آنچه در مذاکره با نمایندگان کنسرسیوم نفت گذشت
***
سال گذشته خاطرات خودم را تا پایان دانشکده افسری و دریافت دیپلم ستوانی توپخانه برایتان شرح دادم. در آن زمان جوانی بود و شکوه و لباس متحدالشکل زیتونی روشن و چکمههای سیاه براق و کاسکت موازی با سر.
امروز که از مرز پنجاه سالگی زندگی گذشتهام این بازگشت به گذشته برایم یادآور خاطرات خاصی است که شاید خالی از حزن نباشد. اکنون گذشت زمان، شیارهای خود را در صورتم گذاشته و نگرانیها خطوط صورتم را سنگین کردهاند.
همانطور که در صفحات دیگر این روزنامه کوچکم یادآور شدهام امروز برایم خیلی دشوار است که خودم را در خطوط سیمای جوانی که میخواست گامهای اول را در زندگی بردارد ببینم. آهنگ سریع و تند زندگی ما و تاریخ سیر وقایع، فضای بزرگی میان آنچه که بودیم و هستیم ایجاد کرده است.
میل داشتم امسال جهشی بکنم، در فضای زمانهای پیش و قسمتی از روزنامه زندگی را فراموش کنم و حتی قسمتی از این مطالب را که مربوط به زندگانی خودم میشود حذف کنم. میخواستم به سالهای بعد از جنگ بپردازم و مقایسههایی بکنم با امروز اما متاسفانه دو چیز مرا از انجام چنین کاری منع کرد:
گفتوگو با نسل جدید
دلیل اول اینکه نسل جدیدی که همیشه میل داشتم او را مخاطب قرار دهم عمری دارد که عمر زمان تکنولوژی است، بنابراین گذشته نزدیک که دوره عدم ثبات و تزلزل بود، مورد علاقه و توجه او شاید نمیتوانست باشد. این بیست سال اخیر آنچنان دگرگونگیها و واژگونیها در خیلی چیزها به وجود آورده که دوره ده سال پیش از آن را، از میدان دید آنها به کلی محو کرده است. در این فاصله زمانی توجیه مطالب، منطق و حتی تفاهم به وجود آمده است. آیا جوان بیست و چند ساله امروزی میتواند جوان بیست و اندی سال را که من در آن زمان بودم درک کند؟ آیا این جوان امروزی همان شک و تردیدهایی را که من در زمان خودم داشتم دارد؟ آیا چه کتابهایی را خوانده است؟ آیا همان کتابهایی را که من خواندهام او دیده است؟ آیا تکنیکهای تازه مثل رادیو، تلویزیون، صفحه، ضبط صوت او را به شکل و نوع دیگری نساخته یا تحت تاثیر قرار نداده است؟
این یک دلیل بود. دلیل دیگر من، اگر بشود اینطور گفت، از نوعی دیگر بود و ماهیت دیگر داشت.
دفترچههای یادداشت
برای آنکه دفترچههای یادداشت خودم را مجددا بخوانم و صفات اصلی را از آن بیرون بکشم و مجددا یادداشت کنم و یادداشتهای این زمان را هم بدان علاوه کنم باید تمام کار روزانهام را کنار بگذارم تا وقت کافی داشته باشم که طبق یک رویه و شیوه علمی، نظمی به این کار بدهم و اکنون وقت برایم کمیاب است.
شاید بهتر میشد اگر امسال اصلا چیزی نمینوشتم و این کار را به سال بعد موکول میکردم. اما جواب منفی هیچوقت آقای طباطبایی را متقاعد نمیکند. او برای دریافت یادداشتها و مقالهها همیشه آماده است ولی نحوه وارد شدن او به موضوع و وادار کردن شما به نوشتن هر سال فرق میکند. امسال ظاهرا او ایستادگی بسیار از خود نشان نمیدهد ولی شما خودتان به خوبی میتوانید دریابید که باید این کار را طبق خواسته او انجام دهید. مثل معمول این بار هم خودم را گیر انداختم. حال ببینم با دنبال کردن نظم و ترتیبی غیر از آنچه که قبلا پیش خود فکر کرده بودم چه مطالبی میتوان به رشته تحریر درآورد.
