احمدینژاد: فردوسی مکتب پیامبر اسلام را نجات داد
رییسجمهور وجهه اصلی ایرانیها در طول تاریخ را وجهه فرهنگی دانست و افزود: ملت ایران همواره ملتی فرهنگی بوده و امروز وقتی نام ایران برده میشود فرهنگ در ذهن همگان تداعی میشود. همانگونه که نام برخی کشورها با جنگ و کشتار، برخی با حیلهگری و تزویر، برخی با خودخواهی و تکبر و برخی با زیادهخواهی همراه است، نام ملت ایران قرین با ارزشهای فرهنگی و انسانی است.
احمدینژاد موضوع و محور اصلی فرهنگ را انسان ذکر کرد و اظهار داشت: اگر انسان از ساحت فرهنگ برداشته شود چیزی از فرهنگ باقی نمیماند و اگر فرهنگ از انسان گرفته شود دیگر انسانیتی باقی نمیماند و این یعنی اینکه ملت ایران همواره انسانی زندگی کردهاند.
رییسجمهور به ریشه انسانی سنتها، آداب و رسوم ملت ایران اشاره و تصریح کرد: همه سنتها و آداب و رسوم ایرانیها بر همیاری، همدلی، تقویت عشق و محبت، احترام به دیگران، شجاعت، توحید، عدالت، دفاع از شرافت و حیثیت، جوانمردی و بخشندگی استوار است و نوروز به عنوان جشن عشق، دوست داشتن، پاکیزگی، بخشندگی و نور، یکی از رسوم و سنتهای ملت ایران است.
احمدینژاد به سخنان خود در جلسهای که به مناسبت رونمایی از منشور کوروش در ایران برگزار شده بود، اشاره و خاطر نشان کرد: در آن جلسه از دو گروه نام بردم که از پیشرفت و قدرتمند شدن ایران هراسناک و ناخشنود میشوند که البته برخیها هم از این سخنان بنده ناراحت شدند.
رییسجمهور ادامه داد: یک دسته قلدرهایی که میخواهند بر جهان حاکم شده و شخصیت، فرهنگ و داشتههای ملتها را چپاول کنند، از آنجا که میدانند اگر ملت ایران قدرتمند شود با فرهنگ متعالی خود و نه با زور مانع آنها خواهد شد و به عنوان الگویی برای سایر ملتها در مقابل زیادهخواهان تبدیل خواهد شد از پیشرفت و تعالی ایران هراسناک هستند.
احمدینژاد گفت: عدهای دیگر که از پیشرفت ایران ناراحت میشوند آدمهای حقیر و کوچکی هستند که میخواهند همواره به عنوان پیشقراول ملت ایران، نقشآفرینی کنند اما نمیتوانند آن قدر بزرگ شوند که لایق حکومت و این ملت باشند و لذا بویژه در ۲۰۰ سال اخیر تلاش کردهاند ملت ایران را کوچک نگه دارند تا بتوانند خود را بر آنها حاکم کنند.
رییسجمهور در ادامه افزود: در آن جلسه مقایسهای بین مدیریت ایرانی و غربی ارائه داده و به فتح عراق از سوی کوروش که به درخواست اقلیتی کوچک اما موحد و پیرو حضرت موسی در این کشور، صورت گرفته بود اشاره کردم که بدون هیچ گونه کشتار، تخریب و ظلمی صورت گرفت و هم ملت عراق و همین اقلیت موحد از بند حاکم ظالمی که بر آنها مسلط بود به دست کوروش این جوان ایرانی عدالتطلب و آزادیخواه نجات یافتند و کوروش سپس با صدور فرمانی آزادی، عدالت و کرامت انسانی را در این سرزمین برای همگان مورد تاکید قرار داد.
احمدینژاد اضافه کرد: در دوره اخیر هم زمانی که ملت عراق اسیر حاکمی فاسد و ظالم شده بودند که حقوق آنها را تضییع، عالمانشان را کشته، شخصیت و هویتشان را تحقیر و لگدمال میکرد مدعیان انسانیت و آزادی به اسم نجات ملت عراق به این کشور حمله کردند، اما در همان ۱۰ روز اول بیش از ۱۰۰ هزار نفر کشته شدند و تا امروز ملت عراق متحمل بیش از ۱ میلیون نفر کشته و مجروح، ۴ میلیون نفر آواره، کشتار و تخریب گسترده شده است و به هیچ یک از حقوق خود نیز دست نیافته است؛ اینها دو نمونه از مدیریت ایرانی و مدیریت غربی هستند.
رییسجمهور در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه انسان وقتی به گذران عمر خود توجه میکند طبیعتاً از گذر عمر محزون میشود، گفت: با وجود آنکه انسان از بالا رفتن عمر خود خوشحال نمیشود اما در لحظه تحویل سال نو علیرغم آنکه این لحظه به معنای گذشت یک سال دیگر از عمر است، اما همه از آن خوشحال هستند و گویی سختیها و ناکامیهای سال کهنه را با تحویل سال به تاریخ سپرده و سال جدید را به عنوان فرصتی جدید پیش روی خود میبینند.
