کیانوری: جریان کودتا را به مصدق گزارش کردم
پاسخ حزب توده به ابهامات و شایعات کودتای ۲۸ مرداد
نخست زیربنایی از ایدئولوژی و تفکر خود و خط و روشی که در کار سیاسی برگزیدهاید ارائه دهید تا بعد به مسائل دقیقتر برسیم.
ما معتقد هستیم با ایجاد یک نظام نوین اجتماعی که متکی بر اساس بینیازی مردم از تسلط سرمایههای امپریالیستی و سرمایههای بزرگ وابسته به امپریالیست باشد، تمام قشرهای واقعی میهنپرست ایران که مرکباند از کارگران، دهقانان، روشنفکران و پیشهوران و سرمایههای کوچک و متوسطی که میتواند جنبه ملی داشته باشد در جبههای متحد گرد آیند و با نیرویی مشترک مسائل اصلی ایران را حل کنند، مسئله صنایع، مسئله کشاورزی، بهداشت و فرهنگ. حل تمام این مسائل فقط در یک کوشش جمعی با حضور تمام نیروها امکانپذیر است. تجربه نشان داده راههایی که تا به حال دیگران رفتهاند، نه تنها در ایران موفقیتی نداشته، در هیچ کشوری نتوانسته نمونهای به دست بدهد که مسائل مبتلا به یک کشور در حال رشد که عقبافتادگی استعمارزده دارد غیر از این راهی دارد. نمونهاش را داریم، کشور کوبا را در مقایسه با تمام کشورهای جنوب آمریکا، الجزایر در آفریقا در مقایسه با تمام کشورهای عربی و ویتنام در جنوب شرقی آسیا... به هر حال راهی که ما انتخاب کردیم راه همکاری همه طبقات میهنپرست و ملی جامعه است برای ایجاد یک ایران قدرتمند و شکوفا.
خود شما از کی پا به این راه گذاشتهاید و چند سال است که همراه و همپای رفقای راهتان هستید؟
اولین بار که در یکی از جلسات مربوط به حزب شرکت کردم، چهل و چهار سال پیش بود، آن وقت ۱۹ سالم بود.
خود حزب از کی در ایران پا گرفته است؟
قبل از شهریور ۲۵ و گروه ۵۳ نفر از گروه حزب کمونیست بودند و بعد از رهایی، توده ایران را تشکیل دادند. به هر حال از همان ابتدا همان برنامهای را داشت که ما امروز میگوییم: مبارزه علیه امپریالیسم، مبارزه برای استقلال و مبارزه برای ایجاد یک اقتصاد شکوفا بر پایه همکاری همه طبقات ملی و دموکراتیک کشور. البته آن روزها برنامه حزب مختصر و محدود بود ولی تدریجا عمق پیدا کرد و بسط و تجربه پیدا کرد. باید قبول کنیم که ایران، همانطور که امروز هست، مهمترین مرکز سیاست جهان بود و شاید یکی از مهمترین نقاط استراتژیک جهانی، یعنی هیچ جای دنیا اهمیت استراتژیکی ایران را ندارد. در چنین جای بغرنجی البته برای یک حزب جوان، بیتجربگیها و دشواریهایی را موجب میشد. ما از دشواریها عبور کردیم حتی گاهی پایمان به سنگ خورد، زمین خوردیم، بلند شدیم، به هر حال راه خودمان را پیدا کردیم.
با اشتباهاتی که اشاره میکنید، چه ضمانتی هست که بعدا این اشتباهات دوباره رخ ندهد. با قبول اینکه زمان سریعا در حال تحول است.
ببینید هیچ حزبی، هیچ فردی و هیچ رهبری نمیتواند ضمانت بدهد که هیچ وقت اشتباه نکند. اشتباهات ما هم در گذشته روی علتهایی بوده است.
مثلا روی نفت شمال؟
اشتباه ما در مورد نفت شمال یا در مورد مسائل دیگر، تنها ریشهاش صداقت عجیب ما در جهت حفظ منافع ملت ایران بوده است. منتهی با این صداقت در ارزیابی نیروها اشتباه کردهایم وگرنه در مورد نفت شمال، همان دلایلی را داشتیم که دکتر مصدق داشت. مصدق میگوید: «پیشنهاد نفت شمال فوقالعاده مثبت بود، برای اینکه یک خطر بزرگ را از کشور ما دور میکرد، مخصوصا که آمریکا تمام شرایط را برای دستیابی به امتیاز نفت شمال آماده کرده بود. این پیشنهاد سبب شد آمریکا دستش به نفت شمال نرسد.» این را دکتر مصدق میگوید و ما در این عقیده با دکتر مصدق صد درصد همعقیده بودیم.
ولی دکتر مصدق این را چند سال قبل گفته بود و مسئله نفت شمال چند سال بعد دوباره مطرح شد.
شما تاریخ را عوض میکنید. در زمان ملی شدن نفت، ما اصلا در مجلس نبودیم، حتی موجودیتمان غیرقانونی بود؛ یعنی نبودیم که مخالفت کنیم. در مسئله نفت شمال در دوره چهاردهم که دکتر مصدق هم نماینده بود، در مجلس فراکسیون ما کاملا با دکتر مصدق همکاری میکرد. به هر حال در تمام نوشتههای دکتر مصدق در همه آن دورهها به ما ایرادی نیست، ایراد دکتر مصدق و دوستان ما این است که در آغاز شروع مبارزه برای ملی شدن نفت ما یک اشتباه در ارزیابی نیروهایی کردیم که مسئله را مطرح کردند. البته ما یک نکته را درست میدیدیم که جبهه ملی نمیدید؛ ما میدیدیم که آمریکا میخواهد بر نفت ایران دست بیندازد. آن روزها فقط ما این را میگفتیم و میگفتیم که خطر آمریکا، خطر وحشتناکی است. در این حال این فکر برایمان پیش آمد که دست انداختن آمریکا بر نفت ایران از چه راهی است. ما عناصری را میدیدیم که بعدا همکار آمریکا درآمدند، مثل بقایی، مثل حائریزاده، مثل مکی و خلیل ملکی و مثل قسمتی از جنبشهای بازار که بعدها جزو مخالفین دکتر مصدق درآمدند و با او مبارزه کردند. ما اینها را میدیدیم و در مجموع همینها ما را به وحشت میانداخت که مبادا توطئهای برای دست انداختن به تمام هستی نفتی ما باشد.
