پرونده نفوذیهای ارتش و سپاه بررسی نشد
گفتوگو با حسن عباسی
تاریخ ایرانی: حسن عباسی از چهرههای جنجالی جناح اصولگراست؛ چهرهای که تحقیقات و مطالعات اصلی وی در حوزه مسائل استراتژیک است و به دلیل حضور در سپاه پاسداران در سالهای دهه ۶۰، همواره درباره قدرت نظامی و دفاعی ایران سخنان مختلفی را بیان میکند. به منظور بازخوانی سقوط هواپیمای ۵۰۵ ارتش در ۷ مهرماه ۱۳۶۰ با وی به گفتوگو نشستیم تا این حادثه را از نظر سیاسی و امنیتی مورد بررسی قرار دهیم. بخشهایی از این گفتوگو که در مستند بررسی سقوط این پرواز آمده را میخوانید.
***
اگر اجازه دهید خیلی صریح به سراغ اصل موضوع برویم. ۷ مهرماه ۱۳۶۰ هواپیمای نظامی ارتش در حوالی کهریزک تهران سقوط کرد، در حالی که سرنشینان آن جمعی از فرماندهان جنگ از جمله فلاحی، فکوری، نامجو، جهانآرا و کلاهدوز بودند. هیچگاه در این ۳۶ سال دلیل سقوط این هواپیما در اوج حوادث سال ۶۰ و جنگ مشخص نشد. به نظر شما چقدر احتمال خرابکاری در این حادثه وجود دارد؟
برای ورود به این بحث باید به ابتدای پیروزی انقلاب بازگردیم. سیستم امنیتی ما در سالهای نخست انقلاب بسیار آشفته بود؛ انقلاب تازه به پیروزی رسیده بود و تعداد بسیاری از وابستگان گروههای خاص به نهادهای امنیتی وارد شده بودند. برخی از این افراد نیز به اداره اطلاعات ارتش (رکن دوم) وارد شده، آنجا را طبق میل خود پالایش کرده و اطلاعات مهم کشور را منتقل کرده بودند. در دوره بنیصدر نیز افراد نزدیک به وی همین بلا را بر سر نهادهای امنیتی و نظامی آوردند. این موضوع در دو مقطع قابل مشاهده است: یکی در اوایل جنگ و یکی هم در سقوط هواپیماهای آمریکایی در طبس، سال ۱۳۵۹. بعد از عزل بنیصدر و فرار وی از کشور بازماندههای این جریان همچنان وجود داشتند و برنامههای خود را پیش میبردند.
یعنی شما درباره حادثه سقوط هواپیما معتقد به خرابکاری هستید؟
نمیتوانم به طور قطعی چیزی بگویم؛ چون درباره آن سند و مدرکی منتشر نشد و مسکوت ماند.
اما جمعبندی شما این را میگوید؟
حقیقت امر این است که ارتش و بعد سپاه در سالهای ابتدایی انقلاب هدف بسیاری از گروههای ضدانقلاب بودند. در آن زمان نفوذیها به وفور در نیروی دریایی ارتش حضور داشتند؛ افضلی و مدنی نمونههایی از آنها هستند. در نیروی هوایی و زمینی نیز حضور داشتند. ما در سپاه هم شاهد نفوذ بودیم که به مرور آشکار شد، اما در مورد برخی هرگز مشخص نشد و همچنان نیز حضور دارند.
نفوذیهای همانند کودتای نوژه؟
بله، کودتای نوژه هم بود که داستان مفصلی دارد. جمعبندی مسائل میگوید که نفوذیها در سیستم اطلاعاتی و نظامی ما فراوان بودند. اینها قابل انکار هم نیست. ما اول انقلاب حقیقتا هوشیار نبودیم. بخشی از این عدم هوشیاری به دلیل شرایط اول انقلاب و بخشی هم مغرضانه بود. در سالهای نخست انقلاب، برخی از افراد در جاهایی قرار داشتند که بعدا مشخص شد برخی نفوذیها زیردست آنها بودند، خط سیاسی این افراد در سالهای اخیر مشخص شده است. نمیتوان گفت اینها صرفا سادهلوحی و ندانمکاری بوده است.
پس به طور مشخص در مورد سقوط هواپیما معتقد به خرابکاری هستید.
