شایعات و واقعیات قیام ۳۰ تیر/ از فرار جنازه تا فرار قوام با چادر مشکی پاره پاره
مجله «خواندنیها» در شماره چهارم مرداد ماه ۱۳۳۱ خود در گزارشی با عنوان «شایعات درباره واقعه ۳۰ تیر» گزیده اخبار مطبوعات وقت از ابلاغ حکم نخستوزیری به قوام تا فرار وی با چادر مشکی پاره پاره را مرور کرده است که مجموعهای است از مشاهدات خبرنگاران و شایعات و واقعیات مطرح در آن روزها که «تاریخ ایرانی» در شصتمین سالگرد قیام ۳۰ تیر آن را بازنشر میکند:
***
* صبح روز جمعه ساعت ۸ مستخدم دربار فرمان نخستوزیری آقای احمد قوام را که با کلمه جناب اشرف شروع شده بود به خانه ایشان برد، آقای قوام ۵ اسکناس بیست تومانی انعام به مستخدم دربار داده او را مرخص کرد. در ساعت ۹ قوامالسلطنه به حضور شاه رفت و پس از مراجعت به اکبرخان همه کاره خود دستور داد تا اطلاع ثانوی کسی داخل اطاق نشود و شروع به نوشتن اعلامیه معروف که مسبب تمام حوادث بعدی است کرد.
اشتباهی که قوامالسلطنه با نوشتن این اعلامیه کرد در تاریخ حیات سیاسی ایشان سابقه نداشت زیرا در حالی که در قسمت بالای اعلامیه از عدالت بحث شد در قسمت آخر از کشتار روزی صد نفر اسم برده شده به علاوه در اعلامیه کلمه (ملی شدن نفت) و (شرکت سابق) دیده نمیشد، با وجودی که آقای علاء وزیر دربار به آقای آیتالله کاشانی قول داده بود که در هدف ملی شدن و اجراء برنامه نفت مصدق انحرافی رخ نخواهد داد و به علاوه کاری با آیتالله کاشانی و مصدق ندارند معذالک قوام در اعلامیه کذایی خود رعایت کامل احتیاط را نکرده بود.
* هنوز در دومین بخش رادیو تهران اعلامیه آقای قوام خوانده نشده بود که در یکی از خانههای دور افتاده جلسهای از سران جبهه ملی، حزب زحمتکشان، حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم، حزب ایران، مجاهدین اسلام و عدهای از سران اصناف تشکیل شد و قسم خوردند که یا کشته شوند و یا وضع را به هم بزنند. تمام جزییات برنامه که از صبح روز شنبه میبایستی انجام شود، طرح شده و به دست هر یک از آنها داده شد.
«آسیای جوان»
* آخر وقت یکشنبه همین که گزارش مصاحبه تند و شجاعانه کاشانی به قوام و اطرافیان او رسید اضطراب و وحشت شدیدی آنها را فرا گرفت. ساعت ۹ بعدازظهر بود که وی به وسیله عباس اسکندری تلفنی جریان را به اطلاع شاه رسانید و گفت جان من در خطر است و اگر اجازه انحلال مجلس را ندهید من و تمام همکارانم نابود خواهیم شد. شاه میگوید از نیروهای انتظامی برای حفاظت خود استفاده کنید. عباس اسکندری مجددا اصرار کرد و شاه با عصبانیت گفت: «همانست که گفتم و بیش از این فضولی نکنید.»
این جواب که به اطلاع قوام میرسد با اینکه قسمت آخر آن را اسکندری تعمدا برای قوامالسلطنه تکرار نمیکند آب پاکی روی سر دار و دسته قوام ریخت و بلافاصله فکر تماس گرفتن با ملیون پیدا میشود.
«باختر امروز»
* نخستین تظاهرات دسته جمعی مضحک و خطرناک که منجر به تیراندازی گردید از جلو بازار آغاز شد. مقارن ساعت ۸ صبح عدهای نعشی را بر دوش گرفته، تظاهرکنان به حرکت در آوردند همین که نخستین شلیک هوایی برای متفرق کردن مردم آغاز شد ناگهان نعش تکانی به خود داده و با یک خیز از روی دوش نعشکشها به پایین جسته از ترس جان فرار کرد، نامبرده که یک نفر شاگرد فرش فروش میباشد و معلوم نیست چه نظری داشته هم اکنون در بازداشت میباشد.
