ساز وزیری و ناسازگاری سنتگرایان/ نگاهی به روزها و رازهای کلنل موسیقیدان
هرمز فرهت*/ ترجمه: شیدا قماشچی
در ارتش از دیگران متمایز بود تا جایی که همواره در حال ارتقای رتبه بود. جوانی او همزمان شد با یکی از پرآشوبترین دوران تاریخ ایران. اولین دههٔ قرن بیستم شاهد خیزش جنبشهای انقلابی بود برای بنای مشروطهخواهی و محدود ساختن قدرت نامحدود خاندان سلطنتی. وزیری به وضوح از اصول این انقلاب جانبداری میکرد و این کار موقعیت او را در ارتش به خطر انداخت. در سال ۱۹۰۹ به نافرمانی متهم شد و خطر زندانی شدن او را تهدید میکرد (میرعلینقی، ص۵۷۷) اگرچه با بهبود شرایط سیاسی و سلطه نظم انقلابی، درجهٔ او به کلنلی ارتقا یافت و به سمت فرماندهی نیروهای نظامی در مازندران و گرگان منصوب شد. سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۳ اوج شکوفایی او در ارتش به شمار میرود؛ پس از آن با آغاز جنگ جهانی اول و دخالتهای روزافزون بریتانیا و روسیه در امور کشور، از همکاری با ارتش دلزده شد. در سال ۱۹۱۷، از مقام خود در ارتش کنارهگیری کرد و تصمیم گرفت تا زندگی خود را وقف موسیقی سازد؛ البته تا پایان عمرش، نزد دوستانش «کلنل» نامیده میشد. (خالقی، جلد دوم، صص۶۴-۶۲؛ سپنتا، ۱۹۹۰، ص۱۳۷)
وزیری بسیار دیر به آموختن موسیقی پرداخت و حتی به نوعی بدون تمایل به فراگیری مشغول شد. در آغاز همکاریاش با ارتش هنگامی که با پدرش به هنگی در گرگان اعزام شد با سربازی که نوازندهٔ ترومپت در هنگ بود، آشنا شد. سرباز به او نوازندگی ترومپت را آموخت. (خالقی، جلد دوم،صص۳۹-۳۸)
دو سال پس از آن، در سن ۱۶ سالگی، در بازگشت به تهران از داییاش که پزشک بود و نوازندهٔ غیرحرفهای تار درخواست کرد که به او نوازندگی تار را بیاموزد (او همچنین زبان فرانسه را نیز از داییاش آموخت). پس از آن بود که علینقی علاقهای سیریناپذیر به فراگیری انواع سازهای موسیقی پیدا کرد. ملاقاتهای غیرمترقبه و شادیبخش با موسیقیدانان مختلف به او این امکان را داد تا در زمینهٔ سازهای مختلف مطالعه کند. او نواختن ویولن و نتگذاری غربی را از حسین هنگآفرین آموخت. هنگآفرین و تعداد دیگر از نوازندگانی که با آنها آشنا شد، موسیقی را در مدرسهٔ موسیقی که در سال ۱۸۶۰ تاسیس شده بود و از آموزگاران فرانسوی که به گروه موسیقی ارتش درس میدادند، آموخته بودند. (خوشضمیر، ص۵۳)
همهٔ آنها با نتنویسی غربی آشنا بودند و تا اندازهای نیز از تئوری موسیقی غرب آگاهی داشتند. وزیری با سرعت شگفتانگیزی به یک ویولننواز حرفهای بدل شد و آموختن کمانچه، سنتور و ماندولین را نیز فرا گرفت.
