۵۴ سالگی انتشار «نبرد من» در ایران
چرا کتاب هیتلر همچنان پرخواننده است؟
فهیمه نظری
تاریخ ایرانی: از همان زمانی که آدولف هیتلر در قلعه لندربرگ و در قامت یک زندانی شورشی، جلد اول آرمانهای خویش را برای منشیاش رودلف هس دیکته میکرد و حتی پس از آزادی که جلد دوم آن را به پایان رساند، ایمانی راسخ داشت که سکان رهبری حزب نازی را در دست میگیرد؛ آنچنان که کار امروز نوشتن کتابی مقدس برای آن را نمیتوانست به فردا واگذارد. آرزوهای دور و دراز این جوان سرخورده شاید خیلی زودتر از آنچه او فکرش را میکرد با به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیست در آلمان و تشکیل رایش سوم جامه عمل بر تن کرد و این متن، همانگونه که نقشهاش را از پیش در ذهن ریخته بود به کتاب مقدس حکومت نازی تبدیل شد. «حزب در هر فرصتی، از جمله در مراسم ازدواج و اخذ مدرک دیپلم، آن را در میان مردم پخش میکرد و پیر و جوان را به خواندن آن فرا میخواند. در سال ۱۹۴۳، بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این کتاب در آلمان پخش شد. از اواسط دهه ۱۹۳۰ کتاب هیتلر به خرج دولت به زوجهای تازه ازدواج کرده هدیه داده میشد، فروش نسخههای دست دوم کتاب ممنوع بود و تدریس آن در مدرسهها به عنوان جزئی از برنامه تبلیغاتی حزب ناسیونال سوسیالیست از همین دوره آغاز شد. از این کتاب تا پایان جنگ دوم جهانی نزدیک به یازده میلیون نسخه انتشار یافت.» با تمام این ابهت ساختگی اما طومار این کتاب نیز چون پدیدآورندهاش در پایان جنگ دوم جهانی درهم پیچید و چاپ و تکثیر آن برای مدت ۷۰ سال در آلمان ممنوع شد.
داستان اولین انتشار در ایران
«نبرد من» اگرچه از لحظات آغازین سال ۲۰۱۶ میلادی و پس از ۷۰ سال در محل تولدش اذن انتشار یافت، در ایران اما از ۵۴ سال قبل روانه بازار کتاب شد، آن هم از روی نسخهای فرانسوی که یکی از دوستان علیاصغر عبداللهی مدیر آن زمان نشر شهریار از یک حراجی در پاریس برایش به ارمغان آورده بود. عبداللهی، برگردان فارسی آن نسخه دوجلدی را بر عهده عنایتالله شکیبا گذاشت تا به این ترتیب انتشار یکی از پرفروشترین و در عین حال پرتیراژترین کتابهای تاریخ نشر ایران کلید بخورد.
برگردان فارسی این نسخه دوجلدی که به گفته عبداللهی در سال ۱۹۴۵ در فرانسه به چاپ رسیده بود و وی آن را در یک مجلد به چاپ رساند، در همان چاپ اول در ایران با چنان استقبال بینظیری از سوی مردم مواجه شد که تمام معادلات همصنفانش را برهم ریخت؛ همانهایی که در هنگام ترجمه کتاب، انتشار آن را ریسک قلمداد کرده و معتقد بودند وی با این کار سرمایه خود را از دست خواهد داد. پنج هزار نسخه تیراژ نخستین کتاب، در ظرف مدتی کمتر از شش ماه به پایان رسید و عبداللهی از آن پس در انتشارات شهریار در خیابان لالهزار و سپس دنیای کتاب در شاهآباد، آن را بارها و بارها در تیراژهای مختلف تجدید چاپ کرد.
