیدانسته و هنوز هم نمیدانم که کسانی که طرف اعتماد او بودند، دستگیر و حبس شوند. روزهای کار را مرتبا در اداره حاضر میشدم و کنایهها و فحشها و ناسزاها را که اجزاء و اعضاء به لسانهای مختلف میدادند، به گوش خود میشنیدم. شبهای احیاء را یک شب به مسجد سپهسالار و دو شب با آقا به مسجد معززالدوله رفتم (در شبهای احیاء بین علماء امسال اختلاف بود). شب پنجشنبه ۲۰، در منزل مبینالسلطنه که تازه از ساوجبلاغ برگشته بود و شب ۲۲، در منزل خودمان دبیر حضرت مفصلا صحبت میکردیم. امروز را هم عصر حمام و بعد به مجلس برای تماشای محبوسین رفتم. حال مزاجی خودم بد نیست، اما عزالدین از روز دهم مبتلا به تب شده و بعد معلوم شد که سرخجه است. حالا که سخت افتاده، تا خداوند چه خواسته باشد.
میخواهم قدری از نظریات و عقاید خودم دربارۀ آقا سیدضیاءالدین و دوره عملیات او و علل سقوط او بنویسم. اما حتی اینجا در نوشتن این یادداشتها هم آزاد نیستم، زیرا که اگر روزی اتفاقا این یادداشتها علنی شود، دیگر زندگانی در این مملکت نمیتوانم بکنم و هیچ نتیجه هم از این اظهار عقیده نبردهام، اما با وجود این مختصری به صورت یادداشت مینویسم هر چه میشود بشود.
اولا راجع به خود آقا سیدضیاءالدین در طریقۀ کار کردن او. آقای سیدضیاءالدین جوانی است، به سن سی و دو سال فوقالعاده متهور و بیباک، بیاندازه باهوش و فراست. قدری متکبر و مغرور با نظر عمیق و مالاندیش و سریعالانتقال و بذال و با سخاوت. در اتخاذ تصمیم سریع و در کارها عجول و بیفرصت. با حالت عصبانی، با فکر[ای] وسیع، دارای اطلاعات از جریان سیاست دنیا، بصیر به اوضاع مملکت و مخصوصا به حالت اشخاص خودرأی و خودپسند. در نظریات و عقاید خود کمتر مایل به مشورت و مذاکرات و بر ضد اشرافیت و اعیانیت و عنوانات. دارای استقلال شخصی و فکری و مسلکی، اندکی متلونالمزاج و زودباور و نسبت به کسانی که طرف اعتماد او هستند، بیاختیار و فوقالعاده معتقد. عقیدۀ سیاسی او ساختن با انگلیسیها، برای تهیه پول و اسلحه و صاحب منصب و اصلاح ادارات و کشیدن راه و خط آهن، اما نه با یک خیالات کج و بدی چنانکه مخالفین او میگویند. شخصا هم با قدرت و قویالقلب بود و دولت را هم قوی و پر قوه و دارای استعداد قشون میخواست. متملق و دورو نبود، جبن و ترس در وجود او موضوع نداشت. مرد روز بود و به اقتضای وقت و موقع کار میکرد. بزرگترین عیبی که مخالفین او برای او میگرفتند، سابقه اعمال او بود، انصافا سابقه او چندان شایسته مقامی که میخواست دارا باشد نبود، زیرا که در جوانی خیلی عیاش و در قمار حریص و هر روز مسلک و سبکی برای خود اختیار میکرد. علاقه و دخالت او در کار تشکیل کابینه وثوقالدوله و انعقاد قرارداد، بیشتر او را طرف بغض مردم قرار داد و همه کس او را نوکر و کارکن انگلیسیها