محمد حجازی از دوستان او یک ویولننواز غیرحرفهای بود و از دانشآموزان مدرسهٔ سنلوئی در تهران به شمار میرفت که توسط فرانسویها تاسیس و اداره میشد. حجازی او را به یکی از معلمان پیشینش، کشیشی به نام پِر ژوفروا، که موسیقیدان و نوازندهٔ پیانو بود معرفی کرد. او به وزیری علاقهمند شد و درسهایی از تئوری و هارمونی را به وی آموزش داد. (خالقی، جلد دوم، ص۴۱؛ سپنتا، ۱۹۹۰، ص۱۳۶)
پس از بازگشت پِر ژوفروا به فرانسه، وزیری به فراگیری هارمونی نزد سلیمانخان پرداخت که او نیز از شاگردان آلفرد لومر، مدیر و معلم مدرسهٔ مذکور بود. با اصرار سلیمانخان بود که وزیری نواختن پیانو را آغاز کرد تا تکنیکهای هارمونیک همچون مدولاسیون و کورد پروگرشن را بهتر درک کند. (خالقی، جلد اول، صص۲۰-۲۱۹؛ جلد سوم، ص۴۳)
همزمان با علاقهٔ روزافزونش به تئوری موسیقی و سازهای موسیقی غربی، وزیری به پیچیدگیها و ریزهکاریهای موسیقی سنتی ایرانی دلبسته شد. تار ساز محبوب او بود که با پشتکار فراوان نواختنش را تمرین میکرد. برای مدتی از آموزههای میرزا عبدالله، استاد مشهور و برجستهٔ تار و سهتار در اواخر قاجار، بهره جست. وزیری از طریق میرزا عبدالله، با ردیفهای موسیقی سنتی ایرانی آشنا شد. او میرزا عبدالله را متقاعد کرد تا اجازه دهد ردیفهای نواخته شده توسط استاد را با استفاده از نتهای غربی بر روی کاغذ آورد؛ روندی که هیجده ماه به طول انجامید. (خالقی، جلد اول، صص۴۷-۴۵؛ اکبرزاده جلد اول، ص۱۰۰۰)
باید در نظر داشت که ارزش این نتنگاری فقط در ثبت اجرای ردیفها توسط میرزا عبدالله در آن زمان مشخص است. قصد او اجرای قطعات موسیقی سنتی از روی نتها نبود چرا که ارزش موسیقی سنتی در بداههنوازی آن است. واضح است که اجرای ردیفها در چارچوب مشخص نتهای نگاشته شده، بسیار ملالآور خواهد بود.
به دلیل کمبود امکانات، آشنایی وزیری با موسیقی غربی نامنظم و جسته گریخته بود، با این وجود شکوه و گوناگونی این میراث موسیقایی او را شگفتزده میکرد. گسترهٔ معنایی و زیبایی چندآوایی موسیقی غربی و امکانات فراوانی که این موسیقی در اختیار آهنگساز قرار میداد، او را مسحور میساخت. به زودی برایش روشن شد که در ایران نمیتواند تحصیلاتش در زمینهٔ موسیقی را کامل کند. در سال ۱۹۱۴ تصمیم گرفت تا برای تحصیل موسیقی به فرانسه برود ولی با آغاز جنگ جهانی اول این سفر به تعویق افتاد. با اعلام آتشبس در پایان سال ۱۹۱۸ وزیری به همراه دوست و استادش مصطفیخان بیات که بخشی از هزینهٔ تحصیل موسیقی وزیری را برعهده گرفته بود، راهی پاریس شد. او در مدرسهٔ عالی موسیقی پذیرفته شد، از آنجایی که در ۳۱ سالگی اختلاف سنیاش با دیگر دانشآموزان چشمگیر بود به عنوان مستمع آزاد در کلاسها شرکت میکرد. او در کلاسهای هارمونی و کنترپوان شرکت کرد و درسهایی در ویولن و پیانو و آواز را نیز فراگرفت. سپس درسهای خصوصی آهنگسازی و آفرینش قطعات موسیقی را از پل آنتوان ویدال (۱۹۳۱-۱۸۶۳) رهبر ارکستر، آهنگساز و آموزگار مشهور فرانسوی آموخت. (خوشضمیر، ص۵۶؛ خالقی صص۶۶-۶۴)
در سال ۱۹۲۱ به برلین رفت و به عنوان دانشآموختهٔ حرفهای وارد هنرستان موسیقی شد. در آنجا به فراگیری بیشتر در زمینهٔ سرایش قطعات موزیکال پرداخت و نیز در کلاسهای تربیت و آموزش موسیقی نیز شرکت کرد. در طول سالهای اقامتش در پاریس و برلین، با سرسختی به تمرین موسیقی با سازهای ویولن و پیانو ادامه داد. هنگام اقامتش در برلین با گروهی از روشنفکران ایرانی آشنا شد که در آنجا زندگی و گاهنامهٔ ارغوان را منتشر میکردند. نخستین مقالهٔ وزیری با عنوان «صنایع مستظرفه» در این مجله به چاپ رسید. او نخستین کتابش در زمینهٔ موسیقی را با عنوان «دستور تار» در برلین منتشر کرد.
