محمد هاشمی: ۱۸ کودتای طراحی‌ شده ناکام ماند/ شبکه حزب توده در صدا و سیما را شناسایی کردیم

۲۴ تیر ۱۳۹۱ | ۲۳:۰۶ کد : ۲۳۹۴ از دیگر رسانه‌ها
مهراوه خوارزمی: گاهی گذر سال‌ها بی‌تاثیرند. محمد هاشمی عضو حزب جمهوری اسلامی باشد یا کارگزاران سازندگی، عضو مجمع تشخیص مصلحت باشد یا مدیر یک مرکز تحقیقاتی، تغییری گویا در یک ویژگی‌اش ایجاد نمی‌شود؛ احتیاط. از او نمی‌شود اسرار مگو شنید. نمی‌شود سراغ جزییات رفت. با این حال می‌شود از کسی که عمری در دایره نخست نظام ایستاده درباره خیلی از اتفاقات پرسید و در حاشیه گفت‌وگو حرف‌های جالبی شنید؛ از کودتای پایگاه شهید محمد نوژه تا پاکسازی سازمان صدا و سیما از عناصر حزب توده.

 

هنگام کشف «کودتای نوژه» شما دقیقا در کدام نهاد و در چه سمتی فعالیت می‌کردید؟

 

سال ۵۹ در دوره‌ای که آقای بنی‌صدر رییس‌جمهوری بود و شهید رجایی نخست‌وزیری او را برعهده داشت من هم معاون سیاسی شهید رجایی بودم. علاوه بر اینکه چون آقایان بنی‌صدر و رجایی بر سر انتخاب وزیر امور خارجه به توافق نرسیده بودند، من از جایگاه معاون سیاسی نخست‌وزیر سرپرستی وزارت امور خارجه را نیز برعهده داشتم و این وزارتخانه را اداره می‌کردم.

 

 

چه ویژگی‌هایی در شرایط سیاسی و اجتماعی ایران سال ۵۹ وجود داشت که می‌توانست آن را مستعد وقوع یک کودتای نظامی کند؟ چه معضلاتی وجود داشت که سبب می‌شد ذهنیت لزوم انجام یک کودتا در عده‌ای شکل بگیرد؟

 

در واقع دو مساله وجود دارد؛ اول آنکه ببینیم چه شرایطی بر کشور حاکم بود که عده‌ای تصور می‌کردند امکان کودتا وجود دارد و دیگر اینکه این ذهنیت از کجا نشأت می‌گرفت. از لحاظ تاریخی ذهنیت کودتا علیه نهضت اسلامی که در ایران شکل گرفته بود به ماه‌ها و روزهای منتهی به پیروزی انقلاب باز می‌گشت. درست در زمانی که تظاهرات مردمی به اوج خود رسیده و شاه از کشور فرار کرده بود، پس از آنکه چندین کابینه نظامی و غیرنظامی تشکیل شدند و یکی بعد از دیگری شکست خوردند و کار به کابینه «فریب» رسید، ذهنیت کودتا شکل گرفت.

 

 

کودتا علیه دولت بختیار؟

 

خیر، کودتا علیه نهضت اسلامی مردم. دولت بختیار که کابینه فریب بود. گرچه نتوانست مردم را فریب دهد. چنان که می‌دانید بختیار از اعضای جبهه ملی بود و به همین دلیل ژست ملی‌گرایی و مخالفت با شاه و دستگاه را به خود می‌گرفت. وقتی هم که نخست‌وزیری شاه را پذیرفت بعضی از اعضای جبهه ملی را در کابینه خودش معرفی کرد تا مردم را فریب بدهد و بگوید شاه رفته و ما هم یک کابینه ملی داریم. حتی از امام درخواست ملاقات کرد. اگرچه پاسخ امام به درخواست او این بود که «اول استعفا بدهد، بعد بیاید.» به هر حال حتی شکل گرفتن کابینه فریب هم نتوانست کاری را پیش ببرد؛ واقعیتی که سبب شد آمریکا تصمیم بگیرد در ایران کودتا راه بیندازد و نهضت اسلامی را با کودتا خفه کند. این شد که همزمان با عزیمت نماینده کار‌تر، رییس‌جمهوری وقت آمریکا برای دیدار با امام به پاریس، ژنرال هایزر آمریکایی هم برای انجام کودتا به تهران فرستاده شد.

