نقد کتاب خاطرات محمدمهدی جعفری در گفتوگو با یاحسینی: مورخ بازجوست
آنچه در ادامه میآید گفتوگویی با سیدقاسم یاحسینی درباره زوایای پنهانی از کتاب خاطرات دکتر سید مهدی جعفری است:
***
آقای یاحسینی! از چه سالی با دکتر جعفری آشنا شدید؟
من از سال ۵۸ آقای جعفری را میشناختم. ایشان در آن زمان یکی از چهرههای سیاسی و فرهنگی مطرح کشور بودند و بعد هم که از دشتستان به مجلس اول راه پیدا کردند و جز گروه اقلیت آن مجلس شدند. من در آن سالها نوجوانی بودم که در بوشهر زندگی میکردم و آقای جعفری را هم رو در رو ندیده بودم تا سال ۱۳۷۳ و در کنگره رییسعلی دلواری که برای نخستین بار ایشان را ملاقات کردم و البته با برخورد سردی هم از جانب ایشان مواجه شدم که شرح آن را در مقدمه کتاب آوردهام...
از چه زمانی تصمیم به تهیه و تدوین خاطرات ایشان گرفتید؟
در نوروز سال ۱۳۷۷ بود که من در برازجان با آقای جعفری ملاقات کردم. در آن سالها ما در نشریه نسیم جنوب فعالیت میکردیم. در آن ملاقات حدود ۴ یا ۵ ساعت خاطرات سیاسی دکتر را ضبط کردم.
این برای تهیه کتاب خاطرات آقای جعفری بود یا برای کار مطبوعاتی شما...؟
برای چاپ در نسیم جنوب بود. اما وقتی دکتر شروع کردند به پاسخ گفتن به پرسشها، من با گنج پنهانی از اطلاعات تاریخ معاصر، خصوصاً از دهههای ۴۰ و ۵۰ مواجه شدم...
و بعد از این مصاحبه به این نتیجه رسیدید که خاطرات ایشان را کار کنید.
بله، من بعد از همان مصاحبه از دکتر جعفری این درخواست را کردم و ایشان هم پذیرفتند. از تابستان همان سال (۱۳۷۷) تا سال ۱۳۸۱ این کار ادامه پیدا کرد.
اما تا سال ۱۳۷۷ که کار خاطرات آقای جعفری را آغاز کردید، کاری از شما در زمینه خاطرات شفاهی منتشر نشده بود.
بله، اما پیش از آن من ۱۵ سال خبرنگار بودم، به تاریخ هم علاقه داشتم و هفت یا هشت کتاب هم منتشر کرده بودم. خاطرات شفاهی منوچهر آتشی را هم کار کرده بودم اما آن زمان منتشر نشده بود. قبل از خاطرات منوچهر آتشی در اوایل دهه ۷۰ خاطرات حسین راضی دبیر کل حزب خداپرستان سوسیالیست را هم کار کرده بودم که تاکنون منتشر نشده است.
گویا ایشان به تازگی فوت کردهاند.
بله، ایشان از من خواستند که کتاب در زمان حیاتشان منتشر نشود. یکی از کارهای من انتشار کتاب خاطرات مرحوم حسین راضی میباشد.
زمانی که در جریان کار کتاب دکتر جعفری قرار گرفتید فکر میکردید بشود همه خاطرات را منتشر کرد؟
خاطرات دکتر جعفری تا سال ۱۳۶۰ در هر زمانی قابل چاپ بود، هر چند در سالهای آخر دهه ۷۰ فضا به گونهای بود که من با قاطعیت مطمئن بودم این خاطرات را میتوان منتشر کرد.
اما آقای جعفری میگوید من مطمئن نبودم که همه خاطراتم تا قبل از انقلاب را آقای یاحسینی بتواند منتشر کند.
این ذهنیت ایشان بوده است. اما من از آنجا که در کار انتشار کتاب بودم و با محافل مختلف ارتباط داشتم، میدانستم که مشکلی در این زمینه وجود نخواهد داشت.
یعنی گمان نمیکردید هیچ کدام از بخشهای خاطرات آقای جعفری امکان انتشار نداشته باشد؟
فقط درباره خاطرات ایشان از گروه فرقان تا حدودی این مسئله وجود داشت که آن هم بطور کامل در کتاب چاپ شد.
تا قبل از چاپ این مجموعه خاطرات، شما ۳ کتاب دیگر هم با همکاری و گفتوگو با آقای جعفری کار کردید «مجاهدین خلق از درون»، «شریعتی آنگونه که من میشناختم» و «بار دیگر شریعتی»... به نظر میرسد این سه کتاب را از درون همین مجموعه خاطرات بیرون کشیدهاید.
