سهم نفت در اشغال ایران/ جنگ بر سر راه‌ها و چاه‌ها

شیرین افشار
۲۵ شهریور ۱۳۹۰ | ۱۴:۳۶ کد : ۷۳۲۴ رجال
از اوایل آبان ۱۳۱۸ ستاد مشترک آلمان به گروهی ماموریت داد تا راهی برای اشغال حوزه‌های نفتی که در کنترل شرکت نفت ایران و بریتانیا قرار داشتند، یا خرابکاری در پالایشگاه نفتی آبادان و دیگر تاسیسات نفتی جنوب پیدا کنند...در دستور‌العملی که مقامات لندن دو روز پیش از هجوم متفقین به فرماندهان عالی خود در منطقه ارسال داشتند، آشکار‌ است که هجوم به ایران چه ارتباط مهم و گسترده‌ای با وضعیت مناطق نفتی و اهمیتِ کنترلِ جریان انرژی داشته است.
سهم نفت در اشغال ایران/ جنگ بر سر راه‌ها و چاه‌ها
تاریخ ایرانی: برای برخی تحلیل‌گران که به‌ویژه از نیمه دوم قرن بیستم، عمده تحلیل‌های خود را بر پایه اهمیت روزافزون منابع انرژی در افول و بروز درگیری‌های منطقه‌ای و منازعات بین‌المللی بنا می‌کنند، جنگ جهانی دوم نیز تلاشی برای تسلط بر منابع نفتی ارزیابی می‌شود، رقابتی که میان بریتانیا و شوروی از یک‌سو و آلمان از سوی دیگر بر سر کنترل حوزه‌های نفتی خاورمیانه و قفقاز وجود داشت. اما جدای از تحلیل‌هایی چنین تک‌بعدی و یک‌جانبه که همه راه‌ها را به اهمیت منابع انرژی ختم می‌‌کنند، سهم نفت در جریان طرح‌ها و نقشه‌های طرفین درگیر در جنگ جهانی دوم تا چه اندازه بوده ‌است؟ و انجام و فرجام جنگ جهانی دوم تا چه حد به تامین امنیت انرژی بستگی داشت؟

 

تردیدی نیست که نفت عاملی مهم و اثرگذار در به راه افتادن ماشین جنگی نیروهای متحد و متفق در جنگ جهانی دوم بود، علاقه‌مندی هر دو طرف اصلی درگیر در جنگ به تسلط بر منابع نفتی برای دست‌یابی به پیروزی‌های پایدار و پیوسته در جبهه‌های جنگ، شرطی لازم محسوب می‌شد. بدون در اختیار داشتن منابع نفتی در منطقه خاورمیانه، حفظ منافع اقتصادی و استراتژیک بریتانیا در این منطقه چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح ممکن نبود و برای آلمان‌ها نیز بدون وجودِ حجمِ انبوه سوخت‌هایی که نیروهای زمینی، هوایی و دریایی را به پیش می‌راند، نمی‌شد هیچ پیشرویِ پیوسته و مداومی را تصور کرد.

 

هرچند پیش از آغاز جنگ جهانی دوم برای اقتصاد صنعتی اروپایی نیز مساله تامین سوخت ارزان و فراوان همواره دغدغه‌ای جدی بود. در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بیش از ۹۰ درصدِ نفت مصرفی بریتانیا از عراق و ایران تامین می‌شد و عمدتا نیز صرف توسعه صنایع و تامین سوخت برای نیروی دریایی عظیم این کشور می‌شد. برای آلمان نیز که تحولی سریع در توسعه صنایع تسلیحاتی نظامی و رشد همه‌جانبه اقتصادی و اجتماعی را در سر می‌پروراند، دسترسی به چاه‌های غنی نفت برای نوسازی نیروهای زمینی، دریایی و هوایی‌اش ‌ضروری‌تر از هر کار دیگری بود اما آشکار است که با بالا گرفتن درگیری‌های نیروهای متحد و متفق، اهمیت چاه‌های نفت هم چندین برابر می‌شد. در حالی که به نظر می‌رسید بریتانیا در جریان جنگ از حضور بی‌همتای خود در مناطق نفت‌خیز خاورمیانه خرسند باشد، نیاز آلمان به نفت به‌ویژه پس از بهار سال ۱۳۲۱ که دستیابی آلمانی‌ها به نفت بلغارستان مسدود شد، به مثابه تلاشی برای بقا تلقی می‌شد.۱

