مروری بر کتاب خاطرات فاطمه طباطبایی- رسول جعفریان
بسم الله الرحمن الرحیم
سرکار خانم دکتر فاطمه طباطبایی با انتشار کتاب «اقلیم خاطرات» دست به اقدامی درخور در ادبیات شرح حالنگاری خودنوشت به ویژه نوع خاص آن در میان روحانیت زده و با ذوق و ابتکاری که داشتهاند نه تنها از چهارچوبهای مقبول و معمول در این زمینه استفاده کردهاند، بلکه در این زمینه افقهای تازهای را نیز گشوده و به لحاظ روش نگارش و انتخاب مطالب برای ثبت در تاریخ مسیرهای جدیدی را گشودهاند.
صد البته یکی از مهمترین دلایل اهمیت این اثر به دلیل آن است که توسط عروس مردی بزرگ که از اسطورههای بزرگ تاریخ ایران خواهد شد نگاشته شده است. نقلهای مستقیم از امام و خانواده ایشان مهمترین مسائلی هستند که در این کتاب مطرح شدهاند. به هر حال، این دست مطالب، به زودی توجه بسیاری از افراد را در داخل و خارج از کشور که در پی شناخت درست روحیات آن بزرگ مرد و این خانواده هستند به خود جلب خواهد کرد. بنده در اینجا چند نکته کوتاه را که به مناسبت محفل گرامیداشت این کتاب در شهر کتاب به روز سه شنبه ۱۷ خرداد ماه ۱۳۹۰ برگزار شد، نوشته شده، تقدیم خوانندگان عزیز میکنم.
۱ ـ نخستین نکتهای که درباره این کتاب توجه بنده را جلب کرد خاطرات خانوادگی از یک خانواده روحانی و مسائل خاصی است که در آن وجود داشته است. اهمیت این مسأله بیشتر از این روست که پرداختن به یک چنین کیسهایی، پدیدهای درخور توجه و کاملا تازه و نادر است. این اهمیت همان اندازه که ارزش تاریخ نگاری و به اصطلاح علمی دارد، از دید کنجکاوانه در پژوهشهای اجتماعی ویژه هم اهمیت دارد. خصوصیات یک خانواده روحانی، به لحاظ اخلاقی، اجتماعی، علمی، دیدگاهی، مناسبات خانوادگی، ارتباط با مردم، مسائل درون گروهی و پیوندهایی مانند ازدواج، و بسیاری از مسائل دیگر، نکاتی است که در این قبیل تک نگاریها اهمیت دارد. البته این کتاب فقط این جنبه نیست بلکه سعی کرده است تا این خانواده را در یک بستر سیاسی و اجتماعی در یک مقطع تاریخی متغیر و متفاوت هم بحث کند. برای نمونه گذار از سنت به تجدد هم در این خانواده مورد توجه قرار گرفته که همین ویژگی نیز جزئی از آن پروسه کلی در یک چنین تک نگاری است. البته باید توجه داشت که این قبیل کیسها ممکن است متفاوت باشد. برای مثال یک خانواده روحانی اشرافی ـ به معنای ریشهدار نه لزوما ثروتمند ـ و متنفذ، با یک خانواده معمولی یا فقیر تفاوت دارد. زندگی درونی یک خانواده فقیر روحانی در عین حال که زندگیش اهمیت دارد و به عنوان یک کیس از نگاه جامعهشناختی مهم است، اما تقریبا در بسیاری از مسائل با زندگی خانواده روحانی اشرافی متفاوت است. کیسی که ما با آن روبرو هستیم از نوع دوم است، یعنی یک خانواده اشرافی و اصیل است که جدای از آنکه از سادات است، ساداتی شناخته، تاریخدار و نشاندار است. خانوادههای طباطبائی بروجرد، خاندان صدر، و خانواده امام ـ با سابقه کمتری در امر روحانیت ـ همزمان در یک کتاب مورد توجه قرار گرفته و اخلاقیات و اجتماعیات و دیدگاههای آنان در قالب زندگی تکنگارانه یک نفر مورد بررسی قرار گرفته است. در خانواده طباطبائی، نه فقط چهرههای روحانی که چهرههای متنفذ محلی و حتی نماینده مجلس هم بوده است (سلطانالعلماء جد مادری نویسنده نماینده بوده چنان که عموی ایشان سلطان العلمای دوم در دورههای ۱۵، ۱۶، و ۱۸. عموی دیگر دادستان).