این اشتباه ارزیابی را خیلی زود با روی کار آمدن دکتر مصدق اصلاح کردیم و مسئله ملی شدن نفت را به رسمیت شناختیم. از آن به بعد هم کوشش خود را بر مبنای پشتیبانی از دکتر مصدق گذاشتیم و البته در عمل دیدیم که نگرانی ما بیجهت نبود، چون در دوران آخر دکتر مصدق تقریبا تمام سازمانهای وابسته به دکتر مصدق از او جدا شدند، بقایی جدا شد، مکی جدا شد، حائریزاده جدا شد، خلیل ملکی جدا شد و حتی عده زیادی از نمایندگان مجلس نیز از او کنار گرفتند و تنها یک گروه از هواداران صادق او مثل دکتر شایگان و دکتر صدیقی ماندند. در تمام این شرایط تنها حزب توده بود که از دکتر مصدق پشتیبانی میکرد و مخصوصا پیش از کودتا دائما هشدار میداد که خطر کودتا در پیش است و دشمن دارد نیروهایش را تجهیز میکند.
بعد از جریان ۲۸ مرداد یا در همان روزها موضع و روش شما درباره مصدق عوض نشد؟
بر عکس احترام ما نسبت به وی عمیقتر شد. برای اینکه مطالعات ما نشان داد که مصدق یکی از برجستهترین رهبران ملی نه فقط ایران بلکه تمام جنبشهای جهانی ضد امپریالیستی است. از این رو برای او ارزش فوقالعادهای قائل بودیم، چه آدمی بود که جانش را هم بر سر عقیدهاش گذاشت.
حالا که درباره مصدق حرف میزنیم، دقیقا روشن بفرمایید روز ۲۸ مرداد چه اتفاقی افتاد؟ و چرا آن روز سازمان نظامی حزب توده کودتا نکرد یا به مقاومت نایستاد؟ این را میپرسم چون در این مورد به شما تهمتهایی زدهاند.
این اتهامات تماما دروغ است. در پلنوم چهارم حزب ما، مادهای هست که در جریان مسائل دوران دکتر مصدق تنها من در هیات اجرایی کمیته مرکزی در پشتیبانی از دکتر مصدق موضع درستی داشتهام، یعنی در آن ایام تنها من پافشاری میکردم که سیاست ما درباره دکتر مصدق نادرست است و باید آن را اصلاح کنیم. در تصمیماتی که در دوران نخست گرفته شد، در بسیاری موارد من مخالف بودم ولی در مرکز حزب، تنها من نبودم و به تنهایی قادر نبودم مخالفتی داشته باشم؛ چراکه حزب ما همیشه مدافع نظر اکثریت است. به هر حال این اتهامات بیربط است چون من از شب ۲۶ مرداد تا روز ۲۸ مرداد، چهار بار به دکتر مصدق شخصا تلفن کردم و تمام جریان کودتا را دقیقا به وی گزارش کردم، حتی روز ۲۸ مرداد به دکتر مصدق پیشنهاد کردیم، کسانی را که برای پستهای مهم انتخاب کردهاند آدمهای مطمئنی نیستند حتی اسم دادیم که از بستگان خود او هم بودند و گفتیم ما آدمهای مطمئنی داریم که پستهای حساس را به آنها واگذار کنید.
مصدق از ما واهمه داشت و به نیروی خودش در ارتش خیلی اعتماد داشت. حقیقت هم این بود که در واحدهای مرکز همه افسران، رئیس ستاد، همین تیمسار ریاحی تمام مصدقی بودند و نیروی عمده ضربتی ارتش در دست واحدهای خود مصدق بود. در آن حال ما که یک سازمان بسیار کوچک بودیم به او توصیه میکردیم و هشدار میدادیم که از گوشه و کنار، واحدهای کودتایی بیرون میآید. ما که در آن حال نیرویی نداشتیم، سازمان افسری حزب توده که میگویید بیشتر از ۶۰۰ نفر نبودند که ۲۰۰، ۲۳۰ نفرشان طبیب بودند، عدهای هم در دادرسی ارتش بودند که شناخته شده و برکنار شدند. سرگرد مبشری، سرهنگ فضلاللهی، همه در دادرسی ارتش بودند. خلاصه ما بیشتر در جمع مهندسها، اطبا و در دادرسی ارتش تمرکز داشتیم یعنی نیروی فعال ما در ارتش یکدهم نیروی فعال افسری وابسته به جبهه ملی نبود. چنانچه افسران مصدقی تمام پستهای فرماندهی را داشتند، سرهنگ مجللی، سرهنگ ممتاز، فرماندهان درجه اول ارتش بودند. یک نکته دیگر اینکه درست در روز ۲۷ مرداد ۶۰۰ نفر از کادر مرکزی ما را در تهران توقیف کردند و این اقدام ناگهانی تمام زنجیرهای اطلاعاتی ما را از هم پاشید.
میفرمایید در این ماجرا جبهه ملی مقصر بود یا به قولی کوتاه آمد؟
ببینید، با وجود آن همه تلاش، پشتیبانی و صمیمیت ما، صبح روز ۲۷ مرداد یا ۲۸ مرداد روزنامههای جبهه ملی تیترشان این بود: «خطر شاه از بین رفت، حزب توده ایران را باید کوبید.» روزنامه «باختر امروز» هم نوشت که: «دشمن درجه یک ایران حزب توده است.» فکر میکنید در چنین شرایطی، مسئولیت ۲۸ مرداد با ماست؟
شاید به خاطر آن کودتای شوم بود و اینکه شما...؟
من صبح ۲۸ مرداد هم سه بار با مصدق صحبت کردم. بار اول و دوم مصدق گفت همه چیز در دست من است، این واقعه بسیار کماهمیتی است، واحدهای امنیتی آنها را درهم خواهد شکست. این جمله خود مصدق است: «اگر شما به خیابان بیایید جنگ و برادرکشی خواهد شد. من هیچ مسئولیتی را نمیپذیرم.» شما فکر میکنید ما با وجود این گفته اگر سر خود کاری میکردیم تمام حادثه گردن ما نمیافتاد و دکتر مصدق هم علیه ما نبود. ساعت ۱۱ همان روز به دکتر مصدق گفتم، شما یک پیام از رادیو بفرستید و مردم را به مقاومت دعوت کنید، عین همین پیامی که برای آیتالله خمینی فرستادیم.
