جولان بورژوازی جدید در حکومت بلشویک‌ها

سرمایه‌دارانی که کشور گرسنگان داشت
۱۱ آبان ۱۳۹۶ | ۱۶:۵۸ کد : ۸۱۱۳ انقلاب اکتبر ۱۰۰ ساله شد؛ میراث داس و چکش
نیکلای بوخارین خطاب به دهقانان گفت: «ثروتمند شوید، پول جمع کنید و اقتصاد خود را توسعه دهید.»
جولان بورژوازی جدید در حکومت بلشویک‌ها
سباستین بورگر / ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی

 

تاریخ ایرانی: استنباط‌ها، برداشت‌ها و راه‌حل‌های رهبران انقلاب اکتبر صریح و به همان اندازه مهم بود. ولادیمیر لنین کوتاه‌ زمانی پیش از برگزاری کنگره حزبی بلشویک‌ها و در حضور جمعی کوچک از اعضای دفتر سیاسی، دلایل نیاز روسیه به تغییر مشی در سیاست‌های اقتصادی را تشریح کرد. لنین در مقام رهبر انقلاب گفت که در دوران شور و هیجان کمونیستی ناشی از جنگ در مورد «ملی کردن تجارت و صنایع» زیاده‌روی شده است. او گفت که دیگر نمی‌توان نسبت به نیازهای روستاییان برای مدت طولانی بی‌توجهی نشان داد. او در آن سخنرانی شب ۲۱ مارس ۱۹۲۱ تاکید کرد: «همین امشب» باید این خبر به استان‌ها برسد که دوران مصادره محصولات کشاورزی به پایان رسیده است.

 

دولت شوروی البته به جای مصادره محصول روستاییان یک «مالیات غیرنقدی» تعیین کرد. بر این اساس کشاورزان موظف شدند که از این پس با توجه به میزان سطح زیر کشت و کیفیت زمین، بخشی از محصول خود را به دولت تحویل دهند. البته این مقدار به مراتب کمتر از آن مقداری بود که در سال‌های گذشته نصیب دولت می‌شد. افزون بر آن کشاورزان این امکان را یافتند که هر مقدار محصول که مازاد بر سهم دولت به دست می‌آمد، در بازار آزاد به فروش برسانند.

 

این سیاست اگرچه معایبی از جمله تقویت اندیشه‌های خرده‌بورژوازی و سرمایه‌داری داشت، اما به هر صورت چند هفته بعد با موافقت لنین روبه‌رو شد. استدلال موافقان این سیاست جدید بر این استوار بود که گرچه گامی به پس برداشته می‌شود، اما همین عقبگرد است که می‌تواند دو گام به پیش را ممکن سازد. لنین نیز استدلال می‌کرد: «هرچه بازارها بیشتر شود به همان اندازه سوسیالیسم نیز بیشتر خواهد شد.»

 

بدین ترتیب در چهارمین سالگرد انقلاب، آزمونی جدید رقم خورد؛ آزمونی که «سیاست‌های نوین اقتصادی» و به اختصار NEP نام گرفت. دولت شوروی بر اساس این سیاست‌ها نه تنها تجارت غلات و دیگر مواد خوراکی بلکه محصولات صنعتی را نیز آزاد اعلام کرد. از این پس همه امور مربوط به محصولات مختلف تابع نیازها و ممنوعیت‌های دولتی نبود و تنها از قانون عرضه و تقاضا پیروی می‌کرد. چیزی نگذشت که ناگهان بار دیگر عشرتکده‌ها، نایت‌کلاب‌ها و قهوه‌خانه‌ها در مسکو و پتروگراد شروع به کار و فعالیت کردند؛ مغازه‌های تا قبل از آن خالی، به یکباره پر از نان و میوه‌های عجیب‌و‌غریب شدند و کارهایی که تا چندی پیش میلیون‌ها نفر در بازار سیاه انجام می‌دادند به ناگاه جنبه قانونی به خود گرفت.