سبقت بر سر انتشار
در فاصله کوتاهی پس از انتشار «نبرد من» توسط انتشارات شهریار، انتشارات کانون معرفت نیز اقدام به چاپ آن در قطعی جیبی و با ترجمه عبدالله توکل ملقب به فرشاد کرد. «نبرد من» انتشارات کانون معرفت نیز آنگونه که فرشاد در مقدمه کتاب اشاره میکند برگردان فارسی نسخه فرانسوی بود که شخصی به نام Louis Vignon از آلمانی به فرانسه ترجمه کرده و در واقع چکیدهای از نسخه آلمانی بود. این نسخه جیبی که برخلاف نسخه انتشارات شهریار تنها خلاصهای از کتاب اصلی و بدون فصلبندی مشخصی بود نیز با استقبال بسیار خوبی مواجه شد بهطوریکه انتشارات دیگری بدون اجازه مترجم و ناشر ـ شاید به خاطر سودآور بودن انتشار این کتاب ـ چاپ دوم آن را روانه بازار کرد. عبدالله توکل در مقدمه چاپ سوم «نبرد من» انتشارات کانون معرفت که در سال ۱۳۴۱ و در پنج هزار نسخه منتشر شد با تعبیر این چاپ به عنوان «مولود وضعی خاص» مینویسد: «... چاپ دوم این کتاب نیز به دنبال چاپ «نخستین عشق من» اثر ماکسیم گورکی که بیاجازه اینجانب انتشار یافته بود، چندی پیش به همان وضع به بازار آمد درصورتیکه نه کانون معرفت از این کار اطلاعی داشت و نه از طرف مترجم اجازهای به مختلس داده شده بود...»
تصویر جلد «نبرد من»، سپر بلای پزشکان ایرانی مقیم آلمان
مدیر انتشارات دنیای کتاب در گفتوگو با «تاریخ ایرانی» ضمن اشاره به علاقه مردم به تاریخ به عنوان علت اصلی استقبال از این کتاب، خاطرات جالبی را از سالهای نخست انتشار نقل میکند، از جمله پزشکان ایرانی مقیم آلمان که برای خرید جلد «نبرد من» به وی مراجعه میکردند. عبداللهی میگوید: «آنها بیشتر به دنبال تصویر روی جلد کتاب میآمدند و وقتی علت را از آنها میپرسیدم میگفتند میخواهیم عکس جلد آن را به شیشه مطب بچسبانیم که جوانهای نئونازی شیشهمان را نشکنند.» یا اعتراض جوانی آلمانی که بعد از انقلاب به وی مراجعه کرده و وقتی کتاب را در پشت ویترین دنیای کتاب میبیند با فارسی دستوپا شکستهای معترضش میشود که «با اجازه چه کسی این کتاب را چاپ کردهاید؟»
یکسوم کتاب ترجمه نشده است
عبداللهی که در سال جاری، چاپ بیست و چهارم کتاب «نبرد من» را راهی بازار کرده است، از ترجمه دوباره همان نسخه قدیمی فرانسوی خبر میدهد؛ نسخهای که به گفته وی در تمام این سالها بیش از یکسوم آن که بازتاب تفکرات یهودستیزانه هیتلر است، به فارسی برگردانده نشده بود. این مسئلهای است که خود او نیز تازه متوجهاش شده و احتمال میدهد مترجم به دلیل ملاحظات سیاسی دوران محمدرضا شاه، آن بخشها را ترجمه نکرده باشد و چه بسا با ترجمه آن بخشها این کتاب اصلاً مجوز چاپ دریافت نمیکرد. دکتر فرزام حبیبی، مترجم جدید کتاب اما مسئله را آنچنان هم حاد نمیداند. وی که قرار است ترجمه جدید «نبرد من» دنیای کتاب را در سال آینده روانه بازار کند در اینباره میگوید: «این قسمتهای ترجمه نشده مسئله یهودیت نیست، بلکه مسئله صهیونیستهاست. راجع به پیدایش و حضور صهیونیستها در آلمان است و آنقدرها هم حاد نیست؛ اما من فکر میکنم چون واقعاً راجع به صهیونیستها صحبت کرده، در صورت ترجمه این قسمتها میتوانست جلوی چاپش در زمان شاه گرفته شود.» وی همچنین در پاسخ به پرسش «تاریخ ایرانی» درباره جایگاه قسمتهای ترجمه نشده در کتاب و نیز حجم کتاب میگوید: «تا جایی که من پیش رفتم، قسمتهای مربوط به صهیونیستها لابهلای کتاب است و نه در بخشی جداگانه. من فکر میکنم ترجمه فارسی این متن چیزی حدود هشتصد، نهصد صفحه شود درحالیکه ترجمه قبلی ۵۳۴ صفحه بوده است.»
