رسول جعفریان: امام از صفویه دفاع نکرد/ آیت مسیر را از مصدق به کاشانی تغییر داد
حجتالاسلام والمسلمین رسول جعفریان در گفتوگو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بینالمللی همکاریهای خبری شیعه) درباره اشکالات ما در تاریخنویسیمان گفت: برای پاسخ به این سوال ابتدا باید نحوه ورود خود به عرصه تاریخنویسی را توضیح دهم و بیان کنم که چه انتظاری از تاریخ داشتم؛ زیرا بر اساس این انتظار، در هر دورهای از فعالیتهای کاوشگرانه ما در موضوعات تاریخی، وضعیت ما به تناسب اوضاع و احوال جامعه و گفتمان رایج، متفاوت از دوره قبل بوده است.
او با بیان اینکه دورههای متفاوتی را در این عرصه سپری کرده، گفت: بنده کار خود را ابتدا با تاریخ اسلام شروع کردم که بیشتر شکل سنتی حوزوی در اثبات امامت و فهم تاریخ صدر اسلام داشت. تاریخ سیاسی اسلام را با این هدف کار کردم تا اسلام را از زاویه تاریخ بشناسیم و به خصوص به حقانیت مذهب پی ببرم. اما صرفنظر از آن، آن زمان، ما در مسیر انقلاب و اهداف آن قرار گرفته بودیم و بحث تطبیق تاریخ اسلام با انقلاب برای ما بسیار مهم بود. لذا اولین استفادهای که از تاریخ اسلام داشتیم، تدریس این درس در کلاسهای معارف بود، زیرا درس تاریخ اسلام یکی از عمومیترین درسها بود و بیشترین هدفمان از تاریخ اسلام هم، تفسیر انقلاب یا تبیین راهی برای آینده و حل مشکلاتی بود که انقلاب با آن روبرو بود.
وی با اشاره به اینکه در آن زمان خیلی افراد و از جمله رهبر انقلاب همین تعبیر را از تاریخ اسلام داشتند و مثالهایی از صدر اسلام و تاریخ معاصر میزدند، گفت: آن زمان حتی از تاریخ معاصر با این هدف به میان میآمد که راهنمای مسائل روز باشد. به همین دلیل تاریخ مشروطه خیلی زود تبدیل به یک سوژه برای تطبیق با انقلاب شد. به خاطر دارم در مشهد، آقای عبدالهادی حائری به بنده گفتند، اینکه در تهران خیابانی به نام ستارخان وجود دارد، بسیار جالب است و نشان میدهد که مردم مشروطه و ستارخان را قبول دارند. البته نمیدانم که اگر در شرایط امروز هم بود، آیا همین نام را روی این خیابان میگذاشتند یا خیر؟ خیابانهایی هم اول انقلاب در برخی از شهرها به نام دکتر مصدق بود که اسامی آنها عوض شد.
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه سر و کار ما در تاریخ با حوادث روز است، اظهار کرد: چه مواردی که در حوزه تاریخ اسلام و درباره اخبار امامت و جنگهای صدر اسلام و آنهاست و چه تاریخ سیاسی معاصر خودمان، همگی نشان میدهد که تاریخ در زندگی روزانه ما بیش از حد نقش فعال دارد. شاید در شماری از کشورهای دیگر هم همین طور باشد اما به نظر میرسد در کشورهایی مانند سعودی چندان به تاریخ کاری ندارند و تمام خیابانهای شهرشان را به نام شاهزادههای سعودی گذاشتهاند. در آنجا گاهی با اسم یک رجل تاریخی - علمی هم برخورد میکنیم. اما برای ما اوضاع متفاوت است، چون حتی در زمان پهلوی هم این جریان در ایران وجود داشت، مثل اسم خیابانهای سهروردی و میرداماد را انتخاب کردند و قصدشان این بود که ذهنیتی فلسفی در مردم ایجاد کنند. این البته ناشی از تاثیر دکتر نصر و مانند وی بود.