 

مردانی «ساک‌ به دست» که تا چندی پیش کالاهای خود را درون ساک‌های کوچک ریخته و به صورت غیرقانونی می‌فروختند، تبدیل به فروشندگانی قانونی و «گران‌فروش» شدند. باهوش‌ترین همین مردان، در عرض مدتی کوتاه صاحب رفاه و ثروت در کشوری شدند که بخش‌های بسیار گسترده‌ای از آن آکنده از فقر بود. یوزف روت، نویسنده و روزنامه‌نگاری که بعدها به شهرت رسید در سال ۱۹۲۶ در مورد این گران‌فروش‌ها نوشت: «به همین خاطر عبارت مردان گران‌فروش در داخل و خارج از مرزهای روسیه بسیار تلخ است.»

 

این سیاست اقتصادی جدید البته از همان آغاز کار با بدبینی برخی از اعضای حزب روبه‌رو بود. یوزف روت در مقاله خود تناقض‌های اقتصاد بازار آزاد را با آرمان برابری و عدالت مورد ادعای کمونیست‌ها، با ذکر مثالی از حمل‌و‌نقل در شوروی این‌گونه توضیح می‌دهد: «کشتی بخار ولگا در واقع نام یکی از معروف‌ترین انقلابی‌های روسیه را بر خود دارد، اما چهار سطح مختلف برای مسافران آن در نظر گرفته شده است.»

 

موافقان و مخالفان سیاست‌های جدید اقتصادی نه تنها پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴، بلکه در دوران حیات وی نیز بر سر نکات مثبت و منفی این سیاست‌ها، بحث و جدل‌های تندی در داخل حزب داشتند. این افراد البته بیشتر از آنکه سیاست‌های جدید را از دیدگاه اقتصادی مورد بررسی قرار دهند، به دنبال نوعی توجیه ایدئولوژیک برای این اصلاحات بودند و موافق و مخالف با دیدگاهی ایدئولوژیک به مسئله می‌پرداختند. مسئله اصلی دعوا بر سر قدرت بود و کمونیست‌ها از این نظر گوی سبقت را از نظام‌های سرمایه‌داری افسارگسیخته ربوده بودند. نیکلای بوخارین، یکی از نظریه‌پردازان حزب و مدیرمسئول روزنامه پراودا در ژوئن ۱۹۲۵ خطاب به دهقانان گفت: «ثروتمند شوید، پول جمع کنید و اقتصاد خود را توسعه دهید.» به باور طرفداران این سیاست‌های جدید اقتصادی، چنانچه قدرت خرید جمعیت روستایی و دهقانان بالا برود، آنگاه خواهند توانست محصولات صنعتی را خریداری کرده و از این راه به ساخت اقتصاد ملی کمک کنند؛ اما بوخارین با فراخوان و تبلیغ به نفع روش‌های سرمایه‌داری، جناح چپ حزب را با خود دشمن کرد.

 

با این حال همه بلشویک‌ها می‌دانستند که نوسازی، شکوفایی اقتصادی و تغییرات سیاسی به هیچ عنوان به معنی مشارکت دادن طبقه بورژوای جدید در قدرت نیست و نخواهد بود، بلکه کاملا برعکس بر اساس قوانین و تبصره‌های موجود در سیاست‌های جدید اقتصادی هیچ یک از گروه‌های اپوزیسیون، احزاب رقیب و منشویک‌ها حق فعالیت اقتصادی نداشتند. از سوی دیگر لنین نیز در کنگره حزبی سال ۱۹۲۱ که به کنگره دهم معروف شد، به صراحت گفته بود: «دیگر نمی‌توان به گفتمان تجمل فرصت ظهور داد.» در واقع این آزادسازی اقتصادی تنها یک فرصت و امکان تاکتیکی برای تضمین قدرت کمونیست‌ها به حساب می‌آمد. شاید لنین نخستین کسی بود که در سال ۱۹۲۱ نشانه‌های بیماری شوروی را تشخیص داد و می‌دانست که این کشور با توجه به سال‌ها جنگ داخلی و خارجی در آستانه سقوط قرار گرفته است.

 

جمعیت این کشور پهناور به دلیل قحطی، سوء‌تغذیه، جنگ و بیماری از ۱۷۱ میلیون نفر پیش از جنگ به ۱۳۲ میلیون نفر کاهش یافته بود. جمعیت موجود نیز به گفته لنین در سال ۱۹۱۹ تنها از «کارگرانی گرسنه و کشاورزانی ژنده‌پوش و کاملا فقیر و بدبخت» تشکیل می‌شد.

