آنچه در مذاکره با نمایندگان کنسرسیوم نفت گذشت
به نمایندگان کنسرسیوم گفتم کسی از شما باج نمیخواهد، ایران حقوق حقه خود را مطالبه میکند... شاه دستور داد شرکت نفت یکی از شرکتهای بزرگ نفتی دنیا گردد.
به نمایندگان کنسرسیوم گفتم کسی از شما باج نمیخواهد، ایران حقوق حقه خود را مطالبه میکند... شاه دستور داد شرکت نفت یکی از شرکتهای بزرگ نفتی دنیا گردد.
بعدازظهرها همه دوستان را میشد در کافه فردوسی دید. قدری دیرتر همه در کافه شمشاد جمع میشدند...بیشتر افسرانی که در آن دوره فرماندهی ما را در دانشکده به عهده داشتند امروز بازنشسته شدهاند و یا ...
در کابینه وزیر خارجه کارآموز شدم. مرا وادار به ثبت نامههای خروجی کردند. میبایست در تمام روز، نامهها را خواند، آنها را خلاصه کرد، ثبت کرد و بعد آنها را خلاصه و در چند کلمه ...
فرانسه! خاک آزادی و پناهنده فراریها! تو تسلیم میشوی؟!...در روزنامه با خط بزرگ این جمله نوشته شده بود: امروز صبح سپاهیان انگلیس و شوروی داخل خاک ایران شدند. تهران و سایر شهرهای ایران بمباران شدند. ...
منظره این زن و چهار چرخی که در مقابل خود میکشید یکی از دردناکترین تابلوهای جنگ بود و دیوانگی و سبعیت دنیای متمدن قرن بیستم! را یک بار دیگر با تمام قساوت خود متجسم مینمود. ...
اروپا برای همه ما قارهای بود که در آن حیات دنیا ثبات و قوام میگرفت. بدون شک من در آن لحظه به خود میبالیدم که به سوی سرزمینی میروم که غذای زندگی فکری من بود...امیدوارم ...
پشت قرآن در صفحه سفید قبل از سوره فاتحه الکتاب، مادربزرگم یادداشت کرد که من قبل از آفتاب یک روز سرد زمستانی به دنیا آمدم...دولت ایران پدرم را مامور کرده بود که میان پادشاه یمن ...