نقش پنج فرمانده سپاه در پیروزیهای نظامی جنگ
حلقه تفکر راهبردی – عملیاتی سپاه چگونه شکل گرفت؟
تاریخ ایرانی: فرض بر این است که نبردهای نظامی و نتایج آن، حاصل رویارویی استراتژیها، قدرت خلاقیت، شجاعت و ریسکپذیری فرماندهان، اراده و روحیه نیروها و مهمتر از همه، فراهمسازی امکانات و تجهیزات لازم، با برخورداری از پشتیبانی ملی است. توضیح یاد شده ناظر بر این معنا است که؛ ابعاد و دامنه موضوعات و مسائلی که باید برای تبیین وقایع و نتایج جنگ مورد بررسی قرار گیرد، بسیار گسترده و عمیق است.
در این یادداشت از نظر روششناسی این موضوع بررسی خواهد شد که «حلقه اصلی تفکر راهبردی - عملیاتی سپاه در جنگ»، چگونه شکل گرفت، شامل چه افرادی و با چه مشخصاتی بود؟ پاسخ به پرسش یاد شده، در چارچوب برخی شاخصها، علاوه بر اینکه تا اندازهای مشخصهها و عناصر اصلی تفکر راهبردی سپاه را روشن خواهد کرد، برای فهم سازوکار فکری، همچنین قدرت عملیاتی سپاه در جنگ، حائز اهمیت است.
حلقه اصلی تفکر راهبردی - عملیاتی سپاه شامل: برادران محسن رضایی، علی شمخانی، غلامعلی رشید، رحیم صفوی و شهید حسن باقری بود. گرچه افراد یاد شده از ابتدا درگیر حوادث سیاسی - امنیتی در انقلاب و جنگ بودند، اما این حلقه پس از انتصاب «آقا محسن» به فرماندهی سپاه و از سوی ایشان، با هویت مستقل از ارتش، کامل شد و به صورت هماهنگ به کار گرفته شده و توسعه یافت. تحول یاد شده در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ و با تشکیل قرارگاه مرکزی کربلا تکمیل و نهایی شد. روابط درونی این حلقه و نحوه تعامل آنها با یکدیگر و در پیگیری موضوعات مختلف، تحت تأثیر قدرت فکری و فرماندهی آقا محسن قرار داشت. در این میان، بدون تردید شمخانی بهعنوان قائممقام سپاه، بیشترین تعامل را با فرمانده سپاه، در مورد اداره سپاه، مسائل سیاسی و تعاملات بیرونی سپاه، در سطح راهبردی با کشور و دولت، همچنین مأموریتهای سپاه در خارج از کشور، به ویژه تشکیل حزبالله لبنان داشت. سایرین نیز به تناسب موضوعات مختلف مانند تعامل با ارتش، شناسایی دشمن، طراحی اولیه عملیاتها، پیگیری درخواست امکانات برای سپاه در کشور و سایر موارد به کار گرفته میشدند.
مشخصههای برجسته حلقه اصلی تفکر راهبردی - عملیاتی سپاه، به صورت زیر قابل مفهومبندی است:
الف) محسن رضایی: با تجربه مبارزه مخفی و تشکیلاتی با رژیم شاه و تأسیس اطلاعات در سپاه برای مقابله با تهدیدات سیاسی - امنیتی، از قدرت ذهنی، تیزهوشی و توانایی فهم اطلاعاتی - عملیاتی، به صورت خلاقانه و با پذیرش خطرپذیری، برخوردار بود. همچنین از قدرت کمنظیری در سازماندهی و فرماندهی نیروها برای طراحی و فرماندهی عملیات برخوردار بود. هرچند این مشخصه ایشان تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
ب) علی شمخانی: با تجربه مبارزه مخفی و تشکیلاتی با رژیم شاه و تأسیس سپاه خوزستان برای مقابله با تهدیدات امنیتی و نظامی، از قدرت ذهنی – هوشی و خوشفکری در فهم شرایط محیطی، شخصیت کاریزماتیک برای جذب و سازماندهی نیروها، همچنین هدایت آنها از طریق مفهومبندی وضعیت موجود و تعیین اهداف اطلاعاتی - عملیاتی، برخوردار بود.
ج) غلامعلی رشید: با تجربه مبارزه مخفی و تشکیلاتی با رژیم شاه، سابقه زندان و تأسیس سپاه دزفول برای مقابله با تهدیدات نظامی و امنیتی، از قدرت ذهنی و هوشی در فهم مخاطرات امنیتی، برای اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی، همچنین شخصیت فکری - کاریزماتیک برای جذب و فرماندهی نیروها، از طریق تحلیل وضعیت و تعیین اهداف عملیاتی، برخوردار بود.
د) رحیم صفوی: با تجربه مبارزه مخفی و تشکیلاتی و آموزش نظامی در لبنان برای مبارزه با رژیم شاه و مشارکت در تشکیل سپاه در اصفهان، همچنین نقش فعال در مقابله با ضدانقلاب در کردستان، از شجاعت و شخصیت کاریزماتیک برای فرماندهی نیروها برخوردار بود.
هـ) شهید حسن باقری: از قدرت ذهنی و تیزهوشی فوقالعادهای برای اقدامات اطلاعاتی و ساختارسازی، همچنین طراحی و هدایت عملیات برخوردار بود. اعتماد به نفس، صداقت و جسارت روحی - فکری شهید باقری، نقش و موقعیت وی را بسیار برجسته و ممتاز کرده بود.