 

صنعت کشور در نهایت پریشانی و رکود بود. صنایع تولیدی در مقایسه با سال ۱۹۱۳، تنها با ۱۳ درصد از ظرفیت خود در سال ۱۹۲۰ کار می‌کردند. تقاضا برای سنگ‌آهن ۱٫۶ درصد نسبت به پیش از جنگ کاهش یافته بود و این بخش از صنعت عملا به طور کامل در رکود به سر می‌برد. وضعیت در شاخه‌های آهن، فولاد و پنبه نیز بهتر از این نبود. درآمد سرانه ۶۰ درصد کاهش یافته و این میزان کاهش از نظر «پل کندی» مورخ اقتصادی انگلیسی در حکم فاجعه بود.

 

از جمله دیگر علت‌های این وضعیت اسفناک، می‌توان به فقدان سیاست‌های اقتصادی در میان نیروهای کمونیست، به ویژه دولتی کردن عجولانه صنایع در سال ۱۹۱۸ و بی‌اعتبار کردن پول به عنوان نمادی از سرکوبگر‌ی سرمایه‌داری اشاره کرد. از نظر مانفرد هیلدرمایرز، مورخ آلمانی، حاشیه‌هایی مانند تحسین «اقتصاد پرولتری» نیز در واقع «بازگشت به اقتصاد عصر حجر» به شمار می‌آمد.

 

در مسکو افزایش قیمت مواد غذایی در سال مالی ۲۰-۱۹۱۹ رکورد زد و تورم به ۱۳۱۲ درصد رسید. تنها نیمی از جمعیت قبل از جنگ از این وضعیت جان سالم به در بردند و زنده ماندند. این در حالی بود که جمعیت پتروگراد به یک‌ سوم کاهش یافت. ایساک دویچر، بیوگرافی‌نویس تروتسکی در نوشته‌های خود آورده که مردم در آن دوره با «یکصد گرم نان و چند سیب‌زمینی یخ‌زده در روز» شکم خود را سیر می‌کردند.

 

با وجود این وضعیت فاجعه‌بار اما حاکمان شوروی تا مدت‌ها بر همان خط مشی قبلی خود بودند. در نوامبر ۱۹۲۰ کارخانه‌ها و مراکز کوچک اقتصادی که تا آن زمان توسط بخش خصوصی اداره می‌شدند، نیز مانند صنایع بزرگ سلب مالکیت شدند و در اختیار دولت قرار گرفتند. البته این قانون تنها شامل کارگاه‌هایی می‌شد که بیشتر از ۱۰ کارگر و یا تولید قابل قبولی داشتند. بدین ترتیب دو سوم از کارگاه‌های موجود در سال ۱۹۲۰ همچنان در اختیار بخش خصوصی باقی ماند.

 

تحویل تولیدات کشاورزی به دولت، با این هدف انجام می‌گرفت که کشاورزان تنها به کاشت و برداشت ضروری‌ترین محصولات اقدام کنند؛ اما کشاورزان ترجیح می‌دادند محصولات خود را به مشروبات الکلی غیرقانونی بدل کنند تا اینکه بخواهند به ماموران نفرت‌انگیز دولتی تحویل دهند. زمستان سال ۲۱-۱۹۲۰ قحطی به اوج خود رسید و در ادامه تبدیل به فاجعه شد. پیش از آن یعنی در تابستان ۱۹۲۰ ناآرامی‌ها و نارضایتی‌های عمومی جنبه علنی به خود گرفته بود؛ اما واکنش رژیم به این اعتراض‌ها به گلوله بستن تظاهرکنندگان و سرکوب وحشیانه دهقانان شورشی بود. ژنرال میخائیل توخاتچفسکی حتی دستور داد که در منطقه تامبوف، دهقانان معترض را در اتاق‌های گاز خفه کنند؛ اما چرخشی که لنین به اصرار تروتسکی در خط مشی خود اعمال کرد، نه به خاطر اطلاع از مزایای اقتصاد بازار آزاد بلکه به دلیل ترس از کاهش قدرت رژیم در مناطق روستایی بود.