وزیری در پایان سال ۱۹۲۳ به تهران بازگشت و به طور مصمم برای پیشرفت موسیقی ایرانی از طریق تکنیکهای آهنگسازی و آموزش موسیقی به روش غربی همت گمارد. او به سرعت یک مدرسهٔ خصوصی موسیقی را تاسیس کرد. برنامهٔ جامع درسی او به دقت تهیه شد تا روشهای عملی فراگیری سازهای موسیقایی ایرانی و غربی را پوشش دهد (ویولن، پیانو و تار در صدر اهمیت قرار داشتند)، به اضافهٔ کلاسهای تئوری موسیقی سنتی ایرانی و کلاسیک غربی که تمرکز این دورهها بیشتر بر روی مطالعهٔ نت نویسی، سولفژ، سایت سینگینگ و هارمونی بود.
در ماه مارس ۱۹۲۴ مدرسهٔ وزیری با عنوان مدرسهٔ عالی موسیقی آغاز به کار کرد. او به شخصه آموزش تمامی موضوعات درسی را برعهده گرفت ولی برای امور اجرایی و کتابداری به طور نیمه وقت دستیار پذیرفت و دوست خود سلیمان سپانلو که تارنوازی نیمهحرفهای بود را استخدام کرد. در میان نخستین گروه دانشآموزانی که در مدرسه ثبتنام کردند میتوان به موسی معروفی، ابوالحسن صبا و روحالله خالقی اشاره کرد که همگی به مهمترین شخصیتهای موسیقی ایرانی در قرن بیستم بدل شدند. از دیگر بزرگان موسیقی که بعدها تحت نظر وزیری آموزش دیدند میتوان از اسماعیل مهرتاش، مهدی برکشلی، حسین سنجری، حسین گلگلاب و پسرعمویش عبدالعلی وزیری نام برد.
بلافاصله پس از آنکه مدرسه آغاز به کار کرد او با دانشآموزانی که به نواختن ساز آشنایی داشتند، ارکستر تشکیل داد؛ این ارکستر ترکیبی بود از سازهای ویولن، ویولنسل، پیانو، فلوت، کلارینت و تار. بعدها ساز تارباس که از ابداعات خودش بود را نیز به ارکستر افزود. در تابستان ۱۹۲۴ کلوپ موسیقی را تاسیس کرد و تعدادی از تحصیلکردگان و پیشروهای آن زمان که با او آشنایی داشتند و روشهای اصلاحطلبانه او را محترم میشمردند به عضویت این کلوپ درآمدند. نویسندگان و دانشگاهیان نامداری چون علی دشتی، محمد حجازی، علیاکبر دهخدا، سعید نفیسی، رشید یاسمی، نصرالله فلسفی و عباس اقبال از اعضای این کلوپ بودند. این انجمن مرکزی شد برای فعالیتهای فرهنگی که در آن ارکستر مدرسهٔ موسیقی با رهبری وزیری، قطعاتی که او نوشته بود را اجرا میکردند. (خالقی، جلد دوم، صص۳۶-۳۳) او همچنین سخنرانیهایی را در باب اهمیت موسیقی به عنوان هنر و جایگاه آن در جامعه ایراد میکرد. حضور زنان و مردان در این ارکسترها و سخنرانیها آزاد بود. وزیری زنان را به حضور در مجامع فرهنگی تشویق میکرد که در آن زمان حرکت بسیار متهورانهای به شمار میرفت چرا که زنان ایران در آن دوره به کلی از زندگی اجتماعی حذف شده بودند.