 

 

دیدار نماینده کار‌تر با امام و انجام کودتا چنانچه شما می‌گویید برای به دست گرفتن اوضاع و مقابله با انقلاب دو تاکتیک متناقض بود یا هم‌راستا؟

 

نماینده آقای کار‌تر همراه نماینده آقای ژیسکاردسن، رییس‌جمهور وقت فرانسه، درخواست ملاقات کردند. با موافقت امام، آن‌ها ساعت ۱۰ شب به نوفل‌لوشاتو و محل سکونت امام آمدند و دیدار کردند. هدف آن‌ها این بود که به بهانه مناسب نبودن وضعیت و در خطر بودن جان امام، ایشان را از بازگشت به ایران منصرف کنند. بنابراین به نظر می‌رسد این دو اتفاق در راستای یکدیگر بوده‌اند. آن‌ها می‌خواستند امام را در پاریس نگه دارند تا هایزر در ایران کودتایش را انجام دهد. ولی بعد از آن دیدار امام فرمودند «اعلام کنید من در اولین فرصت به ایران می‌روم.» ما هم تصمیم امام را‌‌ همان شب خبری کردیم و ساعت ۱۲ رادیو فرانسه در آخرین بخش خبری‌اش تصمیم امام خمینی مبنی بر بازگشت به ایران را اعلام کرد.

 

با اعلام این تصمیم بود که بختیار فرودگاه را بست و حتی بخشنامه‌ای به تمام مرزهای خاکی کشور ارسال شد و دستور دادند که «اگر خمینی خواست وارد شود او را دستگیر کنید و مانع ورودش به کشور شوید.» تصمیماتی که نشان می‌داد دشمن چقدر کودکانه فکر می‌کرده است. آنقدر کودکانه که فکر می‌کرد امام برای ورودش به ایران روشی مخفیانه را در پیش می‌گیرد و تصور می‌کرد می‌تواند مردم را با تیر و تفنگ بترساند. حال آنکه امام تنها ۱۰ روز پس از اعلام آن تصمیم با هواپیمای چار‌تر ایرفرانس به ایران بازگشتند و به هر حال ۱۰ روز بعد از ورود ایشان هم به تفصیلی که بهتر می‌دانید انقلاب به پیروزی رسید.

 

 

کودتای هایزر چه شد؟

 

هایزر در همین مدت از ایران خارج شده بود. او در خاطرات خودش هم نوشته است که من برای انجام کودتا به ایران رفتم اما وقتی شرایط را بررسی کردم، دیدم هیچ کودتایی در آن شرایط موفق نخواهد شد زیرا دیدم با امواج خروشان مردم و قاطعیت و عزم امام خمینی مواجه هستیم. اما به هر حال نهضت اسلامی و نهضت امام خمینی(ره) پیش و پس از پیروزی انقلاب در معرض کودتا قرار داشت. پیش از انقلاب وقتی هنوز حکومت شاه و دولت بختیار و ارتش و نیرو‌هایش برقرار بودند بحث کودتا وجود داشت اگرچه امکان موفقیت نداشت. کسانی که در مقابل نهضت اسلامی و بعد در مقابل جمهوری اسلامی بودند تحلیل‌های کودکانه و بچگانه‌ای داشتند. دلیلش هم این بود که نه امام را می‌شناختند و نه دین و تشیع را و نه مردم و سابقه نهضت‌های اسلامی و به تعبیر ما قیام امام حسین(ع) را. آن‌ها فکر می‌کردند قدرت، داشتن چهار تا سلاح جنگی و چهار تا سرباز گوش به فرمان است. این بود که به فکر کودتا می‌افتادند. چنان که اولین این کودتا‌ها طرح کودتای هایزر در دی و بهمن‌ ماه سال ۵۷ بود.

