حمید روحانی: در انقلاب سفید هیچ‎کس به حق خودش نرسید

۰۲ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۷:۱۸ کد : ۲۵۴ از دیگر رسانه‌ها
حجتالاسلام سیدحمید روحانی؛ رییس بنیاد تاریخ پژوهشی ایران معاصر است. او را بیشتر با کتاب نهضت امام خمینی می‌شناسند. سه جلد از این دوره در بازار کتاب هست و خودش می‌گوید تا چند وقت دیگر جلد چهارم آن هم منتشر می‌شود.

 

دکتر روحانی اصلاحات ارضی را تقسیم زمین‌های بایری می‌داند که نقشه آمریکایی‌ها و صهیونیست‍‌ها برای نابودکردن کشاورزی ایران و وابستگی هرچه بیشتر به قدرت‌های غرب بود. خطری که امام بارها بر آن تاکید کردند؛ نگذارید کشاورزی را از بین ببرند.

 

***

 

اوایل دهه 40 و در 20 سالگی حکومت محمدرضا پهلوی، اوضاع ایران چطور بود که مسأله اصلاحات ارضی و انقلاب سفید مطرح شد؟

 

وقتی آمریکا با کودتای 28 مرداد شاه را به ایران برگرداند و بر گرده ملت سوار کرد، کارشناسان آمریکایی به این نکته توجه کردند که شاه میان ملت ایران، نه پایگاهی دارد و نه اعتباری؛ ملت در هر فرصتی که بهدست بیاورند، با یک حرکت توفنده شاه را سرنگون خواهند کرد. این دغدغه را همیشه داشتند. اگر به اسناد، کتابها و نوشتههای منتشر شده نگاه کنید، میبینید این دغدغه کاملا برای آنها مطرح بوده که چکار کنند ایران از چنگ آمریکا خارج نشده و رقبای آمریکا در آن روزگار که چین و شوروی بودند، بر ایران مسلط نشوند.

 

برای این نگرانی، راهحلهای مختلفی مطرح شد ولی در نهایت به این نکته رسیدند که باید طبقههای محروم جامعه ایرانی راضی باشند، خواستههایشان تأمین و نارضایتیهایشان برطرف شود تا نیروهای مخالف و انقلابی نتوانند میان این قشر جامعه نفوذ کنند. تجربه انقلابهای شوروی و چین نشان میداد که دو قشر در پیروزی کمونیستها نقش مهمی داشتند؛ در شوروی، کارگرها و در چین، دهقانها. بنابراین باید فکری میکردند که این دو قشر را به شکلی راضی نگه دارند و به حمایت از شاه وادارند که پشتوانه او باشند، نه دشمنش. از طرفی نیروهای مخالف و کمونیستها نتوانند میان مردم رخنه کنند تا اتفاقی مشابه آنچه در چین و شوروی رخ داد، در ایران بهوقوع نپیوندد.

 

اما شاه زیر بار این حرفها نمیرفت و منظور آمریکاییها را بهدرستی متوجه نمیشد، نمیدانست چه خطرهای جدی وجود دارد، به همین دلیل به سادگی از کنار این مسأله رد میشد. آمریکا بحث میکرد، اما زیاد علنی موضوع را دنبال نمیکرد تا اینکه در سال 1339 خبری از کاخ کرملین درز کرد که خروشچف نخستوزیر شوروی در یک مذاکره سری با مسئولان شوروی، گفته بود: ما برای تسلط بر ایران به جنگ و خونریزی نیازی نداریم. بهقدری نارضایتی در ایران اوج گرفته که دیر یا زود ایران مثل یک سیب گندیده، به دامن ما سقوط خواهد کرد. سران کاخ سفید دستپاچه شدند و فهمیدند که باید راهحلهای قبلی را جدی دنبال کنند.

 

برای راضی کردن کشاورزان و دهقانان - همان قشرهایی که آمریکا فکر میکرد بزرگترین نیروهایی هستند که ممکن است توسط کمونیستها بهکار گرفته شوند - مسأله اصلاحات ارضی را پیش کشیدند. قرار بود با اصلاحات ارضی، این قشرهای جامعه راضی شده و احساس کنند در رفاه هستند و منافعشان تأمین میشود، تا کمتر دنبال جریانهای مخالف بروند.