 

برای بریتانیا دفاع از منابع و صنایع نفتی ایران و عراق که سرمایه‌گذاری‌های وسیعی برای تاسیس و فعالیت آن‌ها انجام داده بود، بیش از همه اهمیت داشت. منابع نفتی این دو کشور اساسا در انحصار بریتانیا بود، منابعی که شرکت‌های بریتانیایی برای ایجاد تاسیسات لازم برای بهره‌برداری و استخراج نفت از آن‌ها، متحمل سرمایه‌گذاری‌های انسانی و مالی بسیار شده بودند. نیروهای نظامی متفقین که در خاورمیانه، افریقا و سواحل مدیترانه مستقر بودند، به شدت متکی به نفت ایران و عراق بودند و اگر دولت‌های متحد به رهبری آلمان به هر شیوه‌ای موفق به تسلط بر این منابع انرژی می‌شدند، هم نیازهای نفتی خود را تامین می‌کردند و هم شاهرگ حیاتی متفقین را قطع می‌کردند.

 

آمارهای مربوط به استخراج نفت ایران بین سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ مشخص می‌سازد که میل به بهره‌مندی هر چه بیشتر از منابع انرژی در سال‌های منتهی به وقوع جنگ و در جریان سال‌های جنگ جهانی دوم، منحنی پر شیب و رو به رشدی در بهره‌برداری از نفت را نشان می‌دهد. استخراجِ نفت ایران از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۹ از حدود ۹ میلیون تن در سال به بیش از ۱۱ میلیون و سیصد هزار تن می‌رسد که این رقم کمی پیش از اشغال ایران دچار افت ‌شد اما به تدریج و دوباره رو به افزایش ‌نهاد، طوری که با هجوم نیروهای بریتانیایی و روسی در شهریور ۱۳۲۰ (۱۹۴۱) این رقم به کمتر از ۸ میلیون و هشتصد هزار تن رسید. با این همه نیاز گسترده متفقین به ذخایر انرژی، موجب استخراج هرچه بیشتر این منابع در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم شد و استخراج نفت ایران را در سال ۱۹۴۲ (۱۳۲۱) به بیش از ۱۱ میلیون و هشتصد هزار تن و تا سال ۱۹۴۵ به رقم ۱۸ میلیون و ۳۱۰ هزار تن رساند.۲

 

دسترسی و تسلط بر این حجمِ انبوه از ذخایر نفتی برای طرفین درگیر در جنگ جهانی، امتیازی غیرقابل چشم‌پوشی و وسوسه‌انگیز بود. تمایل به تسلط بر حوزه‌های نفتی غنی خاورمیانه، پیش از آغاز جنگ جهانی دوم در محافل رسمی آلمان، ابراز شده و معلوم بود که با حرکت ماشین جنگی آلمان این تمایل بیشتر و بیشتر هم خواهد ‌شد. از اوایل آبان ۱۳۱۸ ستاد مشترک آلمان به گروهی ماموریت داد تا راهی برای اشغال حوزه‌های نفتی که در کنترل شرکت نفت ایران و بریتانیا قرار داشتند، یا خرابکاری در پالایشگاه نفتی آبادان و دیگر تاسیسات نفتی جنوب پیدا کنند. این گروهِ مخصوص پس از دو ماه مطالعه و بررسی، برنامه‌ای در این زمینه تهیه کرد و در اختیار ستاد مشترک ارتش قرار داد. این برنامه پیشنهادی را آدولف هیتلر، رهبر آلمان پس از آنکه از سوی کار‌شناسان نظامی قابل اجرا تشخیص داده شد، تایید و شخصاً دستور اجرای آن را صادر کرد. متوقف شدن هجوم آلمانی‌ها به منطقه قفقاز اما اجرای این برنامه را به تاخیر انداخت.۳

 