در جریان ۲۲ بهمن؟
کمی قبل از آن، ده پانزده روز قبل. به هر حال با تمام قوا از مصدق خواستیم که فقط یک پیام بفرستد، نفرستاد. ساعت ۲ بعدازظهر همه چیز تمام شده بود و مصدق در آن وقت گفت: «همه به من خیانت کردند، دیگر از من کاری ساخته نیست...»
بعد از ۲۸ مرداد چه کردید و تشکیلاتتان در چه وضع بود؟
ما بعد از ۲۸ مرداد، باز دو سال و چند ماه مبارزه کردیم؛ حتی وقتی روزنامه «مردم» گرفتار شد، چاپخانه درست کردیم و روزنامه را تجدید چاپ کردیم. آخرین شمارهاش در آذرماه ۱۳۳۴ منتشر شد؛ یعنی سازمان حزبی دوباره رونق گرفت و انقلابیها دوباره جمع شدند تا وقتی که سازمان افسری ضربه خیلی سنگینی خورد؛ چراکه واقعا سپر نگهدارنده حزب بود، وقتی این سپر از میان رفت نفوذ در سازمان آسان شد. این را هم بگویم که هر جا فاشیست مستقر شده، سازمانهای انقلابی تا آخر از بین رفتهاند و این امر فقط مختص کشور ما نیست. در چین و در آلمان بزرگ و آلمان هیتلری تقریبا فاشیست، تمام سازمانهای آن از هم پاشید. با این حساب، حزب ما مقاومت بیشتری داشته و توانسته سازمانش را در سختترین شرایط به وجود بیاورد و به فعالیت خود ادامه دهد. با اینکه یک بار ساواک به وسیله عباس شهریاری موفق شد در سازمان ما نفوذ کند و تمام سازمانهای تهران را تسخیر کند، باز سازمان به فاصله یک سال موجودیت یافت و خلاصه هیچوقت کار را زمین نگذاشت.
در زمانی که شما خارج بودید و حزب در ایران فعالیت داشت، کمیته مرکزی و هیات اجرایی حزب و خود شما، چطور ارتباط داشتید و فعالیتها تحت نظارت چه افرادی بود؟
ما از خارج به وسیله پیک، رادیو و رمز دقیقا ارتباط داشتیم و راهنماییهای دقیق میکردیم، حتی نشریاتی که چاپ میشد با راهنمایی مقامات حزب بود و حتی مقالات اگر ایرادی داشت تصحیح میشد. خلاصه ماهی نبود که با سازمان خودمان در ایران ارتباط نداشته باشیم.
رابطه حزب شما با حزب کمونیست شوروی بر چه اساسی است؟
رابطه ما با تمام احزاب کمونیست و کارگری کشورهای جهان رابطه همبستگی جهانی آزادیخواهان و نیروهای ضد امپریالیستی است و هیچ رابطه خاص دیگری بین حزب ما و هیچ حزب دیگری وجود ندارد. به عبارت دیگر، اساس رابطه سیاست بینالحزبی با احزاب دیگر عبارت است از اشتراک هدفهای اجتماعی، سیاسی و فکری در مسائل عمده جهانی در چهارچوب منافع ملی خودمان؛ یعنی هر نیرویی را که طرفدار آزادی ما، استقلال ما، پیشرفت اجتماعی ما و حقوقی که ما برای ملت ایران میخواهیم باشد دوست خود میدانیم و هر نیرویی که در جهت خلاف آن عمل کند، هر اسمی روی خود بگذارد ما آن را دشمن میدانیم. حزب کمونیست چین اسمش حزب کمونیست است؛ ولی ما آن را دشمن جنبش آزادیخواهی میدانیم. حزب کارگری کانادا کمونیست نیست ما آن را طرفدار آزادی میدانیم، جنبش آزادیبخش فلسطین یک جنبش مذهبی و ملی است و اصلا دید کمونیستی ندارد ما آن را به عنوان یک پایگاه مهم ضد امپریالیستی میدانیم و تمام سمپاتی و دوستی ما متوجه آنهاست و هرگونه کمکی بتوانیم دریغ نداریم. خلاصه چهارچوب مناسبات ما با تمام نیروهای سیاسی، بر اساس منافع ملی، استقلال، تمامیت ارضی، پیشرفت اجتماعی و مصالح زحمتکشان ایران است.
آقای کیانوری در مورد مخارج حزب و اجاره این ساختمان، شایعاتی جاری است. در این مورد توضیحاتی بدهید؟
این شایعات تماما افسانههایی است که سالها و قرنهاست پیرامون تمام آزادیخواهان مطرح میشود؛ اما حقیقت این است که این ساختمان اجارهای است و اجارهاش را هم نمیتوانیم بدهیم و حتی برای گذران مخارج عادیمان نیاز به کمک داریم و کمک این دوست و آن دوست یاریمان میکند. خلاصه مطلقا به امکانات داخلی خودمان و این کمکها نیازمند هستیم، حتی روزنامه «مردم» را نمیتوانیم دو شماره در هفته منتشر کنیم.
ولی شماره اخیرتان رنگی بود؟
شماره ویژه اول ماه «می» بود. با این حال من اعتراض کردم، چون وقتی رنگی چاپ شد، ده هزار نسخه کمتر شد در حالی که اگر بیشتر چاپ میشد ولی رنگی نبود بهتر بود. این را میگویم که بدانید از جهت امکانات چقدر در محدودیت هستیم. یک نکته دیگر؛ در حال حاضر ۴۰ نفر از رفقای ما به ایران آمدهاند که غیر از لباس تنشان هیچ چیز ندارند و البته چیزهایی که در اندیشهشان است. تعدادی کتاب هم دارند که هنوز دولت اجازه نداده بیاورند. گذشته از آن پاسپورت نداریم، شناسنامه نداریم.
یعنی شما بدون شناسنامهاید؟
راستش اکثر شناسنامههای ما از بین رفته، یعنی ساواک وقتی خانههای ما را جستوجو میکرد همه چیز را از بین برد. حالا باید رفقا را یکی یکی بفرستیم تبریز، مشهد و شهرهای دیگر که در محل شناسنامهشان را بگیرند؛ یعنی کوچکترین کمکی به این مهاجرین که سی، چهل سال مبارزه کردهاند، نمیکنند، حتی کارشکنی هم میکنند. البته من به تازگی شناسنامه گرفتهام، ولی باز در زحمت هستیم. این را هم توضیح میدهم که بدانید، شایعات چطور به افسانه میمانند.