جعفریان با بیان اینکه تاریخ برای ما یک ابزار برای فهم صورت مساله وضعیت جاری و خط دادن است، تصریح کرد: بخشی از استفاده ما از تاریخ برای این است که بگوییم چه کسی وابسته به چه جریانی بوده و بخشی دیگر هم برای این است که بدانیم باید کجا برویم تا آن گونه نشود که قبلا شد. اسم این را عبرت میگذاریم. حالا اینکه این تطبیقها ضوابط علمی دارد یا خیر باید روی آن تامل شود؟ آیا آنچه در قرآن به عنوان عبرت آمده همین تطبیقهاست یا اینکه مقصود سنتها و قواعد تغییرات اجتماعی و کلی است. مهمتر از آن اینکه آیا مواد تاریخی ما در این قبیل اظهارنظرها و تطبیقها دقیق هستند یا خیر؟ همگی محل بحث است.
او با اشاره به مرحوم آیت با نگارش نخستین اثر در تاریخ سیاسی معاصر ایران، مسیر را از مصدق به کاشانی تغییر داد، گفت: به نظر بنده مرحوم آیت یکی از کسانی بود که مسایل سیاسی را تاریخی کرد و با تغییر مسیر از مصدق به کاشانی، روی حزب جمهوری و مجموعه اثر گذاشت. ما از سال ۵۸ پوستر از حزب جمهوری داریم که مصدق و کاشانی را با هم و کنار هم عکسشان را چاپ کردند اما این دیدگاه تغییر کرد. حالا این بحث دیگری است که بدانیم مواد تاریخی و منابع مرحوم آیت چگونه بود؟ آیا همه اطلاعات موجود را در اختیار داشت یا خیر؟ اما جدای از این معتقدم که ما خیلی سریع تاریخزده شدیم و همه در این تاریخزدگی سهیم هستیم.
جعفریان با بیان اینکه ما نمیتوانیم ذهن خود را خالی از تاریخ نگاه داریم و تاریخ، چه بخواهیم چه نخواهیم در ما و تصمیمگیریهایمان نفوذ زیادی دارد، گفت: بنده اصرار دارم بگویم که باید خواندن تاریخ را تصحیح کنیم و بدانیم که برای چه تاریخ میخوانیم؛ زیرا تاریخزدگی ما تحت تاثیر الگوها و پیش فرضها قرار دارد و آنچه که همواره مانع از ابتکار و خلاقیت میشود، همین پیش فرضهاست. چرا که تصورات تاریخی ما از گذشته نوعی ذهنیت درست میکند که آنها به خودی خود مشکلاتی برای ما درست میکنند و ما همواره سعی داریم تا همه چیز را در قالبهای از پیش تعریف شده ببریم. مخصوصا در تاریخ، چون با شخصیتها سروکار داریم و گذشته انسانهای برجسته را تاریخ میدانیم، این وضعیت بیشتر اتفاق میافتد. ما بر آن هستیم تا اشخاص روز خود را با اشخاص تاریخی تطبیق بدهیم و از روی الگوهایی که داریم درباره اشخاص روز قضاوت کنیم. هر آدم مهمی در تاریخ برای ما از ناحیهای مهم میشود. همین امر همواره ما را به سوی نوعی تطبیق راهنمایی میکند که برخی از آنها آشکارا گمراه کننده است. اینکه فلانی در ثروتاندوزی مثل فلان شخصیت تاریخی است یا بخل فلان شخص، یا ریاکاریش، یا استبدادش و جز اینها به طور مداوم ما را در ارزیابی آدمها در مسیرهای مشخصی سوق میدهد.
او ادامه داد: انقلاب ما از یک بعد، انقلاب تاریخی بود و شاید مثل بسیاری از انقلابهای دیگر با ذهنیتهای تاریخی برخی برگرفته از تاریخ اسلام و برخی از برهههای تاریخ معاصر صورت گرفت. البته همه وجه آن این نیست اما این وجه تاریخی مهم است. ما تصوراتی از گذشته داشتیم، عشق به برخی از چهرههای برجسته تاریخی در ما وجود داشت، از پدید آمدن برخی از مسائل در تاریخمان ناراحت بودیم. مظلومانی را در تاریخ میشناختیم و با عشق به آنها انقلاب کردیم و میخواستیم صحنههایی را تکرار کنیم؛ در این شرایط فکر میکردیم چه کنیم و چه راهی را برویم تا به آن نقطه مطلوب برسیم؛ این مسالهای است که ما باید روی آن تامل کنیم و تاثیری را که روی ما گذاشته در نظر بگیریم. اینها قالبهای فکری ما شده بود. حالا برای فکر کردن باید عقل را از ذهنیتها رها و آزاد کنیم. تاریخ به بهانه راهنمایی ما، ما را در بند خود در آورده و ضمن آنکه از عبرتهایش به ما میآموزد، مانع از بیطرفی در ما میشود. این همان چیزی است که از آن باید به عنوان حصار پیش فرضهای تاریخگرایانه یاد کنیم. این تعامل دو سویه که ما بین تاریخ و سیاست برقرار کردهایم هم برای فهم تاریخ مساله شده و هم خود انقلاب.
