فرصتطلبان کودتای ۲۸ مرداد به روایت خلیل ملکی
امید ایرانمهر
اینها بخشی از پرسشهایی است که بیش از ۶۰ سال است هر روز و هر سال، پاسخهایی متفاوت به آن داده شده است؛ هم از سوی حزب توده، هم از طرف حامیان نهضت ملی و هم توسط منتقدان هر دو جریان. اما یکی از نمادهای «چپ ملی» در لابلای «درس ۲۸ مرداد» پاسخهایی بدیع به این پرسشها میدهد؛ پاسخهایی از منظر خلیل ملکی یکی از منتقدان سرسخت حزب توده. منتقدی که چون نقش شوروی در پشت پرده حزب متبوعش را پررنگتر از فقط یک حامی معنوی برای تودههای جهان یافت، با تنی چند از همقطارانش از جمله جلال آلاحمد، فریدون توللی، انور خامهای و دیگران انشعاب از حزب توده را رهبری کرد و ترجیح داد تابلوی نیروی سوم را بالا ببرد، بعدها با مظفر بقایی حزب زحمتکشان ملت ایران را بنیان گذاشت اما هنگامی که با او نیز به اختلاف خورد، رهبر جریان سوم نیروهای ملی آن روزگار شد: «حزب زحمتکشان ملت ایران - نیروی سوم».
ملکی پس از کودتای ۲۸ مرداد هنگامی که بعد از یک ماه زندگی مخفی گرفتار ماموران دولت کودتا و راهی زندان فلکالافلاک خرمآباد شد، با چند تودهای همبند بود. توفیقی اجباری که او را به تفکر هر روزه در باب چگونگی نقشآفرینی حزب سابقش در واپسین سال حکومت مصدق و بحث و جدل با تودهایها واداشت. او که دفاع از دولت «ملی» مصدق و انتقاد از حزب «وابسته» توده را همچون رسالتی بر گردن خویش میدید، نقد تودهایها به دولت ملی و «اشتباهات» مصدق را به خود حزب توده بازمیگرداند و میگفت: «به جنبش ملت ایران این مذمت را میکنند که در اواخر مرتکب خطا یا اشتباهاتی شده است. آنها امروز خود را دلداده نهضت و در جایی که به نام نمایندگان ملت ایران نشستهاند وارث نهضت ملی معرفی کرده و میگویند نهضت مال یک یا چند نفر نیست مال تمام ملت ایران است. در جواب آنها و اینها میگوییم ما بتساز نیستیم، بتشکنیم. ما علم و آگاهی به روح نهضت و انقلاب را به ایمان و عقیده کورکورانه ترجیح میدهیم؛ یک اعلام جنگ حیاتی و مماتی به ایمان و عقیده کورکورانه دادهایم. ولی آنهایی که از واقعه ۲۸ مرداد خوشحال و یا برخوردارند کسانی نیستند که اگر پیش از ۲۸ مرداد خطا یا اشتباهی وجود داشته است محض خطا و اشتباه انتقاد از رهبران نهضت میکنند. آنها بهرهبرداران از آن نواقص یا اشتباهات فرضی و یا واقعیاند. اگر نقص و اشتباهی در کار بوده آنها و اربابان دیروزی و امروزی آنها بودند که به وسیله عُمال خود سعی و کوشش ممتد میکردند که آن نواقص و اشتباهات به وجود آید و یا در حقیقت آن اشتباهات عمدی دستگاهی که نهضت به ارث برده بود، به نهضت و به رهبری آن چسبانده شود.»
ملکی در دوران زندان به واسطه چند تودهای بُریده از حزب، رساله کمیته مرکزی حزب توده ایران با عنوان «دربارهٔ ۲۸ مرداد» که در بهمن ۱۳۳۲ منتشر شده بود را دریافت کرد. حزب توده در این رساله با برشمردن آنچه «دلایل عدم تکامل انقلاب» میخواند، مدعی شده بود که دولت مصدق از طریق «فشار بر عناصر و سازمانهای دموکراتیک و تهدید و منع و جلوگیری از فعالیتشان و در نتیجه، محدود کردن دامنه و رونق ابتکار انقلابی توده» و «ادامه مماشات با امریکا»، زمینهساز شکست ۲۸ مرداد شده است. مخالفت دولت مصدق با رسمیت یافتن فعالیت حزب توده، ممانعت از تبلیغ این حزب در مخالفت با دریافت بهرهٔ مالکانه، منع تبلیغ ضد شاه و سلطنت، برقراری حکومت نظامی، ممانعت از فعالیت سندیکایی و تشکل کارگران و مخالفت با تبلیغات تودهای در ارتش از دیگر مواردی بود که حزب توده در تبیین دلایل سقوط دولت ملی یا به تعبیر خودش «عدم تکامل انقلاب» برای هوادارانش فراهم آورده بود.