ولی شما سعی نکردید، توضیح بدهید، حتی در یک مصاحبه مطبوعاتی گفتهاید که به این اتهامات جوابی نمیدهید؟ چرا؟
ما به تمام این پرسشها و اتهامات جواب میدهیم ولی کتاب نمینویسیم که جواب داده باشیم؛ چون اگر یک کتاب بنویسیم، فردا کتابهای دیگری نوشته خواهد شد و حاصل این میشود که به جای پرداختن به مسائل اساسی، باید بنشینیم و کتاب بنویسیم. فحش میدهند، بدهند، فحشها که چیز نویی نیستند، به تمام آزادیخواهان دنیا هم فحش دادهاند، حتی گفتهاند مزدور و وطنفروش، به لنین هم گفتند، به ویکتور هوگو هم گفتند؛ ولی ما از کسی ابایی نداریم، اینها هم تماما اتهام صرف است، ادعای مطلق دروغ است.
اینکه گفتهاند این ساختمان را ۱۴ میلیون تومان خریدهاید...
این ساختمان مال کسی است که خودش دو میلیون قرض دارد، ۶۰۰ هزار تومان هم برایش سفته واخواستی آوردهاند که باید در عدلیه بپردازد یا جوابگو باشد.
تعداد اعضای حزب و آنهایی که با شما در ارتباط هستند، چقدر است، آیا مشخص کردهاید؟
نه، الان مشخص نیست ولی با گرایش وسیعی که دوستان سابق مخصوصا جوانها و کارگرها به ما دارند، نشانهایست از گرایش عمومی دموکراتیکهای جامعه به ما... ما خیال میکنیم در بین اینها، طرفداران قابل توجهی داریم. با توجه به این نکته که هیچ نیروی سیاسی آنقدر با تبلیغات مخالف و منفی مواجه نبوده و نیست و هیچ حزبی آنقدر ندیده و امروز هم نمیبیند.
خودتان فکر میکنید علت این مخالفتها چیست و چرا اینقدر مخالفاند؟
برای اینکه ما قاطعترین نیروی مخالف امپریالیسم هستیم که چهل سال با قاطعیت و بدوت تزلزل و بدون سایش و سازش به پا ایستادهایم و امپریالیسم و ارتجاع میدانند که دشمنی که آنها را سرانجام از پا درخواهد آورد ما هستیم. بیخود نبود که شاه سابق میگفت بیشتر خطرها زیر دامن حزب توده است. به هر حال ما راه صحیحی را در پیش گرفتهایم و به تدریج پشتیبانی همه نیروهای طرفدار پیشرفت را به دست خواهیم آورد و جبهه متحد خلق را به وجود میآوریم.
در مورد فریدون کشاورز و کتاب اخیر وی چه نظری دارید و حرفهای او را تا چه حد تایید میکنید؟
دکتر کشاورز به نظر من یک وازده سیاسی است که چند سال پیش از کمیته مرکزی حزب اخراج شده است.
ولی خودش میگوید استعفا کرده.
دروغ میگوید اخراج شده آن هم به علت انشعاب مائوئیستی که ترتیب داد و اینکه به چین رفت و با نیکخواه به فعالیت مشغول شد. البته ما اخراج او را اعلام نکردیم. کشاورز از تاریخی که به عراق رفت، با حزب رابطهای نداشته و این مهملات را مینویسد که دوباره مقامی در جامعه بگیرد.
مطالبی که درباره شما و ناصر فخرایی مینویسد چطور؟
این ادعایش هم نادرست است. تمام چیزهایی که درباره حزب توده نوشته دروغ محض است. به این دلیل که شواهد او همه مردهاند. او میگوید مطالب مربوط به دهقان و محمد مسعود را و ترور شاه را از ستوان قبادی شنیده ولی او کجاست که بگوید نگفتهام. به هر حال اگر من و حزب توده در این ماجراها نقشی داشتیم، خیال میکنید این سی سال شاه بر علیه ما به کار نمیگرفت؟ باید دید از این مسائل مخصوصا ترور مسعود دهقانی چه کسی نفع میبرد. یا عدهای دیوانه هستند مثل کسانی که این ترورها را راه انداختهاند یا کسانی هستند که از این قضایا سود میبرند.
در مورد زاخاریان ارمنی چه توجیهی دارید؟
همه پروندهها نشان میدهد که به قتل رسید؛ یعنی ساواک او را گرفته و به قتل رسانده. ما حتی میدانیم چه کسی او را «لو» داده که الان فراری است؛ چون دلیل قطعی نداریم نام نمیبرم. به هر حال اینها مسائلی است که سی سال قبل حزب ما حل کرده، همین آقای کشاورز هم سی سال پیش مطرح کرده و جواب گرفته و تمام شده است. یک چیزی که او ادعا کرده و تمام شده باز هر کسی میتواند ادعا کند. چه سودی دارد؟
شما مذاکرات و اسرار حزب را در مدت مبارزه در خارج کشور، منتشر خواهید کرد؟
مسلما به زودی نتایج مذاکرات در پلنومها را چاپ خواهیم کرد؛ اما از آنجا که هنگام مراجعت به ایران ما هیچ سند و کاغذی با خود نیاوردیم، این کار احتیاج به زمان دارد.
با توجه به مسائلی که بررسی شد بپردازیم به مسائل روز؛ انقلاب ایران و جمهوری اسلامی را چگونه میبینید و چه برداشتی از آن دارید؟
معتقد هستیم انقلاب ایران یکی از بزرگترین انقلابهای دوران جدید جهان است و نوآوریهای ارزندهای دارد که محققین و جامعهشناسان باید این نوآوریها را مطالعه کنند و دریابند. من آنقدر میدانم که جنبشهای آزادیبخش و مترقی جهان الان در تلاش هستند که این نوآوریها و تجربیات انقلاب ایران را بررسی کنند و درس بگیرند و در توسعه مبارزات خودشان به کار آورند. در اینجا باید گفت: خلق ایران در انجام چنین تحولی که خیلیها تا یک سال پیش حتی تصورش را نمیکردند واقعا اعجاز کرده است. ما به این انقلاب ارج بسیاری میگذاریم. این هم که انقلاب ایران رنگ مذهبی دارد، پیش از این هم در جایی توضیح دادهام؛ علل مشخص تاریخی و اجتماعی دارد. این را من در گزارش اخیر به کمیته مرکزی حزب با کمال صراحت گفتهام و توضیح دادهام که اگر انقلاب ایران رنگ مذهبی دارد این جنبه اصلی انقلاب ایران نیست. انقلاب ایران ضد امپریالیست، خلقی و دموکراتیک است و هدف کلیه نیروها مشترکا ریشهکن کردن امپریالیسم و برچیدن بساط رژیم غارتگر شاه سابق و ایجاد تحولی به نفع توده زحمتکش بوده است و بالاخره ایجاد آزادیهایی که ما در حال حاضر از آن برخورداریم علیرغم زیادهرویهایی که گروهها و جناحهای مختلف میکنند و میخواهند محدودش نمایند، آزادی که امروز در ایران هست، حتی در خیلی از کشورهای دیگر که خودشان را کشور آزاد میدانند نیست. ما برای این آزادی ارج قائلیم. در این حال اعتقاد داریم نیروهای ملی هرچه زودتر باید زبان مشترک پیدا کنند تا بتوانند دستاوردهای انقلاب را که اهمیت فوقالعاده ملی، منطقهای و جهانی دارد تحکیم کنند و به سود خلقهای زحمتکش ایران توسعه بدهند و پیام ما برای نیروها و شعار روز ما این است که مسائل فرعی را کنار بگذاریم و به مسائل اصلی بپردازیم.