 

 

به این ترتیب شما «کودتای نوژه» را در امتداد برنامه کودتای عملی نشده هایزر می‌دانید یا جنس این کودتا با آنچه در برنامه هایزر بود تفاوت داشت؟

 

بعد از پیروزی انقلاب طرح و برنامه‌های زیادی برای کودتا علیه جمهوری اسلامی وجود داشت. موارد زیادی از تصمیم افراد و گروه‌ها برای انجام کودتا کشف می‌شد.

 

 

یعنی شرایط کشور در آن سال‌ها مستعد انجام کودتا بود؟ چرا، مگر انقلابی مردمی به ثمر نرسیده بود، چه شرایطی می‌توانست سبب شود جمع‌هایی بر انجام کودتا علیه یک انقلاب مردمی متحد شوند؟

 

از جهت انقلابی آن شرایط طبیعی بود. کشوری که با یک انقلاب مواجه و ساختار حکومت آن متلاشی شده بود طبیعتا می‌توانست مستعد کودتا باشد.

 

 

اما ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی در سال ۵۹ تا حدود زیادی شکل گرفته بود؟

 

بله، ما در سال ۵۹ هم مجلس داشتیم هم رییس‌جمهوری و هم نخست‌وزیر و کابینه، یعنی در هرم قدرت همه چیز سر جایش بود. اما این ساختار آن انسجام و ثبات بایسته و شایسته را نداشت. مشکلات اقتصادی، مسایل بعد از انقلاب، خرابی‌های ناشی از دوران شاه و... وجود داشت و حرکت‌های ایذایی، حرکت چپ‌ها و کمونیست‌ها در نقاط مختلف و تحریک‌های قومیتی که در نقاط مختلف انجام می‌گرفت. با وجود گسترده شدن حاکمیت نظام کشور آرامش نداشت زیرا کار سختی نبود که یک مخالف مثلا خرمن یک روستایی را در ترکمن‌صحرا به آتش بکشد و تشتت و ناآرامی ایجاد کند. بنابراین از یک سو حرکت‌های ایذایی و حرکت‌های تروریستی وجود داشت و از سوی دیگر ساختار نظام چنان که باید تثبیت نشده بود. مخالفان هم که تازه از خواب بیدار شده بودند، می‌دیدند انقلاب اسلامی رخ داده و جمهوری اسلامی تشکیل شده و به اصطلاح احساس می‌کردند سرشان بی‌کلاه مانده. آن‌ها برای اینکه از این نمد کلاهی برای خودشان درست کنند چنین حرکت‌ها و کارهای تروریستی‌ای انجام می‌دادند. در این شرایط‌‌ همان کسانی که در شرایط استقرار نظام پهلوی نتوانسته بودند کودتای مورد نظرشان را اجرا کنند حالا به فکر کودتای دوباره افتاده بودند تا جمهوری اسلامی را سرنگون کنند.

 

 

نجات گروگان‌ها، جبران شکست و افتضاح طبس یا سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی؟ هدف اصلی و واقعی کودتا چه بود؟

 

دو هدف برای «کودتای نوژه» مطرح شده؛ یکی نجات گروگان‌های ماجرای تسخیر لانه جاسوسی که خب در طرحشان پیش‌بینی شده بود برخی جا‌ها را بمباران کنند و گروگان‌ها را نجات دهند. اما در طرح کودتا بمباران منزل امام و برخی مراکز دیگر هم بود که نشان می‌داد آن‌ها می‌خواهند نظام را ساقط کنند. در اصل شرایط ناآرام و تحرکاتی که در برخی نقاط کشور وجود داشت دشمن را خام کرد. آن‌ها فکر کردند، می‌توانند با یک حرکت نظامی و بمباران برخی نقاط نظام را واژگون کند.

