شهیدان شهر؛ آنها که در راه مصدق جان دادند
روایتی از شهدای ۳۰ تیر بعد از ۶۵ سال
تاریخ ایرانی: «جمعیت نعشها را که تعداد آنها به ۲۰ میرسید در شرکت تلفن برده و از آنجا با چند استیشن به سوی بیمارستان سینا حمل کردند. این ابراز هیجان در خیابان اکباتان مقارن ظهر خیلی شدید بود. پیراهن خونی زخمیشدگان و مقتولین را بر سر چوبها کرده و فریاد میزدند اینها شهدای وطنند.»
شهید وطن... این تنها کلماتی است که میشود از روی سنگقبرها خواند؛ دو کلمهای که نه فقط در این گوشه پرت ابنبابویه که در بیشتر گزارشهایی که از روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ خورشیدی به جای مانده، مشترک است.
آن روز دوشنبه بود و تهران مثل همین روزها در سیام تیر از گرما تبدار است. بسیاری از مردم این شهر منتظر واقعهای بودند. واقعهای که درست ساعت ۱۰ صبح دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ از خیابان نظامیه بهارستان آغاز شد؛ صدای یک گلوله هیاهوی مردمی که در اعتراض به انتخاب احمد قوامالسلطنه به نخستوزیری به خیابان آمده بودند را قطع کرد. سکوتی چند لحظهای میدان بهارستان را پر کرد؛ سکوتی که با فریاد مردی جوان شکست: «یکی تیر خورد... کشتند... مردم را کشتند...» و اینچنین بود که ۳۰ تیر ۱۳۳۱ آغاز شد.
***
این ۳۰ تیر که گذشت ۶۵ سال از آن روز گرم تابستان سال ۱۳۳۱ گذشته است؛ ۶۵ سال از روزی که خیلیها برای اعتراض از خانه بیرون رفتند و هرگز به خانه بازنگشتند.
در ۶۵ سالی که گذشته دهها گزارش، مقاله، پژوهش و تحقیق درباره قیام ۳۰ تیر منتشر و کتابهایی درباره آن سالها نوشته شده است و پیرامونش بحث و بررسی کردند. با این همه هنوز هم سؤالهای زیادی درباره این قیام و اتفاقاتش وجود دارد که هیچ منبع تاریخی پاسخی برای آنها نداشته است. یکی از موضوعات مهمی که درباره واقعه ۳۰ تیر مورد توجه قرار نگرفته موضوع کشتهشدگان این روز در تهران و شهرهای دیگر است. شهیدانی که حالا تنها خاطره آنها سنگ گورهای شکسته و رهاشدهای در بخشی از گورستان ابنبابویه است که بیشتر اوقات محل ریختن زبالههاست.
اینکه چند نفر در آن روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ تیر خوردند و چند نفر کشته شدند و هر کدام از آنها چه زندگی را طی کرده بودند، سؤالی است که با بازخوانی اتفاقات آن روز شاید بتوان به پاسخش رسید.
روایت آن روز گرم
به نوشته روزنامه اطلاعات، نخستین گلوله در خیابان نظامیه شلیک و درگیری از آنجا آغاز شد: «فریادهای ما مصدق را میخواهیم از اینجا شنیده میشود. سرهنگ گیلانشاه در اثر تفنگ مجروح شده است. یک گروهبان ارتش و تعدادی از مردم در اینجا زخمی شدند.»
طبق روایت حسین شاهحسینی، از اعضای باسابقه جبهه ملی: «صبح آن روز ابتدا عدهای در مقابل ساختمان وزارت دادگستری جمع شدند که در بدو امر ۷۰ـ۶۰ نفر بیشتر نبودند. من هم جزو این عده بودم. از میان این عده آقایی که کیف دستش بود بر روی یک بلندی قرار گرفت و شروع به سخنرانی کرد و از جمله گفت: باید نظام مردمی در این کشور استقرار پیدا کند. این قوامالسلطنه که امروز بر سر کار آمده و اعلامیه میدهد که کشتیبان را سیاستی دگر آمد، دورههای مختلفی را گذراند و … حسابی مردم را تحریک کرد. در همین میان ماموران حمله کردند و مردم از آنجا به سمت مجلس رفتند. اما در راه ماموران حمله کردند و جمیعت به سمت لالهزار رفتند. در لالهزار مردم روی یک قطعه چوب پارچهای سفید کشیدند و به عنوان اینکه جنازه شهیدی را حمل میکردند با تکبیر و تهلیل به سمت خیابان اکباتان میرفتند.»
