اسرار ۳۰ تیر به قلم حسن ارسنجانی/ قوام گفت من از فحش نمیترسم
مجله «تهران مصور» در شماره ۳۰ تیر ۱۳۴۰ در مطلبی به قلم حسن ارسنجانی با عنوان «اسرار سیام تیر»، گوشهای از رایزنیها و مذاکرات پشت پرده روزهای پر التهاب انتصاب احمد قوام تا بازگشت دکتر محمد مصدق به نخستوزیری را شرح داده که «تاریخ ایرانی» در شصتمین سالگرد قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ آن را بازخوانی میکند:
***
حادثه سیام تیرماه ظاهرا به علت استعفای دکتر مصدق و اختلافات شدید سیاستهای مختلف و تحریکات بعضی از عناصر موثر دستگاههای حاکمه ایران به وقوع پیوست و هدف آنها ظاهرا علیه قوامالسلطنه و باطنا بر ضد دربار بود.
باید اذعان کرد که نیروی متشکل حزب توده با استفاده از تبلیغات حزب ایران و دار و دسته کاشانی و افراد جبهه ملی قدرت قابل توجه خود را نشان داد و کارگردان اصلی صحنههایی که در روزهای ۲۹ و ۳۰ تیر در تهران با نظم و قدرت تحرک به وجود آمد فقط حزب توده بود.
چند روز که از حادثه گذشت و قوامالسلطنه زنده ماند مصدق دستور داد که شهربانی دورادور از او محافظت کند. آخرین جلسه خصوصی روز سهشنبه ۲۴ تیر ماه معلوم کرد که مجلس به کلی مخالف با دادن اختیارات مطلق به دکتر مصدق میباشد.
تدابیر دکتر معظمی که میخواست مواد مربوط به اختیارات را در برنامه دولت بگنجاند و قبل از این کار موافقت وکلا را بگیرد نتیجه نداد. بالاخره عصر روز سه شنبه چند نفر از وکلای طرفدار دکتر مصدق او را ملاقات کردند و گفتند که گرفتن اختیارات عملی نیست و مجلس زیر بار نمیرود. خوبست کابینه تشکیل شود و دولت موارد مختلفی را که لازم بداند به صورت لایحه با قید دو فوریت پیشنهاد کند که مجلس رای بدهد.
مصدق با آنکه قبلا گفته بود اگر با اختیارات موافقت نشود استعفا خواهد کرد تغییر عقیده داد و برای تشکیل کابینه مصمم شد و همان شب به وزیر دربار اطلاع داد که شرفیاب خواهد شد تا درباره تشکیل دولت صحبت کند.
موضوع خواستن اختیارات شش ماهه از طرف دکتر مصدق وسیله خوبی به جراید مخالف برای حمله به دکتر مصدق داد و اختیارات مورد تقاضای او را مخالف قانون اساسی و برخلاف اصل تفکیک قوا دانستند.
نه تنها وکلای مخالف و بیطرف مجلس بلکه بعضی از اعضای جبهه ملی هم ادامه حکومت دکتر مصدق را عملی نمیدانند. بیپولی دولت و خوردن کفگیر به ته دیگ که برای پرداخت حقوق خردادماه اعضای دولت در ولایات وزارت دارایی معطل مانده است، تزلزل مصدق را بیشتر میکند.
اشکال مخالفان مصدق بر سر این است که چه کسی جانشین او خواهد شد، زیرا قبول مسوولیت در حین بحران خطرناک مالی و اقتصادی کار هر کسی نیست.
چیزی که اسباب تعجب عدهای شد اصرار دکتر مصدق در بقاء زمامداریش بود زیرا عده زیادی معتقد بودند که دکتر مصدق خودش برای کنارهگیری در پی بهانه میگردد و خودش میداند که نمیتواند با وضع خاص مملکت حکومت را ادامه دهد.
چهارشنبه ۲۵ تیر ماه
مصدق تا ساعات دو و نیم بعدازظهر شرفیاب بود، میگویند ناهار را هم آنجا صرف کرده و مذاکرات خود را در باب تشکیل دولت به نتیجه رسانده است. ساعت ۶ بعدازظهر گفته شد چند نفر از اعضای جبهه ملی را مصدق خواسته است.
ساعت ۷ بعدازظهر به منزل قوامالسلطنه رفتم، در آنجا لسان سپهر آشتیانی و پس از آن نیکپور و عامری به دیدن قوامالسلطنه آمدند. عامری گفت که وکلای مجلس متزلزلاند و حق به جناب آنهاست تا وقتی ندانند که چه کسی حساب کار آنها را خواهد داشت اقدام جدی نخواهند کرد.