شما با گروههای چپ هم در ارتباط هستید که در این طریق تبادل نظرهایی داشته باشید؟
ما به هر شکلی که ممکن است نظرمان را به دوستانی که چپروی میکنند میرسانیم. ما با این چپروی موافق نیستیم، بلکه به مسائل عمده انقلاب خیلی اهمیت میدهیم. ما در مرحله حساسی هستیم و باید این جریان بازسازی جامعه ایران را تقویت کنیم در این جهت با دورنمایی که از سوی همین دولت مطرح میشود. معتقدیم تمام روشنفکران و زحمتکشان ایران حاضر، به مراتب بیشتر از امروز فداکاری کنند، اما نداشتن یک برنامه روشن سبب شده است که به مسائل درجه دوم توجه کنند. از این جهت به دولت، به نیروهای ملی تحت رهبری آیتالله خمینی و نیروهای چپ، توصیه میکنیم به مسائل عمده جامعه ما توجه کنند. ما هم برای هرگونه همکاری و برای بحث در هر مسئله حزبی و تشریحی آماده تبادل نظر هستیم و نظریات دیگران را میشنویم و هر کدام که منطقیتر بود میپذیریم.
میدانید که گروههایی هستند که در شرایط حاضر، حتی بیشتر از شما طرفدار دارند و در گذشته هم مبارزه مخفی داشتهاند مثل گروه جزنی، درباره این گروهها چه نظر و توصیههایی دارید؟
ما در بین گروهها، گروههای صادقی را سراغ داریم که درباره انقلابی بودن آنها و راستی و درستی نظراتی که ابراز میکنند تردید نداریم. البته به راه و روشی که انتخاب کرده و پیش گرفتهاند ایراد داریم. از آن جمله چریکهای فدایی خلق هستند که نظرمان را درباره آنها و درباره روش آنها نوشتهایم. ما آنها را نیرویی انقلابی، میهنپرست و جوان میدانیم؛ ولی معتقدیم سوسیالیسم علمی را دقیقا جذب نکردهاند و تجربه سیاسیشان کم است، به همین دلیل هم در امور مهم سیاسی مثل رفراندوم دچار اشتباه میشوند و نمیدانند که این اشتباه چه ضربه بزرگی میزند. یکی از آن ضربهها همین مباحثی است که بین نیروهای چپ و اسلامی پیش آمده است. ما کوششمان این است که با این نیروهای سالم زبان مشترک و تفاهم نظر پیدا کنیم و برای هماهنگی و نزدیکی در تمام مراحل نیز از هیچ تلاشی دریغ نداریم. همینطور است سازمان مجاهدین خلق که سازمانی صدیق و انقلابی است. هرچند که از نظر ایدئولوژیکی نظراتمان یکی نیست ولی از جنبه مسائل اجتماعی مشترک هستیم، به همین دلیل پیشنهاد برپایی جبهه متحد خلق را با تمام نیروهای هوادار آیتالله خمینی، سازمان مجاهدین و روشنفکران مطرح کردهایم.
گروههای چپنما را چطور میبینید؟
یکی از شیوههای امپریالیسم برای مبارزه با نیروهای مترقی، گرفتن پرچم چپ و مبارزه علیه اوست. یک نمونه تاریخی چپنماها، فاشیسم آلمان هیتلری است که آمدند، اسم خودشان را گذاشتند حزب سوسیالیست ملی کارگری آلمان. یک پرچم سرخ هم برداشتند و به جای داس و چکش علامت صلیب شکسته را بر آن گذاشتند، حتی روز اول می را روز عید ملی آلمان اعلام کردند. ما فکر میکنیم بسیاری از این گروهها که فقط کارشان نفاقافکنی است، برای ساواک و ایادی شاه سابق کار میکنند و به نفع امپریالیسم. اگر یادمان باشد قبل از انقلاب همه نیروها یکی بودند و شعار همه نابودی شاه و آمریکا بود. چطور است که با وجود هشدارهای مکرر آیتالله خمینی، آمریکا را از یاد بردهاند و به جای مبارزه با امپریالیسم فقط به حزب توده حمله میکنند.
اشاره کردید به مبارزات ضد امپریالیسم. فکر میکنید پایگاههای امپریالیسم در کجاست و راه مبارزه چگونه است؟
ما معتقد هستیم امپریالیسم تسلط خودش را بر کشورهایی مثل ایران در هر پنج کانال مختلف برقرار میکند که عبارتاند از: کانال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیکی. مهمترین این کانالها نظامی و اقتصادی است یعنی به وسیله تسلط نظامی قدرت را در دست میگیرد. به وسیله تسلط اقتصادی، اقتصاد کشور را وابسته به خودش میسازد و میلیاردها دلار از این راه سود میبرد و به وسیله این دو قدرت، تسلط سیاسی خود را تحمیل میکند. با قراردادهای سیاسی فرهنگ خودش را جانشین فرهنگ ملی میکند و طرز تفکر جهانوطنی را جای ناسیونالیسم مترقی میگذارد و به نظر ما مبارزه برای دفع امپریالیسم باید در تمام این ۵ کانال باشد، چه اگر یکی از این کانالها را آزاد بگذاریم از همانجا شروع میکند به ریشه دواندن و مستقر کردن سیاست خودش. از این رو مبارزه با امپریالیسم، باید مبارزه همهجانبه باشد، مبارزه با تسلط اقتصادی از طریق لغو کلیه امتیازها، تعطیل واحدهای مشترک امپریالیستی مثل زیمنس و آ.ا.گ و ملی کردن شرکتهای مختلط و سوپر ملیت و تجدید نظر در تجارت خارجی به شکلی که متعادل و به سود ملت ما باشد. در این طریق، باید سرمایههای وابسته به امپریالیسم را به نفع ملت به کار گرفت، یعنی از آنها کند و در اختیار ملت گذاشت. خوشبختانه عده کثیری از نیروها و گروهها در این مسائل با ما مشترک هستند و درک کردهاند که بدون از بین بردن تسلط اقتصادی امپریالیسم نمیشود تسلط نظامی و سیاسی امپریالیسم را از بین برد چه زیربنای تمام انواع نفوذها، تسلط اقتصادی است.