ادعای کاملترین ترجمه
با گذشت حدود ۵۴ سال از انتشار اولین نسخه «نبرد من» در ایران، این کتاب همچنان پرمخاطب و در صف اول فروش کتابهای همرده خود قرار دارد. بهطوریکه تمام نشرهایی که در ده سال اخیر به سراغ انتشار آن رفتند بدون استثنا تجربهای بیش از یک دوره چاپ آن را داشتهاند. از جمله «نشر معیار اندیشه» که در سال ۱۳۸۹ چاپ اول «نبرد من» خود را با تیراژ ۳۰۰۰ نسخه راهی بازار کرد. این کتاب ۶۰۸ صفحهای که مشتمل بر دو بخش دوازده و پانزده فصلی است، یک فصل از نسخه ترجمه شده دنیای کتاب حجیمتر و به گفته مهرداد مهاجر مترجم و مدیر نشر، ترجمهای است از روی نسخه انگلیسی و تکجلدی که در سال جاری برای هفتمین بار و در تیراژ ۱۰۰۰ نسخه روانه بازار شده است.
«پارسه»، نشر دیگری است که در سال ۱۳۹۰، «نبرد من» را از روی نسخه تکجلدی انگلیسی چاپ دهه ۱۹۸۰ و با ترجمه مهدی افشار در تیراژ ۱۱۰۰ نسخه راهی بازار کرده است. این کتاب مشتمل بر ۵۳۲ صفحه و دو بخش دوازده و پانزده فصلی است که چاپ دوم آن در سال ۹۲ و چاپ سوم آن نیز تا چند روز آینده به کتابفروشیها راه خواهد یافت.
انتشارات «نگاه» نیز این کتاب را از روی نسخهای انگلیسی و با ترجمه فرشته اکبرپور در سال ۹۱ و در تیراژ ۱۱۰۰ نسخه منتشر کرد. این کتاب ۶۶۶ صفحه و ترتیب فصولش نیز مانند چاپهای «پارسه» و «معیار اندیشه» است. مترجم انگلیسی این ترجمه شخصی است به نام جیمز مورفی که بر اساس تاریخ امضایش در مقدمه کتاب، به نظر میرسد در سال ۱۹۳۹ آن را به انگلیسی برگردانده باشد. چاپ دوم «نبرد من» انتشارات نگاه در سال جاری در تیراژ ۷۵۰ نسخه به چاپ رسیده است. نکته جالب توجه اینکه این کتاب فصلی دارد به نام «تأملات سیاسی حاصل از اقامت در وین» که این فصل در چاپ دنیای کتاب وجود ندارد و به نظر میرسد همان فصل جاافتادهای باشد که به آن اشاره شد؛ اما قطعاً نه آن قسمتهای ترجمهنشده و یهودستیزانهای که ناشر و مترجم جدید از آن سخن به میان آوردند؛ چراکه فصل حاضر بیشتر به نگرش هیتلر در سیاست و نگاه منتقد وی به نهاد پارلمان میپردازد.
در میان همه چاپهای موجود کتاب «نبرد من» در ایران، اما علاوه بر انتشارات نگاه که بر روی جلد و در داخل پرانتز عبارت «متن کامل» را آورده است، نشر «ارغوان» نیز در سال ۱۳۸۹ و در تیراژ ۲۰۰۰ نسخه این کتاب را منتشر و عبارت «کاملترین ترجمه در ایران» را عیناً در عنوان آن ذکر کرده است. جالب اینکه تعداد صفحات کتاب چاپ شده این نشر از همه چاپهای موجود «نبرد من» بیشتر است. کتاب مذکور که دارای ۷۴۶ صفحه و توسط عباس کرمیفر به فارسی برگردانده شده، تعداد فصولش به ترتیب همان دوازده و پانزده نشرهای دیگر است و به نظر میرسد تعداد زیاد صفحات آن بیشتر به خاطر پیشگفتار ۵۰ صفحهای به قلم پروفسور کامرون وات، استاد رشته تاریخ بینالملل دانشگاه لندن باشد تا درستی ادعای آن مبنی بر «کاملترین ترجمه در ایران». نکته جالب توجه دیگر، این است که همه نشرهایی که این کتاب را تاکنون در ایران به چاپ رساندهاند برای ترجمه به نسخهای غیر از نسخه زبان اصلی کتاب دسترسی داشتهاند؛ یعنی پس از ۵۴ سال نشر مداوم در ایران، هنوز این کتاب به طور مستقیم از نسخه زبان اصلی آن به فارسی برگردانده نشده است. همچنین به نظر میرسد نسخه ترجمه شده توسط انتشارات نگاه که تاریخ امضای مترجم انگلیسی آن ۱۴ فوریه ۱۹۳۹ را نشان میدهد، قدیمیترین نسخه مورد استفاده «نبرد من» در ایران باشد.