نگاشتههای برای ثبت داخله آنچه در خانواده مهم روحانی میگذرد، در ادبیات فارسی معاصر ما اندک است. یک مورد، کتاب «بردة النبی» یا ردای محمد است که زندگی و دیدگاههای یک طلبه قم در دهههای شصت تا هشتاد میلادی از زبان کسی است که در قم میزیسته و برای رؤی متحده آن را گفته است و به بسیاری از زبانها هم ترجمه شده اما تاکنون به فارسی در نیامده است. ترجمه عربی آن توسط رضوانالسید صورت گرفته و به سال ۲۰۰۳ چاپ شده است. در آن کتاب شخصی به نام «علی هاشمی» که طلبه قم است، زندگی و فکر طلبگی را همراه با مروری بر تاریخ سیاسی ایران در چهار قرن، به خصوص دهههای اخیر تا انقلاب، تعریف میکند. یک نمونه دیگر هم که با دید بسیار منفی نوشته شده، کتاب «خاطرات یک کافر» از یکی از افراد خاندانی روحانی است از دین برگشته اما زندگی آخوندی از نوع فقیرانه آن را با دیدی کاملا ملحدانه به نگارش درآورده است. نویسنده آن میکائیل سلطانی (اشاره به محل زندگی اجدادش در سلطانیه) از وابستگان به یکی از گروهکهای به ظاهر اسلامی است که وی آن را هم رها کرده و به قول خودش کافر شد. وی در مقدمه نوشته است: داشتن دو خصوصیت محرک اصلی من در بازگشت به دوران کودکی و نوجوانی بود: «یکی در قم به دنیا آمدن و دیگری بچه آخوند بودن و در میان طلاب و روحانیون زندگی کردن». در اینجا باید از یک اثر مهم دیگر هم یاد کرد که کتاب «آنچه گذشت»، اثر مرحوم عبدالهادی حائری است که بیش از نیمی از آن خاطرات دوران کودکی در قم در یک خانواده روحانی است. قطعا آن اثر هم در این زمینه بسیار اهمیت دارد به ویژه با قلم حائری و با توجه به اینکه او خود مورخی نظریهپرداز بود و البته این کتاب را در آخرین سال عمرش نوشت و چاپ کرد.
۲ ـ نکته دیگر خاطره نویسی به این سبک و سیاق توسط زنان در تاریخ ماست. سنت خاطرهنویسی و سفرنامهنویسی حتی در میان مردان چندان گسترده نبوده است چه رسد به زنان. البته استثناءهایی از دوره صفوی به این طرف وجود داشته که نمونه آن خاطرات یک زن اردوبادی ـ اصفهانی از سفر حج او در قالب ۱۴۰۰ بیت شعر است. در دوره قاجاری این روال آغاز شد. خاطرات تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه از این دست است. خاطرات سفر دختر فرهاد میرزا، خاطرات سفر وقارالدوله کوچک اصفهانی زن ناصرالدین شاه در سال ۱۳۱۷ق (تهران نشر علم)، خاطرات علویه کرمانی (قم، نشر مورخ) از اشراف کرمان و مرتبط با دستگاه سلطنتی قاجار در سال ۱۳۰۹ق. اینکه یک عضو خاندان سلطنتی خاطرات خود را بنویسد، به خصوص درباره تاج السلطنه، یک امر بدیعی است. در این مورد خاص، باید توجه داشت که کیس تاج السلطنه، دربار سلطنتی است (بنگرید: خاطرات تاجالسلطنه، به کوشش منصوره اتحادیه، تهران، ۱۳۶۲). اکنون ما با یک نمونه تازه روبرو هستیم که در انعکاس زندگی طلبگی از نوع خاص، آن هم از دید یک زن اهمیت دارد. در این اثر حس خاصی برای گزارش جزئیات زندگی آخوندی وجود دارد، به ویژه نشان دادن اینکه تفاوتهای این قبیل زندگیها با موارد مشابه در میان سایرین چگونه است. البته برخی از موارد روال طبیعی را نشان میدهد و در مواردی دیگر نمونهای متفاوت. زنانه بودن این خاطرات لطافت خاصی دارد. در واقع احساسات زنانه کاملا در آنها هواید است و این نکتهای است که جذابیت خاص خود را دارد. درواقع احساس مردانه در یک کتاب خاطرات با احساسات زنانه کاملا متفاوت است و این برای مطالعه تنوع خاصی را به همراه دارد.