 

 

در زمانی که «کودتای نوژه» اتفاق افتاد هنوز نهاد مستقل اطلاعات و امنیتی وجود نداشت. مجاری اطلاعاتی کشور در آن زمان چه بودند و از میان روایت‌های متعدد کدام روایت درباره کشف کودتا معتبر‌تر است؟

 

در مورد نحوه کشف «کودتای نوژه» روایت‌های متعددی وجود دارد. در جایی آقای ری‌شهری، دادستان وقت گفته‌اند که از طریق آقای سعید حجاریان از امکان وقوع کودتا خبردار شده‌اند. مستنداتی هم هست مبنی بر اینکه یکی از خلبان‌های همکاری کننده با کودتاچیان در شب قبل از وقوع کودتا به آقای خامنه‌ای(مقام معظم رهبری) رجوع می‌کنند و اطلاعات می‌دهند. آقای بنی‌صدر هم نقل می‌کردند که فردی به نام ذوالفقاری که مسوول امنیت ریاست‌جمهوری بوده روی یک دیواری شعاری علیه امام را می‌بیند و خط نویسنده را می‌شناسد و بعد سراغ او می‌رود و او را تحت نظر می‌گیرد و متوجه ماجرا می‌شود. بنابراین به نظر می‌رسد در «کودتای نوژه» از کانال‌های مختلفی اطلاعات رسیده است اما اساس همه این اطلاعات، اطلاعات مردمی بوده است.

 

 

یعنی کودتایی مثل نوژه با آن وسعت که از حضور عناصر مخالف و حامیان آن توصیف شده به همین ترتیب کشف و خنثی شد؟

 

بله، زیرا مجرای اصلی اطلاعات در آن زمان اطلاعات مردمی بود. عامل کشف بسیاری از توطئه‌هایی که علیه نظام صورت می‌گرفت، مردم بودند. چنان که اگر در خانه‌ای عده‌ای جمع می‌شدند و چندین بار تردد و اجتماع می‌کردند همسایه‌شان مشکوک می‌شد و می‌آمد به مسوولانی که می‌شناخت اطلاع می‌داد. البته این‌طور نبود که هیچ مجرای اطلاعی وجود نداشته باشد. بالاخره اطلاعات کمیته وجود داشت و در زمان شهید رجایی هم آقای خسرو تهرانی، معاون اطلاعات و امنیت نخست‌وزیری بودند و سازمان اطلاعاتی قوی را تشکیل دادند. سپاه هم برای خودش یک دستگاه اطلاعاتی داشت. اما انسجام لازم وجود نداشت. هر نهادی برای خودش یک بخش اطلاعات و امنیت داشت با این حال بزرگترین عامل در کشف توطئه‌ها و دستگیری سلطنت‌طلب‌‌ها و فراری‌ها هم مردم بودند.

 

 

کودتایی اتفاق افتاد و بعد‌ها مستنداتی درباره اینکه چه کسانی در آن دست داشته‌اند، منتشر شد اما گویا این کودتا دلیل و مبدایی شد برای اینکه آرایش نیروهای سیاسی حاضر در عرصه تغییر و برخورد با برخی جریانات سیاسی روند تازه‌ای پیدا کند.

 

با توجه به اینکه در جلسات کابینه شرکت می‌کردم و با مسوولان کشور در ارتباط بودم باید بگویم درباره اینکه بعضا گفته شده پس از این کودتا نسبت به ارتش و گروه‌های سیاسی تصمیماتی گرفته شده به شخصه سند محکم و اطلاعاتی مبنی بر تایید آن ندارم.

 

 

یعنی مواجهه‌ای که با بعضی افراد نظیر اعضا و رهبران حزب توده یا فرماندهان ارتش صورت گرفت ارتباطی به این کودتا نداشت؟

 

بالاخره خطایی اتفاق افتاده بود. وقتی هم که تروری صورت می‌گیرد تروریست را می‌گیرند. این ارتباطی با خط سیاسی افراد ندارد. این‌طور نبود که بعد از کودتا برخورد با جریانات سیاسی روند تازه‌ای به خود گرفته باشد بلکه اشخاصی که در این ماجرا دست داشتند به میزان دخالتشان در دادگاه محاکمه شدند و با اثبات جرمشان با آن‌ها برخورد شد. اما این برخورد جریانی و حزبی و گروهی نبود بلکه فردی بود. این مساله ظریفی است. مثلا با عامری یا مهدیون و برخی از فرماندهان ارتشی یا افرادی از رده‌های پایین‌تر برخورد شد زیرا آن‌ها عامل بودند. اما اینکه با بدنه ارتش برخورد شود چنین چیزی نبود. حساب حزب توده هم جدا بود. اولا با حزب توده تا آن زمان برخورد تندی نشده بود.