هواپیما در غروب ۷ مهرماه ۱۳۶۰ سقوط کرد. چند ماه پیش از آن بنیصدر عزل شده و شهید بهشتی و دیگر اعضای حزب جمهوری اسلامی هم به شهادت رسیده بودند. در ۸ شهریورماه نیز رجایی و باهنر به شهادت رسیدند. در فاصله این یک ماه تا سقوط هواپیما چه اتفاقی افتاد؟ در آن زمان انتخابات ریاستجمهوری و نیز عملیات ثامنالائمه در حال اجرا بود. این عملیات توانست حصر آبادان را بشکند که موفقیت چشمگیری برای ایران به شمار میآمد؛ اما سقوط این هواپیما نگذاشت شیرینی آن عملیات به کام مردم بنشیند.
با عملیات موفق بعدی، فتح بستان، یک ماه فاصله داشت. این عملیاتها همینطور تا بهار سال ۶۱ یعنی عملیات طریقالقدس و سپس فتح خرمشهر، ادامه یافت. اگر این هواپیما سقوط نمیکرد و جمعی از فرماندهان ارتش و سپاه به شهادت نمیرسیدند قطعا مسائل به گونهای دیگر رقم میخورد. قرار بود فتح خرمشهر زودتر انجام شود و بعید نبود در پاییز یا زمستان سال ۱۳۶۰ این امر رخ دهد. پس از آن هم سرنوشت جنگ میتوانست به گونهای دیگری رقم بخورد؛ اما به هر حال سقوط آن هواپیما معادلات را تغییر داد. به نظر من هم این حادثه باید کامل و درست بررسی شود. اینکه صرفا هر سال یادبود سادهای گرفته شود، فینفسه خوب است، اما نباید به همین بسنده کرد، باید حادثه را به دقت مورد بررسی قرار داد.
نکته دیگر در مورد نفوذیهای ارتش و سپاه است که هیچگاه به درستی بازخوانی نشد. به هر حال آن مقطع حساس تاریخ ما بود. دوره اول انقلاب و بعد هم جنگ بود. کشور عملا ۱۰ سال پس از پیروزی انقلاب آنچنان درگیر بود که نمیتوانستیم مسائل را به خوبی بررسی کنیم؛ اما بعد از آن دوران دیگر لازم بود و هست که این جریانها به طور کامل بررسی شود.
به هر حال جریانهای نفوذی همیشه و در همه حال وجود داشته و دارند و باید به دقت آنها را زیر نظر داشت. اینکه چه گروهها و افرادی، با چه اهدافی دست به جاسوسی میزدند، در کجاها نفوذ داشتند و چه اقداماتی انجام دادند، بسیار مهم است. شناسایی و پیگیری بازماندهها و بقایای آنها نیز مسئله مهمی است.
نفوذ در سالهای اول انقلاب به نظر شما تا چه میزان جدی بود و به ما صدمه زد؟
بحث نفوذ کاملا جدی بود. همین نفوذیها رهبران سیاسی ما از جمله شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر و... را ترور کردند. پس نفوذ کاملا جدی بوده و ضربات جدی هم به ما وارد کرده است. این هم که گفته میشود نفوذ جزء برنامههای اصلی دشمن بوده کاملا درست است. به هر حال وقتی جنگ رخ داد و نتوانستند ما را زمینگیر کنند به نفوذیها و حذف فیزیکی روی آوردند. اتفاقا تا حدی هم موفق شدند. نفوذ در نیروهای مسلح ما نیز نمود داشت. در دوره جنگ برخی از عملیاتها را همین نفوذیها لو دادند؛ عملیات کربلای ۴ مشهورترین عملیاتی است که جاسوسی دشمن باعث لو رفتن آن شد و صدمه زیادی هم به ما وارد کرد. ما دورهای را پشت سر گذاشتیم که دوره نفوذ جدی جریانهای مخالف نظام بود. این جریانها تا جایی که توانستند نفر وارد سیستم کردند تا آن را با حذف فیزیکی و خرابکاری از کار بیندازند. در دوره بعد از دفاع مقدس بود نیز کوشیدند عقلانیت و سیستم فکری نظام را مختل کنند. این به مراتب از نفوذ اولی خطرناکتر بوده، هست و خواهد بود. مواجهه ما در حال حاضر و آینده بیشتر از این جنس است.
نظر شما :