فرزندان آیت‌الله‌ طالقانی: به فوت ‌پدرمان مشکوکیم

۱۹ شهریور ۱۳۹۵ | ۱۴:۲۲ کد : ۵۵۹۲ دیگر رسانه‌ها
 مهدی و طاهره دو فرزند آیت‌الله سیدمحمود طالقانی با حضور در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین به مرور خاطرات خانوادگی خود در دوران حیات پدر پرداختند. مرحوم طالقانی دو همسر به نام‌های بتول و توران و از هر همسر خود ۵ فرزند داشت. مهدی پسر آیت‌الله از همسر اول و طاهره دختر آیت‌الله از همسر دوم است.

 

خبرآنلاین: اگر مرحوم طالقانی زنده بود جزء کدام جناح و گروه سیاسی محسوب می‌شد؟

 

طاهره طالقانی: مسلما اصولگرا نمی‌شد چون قبل از انقلاب عضو نهضت آزادی بود.

 

مهدی طالقانی: آقای طالقانی اول انقلاب از نهضت آزادی خارج شد و اعلام کرد «اگر قرار باشد در چارچوب یک حزب به صحنه بیایم مردم با من راحت نیستند ضمن آنکه آنچه حزب به من دیکته می‌کند را باید عمل کنم.» البته این کار را به توصیه مرحوم بازرگان انجام داد. بعد آقای ابراهیم یزدی افاضاتی داشت که «آقای طالقانی با نهضت آزادی گُنده شد اما بعد از پیروزی انقلاب، از نهضت آزادی خارج شد» من هم جوابش را دادم چون آدم باید یک ذره عقل داشته باشد. وقتی مرحوم طالقانی فعالیت سیاسی داشت نهضت آزادی کجا بود؟ نهضت آزادی سال ۱۳۴۰ تأسیس شد، طالقانی از سال ۱۳۱۸ فعالیت سیاسی داشت. بعد به توصیه آقای جعفری و مرحوم مهندس بازرگان از نهضت آزادی خارج شد چون آن‌ها می‌گفتند «طالقانی باید در خانه‌اش به روی همه باز باشد نمی‌تواند خود را در چارچوب حزب نگه دارد.»

 

خبرآنلاین: در سال‌های اخیر خیلی شخصیت‌های انقلابی مثل آقای ناطق و آقای هاشمی مورد تخریب قرار می‌گیرند، به نظرتان اگر آقای طالقانی زنده بود چه می‌شد؟

 

مهدی طالقانی: بی‌جهت افراد که تخریب نمی‌شوند. آقای هاشمی رفقای خودش را زندان فرستاد، مثلاً آقای سحابی را زندان کرد و گفت «می‌خواهم روی او کم شود». اینقدر قدرت عزیز است. ثانیاً آقای هاشمی بعد از انقلاب بسیار بسیار روحیه ارباب‌منشی‌اش را حفظ کرده است. فرق می‌کند با مرحوم طالقانی که بعد از انقلاب خانه‌اش را در اختیار همه مردم گذاشت و یک آپارتمان ۸۰ متری به او دادند و رفت آنجا زندگی کرد. این همه به او گفتند کلی کاخ و خانه‌های مجلل مسئولان رژیم گذشته آماده است اما قبول نکرد و گفت «ابداً ما نیامدیم که کاخ‌نشین شویم». آقا ماشین نداشت و هرجایی می‌خواست برود از ماشین ما استفاده می‌کرد. هنوز به سفارت حمله نشده بود آمریکایی‌ها ماشین‌هایشان را حراج می‌کردند یکی از رفقای ما رفت و از این آمریکایی‌ها یک ماشین کادیلاک مدل قدیمی خرید، تر و تمیزش کرد و در خانه آورد تا آقا هر جا می‌خواهد برود از این ماشین استفاده کند. آقا از من سئوال کرد «ماشین داری؟» گفتم «علی آمده ماشین دارد» از خانه خارج شد و دید یک کادیلاک ضد گلوله جلوی در خانه است، علی گفت «بفرمایید سوار شوید» آقا گفت «غلط کردی این ماشین را اینجا آوردی، هنوز ما چهار روز نیست که سر کار آمدیم بعد نمی‌گویند آخوند سوار ماشین کادیلاک مدل فلان شده است، ما نباید خجالت از مردم بکشیم؛ برو نه خودت و نه ماشینت دیگر این طرف‌ها پیدات نشود». در دستگیری‌های اول انقلاب یکی از وزرای زمان شاه را گرفتند و به خانه ما آوردند. حسین ما در راه پله یک کشیده در گوش او زد، آقا این صحنه را دید، جلوی همان وزیر «فحش را به حسین کشید، چه کاره‌ای که زدی در گوش او، کجا محکوم شده بود که تو باید کتکش بزنی، حالا باید قصاص شوی، چرا زدی؟» یعنی معتقد بود دادگاه باید تکلیف این وزیر را روشن کند با بی‌قانونی به شدت مخالفت می‌کرد. خیلی با دیگر دوستان تفاوت داشت که طرف را می‌گرفتند می‌بردند دفترشان می‌زدند آش و لاشش می‌کردند.