 

جریان حزب توده و کار‌ها و سازماندهی‌ها و نفوذی که حزب توده داشت جدای از این مسایل بود. مثلا خود من وقتی در تیر سال ۱۳۶۰ پس از قرار گرفتن در سمت مدیرعاملی سازمان صدا و سیما با وضعیت جالب توجهی مواجه شدم، ۳۰ ماه از انقلاب گذشته بود و در آنجا تشکل‌های متفاوتی وجود داشت. روزی که وارد ساختمان اصلی سازمان شدم، دیدم روی دیواری به طول ۱۵ متر اطلاعیه‌های مختلفی الصاق شده است. تعدادی از اطلاعیه‌ها را برداشتم و با خودم به دفتر کارم بردم. دیدم بسیاری از گروه‌ها و گروهک‌هایی که در کشور بودند اعم از چپ، راست، توده‌ای مارکسیست و... اطلاعیه‌ خودشان را آنجا چسبانده‌اند. همان‌ها در برخی نقاط حساس صدا و سیما اشخاص نفوذی داشتند. خب ما تصمیم داشتیم سازمان را روی نظام درست و اسلامی اداره کنیم و گروه‌گرایی و مسایلی از این دست در آن وجود نداشته باشد. به همین دلیل از آقای خسرو تهرانی خواستم که بیایند و کمک اطلاعاتی کنند. ایشان آمد و شبکه‌ای از حزب توده‌ را در سازمان کشف کرد؛ شبکه‌ای مبتنی بر حلقه‌های چهار نفری که از هر حلقه‌ تنها و تنها یک نفر با حلقه دیگر ارتباط داشت. ما ۵۲ نفر از اعضای حزب توده را شناسایی کردیم که در جاهای حساس سازمان حضور داشتند. خدمت امام رفتیم و گفتیم شبکه‌ای را کشف کرده‌ایم که عضو حزب توده هستند؛ حزب توده‌ای که هم وابستگی سیاسی‌ و هم مواضع اعتقادی‌اش نسبت به اسلام و انقلاب مشخص بود و جزو معاندان و مخالفان نظام اسلامی به شمار می‌آمد. ولو اینکه به ظاهر اقدام عملی علیه نظام انجام نداده بودند. آن‌ها در همه جاهای حساس صدا و سیما عناصر خودشان را داشتند تا اگر روزی خواستند اقدامی کنند از این عناصر استفاده کنند. امام هم فرمودند این‌ها تکلیفشان روشن است. این‌ها با ما نیستند و معاندند و آن‌ها را اخراج کنید. ما هم آمدیم و یک روز نشستیم و همه احکام و حکم اخراج‌ این ۵۲ نفر را با هم صادر کردیم.

 

 

در آن زمان فعالیت حزب توده غیرقانونی اعلام شده بود؟

 

من نمی‌دانم که در آن زمان حزب توده قانونی بود یا نبود اما با آن برخورد نمی‌شد.

 

 

یعنی برخورد با حزب توده را شما از صدا و سیما شروع کردید؟

 

منظورم از اینکه برخورد نمی‌شد، این است که این‌طور نبود که آن‌ها را دستگیر کنند و به زندان بیندازند ولی ما وقتی شناسایی کردیم و دیدیم در آنجا این عوامل هستند، بر حسب نظر امام(ره) همه‌شان را با هم اخراج کردیم.