در مورد ارتش چه نظری دارید؟
معتقد هستیم ارتش باید ملی باشد نه ارتش وابسته به امپریالیسم و ژاندارم منطقه و فقط وظیفهاش حفظ و حراست ایران باشد. ما معتقدیم سرحدات ایران میتواند سرحدات دوستی و یگانگی باشد و پیشنهاد ما این است که یک قرارداد عدم تجاوز با کلیه کشورهای همسایه مثل عراق، شوروی، ترکیه، پاکستان، افغانستان و کشورهای عربی خلیج داشته باشیم و متعهد بشویم که علیه یکدیگر اقدامی نشود. این مورد میتواند در سیاست خارجی دولت منظور گردد. البته ما نیرویی که خیال تجاوز به ایران را داشته باشد نمیشناسیم و تصور نمیکنیم که مثلا شوروی، افغانستان یا عراق قصد تجاوز به ایران را داشته باشند و تصور نمیکنیم حتی جرات چنین اندیشهای را داشته باشند. پاکستان و ترکیه هم که وابستگی واحدهای نظامی امپریالیستی دارند، در شرایط کنونی جرات چنین کاری ندارند؛ بنابراین یک ارتش ملی که حجم بادکرده ارتش طاغوتی شاه سابق را که فقط برای خرد کردن تمام جنبشهای آزادیبخش ملی در سطح منطقه و اطراف ایران بوده نداشته باشد، میتواند وظایف کامل حفظ سرحدات ایران را داشته باشد.
در بعد فرهنگی و برای رهایی از تسلط فرهنگی امپریالیسم چه باید کرد؟
از لحاظ فرهنگ که میدان وسیعی است با نظریات آیتالله خمینی موافق هستیم که باید فرهنگ ما جانشین این فرهنگ فاسدکننده استعماری این چند ده سال اخیر بشود. فرهنگ ما پرارزشترین و باافتخارترین فرهنگهای جامعه بشری است و ما باید این فرهنگ را زنده و شکوفا کنیم و توسعه بدهیم. در این صورت نقش مهمی از لحاظ فرهنگی در دنیا خواهیم داشت به خصوص در منطقه نزدیک که تاثیر فرهنگ ایران درشان زیاد است.
به قطع کامل ارتباط با آمریکا اعتقاد ندارید؟
اصلا اعتقاد نداریم، بلکه معتقدیم با تمام کشورهای جهان میتوانیم بر اساس منافع عادلانه و احترام متقابل رابطه دوستانه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و ورزشی داشته باشیم. اصلا دنیای ما چنین چیزی را نمیتواند بپذیرد. تصور اینکه ما بتوانیم جزیرههای محدودی درست کنیم بدون ارتباط با تمام دنیا، تصور درستی نیست. دنیای امروز دنیایی است که ما خیلی استفادههای علمی و تکنولوژیکی میتوانیم داشته باشیم حتی میتوانیم از امکانات اقتصادی غرب استفاده کنیم ولی به شرط آنکه بر اساس حفظ منافع ملت ایران باشد. ما به هیچ وجه با درست کردن یک جزیره بسته موافق نیستیم. بلکه میخواهیم با همه کشورها غیر از کشورهایی که متجاوز هستند مثل اسرائیل و کشور نژادپرست آفریقای جنوبی و مثل شیلی فاشیست آدمکش، با تمام کشورها ارتباط اقتصادی و تکنولوژیکی داشته باشیم.
صحبت از تجاوز یا عدم تجاوز از سوی کشورهای همسایه کردید. در جریان انقلاب یک بار صحبت شد که ممکن است آمریکا به ایران حمله کند و حتی نیروهایش را تا خلیج فارس آورد، آن موقع موضوع قرارداد ۱۹۲۱ مطرح شد و اینکه اگر آمریکا حمله کند شوروی بر اساس این قرارداد میتواند به ایران بیاید و مدافع ایران باشد. در همان روزها، گروههایی اعلام کردند، قرارداد ۱۹۲۱ لغو شده است. در مورد این قرارداد توضیح بدهید؟.
این قرارداد هنوز لغو نشده و قدرت قانونی دارد. دولت هم خودش را به اجرای آن متعهد میداند؛ اما نظر من، من قرارداد ۱۹۲۱ را یکی از ضامنهای استقلال ایران میدانم چه وجود این قرارداد به امپریالیسم لطمه میزند و مانع دخالت نظامی آن در ایران میشود البته اگر شوروی که طرف قرارداد ماست ضعیف بود و نیرویی نداشت، امپریالیسم به این قرارداد توجه نمیکرد و مثل ۱۹۱۹ به ایران حمله میکرد؛ ولی امروز شوروی کشوری نیرومند و در عین حال دوست است. به این جمله معروف آیتالله خمینی تکیه میکنم که در پاریس وقتی خبر دادند آمریکا قصد دارد به ایران حمله کند، گفت: «از آنها نیرومندتر هستند و به آنها اجازه نخواهند داد...» یک مسئله دیگر اینکه اصلا این قرارداد تا به حال چه زیانی به ملت ایران زده است؟ آیتالله خمینی نیز چند ماه پیش که هنوز شاه بود گفت: «از دولت شوروی چیز بدی ندیدهایم.» به هر حال این قرارداد حتی استقلال ایران را حفظ کرده است. ضمن اینکه هیچگونه تعهدی برای ایران ایجاد نمیکند، جز اینکه پایگاه خصمانه علیه شوروی ایجاد نشود.
