گورباچف به روایت رهبران غربی: نیروی قبراق در کرملین
اسنادی که نشان میدهند مارگارت تاچر، گورباچف را کشف کرده بود
ترجمه: شیدا قماشچی
تاریخ ایرانی: به مناسبت هشتاد و پنجمین سالروز تولد میخائیل گورباچف، رهبر شوروی سابق، آرشیو امنیت ملی واقع در دانشگاه جورج واشنگتن تعدادی از اسناد آمریکایی و انگلیسی که پیشتر محرمانه بودند را منتشر کرده است؛ این اسناد ارزیابیهای غرب از گورباچف پیش از به قدرت رسیدن او در سال ۱۹۸۵ تا انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ را در بر میگیرند.
این اسناد نشان میدهند که سیاستمداران بریتانیایی زودتر از بقیه در سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۸۵ ظهور ستارهای خوشاقبال به نام گورباچف را پیشبینی کرده بودند؛ اما سیا نیز چندان از قافله عقب نماند و سه ماه پیش از به قدرت رسیدن گورباچف او را «نیروی قبراق» خواند. سپس رونالد ریگان با دعوت گورباچف به نشست سران به استقبال او رفت. در اسناد منتشر شده ارزیابیهای مثبت مارگارت تاچر و جان براون نمایندهٔ پارلمان، گزارشهای اطلاعاتی سیا از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱، نخستین نامهنگاریها میان ریگان و گورباچف، نسخهٔ آمریکاییها از مکالمات کلیدی با گورباچف در ژنو، اجلاس مالت و ریکیاویک، سخنان صدراعظم آلمان هلموت کهل که در سال ۱۹۸۹ گورباچف را بانی سقوط دیوار برلین و پایان دهندهٔ جنگ سرد شمرد، گزارش آمریکا از اجلاس گروه جی هفت در سال ۱۹۹۰ و درخواست گورباچف برای کمک مالی در این مجموعه منتشر شدهاند.
از این آرشیو برای نگارش دو کتاب «شاهکار تاریخ: پایان صلحآمیز جنگ سرد در اروپا، ۱۹۸۹» (لینک کویل، انتشارات دانشگاه اروپای مرکزی، ۲۰۱۰) و «آخرین نشست ابرقدرتها: گورباچف، ریگان و بوش» (انتشارات سی ای یو، ۲۰۱۶) استفاده شده است. بنیاد مارگارت تاچر، کتابخانهٔ ریاست جمهوری رونالد ریگان، کتابخانهٔ جورج اچ دبلیو، اسناد سیا و وزارت امور خارجه ایالات متحده که تحت قانون آزادی اطلاعات از ردهبندی خارج شدهاند، منابع این اسناد هستند.
در این مجموعه اسنادی وجود دارند که از «کشف» گورباچف از سوی مارگارت تاچر، نخستوزیر بریتانیا سخن میگویند؛ زمانی که گورباچف در دسامبر ۱۹۸۴ در صدر یک هیات اعزامی پارلمانی به انگلیس سفر کرد. برخلاف مقامات اسبق شوروی که به آرامی از روی متن از پیش تهیه شده سخنرانی میکردند، گورباچف گفتوگویی آزاد و سرزنده به راه انداخت و تأثیر به سزایی بر مارگارت تاچر گذاشت. نخستوزیر که تحت تأثیر رهبر شوروی قرار گرفته بود به سرعت نظرش را با دوست نزدیک و متحدش رونالد ریگان در میان گذاشت. ابراز نظر او با این جملهٔ مشهور ماندگار شد: «من آقای گورباچف را دوست دارم. ما میتوانیم با هم وارد معامله شویم.»
اندکی بعد گورباچف دبیرکل اتحاد جماهیر شوروی شد. یکی از اعضای محافظهکار پارلمان انگلیس، جان براون که گورباچف را در هنگام سفر به انگلیس تحت نظر قرار داده بود و از آن پس اطلاعات مربوط به او را جمعآوری میکرد، گورباچف را از منظر کاریزما به «کندی در کرملین» تشبیه کرد.
در ژوئن ۱۹۸۵، سیا در یک ارزیابی محرمانه به مقامات ارشد ایالات متحده اطلاع داد که او یک «نیروی قبراق» است که قصد دارد خرابههایی که طی سالهای رکود در اتحاد جماهیر شوروی تلنبار شدهاند را پاکسازی کند. اما ریگان باید خودش از نزدیک با او ملاقات میکرد. رئیسجمهور آمریکا در خاطراتش گلایه میکرد که در چهار سال پیش از به قدرت رسیدن گورباچف همیشه تلاش کرده تا با یکی از رهبران اتحاد جماهیر شوروی از نزدیک دیدار کند ولی «همهٔ آنها میمردند». ریگان در اولین نامهاش به گورباچف - که توسط جورج بوش به مراسم تدفین رهبر پیشین شوروی فرستاده شد - از گورباچف خواست تا با او دیدار کند.