مطالعه این رساله ملکی را به نوشتن ردیهای بر آن ترغیب کرد. ردیهای که ملکی در اواخر دوره یکساله حبسش نوشتن آن را آغاز کرد. در این زمان از تعداد چهار نفر هماتاقیهای ملکی کاسته شده، اکثر زندانیها آزاد شده بودند و برای او فرصت و امکان بیشتری برای نوشتن بیسروصدا پیدا شده بود. او این نوشتهها را هر بار به وسیله ملاقاتکنندگان فامیلی و بهخصوص رضا برادر و صبیحه همسرش از زندان خارج میکرد. این صفحهها به محض رسیدن به تهران در دو سه نسخه فتوکپی میشد که اگر در تعقیب مسافران، اصل و یا نسخهای ضبط گردید یک یا دو نسخه دیگر و در جای دیگر به جا بماند. به گفته کمال قائمی گردآورنده این کتاب «پس از آزادی از زندان فلکالافلاک ملکی به تدریج مطالب کتاب را تکمیل کرد و به همان شکل فتوکپی یا رونویسیشده در جاهای مختلفی نگهداری میشد. در این دوره مدارک و مآخذ بیشتری در اختیار ملکی قرار گرفت که تهیه و رساندن آنها به خانه ملکی و خارج کردنشان مدتها زمان برد. با همه این احتیاطها در اثر هجومهای مختلف به خانه ملکی از اصل فتوکپی و رونویسها به جز یک نسخه جا نماند که آن نیز خوشبختانه در اختیار دوست فداکار زندهیاد مرتضی مظفری قرار داشت که اکنون برای طبع آماده میشود.»
نقشآفرینی حزب توده در کودتا آگاهانه بود
یکی از مهمترین مسائلی که ملکی سعی دارد در «درس ۲۸ مرداد» به خواننده انتقال دهد تحلیلی است که از جایگاه حزب توده در ماجرای ۲۸ مرداد و تحولات نهضت ملی دارد. او در این جزوه ۲۵۸ صفحهای، موضع تنزهطلبانه حزب توده در قبال دولت ملی را بارها به سخره میگیرد و تصریح میکند که به عقیده او، حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد نه غافلگیر شد و نه برآورد نادرستی از توان دولت در مواجهه با کودتا داشت، بلکه اتفاقاً با تحلیلی دقیق و «آگاهانه»، در جایگاه «تودهٔ روسی» ابزار «توده انگلیسی» شد و برای سقوط دولت ملی مصدق «زمینهچینی» کرد تا مبادا تجربهٔ یک مبارزهٔ ضداستعماری مستقل و ملی، فارغ از دوقطبی سوسیالیسم و امپریالیسم به نتیجه مطلوب برسد و در نتیجه، درب سیاست حزب توده تخته شود. او با تکیه بر این استدلال کلیدی، در پاسخ به ادعاهای حزب توده، از جمله اینکه محدودیتهای اعمال شده از سوی دولت مصدق بر فعالیت «سازمانهای دموکراتیک» وابسته به این حزب، از عوامل پیروزی کودتاچیان ۲۸ مرداد بود، مینویسد: «باید پرسید که این «سازمانهای دموکراتیک» آیا در تمام دوران ارتجاعی غیردوران مصدق با وجود نبودن «آزادی دموکراتیک» این اندازه تظاهر و میتینگ و سخنرانی کردهاند؟... آیا آزادیهای دموکراتیک واقعاً وجود نداشت و یا بالعکس در دوران حکومت مصدق که «عامل پست امریکا» تلقی میشد، سختترین مبارزه با امریکا و عُمال آنها اعلام شده و «آزادیهای دموکراتیک» موجود در زمان مصدق را پایگاهی برای مبارزه با انقلاب به قول شما و مبارزه با نهضت ملی به قول ما قرار داده بودید؟»
ملکی با وجود تأیید عدم رسمیت حزب توده، آشکارا همان حد از آزادی این حزب در دوران دولت مصدق را زیاد از حد و مُضرّ به حال نهضت ملی میداند و مینویسد: «عملاً حزب توده اگر مجاز بود چه کاری میکرد که در آن دوره نکرد؟ آیا در تمام تهران غیر از دادگستری و مأمورین انتظامی یک بچه شش هفت ساله وجود داشت که نداند به سوی آینده و شهباز ارگان کدام حزباند؟ آیا پیرزن دور از سیاستی وجود داشت که نداند مثلاً «جمعیت مبارزه با استعمار» و «خانه صلح جوانان دموکرات» که هر کدام از بهترین عمارات سلطنتی ایران را اجاره و اداره میکردند، متعلق به کدام حزب است؟»
ملکی سپس از در پاسخ به اعتراض حزب توده نسبت به محدودیتهای اعمال شده بر این حزب درمیآید و میپرسد: «آیا نقص کار دولت نهضت ملی در این بود که آزادیهای دموکراتیک نمیداد و یا در این بود که اجازه میداد شما با استفاده از آزادیهای دموکراتیک، دموکراسی را بدنام و زمینه را برای دیکتاتوری آماده کرده و قبری برای نهضت ملی بکنید؟»