وزیری در ابتدا از حمایت شاگردانش و طبقهٔ روشنفکر کشور برخوردار بود، ولی ذوق او برای مدرنیزاسیون، تندرویهایش برای ایجاد تغییر در موسیقی و بیشتر روشهای آموزشی او با مخالفت شدید موسیقیدانان مکتب قدیم مواجه شد. به چشم آنها وزیری با تحصیل در اروپا و با الهام از موسیقی غربی به سنتهای دور و دراز ایرانی خدشه وارد میکرد. تعدادی مقاله، مهمترین آنها به قلم شاعر و موسیقیدان مشهور ابوالقاسم عارف قزوینی، در روزنامهها به چاپ میرسیدند و در آنها نگرش غربزدهٔ وزیری به شدت نقد میشد.
موسیقیدانان سنتی از تاکید وزیری بر آموزشهای نظری که بر پایهٔ مفهومی موسیقی غربی بنا شده بود، آزرده خاطر بودند و آن را مغایر با روشهای معمول آموزشی با تمرکز بر تکرار از روی عادت و استاد - شاگردی میدانستند. به طور سنتی، تنها هدف این بود که چگونگی نواختن ساز آموزش داده شود تا جایی که با مهارت تمام از ظرفیتهای ملودیک ردیفها به صورت فیالبداهه استفاده شود. هیچگونه نتنگاری یا کتابی مورد استفاده قرار نمیگرفت؛ هرگونه درکی از اصول نظری موسیقی نتیجهٔ فرعی تمرینهای عملی بود و در عقاید استاد ریشه داشت. از این رو دانش و آگاهی نوازندگان در زمینهٔ موسیقی محدود بود به سنتهای شفاهی و به طور معمول نادرست و مبهم و غیردقیق بودند.
علیرغم تمامی این صداهای مخالف، وزیری مصمم باقی ماند. دو سال پس از تاسیس مدرسهاش، از وزیری حمایت شده و احترام زیادی میان نخبگان جامعه یافته بود. افراد زیادی در کنسرتها و سخنرانیهایش حضور مییافتند. فعالیتهای او حتی مورد توجه رضاخان نیز قرار گرفت و در زمان نخستوزیریاش در سال ۱۹۲۴ در یکی از کنسرتهای کلوپ موسیقی شرکت کرد. (خوشضمیر، ص۶۰) اگرچه این حمایتها لذتبخش بودند ولی وزیری در پی ترویج سرمایهگذاری نخبهگرایانه نبود؛ نخستین هدف او فراهم ساختن عرصهای بود تا مردم عادی و شهروندان بتوانند در آن با موسیقی ارتباط برقرار کنند تا موسیقی به عنوان یک هنر والا مورد احترام و علاقه قرار گیرد.
با پایان دههٔ ۱۹۲۰، مقام وزیری در موسیقی کشور مسلم بود. مخالفانش به کناری رانده شدند و موقعیت او با پیشرفت موسیقی سنتی و غربی استحکامی تزلزلناپذیر یافت. در سال ۱۹۲۸، وزیر علوم از وزیری درخواست کرد تا سرپرستی مدرسهٔ قدیمی موسیقی (مدرسهٔ موزیک) که شصت سال پیش از آن برای تعلیم گروههای موسیقی ارتشی تاسیس شده بود را برعهده بگیرد. از این رو وزیری ریاست مدرسهٔ خصوصاش و مدرسهٔ موسیقی دولتی (که با بودجهٔ حکومتی اداره میشد) را برعهده گرفت. پس از چند سال این دو مدرسه با یکدیگر ادغام شدند و کنسرواتوار موسیقی شکل گرفت. کسب دیپلم معتبر این دوره ۵ سال به طول میانجامید. تعدادی از بهترین شاگردان وزیری به تدریس در کنسرواتوار میپرداختند.