جعفریان در عین حال با تاکید بر اینکه تاریخی بودن وجهه انقلاب امری طبیعی بود، اظهار کرد: امام(ره) فقیه و مرجع بود و در مقایسه با برخی از رهبران درجه دوم انقلاب، کمتر ذهنیت تاریخی داشت و بیشتر فقهیتر میاندیشید. با این حال قالبهای عجیب تاریخی از گذشته برای انقلاب به ارث گذاشته شد. فرضا تصوری که از ابوذر داشتیم. حرفهای زیادی که شریعتی زده بود. واقعا گسترده بود. اگر مروری بر آنچه درباره ابوذر گفته شده بشود میتوان یک پایاننامه درباره تاثیر تصوری که ما نسبت به ابوذر داشتیم در انقلاب نوشت.
رسول جعفریان در ادامه گفتوگو با شفقنا با بیان اینکه خود من در همین چارچوب به سراغ تاریخ رفتم و تاریخ سیاسی اسلام را هم با همین نگاه نوشتم ـ گرچه به طور طبیعی به منابع و مراجع مراجعه کرده و آنجا که به این ایدهها مربوط نبود مسیر خود را در نگارش و تحقیق طی میکرد ـ تصریح کرد: یک بعد قضیه همین است که ما در چارچوب همین ذهنیتها کار میکنیم و بعد دیگر این است که برای اثبات آنچه در نظر داریم، نوعی گزینش را در متون تاریخی و وقایع گذشته مد نظر داریم، چیزی که در نوشتههای ما آشکارا وجود دارد. این اشکالی است که در علم تاریخ وجود دارد، زیرا آنچه شما به عنوان تاریخ میشناسید، بر اساس نوعی گزینش است و عملا نوعی تفسیر تاریخی است تا خود تاریخ. طبعا هرچه از آن چارچوبها و پیش فرضها آزادتر باشید ـ اگر شدنی باشد ـ و هرچه در گزینش، رعایت انصاف را بکنید و با روشهای علمی پیش بروید، میتوانید کاری مطلوبتر عرضه کنید، گرچه باید گفت هیچگاه به نقطه صفر بیطرفی در این مسیر نمیرسید.
تاریخ برای ما علم نبوده بلکه ابزار بوده است
ایشان با تاکید بر اینکه ما به لحاظ فرهنگ تاریخی، روشهای تحقیق را به درستی نمیشناسیم و منابع خوبی هم در زمینه روششناسی سراغ نداریم، گفت: متاسفانه و همواره، تاریخ برای ما علم نبوده بلکه ابزار بوده است. شاهد آنکه در یک کتاب هزار صفحهای، فقط صفحهای را پیدا میکنیم و به آن ارجاع میدهیم که به نفع ما باشد و به باقی مطالب با نگاه علمی نمینگریم. از تاریخ طبری فقط آنچه به درد ما میخورد علامت میزنیم. اگر هم قرار باشد برای دورهای اخبار منبع و دست اول را گردآوری کنیم تنها آنها را گردآوری میکنیم ـ مثل کاری که طبری در تاریخش کرده ـ که با چارچوبهای فکری ما سازگار باشد.
او با بیان اینکه متاسفانه ما به دلیل ضعیف بودن سنت تاریخنویسی علمی و همین طور داشتن تعصبات و ذهنیات کمتر به صورت علمی با تاریخ با تاریخ برخورد کردهایم، افزود: ما هم به لحاظ تحکم اصول تثبیت شده در ذهن، هم ضعف منابع و هم روش تحقیق مشکل داشتهایم و همه اینها سبب شده است محصول مطلوبی نداشته باشیم. اشکال اساسی ما در علم تاریخ مثل بسیاری از علوم انسانی، این است که همیشه خواستهایم اصولی را اثبات کنیم و بیشتر تاییدی کار کردهایم تا تاسیسی. روشن است که حاصل آن فقط به درد کسانی میخورد که در چارچوب گفتمانی ما هستند، اما خارج از آن کسی برای این مطالب ارزشی قائل نیست. یعنی صورت محلی دارد نه حتی منطقهای چه رسد به جهانی.