 

 

در مورد نوژه چطور؟ به باور شما حزب توده و به طور کل نیرو‌ها و گروه‌های داخلی در طرح‌ریزی این کودتا چقدر نقش داشتند؟

 

من چندان در مسایل مربوط به نوژه غور و تفحص نکرده‌ام. اما تا آنجا که می‌دانم، عمده حرکتی که انجام شده بود از رهبری و عوامل و... عمدتا از سلطنت‌طلب‌ها بودند و بیشتر از سوی برخی کشور‌ها حمایت می‌شدند. آن‌ها با بختیار و صدام ارتباط داشتند و به قول خودشان برای نجات گروگان‌های آمریکایی از سوی این کشور حمایت می‌شدند. در برخی بحث‌های مطرح‌ شده درباره نوژه آمده است که گویا روس‌ها هم حمایت می‌کرده‌اند اما من سند محکمی دال بر اینکه روس‌ها به چه میزان از این کودتا حمایت کرده‌اند، ندیده‌ام. افرادی هم که دستگیر و محاکمه شدند، اغلب از سلطنت‌طلب‌ها بودند. نمی‌خواهم بگویم از جریان‌های دیگر نبودند، اما به طور عمده سلطنت‌طلب بودند. حالا ممکن است فردی از گرایشی دیگر هم به دلیلی با آن‌ها همکاری می‌کرده است اما ماهیت اصلی ماجرا این‌طور بود.

 

 

با توجه به اینکه با فاصله دو یا سه ماه بعد از «کودتای نوژه» جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد، برخی معتقدند این کودتا بی‌ارتباط با برنامه جنگ نبوده، ضمن اینکه گفته می‌شود تصفیه‌های انجام‌ شده در ارتش پس از کودتا تا حد قابل توجهی توان ارتشی ایران را در مقابله با دشمن تحت تاثیر قرار داده بود. نظر شما چیست؟

 

اصلا من با این فرض که ارتش ایران در مقابل دشمن ضعف داشته، مخالفم. ارتش در حدود امکانات خودش خیلی مقاومت کرد. آن زمان که ما در سپاه نیروی هوایی نداشتیم. در نتیجه تمام مسوولیت در جنگ هوایی برعهده ارتش بود و انصافا از عهده کار خوب برآمد. به هر حال ارتشی که متعلق به شاه بود، پس از انقلاب یک عده از سرانش اعدام شدند و عده‌ای فرار کردند. اما بدنه ارتش سالم بود، حضور داشت و بازسازی شد. طبیعی بود که انسجام اولیه‌اش را نداشته باشد. اما با رفتن چند فرمانده ارتش خلل آنچنانی در آن ایجاد نشد.

 

 

بالاخره شما منکر تصفیه‌هایی که چه قبل و چه بعد از کودتا در راس و بدنه ارتش اتفاق افتاده بود نیستید...

 

تصفیه در ارتش به طور عمده در حد سران ارتش بود. در بدنه کمتر این اتفاق افتاد. شما به این هم توجه کنید که بعضی از فرماندهان ارتش همراه و هم‌رای انقلاب ترور شدند. بعضی از آن‌ها مانند آقای ظهیرنژاد حتی در زمان امام رییس ستاد بودند. اصولا کسانی که فرماندهی نیروهای مختلف ارتش و ستاد‌ها را بر عهده داشتند، از‌‌ همان ارتشی‌های زمان شاه بودند. جوان نبودند اما انقلاب را پذیرفته بودند. این‌طور نیست که بگوییم ارتش دست‌ نخورد. بالاخره در یک انقلاب ارتش دست می‌خورد، همان‌طور که دولت تغییر می‌کند. منتها این تغییرات در ارتش به مراتب کمتر از دولت بود. مثلا ما در دولت یک وزیر یا معاون وزیر یا حتی مدیرکل که در دولت‌های زمان شاه عضو بوده باشد، نداشتیم. اما در ارتش هنوز ما برخی فرماندهان سابق را داشتیم. یا وقتی مجلس شورا تشکیل شد یک نماینده زمان شاه نماینده نشد، همه‌ چیز تغییر کرد؛ تغییراتی که در یک انقلاب طبیعی است. اما تغییرات در قوای مسلح به مراتب کمتر بود تا مثلا در قوای سه‌گانه. بعد هم چنانچه گفتم ناامنی‌های زیادی ایجاد شده بود و ایجاد امنیت بر عهده شهربانی و ژاندارمری و... بود که به وظیفه خودشان خوب عمل می‌کردند. خب در کنار این‌ها سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شد که این‌ها نیروهای مکمل بودند. سازمان اطلاعات منحل شد و به جای آن معاونت اطلاعات و امنیت در نخست‌وزیری شکل گرفت. این دیگر اقتضای انقلاب بود. تا آنجا که من با شرایط آشنا بودم، تغییرات جریانی نداشتیم. این‌طور نبود که مثلا از یک گروه یک نفر خطا کند و کل افراد آن گروه را حذف کنند. در حقیقت بر اساس استراتژی‌ای که اول انقلاب بود و روی ارزش‌های اسلامی بنا شده بود با آمر برخورد می‌شد و نه با عوامل.