مشکل پیدا کردن وقت کافی
در این وقت سال، باز از لحاظ یافتن وقت کافی این کار مشکلتر به نظرم میآید، زیرا که درست این زمان با ایام تدوین بودجه منطبق میگردد و جنگ بودجه به زودی آغاز میگردد که تا پایان سال بدان مشغول خواهم بود. همه آن عده از هموطنانم که انتظار تغییرها و تحولهای بزرگ در کشورمان دارند دلایل جدیدی برای امیدهای تازه در بودجههای امسال برای خود جستجو میکنند.
آگاهی ندارند و یا خوب آگاهی ندارند
شک ندارم که گروه بسیاری از برادران و خواهران ما هستند که از حقایق واقع، از امکانها، از راهحلهای با ارزش، از انتخابهایی که باید کرد (و نیز از وسوسههایی که باید خود را دور نگاه داشت) آگاهی ندارند و با خوب آگاهی ندارند.
ما ناچار در همه جا باید طرز فکرهای نو و دیدهای جدید و سیستمهای تازه را به مرحله عمل بگذاریم. این کار آسان نیست زیرا روشهایی که از چندین نسل پیش به عنوان مدیریتهای سنتی به ارث به ما رسیده، تقریبا برایمان عادی و طبیعی شده است. این اراده و دیدهای جدید و این طرز فکرهای نو طبعا موجب اخذ تصمیمهایی در بخش اقتصادی شده است.
خاطراتی از نفت
چون در آنجا هم باید دموکراسی به معنای وسیعترین آن حکومت کند، اما این سال زیر آیت نفت دارد به پایان میرسد و شاید جالب باشد خاطراتی را که درباره این ماده سوزان و آتشزا (نه فقط وقتی مصرف میشود بلکه حتی وقتی راجع به آن حرف هم زده میشود) به یاد آورم.
کشور ما ایران در همه وقت و در هر دوره و زمان رویه خاص خود را برای دفاع از منافع خویش داشته و این دفاع همیشه در آخر کار به نفع کلیه کشورهای تولید کننده نفت تمام میشده است.
یادی از دوران خدمت من در شرکت ملی نفت ایران
دوران خدمت من در شرکت ملی نفت ایران این امکان را به من داد که مسئله را از دید عمیقتری بشناسم. تردیدی نیست که در سمت یک مدیر شرکت ملی نفت من نمیتوانستم همه زیر و بمهای موضوع و مطالب مربوط به نفت را درک کنم. مخصوصا که دستهبندیهایی هم در شرکت ملی نفت وجود داشت.
دستهبندی افرادی که مقابل هم میایستادند و احساسات فردی بعضی نسبت به بعضی دیگر در لباس سیاستهای نفتی ضد و نقیض، بعضی اوقات بروز و ظهور میکرد. در آن زمان یک نوع جنگ و مبارزه بین افراد ـ که شایسته نبود ـ ما را وادار به تشکیل جلساتی میکرد که تمامی نداشت.
دستورهای شاهنشاه
شاهنشاه دستورها داده بودند که شرکت ملی نفت ایران خود را آماده کند برای اینکه یکی از شرکتهای بزرگ نفتی دنیا گردد و قراردادهایی که با شرکتهای جدید بسته میشد امتیازات و برتریهای بسیار و قابل توجه در مقام مقایسه با قرارداد کنسرسیوم برای ما قائل میشد و این قراردادها که با شرکتهای جدید بسته شده بود همه با الهام از شخص شاهنشاه عملی گشته بود. کارشناسان ما در سطح و عرض درک این سیاست طویلالمدت که کشور ما را وادار میکرد تصمیمهای انقلابی در این میدان فعالیت (مانند میدانهای دیگر) بگیرد، نبود.
استعدادها و شور و شوق فراوان
من خود شخصا بیشتر مشغول امور اداری و اجتماعی شرکت بودم تا امور فنی آن. در شرکت ملی نفت در آن زمان افراد جوانی بودند که استعداد بسیار و شور و شوق فراوان داشتند ولی در موقعیت و محلهای فرماندهی نبودند.
بعضی از کسانی که در دوره شرکت سابق نفت انگلیس و ایران بزرگ شده بودند هنوز هم با وجود آنکه سالهای سال از زمان ملی شدن نفت ایران گذشته بود باز یک احساس زیردستی و مادونی داشتند، نه خود را از آن رویه و روش سازشکاری نسبت به شرکتهای خارجی میتوانستند فارغ و آزاد کنند و نه از یک رویه خشن و جنگجویانه میتوانستند خود را کنار نگاه دارند که این هم اثر عقده کوچکی و حقارت قدیم بود که میخواستند آن را مبدل به عقده برتری کنند. از دید من هر دو رویه خوب نبود و نیست.