در سال ۱۹۳۰، وزیری طی درخواستی به وزیر علوم پیشنهاد کرد که آموزش نظری موسیقی و آواز در برنامههای درسی دبستانهای تمام کشور وارد شود. این حرکت بلندپروازانه به شمار میرفت چرا که در آن زمان تعداد کافی آموزگار برای این درس تربیت نشده بودند. مهمتر آنکه به دلیل پیشینهٔ مذهبی در کشور، برای قرون متمادی اجرای موسیقی در میان عموم حرکتی ناپسندیده و غیرممکن به شمار میرفت؛ با این وجود برای همراهی با مدرنیزه کردن ایران و تغییرات اساسی توسط رضاشاه این پیشنهاد پذیرفته شد. متاسفانه به دلیل کمبود آموزگاران موسیقی، این برنامه تنها در چند مدرسهٔ پایتخت اجرا و در نهایت برچیده شد.
سالهای ۱۹۳۴-۱۹۲۴ پربارترین دههٔ فعالیت وزیری به شمار میرود. او آموزگاری خستگیناپذیر، مدیری شایسته برای موسیقی و موسس و سخنگوی مدرنیزه کردن موسیقی ایران به شمار میرفت. در سال ۱۹۳۴ وزیری مورد بیالتفاتی شاه قرار گرفت و از ریاست مدرسهٔ دولتی موسیقی برکنار شد. به گفتهٔ روحالله خالقی، این شکاف از آنجا نشات گرفت که وزیری درخواست دربار برای اجرای موسیقی توسط ارکستر مدرسه در میهمانی شامی که برای پادشاه سوئد برگزار شده بود را اجابت نکرد. وزیری پاسخ داده بود که مایهٔ افتخار من و ارکستر خواهد بود که در دربار بنوازیم ولی نه هنگامی که میهمانان مشغول صرف شام هستند.
در هفت سال پس از دههٔ فعالیتهای چشمگیر وزیری، او حضور چشمگیری در صحنه نداشت. او از این دوره استفاده کرد تا به آهنگسازی و تحقیق بپردازد. علاوه بر آن، هیات مدیره دانشگاه تهران وزیری را برای کرسی تازه تاسیس زیباییشناسی منصوب کردند. در این منصب بود که او توانست ذوق و استعداد خود در گسترههای مختلف فرهنگی را نشان دهد. سخنرانیهای او از زیباییشناسی موسیقی و هنر فراتر میرفت و تاریخ و معماری را نیز شامل میشد. وزیری سمت استادی خود را تا بازنشستگی در سال ۱۹۶۵ حفظ کرد.
پس از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در سپتامبر ۱۹۴۱ و برکناری رضاشاه و به قدرت رسیدن محمدرضا شاه، وزیری بار دیگر به شهرت رسید. در هفت سالی که ریاست مدرسهٔ موسیقی دولتی (که دیگر هنرستان موسیقی نام گرفته بود) به عهدهٔ غلامحسین مینباشیان نهاده شده بود، موسیقی ایرانی از تمامی عناوین درسی حذف شده بودند. مدرسه فقط بر روی موسیقی کلاسیک غربی و اجرای مدلهای کنسرواتوارهای اروپایی متمرکز شده بود. (خالقی، جلد سوم، ص۷۹)
در سال ۱۹۴۱ وزیری بار دیگر ریاست کنسرواتوار را به عهده گرفت و آموزش دورههای موسیقی و سازهای ایرانی را از سر گرفت. به او پیشنهاد داده شد تا مسوولیت بخش موسیقی رادیوی تازه تاسیس تهران را نیز بپذیرد. سومین سمتی که به او پیشنهاد شد ریاست ادارهٔ موسیقی وزارت علوم با نظارت بر آموزش موسیقی در کل کشور بود.