اسناد موجود در وزارت امور خارجه آلمان نشان می‌دهند که حوزه‌های نفتی ایران و عراق از پیش از آغاز جنگ تا چه اندازه برای مقامات آلمانی اهمیت داشته‌اند. در سال ۱۳۱۶ یعنی دو سال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، مسئولان بخش اقتصادی وزارت امور خارجه آلمان از سفرای این کشور در ایران و عراق می‌خواهند گزارش‌های کاملی درباره میزان منابع نفتی این دو کشور و وضعیت بهره‌برداری از آن‌ها تهیه و ارسال دارند. در گزارش دیگری که اروین اتل، سفیر آلمان در تهران در سال ۱۳۱۹ (۱۹۴۰) به برلین می‌فرستد توصیه می‌کند که دولت آلمان تمام توان خود را مصروف تسخیر منابع نفتی ایران سازد و از آنجا که متحد دیگر آلمان یعنی ایتالیا نیز به نفت ایران چشم داشته، اتل پیشنهاد می‌کند که دو کشور هم‌پیمان سیاست‌های خود در این زمینه را با یکدیگر هماهنگ سازند.۴

 

در اواخر تابستان ۱۳۲۰ که جبهه‌های جنگ در غرب شوروی یک به یک از دست می‌رفتند، بیم‌ها و امیدهایی در میان طرفین جنگ بر سر منابع انرژی شکل می‌گرفت. برای ارتش آلمان که تمام مناطق غربی شوروی را تحت کنترل خود درآورده بود، نفوذ به عراق و ایران و اشغال مناطق نفتی امیدی دور از دسترس نبود و برای بریتانیایی‌ها که تا آن هنگام از سلطه بی‌چون و چرای خود بر چاه‌های نفت بیشترین بهره را برده بودند، پیشروی‌های آلمان دلهره‌آور و ترسناک می‌نمود. اگر نیروهای آلمانی خطوط دفاعی شوروی را در هم می‌شکستند و وارد منطقه قفقاز می‌شدند، بی‌تردید به سمت ایران و عراق پیشروی می‌کردند و تا خلیج فارس هم می‌رسیدند. آلمان‌ها طرحی موسوم به «طرح روزنبرگ» در دست داشتند که بر اساس آن پس از پیروزی بر شوروی، فتح ایران و هندوستان در دستور کار قرار می‌گرفت.

 

حتی تصور تسلط آلمان بر پالایشگاه‌های نفتی جنوب ایران از جمله آبادان برای بریتانیایی‌ها فاجعه‌بار بود. اگر کنترل حوزه‌های نفتی از دست بریتانیا خارج می‌شد، ادامه جنگ با آلمان در خاورمیانه غیرممکن می‌شد. ناوگان دریایی بریتانیا در خلیج فارس و اقیانوس هند و البته تمام کشتی‌های تجاری این کشور در کانال سوئز به‌کلی متکی به نفت ایران و عراق بودند و امکان جایگزینی سریع آن‌ها با منابع نفت در امریکا یا کشورهای دیگر وجود نداشت. فرو ریختن ارتش سرخ شوروی در تابستان ۱۳۲۰ (۱۳۴۱) برای بریتانیایی‌ها به منزله در نظر گرفتن این احتمال بود که تاسیسات و پالایشگاه‌های موجود در ایران و عراق، به ابزاری در دست دشمن برای نابودی خودشان بدل خواهد شد. از این رو، پیروزی‌های برق‌آسای آلمان در جبهه شرقی و در نبرد با نیروهای شوروی، حفاظت از مناطق نفتی خاورمیانه را هر چه ضروری‌تر می‌ساخت زیرا این پیش‌بینی که پس از پیروزی بر شوروی و اشغال منطقه قفقاز، آلمان‌‌ها راه ایران را در پیش خواهند گرفت، دیگر دور از دسترس نبود. بیم و هراس‌های بریتانیا پس از آنکه اسناد و مدارک مربوط به تمایل ارتش آلمان به اشغال مناطق نفتی ایران و عراق به دست بریتانیایی‌ها رسید، جدی‌تر از گذشته هم شد.

 