۳ ـ بدون تردید یکی از مهمترین ویژگیهای این اثر، جسارت مؤلف در طرح برخی از جزئیاتی از زندگی شخصی خود یا اطرافیان به خصوص در حوزه خاصی که مربوط به زندگی امام خمینی است. اشاراتی به برخی از گفتگوهای داخل خانه دارد، و تعابیری که از امام یا همسر ایشان نقل میشود، رفتارهایی که فرزند امام دارد و بسیاری از موارد دیگر به عنوان مواردی «ریاسوزانه» قابل ستایش است. اشاره به برخی از منازعات آرام خانگی که البته بسیار با احتیاط بیان شده و نشان دادن تفاوت دیدگاهها، تمایز دیدگاهها به لحاظ تربیتی، تفاوت خاستگاههای طبقاتی در تربیت (تفاوت میان خانم یعنی همسر امام با مادر نویسنده. دومی تسلیم شوهر است و اولی مسلط بر امور جاری خانه) و بسیاری از مباحث دیگر از این دست است. اما پرسش این است: این جسارت در بیان مطالب اولا تا چه حد بوده و آیا انسان میتواند مطمئن شود که تا آخر رفته است یا نه؟ دیگر اینکه این نوع گزارش نویسی از داخله زندگی که اتفاقا بسیار محبوبانه است و در فرهنگ جدید مقبول، تا چه اندازه با مفاهیم سنتی ما به عنوان حریم سازگار است؟ به عبارت دیگر مرز نقل این مباحث در کجاست. یک بار یک نویسنده روحانی برجسته که از قضا همشهری امام هم بود، یعنی مرحوم محمد باقر کمرهای، داستان عشق خود را به یک دختر نه ساله بیان کرد که البته از خانواده خودش بود و قصد ازدواج با او داشت. جالب است که وی از ابراز عشق خود بعدها هم که آن زن ازدواج کرده و خودش هم صاحب زن و فرزند است، خودداری نکرده و مهمتر آنکه این گزارش را به صورت یک کتاب منتشر کرده است. البته گزارشهای خانم طباطبائی از این دست نیست، اما بحث ما اشاره به این است که این حریمها تا کجا میتواند شکسته شود. ایشان از آوردن رادیو در خانه خودشان که خودش و برادرش عبدالحسین با پول عیدی خریدهاند یاد میکند. اینکه یک بچه روحانی در دورهای که رادیو از مذمومترین وسائل است، رادیو داشته باشد، یک حریم است. میتوان گفت که الان قبحی ندارد و برای همین نوشته میشود، اما آن روزگار، این دو باید آن را از پدر و مادر هم پنهان میکردند، و سرکار خانم ترانههای رادیو را گوش میداده و دلش میخواسته در رشته موسیقی تحصیل کند (ص ۶۲). با این حال، مقصودم فقط این قبیل موارد نیست، بلکه اصولا ما تا کجا میتوانیم پیش برویم؟ مهم این است که نفوذ به حریمها تا چه اندازه است، مخصوصا اگر پای افراد دیگر هم در میان باشد؟