جعفریان در پاسخ این پرسش که نقش فردی چون دکتر شهیدی در تاریخنویسی در ایران چگونه بود، دوران زندگی دکتر شهیدی را به چند دوره تقسیم کرد و گفت: آقای شهیدی فردی روحانی بود با نگرش انقلابی و شیعی خاص. ادیب بسیار خوبی بود و قلم بسیار زیبایی داشت. در مقطعی از زمان، از لباس روحانی درآمد و به دنبال کارهای دانشگاهی رفت و در چندین کنفرانس و همایش در کشورهای عربی شرکت کرد و برای مدتی نسبت به بحثهای تاریخ اسلام در حاشیه قرار گرفت. البته همان موقع با مجموعههای مذهبی هم ارتباط داشت و کارهایی هم انجام داد. از انقلاب به این سمت دوره جدیدی برای ایشان آغاز شد. بعد از انقلاب ایشان در خدمت انقلاب قرار گرفت و به عکس. ترجمه نهجالبلاغه کاری بینظیر و از روی عشق به امام علی(ع) است. کار ایشان درباره امام حسین با همین دیدی است که عرض کردم. اینکه روشن کنیم چرا جامعه صدر اسلام منحرف شد تا آنکه رسید به عاشورا. درسی که ما میخواستیم برای انقلاب هم داشته باشیم. همان کتاب بعد از پنجاه سال، بعد از انقلاب آثاری هم درباره امام سجاد(ع) و حضرت زهرا نوشت که در آنها آمیختهای از روشهای علمی و احساسات مذهبی وجود داشت. در واقع این دو مساله دغدغه او بود. آقای شهیدی بیان نوعی نگرش به تاریخ است که باز در پی واگویه کردن ارزشهای دینی و اخلاقی مد نظر ایشان است. ایشان یک مورخ دینی است و مانند یک متکلم مورخ کار میکند. این وضعیتی است که تقریبا غالب تاریخنگاران مذهبی ما داشته و دارند.
جعفریان با بیان اینکه تاریخ برای بسیاری از افراد مانند دکتر شریعتی، ابزاری برای تزریق دیدگاههایی به هدف فرضی اصلاح در جامعه بود، تصریح کرد: دکتر شریعتی روی سیره نبوی کار تا حدودی علمی کرد و منابع کهن را دید و کتاب اسلامشناسی مشهد را نوشت. در آنجا تا حدودی همان روشهای علمی مرسوم در تاریخ را داشت. اما عمده کارهای تاریخی دیگر ایشان مانند آنچه درباره قاسطین، ناکثین، مارقین یا حضرت زهرا(س) یا حتی عصر صفوی گفت و نوشت بیش از همه نشأت گرفته از نگرش انقلابی او و برای اثبات درستی برخی از دیدگاهها بود. شریعتی از آدمهایی بود که بیش از آنکه ذهنیت تاریخی از گذشته داشته باشد، ذهنیت تاریخی و چارچوب و پیش فرض برای ما ساخت. التهابات فکری دهه پنجاه جذابیت خاصی داشت و او هادی بخش عمدهای از آنها بود که بستری مارکسیستی پیدا کرده بود و او باید بستر آن حرفها را عوض میکرد و در یک مسیر مذهبی میانداخت و از نوعی مشرب انقلابیگری اسلامی سیراب میکرد.
جعفریان با اشاره به اینکه سیاسی شدن تاریخ برای ما روی روشهای پژوهشی ما و تضعیف آنها نیز تاثیر گذاشته گفت: ما به عنوان یک قومی که متاسفانه در مسیر انحطاط بودهایم همواره تلاش کردهایم برای دادن روحیه یا نشان دادن اینکه پیشرفته هستیم و مسائلی مانند اینها به ارائه تفسیری غلط از گذشته بپردازیم. مشکلاتمان را تقصیر دیگران بگذاریم. عقبماندگیمان را انکار کنیم. اظهار کنیم که در قله بودهایم و همه چیز داشتهایم. تاکید کنیم که دیگران با بردن دارایی ما به همه چیز رسیدهاند و... اینها مسائلی است که در نگرش ما به تاریخ گذشتهمان تاثیر گذاشته و پردهای میان ما و آن کشیده است. در واقع ما همیشه درصدد دفاع برآمدیم و آدمی هم که مقصر است یا متهم است، وی میخواهد از خودش دفاع کند، وضعش در نوشتن مطالبش آشکار است.
