گروگان سفارت آمریکا: مردم نمیخواهند بدانند چه بر من گذشته است
دوری لی واک / ترجمه: شیدا قماشچی
تاریخ ایرانی: سه ماه از آغاز به کار «باری روزن» به عنوان وابستهٔ رسانهای سفارت آمریکا در ایران میگذشت که انقلاب ایران رخ داد.
روزن آن روز وحشتناک ۱۴ فوریهٔ ۱۹۷۹ را اینگونه به یاد میآورد: «به ما حمله شد»، حملهای که زمینه ساز اشغال سفارت و گروگانگیری در ۹ ماه بعد شد. او از ۱۰۰ نفر از افراد مسلح صحبت میکند: «فکر کردم که میخواهند ما را اعدام کنند. مثل تماشای یک فیلم بود.»
بلافاصله پس از آن حمله، نیمی از همکارانش با ترس از کشور فرار کردند. او تصمیم گرفت در تهران بماند اگرچه همسرش باربارا، که در نیویورک از دو فرزند کوچکشان نگهداری میکرد از او خواسته بود تا ایران را ترک کند.
روزن به نیویورکپست میگوید: «اگرچه هر روز اتفاق وحشتناکی میافتاد ولی مصمم بودم در آنجا باقی بمانم. فکر میکردم اتفاق وحشتناکی بیافتد ولی نمیدانستم آن اتفاق چه خواهد بود.»
در روز ۴ نوامبر [۱۳ آبان] - که امسال چهلمین سالگرد آن واقعه است - روزن یکی از ۵۲ آمریکایی بود که توسط انقلابیها دستگیر شد و به این ترتیب بحران گروگانگیری ایران آغاز شد.
گروگانها ۴۴۴ روز در اسارت ماندند و اسیر سیاسی تندروهایی شدند که سلطنت محمدرضاشاه پهلوی که توسط آمریکا حمایت میشد را ساقط کرده بودند و به رهبری آیتالله خمینی یک حکومت اسلامی تشکیل داده بودند.
ساعت ۱۰ صبح یک روز یکشنبهٔ بارانی بود که فریاد «مرگ بر آمریکا» از نزدیکی در اصلی سفارت به گوش روزن رسید.
او به سمت در رفت و دید که «حدود چند صد نفر» که عکس [آیتالله] خمینی را به سینه شان سنجاق کرده بودند به سمت ساختمان سفارت میدوند. او به منشیاش گفت: «در را ببند و از جایت تکان نخور.»
حملهکنندگان به سرعت پیش رفتند و نیروهای امنیتی و محافظین نظامی دریایی آمریکا را هم پشت سر گذاشتند. روزن میگوید: «آنها مسلح بودند - تفنگ و چماق داشتند. ما را کنار دیوار به صف کردند. خطهای تلفن را قطع کرده و سپس من را با چشمان بسته بیرون بردند.»
او همکاران گروگانگرفتهشدهاش را به یاد میآورد که گریه و التماس میکردند: «من خانواده دارم. نمیخواهم بمیرم.»
او میگوید: «همه وحشتزده و ترسیده بودند. خیلی موقعیت خطرناکی بود. نمیدانستی که هر لحظه ممکن است چه بلایی به سرت بیاورند.» روزن سعی کرد آرامش خود را به دست بیاورد و برای آزادی همکاران ایرانیاش وارد گفتوگو بشود.
گروگانها مجبور شدند چهارده ماه آینده را مقابل یک جوخهٔ اعدام ساختگی سپری کنند. برخی از گروگانها دست به خودکشی زدند، یکی تلاش کرد تا رگهای دستش را با شیشه بزند و یکی دیگر سرش را چندین بار محکم به دیوار کوبید تا بیهوش شد. اغلب اوقات آنها را با چشمان و دستان بسته به داخل ماشین میانداختند و محلشان را تغییر میدادند، این جابجایی باعث تشدید حس ناامنی و ترس میشد. روزن حس خود را اینگونه به یاد میآورد: «آیا میتوانم این لحظه را هم دوام بیارم؟ فقط همین.»
گروگانها به معنای واقعی کلمه در تاریکی نگاه داشته شده بودند: «به طور وحشتناکی احساس افسردگی، ناامیدی و درماندگی میکردم. واقعاً آرزو میکردم بمیرم. ولی باز هم ادامه دادم.»
گروگانگیران نیز بسیار سرسخت بودند. «با ما به بدترین شکل ممکن برخورد میکردند، ولی همیشه از ما میترسیدند. فکر میکردند که راهی برای خروج داریم. کفشهای ما را میگشتند که نکند رادیو پنهان کرده باشیم.»