میدانست، در صورتی که این طور نبود و در موافقت با انگلیس صلاح و خیر مملکت را جستجو میکرد و خیانت نسبت به وطن در مخیله او خطور نمیکرد. کارهای او در این مدت سه ماه، همه محیرالعقول و معلوم بود و مدتها نقشه این کار را میکشیده و شاید تشکیل کمیسیون آهن که راست بوده است، اقداماتی که در این مدت مختصر کرد، روح تازه به حیات مملکت بخشید. دولت دارای قدرت و نفوذ شد، ادارات چندی تصفیه شد، مفتخوارها و هوچیها دور شدند، بودجه منظم و ترتیبی پیدا شد، حساب و کتابی در کار آمد، قشون برای مملکت ایجاد و عده آن به بیست هزار رسید، بلدیه مرتب وسیع درست شد. هرج و مرج و بینظمی و ملوکالطوایفی از بین رفت، مرکز ثقل و محل بیم و امید پیدا شد. اصل ملیت به تدریج ظاهر میشد، حس اشرافیت و اعیانیت زائل میشد، با اروپاییها به خشونت رفتار میکرد و از انگلیسیها هیچ تملق نمیگفت. بیشتر مقصودش استفاده از آنها بود، چنانکه در این مدت کم خدمات عمده کرد و اگر دوام میکرد، چه خدمت بزرگی نموده بود و آن وقت مخالفین او میفهمیدند که چقدر بیانصافی در حق او میکردند. عقیده من اینست که اگر مملکت ما به جایی میرسید، در سایه این نوع عملیات و در تحت اداره همچو فکر آهنین و شخص قویالقلمی بود، و الا با این اشخاص عادی دزد نادرست بیلیاقت هیچ وقت به جایی نخواهد رسید.
قبل از وقایع سه ماهه اخیر من به کلی از کار مملکت مأیوس بودم. عملیات این شخص و نتایج مرا امیدوار و احتمال میدادم کار این مملکت بدبخت به جایی منتهی و ما هم در دنیا بتوانیم زندگانی بکنیم. این تغییر اوضاع مرا مایوس و اینک بدبختانه در دریای ناامیدی و افسوس و حسرت غوطهور و متاسفانه با این اخلاق عمومی و فساد تمام طبقات و این محیط مسموم هیچ راه چاره[ای] نمیبینم.
ثانیا راجع به علل سقوط و خرابی کار او، اولین عیبی که در کار بود، نداشتن آدم و کمک حسابی بود، به طوری که هیچ یک از افراد وزرا و کارکنان او باری از دوشش بر نمیداشتند، بلکه اجرای دستورالعمل او را نیز از عهده بر نمیآمدند و البته به این حالت ممکن نیست یک نفر از عهده اداره کردن تمام کارها بر آید. با وجود این یک تنه ایستاده بود و در تمام امور دستور میداد و حتی مراقب اجرای آنها هم بود. اگر هم چند نفری نمیتوانستند کمکی به او بکنند، کار آنها چندان مهم نبود که رفع زحمت کلی از او بکنند. دویم علت این بود که شروع کار خوب شد، اما در تمام آن خودداری شد. همان شب اول و روزهای اول کودتا خیلی کارها میبایست کرده باشد و هم خود و هم مملکت را راحت کند و در این باب نمیدانم به چه مناسبت مسامحه کرد. علت سیم این بود که اختیار قوای نظامی را به دست خود مستقیما نگرفت و البته واضح است وقتی اتکاء فقط به قوه نظامی باشد و آن هم به اختیار دیگری، همین نتیجه را خواهد داشت.