این مورخ و پژوهشگر تاریخ، با بیان اینکه گاهی به قدری این قبیل آثار تاریخی، سیاستزده میشود که آدم تردید میکند که آیا ما سهمی در تاریخنویسی علمی داریم و آیا نام اینها را میتوان تاریخ گذاشت؟ تاریخ درست چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ البته در همین جامعه تواریخی هم وجود دارد که چون خنثی است یعنی جز دانایی درباره یک شیء مهم یا غیر مهم به چیز دیگری فکر نمیکند، اعتبار تاریخی خود را دارد. فرض کنید اینکه مثلا اداره برق شهرستان سامان کی تاسیس شد. یا سد امیرکبیر را کی ساختند و چطور ساختند. فرض کنیم در اینجا منفعت خاصی برای کسی نباشد، در این صورت میتوان این قبیل کارها را تاریخی دانست بدون آنکه مشکلات پیشگفته را داشته باشد. این را برای این عرض میکنم که به هر حال آثار تاریخی هم داریم که میتواند فارغ از مسائل یاد شده نوشته شود و تنها بخش خاصی از تاریخ است که به خاطر حساسیتهای سیاسی یا مذهبی یا قومی ـ هر کجا به تناسب خودش ـ تحت تاثیر واقع شده و غیر تاریخی میشود.
او افزود: ممکن است مطالبی را تحقیق کنیم که کاری به کسی ندارد و تنهای نمیزند، همانند تحقیق در خصوص قنات قم که گاهی از باب اینکه در کشورمان چه چیزهایی بوده، فایده و روشنگری دارد. یا مرور روی حوادث جزئی خیلی قدیمی مثل اینکه بنده بگویم که در سال ۱۲۱۸ یک متفکر اخباری به کشور ما آمد که ۵۰ کتاب دارد و اسم او هم میرزا محمد اخباری است که به مراجع انتقاد داشت و با کاشفالغطاء درگیر شد و در رابطه با حدیث و خبر و اجتهاد سخنهای بسیار دارد و در عین حال با فتحعلی شاه مراوده داشت اما کاشفالغطاء علیه او نوشت و بعد ایشان در کاظمین کشته شد. این یک قصه است که همه موارد آن را بیان میکنید، اما مجموع این سخنان معرفتی به شما میدهد که بدانید در دو سه دهه قرن ۱۳ هجری یک جریانی در ایران با این مشخصهها بوده است. افرادی که علاقهمند به علم تاریخ به عنوان یک علم هستند بیشتر به سراغ این موضوعات میروند اما مراکز سیاسی یا صاحبان قدرت یا کسانی که به هر مصالح خاصی را در جامعه در نظر میگیرند به گونهای دگر تاریخنویسی را دنبال میکنند.
جعفریان تصریح کرد: بنده معتقدم در روایتهای تاریخی، آنچه الان به آن مشغولیم، باید علمیتر باشد و دقیق بیان شود تا اشتباهی صورت نگیرد و اعتماد به تاریخ بماند. نگاه باید همه جانبه و علمی و مستند و خارج از فضاسازیهای مشکوک باشد. یک سند برای اینکه دلالت بر مطلب کند هزار جور باید مورد بررسی قرار گیرد در حالی که خیلیها بدون سند هزار جور ادعا مطرح میکنند. متاسفانه شماری از کارهای بازاری که گاه با ارجاعات متعدد هم زینت داده میشود بیش از آنکه منتج از اسناد و مدارک باشد، برگرفته از اصول القاء شده یا جا افتادهای است که برخی از موسسات گویی موظفند برای دفاع از آن اثری بنویسند. این آثار بیش از اینکه تاریخ را نشان دهند موضع موسسهای را نشان میدهند که در مقطعی خاص تلاش کرده است تا نگاه و رویکردی را جا بیندازد. بعدها هم در بررسی تاریخنگاریها این دوره از این آثار به عنوان متونی که برخاسته شرایط ویژهای است یاد میشود. البته این طور نیست که لزوما تمام مباحث اینها در این جهت باشد. به عکس شاید مواد تاریخی مثبت و مفیدی هم داشته باشد اما مسیری است که به اشتباه طی شده و زحمتی است که غالبا به هدر میرود.