 

 

بهجز مسأله نگهداشتن محمدرضا پهلوی بهعنوان شاه ایران، آمریکا هدف دیگری از اصلاحات ارضی داشت؟

 

بله. سران آمریکایی میخواستند ایران هرچه بیشتر وابسته به آمریکا باشد و ایران نقش یک بازار سیاه را برای آمریکا بازی کند که کالاهای نامرغوب بیشتری را در ایران بفروشند. آمریکاییها همیشه میخواستند کشاورزی ایران را فلج کنند.

 

 

اصلاحات ارضی آنطور که مطرح شده بود، اجرا نشد. چرا؟

 

مشکل اصلی این بود که چاقو دسته خودش را نمیبرد. قرار بود اراضی مالکان تقسیم شود، اما بزرگترین مالک، خود شاه بود. تمام درباریها و مقامهای بلندپایه رژیم شاه از زمینداران بزرگ بودند.

 

 

منظورتان نخستوزیرها و نمایندگان است؟

 

بله. اسدالله اعلم و علی امینی زمینهای بسیاری داشتند. اینها علیه خودشان که کار نمیکردند و زیر بار تقسیم اراضی نمی‌رفتند. به همین دلیل شاه در سال 1339 به آمریکا رفت و آنجا نطقی کرد که ترجمه آن را روزنامه اطلاعات چاپ کرد. گفت تا حالا درباره مردم ایران غیبگوییهای زیادی شده که در آینده چه اتفاقهایی میافتد، اما فکر میکنم ما از همه غیبگوتریم! مطمئن باشید که ایران بهعنوان یک جزیره ثبات و امن، برای همیشه در کنار آمریکا خواهد بود و هیچ خطری هم ایران را تهدید نمیکند. آمریکا میدانست شاه جز نوک بینیاش جایی را نمیبیند و خیلی از مسایل را نمیفهمد. فکر کردند برای منافع‎‎شان میتوانند حتی شاه را هم از میان بردارند. به همینخاطر علی امینی را در سال 1340 بهعنوان نخستوزیر به شاه تحمیل کردند که خود شاه هم از علی امینی میترسید.

 

 

چرا؟

 

او از نوادگان قاجار بود و مستقیما با آمریکاییها ارتباط داشت. نوکر شاه نبود، نوکر آمریکا بود. شاه همیشه از نخستوزیران مقتدر میترسید. دوست داشت نخستوزیرهایش عروسک کوکی دست خودش باشند. علی امینی بلافاصله که نخستوزیر شد، مسأله اصلاحات ارضی را اعلام و اجرا کرد. در مهر 1340 تقسیم اراضی آغاز شد، این قانون در هیأت دولت تصویب شد که غیرقانونی بود چون هیأت دولت، قوه مجریه است و حق قانونگذاری ندارد. مدتی گذشت، شاه دید مقامات آمریکایی به ایران میآیند و مستقلا با علی امینی مذاکره میکنند و میروند. حس کرد کمکم زیرپایش جارو میشود. در فروردین 1341 به آمریکا سفر کرد و به آنها قول داد مقاصد آمریکا را در ایران اجرا کند؛ با هم به توافق رسیدند. شاه برگشت و در تیر 1341 علی امینی را کنار زد و امیر اسدالله علم، یکی از نوکران خانهزاد و چاکران وابسته خود را به نخستوزیری منصوب کرد. اصل جریان و نقشه اصلی اصلاحات ارضی، تأمین مقاصد و منافع آمریکا و جلوگیری از نارضایتیهای احتمالی و نفوذ کمونیستها بود. این اتفاق فقط درباره طبقه کشاورز نیفتاد. اصلاحات ارضی برای کشاورزان در نظر گرفته شده بود اما برای کارگران و دیگران هم در انقلاب سفید برنامههایی داشتند که اجرا کردند.