مقامات بریتانیایی این احتمال را هم مد نظر داشتند که در صورت کندی پیشروی آلمان، ممکن است ایرانی‌های متمایل به آن‌ها یا جاسوسان آلمانی حاضر در ایران و عراق به اقدامات خرابکارانه‌ای مانند انفجار تاسیسات نفتی روی آورند، احتمالی که قریب‌الوقوع و باز هم با نتایجی فاجعه‌بار برای بریتانیا ارزیابی می‌شد. در بریتانیا برای خنثی کردن طرح‌های خرابکارانه آلمان به منظور انفجار در تاسیسات نفتی ایران و عراق، نقشه‌های بسیاری روی میز بود. آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه بریتانیا در تیر ماه ۱۳۲۰ گزارشی به نخست‌وزیر، وینستون چرچیل داد که در آن ابراز امیدواری شده بود مناطق جنوبی ایران هر چه زود‌تر به کنترل سربازان بریتانیایی درآیند. ایدن در این گزارش چنین نوشت: «امروز یک بار دیگر مساله تحت فشار قرار دادن دولت ایران را مورد بررسی قرار دادم. هر چه بیشتر در این باره می‌اندیشم، به نظر روشن‌تر می‌آید که موفقیت ما به این بستگی دارد که برای تامین امنیت چاه‌های نفت ایران و عراق، نیروهای کافی در این مناطق مستقر سازیم.» چرچیل نیز در پاسخ، بر ضرورت تقویت فوری نیروهای بریتانیاییِ حاضر در عراق برای حفاظت از ذخایر نفتیِ دو کشور ایران و عراق تاکید کرد: «اگر شوروی شکست بخورد، باید آماده باشیم تا خودمان مناطق نفت‌خیز ایران را اشغال کنیم زیرا در چنان شرایطی ایران قادر به مقاومت در برابر فشار آلمان نخواهد بود و ما را از ایران اخراج خواهد کرد.»۵

 

در اول تیر ۱۳۲۰ که شوروی با هجوم نیروهای آلمان به مرز‌هایش در عرض یک روز به متحد بریتانیا بدل شد، مهم‌ترین نگرانی امنیتی بریتانیا، ارسال تجهیزات نظامی از آب‌های گرم جنوب به مقصد شوروی و ممانعت از ورود آلمان به منطقه قفقاز بود. بدون در اختیار داشتن نفت برای تامین سوختِ مورد نیازِ وسایل حمل‌ونقل، ارسال امکانات لازم برای تقویت ارتش سرخ ناممکن بود و چه منابع نفتی‌ای سهل‌تر و در دسترس‌تر از نفت ایران و عراق که استخراج و بهره‌برداریِ آن نیاز به نیروی کار و دانش و فن‌آوری پیچیده‌ای نداشت. به علاوه، برخورداری ایران از خطوط راه‌آهن سراسری از جنوب به شمال (خلیج فارس به دریای خزر)، مسیر کمک‌رسانی از ایران به شوروی را به بهترین گزینه پیش‌رو تبدیل کرده و پشتیبانیِ هر چه سریع‌تر از شوروی را موضوعی حیاتی و فوری ساخته بود.

 

پیشروی سریع آلمان در شوروی در تابستان ۱۳۲۰، فرماندهان بریتانیایی را به این نتیجه رسانده بود که مقاومت ارتش سرخ در برابر ارتش نازی در مدت شش هفته و حداکثر تا سه ماه تمام خواهد شد. پیش‌بینی‌هایی از این دست، بر نگرانی‌های بریتانیا می‌افزود. روسای ستاد ارتش بریتانیا از آن بیم داشتند که با از دست رفتن قفقاز و شمال ایران و پیشروی آلمان در شمال افریقا، کل منطقه خاورمیانه زیر سلطه آلمان قرار گیرد که به این ترتیب هم حوزه‌های نفتی خاورمیانه و هم هندوستان در معرض تهدیدی جدی قرار داشتند.۶ در این دوران، مسئولیت دفاع از حوزه‌های نفتی ایران و عراق برعهده ارتش هندی بریتانیا بود که فرماندهی آن را ژنرال آرچیبالد ویول به عهده داشت. بر اساس برخی اطلاعات، ستاد فرماندهی بریتانیا برای محافظت از مناطقِ نفت‌خیز ایران و جلوگیری از پیشروی آلمان‌ها از طریق منطقه قفقاز یا ترکیه، ۵۰۰ هزار نفر را در نظر گرفته بود و نه تنها قصد حفاظت از بنادر و حوز‌ه‌های نفتی متعلق به شرکت نفت بریتانیا و ایران را داشت بلکه تسخیر کرمانشاه نیز بخشی از برنامه‌های آن بود.۷

 

لئوپولد اِمِری، وزیر امور هندوستان در دولت بریتانیا ۱۲ تیر ۱۳۲۰ به ژنرال ویول تاکید کرد که با توجه به نیاز آلمان به نفت، اقدام علیه ایران ضرورت دارد. او عقیده داشت که آلمان تا حدود زیادی به دلیل ضرورت دستیابی به نفت، مجبور به حمله به شوروی شده و چنین استدلال می‌کرد که چون آلمان نتوانست با عملیات در مدیترانه شرقی به منابع انرژی دست یابد، اینک شانس دوم خود را در باکو و مناطق شمالی قفقاز دنبال می‌کند و به محض دست یافتن به قفقاز، در پی تسلط بر منابع ایران و عراق برخواهد آمد.

