حزب ایران نوین
هویدا محصول دوره خلأ قدرت بود
منصور قصد داشت کودتا کند...در کانون مترقی هر چقدر که منصور آدم آمریکاییها بود، هویدا به سمت انگلیس متمایل بود.
ادامه مطلبهویدا، مسوولیت قانونی و مقدورات سیاسی - احمد بنیجمالی
هویدای دوره دوم که به کلی در خدمت نظم مستقر در آمده و به قول ابراهیم گلستان، روحش را به شیطان فروخته بود بحث چندانی را طلب نمیکند، مساله اما هویدای دوره اول است که به ادعای میلانی دغدغه اصلاح سیاسی داشت...حلقه ترقی و حزب ایران نوین قاعدتا قرار بود که در فضای گسست تاریخی ائتلاف نهاد سلطنت با الیگارشی سنتی و در راس آن زمینداران و البته حذف نیروهای میانهرو و دمکراسیخواه و چهرههای سیاسی مستقل به نیروی ائتلافی جدیدی در بلوک شکننده قدرت ایران تبدیل شود.
ادامه مطلبهویدا و ایران نوین/ حزبی که نقاب شاه بود
با اعلام نقش «نگهبان» انقلاب شاه، حزب ایران نوین توانست نخبگان مؤثر در مدرنیزه کردن ایران را به خود جذب کند. در همان زمان، عدم موفقیت در جذب حمایت مردمی و تلقی عامه از آلت دست شاه بودن نخستوزیر، سبب شد که این حزب در جامعهٔ مدام در حال تغییر ایران آیندهای نداشته باشد...هویدا سعی کرد که حزب و فعالیتهای آن را کاملاً تحت نظر بگیرد تا دیگر کسی نتواند حزب را تبدیل به ماشین شخصی خود کند...شاه هیچگاه رسماً اعلام نکرد که حضور حزب در آن برهه لازم است، چون هر آن ممکن بود آن را کنار بگذارد.
ادامه مطلبکانون مترقی منصور، پلکان ترقی هویدا/ مردان جدید شاه چگونه و از کجا آمدند؟
دوران نخستوزیری حسنعلی منصور کمتر از یک سال به طول انجامید اما به طور بالقوه پایه و اساس جریان جدیدی در نظام حکومتی ایران گذاشت... مهمترین معضل کانون مترقی همانا نداشتن پایگاه اجتماعی در ایران بود... اسدالله علم در خاطراتش نوشت: «آخر به حزب ایران نوین چه ربطی دارد که در کنگره خود از تمام احزاب پیشرو و پسرو و کمونیست و غیرکمونیست و لیبرال و چنین و چنان دعوت کند؟» اما منصور و گروه او چهار نعل میتاختند. آنان برای یکدست کردن گروههای سیاسی دست به دامن هر گروه موافق و مخالف نظام میشدند.
ادامه مطلبمرگ مشروطه «هویدا» شد/ حکایت نخستوزیر بیاختیار و شاه پراقتدار
منصور و مشروطیت ایران واپسین نفسهایشان را با هم میکشیدند، یکی در بیمارستان پارس و دیگری در کاخ مرمر...هویدا نماینده نسلی از بوروکراتهای نظام پهلوی بود که شاه پس از خرداد ۴۲ درصدد ورود آنها به ساختار دولتی بجای نیروهای کهنهکار برآمد...هویدا گفته بود چیزی بیش از یک منشی خصوصی نیست...هویدا تسهیل کننده مسیری بود که شاه در آن عیانتر و عریانتر خویشتن خویش را بروز داد...هویدا به امینی گفته بود: نخستوزیر کیه؟ وزیر کیه؟ مجلس کیه؟ خود یک نفر است. شاه است.
ادامه مطلبهویدا به روایت عبدالمجید مجیدی: ناراضی بود اما زورش نمیرسید
ماههای آخر حکومت هویدا همان بیحوصلگی و کلافگی را که در آن روز در هویدا دیدم، دو مرتبه دیدم که واقعا خسته شده بود... با روی کار آمدن حکومت منصور یک مطلب روشن شد و آن این بود که اعلیحضرت با گذشته خودش در واقع یک نوع قطع علقه و رابطهای کرد...اعلیحضرت دیگر نمیخواست که با آن تیپهایی که در گذشته با آنها سر و کار داشته، سر و کار داشته باشد...یکی کردن نخستوزیری با دبیرکلی حزب ایران نوین به نظر من بزرگترین اشتباه هویدا بود...عیب بزرگ هویدا این بود که آدمشناس نبود.
ادامه مطلب