از ترجمه «نبرد من» پشیمانم!
اگرچه پرمخاطب بودن کتابهای تاریخی در ایران، یکی از انگیزههای اصلی چاپ «نبرد من» توسط ناشران گوناگون بوده است اما با خواندن مقدمه نسخ گوناگون آن میتوان به انگیزه خاص ناشر پی برد؛ انگیزههایی که گاهی حتی با انگیزه مترجم نسخه اصلی نیز در تضاد است. به طور مثال نسخه منتشرشده توسط انتشارات «ارغوان» که اتفاقاً خود ناشر از آن به عنوان کاملترین ترجمه یاد کرده است، با مقدمهای حیرتآور از دکتر فاروق صفیزاده آغاز میشود. وی در این مقدمه ضمن تقبیح نگاه موجود درباره هیتلر، از وی به عنوان فردی آزاده، انساندوست و دارای افکاری عارفانه یاد میکند و درباره هولوکاست مینویسد: «افسانه هولوکاست از دروغهای بزرگ است که صهیونیستها علیه نژاد آریایی ساخته و پرداختهاند» و بدون هیچ پردهپوشی در دفاع از اندیشههای نژادپرستانه هیتلر مینویسد: «در این نیز هیچ شکی نیست که از میان نژادهای گوناگون جهانی، نژاد آریایی یک نژاد فهیم، بااستعداد و از نظر فرهنگی و تمدنی برتر از نژادهای دیگر میباشد. بر همین اساس هیتلر میخواست نژاد پاک و نجیب آریایی را در جهان در والاترین مقام شامخ و خدادادی خود قرار دهد» و در نهایت هم اظهار امیدواری میکند که «این کتاب و مقدمه عذر تقصیری باشد به پیشگاه شامخ هیتلر و رفع همه اتهامات علیه این شخصیت عظیم و بزرگ تاریخی.» این درحالی است که در مطلبی که به قلم پروفسور کامرون وات و بلافاصله به عنوان پیشگفتار بعد از مقدمه صفیزاده آمده، وات علت انتشار این کتاب را در وهله نخست به منظور آگاهی رساندن به دانشجویان رشته تاریخ معاصر بیان میکند تا از این طریق «شناخت بهتری از آدولف هیتلر به عنوان دشمن بشریت و از طریق نوشتههای خودش به دست آورند.» هدفی که درست در نقطه مقابل هدف نویسنده مقدمه فارسی است!
حسن معرفت، مدیر انتشارات کانون معرفت نیز ۵۱ سال پیش در مقدمه «نبرد من»، در لزوم انتشار این کتاب مینویسد: «فلسفه ناسیونال سوسیالیست، فلسفهای است که هیتلر در کتاب «نبرد من» خویش آن را تشریح کرده و خوب یا بد، مقامی بین فلسفههای دیگر دارد و این فلسفه که بنیان آن بر زور و برتری نژادی نهاده شده با وجود شکست آلمان هیتلری هنوز از میان نرفته است و چون اطلاع بر این فلسفه نیز تا حدی لازم است اکنون ترجمه کتاب نبرد من هیتلر در ایران انتشار مییابد.»
مهدی افشار مترجم «نبرد من» انتشارات پارسه اما از ترجمه این متن پشیمان است و در اینباره به «تاریخ ایرانی» میگوید: «متأسفانه من هم این کتاب را ترجمه کردم. چون این کتاب تبلیغ یک نگرش فاشیستی است، من بعد از ترجمه عصبی شدم و حتی به ناشر هم گفتم اسم مرا به عنوان مترجم ذکر نکند. من از ترجمه این کتاب پشیمانم.» وی با خطرناک خواندن چنین کتابهایی برای جامعه بشریت ادامه میدهد: «کاری که باید در جامعه جهانی انجام شود جاری کردن عواطف انسانی است نه غرایز حیوانی و تعصبات؛ یعنی هرچه ما بر این کوره خطرناک بدمیم داعشها بیشتر میشوند.» و در نهایت سخن خود را با این شعر از مولانا به پایان میرساند که
سختگیری و تعصب خامی است/ تا جنینی کار خونآشامی است
نظر شما :