«خواندنیها»
* راننده تاکسی شماره ۱۷۸۲ در خیابان امینالدوله بدون جهت به چند نفر در حال عبور تیراندازی نموده است که در نتیجه یکی از تیرها به طفلی اصابت و باعث فوت او گردید. نیم ساعت بعد چند نفر به اتفاق فرخ منیری کارمند شعبه ۱۴ آگاهی راننده تاکسی شماره ۱۷۸۲ را به کلانتری برده و اظهار داشتند که این شخص تیراندازی کرده و باعث قتل طفلی گردیده است.
در بازرسی بدنی یک اسلحه والتر به شماره ۱۳۴۸۰ از او به دست آمد که در خشاب آن یک تیر و یک پوکه فشنگ کشف شد و یک پوکه دیگر نیز در یکی از جیبهای او به دست آمد.
«ایران»
* اولین فرد در ساعت ۷ صبح در بازار کشته شد. این شخص که جوانی ۳۰ ساله بود گلوله قسمت چپ صورتش را از بین برده بود از طرف مجاهدین اسلام جنازه روی دوش رفقایش گذارده شد. در خیابان فرهنگ نیز در ساعت ۸ صبح یک نفر کشته شد، دستجات نهضت ملی خواستند جنازه را به داخل مجلس برده و بدین وسیله مجلس را متصرف شوند. سومین کشته مردی ۵۵ ساله بود که در پامنار با زن و فرزند خود میخواست به خانه اقوامش برود و در نتیجه با گلوله یک نفر پاسبان کشته شد، زن و بچهها همین که پدر خود را در خاک و خون دیدند با فریاد و فغان به کمک سایرین به طرف توپخانه راه افتادند.
جمعیتی که قبلا در خیابان برق ابراز احساسات کرده بودند و از میان آنان یک جوان نیرومند قوی هیکل کشته شده بود مقتول را بر روی تختهای قرار داده و در حدود ساعت یازده و پنج دقیقه کم از مقابل بانک شاهی حرکت داده و از لالهزار به طرف بالا حرکت کردند و برای آنکه مردم را به ابراز احساسات و جلوگیری از فرار وادار کنند پیراهن خونآلود او را در سر چوب بلندی افراشته بودند و خون آن جوانان را به سر و صورت خود مالیده و با شدت تمام بر علیه قوام شعار میدادند.
همین که به اول لالهزار رسیدند بلافاصله افسری که روبروی صندوقسازی کاوه ایستاده بود دستور شلیک داد که در یک چشم برهم زدن در برابر دیدگان من سه نفر جابجا نقش زمین شدند. یک ستوان یک شهربانی به نام فاطمی افسر سوار پلیس خیلی خوشخدمتی میکرد، خودم دیدم که شخصا به طرف یک نفر که در مقابل مجلس ایستاده بود رفت و پارابلوم را کشید و او را هدف گلوله قرار داد.
جلو حزب زحمتکشان دو نفر به دست او به قتل رسیدند و جلو برزن پنج یک نفر. جلو حزب ایران با پارابلوم جوان بیگناهی را شخصا مقتول ساخت و موقعی من از قساوت قلب این افسر عصبانی شدم که طفل چهار ساله بیگناهی را هدف گلوله قرار داد.
یک پاسبان سوار را که از روی اسب تیراندازی میکرد ولی سعی داشت تیرهایش به مردم اصابت نکند و گلولهها به زمین بخورد که مردم از ترس متفرق شوند مورد اعتراض افسر مزبور قرار گرفت و با شمشیر خود طوری پاسبان را مضروب کرد که حاضرین متاثر شدند، هنوز مردم از تماشای این منظره متاثر بودند که بلافاصله افسر مزبور با شمشیر خود ضربهای به دست یک جوان بدبخت وارد آورد به طوری که دست او به کلی قطع شد و بر روی زمین افتاد و خون کف خیابان را پر کرد. صحنهای که حاضرین را فوقالعاده متاثر ساخت موقعی بود که ستوان فاطمی یک نفر را که محمد نام داشت کشت و او در حالی که جان میداد با خون خود و انگشت روی دیوار نوشت زنده باد مصدق، مرگ بر قوام و بلافاصله به زمین افتاد و درگذشت.