تا در مسائل ایدئولوژی و فلسفی هستیم، به یک نظریه اقتصادی از ابوالحسن بنیصدر و نظریه اقتصادی آیتالله طالقانی اشاره میکنم. این دو نظریه را تا چه حد به نظام سرمایهداری نزدیک میبینید و چقدر دور؟
به نظر ما نظریاتی که این روشنفکران و نیروهای مترقی مذهبی مثل آقای بنیصدر، دکتر پیمان یا شریعتی و یا آیتالله طالقانی درباره اقتصاد اسلام دادهاند از هستههای خلقی برخوردار است، حفظ و منافع زحمتکشان و دفاع از حقوق مستضعفین را در بردارد که البته در دنیا نمونهای پیدا نشده که این هدفها را از واقعی به واقعیت تبدیل کرده باشد. تا به حال همهاش فقط وعده بوده است. ما عقیدهمان این است که در یک نظام اقتصادی، با سرمایهداری وابسته یعنی غارتگری بیبندوبار سرمایهداری، دستیابی به این هدفها محال است، چه شرایط اولیه این هدفها خاتمه دادن به اقتصاد وابسته است که جزئی از آن ملی کردن و به مالکیت عمومی درآوردن سرمایههای بزرگی است که آمیخته به سرمایههای امپریالیستی است و نیز محدود کردن سرمایهداری در چهارچوب معین سرمایهداری متوسط و کوچک و رشد و گسترش بخش همهخلقی دولتی که متعلق به مردم است. تنها در این چهارچوب ممکن است هدفهای اقتصاددانان رژیم جمهوری اسلامی برآید. در چهارچوب کنونی محال است، به همین دلیل هم ما پیشنهاد دادهایم و پرسیدهایم که در مسئله اقتصاد که برنامه کاملا دقیقی است از کجا میخواهید شروع کنید و به کجا میخواهید برسید؟
دولت بازرگان موقت است و شاید نمیتواند برنامهریزی مدتدار داشته باشد.
تصور نشود که علیه دولت بازرگان جهتگیری کردهایم، بر عکس، ما گفتهایم از کلیه اقدامات مثبت بازرگان پشتیبانی میکنیم ولی این حق را به خود میدهیم که بگوییم یک دولت انقلابی باید با کارهای انقلابی مسائل مبرم روز را حل کند. باید سرمایه تمام میلیاردرهایی را که در اروپا و آمریکا نشستهاند ملی کند و بدهد به دست کارگر، مهندس و گروه روشنفکر که اداره کنند. این یک کار فوری است و دو میلیون کارگر بیکار را به کار میگیرد. اینکه برنامهریزی درازمدت نمیخواهد.
خود شما درباره قانون اساسی چه نظری دارید؟
درباره قانون اساسی ابتدا گفتند سریع تهیه میشود این بود که ما صرفنظر کردیم از اینکه طرحی ارائه کنیم و گذاشتیم طرح تهیهشده را مورد بحث و انتقاد قرار دهیم. وقتی اخیر بیرون آمد درصدد برآمدیم انتقاد جدی سازنده و همهجانبهای بر آن داشته باشیم ولی گفتند این طرح اصلی نیست. حالا کوشش داریم یک تبادل نظر برای تدارک قانون اساسی انجام دهیم. البته نمیخواهیم تکرو باشیم چه قانون اساسی باید مورد پشتیبانی همه نیروهای انقلابی قرار بگیرد.
اطلاع دارید که سمیناری برای بررسی طرح قانون اساسی تدارک دیده شده؟ آیا شما در این سمینار شرکت میکنید؟
ما به طور کلی در هر برخوردی که به مسائل عمده جامعه ما مربوط باشد شرکت میکنیم و خودمان را کنار نمیگیریم. خودمان را هم در قله نمیگذاریم که همه چیز را بیشتر از همه میدانیم. تبادل نظر خواهیم کرد و نظرمان را با کمال صراحت خواهیم گفت.
درباره شوراهای ایالتی و ولایتی چه توجیهی دارید؟
در این مورد رهنمود آیتالله خمینی را تایید میکنیم و معتقدیم که بهترین ضامن برای دموکراسی و کنترل دستگاههای دولتی و جلوگیری از بوروکراسی، خود مردم هستند و شوراهای ده، بخش، شهرستان، شهر و شورای ایالت بهترین شکل حاکمیت خلق به خلق است و چنانچه بر پایه آرای آزاد مردم انجام گیرد و مثل سابق نباشد، مستکبرین نخواهند توانست حقوق مستضعفین را زیر پا بگذارند و طبقات حاکمه نیز مردم را آلت دست غارتگری خودشان و تسلط اقتصادی قرار نمیدهند.
در مسئله فدراتیو کردن کشور که اینجا و آنجا عنوان شده چه عقیدهای دارید؟
من معتقدم ایران وضع خاص خودش را دارد و ما الگوی هیچ کشوری را برای کشور ایران، نمیتوانیم به طور یکجا بپذیریم، بلکه معتقدیم در این زمینه هم باید تبادل نظر وسیع با همه نیروهای دموکراتیک انجام گیرد. بهترین شکل حاکمیت ملی و تامین حقوق ملی در ایران بر پایه اصل خودمختاری اداری و فرهنگی، در چهارچوب کشور واحد ایران و تمامیت ارضی مطلق ایران تحقق مییابد و ما طرفدار آن هستیم. آنچه ما با صراحت مخالفیم، هرگونه تجزیهطلبی برای ایران است.
فکر میکنید اگر این انقلاب خاصه از جنبه اقتصادی و تغییر نظام اقتصادی راه به جایی نبرد، باید منتظر انقلاب دیگری بود؟
ما معتقدیم با نگهداری سرمایهداری که در رژیم گذشته شکل گرفته، مسائل اساسی جامعه ایران قابل حل نیست و تضادهایی که بر این مبنی به وجود آمده راه به جایی نمیبرد. میشود با بعضی از نوشداروها این تضادها را تخفیف داد ولی درمان قطعی نمیشود. البته باید در نظر داشت در شرایط حاضر درآمد نفت بیشتر از سابق در خارج حل خواهد شد. آن فسادی هم که در گذشته بود، وجود ندارد، در نتیجه دیگر پولها به آن صورت به بانکهای خارجی منتقل نمیشود؛ ولی این مسائل هم درمان قطعی نیست. تضاد اصلی جامعه ما تضاد بین خلق ایران و تسلط سرمایههای بزرگ وابسته به امپریالیسم است. تا وقتی که الگوهای اقتصادی مانده از قبل از بین نرود، همان حکایت قرص مسکن است. وابسته تضاد و دوباره شروع به نمو میکند و ایجاد ناراحتی خواهند کرد که این ناراحتی به اشکال مختلف خواهد بود. اگر دموکراسی باشد به شکل مبارزههای دموکراتیک در مجلس و اگر فشار باشد باز به انفجار خواهد کشید. تاریخ نشان داده که تضادهای عمده اجتماعی را هیچ فشاری نمیتواند جلوگیری کند. نمونهاش اینکه قدرت رژیم گذشته ایران و تسلط امپریالیسم آمریکا در ایران و پولی که در اختیار این رژیم وحشتناک پلیسی بود و امکانات مادی که داشتند نتوانست از ملتی جلوگیری کند که با دست خالی به میدان آمده بود. به هر حال حل تضادهای عمده جامعه ما فقط با تغییرات بنیادی اقتصادی در این جامعه میسر است.