همین طور است، کتاب خاطرات دکتر جعفری سال ۱۳۸۰ آماده چاپ بود اما در سال ۸۹ به چاپ رسید. زمانی که ما کتاب «مجاهدین خلق از درون» را منتشر کردیم یک روزنامه دست راستی مثل «رسالت» درباره این کتاب نقد نوشت. ما با انتشار آن سه کتاب پیش از مجموعه خاطرات، فضا را به نوعی تست کرده بودیم.
شما که میگویید مطمئن بودید مجموعه خاطرات آقای جعفری مشکلی برای انتشار نخواهد داشت و در هر زمانی میتوانست چاپ شود. با این حال دیگر چه نیازی به تست کردن فضا بود؟
ما آن کتابها را با توجه به گفتمانهای موجود در آن سالها منتشر کردیم که البته همه آنها هم موج خاص خودش را در پی داشت.
یکی از مسائلی که درباره کتاب «همگام با آزادی» وجود دارد این است که اگرچه عنوان کتاب خاطرات شفاهی آقای جعفری است اما بخشهای زیادی از کتاب، از خاطرات جدا شده و به تحلیلهای آقای جعفری و حتی شما از مسائل مختلف تبدیل شده.
این مسئله را قبول دارم اما من هدفم این بود که کتاب در ضمنی که خاطرات دکتر جعفری است، درس نامهای هم از انقلاب اسلامی از دهه ۴۰ به بعد باشد و بسیاری از بحثها توسط دکتر جعفری تحلیل شود.
و در کتاب میبینیم که این خواسته شما چندین بار با پاسخهای دکتر جعفری مواجه میشود که «در این زمینه اطلاعی ندارم»، مثل قضیه ارتباط فکری شریعتی با مکتب فرانکفورت و...
بله، اما برای مثال درباره دکتر شریعتی که اشاره کردید. صحبتهای دکتر جعفری منابع دست اولی است که هر شریعتیشناسی بخواهد تحقیق و پژوهشی انجام بدهد ناچار است به خاطرات و تحلیلهای دکتر جعفری رجوع کند.
یکی از نقاط ضعف کتاب این بود که کتاب ویراستاری چندان خوبی نشده بود.
چرا؟
برای نمونه، درباره مسائلی در کتاب صحبت شده یا خاطراتی عنوان شده که آن مسائل یا خاطرات دقیقاً در یک شکل واحد در چند جای دیگر کتاب تکرار شده، این مسئله چندین جا در کتاب دیده میشود...
یکی از دلایل این امر این است که این مصاحبهها پنج سال ادامه داشت و من نمیخواستم به روح مصاحبه با سانسور و اتوکشی لطمه وارد کنم.
بحث اتوکشی نیست، شما میتوانستید به نوعی به عنوانی که برای یک بخش در نظر میگرفتید وفادار بمانید، به این معنی که صحبتهایی که دقیقاً به یک شکل عنوان شده را جمع بندی کنید و در یک بخش بگنجانید.
ببینید! «الکلام یجر الکلام». زمانی بنده و دکتر جعفری درباره آیتالله طالقانی بحث میکردیم، بحث به مجاهدین کشیده میشد، از شریعتی صحبت میکردیم بحث به کسروی کشیده میشد و نمونههای فراوانی از این قبیل و من یکباره میدیدم که از عنوانی که برای آن بخش داشتم فاصله گرفتهایم. اما این فاصلهٔ بیربطی نبود. این شیوهٔ من برای تدوین و تألیف این کتاب بود.
عنوان کتاب تاریخ شفاهی بود، اما به نظر میرسد بسیاری از تحلیلها را آقای جعفری مکتوب کرده است.
نه، اصلاً اینگونه نبود.
باورش مشکل است! برای مثال آنجا که تحلیل ایشان درباره سید جمال و شریعتی و تفکر احیاگری در کتاب آمده است و چند نمونه دیگر.
من شهادت میدهم که دکتر جعفری در تمام دو جلد این کتاب هیچگاه مطلبی را ننوشتند. ممکن بود مطلبی را پس از اینکه من مصاحبه را مکتوب کردم تصحیح کنند اما نه به آن صورت که مطلبی را به شکل مفصل و بیش از چند خط بنویسند.
آقای جعفری در مصاحبهای با «خلیج فارس» گفتند به بیش از ۹۹ درصد پرسشهای آقای یاحسینی پاسخ دادم، میخواهم بدانم تمام پاسخهای آقای جعفری به پرسشهای شما را در کتاب میبینیم؟
بله، ایشان به بیش از ۹۹ درصد از پرسشهای من پاسخ کامل دادند و مطمئن باشید حتی یک کلمه از این کتاب سانسور نشده است.
توسط آقای جعفری؟!
نه توسط آقای جعفری و نه توسط هیچ کس دیگر.
کتاب را که میخوانیم متوجه میشویم آقای جعفری حافظه فوقالعاده خوبی دارد؛ به این مسئله در نقدها و یادداشتهایی که پس از انتشار درباره کتاب نوشته شد هم همواره اشاره شده است.
