حقایق پشت پرده فروپاشی شوروی به روایت اسناد محرمانه (۴ و پایانی)/ درخواست کمک مالی گورباچف از آلمان
ترجمه: بابک واحدی
بسیاری از گزارشهایی که در آن دو هفته نوشته شدند، گزارشهایی که گورباچف هیچ کدامشان را بعدها منتشر نکرد، نشان میدهند که وی وضعیت را دشوار و تحقیرآمیز میدیده است. وی در ملاقاتی در کیِف، یکی از اطرافیان کهل، صدراعظم آلمان را که در هفتههای بعد به یکی از ارتباطات کلیدیاش تبدیل میشود، مورد سرزنش قرار میدهد. این مرد کسی نیست جز «هُرست کُهلر» رییسجمهور بعدی آلمان، که آن زمان در وزارت اقتصاد آن کشور بود و در عین حال «شرپا» یا همان نماینده شخصی کهل در اجلاس جی۷.
وقتی کهلر از نمایندگان شوروی خواست که به قواعد صندوق جهانی پول (IMF) تن دهند، رهبر کرملین به تندی پاسخ داد که «اتحاد جماهیر شوروی، کاستاریکا نیست. مسیری که تاریخ پس از این خواهد پیمود به این بستگی دارد که شما روابطتان را با ما چطور تعیین کنید.»
گورباچف در ادامه برنامهای را که برای شوروی دارد، به صورت «بازگشت به غرور پیشین و اینکه قطار اقتصادی شوروی بدون کمک لوکوموتیو کاپیتالیسم از کوه بالا نخواهد رفت»، توصیف میکند؛ ولی حقیقت این بود که این لوکوموتیو تنها گزینه باقیمانده برای شوروی بود. اعتماد و اطمینان آنها به کهل در آن هفتهها بیحد و حصر بود. در واقع آنها خیلی هم خوشحال و خرسند بودند و باور داشتند که وضعیت در سایه این صدراعظم قدرتمند برای شوروی بهتر خواهد شد. چرنیایف، مشاور گورباچف، در کیف در یادداشتهایش نوشت که: «دوستی تازهمان با آلمانیها قدرت بیشتری در اختیارمان گذاشته است. اگر همهچیز در این ترتیب شوروی-آلمان درست پیش برود، سرنوشت سیاست اروپا و نیز کل جهان در این برهه تاریخ تعیین خواهد شد.»
گورباچف هم در راه بازگشت به مسکو گفت: «کهل... هر کاری در توان داشته باشد برای خیزش دوباره ما و تبدیل شدنمان به یک ابرقدرت مدرن انجام خواهد داد. خب، او بسیار دلواپس و مشتاق اوکراین است (کهل در کیِف با سران اوکراین هم دیدار کرده بود) ولی اوکراین برای او دیگر آن سرزمین حیاتیِ هیتلر نیست.»
تا اوایل سپتامبر، تقریبا سه هفته پس از کودتای آگوست، وضعیت اقتصادی در اتحاد جماهیر شوروی آنقدر وخیم و آشفته بود که گورباچف، هانس دیتریش گنشر، وزیر امورخارجه وقت آلمان را در جریان سفرش به مسکو کناری بکشد و با پا گذاشتن روی تمام آن حس غرور رهبر شوروی بگوید:
گورباچف: ما برای مخارج جاری کشور به پول احتیاج داریم، تا بتوانیم همزمان با انجام مذاکرات درباره تغییر ترتیبات بدهیهای کوتاهمدتمان، به زندگی معمول و واردات کالاهای ضروری ادامه دهیم. قصد دارم امروز این موضوع تلفنی را با کهل در میان بگذارم.
گنشر: مطمئن نیستم پرداختن به چنین موضوع حساسی در تماس تلفنی درست باشد. میتوانم الساعه تلگرافی رمزدار برای صدراعظم بفرستم، تا تنها او بتواند بخواندش.
گورباچف: ما به دو میلیارد دلار نیاز داریم. شاید بتوانید نیم میلیارد را بهصورت پیشپرداخت در ماه اکتبر پرداخت کنید، و نیم میلیارد دیگر را هم از ذخایر شما نزد خودمان برداریم. امیدواریم که یک میلیارد باقی را در خاورمیانه تحویل ما دهید. من پریماکُف (معاون رییس کا.گ.ب) را برای همین ماموریت به آنجا فرستادهام.
گنشر: من اختیار پاسخگویی به این مطالبه را ندارم، ولی آن را بلافاصله با صدراعظم در میان خواهم گذاشت.
کهلر را کهل به مسکو فرستاده بود. گورباچف، که تا آن زمان در سایه تردید و دودلی غرب در حمایت از آنها وخیمترین و دشوارترین اوضاع را پیشبینی میکرد، در دوازدهم سپتامبر آن سال با کهلر دیدار کرد.
گورباچف: کمک به شوروی چه شد؟ ما در حال مذاکره هستیم و گزینهها را سبک و سنگین و حساب و کتاب میکنیم. این به هیچوجه توجیهپذیر نیست. وضعیت الان جمهوریِ وایمار در آلمان را به یاد آدم میآورد. آن زمان که دموکراتها با هم بحث و جدل میکردند، همزمان هیتلر بدون هیچ زحمتی به قدرت رسید. کشورهای خارجی چیزی در حدود ۸۶ میلیارد دلار به ما بدهکار هستند، همان پولی که الان بهشدت لازمش داریم. امیدوارم از حرفهای من به نتایج و برداشتهای لازم رسیده باشید.
