بهبهانی از نقشه کودتا آگاهی داشت
اسناد کودتا – ۴
تاریخ ایرانی: یکی از اسنادی که وزارت خارجه ایالات متحده اخیرا منتشر کرده، گزارش بریتانیا از روند رویدادهای منتهی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که منبع آن مشخص نیست اما حدس زده میشود در وزارت خارجه بریتانیا یا سفارت انگلیس در واشنگتن تهیه شده باشد. مطابق این گزارش فقط فرماندهان لشکر، رئیس پلیس و آیتالله بهبهانی - مسئول سازماندهی تظاهرات مردمی – از نقشه روز کودتا آگاهی داشتند و حزب توده کوچکترین شانسی نداشت که از این نقشه اطلاع بیابد.
***
[متن سند]
گزارش بریتانیا
فوق محرمانه
۲ سپتامبر ۱۹۵۳ (۱۱ شهریور ۱۳۳۲)
بازبینی سیاسی بحرانهای اخیر
مرحلهٔ اول
۱. آنچه در ذیل میآید شرح وقایعی است که به حوادث ۲۱-۱۹ آگوست منجر شد.
۲. در روز ۱۱ جولای مطبوعات ایران نامهنگاری دکتر مصدق و پرزیدنت آیزنهاور را منتشر کردند. مجامع سیاسی ایران پاسخ آیزنهاور را حرف آخر آمریکا در مناقشهٔ نفتی برشمردند و مقامات سفارت آمریکا هم ادعا کردند که این پاسخ پس از دقت فراوان و با در نظر گرفتن تبعات احتمالی آن، از جمله گرایش دکتر مصدق به سمت شوروی، تهیه شده است.
۳. در روز ۲۰ جولای، سرلشکر زاهدی که دو ماه گذشته را در مجلس تحصن کرده بود، از طرف دولت تضمین گرفت که مورد آزار قرار نگیرد مشروط به اینکه در فعالیتهای ضد دولتی شرکت نکند و به این ترتیب مجلس را ترک کرد.
۴. تا ۲۵ جولای از سرلشکر زاهدی خبری در دست نبود و شایعه شد که در اختفا به سر میبرد. گزارشات موثقی موجود است که او به صورت مخفیانه با شاه و سفارت آمریکا در تماس بوده است. همه عقیده داشتند که دولت ایالات متحده خواهان سقوط دولت دکتر مصدق است.
۵. در ۲۶ جولای آقای هندرسون سفیر آمریکا که برای تعطیلات به اروپا سفر کرده بود با آقای ملبورن رئیس بخش سیاسی سفارت آمریکا در تهران دیدار میکند. شایعات زیادی منتشر شده بود که سفارت آمریکا مایل بود سرلشکر زاهدی جانشین دکتر مصدق شود ولی شاه که به زاهدی بدگمان بود، فرد دیگری را ترجیح میداد.
۶. در روز ۲۷ جولای گزارش شد که سفر شاهدخت اشرف به تهران به فعالیتهای پشتپرده مربوط است.
۷. اظهارات آقای دالس در نشست مطبوعاتیاش در روز ۲۹ جولای و ابراز نگرانی از رشد فعالیتهای کمونیستی در ایران، به نوعی اخطار به مصدق شمرده شد تا از نزدیکی با تودهایها و شوروی بپرهیزد.
۸. برخی از شخصیتهایی که با شاه ارتباط نزدیک داشتند در روز ۳ آگوست گزارش دادهاند که شاه اعلام کرده به زودی تغییرات اساسی شکل خواهد گرفت. عقیده بر این بود که ژنرال شوارتسکوف مستشار اسبق آمریکایی در ژاندارمری ایران، به حضور شاه رفته و در این دیدار جزئیات کامل کودتای نظامی را در اختیار شاه قرار داده است.
۹. محافل دولتی پس از اظهارت روز ۴ آگوست آیزنهاور بیم آن داشتند که او دست به هر اقدامی بزند تا از قرارگیری ایران در پس پردهٔ آهنین جلوگیری کند.
۱۰. در روز ۸ آگوست مطبوعات تودهای اعلام کردند که شاه قصد انجام کودتای نظامی دارد.
۱۱. بنا به گزارشات دریافتی در روز ۹ آگوست، دیدارهای محرمانهای میان شاه، سرلشکر زاهدی و برخی از مقامات سفارت آمریکا جریان داشت.
۱۲. در روز ۱۱ آگوست شاه و ملکه به رامسر رفتند تا تعطیلات را در سواحل دریای خزر سپری کنند.