در گزارش روزنامه اطلاعات هم به درگیریهای خیابان اکباتان اشاره شده و گزارشگر نوشته در این خیابان یک نفر کشته شده است: «در همان حال که متظاهرین با عصبانیت و خشم در سرچشمه خود را آماده هجوم مجدد میکردند واقعه دوم در ابتدای خیابان فرهنگ (اکباتان) بدین ترتیب اتفاق افتاد. دستهای داخل خیابان در حالی که فریاد میزدند یا مرگ یا مصدق… به سمت میدان بهارستان حرکت کردند اما نظامیها مانع ورودشان به میدان بهارستان شدند. بالنتیجه زدوخورد و تیراندازی شروع شده و عدهای مجروح شدند و یک نفر هم به قتل رسید...»
از اینجاست که حسین شاهحسینی که شاهد آن قتل بوده نوشته: «جمیعت با شعار سرنگونی دولت قوام جنازه بر دوش به سمت کلانتری شماره ۲ رفتند. در میدان بهارستان جمعیت زیادی حاضر بودند. نیروهای پلیس با اسب به سوی مردم میتاختند و مردم هم فرار میکردند.»
درگیری خیلی زود از میدان بهارستان فراتر میرود و ۶ جای تهران شاهد تظاهرات و درگیری مردم با نیروهای شهربانی و ارتش میشود. در گزارش مفصلی که در روزنامه اطلاعات منتشر میشود، خیابان بعدی که کشتهای به جای میگذارد، ناصرخسرو است: «در ناصرخسرو و نزدیک بازار شدت گلوله و هجوم به تظاهرکنندگان مثل بهارستان بود و در این خیابان ۲ نفر کشته شدند و جمعیت نعش یکی را روی تخته روان گذاشته از چهارراه گلوبندک بهطرف دادگستری راه افتادند. اینجا ۳ نفر زخمی شدند.»
درست آن سوی شهر یعنی در چهارراه پهلوی و مقابل کافه شهرداری – چهارراه ولیعصر و تئاتر شهر امروز- هم مردم جمع شده و دیوارها را پر از شعار علیه قوام کرده بودند و مردم به سمت خانه قوام میرفتند.
هر چه درگیری بیشتر میشد آنطور که روزنامهها نوشتند بر تعداد کشتهشدگان افزوده میشد. در گزارش روزنامه اطلاعات آمده: «تعدادی از مردم در اینجا زخمی شدند. از ساعت ۱۱ به بعد بر تعداد کشتهشدگان به آن اضافه میشد و تظاهرکنندگان نیز نعشها را به دست مامورین نمیدادند و خودشان آنها را حمل میکردند. بهطوریکه در ساعت ۱۱٫۵ کثرت کشتهشدگان که اکثر آنها در خیابان اکباتان جمع شده بودند توده جمعیت را که از ابتدای شرکت تلفن تا اول برزن دوم جمع شده بودند تهییج میکرد. در اینجا متظاهرین تعدادی لوله آهنی لولهکشی وسط خیابان قرار دادند تا مانع عبور کامیونها شوند ولی تانکها لولهها را درهمشکسته و جمعیت را متفرق نمودند. جمعیت نعشها را که تعداد آنها به ۲۰ میرسید در شرکت تلفن برده و از آنجا با چند استیشن به سوی بیمارستان سینا حمل کردند.»
در ساعتهای بعدی جنازه کشتهشدگان روی دوش مردم به سمت مرکز شهر و مجلس حمل میشد. در گزارش اطلاعات آمده: «عدهای قریب ۳۰ نفر از خیابان شاهآباد جسد جوانی را که به روی چهارچوبی قرار داده بودند به سرعت به سمت میدان مخبرالدوله میآورند. در میدان مخبرالدوله در آن موقع چندین کامیون مملو از سرباز و پاسبان و عده زیادی سرباز مسلح ایستاده و هر لحظه به مردم هجوم میبردند تا آنها را پراکنده سازند... یک جوان دستش تیر خورده بود و وضع دلخراشی داشت.»
بر اساس گزارش روزنامه «باختر امروز» و «اطلاعات» در میدان بهارستان یک زن در بهارستان روی دوش زنان رفته بود و نطق میکرد. هر لحظه بر تعداد افراد افزوده میشد و بالاخره مامورین به سوی جمعیت یورش آوردند و در اینجا یک پسربچه ۱۲ ساله گلوله خورد و به قتل رسید. پسربچهای که نامش را نمیدانیم.