«آسیای جوان»
* همین که خبر رای تمایل به قوام منتشر شد سیل وکلاء، وزراء، اصناف و پادوهایی که پنجسال بود روی قوام را ندیده بودند به خانه ایشان سرازیر شد، اغلب آنها ابتداء به اکبرخان سپس به جناب اشرف تعظیم میکردند آقای قوام در بالای اطاق مجللی روی یک صندلی راحتی نشسته دست راست خود را روی دسته صندلی گذاشته و اغلب مراجعین دست ایشان را بوسیده تبریک میگفتند.
«آسیای جوان»
* صبح دوشنبه قوام که شب قبل را در منزل معتمدالسلطنه برادر خود در امامزاده قاسم گذرانیده بود از اول وقت به کاخ ییلاقی وزارت خارجه رفت و آخرین روز عمر کوتاه نخستوزیری خود را در آنجا گذرانید.
در منزل شهری او کنار تلفن ۳۳۳۳۳ کمالزاده یکی از نوکران سابق قوام که به امید پست ریاست تبلیغات یا مدیرکل بازرس نخستوزیری از روز اول بوسه بر آستان کعبه جناب اشرف زده بود مرتبا به تلفن کنندگان میگفت «... آقا سالماند. جناب اشرف در شمیران تشریف دارند...»
بعد که نزدیک ظهر خبر استعفای قوام در شهر شایع شد مجددا این نوکرزاده از تلفن مذکور به مراجعهکنندگان پاسخ میداد «... خیر آقا چه استعفائی؟ جناب اشرف از کوه محکمتر ایستاده است و محال است استعفا بدهد...»
مقارن ظهر بعد از اینکه گزارش مختصری از جریانات زد و خورد به اطلاع قوام رسید از رییس ستاد تقاضا کرد کامیون و تانک برای حفظ جانش بفرستند و در تعقیب این درخواست از سلطنتآباد سه کامیون نظامی و چند جیب و دو تانک در کنار پل رومی و جلوی کاخ ییلاقی وزارت خارجه به حفاظت جان پیرمرد مشغول شدند.
«باختر امروز»
* غالب نمایندگانی که با دکتر مصدق مخالفت کرده و به زمامداری قوامالسلطنه رای تمایل داده بودند مجددا به دکتر مصدق رای دادند به استثنای ۹ نفر که در جلسه رای تمایل به دکتر مصدق حاضر نشدند و آنها عبارتند از: میراشرافی – عامری – شهاب خسروانی – تولیت – عبدالرحمن فرامرزی – احمد فرامرزی – دکتر طاهری – صرافزاده – اورنگ.
«باختر امروز»
*... اشخاصی که از طرف دستههای مختلف برای مراقبت از خروج قوام در اطراف منزل ایشان گمارده شده بودند به نمایندگان مجلس شورای ملی اطلاع دادند که ربع ساعت به ظهر آقای احمد قوام با اتومبیل شخصی شماره ۸۲۹ از منزل خارج شده و یک سروان ارتشی موتوسیکلت سوار که شماره موتوسیکلت او ۲۲۳۱ بوده است او را همراهی مینموده، از طرف عدهای از نمایندگان دو نفر نماینده مامور شدند که این موضوع را تعقیب نموده و از حرکت نخستوزیر سابق جلوگیری کنند.
«کیهان»
* روز سهشنبه در حدود ساعت ۸ صبح قوامالسلطنه که هر آن در انتظار هجوم مردم به خانهاش به سر میبرد به راهنمایی یکی از زنهای خانهاش یک چادر مشکی پاره پاره به سر کرده و بقچهای زیر بغلش گرفته و چشمکی به اکبرخان که دم در ایستاده بود زده به سرعت به طرف خیابان شاهرضا سرازیر شد، کسانی که در خیابان کاخ بودهاند به خیال اینکه یکی از کلفتهای خانه وی میباشد که با اکبرخان هم سر و سری دارد مزاحمش نشدهاند. بعد اطلاع حاصل شد که با ماشین بونتیاک عرب فرار کرده است.