به خاطر منافع کشور
ما باید بدون هیچگونه «عقده» با این مسائل روبهرو شویم و فقط و فقط منافع کشورمان را در خاطر داشته باشیم. من میدانستم که در این زمان شاهنشاه اغلب میبایست شخصا نظارت کنند تا خطوط سیاست ایران فراموش نشود و کلمه به کلمه دنبال گردد. مطالب بسیاری هست که باید در این زمینه به موقع خود گفته شود که برای وقت دیگر میگذاریم.
در این سال چون ما وارد بحث با آنها شدیم و توانستیم امتیازهای قابل توجهی به دست آوریم میخواهم از بعضی خاطرات که مربوط به مذاکرات نفت میشود و من در سمت وزیر دارایی این مذاکرات را انجام میدادم برای خوانندگان سالنامه گرامی دنیا یاد کنم.
در سمت وزارت دارایی
وقتی شرکت ملی نفت را ترک کردم برای آنکه سمت وزارت دارایی را برای عهده گیرم فکر میکردم خط کاری را که مربوط به امور نفت میشود ترک کردهام ولی امروز که فکر میکنم میبینم که در این سمت اخیر خودم خیلی بیشتر از زمانی که در شرکت ملی نفت بودم با سیاست نفتی ارتباط کار پیدا کردم و بدان مشغول شدم.
در آن موقع بود که از نزدیک دیدم چگونه شاهنشاه این سیاست را رهبری میفرمایند و چگونه میتوان با در نظر داشتن منافع کشور پیوسته امور را با دقت پیش برد. حرکت من از شرکت ملی نفت به سرعت انجام گرفت.
اولین کار من در وزارت دارایی
پس از ورود به وزارت دارایی از همان روزهای اول لازم بود به امر آماده کردن بودجه بپردازم. بودجه مملکتی در آن زمان در شعاع عمل وزیر دارایی قرار داشت. در بعضی قسمتها میبایست همکارانی هم برای خود انتخاب کنم و نیز درباره آماده کردن یک قانون مالی هم اقدام نمایم.
برای آنکه کارهای مربوط به نفت را در وزارت دارایی دنبال کنم از دکتر اقبال خواستم که فرخ نجمآبادی را به وزارت دارایی منتقل کند و بعد او را به سمت مدیرکل امور نفت تعیین کردم. نجمآبادی را در شرکت ملی نفت در حین کار شناخته بودم. او یک طرز تفکر ریاضی دارد و خیلی دقیق است و در عین حال کمی هم شاعر. در کارهای مربوط به تولید نفت تخصص یافته و اطلاعات وسیع و مطمئنی هم دارد. تا حد قاطعیت وطنپرست و به اصطلاح با تمام وجودش تا نوک انگشتان «تکنوکرات» بود.
ارزش برای کسانی که روحیه منتقد دارند
من همیشه برای یک روحیه منتقد و مستعد تجزیه و تحلیل مسائل، ارزش فراوان قائل بودم. برای من روشن بود که او راه پیشرفت درخشانی در پیش داشت و هر جا هم که رفت اثر و یادگاری از خودش به جا گذاشت. در مدت کوتاهی قسمت مدیریت خود را در وزارت دارایی منظم کرد و نظم و نسق لازم بدان داد. در کارهای مربوط به ما و اقدامات ما هم از لحاظ کار نفوذی پیدا کرد و توانست یک ارتباط هماهنگ و مرتب با شرکت ملی نفت ایران برقرار سازد.
کسب اهمیت «اوپک»
در آن زمان تشکیلات کشورهای صادرکننده نفت که به نام اوپک خوانده میشود رفته رفته داشت کسب اهمیت میکرد. اولین جلسه اوپک در سپتامبر سال ۱۹۶۰ (از دهم تا ۱۴ آن ماه) در بغداد تشکیل شده بود و در آن نمایندگان دولتهای ایران، کویت، عراق، عربستان سعودی و ونزوئلا به عنوان عضو شرکت کرده بودند، بر این اساس که:
۱) اجرای برنامههای توسعه ضروری باید اکثرا به وسیله درآمد حاصل از صادرات نفت تامین شود.
۲) اعضاء باید موازنه بودجه ملی خود را با اتکاء به درآمد نفت تنظیم و تدوین کنند.