 

در اواخر تیر ۱۳۲۰ در عراق، فرمانده ادوارد ب. کوینان خود را برای تصرف آبادان و حوزه‌های نفتی خوزستان آماده می‌کرد. وی برای گرد آوردن نیروهای بیشتر به سربازان مستقر در سوریه و هند متوسل شد و از فرمانده نیروهای زرهی هند که در شهر کرکوکِ عراق مستقر بودند و البته از فرمانده نیروهای بریتانیایی مستقر در بصره کمک خواست. تا دهم مرداد نیرومند‌ترین واحدهای تحت فرماندهی بریتانیا در منطقه خاورمیانه برای تسخیر آبادان و خرمشهر آماده بودند و برای اقدام نهایی و هماهنگ خود، منتظر دستور نخست‌وزیر بودند. هر قدر موعد تجاوز به خاکِ کشوری که در جنگ اعلام بی‌طرفی کرده بود، نزدیک‌تر می‌شد، استفاده از توجیه «ضرورت امنیت جریان نفت در جنوب ایران» کاربرد بیشتری می‌یافت. خط‌مشی بریتانیا در قبال ایران در این زمان را می‌توان در این گفته‌های سِر هوراس سیمور، دستیار وزیر امور خارجه نیز ردیابی کرد. او گفته بود: «تا زمانی که روس‌ها کنترل کامل قفقاز را در دست دارند و تا زمانی که نیروهای آنان در قفقاز بر سر جای خویش هستند، خطری بیش از آنچه تا قبل از آغاز جنگ، حوزه‌های نفتی آنان را تهدید می‌کرد، مطرح نیست. اما اگر روس‌ها کنترل قفقاز را از دست بدهند، خطری که نفت ایران را تهدید می‌کند، جنبه‌ای عاجل و فوری می‌یابد... به هر حال مرحله‌ای فرا می‌رسد که خواه آلمانی‌های حاضر در ایران اخراج شده باشند یا نشده باشند، برای حفاظت از حوزه‌های نفتی باید دست به کار شد.»۸

 

این امر در دستور‌العملی که مقامات لندن دو روز پیش از هجوم متفقین به ایران به فرماندهان عالی خود در منطقه ارسال داشتند، نیز هویداست. در این نامه که خطاب به ژنرال ویول در هندوستان و ژنرال کوینان در بغداد نوشته شده است، اهداف اصلی سیاسی و نظامی بریتانیا از اشغال ایران آشکار‌تر می‌سازد و معلوم است که هجوم به ایران چه ارتباط مهم و گسترده‌ای با وضعیت مناطق نفتی این کشور و اهمیتِ کنترلِ جریان انرژی داشته است: «یک. نخستین هدف دولت اعلی‌حضرت [پادشاه بریتانیا] در ایران، آن است که از طریق اقدام نظامی، دولت ایران را برای اخراج اتباع آلمان تحت فشار قرار دهد و پس از آن با کمک روس‌ها خطوط مواصلاتی این کشور را تحت کنترل خود درآورد... دو. هدف نخست نیرو‌هایتان، تصرف و حفظ مناطق تولید نفت خوزستان و نفت شاه خواهد بود. سه. عملیات نظامی بعدی به موضع دولت ایران در قبال تصرف مناطق نفتی و این مساله بستگی دارد که آیا دولت ایران اجازه خواهد داد از راه‌آهن آن استفاده کنیم. چهار. برنامه و اهداف نیروهای روسی تا کنون فاش نشده است. در این زمینه پرسش‌های عاجلی مطرح شده که پاسخ آن‌ها در آینده نزدیک به شما مخابره خواهد شد. پنج. لازم است در مورد محدوده عملیاتی نیروهای بریتانیا و روس‌ها با آن‌ها توافق حاصل شود.»۹

 

