پاسخهای مازیار بهروز به پرسشهای تاریخ ایرانی: سیدضیاءالدین طباطبایی فرصتطلب بود
***
آیا روی کار آمدن سیدضیاء نقطه عطف چرخش مشروطیت از نگاه اعتدالیون (دیدگاه مبتنی بر دموکراسی پارلمانی و سیاستهای گام به گام) به سوی نگاه عامیون (دیدگاه ضد نظام طبقاتی با رویکردی انقلابی) نبود؟ به نظر میرسد که پس از تاثیرات جنگ جهانی و نیز به توپ بستن مجلس میان دو گرایش اعتدالیون و عامیون گونهای همبستگی بر اساس اشتراکات وطندوستی و دینداری شکل گرفته بود و سیدضیاء را میتوان در ادامه این همبستگی تلقی کرد.
به گمان من روی کار آمدن سیدضیاءالدین طباطبایی را نمیتوان به چرخشی از سوی یک دیدگاه خاص در انقلاب مشروطیت به سوی دیدگاه خاص دیگری دانست و شخصیت و مرام سیاسی وی را نیز در وهله اول باید در پرتوی مسایلی دید که بیشتر ربط به فرصتطلبی سیاسی او و نیز حمایت ارتش بریتانیا از او دارد. بنابراین، به نظر من آن صحبت کلی که شما در پرسش به آن اشاره مینمایید (همبستگی اعتدالیون و عامیون) نمیتوان سیدضیاء را تداوم آن دانست.
علی دشتی در نوشتههای دوران حبس خود به رغم زندانی بودن در حکومت سیدضیاء از تفکر ضد اشرافیگری سیدضیاء و گفتمان دفاع از محرومان او حمایت میکند. آیا تفکر ضد اشرافیگری و گفتمان سوسیالیستی و دفاع از محرومان به خواست اجتماعی آن دوران تبدیل شده بود؟
آن دوران به هر حال دورانی بود که خصومت با دربار قاجار بالا گرفته بود و اشرافیت آن دوره، به عنوان بخشی از مشکل در راه پیشرفت روند توسعه سیاسی و اجتماعی کشور به حساب میآمد. در عین حال با پیروزی انقلاب در روسیه و پیروزی کمونیستهای روسی در جنگ داخلی، مرتبه و احترام افکار متمایل به چپ نیز بالا رفته بود. هر گونه نگاه به آن دوران باید این واقعیتها را در نظر بگیرد. بنابراین در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که موافق هستم که به دلیل شرایط بد اقتصادی و اجتماعی در ایران و مطرح شدن بدیل چپ در سطح جهان اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در دستور کار قرار داشت. سیاستمداری مانند سیدضیاء این مسایل و شرایط را تشخیص داده و بر اساس آن نیز اقدام میکرد.
چقدر ادبیات سیاسی و دیدگاههای انقلابی و اجتماعی سیدضیاء تاثیرگرفته از آموزههای سوسیالیستی روشنفکران و فعالینی همچون میرزاده عشقی بوده است؟ اصولا نسبت فردی همچون میرزاده عشقی با حکومت صد روزه را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
به گمان من نظرات سیاسی سیدضیاء ربطی مستقیم به تفکرات سوسیالیستی و یا افکار فرد خاصی نداشت. سیدضیاء به عنوان سیاستمداری معروف به طرفداری از انگلیس و در عین حال فرصتطلب، برای پیشبرد اهداف خود به هرگونه اقدامی که وی را به این اهداف برساند دست میزد. بنابراین اصولا به نظر من ایشان صاحب دستگاه نظری خاصی نبود و پیشبرد آن اهداف سیاسی برایش از هرگونه چارچوب نظری مهمتر بود.
آزاد کردن بازاریهایی همچون امینالضرب از زندان به واسطه گرفتن پول آیا گونهای باجگیری بوده است و این عملکرد با ژستهای سوسیالیستی و ضدسرمایهداری سیدضیاء تضاد ندارد؟ حتی یحیی دولتآبادی هم درباره سیدضیاء مینویسد که او خود را سوسیالیست میخواند و بایستی از تجمل اجتناب کند ولی میان خود و خلق فاصله زیادی قرار داده است. بنابراین شعار تاکید بر عدالت در مقابل آزادی که در بیانیه سیدضیاء آمده بود چقدر واقعی بود و چقدر ابزاری برای قدرتیابی؟ این درحالی است که به نوشته عبدالله مستوفی، سیدضیاء در بیانیه خود نه از قانون سخن میگوید و نه از ضرورت تفکیک قوا و نه نظام مشروطه و الزامات آن، فقط از عدالت دم میزند.
در پاسخ به این پرسش و در ارتباط با آنچه در بالا آمد، باید بگویم که به گمان من سیدضیاء استفاده ابزاری از بسیاری مسایل مانند سوسیالیسم و یا حکومت قانون و غیره میکرد. این نوع برخورد خاص سیاستمداران فرصتطلب است که به گمان من سیدضیاء بیش از هر چیز دیگر فرصتطلب بود.
دوگانه سیدضیاء طباطبایی آیا همچنان همان دوگانه ملت- مستبد زمان مشروطه بود یا او نیز متاثر از دیدگاههای سوسیالیستی آن دوران دوگانهاش را بر پایه انقلابی- ارتجاعی قرار داده بود؟
به نظر من و در چارچوب بالا، سیدضیاء دچار دوگانگی نبود. آنچه به شکل «دوگانگی» در وی ظاهر میشود عواقب نوع سیاستبازی خاص وی بود وگرنه سیدضیاء از نوعی «یگانگی» سود میبرد و آن دستیابی به اهداف خویش با استفاده از وسایل و ابزاری متعدد و چه بسا متفاوت بود.
آیا میتوان میان اندیشه روشنفکرانی همچون حلقه ایرانشهر و مجله کاوه با اندیشه و عملکرد سیدضیاء ارتباط برقرار کرد؟ آیا نمیتوان سیدضیاء را میوه کال جریان روشنفکری ایران که بعد از او و در پی قدرت گرفتن رضاخان پهلوی ظهور و بروز داشت به حساب آورد؟
در پاسخ به پرسش آخر شما باید گفت که به نظر من نباید اعتبار و مقام سیدضیاء را بیش از آنچه وی بود جلوه داد. سیدضیاء یکی از تحصیلکردگان آن دوران بود که نه واقعا دارای آرمانهای نظری بود، نه خود را معتقد به اصول خاصی میدانست. او برای رسیدن به اهداف خود مسایل اخلاقی خاصی را در نظر میگرفت. از این منظر وی را نمیتوان با صاحبان فکر و اندیشه در دوران مشروطه و پس از آن سر به سر دانست.
نظر شما :