ایشان افزود: جالب است که در این میانه اگر کسی اثری علمی بنگارد و در یک مورد متعادل صحبت کند از سوی فضاهایی که آن قبیل آثار را میپسندند متهم میشود که جانبداری از فلان جریان کرده است. این مشکل برای خود بنده پیش آمده است که وقتی در کتاب جریانها سعی کردم درباره انجمن حجتیه نگاه مستندی داشته باشم متهم شدم که نسبت به اینها جانبدارانه نوشتهام! این در حالی است که بنده هیچ نسبتی با این ماجرا و پدیده نداشته و ندارم. بحث دفاع از خودم نیست. این روشن است، مطلب این است که فضای خاص جامعه تشویق میکند تا آثار تاریخی جهتدار نوشته شود و بیش از آنکه هدفش روشنگری باشد اثبات رویکردی خاص باشد.
جعفریان گفت: بارها اتفاق افتاده است که به خصوص در همین کتاب سند تازهای یا اظهارنظر جدیدی پیدا کردهام و جهت مطلب را عوض کردهام. به نظرم من این روش معقولی است و کسی نباید این رویه را این طور تعبیر کند که چرا فلانی دو جور حرف زده است. بنده به شخصه اگر مطلب تازهای پیدا کنم، آن را به داشتههایم اضافه میکنم و گاهی هم از حرف خود برمیگردم. اگر نمونهای پیدا کنم که حرف گذشته مرا نقض کند، حتما از حرف خودم باز میگردم.
او با اشاره به اشتباهاتی که در تاریخ مشروطه رخ داد، یادآور شد: ما در مشروطه، در یک دورهای از شیخ فضلالله دفاع میکردیم و امام هم دفاع میکرد. هدفی که امام داشت و شرایطی که در آن درگیر بود، بحث غربزدگی بود که انقلاب علیه آن موضع داشت. شعارهایی که شیخ فضلالله سر میداد، در راستای ضدیت با فرنگیمآبی بود. ما چندین سال این کار را انجام دادیم بدون اینکه توجه داشته باشیم که مخالفین شیخ فضلالله و مخصوصا آنهایی که از روحانیون طرفدار مشروطه بودند، یکسری تاملات سیاسی جدی در درک مشروطه دارند که سخت به کار ما میآید و اساسا ما در انقلابمان با نوشتن قانون اساسی و تاسیس مجلس و انتخابات راه نائینی را رفتهایم نه راه شیخ فضلالله را؛ لذا آن قصهها ما را به سمتی کشاند که به این بخشها بیتوجه شدیم. بعد از گذشت ۱۵ سال از انقلاب تازه متوجه نائینی شدیم. در حالی که برخی از دانشگاهیها که تاریخ را علمیتر میدیدند زودتر از ما متوجه این قضیه شدند. یکی از آنها مرحوم حائری بود. وقتی ما به نقطهای رسیدیم که نیازمند توجه به مباحث سیاسی جدیتر شدیم تازه سراغ نائینی رفتیم و برای وی بزرگداشت گرفتیم. این یکی از نتایج به روز کار کردن باشد که ما را بیبهره از یک نگاه درست میکند.
او با بیان اینکه ما بنیادهای علمی درستی برای تفسیر درست مشروطه نداشتیم، تصریح کرد: مشروطه به دلایلی مقابل انقلاب ما قرار گرفت و تاکنون این تقابل که معلوم نیست جدی است یا خیر، مانعی بر سر راه شناخت درست مشروطه شده است. همین بحثها سایه بر مباحث علوم انسانی هم انداخته و ما همچنان در مواجه با افکار جدید بحث غربگرایی را داریم و هر کجا مشکلی پیدا میکنیم باز از منورالفکری مشروطه مایه گذاشته و با یک نگاه تاریخی از مشروطهای که خود میشناسیم هزینه میکنیم.