۳) نفت یک منبع تمامشدنی است و چون تمام شد باید منابع دیگر جایگزین آن گردد.
۴) همه ملتهای عالم به خاطر نگاهداشت سطح زندگی خود باید به عنوان منبع اولین نیرو و تولید نیرو متکی به نفت باشند.
۵) هر تغییر و تبدیلی در بهای نفت به طور قطع و تعیین در برنامههای اعضاء اثر خواهد گذاشت و موجب دگرگونیهایی خواهد شد که نه فقط مضر به حال اقتصاددانها است بلکه به احتمال مضر به حال همه ملتهای مصرفکننده خواهد بود و در نتیجه تصمیمهایی گرفته شد مبنی بر اینکه ترتیبی اتخاذ گردد که پایین آمدن قیمتها که در پایان سال انجام شده بود به حال اول باز گردد و رویهای اتخاذ گردد که قیمتها ثابت بماند، با توجه به تنظیم تولیدات نفتی و با توجه به منابع کشورهای تولید کننده و مصرفکننده.
قسمتی از مذاکرات منتشر نشده نفت
ایران توانایی و قدرت کار خود را که پیوسته از شاهنشاه الهام میگرفت مکرر در جلسات اوپک آشکار ساخت و نفوذ و طرز فکر درست خود را به اعضای اوپک نشان داد. اعضای اوپک هم به نظرات صادقانه و درست ایران رفته رفته داشتند پی میبردند. در این میان بیهوده نیست اگر برایتان قسمتی از مذاکرات نفت را که در دسامبر سال ۱۹۶۴ در تهران و لندن انجام آن به عهدهام محول شده بود یادآور شوم تا ملاحظه شود که کار نفت در چگونه محیطی و با چه طرز فکر و استدلالی انجام میشده. در آن هنگام تصدی وزارت دارایی با من بود. خوب به یاد دارم که پیشنویس اولین طرح قرارداد الحاقی در تاریخ یازدهم سپتامبر ۱۹۶۴ که توسط کنسرسیوم نفت تنظیم گردیده بود در لندن تسلیم نمایندگان ایران شد.
نظریه نمایندگان کنسرسیوم
در تاریخ ۲۶ سپتامبر پس از تجدید نظرهایی که در مورد پیشنهاد ایران به عمل آمد نمایندگان کنسرسیوم چنین وانمود کردند که متن قرارداد به صورت قطعی درآمده و کاری که باقی مانده فقط آنست که گروه کارشناسان ایرانی باید روی ترجمه فارسی آن کار کنند. ولی نظرهای آنها را باز هم قابل قبول ندانستم.
روز نهم دسامبر ۱۹۶۴ (۱۸ آذر ماه سال ۱۳۴۲) آقایان ورین و کلارک حقوقدانان کنسرسیوم به تهران آمدند و ناهار را با من صرف کردند. در این جلسه ایرادات مربوط به ماده حکمیت و ماده مفاصا حساب را که در پیشنهاد آنها بود صریحا به آنها تذکر دادم. به نظر میرسید امر به اعضا کنسرسیوم نفت مشتبه شده باشد و میخواهند حرفهای غیرمعقول تحویل ما بدهند.
ورود نمایندگان کنسرسیوم به تهران
روز دوشنبه ۱۴ دسامبر آدیسون و پارکینسون از لندن به تهران آمدند و مذاکرات را در دفتر من شروع کردند. در این مذاکرات هم در مقابل فشار کنسرسیوم درباره مواد حکمیت و مفاصا حساب همچنان سخت ایستادگی به عمل آمد. آدیسون گفت ما نمیدانیم چرا باید هر چه ایران میگوید قبول کنم و آیا ما مدیون ایران هستیم و اگر چنین هم باشد باید آن را از میان برداریم. سخت برآشفتم و گفتم اشتباه میکنید اینجا تصور و وهم مطرح نیست. بدانید که کسی از شما باج نمیخواهد بلکه ایران حقوق حقه خود را مطالبه میکند.
تهدید نمایندگان کنسرسیوم
نمایندگان کنسرسیوم به حالت تهدید گفتند که چنانچه قرارداد تا پایان سال ۱۹۶۴ امضاء و تقدیم قوه مقننه نگردد و پیشنهاداتی که دادهاند دیگر اعتبار نخواهد داشت. بعد از این جلسه یکی از مدیران شرکت ملی نفت گفته بود که نحوه صحبت من با نمایندگان کنسرسیوم درست نبود.