۴ ـ مقدمه کتاب بیابهام نیست، به خصوص آنجا که از این اثر به عنوان یک اثر در حوزه «تاریخ شفاهی» یاد شده است. «تاریخ شفاهی سرچشمه تمام تاریخنگاریهاست». دقیقا نمیدانیم مقصود از این تطبیق و اینکه کتاب خاطرات ایشان همان تاریخ شفاهی است، چیست؟ آنچه امروزه به نام تاریخ شفاهی یاد میشود، در حقیقت نوعی تاریخنگاری مبتنی بر دو پایه مصاحبه کننده و مصاحبه شونده در حوزه خاصی است. در تعریف تاریخ شفاهی گفته شده است: «تاریخ شفاهی عبارت است از گفتوگویی فعال میان مصاحبهکننده و مصاحبهشونده». (کتاب ماه تاریخ: ۱۱۸، اسفند ۱۳۸۶، ص ۳۶) اینکه کسی خاطرات سفر بنویسد یا خاطرات زندگی، این بسا تاریخ مشاهدهنگارانه باشد اما تاریخ شفاهی نیست. در اینجا خلطی میان سنت شفاهی برای انتقال مشاهدات به مکتوبات با تاریخ شفاهی به صورت مصطلح شده است. چنان که گفته شده، در آغاز کتاب حاضر بر پایه پرسش و پاسخ بوده اما چنان که از متن بر میآید، کتاب از اساس به دست خود ایشان نوشته شده در حالی که از مطالب پیشین در سوال و جوابها استفاده شده است. در تاریخ شفاهی، شخص پرسشگر، کسی را که درگیر در ماجرایی یا شغلی بوده انتخاب کرده و با طرح پرسش او را در مسیری هدایت میکند تا دانستههای خود را در آن باره مطرح نماید. اگر یک نمونه از تاریخ شفاهی را بخواهیم میتوان به خاطرات شهید عراقی یا خاطرات شعبان جعفری اشاره کرد. به هر حال، محققان تاریخ شفاهی به طور علمی میان اوامر تفاوت گذاشتهاند و فیالواقع نیز تفاوت دارد. اگر سرکار خانم طباطبائی مطالب را در یک مصاحبه مفصل آن هم با شخصی که خود درگیر این مباحث بود مطرح میکرد، مسلما کتاب دیگری از کار در میآمد. توان گفت که با توجه به تواناییهای ایشان، چنین زمینهای وجود دارد.
۵ ـ بنده این کتاب را از جهتی میپسندم و آن اینکه توسط یک کسی نوشته شده است که مورخ نیست. این را از بابت میگویم که اگر مورخ چنین کتابی بنگارد دست به انتخاب میزند، یعنی رویدادهایی را انتخاب میکند و بیشتر شرح و تفصیل میدهد که تاریخی باشد و برای آینده تاریخ بکار آید. البته به طور طبیعی همه افراد تحصیل کرده و اهل مطالعه نیمچه مورخ هم هستند و درک میکنند که کدام مطلب برای تاریخ ارزشمند است و این را خانم هم رعایت کرده است. برای مثال تأکید بر نقش احمد در تحولات مربوط به سال ۵۶ - ۵۷ کاملا آشکار است. البته ایشان نقش دیگران را انکار نکرده است، امری که گاهی روی میدهد و کسانی برای اثبات خود دیگران را نفی میکنند. به هر حال، مورخ نبودن سرکار خانم، سبب شده است تا ایشان اطلاعات جالبی را ثبت کند که به طور معمول توسط یک مورخ ثبت و ضبط نمیشد. پرداختن به مسائل جهازیه و عقد و رفتن به تفریح و مناسبات خانوادگی که در نظر بسیاری از امور عادی و غیر قابل نقل است، درست به همین دلیل صورت گرفته است.