 

 

چرا برنامه اصلاحات ارضی از تدوین تا اجرا تغییر و تحولهای اساسی کرد؟

 

چون با روی کار آمدن علم، ماهیت قضیه به نفع شاه و دربار مسخ شد. طوری تقسیم اراضی را انجام دادند که نه سیخ بسوزد نه کباب. از رژیم صهیونیستی کارشناسانی دعوت کردند. حسنعلی ارسنجانی که وزیر کشاورزی کابینه امینی بود و در همین سمت در دولت علم باقی مانده، از دوستان صهیونیستها بود و علاوهبر شناسنامه اسراییلی، در بانکهای صهیونیستی هم حساب داشت. در نتیجه هیأتی را از رژیم صهیونیستی به ایران دعوت کرد که این طرح را مطالعه و بررسی کنند و در نهایت نقشهای را پیاده کردند که هم منافع آمریکا تأمین شود و هم به ظاهر دهقانان راضی شوند که چیزی بهدست آورده‌اند؛ از طرف دیگر هیچ آسیبی به زمینداران و ملاکان بزرگ وارد نشود.

 

 

اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی چه فرقی میکند و در ایران کدامیک از اینها اتفاق افتاد؟

 

اصلاحات ارضی شامل زمینهایی می‌شود که با سیستمهای جدید مثل تراکتور و باران مصنوعی و شیوههای روز صنعتی، کشت و زرع میشوند و به اصطلاح زمینهای مکانیزه هستند. در ایران چنین کاری اصلا صورت نگرفت. رژیم شاه نه دنبال مکانیزه کردن زمینهای کشاورزی بود و نه دنبال اینکه پیشرفتی در این زمینه صورت بگیرد. آنچه در ایران انجام شد، تقسیم اراضی بود که به صورت ناقص هم انجام شد و به غلط با عنوان اصلاحات ارضی از آن نام میبرند.

 

با برنامهای که صهیونیستها ارایه کردند برای تقسیم اراضی اصلا سراغ مالکان بزرگ نرفتند. مثلا اسدالله علم که خان بیرجند بود و صاحب تمام زمینهای زعفران این منطقه، از تقسیم زمین فرار کرد. امینی هم همینطور و درباره زمینداران درجه دوم هم برنامهای ریختند که همهچیز سر جای اولش باقی ماند و زمینهای مکانیزه هم استثنا شد. مالکانی که خودشان با شیوه جدید، کشت و زرع میکردند، در تقسیم اراضی کنار گذاشته شدند. زمینهایی که در آن باغ و درخت بود، استثنا شد. زمینهایی که ساختمان یا ویلایی بود، استثنا شد. هر زمینداری حق داشت ششدانگ زمین به صورت یکجا یا خرده از زمینها و روستاهای دیگر داشته باشد.

 

به محض اینکه این برنامه مطرح شد کسانیکه مشمول تقسیم اراضی بودند، زمینهایشان را بین فرزندان و همسرشان تقسیم کردند که از این قانون فرار کنند. اگر همه این زمینها را که از تقسیم اراضی مستثنا شدند، کنار بگذاریم، فقط زمینهای بایر باقی میماند. همین زمینهای نامرغوب و بایر را هم رایگان به کشاورزان ندادند. دولت با اقساط 15 ساله به دهقانان فروخت. این زمینها را از زمینداران بزرگ یکجا با پول بیتالمال خریدند، اما با اقساط بلند مدت به کشاورزان فروختند.

 

با تبلیغات و جار و جنجالی که راه انداختند اینطور منعکس شد که دهقانان و کشاورزان و کارگران به حقوق خودشان رسیدند و به تبعات کار فکر نکردند. تا دیروز اگر دهقانان یک لقمه نان بخور نمیر گیرشان می‎َآمد، بذر و وسایل زراعت را از مالک میگرفتند، گاهی هم محصول را پیشفروش میکردند، بعد از گرفتن این زمینها، نه پول داشتند بذر تهیه کنند، نه قدرت داشتند زمین را شخم بزنند. از اینها مهمتر پایان هر ماه ژاندارم، کدخدا، سازمان کشاورزی و سازمان اصناف میآمدند، قسط زمینها را مطالبه میکردند. در دراز مدت این کشاورزان احساس کردند دارند نابود میشوند، دست زن و بچه را گرفتند و از روستاها به شهرهای بزرگ کوچ کردند و در حلبیآبادها و کپرها ساکن شدند.