احمدینژاد در ادامه شرایط فعلی زندگی بشر را بسیار دورتر و متفاوتتر از شرایط مطلوبی که خداوند برای انسان مقدر فرموده است توصیف کرد و افزود: انسانها تا امروز مزه انسانیت واقعی، آرامش، عدالت و امنیت را نچشیدهاند و دورهای که تا به امروز بر بشر گذشته است زمستان بوده و هنوز بهار آدمیت فرا نرسیده است. وی تصریح کرد: زمانی بهار آدمیت فرا میرسد که همه غل و زنجیرهها از انسان برداشته شده و عدالت به عنوان شرط اول سعادت و آزادی انسان و بستر شکوفایی همه استعدادهای او بر جهان حاکم شود.
رییسجمهور اظهار داشت: طبق وعده همه انبیای الهی روزی فرا خواهد رسید که عدالتگستر حقیقی که از عمق جان عاشق همه انسانهاست بیاید و عدالت را بر همه زمین برقرار کند و آن روز، روز آغاز شکوفایی همه استعدادهای انسان است.
احمدینژاد ایران را سرزمین فرهنگ توصیف و تصریح کرد: منظور از ایران نه یک جغرافیا، نژاد یا قوم خاص، بلکه یک فرهنگ است و هر جا که سخن از عدالتطلبی و آزادیخواهی باشد آنجا ایران است. رییسجمهور ادامه داد: انسانها نیز همچون فرهنگ وقتی بزرگ و متعالی میشوند که دیگر در قالب مرزهای جغرافیایی، قومی و قبیلهای نگنجند از همین روست که بسیاری از کشورها به رقابت با یکدیگر پرداختند تا بزرگان ایران زمین را به نام خود معرفی کنند و البته این مساله ایرادی هم ندارد، چرا که انسانهای بزرگ، جهانی میشوند و هر کس به آنها نگاه کند الگوی مطلوب خود را در آنان دیده و آنها را متعلق به خود میداند.
احمدینژاد در بخش دیگری از سخنان خود شاهنامه فردوسی را توحید نامه، انسان نامه، عدالت نامه و عشق نامه توصیف کرد و گفت: همه پیامبران برای نجات انسان و نشان دادن راه سعادت و کمال به انسانها مبعوث شدند؛ اما صرف عرضه کردن این ارزشها و نشانههای سعادت کافی نبود و لازم بود ملتی، حقیقت این پیامها را دریافت کرده و آنها را شکوفا کند.
رییسجمهور گفت: ملت ایران پس از پذیرش اسلام مشاهده کرد که حکومت دوباره به دست امویان و عباسیان افتاد که بویی از راه و مرام پیامبر نبرده بودند و آنها بر ملت ایران نیز حاکم شده، شخصیت ملت را تحقیر و استعدادهایش را لگدمال کردند و در این شرایط این فردوسی بود که هویت موحد، عدالتخواه، آزادیطلب و انسانی ملت ایران را مجدداً احیا کرد.
احمدینژاد افزود: فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقیقی این مکتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهده ایفای این مسئولیت برآمد. رییسجمهور اظهار داشت: امروز نیز اگر ملت ایران نباشد اثری از آزادی، انسانیت و عدالت در دنیا باقی نخواهد ماند و تنها ملتی که با تکیه بر تاریخ، تمدن و فرهنگ خود و با تکیه بر مکتب پیامبر گرامی اسلام (ص) و راه امیرالمومنین (ع) در مقابل زیادهخواهان ایستاده، ملت ایران است.
احمدینژاد تصریح کرد: ملت ایران امروز تصمیم تاریخی خود را گرفته و راه روشن پیش روی خود را که رسیدن به قلههای حقیقی کمال و سعادت است، برگزیده است و به همه بدخواهان میگویم که ملت و فرهنگ ایران زندهاند چون توحید و عدالت زنده است و تا رسیدن به بهار حقیقی انسانیت زنده و پاینده خواهند بود.
رییسجمهور در پایان زبان و شعر فارسی را، زبان فرهنگ توصیف کرد و گفت: زبان فارسی نظیر ندارد چرا که با هیچ یک دیگر از زبانهای دنیا نمیتوان مفاهیمی بزرگ و بلند که برای توصیف آنها نگارش کتابهای قطور لازم است را در چند بیت شعر خلاصه کرد.
احمدینژاد همچنین به قرائت ابیاتی از رودکی به عنوان پدر شعر فارسی پرداخت و اظهار داشت: اگر چه رودکی در ظاهر نابینا بود اما اشعار وی گواه بر آن است که او بر همه عالم بینا و مسلط بوده است.
نظر شما :