۱۳. در روز ۱۳ آگوست شاه فرمان برکناری مصدق و جانشینی سرلشکر زاهدی را صادر کرد. سرهنگ نصیری فرمانه گارد شاهنشاهی به طور محرمانه این فرمان را از رامسر به تهران منتقل کرد.
۱۴. در روز ۱۴ آگوست مطبوعات تودهای جزئیات بیشتری از کودتای مشکوک را منتشر کردند. در تهران به صورت گستردهای شایع شد که حزب توده اطلاعاتی راجع به جابجایی واحدهای ارتش را در اختیار نخستوزیر قرار میدهد. گزارش شد که نخستوزیر به ستاد ارتش دستوراتی داده تا در صورت وقوع کودتا به کار بگیرند.
۱۵. اواخر شب ۱۵ آگوست سرهنگ نصیری به خانهٔ مصدق میرود و نسخهای از فرمان سلطنتی را به فرمانده یگان مسئول حفاظت از نخستوزیر ابلاغ میکند. او به محض اینکه محل را ترک کرد، دستگیر میشود. به نظر میرسد نقشه این بوده که گارد شاهنشاهی همزمان با ابلاغ فرمان سلطنتی به منزل دکتر مصدق، ستاد ارتش و مراکز پلیس، رادیو و دیگر مراکز مهم را به اشغال خود دربیاورند. اشتباهی رخ داد و نقشه شکست خورد. گفته میشد که افسران ردههای پایینتر گارد محافظ از طرفداران حزب توده بودند و نقشه را مختل کردند.
۱۶. در روز ۱۶ آگوست دولت اعلام کرد که کودتا شکست خورده است. گردهماییهای مردمی تشکیل شد که درخواستشان تأسیس جمهوری بود. بلافاصله پس از آنکه رادیو شکست کودتا را اعلام کرد، شاه و ملکه رامسر را به قصد بغداد ترک کردند.
مرحله دوم
۱. در روز ۱۷ آگوست جمعیت تودهای و دیگر طرفداران دولت مجسمهٔ پدر شاه را از میادین شهر تهران به پایین کشیدند. مجسمهٔ شاه که در یکی از پارکها نصب شده بود را نیز سرنگون کردند. در تمام دفاتر دولت عکس شاه را پایین آورده و لگدمال کردند. در شهرستانها نیز همین اتفاقات افتاده است. جوانان، اغلب پیروان حزب توده، در خیابانهای تهران فریاد «مرگ بر شاه» و «سلطنت باید پایان یابد» سر میدهند.
روزنامههای تودهای و مطبوعات طرفدار دولت در سرمقالههایشان خواستار تأسیس جمهوری شدند و اعلام کردند که محمدرضا پهلوی دیگر شاه نیست زیرا از کشور متواری شده است. دکتر فاطمی، وزیر امور خارجه، به امضای خود مقالهای بسیار تند و کینهجویانه علیه شاه در روزنامهٔ «باختر امروز» به چاپ رساند.
۲. سخنگوی دولت اعلام کرد که ایران از عراق درخواست کرده اقدامات لازم را انجام دهد تا از هرگونه درگیری میان دو کشور دوست و همسایه جلوگیری به عمل بیاید. او همچنین اضافه کرد که توصیههای لازم به سفیر ایران و کارکنانش در عراق ارائه شده تا از هرگونه تماس با شاه خودداری کنند.
۳. دکتر مصدق و مشاورانش از جبههٔ ملی تمام روز را در جلسه بودند تا راهحلی برای مشکلات پدید آمده بیابند. رهبران حزب توده، دکتر مصدق را تشویق میکردند تا طی حکمی اعلام کند دوران سلطنت در ایران به پایان رسیده و جمهوری جایگزین آن شده است. آنها به مصدق اطمینان دادند که به عنوان نخستین رئیسجمهور ایران انتخاب خواهد شد. اینگونه به اطلاع ما رسیده که مصدق با این پیشنهاد مخالفت کرده و خواستار تشکیل شورای سلطنت، مرکب از سه نمایندهٔ برگزیدهٔ او بوده است. او پیشنهاد کرده که پس از انتصاب شورا، دومین رفراندوم برگزار شود تا مردم این اقدامات را تأیید کنند. تمام روز فرستادههای حزب توده و نخستوزیر در رفتوآمد بودند تا این دو دیدگاه را به یکدیگر نزدیک کنند. در آخر سازش ممکن شد، به این ترتیب که شورای سلطنت تشکیل شود و رفراندوم سومی برگزار شود تا «خواست و ارادهٔ مردم» برای تشکیل جمهوری تبیین شود. نمایندهٔ دولت اعلام کرد که تغییر رژیم مد نظر دولت نیست، ولی یک شورا یا دستگاه مناسب تشکیل خواهد شد تا وظایف شاه را که کشور را رها کرده، به انجام برساند.