«نور آزادی»
* همین که در ساعت ۳ بعدازظهر خبر تاسفانگیز کشتار روز ۳۱/۴/۳۰ به شاهنشاه رسید بیاختیار از کشته شدن فداییان بر ضد استعمار به گریه افتاد، همین که قوام شرفیاب شد به اصرار شاهانه استعفای خود را در ساعت ۵ بعدازظهر تقدیم و مورد قبول واقع گردید.
«ناهید»
* وقتی که آقای مهندس رضوی نایب رییس مجلس به وسیله تلفن مستقیما با اعلیحضرت همایونی صحبت کردند و جریان کشتارها را به عرض رساندند اعلیحضرت فرمودند که من دستور جلوگیری دادهام.
«سیاست ما»
* در مکالمه تلفنی که منظما میان شاه و مجلس انجام گرفته بود ابتدا آقای قشقایی و سپس آقای مهندس حسیبی صحبت میکنند که به قرار اظهار لحن هر دو نفر آقایان بسیار زننده بوده است که ناگهان شاه گوشی تلفن را به زمین میگذارد.
«پرخاش»
* وقتی خبر کشتار مردم به شاه رسید والاحضرت شاهپور علیرضا را برای کسب خبر از سعدآباد به تهران فرستادند – ولی مردم اتومبیل او را سنگباران کردند. اتومبیل والاحضرت در خیابان گرفتار شد و مردم حملهور میگفتند محض خاطر دکتر مصدق شما را میبخشیم – شدت خشم عمومی به اندازهای بود که مجسمه شاه را در میدان سنگلج آتش زدند و از آنجا برای آزادی خلیل طهماسبی قاتل رزمآرا به زندان حملهور گردیدند ولی ماموران انتظامی با تیراندازی مردم را متفرق کردند.
«اتحاد ملی»
* از جریانات جالب توجه روز دوشنبه این است که رییس ستاد و فرماندار نظامی ابدا به دستورات قوام اعتنا نمیگذارند و گزارش امر را مستقیما به شخص شاه میدهند به طوری که اطلاعات قوام و اعتنا نمیگذارند و گزارش امر را مستقیما به شخص شاه میدهند به طوری که اطلاعات قوام و نزدیکانش تا نزدیک ساعت ۱ بعدازظهر دیروز از اطلاعات مردم عادی کوچه و بازار درباره خونریزیهای دیروز کمتر بود و ظاهرا به همین جهت بود که به دستور ارسنجانی رادیو تهران ساعت ۱۲ و نیم در بحبوحه خونریزی و کشت و کشتار مردم بیگناه پایتخت خبر داد که پذیرایی جناب اشرف از فلان ساعت تا فلان ساعت است.
به هر حال ساعت یک بعدازظهر از این لحاظ به دربار گله شد و قوام از شاه و اولیای امور نظامی تقاضا کرد که لااقل او را در جریان بگذارند ولی گرفتاری و شلوغی چنان بود که دربار و روسای ستاد و فرماندار نظامی ابدا اعتنایی به این تقاضاها نکردند.
«باختر امروز»
* در حدود ظهر دولتیها که دستشان از همه جا کوتاه شده بود برای آرام کردن مردم به یک نیرنگ عجیب دست میزنند و ناگهان شایع کردند که قوام استعفا کرده است.
در تعقیب این خدعه آرامش تدریجی در مردم ایجاد شد و از شهرستانها مرتبا تلفن میکنند و از این جریان استفسار میکنند اما همین که معلوم شد این فقط یک نیرنگ میباشد احساسات شدید مردم مجددا قوت گرفت اما از ناشیگری دولتیها ساعت ۱۲ و ۳۵ دقیقه در رادیو خبر وقت پذیرایی جناب اشرف را میدهند و با این رسوایی مشت خود را باز کردند.