پوزشخواهی آدیسون
بعد «واردر» به قصد پوزش از طرز صحبت آدیسون، از کنسرسیوم نفت به من تلفن کرد که آیا با آدیسون کاری دارم؟ به او جواب دادم «خیر ابدا» با ایشان کاری ندارم و بلافاصله آدیسون تلفن کرد و از حرفهایی که در آن جلسه زده بود سخت پوزش خواست. روز سهشنبه ۱۵ دسامبر اطلاع دادم که باید جلسهای تشکیل شود برای ادامه رسیدگی به کار نفت.
عدم قبول تقاضای شرفیابی نمایندگان کنسرسیوم
این جلسه در دفتر فلاح (که از لحاظ معلومات نفتی و احاطه در مسائل نفت کارشناس برجستهای است) با عضویت فرخ نجمآبادی و موحد و فروزان و ورین و کلارک از طرف کنسرسیوم تشکیل شد و نجمآبادی به نمایندگی از طرف وزیر دارایی و سایرین نکات ایراد ایران را مطرح کرد. چون مذاکرات به نتیجه نرسید بلافاصله آدیسون و پارکینسون از طرف کنسرسیوم تقاضای شرفیابی به حضور شاهنشاه را کردند اما شاهنشاه آنها را نپذیرفتند. عصر همان روز به اتفاق فلاح شرفیاب شدم و مراتب را به شرف عرض ملوکانه رساندم.
جزئیات مذاکرات به عرض میرسد
در مقابل سؤال شاهنشاه در مورد قیمت نفت خام گچساران مطالبی به عرض رساندم و استدعا کردم که اجازه فرمایند نجمآبادی جزئیات را به عرض برساند و او هم دلایل آنکه چرا ما معتقدیم قیمت نفت گچساران پایینتر از قیمت واقعی اعلان شده است به عرض رساند و اضافه کرد که به کنسرسیوم پیشنهاد شده که چون لازم است بین قیمت اعلان شده نفت خامهای مختلف در خلیج فارس رابطهای موجود باشد باید فرمولی پیدا کرد تا با استفاده از آن قیمت نفت خامهای مختلف (از نفت سنگین منطقه بیطرف گرفته تا نفت سبک قطر) قابل استنتاج باشد و البته این فرمول مورد قبول ما هم باید باشد که با به کار بردن آن بتوان قیمت نفت خام گچساران را حساب کرد.
شاهنشاه از این رویه کنسرسیوم تعجب فرمودند و اصولا از نحوه پیشرفت مذاکرات با کنسرسیوم ناراحت شدند و فرمودند قسمتهایی از قرارداد که وضع ما را تضعیف میکند به هیچوجه نمیتواند مورد قبول باشد.
وصول تلگراف برای مسافرت به لندن
روز جمعه ۱۸ دسامبر تلگرافی دریافت کردم که مرا برای مذاکره به لندن دعوت کرده بودند. پس از کسب اجازه روز دوشنبه ۲۱ دسامبر به اتفاق فلاح، نجمآبادی، موحد و فروزان عازم لندن شدم. در لندن وقتی به طبقه بالا در محل کار کنسرسیوم در فینسبوری اسکوار رسیدیم یکی دو دقیقه فاصله شد.
در این مدت نجمآبادی که بسیار حساس است تصور کرد شاید میخواهند به وزیر دارایی توهین کنند ولی بلافاصله بعد آدیسون شخصا آمد و به اتفاق فلاح به اتاقی که در آن «پیچ» و «پاتینسون» بودند رفتیم و مذاکرات شروع شد ولی نتیجهای به دست نیامد.
مذاکره در محل سفارت ایران
ظهر همان روز به اتفاق فلاح به سفارت شاهنشاهی رفتم. قبلا به پیچ و پاتینسون و آدیسون هم اطلاع داده شده بود که آنها هم بیایند. من از این جهت که کنسرسیوم فقط قبول کرده بود موضوع مفاصا حساب از متن قرارداد خارج شود ولی در موضوع حکمیت همچنان ایستادگی از خود نشان میداد سخت ناراحت بودم. در مذاکراتی هم که انجام شد صریحا به آنها گفتم که ترتیبات داوری را طبق پیشنهاد آنها به هیچ وجه قبول ندارم. به همین دلیل جلسهای را که بعدازظهر در اداره کنسرسیوم قرار بود تشکیل شود لغو کردم.
عقبنشینی شروع شد
روز چهارشنبه ۲۳ دسامبر ۱۹۶۴ مذاکرات کمیته کارشناسان آغاز شد. در این جلسه نمایندگان کنسرسیوم کمی از حرفهای خود صرفنظر کرده عقب نشسته بودند. در پیشنهاد جدید خود در مورد داوری هم تجدید نظری به عمل آورده بودند ولی در جای دیگر این نظر خود را به شکل دیگری گنجانده بودند که نتیجه آن همان شناختن حق یکجانبه از طرف آنان بود.
جلسات دیگری هم تشکیل شد و هر بار صراحتا به آنها یادآوری شد که ایران نمیتواند زیر بار اینگونه ترتیبات یکجانبه و غیرمنصفانه برود و منافع و موقعیت خود را برای سرتاسر مدت قرارداد نسبت به دعاوی که پیشبینی آن در وضع حاضر ممکن نیست به مخاطره اندازد.
حالا یکی از مدیران نفت به عکس معتقد است که پیشنهاد کنسرسیوم در مورد حکمیت به هیچوجه وضع ما را تضعیف نمیکند و به قدری در این عقیده راسخ است که میگوید حاضر است با هر مشاور حقوقی دیگر موضوع را مورد بحث قرار دهد و او آماده شرط بستن هم شد چون عقیده داشت که نظر او حتما مورد تائید قرار خواهد گرفت. چهارشنبه شب بود که من به نجمآبادی و موحد تلفن کردم که فردا باید برای مذاکره و مشورت با کارابیبر مشاور حقوقی بینالمللی به پاریس بروند.
دفاع کنسرسیوم از نظریه خود
روز پنجشنبه ۲۴ دسامبر ۱۹۶۴ در جلسهای که فلاح، پیچ و پاتینسون هم در آن شرکت داشتند شرکت کردم. کنسرسیوم کماکان در نظر خودش درباره حکمیت راسخ است و به شکل دیگری از آن دفاع میکند.
شب پنجشنبه ۲۴ دسامبر یعنی شب کریسمس نجمآبادی و موحد را به پاریس فرستادم. فردای آن روز جمعه ۲۵ دسامبر مطابق با چهارم دی ماه ۱۳۴۳ به من اطلاع دادند که کارابیبر تمام نظرات را قبول کرده و حتی طبق گزارش آنها کارابیبر «از ما هم دو آتشهتر» بوده است. کارابیبر گفته بود مطالب ایران به قدری معقول است که تصور نمیکند قبولاندن آن به کنسرسیوم کسی را با اشکال روبهرو کند.
شرح جریان ملاقات و مذاکرات پاریس
روز شنبه ۲۶ دسامبر فلاح در اتاق من بود که نجمآبادی و موحد پس از ملاقات با کارابیبر از پاریس برگشتند و جریان را به من مفصل اطلاع دادند. نجمآبادی و موحد میگویند حالا مرتب از تهران تلکس میرسد که نتیجه مذاکرات و اوضاع مخابره بشود. نجمآبادی و موحد قسمت تلکس هتل را اشغال کرده بودند و فروزان پای تلکس نشست و مذاکرات حضوری با تهران را آغاز کردند.
هر سه نفر آنها به من گفتند که با وجود آنکه سعی کردهاند جوابهای قانعکننده و به اندازه کافی روشن بدهند که دیگر محتاج توضیحات اضافی نباشد ولی متاسفانه این نحوه تماس با تهران دارد کم کم گرفتاری زیاد برای آنها پیش میآورد.
در اینجا بیمناسبت نیست که به خصوصیات موحد و فروزان اشاره کنم. موحد اطلاعات ادبی خوبی دارد و در مسائل حقوقی هم وارد است و متون حقوقی خوب ترجمه میکند ولی نمیدانم کدام یک از این خصوصیات او بر دیگری میچربد و سفرنامه ابنبطوطه را هم که ترجمه کرده خواندم و به هر صورت شخصی است مطلع. فروزان هم در آن ایام در میان دو تمایل و نظر مردد بود و نمیدانست کدام تمایل و نظر را تایید کند.