 

طاهره طالقانی: من یک خاطره‌ای از آقای منتظری دارم که بعد از ۱۷ شهریور ۵۷ یک ملاقاتی با پدر در بهداری زندان قصر داشتیم. آنجا پدر بستری بودند و رفتیم به آقا توضیح دادیم که روز ۱۷ شهریور میدان ژاله چه اتفاقی افتاد و وضعیت انقلاب دارد چه طور پیش می‌رود، پدر خیلی متأسف شد. بعد از بهداری به زندان منتقل شد؛ آقای منتظری برای ما تعریف کرد «ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب دیدم آقای طالقانی نخوابیده و گوشه اتاق نشسته و سیگار پشت سیگار است که می‌کشد به طوریکه اطرافش را دود پر کرده بود. گفتم با خودت چه می‌کنی؟ سرش را ناراحت تکان داد و گفت الان دارد انقلاب می‌شود، مسلماً شاه رفتنی است و مردم به ما روحانیت اعتماد می‌کنند. وای به حال روزی که مردم اعتماد کنند ما به سر کار بیاییم و ندانیم چه کار کنیم، در آن صورت وضعیت طوری می‌شود که عدم اعتماد برای مردم به وجود می‌آید و آن زمان مردم دینشان را هم از دست می‌دهند». آقای منتظری می‌گفت «آقای طالقانی این جملات را می‌گفت و گریه می‌کرد».

 

خبرآنلاین: نگاه مرحوم پدرتان به حوادث اول انقلاب و دستگیری سران رژیم پهلوی چه بود؟

 

مهدی طالقانی: یک روز آقا و من برای دیدار با امام به قم رفتیم، قبل از دیدار منزل حاج احمد آقا رفتیم که روبه‌روی منزل امام بود، آقای خلخالی هم حضور داشت. یادم است آقا بسیار عصبانی با آقای خلخالی صحبت کرد و گفت «آشیخ همه قرآن رحمان و رحیم است تو این قاصم الجبارینت را از کجا آوردی که بی‌جهت مردم را اعدام می‌کنی؟» ولی متأسفانه آقای خلخالی حمایت می‌شد.

 

خبرآنلاین: چند وقت یک بار سر مزار آقای طالقانی می‌روید؟

 

مهدی طالقانی: من هفته پیش رفتم.

 

 

طاهره طالقانی: همین‌طوری رفتی؟

 

مهدی طالقانی: من معمولاً کارشناس ارشد بهشت‌زهرا شدم. هر کس مرده‌ای دارد معرفی می‌کند و من هم با شهردار بهشت‌زهرا رفیقم باید بروم برایشان پارتی‌بازی کنم. (خنده) یادم هست. آقای توسلی می‌خواست برای آیت‌الله طالقانی گنبد و بارگاه بسازد بچه‌های طالقانی نامه دادند گفتند مرحوم طالقانی با این کار مخالف بود.

 

طاهره طالقانی: متأسفانه اسم را هم اشتباه نوشتند «حسینی طالقانی»

 

مهدی طالقانی: البته آقا یک زمانی با نام حسینی امضا می‌کرد.

 

طاهره طالقانی: خوب اسم مستعارش حسینی بود، بعد کجا روی سنگ قبر می‌نویسند فوت به علت سکته قلبی.

 

خبرآنلاین: حالا واقعاً علت فوت سکته قلبی بود؟

 

مهدی طالقانی: خیر به نظر من که این‌طور نبود. همان شب آقا با سفیر شوروی دیدار داشت. ایشان دو جا اسکان داشت. یکی خیابان بهار و دیگری خیابان ایران، در یکی از این دو محل قرار بود شب بخوابد. در آن شب تلفن هر دو خانه همزمان قطع می‌شود، دو روز قبلش در خانه خیابان بهار دزد می‌آید، نمی‌دانم در خانه‌ای که همه می‌دانند منزل طالقانی است دزد می‌آید چه غلطی بکند. دزد می‌آید مقداری اثاث را به هم می‌ریزد و چیزی هم نمی‌برد. در ضمن یک مقداری هم برای آوردن پزشک برای آقا کم‌کاری می‌شود. سه بیمارستان اطراف خانه پدر بود، آقای چهپور پدرزن محمدرضا از خیابان ایران پای پیاده می‌رود میدان عشرت‌آباد که دکتر شیبانی را بالا سر آقا ببرد دکتر شیبانی که یک بار در زندگی کار پزشکی نکرده است. به او می‌گویم «مرد مؤمن تو به هر کسی می‌گفتی آقای طالقانی اینجا مریض است بلافاصله ماشین خودش را در اختیار قرار می‌داد تا آقا را به یک درمانگاهی برسانید. تو پای پیاده کجا رفتی؟» حالا این همه راه می‌رود که دکتر شیبانی را بیاورد که او هم در منزلش نبود.

 

طاهره طالقانی: مثل اینکه به بیمارستان‌ها هم رفته و گویا دکتر، کادر پزشکی کشیک، کپسول اکسیژن و آمبولانس نداشتند.

 

مهدی طالقانی: ما یک گروه امداد پزشکی داشتیم. من ظرف سه ساعت ۶۰ پزشک با بیش از ۹۰ پرستار به کردستان فرستادم. خوب کافی بود آقای چهپور با تیم پزشکی ما تماس می‌گرفت.

 

خبرآنلاین: آن شب چه کسانی پیش آیت‌الله طالقانی بودند؟

 

مهدی طالقانی: آقای چهپور و خانمش. کمترین اتهامی که می‌شود به آقای چهپور زد این است که کم‌کاری کرد. می‌گوید «تلفن نبود» اما ۲۰۰ بیسیم‌های تاکی واکی اونجا بود کافی بود یکی را بر می‌داشت و به کمیته محل خبر می‌داد که آقا حالش بد است اما این کار را هم نکرد.

 

طاهره طالقانی: اصلاً درج این مسئله روی سنگ‌قبر بیشتر علت فوت را زیر سئوال می‌برد. شما که کارشناس بهشت‌زهرا شدید حتماً پیگیری کنید هم نام آقا و هم سنگ روی قبر را اصلاح کنند. (خنده)

کلید واژه ها: آیت الله طالقانی مهدی طالقانی طاهره طالقانی


نظر شما :