انرژی اتمی ایران از شاه تا روحانی به روایت اکبر اعتماد
اولین رئیس سازمان اتمی کشور در زمان رژیم پهلوی که پس از انقلاب اسلامی در کشور فرانسه اقامت دارد، درباره نپذیرفتن درخواست مسوولان ایران چند سال بعد از انقلاب برای بازگشت وی به ایران و فعالیت در برنامههای اتمی کشور میگوید: قبول نکردم که مسوولیتی به عهده بگیرم چون واقعا مطمئن نبودم وضعیت در ایران به چه سمت پیش میرود و اصلا من میتوانم در شرایط جدید در ایران کار کنم و اختیارات کافی داشته باشم یا خیر.
وی درباره ضرورت بازنگری در برنامه هستهای ایران از سوی دولت «تدبیر و امید» گفت: باید بر اساس شرایط اقتصادی و سیاسی و نیاز آینده کشور به انرژی هستهای به بازنگری در این برنامه بپردازند و نتیجه را به روشنی نیز برای مردم بازگو کنند و بیشتر از تبلیغات به واقعیتها اشاره شود.
اعتماد گفت که متاسفانه نمیبینیم و نمیشنویم اساتید دانشگاه و صاحبنظران درباره تحولات هستهای نظرشان را بیان کنند.
اولین رئیس سازمان انرژی اتمی کشور پیشنهاد داد که با توجه به در مضیقه نبودن ایران به لحاظ انرژی، برنامه هستهای ایران بومی و ملی شود.
وی گفت که ای کاش به من چند سال دیگر وقت داده میشد تا خیلی از طرحهای در دست انجام محقق شود. اما بعد از انقلاب هرچه کرده بودم، دور ریخته شد.
* من مشغول کار برای تشکیل دانشگاه بوعلی سینا در همدان بودم که یک روز من را صدا کردند و گفتند «اتم» میخواهیم. به تهران آمدم و به دفتر شاه رفتم. آنها میخواستند به سرعت کارها را انجام دهند، اما من یک ماه زمان خواستم تا گزارشی درباره شرایط انجام برنامه هستهای ایران تهیه کنم. بعد از یک ماه گزارش را به شاه دادم و او هم عینا آن را قبول کرد. من تک و تنها مسوول فعالیتهای هستهای شدم. دو سال طول کشید تا فعالیتها شکل گیرد و بعد از چهار سال، چهار نیروگاه در دست ساخت داشتیم. برای ۳۰ الی ۴۰ سال اورانیوم خریداری کردیم و مقداری هم اکتشاف کرده بودیم. اکتشاف اورانیوم کار بسیار سختی است، اما با استفاده از دستگاههای مخصوص اندازهگیری در داخل هواپیما و برای اولین بار در دنیا در سطحی وسیع خاک ایران را ۵۰۰ متر به ۵۰۰ متر بررسی کردیم و نقشه جامعی از مناطقی که احتمالا دارای ذخایر معدنی اورانیوم بودند، شناسایی کردیم، اما متاسفانه بعد از انقلاب تمام این اقدامات به خاطر ناآگاهی از بین رفت.
* فرانسویها تکنولوژی هستهای خوبی داشته و دارند و در آن مقطع فکر میکردند هر چیز را به این دلیل میتوانند به ما تحمیل کنند. پیشنهاداتی که برای پروژههای هستهای به ما دادند را بررسی کردیم و دو سال مذاکره شد. ما اشکالاتی به قرارداد تنظیم شده و خواستههای مطرح از سوی آنها داشتیم اما سعی نمیکردند ایرادات و نقطه نظرات ما را که به طرحهایشان داشتیم برطرف کنند. آنها فکر میکردند در مرحله نهایی با فشار به شاه میتوانند از رفع این اشکالات شانه خالی کنند. در سفری که به فرانسه رفته بودم متوجه شدم وزیر کشور فرانسه قرار است به تهران برود، این در حالی بود که وزیر کشور فرانسه، محرم رئیسجمهور این کشور بود و حتما میخواست پیامی را به شاه برساند.