جعفریان با بیان اینکه تفسیرهای متفاوت و عجیب از مشروطه یک نمونه بسیار مهم هم از تاریخزدگی ماست و هم سیطره منازعات جاری را بر تاریخنویسی ما نشان میدهد، گفت: وضعیت جوری است که ما باید تاریخ تفسیرهایمان از مشروطه را بنویسیم. خود مشروطه پیشکش. یعنی بنویسیم دهه اول چطور تحلیل میکردیم. دهه دوم چطور و دهه سوم انقلاب چطور. این چه چیزی را نشان میدهد؟ نشان میدهد که ما در تاریخنویسی اسیر موجهای جاری هستیم. ما علاوه بر همه مشکلاتی که در تاریخنویسی داریم، موجهایی هم به لحاظ سیاسی میآید که منشا آن آدمهایی هستند که پختگی تاریخی ندارند اما تسلط سیاسی در جامعه دارند و نهادهای فرهنگی و رسانهها را به سوی تحلیلی خاص سوق میدهند. آنها به خاطر اهداف خود موجهایی ایجاد میکنند و بقیه را هم وارد آن سیستم میکنند. البته این مساله فقط مختص به تاریخ نیست و بقیه علوم انسانی را هم درگیر این موجها میکنند.
ایشان گفت: انتخاب سوژهها برای تحقیق بخشی از نگاه ابزاری به تاریخ است. چرا ما شرح حال فلان شخص را مینویسم اما به بسیاری از همدورهایهای او که نه در حال که در گذشته همان نقش بلکه مهمتر را داشتهاند چیزی نمینویسیم؟ چرا فقط برخی از رویدادها را وارد عرصه تاریخنویسی میکنیم؟ در واقع نوعی گزینش از موضوعات تاریخی هم یکی از دشواریهای دیگر ما در آثاری است که تولید میکنیم. البته بخشی از این طبیعی است و به علائق افراد مورخ بر میگردد اما به نظر میرسد سهم عمده را همان سیطره نگرههای خاص و به عبارت دیگر نگاه ابزاری به تاریخ و هدایت امکانات مالی برای تقویت برخی از پروژهها بر عهده دارد.
ما با صفویه هم همین رفتارهای دوگانه بلکه چندگانه را داشتهایم و این بسته به شرایط تاریخیمان بوده است. این تجربه نشان میدهد که گیر ما فقط به تاریخ معاصر نیست بلکه هر مقطع تاریخی به دلایلی میتواند سوژهای برای تاریخنویسیها جهتدار ما باشد. وقتی این موارد زیاد میشود و حتی به تاریخ باستان ما هم میرسد و سر کوروش هم شروع به بازی سیاسی میکنیم تازه متوجه میشویم که چه اندازه از علمیت به دور هستیم. زمانی صفویه برای ما مقدس بوده است. شما آثار قاجاری را که بخوانید میبینید در ذهن تاریخی ما نسبت به صفویه چه عظمتی وجود داشته است. بعدها در تاریخنویسی مدرن دانشگاهی ما که تحت تاثیر نگاههای خاص بود بدگویی از صفوی بود چرا که این جماعت دینگرایی صفوی را اسباب انحطاط میدانستند. شریعتی که نگاه انقلابی داشت به دلایلی رویکرد منفی نسبت به صفویه داشت. بعدها که ما در دهه دوم و سوم قدری به نظامسازی در یک حکومت دینی پرداختیم شروع به ارائه تصویر دیگری از صفویه کردیم. این رفتارهای متعارض ما را به کجا خواهد رساند؟ چه اندازه ما را به پژوهشهای تاریخیمان بیاعتماد میکند؟ شکلهای سادهتر این مسائل تندیهای شریعتی به علامه مجلسی بود که امام خود را ملزم به دفاع از وی دید. در عین حال امام به خاطر اینکه از اساس با سلطنت مخالف بود از خود صفویه دفاع نکرد. این نمونهها درباره قاجار هم مطرح است. ما بیش از آنکه تاریخنویسی خودمان را از این عوالم دور کنیم هم به دلیل تاریخزدگی که دلمان میخواهد همه چیز را از تاریخ درآوریم و در نتیجه به دلیل نگاه ابزاری، دایما در حال عوض کردن جایمان در پرداختهای تاریخیمان نسبت به این دورهها هستیم.
