تاخیر ۳۵ ساله در انتشار نوار مذاکرات دو سازمان چریکی
پیش از گمانهزنی پیرامون دلایل انتشار دیرهنگام این اسناد لازم است سیر تاریخی این مذاکرات و عواقب به بنبست رسیدن آنها در مورد وحدت برای هر دو سازمان مورد واکاوی قرار گیرد.
موضوع مطرح در این مذاکرات که پاییز سال 1354(کمی پس از انتشار «بیانیه اعلام مواضع...») با حضور دو تن از هر سازمان (حمید اشرف به همراه بهروز ارمغانی از سوی چریکهای فدایی خلق و تقی شهرام و جواد قائدی به نمایندگی از سازمان مجاهدین خلق) در شرایط بسیار دشوار امنیتی (به طوری که حتی برای اجتناب از شناسایی یکدیگر در دو سوی پرده مینشستهاند) در یکی از خانههای تیمی چریکهای فدایی در حوالی خیابان حسینی (بین تهراننو و نظامآباد) در تهران صورت گرفته، بررسی امکانهای وحدت دو سازمان است. البته لازم به توضیح است که این نخستین باری نبود که رهبران دو سازمان درباره این مساله و لزوم وحدت بر سر میز مذاکره مینشستند. نخستین بار ابراهیم داور و بعدها مصطفی شعاعیان (که به مبارزه جبههای تمامی نیروهای مبارز اعم از مذهبی، مارکسیست، ملیگرا و... باور داشت) به عنوان رابط این دو سازمان عمل کردند.
در این میان نباید از خاطر دور داشت که این ارتباط در زمینه همکاریهای فیمابین مطرح بود و به منصه ظهور رسیده بود و این دو طی مدت همکاری گاه مضیقههای تسلیحاتی و گاه تنگناهای مالی و علیالخصوص دشواریهای حفاظتی، اطلاعاتی و امنیتی خود را به واسطه کمکهای مجاهدین رفع و رجوع میکردند. اما مساله وحدت پس از تغییر ایدئولوژی مرکزیت سازمان مجاهدین خلق پیش آمد و چریکهای فدایی نیز در بادی امر علاقهمندی خود را نسبت به مساله وحدت دو سازمان در نشریات خود نشان داده بودند. با این توضیح که نحوه تغییر ایدئولوژی و تصاحب سازمان مجاهدین از سوی رهبران مارکسیستشده آن سازمان مورد تایید چریکهای فدایی خلق نبوده است و حمید اشرف که از موضعی مقتدرانه با شهرام سخن میگوید و در بادی امر اصولی نبودن حرکت شهرام و
دار و دستهاش را گوشزد میکند. شاید بتوان این موضعگیری مقتدرانه اشرف را دلیل اصلی به بنبست رسیدن مذاکرات دو سازمان دانست.
باری درست پس از این مذاکرات بود که چریکها ناگهان مساله تشکیل جبهه را منتفی دانستند...
به بنبست رسیدن مذاکرات اما روابط این دو سازمان را که پیشتر در حوزههای مختلف همکاریهایی نیز با هم داشتند، تحتالشعاع قرار داد. دستگیری عفت و ابراهیم محجوبی از سازمان چریکهای فدایی خلق(در بهار 1353 و اعتراف آنها به شنود بیسیم کمیته مشترک و ساواک توسط سازمان مجاهدین خلق و به تبع آن کدگذاری روی بیسیمهای ساواک) از سویی و به بنبست رسیدن مذاکرات وحدت از سوی دیگر، بهانهای به دست مجاهدین تازه مارکسیستشده داد برای قطع همکاری در حوزه اطلاعاتی- امنیتی. به این معنی که آنها از دادن اطلاعاتی که (پس از شکستن کدها) به وسیله شنود بیسیم کمیته مشترک کسب میشد خودداری میکنند. همین موضوع موجب میشود تا چندماه بعد در تاریخ هشتم مردادماه سال 1355حمید اشرف در خانه تیمی مهرآباد به دام نیروهای ساواک بیفتد و کشته شود. روند تلاشی سازمان چریکهای فدایی خلق با مرگ اشرف در مردادماه 1355 تسریع شد و جایگاه تقی شهرام نیز (به واسطه رویکرد استالینیستیاش در تصفیه مجید شریف واقفی و صمدیه لباف) در سازمان متزلزلشده تصفیه او را در پی داشت.