آواز کشتهگان
در گورستان قدیمی ابنبابویه ۲۵ گور در ۲ ردیف روی سکویی قرار دارد که روی تابلوی دستنویس بدخط و رنگ و رو رفته کنارش نوشته شده شهدای ۳۰ تیر. این یعنی تعداد شهدای آن روز ۲۵ نفر است. ۲۵ نفری که یکی از آنها به گفته منابع از آبادان به تهران منتقل شده و ۳ نفرشان هم گمنام و بینام هستند. اما به نظر میرسد که این همه واقعیت روز ۳۰ تیر نیست و تعداد کسانی که به گفته شاهدان عینی و روزنامهنگاران در فاصله ساعت ۱۰ صبح تا ۵ بعدازظهر با تیراندازی مستقیم کشته شدهاند فراتر از این سنگقبرهاست.
روزنامه «باختر امروز» به سردبیری دکتر حسین فاطمی تنها روزنامهای بود که توانست نسخه روز سهشنبه ۳۱ تیرماه را روی کیوسک بفرستد. این روزنامه در صفحه اول خود که بخشی از هزینه فروشش را به خانواده شهدا اختصاص داده بود از کشته شدن ۹۰ نفر در تهران و شهرهای دیگر خبر داد. در این گزارش که همراه با عکسهایی از پیکرهای شهدا بود آمده: «در واقعه دیروز بیش از ۹۰ نفر از جوانان وطنپرست تهران بر اثر استعمال اسلحه از طرف پلیس و ارتش شهید شدند که تاکنون جنازه ۴۵ نفر آنها به دست آمده است.»
روزنامه اطلاعات که با یک روز تاخیر اول مردادماه منتشر شد اما روایت دیگری داشت و اعلام کرد که کشته شدن ۱۴ نفر بیشتر تائید نشده اما باید آمار کشته شدگان بالاتر از این باشد. این رویه از سوی روزنامه اطلاعات البته به مذاق برخی روزنامههای حامی دکتر محمد مصدق خوش نیامد و فاطمی نواری را بالای روزنامه «باختر امروز» منتشر کرد که «ای ایرانی خریدن روزنامههایی مانند اطلاعات خیانت به نهضتی است که تو در آن سهیم هستی.»
البته روزنامه اطلاعات در گزارشی درباره کشتهشدگان شهرهای دیگر هم نوشت: «در کرمانشاه ۴۶ مجروح و ۳ کشته در بیمارستان آمریکاییها حضور داشتند که ۳ نفر حالشان بد بود. یک نفر در این شهر مفقودالاثر است.»
این روزنامه همچنین از آبادان خبر داد: «در آبادان یک تانک برای متفرق کردن مردم به حرکت در آمد و در راه به یک درشکه و اتومبیل برخورد کرد و پس از تصادف با تیر چراغ برق ۷ نفر را کشت و چند نفر زخمی شدند. همچنین چند نفر در اثر برقگرفتگی کشته شدند.»
حسین شاهحسینی که خودش جزو تظاهراتکنندگان بود، روایت کرده در این روز در اهواز هم تعدادی از مردم در اثر شلیک گلوله کشته شدند.
روزنامه «باختر امروز» که همچنان بر موضع خود بر کشته شدن حدود ۹۰ نفر تاکید داشت در روز ۲ مرداد آماری از شهدا را بنا به اعلام پزشکی قانونی نوشت که بر اساس آن کشته شدن ۲۱ نفر با انتشار نامها و نحوه شهادتشان تائید شده بود. در روزهای آینده ۳ نفر دیگر که حالشان بد بود نیز به جمع شهدای ۳۰ تیر پیوستند.
روزنامه اطلاعات در گزارشی کامل از پزشکی قانونی نوشت: «در اداره پزشکی قانونی ۴ جنازه که سنین آنها بین ۲۵ تا ۳۰ ساله بود و عموما در اثر گلوله مقتول شده بودند برای معاینه و تشخیص نوع و چگونگی فوت به سالن تشریح اداره پزشکی قانونی حمل گردید. چون هویت اجساد معلوم نبود آقای دکتر حکمت رئیس اداره و آقای دکتر سپهر پزشک کشیک شخصا معاینه انجام و جنازهها را برای عکسبرداری ارسال کردند تا از آنجا به گورستان منتقل شود.»
طبق گزارش بعدی این روزنامه در میان مقتولین یک نوجوان ۱۴ ساله نیز دیده میشد، اما مشخص نیست نام این نوجوان چه بود. این روزنامه همچنین به نقل از وزارت بهداری آمار مجروحین و شهدا را به تفکیک بیمارستانها منتشر کرد. براین اساس «در بیمارستان امدادی یک نفر به نام غلامحسین صادقی شهید و ۱۵ نفر زخمی بستری هستند. در بهداری ارتش ۳ نفر مجهولالهویه و ۴ نفر مجروح پذیرش شدند. در بیمارستان رازی یک نفر مقتول بدون نام و ۲۶۰ مجروح بستری شدند که ۲۳۰ نفر سرپایی بودند.»
به نوشته این گزارش در بیمارستان شهربانی هم ۴ نفر مقتول و ۱۱ مجروح بودند که ۳ روز بعد بانویی به اسم فاطمه که گلوله به شکمش خورده بود در اثر انسداد روده در بیمارستان فوت کرد.
روزنامه اطلاعات همچنین نوشت: «۷ نفر دیگر هم هستند که شهادتشان تائید ولی هنوز هویتشان معلوم نیست. این ۷ نفر عبارتند از یک جوان ۱۸ ساله، یک جوان ۲۵ ساله، یک پیرمرد ۵۵ ساله، دو ناشناس که جنازه یکی به قم و دیگری به شهرری حمل شد. دو ناشناس دیگر هم هستند که در پروانه دفن آنها کلمه مجهولالهویه خورده است.»
«باختر امروز» هم در گزارش خود با اشاره به نام شهدا و پدرانشان به تفکیک بیمارستان از علت مرگ آنها چنین نوشت: «در بیمارستان سینا حسین ابوالقاسم در سینه گلوله خورده مرده، ولیالله پدر علی علت مرگ در اثر ضربه و پارگی در بازو، جواد محمدآقا ضربه، افشار گلزار ضربه در پا، محمود لطفعلی گلوله در گردن، نادر هاشم گلوله، حسین احمد گلوله در شکم، قاسم عزیز گلوله، اسمعیل حاج محمد زخم در ناحیه کلیه و جعفر غلامعلی زخم در ناحیه پنجه پا.»
به گزارش «باختر امروز» فقط مردم عادی نبودند که در میان کشتهشدگان ۳۰ تیر بودند. این روزنامه نوشت: «۱۲ جنازه اجازه دفن داشتند. یک گروهبان به اسم سید جواد آقا عمو هم که در اثر ضربه جسم تیزی به قلبش فوت کرده است. در بیمارستان شهربانی جسد محمد فرزند علی ۲۰ ساله معاینه شد و دست و رانش در اثر جسم تیز قطع و در اثر خونریزی مرده است.»
بر اساس همین گزارش یک ژاندارم که نامش علی قنبری بود نیز در اثر ضربات سنگ و آجر دچار پارگی طحال شده و در مقابل پارک شهر مرده پیدا شد.
در روزهای بعد از این حادثه بود که شهربانی کل کشور گزارشی از ماجرای ۳۰ تیر منتشر و شمار کشتهشدگان درگیری در تهران را ۲۱ تن اعلام کرد. آماری که بسیاری با استناد به جواز دفنها آن را رد و اعلام کردند که حداقل ۲۵ نفر در تهران به خاک سپرده شدند. اختلافنظر در مورد آمار کشتهشدگان ۳۰ تیر سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد بیشتر شد و برخی از منابع شمار کشتهها را تا ۶۳ نفر هم اعلام کردند. هر چند که این تعداد هیچگاه ثابت نشد و تا امروز آمار دقیقی از کشتهشدگان ۳۰ تیر نه در منابع و نه در اسناد دولتی وجود ندارد و تنها سند قابل استناد همان ۲۵ سنگقبری هستند که در ابنبابویه روی آن سکو قرار دارند. همان ۲۵ قبری که نامشان برای همیشه در تاریخ گم شد.
ساعت ۱۰ آن روز
«اسماعیل عینکچی، جبار سفیدگر رشیدی، محمدابراهیم قاسمی، رستمی کلخوران، اصغر اسکندریان، رستم زینعلی، محمدسرندینژاد، عباس لولو، نوروز کفایی، پرویز رجالی، علیاکبر جهانفر، حسن نیکوسخن، محمود یموتی، اسماعیل صلواتی، کاظم محبی، سعدی اسکندری میرحسینی، ابوالقاسم بنکدارفر، قدرتالله سلیمی، رضی دستخوش، هوشنگ رحمتالله رضیان، امیر محمدزاده بیجاربند...» اینها نامهایی است که میشود از روی سنگ گورهای به جای مانده از ۳۰ تیر خواند. ۲۱ نفری که نامشان در روزنامهها هم با شرح شهادتشان ثبت شده است. شرح شهادت و وضعیت زندگی برخی از این افراد در روزنامهها نوشته شد. هرچند برخی از نامها با آنچه روی سنگقبرهاست کمی تفاوت دارد.
