انتقاد مطهری از مواضع احمدی‌نژاد: حقیقت اسلام را فردوسی ترسیم کرد یا شیخ طوسی و علامه حلی؟

۲۲ خرداد ۱۳۹۱ | ۲۰:۵۵ کد : ۲۲۸۱ از دیگر رسانه‌ها
تاریخ ایرانی: سایت خبرآنلاین یادداشتی از علی مطهری، فرزند شهید آیت‌الله مطهری و نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی منتشر کرده با عنوان «ترویج مکتب ایران به زبان​های مختلف» که به این شرح است:

 

همه اطلاع داریم که در چند سال اخیر تزی به نام «مکتب ایران به جای مکتب اسلام» از سوی رئیس‌جمهور محترم و رئیس دفتر ایشان در حال تبلیغ و ترویج است با این استدلال که از اسلام برداشت‌های مختلفی می‌شود مانند برداشت سازمان القاعده و گروه طالبان و در نتیجه مکتب اسلام کارآیی خود را از دست داده و باید از مکتب ایران و حداکثر از برداشت ایرانی از اسلام سخن بگوییم.

 

برخی گمان می‌کنند با انتقاداتی که از سوی شخصیت‌های مختلف دینی و سیاسی از جمله مراجع تقلید صورت گرفت و با اشاراتی که از سوی رهبر انقلاب شد، این افراد دست از تز خود برداشته‌اند، غافل از اینکه این گروه در فرصت‌های مناسب پیام خود را در قالب‌های مختلف بیان می‌کنند.

 

ضمن سپاس از زحمات دولت محترم در مدیریت کشور در شرایط سخت کنونی، این تذکر را به عنوان هشداری نسبت به خطری که کیان انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند و آن را در معرض انحراف مسیر قرار می‌دهد، مطرح می‌کنم.

 

اخیراً رئیس‌جمهور محترم در مراسم تجلیل از فردوسی‌پژوهان، سخنانی بر زبان جاری کرد که نشان می‌دهد تعقیب تز مکتب ایران از سوی ایشان و همکارانشان امری جدی و با برنامه است. ایشان در بخشی از سخن خود به تمجید از دین زردشت می‌پردازد و می‌گوید: «تمامی تعلیمات زردشت نتیجه عملی توحید، عدالت و عشق بوده و در واقع پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک برگرفته از اعتقادات ملت ایران است.» این در حالی است که اسناد تاریخی از جمله اوستای دوره ساسانی نشان می‌دهد که دین زردشت یک دین ثنوی است که برای جهان دو مبدأ خیر و شر قائل بوده و فرضاً مبدأ شر را هم مخلوق مبدأ خیر بدانیم توحید افعالی این مکتب دچار خدشه است. به علاوه چه کسی در عالم منکر پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک است؟ این کلی را همه قبول دارند، مهم این است که پندار نیک چه پنداری است، گفتار نیک چه گفتاری است و کردار نیک چه کرداری است. اینجاست که راه مکاتب مختلف از هم جدا می‌شود. البته ما با زردشتیان عزیز بر اساس موازین فقهی معامله اهل کتاب می‌کنیم، ولی اینکه رئیس‌‌جمهور کشور اسلامی ما به تبلیغ دین زردشت بپردازد سؤال‌برانگیز است.

 

رئیس‌جمهور محترم در بخش دیگر از سخن خود به انکار تمدن بزرگ اسلامی در قرون چهارم و پنجم هجری پرداخت، تمدنی که بخش عظیمی از آسیا و آفریقا و اروپا را فرا گرفته بود، آن هم زمانی که اروپا در حال توحش بود و مثلا وقتی که مسلمانان قطب‌نما را به آنجا بردند مردم آن سرزمین فرار می‌کردند و می‌گفتند در درون آن جن حلول کرده و برخورد اروپا با تمدن اسلامی، نقطه آغاز بیداری و پیشرفت آن‌ها شد. اینکه برخی خلفای عباسی، ظالم بوده‌اند دلیل بر آن نیست که تمدنی به نام تمدن اسلامی وجود نداشته است.

 

آقای احمدی‌نژاد در نطق خود می‌گوید: «فردوسی و رودکی سربازانی بودند که یکی پس از دیگری مأموریت بازگویی حقیقت پیام پیامبر را برعهده گرفتند. فردوسی حقیقت اسلام را به زیبایی ترسیم کرد.» این ادعا‌ها بیشتر با تخیلات منطبق است تا با واقعیات تاریخی. آیا شاهنامه بازگوکننده حقیقت پیام پیامبر است؟ حقیقت اسلام را فردوسی ترسیم کرد یا علمایی مانند شیخ طوسی و شیخ مفید و شیخ صدوق و خواجه نصیر و علامه حلی و غیرهم.

 

شاهنامه را باید در حد خودش دید و به عنوان یک اثر هنری افسانه‌ای حماسی و احیاگر زبان فارسی در نظر گرفت و نه بیشتر. هنر فردوسی زنده نگاه داشتن زبان فارسی به عنوان یکی از زبان‌های مؤثر دنیای اسلام بوده نه بیش از این، و از این جهت او خدمت بزرگی به جهان اسلام کرده است چون بخشی از معارف اسلامی در قالب زبان شیرین فارسی بیان شده است. اساسا در احیای زبان فارسی برخی عرب‌ها یعنی خلفای عباسی بیش از همه نقش داشتند زیرا آن‌ها برای مقابله با سیاست بنی‌امیه مبنی بر برتری دادن عرب بر عجم، به ترویج زبان فارسی پرداختند.

 

آقای احمدی‌نژاد می‌گوید شاهنامه تفسیر قرآن است. آیا این پایین آوردن قرآن نیست؟! ایشان فرموده‌اند: «پس از دوران فردوسی، شکوفایی حقیقی ملت ایران آغاز شد و علما، شعرا و دانشمندانی نظیر حافظ، خاقانی، وحشی، مولوی و خیام از دل ملت ایران به جهان معرفی شدند.» من سؤال می‌کنم آیا با زبان فارسی منهای قرآن و معارف اسلامی می‌توان شاهکاری به نام دیوان حافظ یا مثنوی مولوی پدید آورد؟

 

مطلب دیگر اینکه آقای رئیس جمهور در نطق‌های مختلف خود، همه ارزش‌ها را در چهارگانه عدالت، آزادی، توحید و عشق خلاصه می‌کند و این چهار کلمه ترجیع‌بند کلام ایشان است و البته سخنی از اسلام نیز در میان نیست، گویی درصدد تبلیغ مکتب جامع و قدر مشترک همه ادیان و مکاتب بشری است و البته این مکتب، دیگر اسلام نخواهد بود زیرا اسلام هیچ‌گاه در این چهار کلمه خلاصه نمی‌شود، علاوه بر اینکه باید روشن شود که مقصود از آزادی و عشق چیست؟ آزادی از چه و عشق به چه؟ آیا می‌توان از الفاظ مشترک که هرکس مفهومی از آن اراده می‌کند یک مکتب ساخت؟

 

به هرحال از جناب رئیس‌جمهور می‌خواهم که با توجه به عدم تخصص ایشان در اینگونه مباحث، تغییری در مشاوران فرهنگی خود بدهند تا کسانی که این گونه نطق‌ها را برای ایشان تنظیم و آماده می‌کنند از فکر مستقیم اسلامی برخوردار باشند و مطالب بی‌نقص ارائه نمایند.

والسلام 

کلید واژه ها: علی مطهری احمدی نژاد فردوسی


نظر شما :