باری حال پرسش مطرح در این میان دلایل انتشار دیرهنگام نوارهای مذاکرات است. طبعاً نمیتوان پذیرفت که این نوارها به صورت تصادفی یافته و منتشر شده باشند چراکه حقشناس در یادداشتی که به ضمیمه این نوارها منتشر کرده، مینویسد: «نوارها را سازمان مجاهدین ضبط میکرده و پس از خاتمه نشستها، نسخهای از نوارها را که جمعاً حدود 10 یا 12 کاست میشده، در اختیار رفقای فدایی قرار میداده است. از آنجا که رفقای فدایی در خارج کشور به دلیل ضرباتی که به سازمان چ. ف. خ. ا. وارد شده بود این نوارها را دریافت نکرده بودند، رفیق محمد حرمتیپور که نماینده سازمان چ. ف. خ. ا. در خارج بود در اواخر سال 1356 یا اوایل 1357 نسخه دیگری از نوارها را از ما خواست که خودم در پاریس به وی دادم. در بهار سال 1361 که من به خارج کشور آمدم، یک نسخه دیگر از کل نوارها را به نماینده دیگری از سازمان چ. ف. خ. ا (اقلیت) که از قدیم میشناختم یعنی رفیق حماد شیبانی، بنا به خواست خودشان دادم.» از این حیث نمیتوان انتشار این اسناد را اتفاقی دانست.
حدس دوم بنا بر نوشته کیانوش توکلی که آن را به واقعیت نزدیک میداند، این است که: «این نوارها تنها در اختیار سازمان پیکار یا همان سازمان مجاهدین مارکسیستشده قرار داشت و آنها از ترس جنبش سیاسی ایران تا امروز از انتشار آن خودداری کردند و از آنجا که قرار است در «کنفرانس دوروزه به مناسبت چهلمین سالگرد رویداد سیاهکل» در 11 فوریه در دانشگاه آمستردام مورد بحث قرار گیرد، نوارها انتشار علنی یافت.» البته نباید از خاطر برد که نوارها پس از این کنفرانس منتشر شده است.
حدس سوم اما (که ظاهراً به واقعیت نزدیکتر است) اینکه به نتیجه نرسیدن این مذاکرات و مرگ اشرف تبعات بسیار وخیمی برای چپ ایرانی داشت. از سویی با مرگ اشرف چریکها تضعیف شده، بعدها دچار انشعاب میشوند و از سوی دیگر مجاهدین نیز با ورود مسعود رجوی ره به فرقهگرایی بردند و چپ در دهه 60 دچار تلاشی شد.
شاید بتوان مدعی شد که تراب حقشناس (که از مارکسیستشدههای اولیه این سازمان به شمار میآید) با انتشار این اسناد قصد اعاده حیثیت از م.ل را دارد چراکه اساساً با مرگ کمونیستهای اولیه سازمان کسی نیست که روند تلاشی و به هرز رفتن چپ ایرانی را با استناد به مدارک مستند شرح دهد چراکه شهرام با تغییر ایدئولوژی، دست وحدت به سوی چریکهای فدایی دراز میکند ولی چریکها و علیالخصوص حمید اشرف با اتخاذ موضعی مقتدرانه (مبنی بر کمونیست ناب بودن چریکها و دوالیستی فرض کردن م.ل به خاطر عدم انشعاب از مجاهدین مسلمان) این تغییر ایدئولوژی را اصولی ندانسته و با برجسته ساختن اختلافات، امکانهای وحدت را از بین میبرند. از سوی دیگر عدم انتشار این اسناد توسط چریکها که نسخههایی از این نوارها را در اختیار داشتند این حدس را تقویت میکند که با مرگ کادرهای اولیه مجاهدین مارکسیست شده دیگر کسی باقی نمانده تا از رویکردهای این طیف دفاع کند؛ نیازی که متاسفانه دیر احساس شد.
باری مجدداً باید اذعان داشت که این تنها یک حدس است و طبعاً نمیتوان آن را به مثابه واقعیت ارزیابی کرد مگر اینکه حقشناس در مورد این حدس و گمانها سکوت پیشه کند.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :