کودک سربازان هیتلری
جوانان نازی که جنگاور شدند
اووه کلوسمان / ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
تاریخ ایرانی: جوانان هیتلری و اتحادیه دختران، چهره یک اجتماع و جامعه بیطبقه را از خود به نمایش میگذاشتند. این جوانان که در واقع از طریق اردوهای تفریحی و برنامههای فرهنگی به خیل جوانان هیتلری جذب میشدند در نهایت به عنوان کودک سرباز مورد استفاده قرار گرفتند.
آن مردان جوانی که با لباس متحدالشکل در ورنیگرود واقع در بخش نوردهارتز به یک ویلا نزدیک میشدند، به آچار پیچگوشتی مسلح بودند. آنها بدون آنکه از صاحبان خانه چیزی بپرسند سراغ دو تابلوی نصب شده روی دیوار بیرونی ویلا رفتند و آن دو تابلو را که بر روی یکی از آنها عبارت «فقط برای ورود خدمه» و بر روی دیگری جمله «ویژه ورود مالکان» دیده میشد، از روی آن دیوار برداشتند. اعتراض پر سروصدای صاحبخانه هم نتوانست خللی در اراده این جوانان پدید آورد و از نیروهای پلیس هم ترسی نداشتند، زیرا آنان اعضای گروه موسوم به جوانان هیتلری یا همان HJ بودند و حزب حاکم ناسیونال سوسیالیست یا همان حزب نازی یا همان NSDAP را پشت سر خود داشتند.
حرکتها و اقدامهایی اینگونه توسط گروههای سازمانیافته جوانان هیتلری یا گروه ضمیمه آن یعنی «خلق جوان آلمانی» از سال ۱۹۳۳ در سراسر خاک آلمان جریان داشت. رهبران خلق جوان آلمانی پیشاپیش ماموریت و وظایف این نسل آینده را اعلام کرده بودند: «جامعه ناسیونالسوسیالیست باید بر فخرفروشان و خودستایان غلبه کند.» از همین رو بود که دستور امحای تابلوهایی نظیر آن دو تابلو صادر شد.
این اقدام و اقدامات مشابه دقیقا در راستای مقالهای بود که در جولای ۱۹۳۵ در مجله «خواستن و توانستن» خطاب به «نهادهای رهبری جوانان ناسیونالسوسیالیست» نوشته شده بود. نویسنده در این مقاله که عنوان «علیه ارتجاع فئودالی» داشت، به شدت علیه «آن بورژوازی فربهای که ما جوانان از آن متنفریم» تاخته بود. این نشریه متعلق به جوانان هیتلری علیه «جبهه سرمایهداری بورژوا» و به ویژه علیه جوانان و دانشجویان راست محافظهکار و غالبا اشرافزاده موضع میگرفت. به عبارت دیگر جوانان نازی یا آن آلمان نوین سوسیالیست در نقطه مقابل و رودرروی «این گروه حاکم» قرار داشت. این خطمشی توسط «بالدور فون شیراخ» یعنی همان مردی که در سال ۱۹۳۱ به عنوان «رهبر جوانان رایش» منصوب شد در نظر گرفته شده بود. شیراخ بر این باور بود که نسل آینده به یک «قرن سوسیالیستی» پای خواهد گذاشت و این نسل از پشتیبانیهای «یک ملت کامل» برخوردار است. «پرچم جوانان هیتلری» به زعم شیراخ «نماد جامعه بیطبقه» بود. این مساوات در لباس متحدالشکل جوانان هیتلری نیز نمود داشت: «پسر یک میلیونر همان لباسی را میپوشد که پسر یک مرد بیکار به تن دارد.» جوانان هیتلری بدون توجه به ثروت پدر و مادرهایشان میتوانستند به صورت کاملا عادلانه از امکاناتی مانند اردوگاههای چادری، هواپیماهای بدون موتور یا همان گلایدر استفاده کنند و به دیدن تئاترها بروند، به ویژه تئاترهایی که طی چند روز در سال ۱۹۳۸ و در هامبورگ اجرا شد.
کار جوانان هیتلری به گفته شیراخ بر پایه عبارت مبهم «اصول انقلابی رهبری شخصی جوانان» قرار داشت و البته ایدئولوژی آنها بدون هرگونه ابهامی همان ایدئولوژی حزب نازی بود. اتحادیه دختران آلمان که یک نهاد تحت امر رهبری جوانان هیتلری به شمار میآمد نیز از همین قواعد و اصول پیروی میکرد.
بسیاری از جوانان هیتلری و دختران آلمان، دختران و پسران مردان و زنان بیکارشده آن دوره بودند و قبل از سال ۱۹۳۳ به این دو گروه پیوستند. پس از سال ۱۹۳۳ نیز بسیاری از کمونیستهای برجسته اردوگاه کمونیسم را ترک و در این دو گروه پذیرفته شدند. به همین خاطر بود که ویلهلم پیک، دبیرکل وقت حزب کمونیست آلمان و رئیسجمهور سالهای بعد آلمان شرقی در اکتبر ۱۹۳۵ و از تبعیدگاه خود در شوروی گفت که نازیها «موفق شدند جوانان را به قطار خود سوار کنند». پیک اعتراف کرد که سازمان جوانان هیتلری در سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ جوانان پرولتر را به صورت انبوه به سوی خود جذب کرده است. سازمان جوانان هیتلری که در سال ۱۹۲۶ تاسیس شد، طی شش سال توانست شمار اعضای خود را به ۵۵ هزار نفر در سال ۱۹۳۲ افزایش دهد.
اینکه یگانهای نسل آینده موسوم به جوانان هیتلری تا چه اندازه برای دیگر جوانان و مردم جذابیت داشتند، در رژه این گروه که در روز موسوم به «روز جوانان رایش» در آغاز اکتبر ۱۹۳۲ در پوتسدام برگزار شد، آشکار گردید. بر اساس برآوردها نزدیک به ۷۰ هزار پسر و دختر یعنی تقریبا دو برابر بیشتر از آنچه که انتظار میرفت، از سراسر آلمان به پوتسدام آمدند تا در بزرگترین رژه سیاسی جوانان در دنیا شرکت کنند. شعار این گروه بزرگ این بود: «از امروز علیه ارتجاع، از فردا برای انقلاب سوسیالیستی». شیراخ در این مراسم و در حضور شمار زیادی از کودکانی که به دلیل سوءتغذیه رنگ بر چهره نداشتند، به شدت علیه کابینه صدراعظم «فرانتس فون پاپن» موضع گرفت و گفت: «ما با دولتی متشکل از بارونها و گرافها هیچ وجه مشترکی نداریم.» شیراخ سپس «رهبر کارگران آلمان یعنی آدولف هیتلر» را نقطه مقابل دولت وقت عنوان کرد.
حتی در خلال دیکتاتوری نازیها و هنگامی که شمار اعضای جوانان هیتلری تا سال ۱۹۳۹ و از طریق سیستم «خدمت وظیفه جوانان» به ۷.۸ میلیون نفر رسید نیز، مسائل و مشکلات اجتماعی همچنان در کانون توجهات باقی ماند. سهم کارگران و کارمندان جوان در سلسله مراتب قدرت قابل توجه بود و در سال ۱۹۳۹ تقریبا نزدیک به ۲۱ درصد از رهبران جوانان هیتلری را کارگران جوان و ۲۶ درصد از آنان را کارمندان تشکیل میدادند.
گروه هدف برای اداره تامین اجتماعی که توسط «آرتور آکسمن» که خود از محلههای کارگرنشین برلین میآمد، همان گروه جوانان هیتلری تعیین شده بود. همکاران اصلی آکسمن در اداره تامین اجتماعی، طبق مدارک موجود، شماری از کارشناسان چپگرایی بودند که از اردوگاه کمونیستها کوچ کرده بودند. رهبری سازمان جوانان رایش همچنین برای اداره حوزه بهداشت و درمان، یکی از پزشکان قانونی و سوسیالدموکراتهای سابق را که او نیز اهل محلههای کارگرنشین برلین بود در نظر گرفت. اما نکته و مورد اصلی و جذاب برای جذب جوانان به سازمان جوانان هیتلری در واقع همان کمپین «تعطیلی بیشتر» بود. در سیستم جمهوری وایمار دانشآموزان و هنرجویان کمتر از هشت روز در سال از تعطیلات برخوردار بودند اما در قانون جدیدی که سازمان حمایت از کار جوانان در سال ۱۹۳۸ و تحت فشارهای سازمان جوانان هیتلری تصویب کرد، تعطیلات نوآموزان و دانشآموزان بسیار افزایش یافت. اما در یکی از اعلامیههای سازمان جوانان در همان زمان آمده است: «هنوز به خواستهمان نرسیدهایم. مبارزه ادامه دارد!»
سازمان جوانان هیتلری با لابیگریهای خود موفق شد که برای جوانان نیازمند مقرری در نظر بگیرد و میزان این مقرریها به مراتب بیش از آن چیزی بود که سازمانهای از هم گسسته جوانان احزاب چپگرا در سال۱۹۳۳ موفق به برقراری آن شده بودند. برگزاری رقابتهای شغلی نیز به محبوبیت جوانان هیتلری افزود و در سال ۱۹۳۴ بیش از ۵۰۰ هزار و در سال ۱۹۳۷ نزدیک به ۱.۸ میلیون جوان در این مسابقات شرکت کردند و به همین خاطر بود که هیتلر طی حکمی آکسمن را به عنوان جانشین شیراخ به ریاست سازمان جوانان هیتلری منصوب کرد.
اما خوشحالیهای این جوانان تازهکار و نوآموز که در تابستان ۱۹۳۸ برای نخستین بار به تعطیلات رفته و در دریای بالتیک به شنا و قایقسواری و موجسواری پرداختند، چندان دوامی نداشت زیرا رژیم نازی خیلی زود از این اقدامات اجتماعی به عنوان انگیزهسازی در جهت افزایش مقاومت در جنگ استفاده کرد و گرچه شیراخ از سالها پیش اطمینان میداد: «سازمان جوانان هیتلری قصد ندارد از این جوانان در جنگ استفاده کند بلکه آنان را برای صلح تجهیز میکند»، اما کمی بعد جوانان هیتلری در یگانهای ضد هوایی مشغول کار شده و برخی از آنها وظیفه نجات زنان و کودکان گرفتار در میان شعلههای آتش در خانههای بمباران شده را بر عهده گرفتند و در همان زمان تحت تاثیر تبلیغات نازیها به عنوان داوطلب برای اعزام به جبههها نامنویسی کردند.
مقدمات این کار را نیز باز همان نشریه «خواستن و توانستن» در آگوست ۱۹۴۲ بر عهده گرفت و نوشت: «آلمان یک کشور سوسیالیستی است با جوانانی که روابط غیرعادلانه آمریکایی میان فقیر و غنی را به رسمیت نمیشناسند. فرانکلین روزولت رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا و حامیان مالیاش بر خلاف ما برای حاکمیت مادیات بر معنویات میجنگند.»
سازمان جوانان هیتلری از سال ۱۹۴۳ نیروهای داوطلب خود را به یگانهای مسلح اساس اعزام کرد. تیپ ۱۲ زرهی جوانان هیتلری از جوانان ۱۷ ساله تشکیل شده بود و همین یگان بود که در جبهه فرانسه در تابستان ۱۹۴۴ با هزاران کشته و زخمی زمینگیر شد. متعاقب آن یعنی از اکتبر سال ۱۹۴۴ نوبت به اعزام ۱۶ سالههای جوانان هیتلری به جبههها رسید و آنها نیز تحت عنوان «طوفان ملت» در واقع همگی قربانی شدند.
هیتلر پیش از آن یعنی در سال ۱۹۴۳ اعلام کرده بود که «بالاترین تکلیف» برای جوانان هیتلری در واقع تشکیل یگانهای عملیاتی از بهترین جنگاوران نسل آینده است. در آخرین عکسهای هیتلر که در نشریه «دویچه ووخن شاو» در پایان مارس ۱۹۴۵ منتشر شد او را همراه با آکسمن میبینیم. در این عکسها این دو نفر از سوی نوجوانان ۱۲ ساله مورد استقبال قرار گرفتهاند. روز ۲۷ آوریل ۱۹۴۵ یعنی سه روز پیش از آنکه هیتلر در پناهگاهش دست به خودکشی بزند، گزارشهای وحشتناکی از شکست خونین این «مدافعان برلین» به دست پیشوا میرسد و جناب پیشوا دستور میدهند: «این بار نیز مانند همیشه باید بر شجاعت مثالزدنی جوانان هیتلری مدافع برلین در برابر تانکهای سنگین روسی تاکید شود.»
نظر شما :