نیکپور حرفهای عامری را تصدیق کرد و گفت در مملکت جز آقای قوامالسلطنه کسی نیست و ایشان هم در تمام این مدت تماشاچی شدهاند، بنابراین باید همه بنشینیم تا فاتحه مملکت و همه ما و خود مصدق خوانده شود زیرا راهی را که مصدق پیش گرفته جز به سقوط مملکت منتهی نخواهد شد و مملکت را دودستی به کمونیستها خواهد داد. قوامالسلطنه در تمام این مدت ساکت بود، بعد از تمام شدن حرفهای نیکپور گفت حالا فرض کنیم که بنده مصمم شدم به میدان بیایم، چه باید کرد و به چه کسانی میشود اعتماد کرد.
من گفتم که مصلحت آقا نیست خودتان را وارد این بازیها بکنید، شما خوب میدانید اگر خارجیها موافق نباشند مصدق هم یک ساعت نمیماند. قوامالسلطنه گفت بنده تصمیم دارم وارد میدان شوم، اینکه نمیشود همه ملاحظه بکنند و کنار بکشند تا مملکت از بین برود. من که از فحش و ناسزا نمیترسم بالاخره باید فکری کرد.
اظهارات قوامالسلطنه همه ما را به فکر فرو برد زیرا در تمام این مدت اولین بار بود که اظهار تمایل به زمامداری میکرد. همه ما میدانستیم که قوامالسلطنه نسنجیده حرف نمیزند، فکر کردم شاید زمینه کار را رو به راه میبیند.
پنجشنبه ۲۷ تیر ماه
روز ۲۷ تیر دکتر امینی به من تلفن کرد گفت اعلیحضرت همایونی جدا با دادن وزارت جنگ به مصدق مخالفت کردند و مجلس حتما دیگری را انتخاب خواهد کرد. به علاوه من شنیدم که همین امروز رای تمایل مجلس اعلام خواهد شد و تصور میکنم شانس قوامالسلطنه خیلی زیاد شد.
من به دکتر امینی گفتم که قوامالسلطنه در یک صورت موفق خواهد شد و آن گرفتن فرمان انحلال مجلس است و الا با این مجلس مصلحت نیست که قبول مسوولیت کند زیرا مسلما جبهه ملی همان بازی را که در کابینه رزمآرا درآوردند و به او اهانت کردند در مورد قوامالسلطنه تکرار خواهند کرد.
روز جمعه ۲۷ تیر ماه که فرمان نخستوزیری صادر شد، ساعت یک و نیم بعدازظهر بود که تقریبا همه رفته بودند و در زیرزمین من و عباس اسکندری ضمن صرف ناهار با قوامالسلطنه صحبت میکردیم.
یکشنبه ۲۹ تیر ماه
من با خسرو قشقایی قرار گذاشته بودم که او را در شهر ببینم. خسرو شرحی از اوضاع بیان کرد و گفت ارادت خانواده ما را به قوامالسلطنه میدانی. قوامالسلطنه به جای پدر ما است و ما خیلی متاسف هستیم که در چنین شرایطی او آمده است، حقیقت اینست که وضع خارجی اجازه نمیدهد او بیاید. فرضا ما هم از او حمایت کنیم جز اینکه خود نابود شویم اثری ندارد. من میخواستم مخصوصا به آقای قوامالسلطنه پیغام بدهی که مصلحت شما در این است که استعفا کنید، جریانات دیگری در کار است که شما مستحضر نیستید، الان تمام روسای انتظامی با ما همکاری دارند فردا هم به طور حتم اتفاقاتی خواهد افتاد که نتیجهاش به ضرر قوامالسلطنه تمام خواهد شد.
گفتم من خودم معتقد به آمدن قوامالسلطنه نبودم و الان هم اعتقاد به ماندن او ندارم و آنچه تو گفتی حدس میزدم ولی دوستی شما این نبود که از پشت به قوامالسلطنه خنجر بزنید، به علاوه تو از کجا اطمینان داری آن طور که میخواهی بشود. خسرو گفت تا هر میزان لازم شود من خرج میکنم. حزب توده صددرصد با ما همکاری میکند. جبهه ملی هم که تکلیفش روشن است، اگر لازم شود تفنگدار هم به تهران خواهیم آورد. به علاوه زمینه خارجی طوری است که غیر از آنچه من میگویم محال است بشود.
من میدانستم که مخارج این چند روز به دست خسرو داده میشد و اطلاعاتی به ما رسیده بود که از اعتبار بانک شاهی خود خسرو نزدیک به چهارصد هزار تومان در همین دو روز استفاده کرده بود، خسرو گفت این پیغام را به قوامالسلطنه بده، اگر قبول کرد که بسیار خوب و اگر متقاعد نشد من در عالم دوستی از تو خواهش میکنم خودت را به کنار بکش و الا تو هم به این آتش میسوزی. با خسرو خداحافظی کردم و به خانه قوامالسلطنه آمدم، آنچه میان من و خسرو گذشته بود به قوام گفتم، خندید و گفت این حرفهایی که میزنند مخصوص اشخاص ترسو و جبان است.