۶ ـ پیش از این اطلاعاتی از زندگی خانوادگی امام خمینی منتشر شده بود اما بدون شک با انتشار این اثر، یک گام بلکه چند گام تازه در این زمینه برداشته شده است. آنچه سابقا به عنوان زندگینامه امام منتشر شده بود، غالبا جنبه سیاسی داشت و اثری هم که آقای مرادی نیا منتشر کرد، بیشتر نگاه تاریخ ورزانه بود اما اکنون شخصی جرأت کرده و بسیاری از مسائل خصوصی زندگی امام و خانواده ایشان را مطرح کرده است. این کار هم در خصوص اطلاعات و هم تصاویر قابل ستایش است، اطلاعاتی است که به سادگی امکان دستیابی به آنها وجود نداشت. البته بهتر بود یک شجره نامه کامل برای افرادی از خانواده امام (سببا و نسبا) ترتیب میدادند تا این مناسبات بهتر شناخته شود. در این میان این آگاهیها اشاره به روحیات افراد، طرز فکر آنها، ویژگیهای اخلاقی و منش شخصی و نیز علائق آنها به لحاظ شغلی یا درسی و همین طور سطح آگاهیهای علمی مورد توجه قرار گرفته است. البته کانون این مسائل خانواده خود سرکار خانم طباطبائی است که حتی در باره جوانی که او را در خیابان دیده و خواستگارش بوده (ص ۱۳۱)، یا شیطنتهای دوره مدرسه و تنبیههای زیاده از حد شیطنت او (ص ۱۳۹)، اما اطلاعاتی که فیالمثل در باره رابطه میان امام و خانم آمده، در مواردی بسیار عالی است. اینکه خانواده امام به نوروز اهمیت میدادند: «در خانه آقا، خانم لباس نو میپوشیدند و آقا دعا میخواندند و پس از سال تحویل کامشان را شیرین میکردند و به همه عیدی میدادند.» و یا این تعبیر «خانم خود به تنهایی میتوانستند یک کاروان را راهبری کنند.» (ص ۱۵۸) و اینکه «آقا یک بار به طنز به ایشان گفتند: طنین صدای شما برای تدریس در صحن حضرت معصومه مناسب است.» (۱۵۹) کشیدن سیگار توسط امام در جوانی نمونه دیگر است. (ص ۲۵۸) کتاب صادقانه اما سخت مدافعانه نوشته شده است. گویی هیچ انتقادی بر اطرافیان وارد نیست. این ستایش بدون شک صادقانه است، اما از زبان عضو خانواده، به ویژه در آینده، تلقی دیگری خواهد شد.
۷ ـ اما چند یادآوری دیگر:
الف: مواردی وجود دارد که نیاز به تامل بیشتر دارد. مثلا از تصرف کتابخانه تأسیس شده توسط امام خمینی و بردن کتابها توسط ساواک و ریختن آنها به رودخانه صحبت شده است. (ص ۲۹، ۱۴۷. در پاورقی صفحه ۲۹ اشاره به محل کتابخانه در روبروی مدرسه حجتیه هم شده است) در حالی که میدانیم این کتابها بعد از انقلاب پیدا شد و به دستور امام به کتابخانه مرعشی تحویل داده شد. در این باره حضرت آقای حاج آقا محمود مرعشی به بنده گفتند امام بعد از انقلاب این کتابها را به کتابخانه ما اهدا کردند و شاید دلیلش هم این بود که نیمی از این کتابها را پدرم به آن کتابخانه اهدا کرده بود.