از آن جایی که به آنها شک داشتم، فورا قراری را با وزیر کشور فرانسه هماهنگ کردم و در منزلش با او ملاقات کردم. به او گفتم که حدس میزنم برای مسایل هستهای قصد ملاقات با شاه را دارید. اما وقتی من (مسوول برنامه هستهای ایران) اینجا هستم شما برای چه میخواهید با شاه ملاقات کنید؟ حتما میخواهید شاه را تحت فشار قرار دهید. به او گفتم که این روش نشان میدهد شما اخلاق سیاسی خوبی ندارید. من نمیتوانم جلوی سفر شما به تهران را بگیرم، اما اگر شما به تهران بروید و با شاه درباره انرژی اتمی صحبت کنید و بخواهید او را تحت فشار قرار دهید، تمام قراردادها با فرانسه را از دستور کار خارج میکنم.
بعد از اخطار من فوری وزیر کشور فرانسه تلفنی با رئیسجمهوری فرانسه صحبت کرد و اخطار مرا برای او تشریح کرد. در نتیجه رئیسجمهوری فرانسه به او دستور داد که سفر خود را به ایران لغو کند. بعد از مراجعت به ایران موضوع را با شاه مطرح کردم و گفتم که سفر فرستاده فرانسه را من لغو کردم چون نمیدانم در غیاب من که متخصص هستهای هستم، شما چه پاسخی میتوانستید به پیام رئیسجمهوری فرانسه بدهید. این داستان درس خوبی هم برای فرانسویها و هم برای شاه شد.
* بعد از چالشی که با فرانسویها بر سر قراردادهای هستهای داشتیم و در حالی که حاضر نبودند ملاحظات ما را در قرارداد بگنجانند اما با اقدامات و اعمال قدرت از سوی ما آنها تمامی موارد حقوقی مورد نظر ما را که سعی داشتند از آنها شانه خالی کنند را لحاظ کردند. بنابراین استقلال عمل و متخصص بودن به حرفه خود مهمترین دلایل موفقیت در کار است. اگر شاه میخواست میتوانست من را از کار بیکار کند و من بارها به شاه گفتم اگر هر لحظه خواستید من را از کارم معاف کنید اشکالی ندارد، چون من به هر جای دنیا بروم میتوانم با موفقیت کار کنم.
* تکنولوژی فرانسویها و آلمانیها واقعا در زمان خودش برتر بود و هنوز هم هست. قرار بود فرانسویها دو راکتور ۹۰۰ مگاواتی را برای ما در دارخوین بسازند که با انقلاب در عمل این قرارداد متوقف شد. بعد از انقلاب آن را به ۳۶۰ مگاواتی تغییر دادند که بتوانیم به طور بومی خودمان بسازیم و به نظرم ایده بسیار خوبی است.
* وقتی خیلی درگیر کارها شده بودم یک روز به این فکر کردم که نکند اتم و مشغله کار باعث شود که ما از هدف اصلیمان که خدمات رساندن به مردم از طریق انرژی اتمی است بازمانیم. به خاطر همین در روز نیم ساعت به میان مردم در کوچه و خیابان میرفتم و با مردم از نزدیک در رفت و آمد بودم تا یادم نرود که برای مردم ایران کار میکنیم.
* ما با تکنولوژی لیزر سراغ غنیسازی رفتیم و آمریکاییها نه از ما خواستند و نه در شرایطی بودند که از ما بخواهند غنیسازی را انجام ندهیم. ما به دنبال تکنولوژی هستهای رفتیم بدون تکیه بر آمریکا و قرارداد دوجانبه با آمریکا را چون خلاف مصالح ملیمان بود، امضا نکردیم در حالی که چهار سال هم با آنها مذاکره کردیم. ما برای غنیسازی از لیزر استفاده کردیم که در آن مقطع آمریکا و فرانسه این تکنولوژی را تازه آزمایش میکردند. ما در مرکز اتمی امیرآباد سعی بر این داشتیم که این تکنولوژی را مهار کنیم اما بعد این پروژه که در سطح آزمایشگاهی بود با تحولات انقلاب اسلامی ناتمام ماند.
* از آنجایی که در شرکت تولید سوخت فرانسوی یورودیف شریک شده بودیم میگفتند نباید از بابت سوخت نگرانی داشته باشید اما من همیشه فکر میکردم و میترسیدم که اینها (آمریکا و اروپا) یک روز بهانه آورند و به ما سوخت ندهند، بنابراین به این سمت رفتیم که خودمان هم این تکنولوژی را یاد بگیریم. چند سال بعد از انقلاب، فرانسه اعلام کرد که اورانیوم غنی شده به ایران از سهمی که در شرکت یورودیف دارد را نمیدهد.