به نوشته بسیاری از منابع، محمد محمدزاده یا به گفته برخی منابع، امیر محمدی بیجاربند نخستین کسی بود که در خیابان اکباتان و به روایتی نظامیه تیر خورد. حسین شاهحسینی که در آن لحظه در میدان بهارستان بود نحوه تیر خوردن او را چنین شرح داده است: «در خیابان اکباتان امیر محمدی بیجاربند که از اعضای حزب زحمتکشان بود به شهادت رسید. این جوان از دانشجویان دانشکده افسری بود و با خون خود روی زمین نوشته بود یا مرگ یا مصدق.» این روایت بعدها در یکی از عکسهای متعلق به آن روز ثبت میشود و دستمایه تصویرسازیها قرار میگیرد. اما این امیر محمدی نبوده که این را نوشته است. به گفته شاهحسینی این عباس بیآزار شیرازی بود که از حزب بیرون میآید و این شعار را مینویسد. به نوشته روزنامه «باختر امروز» این شهید ۲۲ ساله و دانشآموز سال ششم نظام که در آن روز لباس نظامی هم به تن نداشت عضو حزب زحمتکشان بود و در ساعت ۱۰ صبح در جلوی کوچه نظامیه به وسیله سربازان مقتول شد: «جوان مزبور که شهید راه آزادی شد دانشآموز سال ششم دبیرستان نظام و یکی از جوانان ورزشکار بود که در مسابقه کشتی قهرمان اول وزن سه کشور شده بود.»
عباس لولو نفر بعدی بود که در ابتدای خیابان صفیعلیشاه به روایت شاهحسینی و به روایت روزنامه اطلاعات و باختر امروز در لالهزار به شهادت رسید. عباس لولو که فرزند محمد لولو از وزرشکاران و طلافروشان حامی دکتر مصدق بود آن روز درست کنار شاهحسینی بود که تیر خورد، برای همین شاید روایت او مستندتر از بقیه منابع باشد. آنطور که او گفته: «من به همراه عباس لولو در ابتدای خیابان صفیعلیشاه به سوی شمال خیابان گریختیم. در حالی که میدویدیم ناگهان پلیسی که در تعقیب ما بود تیراندازی کرد و در نتیجه گلوله به عباس لولو اصابت کرد و او را از پای درآورد. من و چند نفر دیگر پیکر عباس را برداشتیم و از پشت ساختمان اتحادیه قهوهچیها به درون ساختمان اتحادیه و از آنجا به بیمارستان شهربانی واقع در میدان بهارستان بردیم. اما به محض آنکه پیکر عباس لولو را روی میز پینگپنگی که آنجا قرار داشت گذاشتیم، عباس جان به جانآفرین تسلیم کرد. با جان دادن عباس ما به خیابان برگشتیم و دیدیم مردم هنوز شعار میدهند. عباس لولو مسئول حوزه طلافروشان و زرگرهای جبهه ملی در بازار تهران بود.»
نوروز کفایی که به نوروز یخفروش معروف بود فرد بعدی بود که در خیابان اکباتان دکان یخفروشی داشت و در همین مقابل دکه یخفروشیاش در اثر اصابت گلوله به شکمش فوت کرد. نوروز یخفروش به نوشته روزنامهها یک عائله هشت نفری داشت که بعد از مرگ او بیسرپرست شده بودند.
مهندس حسیبی روز اول مرداد در نطق خود در مجلس از مردی گفت که لباسهایش پاره بوده و تیر خورده و لای لباسش تکههای نان خشک بوده است. معلوم نیست این همان نوروز یخفروش بود یا کسی دیگری که نامش لابهلای نامها گم شده است.
پرویز ضیایی ۲۸ ساله بود که در اثر جراحت شدید در بیمارستان سینا فوت کرد و توسط خانوادهاش شناسایی شد. اسمعیل اکبر در میدان بهارستان تیر خورد و بعد از غلامرضا علیاصغر که در خیابان اکباتان شهید شد، فوت کرد. شهید بعدی مرتضی استاد حسین، کاسب ۳۵ ساله بود که در حوالی شاهآباد قتل رسید.