سیام تیر
هنگامی که از منزلم به شهر میآمدم، در راه با اتومبیل قوامالسلطنه که با اسکورت حمایت میشد برخوردم، با علامت نشان دادن اتومبیل، پیاده شده به طرف ماشین قوام رفتم. گفت من امروز در باغ سفارت آلمان خواهم ماند، شما همین جا باشید، هوا خیلی گرم است و نمیشود در شهر کار کرد. به محل ییلاقی وزارت خارجه رفتیم، به پلیسهای نگهبان عمارت گفتم هیچ کس را راه ندهند.
مهبد آمد و پیغامی داد، من پرسیدم که شما اطمینان به این اشخاص دارید که حرف شما و سفیر آمریکا را فقط به خودتان میزنند و به جاهای دیگر اطلاع نمیدهند. قوامالسلطنه اظهار داشت ظاهرا این شخص طرف اعتماد خود آنهاست ببینم چه میگوید.
نیم ساعتی با هم گفتوگو کردند، دکتر شیخ میان مذاکراتشان وارد شد و گفت حرف زدن زیاد برای آقا خوب نیست، در نتیجه مهبد هم بلند شد و به سالن آمد و مدتی صحبت میکردیم.
گزارشهای نگرانی آوردند، مضمون گزارشها طوری بود که نشان میداد انتشار اعلامیه جبهه ملی به وسیله رادیو با شلوغ شدن شهرهای دیگر بیارتباط نبوده است. مثل این است که رمزی در کار بوده و دستگاههای معینی به وسیله این رمز دستور تحریکات را دریافت کردهاند.
ساعت یازده سرلشکر کوپال تلفن کرد و گفت به جناب اشرف عرض کند شهر از هر حیث آرام است فقط امروز صبح ساعت ۹ جمعیتی چهار به چهار در پیادهروهای نادری و اسلامبول و شاهآباد راه میرفتند، تظاهری هم نمیکردند.
کم کم سر و صداهایی بلند شد و گفتند یک نعش را از شاهآباد به طرف بهارستان میبرند. در این موقع از یک بالاخانه واقع در خیابان شاهآباد تیری به طرف جمعیت شلیک شد در نتیجه آن مردهای که به دوش رفقایش بود از دوش آنها پرید پایین و فرار کرد و همه خندیدند.
تلفن کوپال را به قوامالسلطنه و اسکندری و دیگران که حضور داشتند نقل کردم، در همین اثنا کسی که از شهر آمده بود گفت: تمام خیابانها شلوغ است و مردم با پاسبانها و نظامیها زد و خورد کردهاند و شعارهایی میدهند و جیپهای شهربانی هم با بلندگو در اختیار اعضای جبهه ملی است و در خیابانها تبلیغات میکنند.
خبرهای متوالی از شهر میرسید، از کوپال خبری نبود، نزدیک ساعت ۲ بعدازظهر خبر رسید که به واحدهای ارتش دستور داده شده است که فورا به مراکز خود مراجعت کنند یعنی شهر را به دست مردم بسپارند.
در همین موقع پیشخدمت اطلاع داد از سعدآباد تلفن کردهاند و قوامالسلطنه را احضار کردند... و بدین ترتیب قوامالسلطنه شرفیاب شده و مستعفی شد.
قوانین سیام تیر
حادثه سیام تیر منشاء وضع قوانین خاصی شد که بعضی از آنها در تاریخ حکومتهای پارلمانی جهان بیسابقه است.
اول قانون ملی شناختن قیام سیام تیر ماه بود (شانزدهم مرداد ماه ۱۳۳۱). انشاءکنندگان این قانون سران جبهه ملی بودند چون میدانستند اقداماتشان طی چند روز حوادث تیرماه جرم محسوب میشود و قابل تعقیب جزایی است پیشدستی کردند و با ملی ساختن این قیام مشروعیت آن را اعلام نمودند.
در واقع به تصویب رسیدن قانون «قیام ملی» به منظور فرار و مصونیت از تعقیب خودشان بود که محرک حوادث سیام تیر شناخته میشدند.
دوم قانون خلع ید و سلب مالکیت قوامالسلطنه از دارایی او بود که به تاریخ دوازدهم مرداد ماه به تصویب رسید.
این قانون در تاریخ قانونگذاری بیسابقه است، زیرا اولا قوه مقننه خود را در مرحله قضاوت قرار داده است ثانیا به موجب این قانون اول قوامالسلطنه را مجازات کردند و بعد دستور محاکمه او را دادند.
نظر شما :