 

وقتی تقسیم اراضی انجام شد، کندی از شاه تشکر کرد و گفت: «خوشحالم که شاه برای اجرای اصلاحات ارضی جدی است.» شاه هم اظهار خوشحالی کرد که آمریکا همیشه بهعنوان یک پشتیبان همراهش هست! اصلاحات ارضی سیاست آمریکا بود که به دست شاه اجرا شد.

 

 

مشکل اساسی اصلاحات ارضی در تدوین بود که یک نفر خارجی از بیرون برای ایران برنامهریزی کرده بود یا اجرای آن توسط شاه ایراد داشت؟

 

هر دو. رژیم صهیونیستی هم بیتقصیر نبود، وقتی وارد کار شد، بهطور کلی مسیر را عوض کرده و به اتفاق شاه و آمریکا برنامهای پیاده کردند که هیچگونه ضرری برای مالکان بزرگ نداشت. به این ترتیب قانون تقسیم اراضی فقط در مورد مخالفان شاه، اجرا شد؛ شاه فرصت خوبی پیدا کرد تا عدهای از زمینداران فارس و عشایر و مناطق شمال را که زیر بار حرفش نمیرفتند و نوکر او نبودند، گوشمالی بدهد. زمینهای اینها را گرفت و تقسیم کرد.

 

آمریکا که دلش برای کشاورز و دهقان ایرانی نسوخته بود، هدف اصلی آنها فلج کردن کشاورزی ایران بود. آنهم به شکلی که زمینداران و مالکان بزرگ آسیب نبینند چرا که ستون فقرات رژیم شاه بودند.

 

 

نتیجه اصلاحات ارضی یا بهعبارت درستتر تقسیم اراضی در ایران چه بود؟

 

مهمترین نتیجه تقسیم اراضی این بود که کشاورزی تعطیل شد. روستاییان به شهرها مهاجرت کردند. آمار و ارقامی که سازمان بازرسی رژیم شاهنشاهی در سال 1346 - شش سال بعد از اصلاحات ارضی - اعلام میکند، حاکیست در سیستان و بلوچستان که سالانه 40 هزار تن گندم تولید میشد؛ بعد از اصلاحات ارضی به 7 تا 10 هزار تن رسید. این یک نمونه از ضررهایی است که خود سازمان بازرسی شاهنشاهی اعلام میکند.

 

 

چرا مراجع بهویژه امام خمینی با اصلاحات ارضی مخالفت کردند؟ این کار مشکل فقهی داشت یا سیاسی؟

 

امام سال 1341 با یک سخنرانی نشان می‌دهد به نکتهای که ما امروز رسیدیم، پی برده است. اینکه هدف آمریکا از اصلاحات ارضی نابود کردن کشاورزی ایران است. عین این عبارت در صحیفه امام هست. ایشان میفرمایند: «آنهایی که تا دیروز گندمهای نامرغوب را دور میریختند میخواهند با این برنامه، آرد و نان وارد کنند و ما را گدای در خانه آمریکا کنند که برای نان شب هم محتاج آمریکا باشیم.» امام از روز اول درک کردند چه اتفاقی میافتد. امام میدانستند رژیم شاه و دربار که خون ملت و رعیت و کشاورز را مکیده و ارباب و سرمایهدار و ملاک شده‌اند؛ هرگز برای دهقانان دل نمیسوزانند، پس حتما توطئهای پشت پرده هست.