 

سیاست‌های نوین اقتصادی نیز به صورتی کاملا محدود و با نوعی شک، بدبینی و دخالت بیش از حد دولت انجام می‌گرفت. به هر حال تجارت آزاد در آن دوران امکان‌پذیر شد؛ برنامه مالیات غیرنقدی تا اندازه‌ای برای کشاورزان امیدبخش بود و آن‌ها انگیزه‌هایی برای تولید بیشتر پیدا کردند؛ اما هنگامی که در سال ۱۹۲۴ مالیات نقدی جایگزین مالیات غیرنقدی شد، کشاورزان نیز چندان نگرانی نداشتند. این مالیات به این دلیل قابل وصول بود که بانک مرکزی پس از گشایش مجدد، یک برنامه اصلاحات پولی موفق را اجرا می‌کرد، البته این برنامه بیشتر به حوزه ارزهای خارجی مربوط می‌شد. تجارت خارجی و صنایع سنگین و همین بانک‌ها که به گفته لنین «فرماندهان عالی اقتصاد» بودند، تحت نظارت کامل دولت قرار داشت. نتیجه این برنامه، برآمدن یک اقتصاد ترکیبی بود که اساس آن بر اقتصاد کاملا دولتی مد نظر کمونیست‌‌ها قرار داشت.

 

به هر حال سیاست‌های نوین اقتصادی به سرعت تغییراتی را پدید آورد؛ اما «گولدمن» آنارشیست مشهور آمریکایی ضمن ابراز ناامیدی از این سرمایه‌داری دولتی در سال ۱۹۲۱ می‌نویسد: «در عرض یک شب مغازه‌هایی با غذاهای گران‌قیمت افتتاح شدند، غذاهایی که از سال‌ها پیش در روسیه وجود نداشت. مقادیر انبوهی کره، پنیر، گوشت و میوه‌های عجیب‌وغریب و شیرینی‌جات در انواع گوناگون به معرض فروش گذاشته شده بود.» این کالاها برای مردم معمولی نبود، مردم معمولی و عادی شوروی با آن صورت‌های لاغر و گرسنه همچنان از تهیه غذای روزانه خود نیز عاجز بودند. شاید مشاهده چنین وضعیتی بود که گولدمن را برای ترک شوروی مجاب کرد و در همان سال به آمریکا بازگشت. ده‌ها هزار نفر از بلشویک‌های سابقا دوآتشه نیز به این وضعیت اعتراض داشتند و سیاست‌های نوین اقتصادی را نسخه‌ای مدرن برای غارت پرولتاریا عنوان می‌کردند.

 

شدت یافتن این قبیل اعتراض‌ها، رهبران حزب و دولت را نگران می‌کرد، اما هیچ برنامه مشخصی برای رفع مشکلات اقتصادی وجود نداشت. در همان حال که صنایع کوچک به سرعت شکوفا می‌شدند، در سال ۱۹۲۲ از ۵۴ درصد ظرفیت قبل از جنگ برخوردار بودند؛ اما صنایع بزرگی که طبق نسخه آمریکایی‌ها تراست محسوب می‌شدند، همچنان وضعیتی نامطلوب داشتند. ناامیدی و کمبود سرمایه و امکانات موجب شد مدیران بسیاری از این صنایع بزرگ تصمیم بگیرند محصولات خود را به قیمت‌های بسیار پایین و به اصطلاح خانه‌خراب‌کن در معرض فروش قرار دهند. در مقابل، دولت نیز برای جلوگیری از این کار و قانونمند شدن بهای محصولات، اقدام به تاسیس سندیکاهای تجاری زد و با این کار در واقع تجارت‌های کوچک روستایی را به خاک سیاه نشاند؛ چراکه به زودی موازنه موجود از بین رفت و کشاورزان برای تهیه مواد غذایی و لوازم مصرفی خود با مشکلات بیشتری روبه‌رو شدند. افزون بر آن میزان محصولات کشاورزی در سال‌های ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ به شدت کاهش یافت. در آوریل سال ۱۹۲۳ تروتسکی از این وضعیت با عنوان «بحران شکاف و گسستگی» یاد کرد و آن را مشکلی اساسی برای اقتصاد روسیه به شمار آورد. شکاف واقعی و علنی بیش از همه میان تولیدات اندک صنعتی و محصولات نه‌چندان اندک کشاورزی دیده می‌شد.