قدرت سلیمی که با دو تیر پاربلوم از طرف سرهنگ قربانی مجروح شده بود برای پانسمان میرفت که هدف رگبار مسلسل قرار گرفته و نیمی از بدنش مشبک و قطعه قطعه شد و در دم جان سپرد.
رحمتالله رضیان نائینی، ۲۴ ساله فرزند مهدی اهل انارک بود که سه ماهی میشد خدمت سربازی را تمام کرده بود. او صبح روز سی تیر به اتفاق چند نفر از دوستانش از خانه خارج شد و دقیقا جلوی مجلس با یک گلوله جمجمهاش خورد میشود و ۲۴ ساعت بعد جنازهاش در مسگرآباد کشف شد.
علیاکبر جهانفر، مرد ۳۰ سالهای بود که در اهواز زیر تانک به شهادت رسید و به خواست خانوادهاش به تهران منتقل شد. قاسم بنکدار هم ۳۵ ساله بود و مانند رضیان در بهارستان کشته شد. رستمعلی آذربایجانی کمی پایینتر در سرچشمه تیر خورد و صفر رحمانی در خیابان ری مقتول شد. استاد حسن آهنگر در خانیآباد مجروح شد و دو روز بعد در روز چهارشنبه شهید شد.
اسمعیل عینکچی جوان ۳۰ سالهای بود که خانهشان در نزدیکی مسجد حاج شیخ عبدالحسین بود. او تنها کسی بود که برایش آگهی ترحیم منتشر شد.
صادقی بلورفروش ۶۵ ساله در خیابان ری کشته شد و آخرین کسی بود که در میان شهدای سی تیر نامش را در میان صفحات روزنامهها پیدا کردیم. شهدایی که آنطور که روزنامهها نوشتند قرار بود آرامگاهی برایشان ساخته شود.
فراموشان ری
تشییعجنازه شهدای سی تیر از مقابل مسجد سپهسالار برگزار شد. در میان استقبال باشکوه مردم تهران قرار شد اجساد ۲۲ شهید در زمینی به مساحت هشتاد مترمربع در ابنبابویه دفن شوند و آرامگاهی برایشان در مساحت پانصد متر ساخته شود. در نظر داشتند که اسامی و مشخصات شهدا روی سنگ مرمر بزرگی نقش بندد و در مدخل آرامگاه نصب شود.
به نوشته روزنامه اطلاعات: «مساحت آرامگاه شهیدان پانصد مترمربع خواهد بود. شهادت ۲۲ نفر تائید شد. هویت و نشانیهای شهدا در دفتری ثبت میشد چون حدس زده میشود که تعدادی از اجساد مفقود شده و یا در محلهایی که تاکنون شناخته نگردیده دفن کردهاند. لذا تصمیم بر این است که عدهای از طرف کمیسیون تحقیق ماموریت یابند که در این باره تحقیقات به عمل آورده و اطلاعات خود را در اختیار کمیسیون بگذارند.»
همچنین نمایندگان مجلس شورای ملی در روز دوم مرداد طرحی سه فوریتی تصویب کردند که به پاس احترام به فرزندان رشید ملت، سی تیر روز قیام ملی و شهدایش شهدای ملی اعلام شود. اما هنوز یک سال نشده بود که کودتای ۲۸ مرداد شهدای تهران را بیشتر کرد و شهدای سی تیر برای سالها از یاد رفتند. حتی وصیتنامه دکتر محمد مصدق که گفته بود کنار این شهدا دفن شود فراموش شد و حالا آنچه از شهیدان سی تیر که شهیدان شهر بودند مانده، ۲۵ سنگقبر فراموش شده در میان گورهای ابنبابویه است.
منابع:
۱ـ هفتاد سال پایداری، خاطرات حسین شاهحسینی، جلد اول، به کوشش بهروز طیرانی، انتشارات چاپخش
۲ـ نامههای دکتر مصدق، گردآورنده: محمد ترکمان، نشر هزاران
۳ـ مصدق، سالهای مبارزه و مقاومت، جلد اول، غلامرضا نجاتی انتشارات رسا
۴ـ روزنامه اطلاعات، تیر و مرداد ۱۳۳۱
۵ـ روزنامه باختر امروز، تیر و مرداد ۱۳۳۱
۶ـ روزنامه کوشش، تیر و مرداد ۱۳۳۱
۷ـ روزنامه کیهان، تیر و مرداد ۱۳۳۱
نظر شما :