حادثهآفرینی تودهای؛ اتهام یا واقعیت؟
یکی از جالبترین نکات جزوه ملکی آن است که او با استناد به متون خود تودهایها برنامهها و رویکردهای خصمانه آنان در برابر دولت مصدق را افشا میکند و به نقد میکشد. او از جمله متنی را نقل میکند که در دورهٔ دوم حکومت محمد مصدق در شمارهٔ ۱۲ نشریهٔ تعلیماتی حزب توده چاپ شده بود. نویسنده در این متن نوشته بود: «تودهها وقتی حرف ما را میپذیرند که تجربهٔ روزانه هم موید آن باشد. وقتی که برقراری حکومت نظامی در خوزستان، ۲۳ تیر، ۱۴ آذر... سازش با بانک بینالمللی سخنان ما را دربارهٔ مصدق و دارودستهاش تأیید کرد... حوادث بهترین مددکار ما هستند... باید حوادث بیدارکننده را آفرید و جبههٔ ملی را در برابر آن قرار داد و ما میتوانیم این کار را بکنیم. جبههٔ ملی را باید همیشه بر سر بزنگاه گیر کشید... و پس اگر میخواهیم جبههٔ ملی را رسوا کنیم باید او را به میدان عمل بکشیم...»
ملکی با استناد به این متن ادعای حزب توده مبنی بر اینکه دولت مصدق «سازمانهای دموکراتیک را که به منظور تحریکآمیزی مورد حمله قرار گرفته بودند را به حادثهآفرینی متهم میکرد»، مینویسد: «کمیتهٔ مرکزی حزب توده حق دارد حافظهاش رسا نباشد. این ما نیستیم که شما را به حادثهآفرینی متهم کردهایم. تنها گناه ما این است که ما با آشنایی کامل به طرز کار کمینفرم، نشریهٔ تعلیماتی مخفی شما را که تنها برای رفقا چاپ میشد، به دست آورده و «تعلیمات» کمیتهٔ مرکزی را برای «حادثهآفرینی» از روی آن کلیشه و چاپ و منتشر کردیم... آری، راست است؛ شما «میتوانید این کار را بکنید» و نهضت ملی را «بر سر بزنگاه بکشید» و آن وقت خودتان را به کلی کنار کشیده و تمام گناهان را بر گردن بار سازشکاری دکتر مصدق با امریکا و دربار کنید.»
حکومت نظامی به مصدق تحمیل شد
حزب توده در رساله بهمن ۱۳۳۲ با انتقاد از برقراری حکومت نظامی و سازماندهی تظاهرات گروههای سیاسی در دوران مصدق نوشته بود: «دکتر مصدق که روزی طرفدار تشکیل و برگزاری تظاهرات علیه دولت بود و گاه هم به مقررات و سنن نخستوزیران پشت پا میزد و برای مردم در جلوی بهارستان صحبت میکرد و با تکیه بر قدرت این تظاهرات مخالفین خود را عقب میزد، بعدها خواست نهضت انقلابی را در چهارچوب دستورات دولت مقید سازد و بر طبق برنامه معین تظاهرات را اجازه دهد و به این ترتیب نظامیان و به طور کلی مقامات نظامی را بر تظاهرات مردم مستولی میگرداند و بدین ترتیب این امر به تظاهرات، میتینگها و دمونستراسیونها جنبه کاملاً مجاز و محدودی میداد، به خصوص که غالباً در برگزاری آنها نیز مداخله و به اصطلاح خود نظم را برقرار میکردند.»
ملکی در پاسخ به این نقد، از جملاتی کنایهآمیز خطاب به حزب توده بهره برده و مینویسد: «گویا اگر دولت مصدق حکومت نظامی را لغو میکرد که از طرفی دستهجات ارتجاعی دست راست فعالیت آزادانه میکردند و از طرف دیگر دست چپ آن ارتجاعیون که حزب توده باشد دشمنی خود را با نهضت به وسیلهٔ تحریک ضدانقلابیون آزادانه انجام میداد، آن وقت انقلاب تکامل بهتری پیدا میکرد و در حقیقت واقعهٔ ۲۸ مرداد زودتر از آنچه اتفاق افتاد، پیش میآمد!» او سپس با تشریح دلایل برقراری حکومت نظامی در دوران مصدق، از تحمیل این شرایط از سوی حزب توده در روزهای پس از قیام سی تیر سخن به میان میآورد: «پس از سی تیر مطابق تقاضای فراکسیون نهضت ملی مجلس، دولت حکومت نظامی را لغو کرد. همان روز عصر تودهایها در خیابان اسلامبول و نادری زمینهچینی را عملی ساختند. حقیقت این است که تودهایهای پیادهروهای اسلامبول و نادری در تهران و میدان تجریش بودند که همواره حکومت نظامی را تحمیل میکردند.»