 

از امام درباره اصلاحات ارضی سئوال کردند، امام بهگونهای جواب دادند که نه سرمایهداران و زمینداران جرأت کردند بگویند و نه کشاورزان و دهقانان. هر دو گروه از سئوالی که پرسیدند، عبور کردند. هیچجا منتشر نشد، تا این‌که بعد از پیروزی انقلاب اسنادش منتشر شد. دست خط امام اینگونه است: «هرگونه تصرف زمین مردم بدون تحقیق، بدون اثبات اینکه این زمین مال او هست یا نه و احراز شرایط مالکیت، حرام است و نماز خواندن در آن حرام است.» از آن طرف زمیندارانی هم که حق شرعی کشاورزان را ندادند، نمازخواندن در زمینشان حرام است، آنهم نوعی غصب محسوب میشود و نمیتوان از آن استفاده کرد. امام دو طرف قضیه را کاملا روشن کردند.

 

آیتالله بروجردی هم در سال 1338 همین خطرها را برای تقسیم اراضی گوشزد میکرد، با استناد به روایت «الناس مسلطون علی اموالهم» بنابراین از نظر شرعی چنین زمینهایی مشکل داشتند. اما از نظر فقهی رژیم شاه، حکومت جائر بود و غیر اسلامی، هر کاری میکرد، از نظر اسلام جایز نبود. اگر شاه مسجد، بیمارستان یا مدرسه هم میساخت، استفاده از اینها حرام بود. چون حکومت جائر، غاصب است. نظر امام این بود شاه که میخواهد اصلاحات ارضی انجام دهد، حتی اگر درست هم باشد، حتی اگر مالکی که این زمین را گرفته غاصب و ظالم باشد، تصرف در آن حرام است. امام در سال 1356 در مصاحبه با خبرنگار لوموند که گفت اگر شما به قدرت برسید زمینهایی را که شاه به کشاورزان داده پس میگیرید یا نه، فرمودند: نه، این مالکان وجوهات شرعی و زکاتشان را پرداخت نکردند و ما اگر بخواهیم همینها را حساب کنیم، بیش از زمینهای کشاورزان میشود. امام با اصل جریان اصلاحات ارضی مخالف بودند. در جلد اول کتاب نهضت امام، سخنرانی امام در جمع دانشجویان را آوردهام که امام میفرمایند: اصل اصلاحات ارضی مشکلی نداشت. اما اینها لایق چنین کاری نبودند.

 

 

چرا پس از 30 سال که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، همچنان در اصل مالکیت و ملک و املاک مشکل داریم؟

 

متأسفانه در زمینه مسائل مالکیت و ملک کمتر کار شده. فقهای ما در آن زمان بیشتر به مسایلی میپرداختند که مورد نیاز روزمره مردم بود، در رسالهها فقط مسائل طهارت و عبادت مطرح میشد. اما برای مسایل اقتصاد اسلامی، اصلا کار نشده. کسی نیازی احساس نمیکرد. در حالیکه اسلام احکام ریز و بادقتی درباره اقتصاد اسلامی دارد. همینطور مسایل حکومت اسلامی و جهاد را خیلی مطرح نمی‌کرد چون دور از دسترس میدیدند و تصور نمیکردند به آن برسند. فکر میکردند این مسایل فعلا بدون ضرورت و بیجاست. در این سالها متأسفانه حوزههای علمیه و علمای اسلام بیشتر به مشکلات اجرایی و سیاسی و درگیریهای داخلی و خارجی سرگرم شدند و تشکیلاتی تأسیس نشد که بتواند روی مسایل مالکیت و اقتصاد اسلامی کار کند.

 

 

انتخاب واژه «انقلاب» برای انقلاب سفید مناسب است. انقلاب سفید اساسا انقلاب بود؟

 

انتخاب این اسم یک دلیل بیشتر نداشت.

 

 

عوامفریبی؟

 

بله. شاه گفت کاری که ما در ایران کردیم در هر کشوری انجام میشد، باید یک انقلاب صورت میگرفت. به همین دلیل نامش را انقلاب سفید گذاشت. چون به قول خودش بدون جنگ و خونریزی این کار را انجام داد. انقلاب سفید یک رفرم بسیار سطحی و نمایشی بود. هیچکس به حق خودش نرسید. بهجای اصلاحات ارضی، تقسیم اراضی صورت گرفت.

 

کلید واژه ها: انقلاب سفید اصلاحات ارضی علی امینی


نظر شما :