بازگشت دوبارهٔ وزیری به صحنهٔ موسیقی کشور چندی نپایید. در سال ۱۹۴۶ در پی تحولات سیاسی کشور پس از جنگ جهانی دوم، وزیری بار دیگر از ریاست کنسرواتوار موسیقی و ادارهٔ موسیقی وزارت علوم برکنار شد ولی هنوز ارتباطش با رادیو تهران را حفظ کرد و قطعات او از رادیو پخش میشدند؛ به این ترتیب وزیری در آستانهٔ شصت سالگی اعلام بازنشستگی کرد. او به سخنرانیهایش در دانشگاه تهران در باب زیباییشناسی موسیقی و هنر ادامه داد.
وزیری شاهد سقوط سلطنت در سال ۷۹-۱۹۷۸ و شکلگیری جمهوری اسلامی نیز بود. محدودیتهای اعمال شده در زمینهٔ موسیقی و اجرای آن در آغاز حکومت اسلامی، برای وزیری بسیار تلخ و رنجآور بود. متاسفانه وزیری زنده نماند تا تغییرات تدریجی در این زمینه را نیز شاهد باشد و اینکه علاقهٔ مردم به موسیقی چگونه توانست این محدودیتها را بیتاثیر سازد.
وزیری شخصیتی مهم و بینظیر در تاریخ موسیقی ایران قرن بیستم است. اگرچه وزیری همواره تحت تاثیر شکوه هنر موسیقی غربی قرار داشت ولی در اصل به موسیقی ایرانی وفادار ماند. اقتدار شخصیتی او از جوانی چشمگیر بود. او مصالحه را نمیپذیرفت؛ مصمم، رک و صریح و بیمحابا بود. مردی با انرژی فوقالعاده زیاد که هرگز بیکار نمینشست و برنامهٔ روزانهٔ فشردهای داشت. او به ورزش علاقه داشت و تا دوران کهنسالیاش هر روز ورزش میکرد. از آنجایی که فردی کاریزماتیک و سخنور بود همهٔ اطرافیانش را تحت تاثیر قرار میداد. این موضوع نزد شاگردانش بیش از هر کس دیگری به چشم میآمد که او را بسیار محترم میشمردند. او به مدرنیزاسیون و اصلاحات علاقهٔ وافری داشت. وزیری از سنین جوانی پویایی تمدن غرب را مورد توجه قرار میداد و بر این عقیده بود که میبایست ایران را با تمسک به تمدن غربی و مدرنیزاسیون از عقبماندگی و رکود نجات داد.
علینقی وزیری نخستین بار هنگامی که فقط نوزده سال داشت، ازدواج کرد. تنها فرزند او سه سال بعد در سال ۱۹۰۹ به دنیا آمد و بدرآفاق (بدری) نام گرفت، او با حسینعلی ملاح که ده سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد، ملاح از شاگردان برجستهٔ وزیری بود و بعدها از پژوهشگران بهنام موسیقی در ایران شد. در سال ۱۹۱۸، پیش از آنکه وزیری ایران را به مقصد اروپا ترک کند از همسرش اختر خانوم جدا شد. ازدواج دوم او در سال ۱۹۳۷ صورت گرفت، او عذری حجازی، خواهر دوست نویسندهاش محمد حجازی را به همسری برگزید. وزیری روز ۹ سپتامبر ۱۹۷۹ در سن ۹۲ سالگی، در خانهاش در شمال تهران و دامنهٔ کوههای البرز دار فانی را وداع گفت.
* آهنگساز و موسیقیشناس/ منبع: ایرانیکا
نظر شما :