دولت غیرسوسیالیست، دولت ساقط است
رهبران حزب توده در صفحه ۴۷ رساله کودتایشان با طرح این مسئله که «حکومت مصدق یا میبایست با تکیه بر تودهها به طرف شکست امپریالیسم میرفت و یا سقوط میکرد»، مینویسند: «تمام مدت زمامداری مصدق نشان داد که ماهیت بورژوایی او، وحشت بورژوازی از تودهها، امکان عملی تکیه بر تودهها را تقریباً منتفی میکرد مگر اینکه معجزهای رخ میداد و دکتر مصدق تغییر ماهیت میداد، دست از دفاع از مبانی سلطنت برمیداشت، تغییر سیاست میداد!!» رهبر نیروی سوم در تحلیل این شیوه از برخورد حزب توده با دولت مصدق و ماجرای کودتا، آنان را به فرصتطلبی و میوهچینی از درخت کودتا متهم کرده و میگوید، آنها (حزب توده) وقتی به این نتیجه رسیدند که در دوقطبی خودساخته امپریالیسم و سوسیالیسم مطلق، نمیتوانند «مصدق و نهضت را صد درصد در خودشان تحلیل ببرند» به این نتیجه رسیدند «چه بهتر که مصدق حالا که تسلیم اردوگاه سوسیالیسم نمیشود و ماهیت «سازشکار» خود را عوض نمیکند، به جای اینکه در اردوگاه امپریالیسم بیفتد ساقط گردد، بلکه بتوان رهبری نهضت ملی را پس از سقوط مصدق و زندانی شدن رهبران نهضت ملی، به دست ستون پنجمشان به دست گرفت.»
باید جلوی پیوستن امریکا به انگلیس را میگرفتیم
ملکی در بخش دیگری از جزوه خود، با طرح این سؤال که «آیا واقعهٔ ۲۸ مرداد قابل اجتناب بود؟» به ارزیابی سیاستهای نهضت ملی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی میپردازد. عمدهٔ انتقاد ملکی از دولت مصدق، بر نقد رویکرد لیبرالیستی دولت او در مواجهه با حزب توده و به تعبیر او «ستون پنجم شوروی» و غفلت از نقش مؤثر و قابل اجتناب امریکا در تحولات بعدی منجر به کودتا متمرکز است. او با بیان اینکه «اگر حزب توده سر جای خود نشانده میشد و حکومت بر اوضاع تسلط مییافت، انگلیسیها نمیتوانستند به امریکاییها تلقین کنند که حزب توده به نهضت ملی ایران مستولی شده است»، در حقیقت به این ایده قائل است که عملکرد دولت مصدق نقش پیش از این مثبت دولت امریکا در توازن قدرت را با اعطای آزادی عمل به حزب توده، عملاً به نقشی منفی علیه خود تبدیل کرده است.
ملکی با بیان اینکه سیاست خارجی دولت مصدق در دورهٔ اول که بر تناقضهای جبهه غرب و اختلاف منافع امریکا و انگلیس استوار بود، باید ادامه مییافت. شاهبیت نقدش به دولت محبوبش را که به عقیدهٔ او، توجه به آن میتوانست از وقوع کودتا جلوگیری کند، اینچنین بیان میکند: «آری، در صورتی که سوءظن امریکا و بالاخره علمالیقین آنها که بهوسیلهٔ انگلستان تلقین میشد یک زمینهٔ عینی پیدا نمیکرد و سیاست امریکا در ایران به همین مناسبت مصمم به ساقط کردن دولت ملی نمیشد، در این صورت نهضت و دولت ملی نهضت میتوانست جلوگیری از این کند که دربار و شاه صد درصد پایگاه مشترک امریکا و انگلیس گردد... در صورتی که نهضت ملی ما سیاست نوین شوروی و عکسالعمل انگلستان را در مقابل شوروی از یک طرف و عکسالعمل امریکا را در مقابل آن از طرف دیگر، آنطوری که هست، درک میکردند، در این صورت هم سیاست خارجی نهضت و هم سیاست داخلی آن بالطبع دچار شکست ۲۸ مرداد نمیشد.»
***
درس ۲۸ مرداد از لحاظ نهضت ملی ایران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده
خلیل ملکی
انتشارات پردیس دانش
چاپ اول، ۱۳۹۴
۳۸۴ صفحه
۲۲۰۰۰ تومان
نظر شما :