او میگوید سختترین زمان وقتی بود که او را مجبور کردند تا به دروغ به جاسوسی اعتراف کند. در نخستین ماههای دستگیری چندین بار به او فشار آوردند تا اعتراف کند، ولی این بار گروگانگیرها اسلحهٔ اتوماتیک بر شقیقهاش گذاشته و به او گفتند که یک متن اعتراف آماده نوشته شده را امضا کند؛ ۱۰ ثانیه فرصت داشت تا امضا کند وگرنه در محل تیرباران میشد. روزن میگوید: «متن را امضا کردم. خیلی ناراحت بودم. پس از آن دیگر نمیخواستم زنده بمانم.»
باربارا همسر روزن در نیویورک با بسیاری از مقامات بینالمللی و حتی با پاپ دیدار کرد تا برای آزادی گروگانها مذاکره کند. در روز ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱، روز تحلیف ریاستجمهوری ریگان، گروگانگیرها به روزن گفتند: «آماده شو، به خانهات برمیگردی.»
واکنش او چه بود؟ «حرف آنها را باور نکردم.»
چندین گروگان با چشمبند سوار اتوبوس شدند تا به سمت هواپیمایی بروند که آنها را به الجزایر میبرد، آنها آزاد شده بودند ولی پیش از آزادی گروگانگیرها به صورت آنها تف انداختند.
اگرچه در پرواز به سمت کشورشان به آنها شامپاین تعارف شد ولی روزن میگوید که هنوز مشکوک بودم: «مدت زمان زیادی طول کشید تا باور کنم که آزاد شدهایم.»
همینطور پیوستن به خانواده پس از ۱۴ ماه کار آسانی نبود. «زمان بسیاری طول کشید تا به ریتم زندگی برگردم.» آخرین باری که دخترش را دیده بود نوزاد بود، ولی حالا راه میرفت و حرف میزد. «من برای بچههایم یک غریبه بودم. برای همسرم هم همینطور.»
۳۵ نفر از گروگانها هنوز زنده هستند و هرازگاهی دور هم جمع میشوند. این هفته، روزن که ساکن محلهٔ شمال غربی نیویورک است به همراه دو تن دیگر از گروگانها در مراسمی در وزارت امور خارجه شرکت خواهند داشت. روزن در سال ۱۹۹۸ با عباس عبدی، یکی از گروگانگیرها، دیدار کرد و میگوید که عبدی از او عذرخواهی کرد.
روزن میگوید: «از گروگانگیری مدت بسیار زیادی گذشته و نمیتوان بار آن را هنوز به دوش کشید.» او اضافه میکند که درد و رنج را نمیتوان هیچوقت از یاد برد. «این موضوع هرگز برایم تمام نمیشود… بسیاری از آن ترسها را در خودم درونی کردهام. اگر میتوانستم فریاد بزنم برایم بهتر بود ولی نمیتوانم.»
به گفتهٔ یکی از منابع نزدیک به وزارت دادگستری آمریکا، گروگانها تاکنون در مجموع ۷۵۰ هزار دلار را طی دو پرداخت دریافت کردهاند، غرامتها از جریمهٔ تحریمها جمعآوری میشود.
وزارت امور خارجه به تازگی اعلام کرده که مبلغ ۱،۰۷۵ میلیارد دلار در مجموع (میان گروگانهای مختلف و قربانیان حملات تروریستی و همچنین گروگانهای سفارت آمریکا در ایران) پس از اول ژانویه پرداخت خواهد شد، این موضع تایید شده است.
روزن که از شغلش در دانشگاههای مختلف آمریکا بازنشسته شده است، میگوید که امروز وقتی از گروگان بودنش در ایران صحبت میکند بسیاری از مردم سعی میکنند تا موضوع صحبت را تغییر دهند. او میگوید: «مردم واقعاً نمیخواهند بدانند زیرا واقعاً مایل نیستند چیزی احساس کنند. این موضوع باعث ناخوشایندیشان میشود. مردم دیگر از آن خسته شدهاند. خب خبر بعدی چیست؟»
منبع: نیویورکپست
روزن توسط دکتر هلال احمر ایران در سفارت معاینه میشود. فیلم توسط یکی از شبهنظامیان گروگانگیر گرفته شده است.
گروگانهای آزاد شده پس از آزادی از هواپیمای USAF C-9 به پایین میآیند. از بالا به پایین: باری روزن، جان لیمبرت و برت مور
باری روزن به همراه همسرش در جشن مخصوصی در برادوی نیویورک مورد استقبال مردم قرار گرفتند.
الکساندر روزن ۴ ساله، سرش را از لیموزین بیرون آورده و با خجالت برای شرکتکنندگان در جشن استقبال دست تکان میدهد.
آخرین عکس خانوادهٔ روزن پیش از سفر باری به ایران.
در این باره بخوانید:
گفتوگوی اختصاصی تاریخ ایرانی با باری روزن، گروگان سابق آمریکایی: دوست دارم به ایران برگردم
بازخوانی دیدار عبدی و روزن در پاریس / گروگان و گروگانگیر پشت یک میز
نظر شما :