باز هم نظرات ما را قبول نکردند
به هر حال روز دوشنبه ۲۶ دسامبر در اداره کنسرسیوم جلسهای بود ولی دیدم باز هم نظرات ما را آنها قبول نمیکنند، فکر کردم بلافاصله برای عرض گزارش حضوری به تهران برگردم. صبح یکشنبه در اتاق من جلسهای شد. نظر فلاح این بود که حالا زود است به تهران برگردیم چون طرح دیشب کنسرسیوم به نظر او طرح نهایی نیست و نظر کنسرسیوم هم هنوز معلوم نشده است مثل اینکه اطلاعات خصوصی داشت. بعد من به سفارت شاهنشاهی رفتم. روز دوشنبه ۲۸ دسامبر گروه کارشناسان را به سفارت احضار کردم. در آنجا بحث شدیدی بین نجمآبادی و پیچ راجع به مسئله قیمت نفت خام گچساران درگرفت و نجمآبادی به او گفت که به نظر وی ایران میتواند این موضوع را به داوری بکشد.
پیچ با نهایت عصبانیت گفت که تا به حال در تمام مدت خدمتش در صنعت نفت حرف بیربطی مثل این حرف نشنیده است. در اینجا اردشیر زاهدی سفیر شاهنشاه حرف او را قطع کرد و با عصبانیت خطاب به پیچ گفت که اجازه نمیدهد نسبت به نجمآبادی با این لحن صحبت کند و تقریبا عذر او را خواست و چند دقیقه بعد پیچ و پاتینسون سفارت را ترک کردند.
گفتوگوی تند بین موحد و فلاح
در جلسه دیگری که پس از رفتن آنها تشکیل شد گفتوگوی تندی بین موحد و فلاح پیش آمد. موحد عقیده داشت که این ماده حکمیت را کنسرسیوم به عنوان deterrant گذاشته که ایران را متوجه کند در اقدامات خود دقت کند.
فلاح عصبانی شد که این طرز تقریر موحد درست نیست زیرا حالت دامن به آتش زدن دارد و بدین معنی است که باید جواب منفی به کنسرسیوم داد. موحد گفت که او نظری ابراز نکرده بلکه شرح ماوقع را تعریف کرده و فلاح جواب داد که خیلی آسان است آدم نه بگوید و از انجام کار جلوگیری کند و از خود قهرمان بسازد.
عرض جریان کامل مذاکرات
اردشیر زاهدی و من گفتوگو را قطع کردیم و قرار شد جریان به صورت کامل به شرف عرض برسد. در خلال این اوضاع به مامورین خودمان گفتم که با یک شرکت انگلیسی مشاوران حقوقی هم مشورت کنند. این کار را کردند و آنها هم تایید کردند که طرحهای پیشنهادی کنسرسیوم وضع ایران را از لحاظ حکمیت تضعیف میکند. ساعت ۲ بعدازظهر چهارشنبه سیام دسامبر ۱۹۶۴ به فرودگاه رفتم که به اتفاق اعضاء هیات نمایندگی به ایران بازگردم. در فرودگاه آخرین طرح پیشنهادات کنسرسیوم را به من دادند و ساعت چهار بعدازظهر هواپیما به سوی تهران حرکت کرد.
شرفیابی به اتفاق نخستوزیر
عصر روز سی و یکم دسامبر ۱۹۶۴ (۱۰ دی ماه ۱۳۴۳) به اتفاق مرحوم حسنعلی منصور نخستوزیر و اعضاء هیات نمایندگی به حضور شاهنشاه شرفیاب شدم. مفصلا جریان را به عرض رساندم.
بلوفی بیشتر نیست
شاهنشاه پس از استماع گزارش و چندین سؤال در مورد نظرات کارابیبر و مشاورین حقوقی فرمودند که حقیقتا این شرکتهای نفتی خیال میکنند که به ما عطیهای میدهند و هنوز درک نکردهاند که ما حقوق حقه خود را میخواهیم و گذاردن ماده حکمیت به نحوی که پیشنهاد کردهاند و در حقیقت مانند شمشیر دموکلس میباشد به هیچ وجه مورد قبول نیست و خطاب به همه حاضرین فرمودند: «به هیچ وجه زیر بار نروید و اگر ایستادگی کردند قبول نخواهیم کرد و اینکه تهدید میکنند که اگر قرارداد الحاقی تا ۲۵ ژانویه تصویب نشود از اعتبار ساقط است بلوفی بیشتر نیست و ما منافع ایران را فدای این چندرغازها نخواهیم کرد.» پس از این شرفیابی نفس راحتی کشیدم. نجمآبادی از خوشحالی نزدیک بود بیهوش بشود. این یک صفحه از تاریخ زنده نفت بود که برایتان آوردم.