* کشورهایی از جمله هند، پاکستان و اسرائیل خارج از قانون هستند و با وجود ساخت بمب اتمی، آمریکا با آنها قرارداد هستهای میبندد اما در مواجهه با ایران از روی شک و ابهام و تهدید برخورد میکند. ما با آمریکا چهار سال درباره موافقت دوجانبه صحبت میکردیم و در نهایت به دست هم آمد، اما برای تصویب به مجلس شورای ملی نرسید. آمریکا برای دست یافتن به خواسته خود درباره گرفتن حق بازفرآوری سوخت از ایران توجیه میکرد که آنچه در قرارداد درباره بازفرآوری است فقط برای شما (ایران) نیست، بلکه برای سایر کشورها هم وجود دارد و زیر بار پذیرش آن برای ایران نمیرفتند. در نهایت ما پیشنهاد دادیم که آمریکا باید در این قرارداد ایران را کشوری «کاملهالوداد» بشناسد و تمام شرایط آن را برای ایران نیز اعمال کند؛ یعنی آمریکا هر رفتاری با کشورهای دیگر به خصوص کشورهای صنعتی بزرگ در زمینه فعالیتهای هستهای داشت باید درباره ایران هم همان رفتار به اجرا درآید.
آنها تاکید داشتند که بعد از آنکه سوخت مصرف شده از نیروگاه خارج میشود، هر کاری خواستیم با آن انجام دهیم با اجازه و موافقت آمریکا باشد اما من با این مساله موافقت نکردم. حتی رئیسجمهور آمریکا به شاه نامه نوشت که شرایط آمریکا را در چارچوب دوستی دو کشور بپذیریم اما من به درخواست آمریکا پاسخ رد دادم چون این مساله خلاف حاکمیت ملی ایران بود. شاه هم نظر من را پذیرفت.
آنچه ما در قرارداد با آمریکا و فرانسه قبول نکردیم متاسفانه در قرارداد تکمیل نیروگاه بوشهر با روسها پذیرفته شد. بر اساس این قرارداد نه تنها باید سوخت نیروگاه پس از استفاده به روسیه بازگردد بلکه باید هزینه انتقال سوخت را هم ایران بپردازد.
* آنچه من را ناراحت کرد قطع شدن کارهایی بود که ما انجام داده بودیم، متاسفانه هنوز هم آن کارها به سرانجام نرسیده است. اگر به من چند سال دیگر وقت داده میشد خیلی از طرحهای در دست انجام محقق میشد. اما بعد از انقلاب هرچه کرده بودم، دور ریخته شد.
* در فرانسه بودم که به روشها و طرق مختلف درخواست برای سفر من به عراق مطرح شد و در نهایت به واسطه یکی از دوستانم سفیر عراق در فرانسه سعی کرد من را ببیند و پیشنهاد صدام را مطرح کند. اما پاسخ من این بود که در زمان جنگ غیرممکن است که به عراق بیایم اما اگر صلح شد، هر کاری از دستم برآید انجام میدهم ولی نه الان که با ایران در جنگ هستید. عراق باید دوست ایران باشد نه اینکه با ایران بجنگد.
* ۱۰ سال بعد از انقلاب هیاتی از ایران با من در سوییس ملاقات کرد و به من پیشنهاد دادند که به ایران بازگردم تا فعالیتهای هستهای در چارچوب سازمان انرژی اتمی که از قبل انقلاب وجود داشت را دنبال کنم. آنها به من گفتند بعد از ۱۰ سال معلوم شده سازمان انرژی اتمی در زمان شاه پرقدرتترین و پاکترین سازمان در ایران بوده است و به این خاطر به من تبریک گفتند. اما من به آنها گفتم، این حرفها را به من نگویید، به مردم بگویید، چون من از کاری که انجام دادهام آگاه و مطمئن هستم و در این سالها هم سرم را راحت بر بالین گذاشتهام. آنها چندین بار از من خواستند که برگردم اما من قبول نکردم چون واقعا مطمئن نبودم که وضعیت در ایران به چه سمت پیش میرود و اصلا من میتوانستم در شرایط جدید در ایران کار کنم و آیا اختیارات کافی خواهم داشت؟ بنابراین من پیشنهاد بازگشت به ایران و قبول مسوولیت سازمان انرژی اتمی ایران را نپذیرفتم.
نظر شما :