«باختر امروز»
* به طوری که شایع است عدهای از اعضای سفارتخانههای انگلستان و امریکا از ترس در مهرآباد هر لحظه آماده حرکت بودند.
«عصر»
* چون در آخر وقت روز دوشنبه خبر رسید ممکن است دستجاتی درصدد سوءاستفاده برآمده نظم شهر را بر هم زنند به همین مناسبت در شب مذکور یک هیات انتظامی مشترک از احزاب ملی مامور حفاظت امنیت شهر شدند و کلیه احزاب تا صبح نیز پاس دادند.
«پرخاش»
* وکلای طرفدار ادامه نهضت ملی تصمیم گرفتهاند که در این چند روزه طی اعلامیهای تقاضای محاکمه قوامالسلطنه و مصادره اموال و املاک او را در ازاء خونبهای مقتولین وقایع خونین سیام تیر کرده و از مقامات دادگستری تقاضای تشکیل محکمه انقلابی را درباره خودش بنمایند.
«فوقالعاده»
* تا عصر سهشنبه طرح مصادره اموال قوام به نفع بازماندگان شهدای سیام تیر ماه به پانزده امضا رسیده است که در اولین جلسه مجلس تقدیم و تصویب شود.
«پرخاش»
* به قرار اطلاع در روزهای بلوا از طرف جبهه ملی بازرسانی برای ثبت وقایع اوضاع گمارده شده بودند و اکنون درست مشخصات و تعداد افرادی را که اعم از لشکری و کشوری که در ریختن خون بیگناهان دست داشتهاند در دست دارند و دولت تصمیم به دستگیری و مجازات آنان دارد.
«ستیز»
* چون ماموران انتظامی سرگرم زد و خورده بوده و توجهی به جمعآوری مقتولین و زخمی شدگان نداشتند لذا عدهای داوطلب شدند که با چرخهای دستی خود به منظور آمبولانس استفاده کرده و آنها را به بیمارستانها برسانند و به دنبال آن چرخهای حامل مجروحین و مقتولین که به وضع مشمئزکنندهای به روی هم انباشته شده بودند به جانب بیمارستانها در حرکت بودند.
«فوقالعاده»
* از ساعت ۷ بعدازظهر دوشنبه به بعد ابتکار عملیات تظاهراتی به خصوص علیه دربار به دست تودهایها افتاد و آنها که برای همین منظره ظاهرا با سایر دستجات همکاری میکردند، در این موقع بهترین موقعیت را به دست آوردند که از احساسات اهالی طهران سوءاستفاده کرده و شروع به تظاهراتی نمودند.
«فوقالعاده»
* پس از اینکه قیام ملی موفق گردید محافل هیات حاکمه توطئه خائنانه دیگری طرح کردند بدین صورت که به کلی مامورین نظامی و پلیس را از حفاظت شهر برداشتند و حفظ شهر را به دست مردم سپردند و قصد داشتند تحریکات و ماجراهایی راه بیاندازند، ولی نظم و مراقبت مردم نقشه شوم آنها را برهم زد. پریشب و دیروز که نظم شهر به عهده مردم بود واقعا مردم رشد خود را نشان دادند و کمترین اخلالی پیش نیامد.
«حجار»
* طبق مدارکی که به نخستوزیر ارایه شده برخلاف شایعات موجود دستور تیراندازی به طرف مردم به هیچ وجه نه کتبی و نه شفاهی از طرف فرمانداری نظامی به احدی داده نشده و تیرهایی که از طرف سربازان و افسرانشان به هوا خالی شده فقط و فقط به منظور دفاع از خود و حفظ اسلحه بوده که طبق مقررات ارتش در صورت از دست دادن آن مجازاتش اعدام و یا ۱۰ سال حبس میباشد.
بیشتر تیرهایی که به طرف مردم خالی شده از طرف پاسبانان و یا افسران پلیس بوده است چنان که مردم خودشان دو اتومبیل جیپ را که در آن افسر شهربانی با هفت تیر به طرف آنها شلیکی میکرده به اداره آگاهی بردهاند.
نظر شما :