علت چهارم این بود که بیجهت در مسافرت اعلیحضرت به فرنگستان جلوگیری کرد و در روابط با ولیعهد بیاحتیاطی کرد و کسر بودجه دربار و پیچیدگی با شاه را بیخود به این زودی شروع کرد. علت پنجم عدم صمیمیت متحدین با یکدیگر بود، زیرا که مسعودخان و سردار سپه هر یک به نظریاتی فاقد صمیمیت با او شده بودند و کاظمخان که به نصیحت خود باقی بود، حرکات جاهلانه و ابلهانه میکرد و بیشتر شکایت مردم از او بود. علت ششم توجه زیاد به ایپکیان و ارامنه و داخل کردن آنها در بلدیه بود که صدای مردم مخصوصا بیکارها حقا بلند میشد. انتخابات سوء از قبیل انتخاب نادر میرزا معززالدوله میرزا محمد نجات، میرزا علی قمی و تقویت زیاد و به مرور در کار کاظمخان و غروری که از پیشرفتهای مساعد برای ایشان حاصل شده بود، تماما مدخلیت در سقوط او داشتند و هیچ کس نمیدانست پرنسیب و ملاکی که در کار است چیست، زیرا که مشارالیه بعضی از موافقین و مخالفین قرارداد را توقیف و بعضی را آزاد گذاشته بود. عده[ای] از ملیون را گرفته، عده[ای] را معرض نشده بود. چندین نفر اشراف و مامورین نادرست را حبس و عده[ای] از همانها را آزاد گذاشته، سهل است مصدر کارهای مهم نمود و مجرمین را محاکمه و مجازات نکرد و علل توقیف و حبس آنها را بر مردم علنی نکرد. در هر صورت با تمام معایبی که مذکور شد و در موقع هر یک از آنها را به طوری که مقتضی بوده، به ایشان گفتهام، ولی با وجود این معتقدم از ده تقصیر با قصوری که فرضا متوجه او باشد، نه تقصیر محیط بوده و یکی از تقصیر او، زیرا که او به شخصه قادر نبود، در مدت دو سه ماه اخلاق محیط را تغییر دهد. با تمام مراتب مذکوره نه عشر کارهای او صحیح و اقدامات او مفید به حال آتیه مملکت و مردم و حقیقتا موجب سعادت عموم بود، نظریات او در سیاست خارجی نیز کاملا درست و هیچ جای ایرادی نبود و من منتهای افسوس را برای مملکت از این فقدان بزرگ دارم.
ثالثا راجع به آتیه من کاملا مایوسم، زیرا که اگر به جای او جوانی مشهورتر، باهوشتر، وطن پرستتر انتخاب و عملیات او را تعقیب میکرد، جای امیدواری بود؛ یا لااقل شخص بیطرفی روی کار میآمد و کارهای خوب آقا سیدضیاءالدین را تعقیب و کارهای بد او را رد میکرد، باز درجه یاس این قدر نبود، ولی اینکه یکی از محبوسین به جای او برقرار و کلیه توقیف شدگان [را] آزاد کردند، واضح است که با تمام کارهای خوب او هم مخالفت خواهند کرد و متاسفانه اوضاع مملکت بدتر از پیش خواهد شد. سیاست روشن خارجه او را تردید و رد خواهند نمود و خودشان هم نه لیاقت و نه تهور اتخاذ سیاست ثابت [و] روشنی را دادند. طبیعی است که انگلیسیها دیگر مساعدت مالی و اسلحه و قشونی نمیکنند و از آن طرف روسها در تخلیه ایران و انحلال جمهوری رشت صمیمی نیستند و هر روزه تولید مشکلات خواهند کرد. شاید هم کار به جایی برسد که روسها بهانه تراشیده و دخالت مسلح نمایند و آن وقت بدون اتکاء به هیچ نقطه خارجی بدون پول، بدون اسلحه، بدون صاحب منصب دولت باید با آنها مقابله کند. شاید قوامالسلطنه موافق با افتتاح مجلس باشد که در صورت افتتاح یک رشته مشکلات تازه برای دولت پیش میآید و دوره چهارم تقنینیه هم هیچ خدمتی نمیتواند بکند، جز اینکه اختلافات را زیادتر و تزلزل حکومت را بیشتر نموده، موجبات رنجش انگلیسیها را بیشتر فراهم کند و مردم هم از رژیم مشروطیت به کلی متنفر و منزجر شوند. حدس میزنم که انگلیسیها هم رنجیده از دخالت و کمک دست میکشند و باطنا به تحریکات و انقلاب در ولایات میپردازند و دولت وقت بدون هیچ وسایل و مخصوصا بدون پول چه خواهد کرد و احتیاجات مملکت را چطور از عهده برخواهد آمد. اوضاع، اوضاع سابق خواهد شد، منتظرالصدارهها و منتظرالوزراها هر یک عده[ای] از فضولها و هوچیها را دور خود جمع و بر ضد هر کابینه اقدام خواهند کرد، تا خودشان روی کار بیایند.
نظر شما :