گورباچف و ریگان به نامهنگاری پرداختند، نامههایی طولانی که گاهی اوقات توسط شخص آنها دیکته شده و یا حتی دستنوشته بودند و در آن مواضع خود را در زمینههای کنترل سلاح، دفاع استراتژیک و نیاز به نابودی سلاحهای هستهای روشن میکردند.
نخستین ملاقات آنها در نوامبر ۱۹۸۵ در ژنو صورت گرفت. در آنجا بود که در خلال فضای غیررسمی و گپوگفتها، هر دو متوجه شدند که طرف مقابل یک جنگجوی آتشافروز نیست بلکه انسانی است که رویاهایی مشابه در سر دارد، رویای از بین بردن سلاح هستهای. در نشست ریکیاویک این رؤیا در شرف تحقق بود؛ اما پافشاری و لجاجت ریگان بر سر موضوع «ابتکار دفاع استراتژیک» و عدم تمایل گورباچف برای پذیرفتن حرف ریگان در زمینهٔ تقسیم فناوری مانع از آن شد که به هدف مشترکشان دست بیابند.
طی یک مجموعه نشست بیسابقه میان سران کشورهای ابرقدرت، گورباچف توانست ریگان و جورج بوش را متقاعد کند که رهبر شوروی مصمم است تا شرایط کشورش را تغییر دهد و به جای تهدید دیگر کشورها، شرایط معیشتی مردم کشور را بهبود ببخشد تا زندگی بهتری داشته باشند و به «خانوادهٔ ملل» بپیوندند. گورباچف با مقامات همطرازش در فرانسه (میتران)، در آلمان (کهل)، در انگلیس (تاچر) و در اسپانیا (گونزالس) اتحادی تشکیل داد تا مواضع اصلاحطلبانهاش را محکمتر سازد. زمانی که با جورج اچ. دبلیو بوش در مقام رئیسجمهور آمریکا در اجلاس مالت ملاقات کرد در شوروی انتخابات آزاد برگزار میشد، آزادی مطبوعات در حال شکوفایی بود، انقلابهای مخملی در اروپای شرقی رهبران اصلاحطلب را به قدرت رسانده بود، دیوار برلین نیز در میان شعف مردم شهر و هراس دیگر پایتختهای جهان فرو ریخته بود.
هلموت کهل، صدراعظم آلمان در نوامبر ۱۹۸۹ در نامهای به جورج بوش نوشت: «روند اصلاحات در لهستان، مجارستان، بلغارستان، چکسلواکی و در نتیجه آلمان غربی را مدیون سیاستهای گورباچف هستیم. برنامهٔ پرسترویکا (بازسازی) او باعث تسهیل و تسریع این روند شد. او دولتها را مجبور کرد تا سیاستهای آزادتری را در پیش بگیرند و خواستههای مردم را فراهم سازند؛ او حاضر به پذیرش پیشرفتهایی شد که از استاندارد اتحاد جماهیر شوروی نیز فراتر میرفت.»
در سال ۱۹۸۹، رؤیایی که گورباچف آن را «یک خانهٔ مشترک برای اروپا» مینامید در شرف تحقق بود و او نیز به مشهورترین سیاستمدار جهان بدل شده بود. برخلاف همسایگانش در چین که به خشونت در میدان تیان آنمن دست زدند، او در مواجهه با نارضایتی و مخالفتهای مردم کشورش به زور متوسل نشد. با این وجود کشورهای غربی در مقایسه با چین، فشارهای زیادتری را بر شوروی اعمال میکردند و در اهدای کمکهای مالی و اعتباری و تجاری به این کشور سختگیری میکردند.
همانگونه که فرانسوا میتران در نشست سران جی هفت در هیوستون در سال ۱۹۹۰ گفت: «همان موضعی که در مورد کمک به چین اتخاذ میشود در مورد شوروی برعکس میشود. ما در مورد کمک به شوروی … بسیار محتاط عمل میکنیم.»
آنچه گورباچف در ماه مارس ۱۹۸۵ آغاز کرد کشور او و دنیا را به مکان بهتری تبدیل کرد. او با همکاری ریگان و بوش به جنگ سرد خاتمه داد، ارتش شوروی را از افغانستان بیرون کشید، به حل و فصل درگیریهای جهانی کمک کرد، به روسیه امید بخشید و این موقعیت را پدید آورد تا روسیه نیز همچون باقی کشورهای دموکراتیک توسعه بیابد. او نیز مانند بسیاری از اصلاحطلبان مشهور نتوانست به تمامی آنچه که میخواست دست بیابد - او هرگز نمیخواست تا شوروی از هم فروبپاشد - اما گلاسنوست (فضای باز سیاسی)، عدم استفاده از روشهای خشونتآمیز و «طرز تفکر نوین» او برای ایجاد یک دنیای مستقل میراثی را پدید آورد که کمتر دولتمردی به آن دست یافته است!
منبع: آرشیو امنیت ملی
نظر شما :