۴. مطبوعات اپوزیسیون عکسی از فرمان سلطنتی که نخستوزیری زاهدی را اعلام میکرد منتشر کردند و نوشتند که در نبود مجلس تنها شاه است که میتواند فرمان عزل و نصب نخستوزیر را صادر کند. در نتیجه دولت دکتر مصدق دیگر وجههٔ قانونی ندارد و باید آن را قیامی بر ضد دولت قانونی مملکت دانست.
۵. در روز ۱۷ آگوست سرلشکر زاهدی موفق شد تا کنترل لشکر موتوریزه و مرکز پلیس را در دست بگیرد. همچنین مشخص شد که تلاش دومی در راه است تا به زودی دولت مصدق را سرنگون کنند.
۶. آقای هندرسون سفیر آمریکا، وارد تهران شد.
۷. در روز ۱۸ آگوست صدها تن از طرفداران حزب توده به تظاهرات پرداخته و تشکیل «جمهوری دموکراتیک» را خواستار شدند. رهبران تودهای به مصدق اطلاع دادند که کودتای نظامی دومی در راه است تا دولتش سرنگون شود. آنها از مصدق خواستند تا تعداد ۱۰ هزار تفنگ و سلاح کوچک در اختیارشان قرار دهد تا آنها از دولت حمایت کنند. دکتر مصدق در پاسخ به این درخواست، جزئیات بیشتری از ماجرا را از آنها خواست ولی تودهایها موفق نشدند جزئیات بیشتری فراهم کند.
شاه و ملکه بغداد را به قصد رُم ترک کردند و روزنامههای طرفدار دولت همچنان به این موضوع پرداختند که شاه به دلیل ترک کشورش از مقام خود عزل شده است. مشخص شده که خروج شاه از بغداد تا حدی مایهٔ آرامش محافل دولتی شده زیرا میترسیدند که شاه به تبریز برود و از آنجا جنبشی علیه دولت مرکزی به راه بیاندازد.
دکتر مصدق و مشاورانش تمام روز ۱۸ آگوست را مشغول کار بر روی آخرین جزئیات افتتاح شورای سلطنت و سازماندهی برگزاری دومین رفراندوم بودند.
آقای هندرسون بعدازظهر آن روز با مصدق تماس میگیرد… ملاقات آنها به طور ناگهانی پایان مییابد. بنا به گفتهٔ منابع موثق خبری، بلافاصله پس از این بود که نقشهها برای حوادث روز ۱۹ آگوست به جریان افتادند. در این هنگام فقط فرماندهان لشکر، رئیس پلیس و آیتالله بهبهانی که مسئول سازماندهی تظاهرات مردمی بود، از این نقشه آگاهی داشتند و در نتیجه حزب توده کوچکترین شانسی نداشت که از این نقشه اطلاع بیابد.
۸. حدود ساعت ۸ صبح روز ۱۹ آگوست جمعیتی نزدیک به سه هزار نفر مسلح به چوب و چماق تظاهراتی ضد مصدق و به طرفداری از شاه را در جنوب شهر تهران به راه انداختند. آنها در خیابانهای تهران فریاد میزدند «مرگ بر مصدق خائن» و «زندهباد شاه». اگرچه به نظر میرسید احساسات سلطنتطلبانهٔ آنها به جوش آمده ولی اکثر این جمعیت پول دریافت کرده بودند تا در این تظاهرات شرکت کنند؛ تعداد زیادی از تظاهراتکنندگان افراد بیکار و اراذل معروف و شناختهشده بودند. همزمان رئیس پلیس دستوراتی صادر کرد مبنی بر اینکه نباید با تظاهراتکنندگان برخوردی صورت بگیرد.