حلقه اصلی هدایت راهبردی - عملیاتی سپاه، غیر از شهید حسن باقری، از تجربه مبارزه مخفی و تشکیلاتی با رژیم شاه، مشارکت در تأسیس سپاه در مناطق مختلف کشور، تجربه مقابله با تهدیدات سیاسی، نظامی و امنیتی برخوردار بودند. مهمتر آنکه؛ در طول جنگ در کنار هم تعامل عمیق و پیوستهای داشتند. حضور شهید باقری گرچه در مقایسه با سایر اعضاء حلقه راهبردی سپاه در جنگ، کوتاه بود (۲۸ ماه)، در عین حال شهادت وی موجب بحث و گفتوگو و انتشار آثار بیشتری برای توضیح نقش وی در جنگ، در مقایسه با سایرین شده است که همچنان در قید حیات هستند. اعضاء حلقه راهبردی سپاه، با وجود تأثیرات اساسی در جنگ و سپاه، دارای آثار مکتوب و تأثیرگذار نیستند. گرچه درباره جنگ به مناسبتهای مختلف، سخن گفته و برخی آثار را منتشر کردهاند که مورد استناد و ارجاع قرار میگیرد.
افراد یاد شده در مجموع با ویژگیهای فکری - عملیاتی که داشتند، از ظرفیت ارتقاء موقعیت سپاه در جنگ و تحول در روند جنگ از دفاعی به آزادسازی و جنگ تعاقبی در خاک دشمن، برخوردار بودند. هر چند شهادت حسن باقری قبل از عملیات والفجر مقدماتی، این حلقه را از نظر اشراف اطلاعاتی بر دشمن، دچار آسیب کرد، زیرا جایگزینی برای او وجود نداشت. تجربیات و مشخصههای فکری - عملی حلقه اصلی تفکر راهبردی - عملیاتی سپاه در جنگ، در مقایسه با ستاد تخصصی شهید صیاد شیرازی در جنگ، کامل و موثرتر و در نتیجه برتر بود. به همین دلیل سپاه را از یک نیروی انتظامی - امنیتی محدود، به نیروی نظامی بزرگ، با ساختار تیپ و لشکر تبدیل کرد. چنانچه در فاصله چهار سال، نقش و مشارکت نیروهای سپاه در جنگ، از اجرای عملیات ثامنالائمه(ع) به صورت سازمان گردان، به طراحی و اجرای عملیات فاو، به عنوان یکی از پیچیدهترین عملیاتهای آبی - خاکی در جنگ، با عبور از رودخانه اروند و به صورت مستقل از ارتش، ارتقاء یافت.
فارغ از تجربیات مبارزاتی افراد یاد شده در مبارزه با رژیم طاغوت و پیروزی انقلاب، عوامل مختلفی در افزایش قدرت فکری و تجربه علمی آنها در طراحی و هدایت عملیات، مهمتر از آن در ایجاد انسجام فکری آنها نقش داشت که به آن اشاره میشود:
الف) برخورداری از تجربه آموزش نظامی و مقابله امنیتی با گروهها و جریانات مختلف، همچنین نقش فعال در مقابله اطلاعاتی - عملیاتی در برابر تحرکات مرزی و حمله عراق به ایران.
ب) برخورداری از تجربه مشارکت در طراحی عملیات محدود و ایذایی علیه دشمن، در مناطق اشغالی، از طریق اشراف اطلاعاتی بر دشمن و توانایی جذب، سازماندهی و هدایت نیروها برای تأمین اهداف عملیاتی.
ج) برخورداری از تجربه مشارکت در طراحی عملیات مشترک با ارتش، که از طریق برگزاری جلسات مشترک دنبال میشد. جلسات یاد شده به مثابه آزمون تجربه و طرحهای مشترک ارتش و سپاه، به همراه نوعی فراگیری و تعامل اطلاعاتی - فکری دوجانبه در میان آنها بود.
د) برخورداری از تجربه و توانایی جذب و سازماندهی نیروها و امکانات سپاه و کشور برای جنگ، با پیگیری آن در سطوح مختلف. ملاحظه یاد شده موجب آشنایی با توانایی و مقدورات کشور برای ادامه جنگ شد.
هـ) برخورداری از تجربه و توانایی طراحی، هدایت و فرماندهی عملیاتهای مختلف، همچنین نقد و ارزیابی نتایج آن در جمع نیروها که برای استفاده از طراحی مجدد و ادامه جنگ مورد استفاده قرار میگرفت.
و) برخورداری از تجربه و توانایی رویارویی ذهنی - عملیاتی با فرماندهان و نیروهای دشمن، در مراحل مختلف و به تناسب تحولاتی که به صورت تدریجی در جنگ رخ داد.
نتیجهگیری
تجربه و قدرت حلقه اصلی تفکر راهبردی - عملیاتی سپاه در جنگ، توانایی آنها را برای شناخت و اشراف بر تحرکات دشمن، مقدورات کشور، توانایی نیروهای خودی و در نتیجه هدایت راهبردی - عملیاتی سپاه در جنگ، تدریجاً شکل داد و ارتقاء بخشید. به گونهای که آثار و نتایج آن را در بسیاری از پیروزیهای نظامی جنگ، تحولات ساختاری و نظامی در سپاه و جنگ، همچنین در اندیشه و روح و جسم آنها و مهمتر از آن، در نقش برجستهای که پس از جنگ در مدیریت کلان دفاعی - امنیتی در ساختارهای سیاسی - نظامی و امنیتی کشور داشتهاند، میتوان مشاهده کرد.
نظر شما :