 

 

‌فردی به نام رستگاری در سخنرانی‌های پیش از خطبه نماز جمعه فروردین ماه‌‌ همان سال یعنی حدود چهار ماه پیش از «کودتای نوژه» در این مورد و موضوعات مربوط به کودتا اعلام‌ خطر می‌کند. یادتان هست که او چه جایگاه و سمتی داشت و چطور چهار ماه پیش از کودتا نسبت به این موضوع احساس خطر کرده بود؟

 

نه، یادم نیست و کسی به نام رستگاری را نمی‌شناسم.

 

 

«کودتای نوژه» بر اساس روایات و مستندات موجود خیلی از روی اتفاق کشف شده است. بنابراین ممکن بود که این اطلاعات منتشر نشود و کودتا سرانجام بگیرد.

 

من به عکس معتقدم با توجه به اینکه منابع اطلاعات اصلی ما در آن زمان اطلاعات مردمی بود، بی‌تردید این کودتا نمی‌توانست موفق شود. واکنش امام به کودتا هم خیلی حکیمانه‌ بود. می‌خواهم بگویم در یک نظام مردمی، با اطلاعات مردمی تقریبا کاری مثل «کودتای نوژه» غیرممکن است. بالاخره ما در آن زمان بعضی مسایل را می‌دیدیم. به خود من به عنوان یکی از مسوولان اطلاعات زیادی می‌رسید. مردم خانه و محل کار ما را بلد بودند. نه من بلکه بیشتر مسوولان حایلی با مردم نداشتیم. این بود که می‌آمدند درد دلشان را به ما می‌گفتند، حرف می‌زدند، اطلاعاتی را که داشتند به ما می‌گفتند و الی ماشاءالله از این اطلاعات مردمی به ما می‌رسید.

 

 

هنوز هم‌‌ همان فضا هست؟

 

الان هم اطلاعات مردمی زیاد است. در تلویزیون مثالی داشتیم، می‌گفتیم زیبایی گل را می‌شود در یک تصویر نشان داد اما نمی‌شود عطر گل را به مخاطب نشان بدهیم. حالا چون من در آن زمان خودم جزو مسوولان بودم و می‌دیدم که مردم چگونه علاقه‌مند به انقلاب هستند، می‌توانم بگویم با آن وضعیت که ما داشتیم و آن طور که مردم علاقه‌مند بودند و به مسوولان دسترسی داشتند جزو محالات بود که کودتایی مثل نوژه که هدفش بمباران بیت امام و کشتن افراد بود، بتواند موفق شود و کشف نشود. این است که خلبانی که مورد اطمینان کودتاچیان بوده و ماموریت داشته بیت امام را بمباران کند با وجود همراهی با کودتاچیان با مطرح شدن چنین خواسته‌ای از همکاری سر باز می‌زند و حتی برنامه کودتا را افشا می‌کند.