برخی از جمعیت به سمت بازار به حرکت درآمدند و تهدید کردند که مغازهها را غارت خواهند کرد. این تهدید به سرعت تأثیر کرد و بازار به آنی تعطیل شد. جمعیت افزایش یافت و عدهای از متمولین که از سیاستهای مصدق و به خصوص گرایش او به حزب توده بیزار بودند به تظاهراتکنندگان پیوستند. تعداد زیادی کامیون و اتوبوس که آن روز صبح تدارک دیده شده بودند در صحنه حاضر شده و به صورت رایگان به جابجایی مردم پرداختند. این وسایل نقلیه در شهر میچرخیدند و مردمی که بر آن سوار بودند شعار سر میدادند و اینگونه یک جنگ روانی به سود شاه به راه انداختند.
به سرعت مشخص شد که تمام نیروی پلیس پشتیبان تظاهراتکنندگان است و افسران پلیس در برخی موارد به تظاهراتکنندگان جهت میدادند و آنها را هدایت میکردند. دکتر مصدق به سرعت رئیس پلیس را برکنار کرد و دستور دستگیری او را داد. او همچنین به ارتش دستور داد تا با تانک و زرهپوش به خیابان برود و جمعیت را متفرق کند. طبیعتاً دستور صادره از طرف ستاد ارتش به سرعت اجرا نشد و پس از چند ساعت که سربازان به خیابان آمدند به راحتی توسط مردم قانع شدند که برای دفاع از شاه به جمعیت بپیوندند. در فاصلهٔ بین ساعت ۹ صبح تا ۱۲ ظهر، مراکز ۳ حزب حامی دولت و دفاتر روزنامههای طرفدار مصدق مورد هجوم قرار گرفته و به آتش کشیده شدند. جمعیت سپس به روزنامههای تودهای حمله برد و در آنجا با اندکی مقاومت مواجه شد ولی به زودی این مقاومت درهم شکست.
کامیونهای حامل سربازان، تانکها و ماشینهای زرهپوش تا ظهر در تمام شهر پخش شدند و در برخی موارد به سمت مردم آتش گشودند. اما در بیشتر موارد سربازان به تظاهراتکنندگان پیوستند. در ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر طرفداران سرلشکر زاهدی رادیو را اشغال کرده و اعلام کردند که دکتر فاطمی تکه تکه شده و تمامی دفاتر دولتی تصرف شده و دکتر مصدق نیز فرار کرده است. (این گزارشات دروغین بیدرنگ بر پایتخت تأثیر گذاشت و روحیهٔ طرفداران دولت را که ممکن بود مقاومتی از خود نشان دهند به طور کامل از بین برد.)
گوینده رادیو سپس فرمان انتصاب سرلشکر زاهدی به نخستوزیری را خواند. اندکی بعد سرلشکر زاهدی در رادیو سخنرانی کرده و برنامههای دولتش را اعلام کرد. در فاصلهٔ ساعت ۲:۳۰ تا ۳:۳۰ بعدازظهر مراکز ستاد ارتش و دیگر دفاتر دولتی پس از اندکی مقاومت به تصرف درآمدند. در ساعت ۴ بعدازظهر سرلشکر زاهدی دیگر اوضاع را به دست گرفته بود و مقر خود را در مرکز فرماندهی پلیس تشکیل داد. سپس به خانهٔ دکتر مصدق حمله شد. ابتدا جمعیت زیادی به خانهاش حمله بردند ولی آتش مسلسل آنها را به عقب راند و عدهای کشته و زخمی شدند. دومین حملهٔ طرفداران زاهدی نیز با شکست مواجه شد. در این هنگام تانکهای سنگین شرمن وارد صحنه شدند و خانه را بمباران کردند. در ساعت ۶ بعدازظهر مقاومت خانه در هم شکست و دروازهٔ منزل تخریب شد. سپس جمعیت به داخل خانه حمله بُرده و آن را غارت کرده و به آتش کشیدند. منزل پسر دکتر مصدق که در همسایگی آنجا بود به همین ترتیب ویران شد. همان شب تمامی زندانیان سیاسی آزاد شدند و زاهدی به طور کامل قدرت را در دست گرفت. گزارش شده که دکتر مصدق در ساعت ۱۰ صبح با دوستانش در حزب توده تماس میگیرد و اعلام آمادگی میکند تا تسلیحات در اختیارشان قرار دهد ولی آنها این پیشنهاد را رد میکنند و میگویند که دیگر دیر شده است. بسیاری بر این عقیدهاند که کودتا موفق شد زیرا نقشهٔ آن به خوبی طراحی شده بود، کاملاً آن نقشه را پنهان نگاه داشتند و پول زیادی برای اجرای این طرح هزینه کردند.