 

در سپتامبر همان سال، کشاورزان در مقایسه با قبل از جنگ، تنها ۵۸ درصد از بهای محصولات خود را دریافت کردند. این در حالی بود که قیمت محصولات صنعتی ۱۸۷ درصد افزایش داشت. تبادل کالاهای ضروری میان روستاها و شهرها نیز متوقف شده بود. همزمان نرخ بیکاری افزایش یافت و در عرض مدتی کوتاه دو میلیون نفر کاملا بیکار شدند؛ افرادی که غالبا تا قبل از آن در صنایع مشغول به کار بودند.

 

در میان این فقر و فلاکت و گرسنگی مردم عادی، بسیاری از افرادی که با سیاست‌های نوین اقتصادی ثروتمند شده بودند، ثروت خود را به رخ دیگران می‌کشیدند، به همسران و معشوقه‌های خود مروارید و الماس هدیه می‌دادند، خودروهای وارداتی گران‌قیمت سوار می‌شدند، در هتل‌های گران‌قیمت اقامت می‌کردند و ارقامی هنگفت را در مسابقات اسب‌سواری و کازینوها از دست می‌دادند. این گروه از مردم همان کسانی بودند که اورلاندو فیگس، مورخ بریتانیایی از آنان با عنوان «نمادهای سرمایه‌داری جدید و نفرت‌انگیز» یاد می‌کرد. ابعاد فساد این طبقه جدید خیلی زود به محافل حکومتی نیز رسید، گروهی از به اصطلاح کارمندان سرمایه‌دار و فاسد را پرورش داد و سال‌ها بعد و به هنگام فروپاشی شوروی به نوعی آن را تسریع کرد.

 

کمیته مرکزی حزب کمونیست در نخستین واکنش خود به این وضعیت در ژوئن ۱۹۲۲ هفته‌ای را به عنوان «هفته مبارزه با رشوه‌خواری» تعیین کرد. پیش از آن یعنی در ماه می همان سال، سرویس‌های اطلاعاتی شوروی طی گزارشی از فساد و رشوه‌خواری‌های گسترده و خویشاوندسالاری در «شورای خلقی تجارت خارجی» خبر دادند. در آن زمان هنوز هم ۷۸ درصد از جمعیت شوروی در روستاها ساکن بودند و روزبه‌روز فاصله طبقاتی بیشتر می‌شد. یک سال بعد آماری انتشار یافت که نشان می‌داد تنها دو درصد از دهقانان در زمین‌های دولتی کار می‌کنند و بخش اصلی کشاورزی در اختیار بخش خصوصی است. در سال ۱۹۲۵ نزدیک به دو سوم سطح زیر کشت غلات در مالکیت ۱۲ درصد از کشاورزان بود، همان کشاورزان ثروتمند و مرفهی که به آن‌ها «کولاک‌ها» لقب داده بودند. دقیقا به همین خاطر بود که سیاست‌های نوین اقتصادی یا همان NEP چون خاری در چشم مخالفانش مانده بود. اعتراض‌های دهقانان و مخالفان NEP به نوعی مانع از شتاب در اجرای روند صنعتی‌سازی می‌شد، بدون صنعتی‌سازی نیز برپایی سوسیالیسم مورد نظر رهبران شوروی ناممکن می‌نمود، تازه در سال ۱۹۲۸ میزان تولیدات صنعتی به میزان پیش از جنگ رسید.

 

لنین در همان آغاز کلید خوردن سیاست‌های نوین اقتصادی گفته بود که این سیاست‌های اصلاحی «حداقل یک دهه و شاید بیشتر» به طول خواهد انجامید؛ اما در کنگره پانزدهم حزب در سال ۱۹۲۷، به ریاست رهبر جدید شوروی یعنی ژوزف استالین، نه تنها اخراج تروتسکی از حزب تصویب شد، بلکه NEP نیز به پایان کار خود رسید و در عوض صنعتی‌سازی کشور مورد تاکید قرار گرفت. بر این اساس تصمیم گرفته شد که مناطق عقب‌افتاده روستایی به محلی برای صنایع کلیدی بدل شود؛ اما این تغییر و تحول دراماتیک در نهایت به بیرون راندن و قتل میلیون‌ها دهقان و روستایی انجامید.

 

 

منبع: اشپیگل

کلید واژه ها: بلشویک کمونیسم لنین شوروی روسیه انقلاب اکتبر


نظر شما :