او با اشاره به دوره قاجاریه یادآور شد: دوره قاجاریه، از جمله دورههایی است که کار فرهنگی بسیار خوبی در آن انجام شده است. این بر اساس تصور اولیهای است که ما داریم و باید اسناد و مدارک آن درآید. اگر از عهده اثبات آن برآمد آن وقت رسمیت مییابد. یک دارالترجمه بزرگ در تهران و یکی در اصفهان بوده و صدها کتاب ترجمه شده است. این آثار هنوز خطی مانده و ما تصور روشنی آنها نداریم. فقط کلی میتوان گفت که دوره قاجاریه علیرغم مشکلات مالی، نبود نفت و تجارت اندک، به لحاظ هنری، بدیعترین کار هنری در خصوص قرآن را انجام داده است و در شعر و ادب هم بسیار غنی بوده است.
یک مساله دیگر در قضاوتهای تاریخی ما در سالهای اخیر نشأت گرفته از اینکه آیا فلان سلطان یا حاکم متدین بوده است یا نه. اصل این مساله اشکالی ندارد اما مهم تفسیر ما از متدین است. ما در این باره اختلاف نظرهایی داریم و برای همین مشکلاتی در سنجش و ارزیابی سلاطین سابق داریم. متاسفانه در بیشتر مواقع کاری هم به اسناد موجود در این باره نداریم و بیشتر نوع نگاه کلی ما تکلیف ارزیابیهای ما را مشخص میکند.
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران در پایان گفتوگو با شفقنا گفت: هنوز بسیاری از مسائل جامعه ایران زیر تیغ جراحی تاریخ نرفته و کارها تکراری و متناسب با همان نیازهای جاری است. این عدم توجه به دلایل مختلف است. یکی از آنها این است که موسسات مستقل و غیر دانشگاهی بیشتر بودجههایشان در مسیر پژوهشهای تاریخی است که آنها با افزودن مفهوم کاربردی به دنبال آن هستند. در دانشگاهها بخشی از این موضوعات کار میشود که بیشتر دانشجویی و معمولا ابتدایی است. به علاوه میلیونها برگ سند همین طور فهرست نشده ماند و تا اینها فهرست نشود نمیشود ادعا کرد که یک نگاه معقول و علمی به گذشته خودمان داریم.
بدبینیها نسبت به دوره قاجار و پهلوی و سلطنت که به هر حال بیوجه هم نیست، یک مانع عمده است. اینکه تصور شود دفاع از هر نوع اقدامی در آن دوره به معنای حمایت از آنها و علیه حکومت فعلی است، مشکلی برای پژوهش است. چه کسی تا به حال یک تحقق درست در باره متون درسهای دینی دوره پهلوی کرده است؟ اسناد و مدارک آن را استخراج کرده تا آدم بفهمد دیدگاههای آنان کاملا در جهت ترویج بیدینی بوده است یا خیر. راستش آدم میبیند در همین سالهای قبل از انقلاب، آدمهای بزرگی مثل مرحوم باهنر کتابهای درسی مدارس را تهیه میکردهاند. یا پیش از ان سید جلالالدین طهرانی کتاب دینی مدارس ابتدایی را مینوشته که صدها بار چاپ شده و متن آن هم مثبت و دقیق و کاملا دینی بوده است.
ایشان گفت: تازه همه این مطالب مربوط به دورههای پیش از سی و اندی سال گذشته است که آن هم باید به صورت علمی مورد پژوهش قرار گیرد. فرار کردن از کار علمی در این زمینه کمکی به فهم ما نخواهد کرد. اینکه ما سیاسی هستیم حرفی است و اینکه باید در باره تاریخ خودمان شفاف کار کنیم سخن دیگری است. باید تسلط سیاسی کاری را روی علم تاریخ کم کنیم و اجازه دهیم واقعبینانه مسائل مهم تاریخی معاصر ما حل و فصل شود. پیشرفت علم مدیون تسلط شفافیت است نه پیش داوری. باید کارهای متنوع باشد و در این میانه کار علمی تشویق شود. به نظر میرسد کسانی میترسند که گروههای سیاسی دیگر این کار را جانبدارانه انجام دهند. راه این امر جلوگیری از همه فعالیتها نیست بلکه تقویت کار علمی و دفاع از شفافیت است.
نظر شما :