ب: در ص ۲۹۵ با اشاره به تحصیل امام در مدرسه احمدیه نوشتهاند: پس از تعطیلی مدرسه احمدیه به سبب کمی سن در خمین ماندند و از محضر دایی خود آقا میرزا محمد مهدی و آقا رضا نجفی و آقای پسندیده کسب فیض کردند. اگر مقصود از آقا رضا نجفی، آیتالله حاج شیخ محمد رضا نجفی باشد ایشان در قم نزد وی درس خواندند.
ج: شرح حال بسیاری از افراد در متن یا پینوشتها آمده که معالاسف از جهاتی ناقص است اما نقص مهم از نظر ما تاریخ درگذشت است. برخی از اینها از افراد خانواده بودند و انتظار آن بود که تاریخ فوت آنان دقیق نوشته شود. مثلا تاریخ وفات مرحوم شیخ نصرالله خلخالی که سال ۱۳۵۶ را دارد اما روز را ندارد. (ص ۲۹۰) یا شهادت سید حسن شیرازی که (ص ۲۹۲) که اشاره شده در بیروت شهید شد. طبعا ممکن بود سال آن ذکر شود. رها کردن خواننده برابر برخی از افراد و اینکه سرنوشت آنها چه شده، فراوان است. خانمی به نام وفا که داستانی شگفت از او نقل شده و از مظفر نامی ایرانی یاد شده که عملیات انتحاری در فلسطین داشته، یاد میکند (ص ۳۷۸ - ۳۷۹) اما هیچ نشانی دیگر از این دو نفر نمیدهد. تاکنون نکتهای که درباره این شخص مظفر گفته شده، نویسنده این سطور نشنیده است. البته ممکن است ایشان برای خودشان دلیل خاصی داشته باشند که اطلاعاتی در باره وفا ندادهاند این امر کاملا میتواند شخصی و قابل قبول باشد.
د: در کنار مواردی که خاطرات دقیقی از اشخاص نقل میشود، و از آن جمله بهترینها، همانهاست که از امام و خاطرهگوییهای شبها به مدت پانزده دقیقه نقل میکردند، یا مواردی که مستقیم از خانم امام نقل کردهاند، مواردی وجود دارد که مطالبی نقل میشود اما مرجع نقل مشخص نمیشود. برخی از این مطالب مهم هستند و گفتن اینکه منبع آنچه کسی است، اهمیت دارد. مثلا در صفحه ۳۰۶ پاورقی آمده است: شنیدم روزی آقایان مکارم و شیرازی به امام گفتهاند.... (تا آخر حکایت). ص ۳۷۲ قطعههایی از شریعتی به نقل از چمران آورده اما معلوم نیست از کدام کتاب است. آیا همان موقع حفظ کرده یا بعدا... در هر حال لازم است وقتی نقلی این چنین به صورت نقل قول و با تورفتگی میآید، منبعش معلوم باشد.
در پایان
بررسی اهمیت محتوای کتاب خارج از این نوشته است و باید در جای دیگری مورد ارزیابی قرار گیرد. بدون شک تازههای فراوانی دارد که به کار تحلیل برخی از مسائل آن دوره میآید. برخی از آن مطالب میتواند چند و چونهایی را به همراه داشته باشد، به ویژه از طرف کسانی که آن مسائل به آنان نیز مربوط میشود.
درباره شکل تدوین این کتاب که بسا بارها چاپ شود، است تا یک بار، توسط کسانی که در تاریخ معاصر تخصص دارند، مورد بررسی مجدد قرار گرفته و اصلاحاتی در آن به عمل آید. اشارات زیادی وجود دارد که فقط یک مورخ میتواند به بسترهای آن اشاره کند، یا برخی از رویدادهای مورد اشاره را تاریخگذاری کند. طبیعی است که هدف نویسنده ارائه یک کتاب تاریخ نبوده، اما تاریخگذاری برخی از تحولات امری لازم است، کاری که در پانوشتها به مقدار زیادی انجام شده اما دست کم باید تا سه برابر افزایش یابد تا کتاب خواندنیتر شده و سودمندی آن بیشتر شود.
منبع: سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
نظر شما :