۹. سرلشکر زاهدی تمام روز ۲۰ آگوست را صرف محکم ساختن پایههای قدرتش کرد و وزرا از میان همکارانش برگزید. او اعلام کرد تمامی افسران ارتش که در فهرست بازنشستگی دکتر مصدق قرار گرفته بودند میتوانند برای خدمت دوباره به ستاد ارتش بروند. دکتر مصدق، دکتر شایگان، دکتر صدیقی و آقای معظمی که روز قبل از خانهٔ دکتر مصدق گریخته بودند و در خانهای در همان نزدیکی پناه گرفته بودند، پیدا و دستگیر شدند. دستور داده شد تا تمامی رهبران جبهه ملی دستگیر شوند. دکتر مصدق و سه همکارش را پس از بازداشت به باشگاه افسران بردند. تمامی فرماندهانی که روز قبل فرمان مصدق را اجرا کرده بودند دستگیر شده بودند. تخمین زده میشد که در روز ۱۹ آگوست بیش از ۵۰ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدهاند.
۱۰. شاه در روز ۲۲ آگوست به تهران بازگشت و اعضای جدید دولت، مقامات ارشد نظامی و دیپلماتها در فرودگاه از او استقبال کردند. ماشینهای زرهی و تانکها او را از فرودگاه تا کاخ تابستانی اسکورت کردند. او در بعدازظهر همان روز در پیامی از مردم به خاطر حمایت و دلاوریشان برای دفاع از استقلال کشور، که بیش از هر زمان به خطر افتاده بود، تشکر کرد. او اضافه کرد که با خوشحالی حاضر است جانش را فدای چنین مردم وفاداری کند و پیمان بست که به ملت خدمت کند. در پایان گفت تمام افرادی که از قانون اساسی تخطی کردهاند به زودی محاکمه خواهند شد.
نظر عموم بر آن بود که وقایع اخیر ثابت کرده سلطنت همچنان در ایران محبوب است زیرا یک سنت تاریخی به شمار میرود. سلطنت نمادی از استقلال ملی و اقتدار به شمار میرفت و سنگری بود در مقابل موج کمونیسم. همه عقیده داشتند که محبوبیت شاه در آینده به این بستگی دارد که او سلطنت مشروطه کند و یا اقدامات قدیمیاش که باعث عدم محبوبیتش در سالهای اخیر شده بود را ادامه دهد. نباید فراموش کرد تدابیری که دکتر مصدق اتخاذ کرد تا مداخلهٔ شاه در ارتش را کاهش دهد با استقبال عموم مردم مواجه شد و اگر شاه در آینده به هر ترتیب از قانون اساسی تخطی کند با مخالفت تمامی گروههای پیشروی کشور مواجه خواهد شد.
۱۱. مجلس: مطلع شدهایم که دولت میخواهد مجلس را منحل کرده و رفراندوم اخیر را بیپایه اعلام کند و همچنین پیشنهاد کرده که در حوزههایی انتخابات برگزار کند که نمایندگان مجلس هفدهم را انتخاب نکردهاند؛ سپس ۵۷ عضو سابق بازگردند. این تعداد به اضافه ۲۳ نفری که مجلس را ترک کرده بودند حد نصاب لازم برای تشکیل مجلس را فراهم میکند. اعضای سنا هم اعلام کردند که انحلال مجلس سنا که به دستور دکتر مصدق صورت گرفته بود، فاقد اعتبار است. (این مساله کمی بحثبرانگیز است زیرا چندان از حمایت مردمی برخوردار نیست.)
۱۲. مناقشهٔ نفتی: در پاسخ به سؤال ملا کاشانی، سرلشکر زاهدی اعلام کرد که پیشنهادی برای پرداخت غنیمت نداشته و مایل نیست که کمپانی نفت ایران و انگلیس به ایران بازگردد. سرلشکر زاهدی در نشست خبری گفت که مشکل اضطراری مملکت انجام اصلاحات داخلی است؛ پس از آن باید به مسائل نفتی پرداخت. به نظر میرسد که نباید این اظهارات را تعهدات رسمی برشمرد چراکه صرفاً برای آرام کردن آشفتگیهای عمومی بیان شدهاند. توافق بر سر مسألهٔ نفت یکی از اولین مواردی است که هر دولتی باید به آن بپردازد ولی همه اعلام موافقت کردند تا زمانی که پروپاگاندای دولت قبل از میان نرود و سوءتفاهمها برطرف نشود، به میان کشیدن مسالهٔ نفت مشکلی را حل نخواهد کرد. فضایی آرام لازم است تا بتوان مذاکرات و گفتوگوهای منطقی را آغاز کرد.
