ترانههای مشروطیت و نوسازی موسیقی ایران
در دوره قاجار- تا پیدایش جنبش مشروطه- نه موسیقی ارزش کیفی گذشتههای دور را داشت و نه موسیقیدان در صدر مینشست و قدر میدید. جز واقعه مهم گردآوری و تدوین موسیقی دستگاهی، به وسیله اعضای خاندان هنر- هیچ نشانهای از حرکتهای زندگیساز، در جامعه موسیقی ایران به چشم نمیخورد. همه جهانگردان اروپایی که در آن زمان در ایران بودهاند، از رکود و جمود موسیقی و بیاعتباری و انزوای موسیقیدانان یاد کردهاند. نوای موسیقی بیشتر در «دربار» طنینانداز میشد تا بزمهای شاهانه رونقی بگیرد.
رابطه با دربار اگر نمیبود، شاید خاندان هنر نیز نمیتوانست کار بزرگ خود را به انجام برساند. جنبش مشروطیت این معیارها و رابطهها را به هم ریخت. موسیقی از بارگاههای خصوصی به درآمد و در کوچه و بازار طنینانداز شد و بخش بزرگی از تنگناهای سنتی از میان برخاست و راه برای سر بر آوردن موسیقی تازهای که با مزاج زمانه سازگار باشد، هموار شد.
مهمترین دستاورد جنبش شاید این باشد که نوعی موسیقی سیاسی- اعتراضی پدید آمد که همچنان تا زمان ما باقی مانده است. جنبش ملی و اعتراضی، موسیقی سازگار خود را میطلبید. نیاز به برانگیختن و سربلند کردن داشت و نه نالیدن و سر به گریبان فرو بردن.
اهمیت «عارف قزوینی» و تصنیفهایش، پیش از آنکه ناشی از شیوه آهنگسازی و شاعری او باشد- که لنگیهای بسیار نیز دارد- از اندیشههای انقلابی او و شهامت در ابراز آنها برخاسته است. عارف حق دارد به کار خود غره باشد و بگوید هنگامی به سراغ ترانههای وطنی رفته است که اکثریت مردم خیال میکردهاند وطن همان روستایی است که آدم در آن زاده میشود. و در جای دیگری بگوید که زمانی به ساختن ترانههای جدی و میهنی پرداخته که دیگران برای زنان هرزه دربار و «گربه شاه شهید» تصنیف میساختهاند.
عارف را به این ترتیب باید نخستین دگرگونساز محتوای ترانهها به شمار آورد. ریتمها و ملودیهای او اگر چه به همان مدار قدیمی سنتیها شکل میگیرد ولی خط سیر ملودیها تغییر میکند و طراوت ویژهای به آنها میبخشد. بیشترین تغییر را باید در متنهای شعری عارف جستجو کرد. هم حرفی که برای گفتن دارد چیز دیگری است، و هم شیوه گفتن او تفاوت دارد.
نقش درویش
تاثیر حضور عارف تنها در دستاوردهای خودش (بیست و نه تصنیف) بازنتابیده، دست کم تا بیست سال پس از بر پایی جنبش، یعنی تا سالهای دهه اول قرن جاری خورشیدی، تصنیفسازی ایران را به راهی دیگر برده است. دیگران نیز از راهی که او گشوده بود عبور کردند و به سهم خود بر ظرفیت راه افزودند.
در این میان «غلامحسین درویش» معروف به «درویشخان» نقش یک دگرگونساز برجسته و آگاه را ایفا کرده و همکاری با «محمدتقی بهار» او را نیز به یک «آهنگساز متعهد» تبدیل کرده است. شش ترانه مشترک این دو، علاوه بر پیوند سازگار شعر و موسیقی، هر کدام پیامی انسانی و متعهدانه را در خود میپرورد.
درویش علاوه بر آن، با تکیه بر آگاهیهایی که از سفرهای اروپایی به دست آورده بود، و با بهرهگیری از ریتمهای اروپایی، قطعات جذابی برای سازهای ایرانی آفرید. آهنگها و ترانههایی که برای اجرای آنها از ارکستر بزرگ یاری میگرفت. او در ارکستر «انجمن اخوت» - که سرپرستی آن را بر عهده داشت- سازهای ایرانی را در کنار سازهای سازگار غربی مینشانید. کاری که در جامعه موسیقی ایران تابو به شمار میآمد.
از زمان عارف و درویش آزادی انسانی هنرمندان گستردهتر شد. رابطه ارباب و رعیتی از میان آنان و اعیان و اشراف برخاست و «عمله طرب» جای خود را به نوازنده بخشید. از همین زمان رفتهرفته موسیقی از زیر قیمومیت مردسالاری نیز به در آمد و زنان نیز جایگاهی معتبر پیدا کردند.
زنان مسلمان نیز در کنار زنان ارمنی توانستند ذوق و توانایی خود را در عرصه موسیقی بیازمایند. آنان با این کار، ظرافت و طراوت زنانه به موسیقی تا آن زمان مردانه، تزریق کردند و فرایند پیشرفت و نوآوری را در جامعه موسیقی ایران شتاب بخشیدند.
شتاب در نوسازی
در همین دوره بیست ساله مشروطیت بود که «علینقی وزیری» نیز وارد میدان شد. او از موسیقی در همه عرصهها تجربه اندوخته بود. موسیقی سنتی و تارنوازی را نزد «آقا حسینقلی» آموخته بود. مبانی موسیقی بینالمللی را در پاریس و برلین فرا گرفته بود و شور آزادی و میهنپرستی خود را در پیوستن به مجاهدین مشروطیت در جریان استبداد صغیر نشان داده بود.
او اگر چه عارف و درویش و شیوه ترانهپردازی آنها را میستود، باز هم به تکرار آن دو بسنده نکرد و به ساخت و پرداخت آهنگها و ترانههایی که در آن زمان نوتر جلوه میکرد، روی آورد. به همت او الفبای موسیقی به کار گرفته شد و ردیف میرزاعبدالله به کتابت در آمد، شیوه آهنگسازی دو صدایی و چند صدایی در جامعه موسیقی سنتی به میان آمد، سازآرایی در ارکسترها اهمیت ویژه پیدا کرد و حتی اپرت و موزیکال پا به عرصه وجود نهاد. همزمان با وزیری آهنگسازان دیگری نیز به ساختن ترانههای نو روی آوردند. از جمله میتوان از «محمدعلی امیرجاهد، مرتضی نیداود، اسماعیل مهرتاش و جواد بدیعزاده» یاد کرد.
جنبش مشروطیت با همه ضعف و فتوری که میشود در آن پیدا کرد، نقش اساسی در فرایند نوسازی در جامعه موسیقی ایران ایفا کرده است. مجموعه ترانههای بازمانده از جنبش که هنوز جاذبه خود را حفظ کرده، بهترین گواه این مدعاست.
*کارشناس موسیقی
منبع: بیبیسی
نظر شما :