مجلس موسسان و نیز مجلس ملی که در پیش داریم چگونه میبینید و چه نقطهنظرهایی درباره انتخابات دارید و خود شما چه نقشی خواهید داشت؟
ما در مجلس موسسان به عنوان یک سازمان دموکراتیک فوقالعاده و نیز در مجلس ملی که مجلس قانونگذاری مملکت است شرکت خواهیم کرد و از همه امکانات دموکراتیک در این راه استفاده میکنیم. البته بسته به این است که مردم چه ماموریتی به ما بدهند. ما بر خلاف دیگران که تا دیدند موفقیتی ندارند، انتخابات را تحریم میکنند سیاست تحریمی پیش نخواهیم گرفت، حتی اگر در اقلیت کوچکی بمانیم به کار خود ادامه میدهیم. پیشنهاد ما برای مجلس موسسان این است که انتخاب تناسبی باشد نه انتخاب فردی، به این ترتیب که در دموکراتیکترین شکل انتخابات، اعضای گروههای سیاسی کاندیدا میشوند و مردم به آنها رای میدهند و به تناسب رای میآورند و تعداد نمایندگان بر اساس این تناسب تعیین میشود. برای اینکه تشتت نباشد میشود قراری گذاشت که هر کس دو درصد آرا کمتر آورد دیگر شرکت نکند، نمونه این سیستم در فرانسه و آلمان فدرال انجام شده است.
این پیشنهاد مجلس شورای ملی را هم شامل است؟
برای انتخابات مجلس شورای ملی یک ماده دیگر هم پیشنهاد میکنیم و آن حق بازخواندن نمایندگان است؛ یعنی مردمی که برای چهار سال به کسی ماموریت میدهند وقتی دیدند نماینده برایشان کاری انجام نمیدهد او را بازمیخوانند و با اکثریت آرا، نماینده دیگری به جای وی میگمارند. حق بازخواندن، یکی از نکات اصلی و مهم دموکراسی در انتخابات است و البته مانع از آن خواهد شد که نمایندگان دروغ بگویند. این روش در کشورهای سوسیالیستی هم هست. مثل آمریکا نیست که رئیسجمهور در ابتدای کار وعدههایی بدهد و عمل نکند.
در اعلامیه اخیر دکتر سنجابی هرگونه استبدادی محکوم شده است، از جمله استبداد پرولتاریا، در این مورد نظری ندارید؟
به عقیده من دکتر سنجابی هنوز مفهوم دیکتاتوری را نفهمیده است. پرولتاریا فقط از نظر واژه دیکتاتوری است و مفهومش اعلام قهر نسبت به ضد انقلاب بورژوایی است. دیکتاتوری به مفهوم کلاسیک این است که یک اقلیتی به یک اکثریت تحمیل بشوند. یقین در اصطلاح دیکتاتوری پرولتاریا این کلمه را گرفته به عنوان اعلام قهر نسبت به ضد انقلاب بورژوایی بزرگ؛ یعنی اعمال منافع ۹۸ درصد جامعه در برابر دو درصد خرابکار.
دولت حاضر را چطور میبینید، بورژوا، خردهبورژوا یا...؟
دولت حاضر، یک دولت بورژوازی ملی است؛ همان که دکتر مصدق بود، نه خردهبورژوا، نه چیز دیگر.
حرف آخر، آینده را چگونه میبینید برای ایران و برای حزب توده؟
ما معتقد هستیم جامعه ایران دوره بغرنجی را میگذارند که این بغرنجی طبیعی است چراکه یک نظام سی ساله، پنجاه ساله فرعونی فروریخته و یکی از جنایاتش هم این است که شخصیتها را نابود کرده و مجال نداده شخصیتهای سیاسی و جمعیتهای سیاسی فعالانه فکر کنند و سنت فکر کردن داشته باشند. این دوران بغرنج البته راه خودش را پیدا میکند. به نظر ما بیماری است که بهبودی یافته ولی هنوز دوران تب را میگذارند و این تب خودش کمک میکند که بیمار سالم برخیزد. این تب، تب کشنده نیست، مقاومت بدن را زیاد خواهد کرد علیرغم تمام پدیدههای ناموزون و نامطلوب که از این طرف و آن طرف میرسد که باز با توجه به اینکه قشرهای شکستخورده اجتماع فعالیتشان به مراتب بیشتر از گذشته است طبیعی است، دوران این تب خواهد گذشت؛ چون انقلاب ایران نشان داده که نیروی فوقالعاده زیادی دارد و این نیرو فقط برای دوران تخریبی نبوده و ما امیدواریم که این نیرو در دوران سازندگی هم نقش تعیینکننده خود را نشان بدهد و تلاش ما این است که تمام امکانات خود را در این دوران سمتگیری سازنده به کار بیندازیم و البته این هم یک طرف قضیه است و آنهای دیگر هم باید در تلاش ما را کمک کنند.
از ترورها نگفتید. فکر میکنید کار کیست، گروه فرقان یا...؟
به نظر ما این ترورها از سوی ضد انقلاب و ساواک است. باید فکر کنیم چه کسی از این ترورها سود میبرد؛ نیروی چپ که بهرهای ندارد از اینکه این افراد کشته شوند. نیروهای اسلامی هم که نمیخواهند افراد برجسته و سرشناس خودشان را از دست بدهند، پس کار کسانی است که اولا میخواهند محیط را آشوبزده کنند و این مطلب فقط به سود ارتجاع است، ارتجاع و امپریالیسم. به هر حال آن را محکوم میکنیم و از دولت میخواهیم تلاش خود را قاطعانه برای پیدا کردن این گروهها به کار گیرد.
نظر شما :