دکتر جعفری هم حافظه خوبی دارند و هم راوی بسیار صادقی است.
در بسیاری از موارد کتاب، شما درباره موضوع یا شخصی موضع خاص خودتان را دارید و آقای جعفری هم همین گونه، در این موارد کار از مسیر ارائه خاطرات خارج میشود و ما شاهد جدلهای شما و آقای جعفری میشویم که هر کدام هم بر مواضعتان استوار هستید...
من موضع گیری نمیکردم. بلکه پرسشگری بیپروا بودم که خط قرمزی برایم وجود نداشت، اما برای مثال درباره شریعتی برای دکتر جعفری خطوط قرمزی وجود داشت که همین مسائل منجر به چالش میشد.
اتفاقاً درباره همین شریعتی که عنوان کردید، شما دقیقاً موضعگیری میکنید آن هم به شدت! مثلاً در جایی از کتاب میگویید سخنان شریعتی (درباره زن) نه استحکام عقلانی دارد و نه جنبه تئوریک قوی.
بله، من برای رسیدن به پاسخها گاهی میبایست موضع گیری میکردم. این شیوه من در کار است و گمان میکنم همین نکات باعث میشود که کتاب برای خواننده دارای جذابیت باشد.
این جذابیت که اشاره میکنید در کتاب خاطرات منوچهر آتشی وجود داشت. در این کتاب هم وجود داشت. قبول دارید که به نوعی از نفر مقابلتان بازجویی میکنید؟
تاریخ یعنی بازجویی و مورخ بازجوست، البته بازجویی برای ثبت در تاریخ نه برای جاهای دیگر.
خاطرات آقای جعفری تا سال ۱۳۵۸ و استعفای دولت موقت منتشر شده، گویا شما خاطرات ایشان پس از انقلاب را هم آماده چاپ دارید؟
بله.
کی منتشر خواهد شد؟
(بعد از کمی سکوت!) جواب این سوال را فقط با سه نقطه چاپ کنید!
آقای جعفری برخلاف زندگی سراسر سیاسی قبل از انقلاب؛ اما بعد از انقلاب جز یک دوره نمایندگی مجلس از سوی دشتستان، فعالیت سیاسی نداشتهاند، شما که از خاطرات ایشان پس از انقلاب مطلع هستید، آیا خاطرات آقای جعفری پس از انقلاب هم دارای جذابیتی مثل سالهای قبل از انقلاب است؟
بله، حتی به مراتب جذابتر و البته باورنکردنیتر.
دکتر جعفری در کتاب خاطراتش احسان نراقی را تئوریسین ساواک میدانند، ایشان اصرار داشتند که این مطالب درباره نراقی در کتاب باشد یا در خلال مباحث و با شنیدن صحبتهای شما اینگونه بیپروا درباره نراقی صحبت کردند؟
من در این باره پرسشی مطرح کردم. اما دکتر جعفری معتقد است که آقای نراقی تئوریسین ساواک بوده و در این زمینه اسناد و مدارکی هم البته موجود است.
شما با احسان نراقی هم در این زمینه گفتوگو کردید؟
من ۱۳ ساعت با آقای نراقی درباره شریعتی و مسائل دیگر گفتوگو کردم؛ اما ایشان نوارهای آن مصاحبه را از من گرفت و هیچگاه به من پس نداد.... جناب آقای نراقی انسانی هستند که الان حرفی میزنند و دو ساعت بعد خلاف آن حرف را بیان میکنند!
فکر میکنید چرا نراقی نوارهای آن مصاحبه را به شما بازنگرداند؟
اول اینکه آقای نراقی با یک ترفند«...» آن نوارها را از من گرفت، شاید چون میدانست اگر آن مصاحبهها منتشر شود خودش نابود میشد... بنده قسم میخورم زمانی که با نراقی درباره شریعتی مصاحبه کردم ایشان حتی دو صفحه از کتابهای شریعتی را نخوانده بود. آقای حاج بابایی ناشر من شاهد این مسئله هستند.
یعنی در مصاحبه با شما هم نراقی برای مخالفت با شریعتی از رجوع به آثار شریعتی و استدلال و برهان استفاده نکرد؟
به هیچ وجه. آقای نراقی در آن مصاحبهها حدود ۶ ساعت فقط به شریعتی فحاشی میکرد.
گویا چاپ نخست کتاب «همگام با آزادی» نایاب شده، برای چاپ دوم برنامهای ندارید؟
حقیقت این است که به این نتیجه رسیدم که کتاب را چاپ مجدد نکنیم. چون کتاب نیاز به ویراست مجدد پیدا کرده است.
در چه زمینههایی؟
آقای جعفری در زمینه دکتر شریعتی مکاتباتی با بوتفلیقه داشتهاند که نتایج آن به همراه چندین سند دیگر باید در چاپ بعدی کتاب اضافه شود.
منبع: پایگاه خبری خلیج فارس
نظر شما :