 

 

با کسانی که آمدند و افشاگری کردند برخورد قضایی نشد؟

 

نمی‌دانم، زیرا جزییات را نمی‌دانم تعداد آن‌ها هم زیاد بود. در ابتدا حدود ۵۰۰ نفر در ماجرای نوژه دستگیر شدند. اما عوامل اصلی که اسامی‌شان در اسناد و مدارک آمده مثل عامری، مهدیون و... مجازات شدند. من نمی‌دانم با بقیه چه کردند و چه اتفاقی افتاد. اما با تمام وجودم معتقدم در آن شرایط چنین کودتایی امکان پیروزی نداشت. حتی امکان انجام نداشت. غیر از امدادهای غیبی که بالاخره جزو اعتقادات ماست و گاه تجسمش را دیده‌ایم؛ مانند آنچه در طبس اتفاق افتاد. آن را که دیگر مردم اطلاع ندارند این خدا بود که به کمک انقلاب آمد. چنان که در داستان ابرهه و ابابیل اتفاق افتاد. این قدرت و لشکر خداست و ما مصداقش را در صحرای طبس تجربه کردیم. بالاخره آن موقع اوایل انقلاب که این مسایل اتفاق می‌افتاد و گاهی برای سخنرانی می‌رفتیم و کار تبلیغی انجام می‌دادیم حقیقتا این‌طور بود یعنی اینکه می‌گوییم بر مبنای وحی است نه اینکه شعار بگوییم...

 

اگر بروید خاطرات آن سال‌ها را بخوانید این حمایت‌ها را می‌بینید و این‌ها وجود داشته. الان هم مصادیقی را می‌شود پیدا کرد به اندازه‌ای که ما اخلاص داریم و به اندازه‌ای که روی آن مواضعمان باقی مانده‌ایم. حالا من نمی‌خواهم وارد این مقولات بشوم. ولی من هنوز در جاهایی حمایت الهی می‌بینم.

 

 

«کودتای نوژه» آخرین کودتای نظامی بود که ایران تجربه کرد؟

 

نه بعد از نوژه هم کودتاهای نافرجام دیگری اتفاق افتاد. من تا زمانی که در صدا و سیما بودم تا ۱۸ کودتا را نوشته بودم که طراحی شده بود و البته کشف و خنثی ‌شد.

 

 

به نظر شما آیا عصر کودتا تمام شده است؟

 

بحث کودتا به معنای کودتای نظامی که سابق انجام می‌شد، نه‌تنها در ایران بلکه در تمام دنیا منتفی شده است. البته ممکن است ارتشی در یک کشور کوچک رییس‌جمهوری را بیرون و دیگری را جایگزین کند. اما در کشوری مثل ایران با مجموعه ساختار سیاسی و ساختار نیروهای مسلحی که در نظام ما وجود دارد و با وجود ارتش و سپاه و نیروی انتظامی و... غیرممکن است. با این ساختار امکان توطئه برای کودتا وجود ندارد. عامل خارجی هم که در اینجا دستی ندارد. مثلا کشوری مثل آمریکا اگر در فکر کودتا باشد یقینا در ایران نمی‌تواند آن را اجرا کند. در کل من امکان کودتای نظامی در ایران را صفر می‌دانم.

 

 

و کودتای نرم...

 

این بحث دیگری دارد. اگر منظورتان کودتای نرم برای تغییر نظام است، به نظرم در ایران و با این ساختار محکم ممکن نیست. بالاخره مردم هستند... این مردم ممکن است گلایه و شکایت و ناراحتی داشته باشند ولی با اصل نظام مشکلی ندارند. اما اگر منظورمان از کودتای نرم، تغییر ارزش‌ها و تغییر فرهنگ حاکم بر جامعه و دولتمردان باشد بله به نظرم ممکن است و اتفاقا متاسفانه در دامنه وسیعی دارد اتفاق می‌افتد. ارزش‌های اصیل انقلابی و اسلامی این روز‌ها به سختی در معرض کودتای نرم امواج رسانه‌ها و تغییر ارزش‌هاست.

 

 

منبع: روزنامه شرق
 

کلید واژه ها: محمد هاشمی کودتای نوژه صدا و سیما


نظر شما :