۱۳. روابط ایران - آمریکا: حس و حال عمومی تهران و مجامع بانفوذ پایتخت، خوشنودی از آن است که درست در زمانی که دکتر مصدق میخواسته مملکت را به حزب توده بسپارد، ایالات متحده به کمک ایران آمده است. همه معتقدند که اگر کمکها، راهنماییها و حمایتهای مالی آمریکا و تشویق شاه برای ایستادگی نبود، نقشهٔ سرنگونی مصدق هرگز موفق نمیشد. متاسفانه به نظر میرسد که این افراد پرنفوذ حمایتهای آمریکا را دائمی و الزامی میدانند و اگر مشکلی پیش بیاید میتوانند همچون گذشته در پشت آن پناه بیابند و به این ترتیب میتوانند کوچکترین توجهی به نیازهای اساسی مملکت نداشته باشند.
۱۴. دولت جدید: سرلشکر زاهدی دولت جدیدش را در روز ۲۳ آگوست به شاه معرفی کرد. وزرای کشور، جنگ، امور خارجه، پست و تلگراف هنوز اعلام نشدند. اکنون معاونین این وزارتخانهها را اداره میکنند تا وزیر منصوب شود؛ سرلشکر زاهدی پیشنهاد کرده تا در این فاصله شخصاً بر این وزارتخانهها نظارت نزدیک داشته باشد. سه نفر از معاونین این وزارتخانهها از فرماندهان ارتش هستند و ارتشیها کابینه را تسخیر کردهاند. مردم به شدت از اعضای جدید کابینه دلسرد شدهاند و تحلیلگران معتقدند که عمر این کابینه کوتاه خواهد بود.
۱۵. حزب توده: از زمان سقوط دکتر مصدق، حزب توده سکوت کامل اختیار کرده است و تمامی روزنامههایش سرکوب شدهاند. بازار از روز ۱۹ آگوست تعطیل است، زیرا مغازهدارها از جانب تودهایها تهدید شدهاند که اگر مغازهشان را باز کنند مورد غارت و چپاول قرار خواهند گرفت. دولت در تلاش است تجار را قانع کند که مغازهها و دفاترشان را بگشایند ولی تا شب ۲۳ آگوست موفق نشده رضایتشان را جلب کند. تمام نشانهها حاکی از آن است که حزب توده بسیج شده تا به شاه و دولت جدید حمله کند. خبر رسیده که حزب توده در تلاش است حمایت تمام طرفداران دولت قبلی و عناصر «متجدد» که از دولت جدید ناامید شدهاند را گردهم بیاورد تا جبههای متحد تشکیل دهد. تحلیلگران مطلع میگویند که توده در آیندهٔ نزدیک بسیار فعالتر خواهد شد.
گزارش شده که برخی از افراد پرنفوذ معتقدند که دولت جدید باید سیاستهای رادیکالتر و مترقیتری را در پیش بگیرد. در غیر اینصورت فضای فراوانی را در اختیار تندروهای چپگرا قرار خواهد داد تا از هرگونه واکنشی بهرهبرداری کنند. همین گروه از افراد پرنفوذ عقیده دارند که انتصاب سرلشکر زاهدی به تنهایی باعث تقویت حزب توده شده است، به این ترتیب که اتهامات بیکفایتی و فساد زاهدی میتواند به تودهایها این فرصت را بدهد که او را مزدور و دستنشاندهٔ آمریکا معرفی کنند.
از سوی دیگر گزارش میشود که برخی از افرادی که در جایگاه بسیار خوبی قرار دارند، سرلشکر زاهدی را در شرایط کنونی مناسبترین فرد برای مقابله با مشکلات میدانند، ولی در نهایت باید با فردی که از لحاظ سیاسی مقبولتر است جایگزین شود.
* در پروندههای وزارت امور خارجه هیچ اطلاعاتی مربوط به منبع بریتانیایی این سند موجود نیست. اما ساختار این نوشته به استناد وزارت امور خارجه بریتانیا و یا سفارت بریتانیا در واشنگتن شباهت دارد. اضافه بر آن، هیچ اطلاعی در پروندهٔ وزارت امور خارجه موجود نیست که نشان دهد چگونه و چه زمانی این گزارش به وزارت امور خارجه ارسال شده است. حروف اول اسم بایرود، توسط خود او در حاشیهٔ بالای سمت راست متن ثبت شده است.
نظر شما :