کهلر: صدراعظم این اختیار را به من داده که به شما بگویم ما با نخستین درخواست شما موافق هستیم، یعنی یک میلیارد مارک آلمان را در اختیارتان بگذاریم. ولی تا جایی که به درخواست یک میلیارد دوم مربوط میشود، چارهای نداریم جز اینکه شرکایمان در اتحادیه اروپا و جی۷ را شریک کنیم. جستجوی گزینهها و راهحلهای ممکن با توجه به وضعیت نزولی انتظارات اقتصادی و برگشت سرمایه در کشور شما بسیار پیچیده و دشوار شده است.
گورباچف: نمیتوانید راهی پیدا کنید که وامهایی با شرایط بهتر به ما دهید؟ برای مثال حتی وامهای بدون بهره؟
کهلر: خیلی سخت است. سعی خواهم کرد شرکایمان (در جی۷) را متقاعد سازم که کشور شما هنوز صلاحیت و اعتبار لازم برای دریافت وام را دارد. با اینحال، تا رسیدن به این نتیجه، من باید از جزئیات بدهیهای خارجی شما و امکان فروش ذخایر طلایتان اطلاع داشته باشم.
گورباچف: آمار و ارقام محصولات کشاورزی بههیچوجه خوب نیست. درست پیش از آمدن شما با (نورسلطان) نظربایف (رییسجمهور قزاقستان) حرف میزدم. به اطلاع من رساند که وضعیت برداشت محصول و کشاورزی در زمینهایی که بهتازگی بازپس گرفته شده است حتی از بدترین تخمینهای ممکن هم بدتر است.
کهلر: طبق آمار آژانسهای امریکایی، تولید محصولات کشاورزی در کشور شما امسال به ۱۹۰ میلیون تن، در مقایسه با ۲۳۰ میلیون تن سال گذشته خواهد بود که نشاندهنده تفاوت و کاهشی شدید است.
گورباچف: اگر بتوانیم ۱۸۰ میلیون تن وارد کنیم، خوب خواهد بود... در جریان جنگ خلیج (در پی حمله صدام به کویت)، همه جمع شدند و مقدار بسیار زیادی پول برای حمایت جمعآوری کردند، چیزی نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار. ولی وقتی پای حمایت از این پروسه تاریخی در کشوری بزرگ به میان میآید، موضوعی که تمام جهان و تاریخ به آن وابسته است، شروع میکنیم به چانهزنی.
کهلر: امریکاییها در آن جنگ بدون اینکه حتی یک دلار از جیب خود هزینه کنند، پیروز شدند.
گورباچف: و درباره تمام آن کارهایی که اتحاد جماهیر شوروی برای دنیا کرده است چه میگویید؟ چه کسی اعداد و ارقام آن کارها را جمع میکند؟ چقدر پروسترویکای ما و شیوه نوین تفکرمان به سود جهان بود؟ صدها میلیارد دلار برای تمام کشورهای دیگر جهان.
کهلر: زمانی برای از دست دادن نداریم. هفتهها مهم هستند، حتی روزها. یکی از اشتباهات در پرسترویکای شما این بود که طرف اقتصادی قضیه را دستکم گرفته بودید.
نقشه تزریق میلیاردها دلار پول به مسکو با کمک آلمانیها، و نجات گورباچف بدین شیوه، نتیجهای نداشت. وقتی اوکراینیها در پی رفراندومی در اول دسامبر سال ۱۹۹۱ استقلال خود را اعلام کردند و نخستین رییسجمهور خود را برگزیدند، دیگر کار از کار گذشته بود. هفت روز بعد از آن، روسیه، اوکراین و بلاروس اتحادیه کشورهای مستقل مشترکالمنافع را تشکیل دادند، اتحادیهای که هشت جمهوری غیراسلاو بعدها به آن پیوستند.
اتحاد جماهیر شوروی در حال تجزیه و سقوط بود. وقتی گورباچف در ۲۵ دسامبر از ریاستجمهوری استعفا داد و شوروی به آرامی و بدون خشونت بهپایان عمر خود رسید، آلمان کریسمس را جشن گرفته بود. آن روز گورباچف نامهای به بُن فرستاد:
هلموت عزیز
اگرچه وقایع آنطور که من احساس میکردم درست و به نفع همه است پیش نرفت، امیدم را از دست ندادهام که کاری که شش سال پیش آغاز کردم سرانجام با موفقیت به نتیجه خواهد رسید، و روسیه و دیگر کشورهایی که حال بخشی از جامعهای جدید هستند خود را به کشورهایی مدرن و دموکراتیک تبدیل خواهند نمود.
من و رایسا، از صمیم قلبمان برای هانِلور و تمام اعضای خانوادهات، آرزوی سلامتی، کامیابی و شادکامی داریم.
میخائیلِ تو
گورباچف در این نامه، بار دیگر در مقام یک سیاستمدار واقعی قرار گرفته است. به همین سبب است که این نامه در میان چند نامه دیگر از سال شوم ۱۹۹۱ قرار میگیرد که مصلح برکنارشده از میان خیل نامههایش برای انتشار انتخاب میکند.
نظر شما :