اتحاد و اتفاق شرکتهای نفتی
واقعیت این بود که شرکتهای نفتی خارجی همه با هم متحد و یکصدا بودند ولی ما حتی در موقع بحث و مذاکره با آنها در میان خودمان هم آن اتحاد و آن اعتماد لازم را نداشتیم. از این بالاتر وقتی هیاتی به ماموریت میرفت در بین اعضای هیات هم آن یکنواختی و آن هماهنگی لازم وجود نداشت و حتی در بسیاری موارد تناقضهای شدیدی موجود بود.
این تناقض در کار خبرهها و کارشناسان فنی هم به خصوص در موقع عکسالعمل در قبال پیشنهادهای خارجیها با دادن پیشنهادها محسوس بود. آیا این پیشنهاد فنی به صرفه و صلاح کشور ما است؟ آیا منافع ما را تامین میکند؟ در این مورد هم کارشناسان نفتی اتفاق نظر و وحدت فکر نداشتند. وظیفه خطیری در دفاع از منافع کشور بر عهده من بود و میبایستی طوری عمل نمایم که با کسب اطلاعات لازم و مورد نیاز از آنها در موارد گوناگون شخصا نظر لازم را اتخاذ و روی آن عمل کنم.
عدم وجود اتحاد و اعمال نظرات خصوصی
من خوب میدانستم که در موضوعهای مختلف فنی کارشناسان ما متحد نیستند و میدانستم که گاه نظرات خصوصی آنها در اظهار عقیدههای عمومی هم متاسفانه مؤثر است. اینکه چه کسی از میان نمایندگان اعزامی ما پیشنهاد میکند برای ما اهمیت بیشتری پیدا میکرد تا اینکه اصل پیشنهاد و یا اصل نظر چیست.
اما این نقطه اتکا و این خوشبختی همیشه بود که چه در هنگام تصدی کار نفت در وزارت دارایی و چه اکنون از نزدیک شاهد بودم و هستم که شخص شاهنشاه در تمام امور، رسیدگیها و ارزیابیهای لازم را میفرمایند و نکات انحراف را میبینند و ملاحظه میکنند و با توجه به همه جنبههای کار نفت تصمیم لازم را اتخاذ میفرمایند و این دقت و تعمق شاهنشاه که نتیجه آن تصمیمهای درست و به موقع بود در همه موارد ما را از انحراف محفوظ میداشت و ما را موفق و موید میکرد. خوب یادم هست که مجددا نمایندگان کنسرسیوم به تهران آمدند و باز هم به ایستادگی خودشان ادامه میدادند.
شرفیابی اعضای هیات نمایندگی ایران و کنسرسیوم
وقتی قرار شد حضور شاهنشاه شرفیاب شوم، همه اعضاء هیات نمایندگی از جمله نجمآبادی و سایرین فکر میکردند در این جلسه چه تصمیمی گرفته خواهد شد؟ و آیا در مقابل حرفهای آنان شاهنشاه چه عکسالعملی از خود نشان خواهند داد چون نمایندگان کنسرسیوم همچنان در روی حرفهای خودشان ایستاده بودند. بالاخره به اتفاق سه تا «پ» یعنی پیچ، پارکینسون و پاتینسون شرفیاب شدم.
نفوذ کلام شاهنشاه
شاهنشاه در اتاق بالای قصر شهری تشریف داشتند من قبل از آنها شرفیاب شدم و خلاصه مذاکرات را حضورشان تقدیم کردم. معمولا وقتی میهمان میآید شاهنشاه اجازه نشستن به آنها میدهند و خودشان هم مینشینند اما این بار خودشان ایستادند و آنها را ایستاده پذیرفتند و خطاب به آنها فرمودند: «خوب چه میگویید» و بدون آنکه منتظر جواب آنها بشوند ادامه دادند: «ما به هیچ وجه نمیتوانیم نظرات شما را بپذیریم. آنچه که وزیر دارایی گفت همانست و تغییری هم در آن نخواهیم داد…»
و سپس لحظهای مکث فرمودند و نمایندگان کنسرسیوم بیدرنگ بدون چانه یا عرض مقدمهای در جواب گفتند: «بسیار خوب ما هم قبول داریم…» بدین ترتیب نگرانی ما برطرف شد. کلام شاهنشاه کار خود را کرده بود و یک قدم دیگر در راه حفظ منافع کشور به دستور شاهنشاه برداشته شد.
نظر شما :