اصرار نیروهای بریتانیا و شوروی به اخراج حدود هزار آلمانیِ ساکن در ایران، به این نگرانی قوای متفقین هم ارتباط داشت که از دید آن‌ها، حضور و فعالیت آلمانی‌ها در ایران به منظور رصد کردن تاسیسات نفتی شوروی در قفقاز و پایگاه‌های نفتی تحت کنترل بریتانیا در جنوب ایران بوده تا مقدمات سلطه نازی‌ها بر این منابع فراهم آید. متفقین از ایران خواستند هر چه زود‌تر آلمانی‌های شاغل در ایران را اخراج کند و سفیر شوروی تهدید کرد که مسئولیت عدم اجرای این خواسته به عهده مقامات ایرانی است اما پیش از آنکه ایران بتواند اقدامی انجام دهد، در نیمه شب ۲۵ اوت (سوم شهریور ۱۳۲۰) قشون روس از منطقه آذربایجان و قوای تحت امر بریتانیا از خوزستان به ایران حمله کردند.

 

ضرورت دفاع از منابع نفتی و مناطق استراتژیکِ جنوب ایران و عراق پس از اشغال ایران و پس از آنکه جنگ‌های برق‌آسای هیتلر در پی نبرد با شوروی، به جنگ‌هایی فرسایشی تبدیل شد و به دلیل مقاومت روس‌ها و امدادرسانی دول متفق به شوروی از راه ایران، تا حدودی کاهش یافت اما همچنان موضوعی بااهمیت تلقی می‌شد. در همین زمان نیز در طرح‌های مربوط به کنترل حوزه‌های نفتی، نه فقط چاه‌های جنوب ایران بلکه منابع موجود در منطقه قفقاز و شمال ایران مورد توجه بودند، چنانکه در ۱۶ آبان ۱۳۲۰، دو ماه پس از اشغال ایران دولت بریتانیا تلگرافی به فرمانده کل نیروهای مستقر در خاورمیانه ارسال کرد که در آن آمده بود: «چنانچه فشار آلمان به شوروی افزایش یابد و مقاومت شوروی در هم شکسته شود، هیچ امکانی برای ما وجود نخواهد داشت تا بدان وسیله بتوانیم از تصرف منابع نفتی توسط دشمن جلوگیری کنیم. علاوه بر این هیچ تضمینی وجود ندارد که روس‌ها بتوانند چاه‌های نفت را به طور موثری ویران کنند. به همین دلیل شما بایست از همین حالا طرحی برای ارسال ۴ تا ۵ اسکادران بمب‌افکن و هواپیماهای شکاری به فرودگاه‌های شمال ایران مهیا کنید تا نسبت به تحقق دو هدف زیر آماده باشند: اول؛ با بمباران و تخریب خطوط ارتباطی آلمانی‌ها، در دفاع از منطقه قفقاز به روس‌ها یاری کنید. دوم؛ اگر امکان تصرف کامل مناطق نفتی باکو به دست آلمانی‌ها افزایش یابد، بیشترین خسارات ممکن را به این مناطق وارد سازید.»۱۰

 

شکی نیست که دستیابی به منابع نفتی موجود در شمال و جنوب ایران، انگیزه اصلی برای آغاز درگیری‌های جنگ جهانی دوم و صف‌آرایی متحدین و متفقین در برابر یکدیگر نبود اما در تعیین سرنوشت نهایی این جنگ اهمیتی حیاتی داشت. اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ نیز تنها به جهت برخورداری این کشور از منابع عظیم نفتی در حوزه خلیج فارس و دریای خزر رخ نداد، ولی اهمیتِ این منابع در پیروزی یا شکست نهایی، امری غیر قابل تردید به نظر می‌رسد.

 

 

منابع:

۱) ازغندی، علی‌رضا، روابط خارجی ایران ۱۳۵۷-۱۳۲۰، تهران: نشر قومس، چاپ ششم، ۱۳۸۴، صفحات ۷۶-۷۲.

۲) ازغندی، علی‌رضا، پیشین، صفحه ۷۳.

۳) ازغندی، علی‌رضا، «روابط نظامی ایران و آلمان در سال‌های پادشاهی رضا شاه»، مجله آینده، سال سیزدهم،۱۳۶۶، شماره ۸-۱۲، صفحات ۵۶۸-۵۵۴.

۴) فن‌ نیدرمایر، اسکار، زیر آفتاب سوزان، خاطرات اسکار فن ‌نیدرمایر از ماموریت‌هایش در ایران، گردآوری و ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳.

۵) چرچیل، وینستون، امریکا در جنگ، ترجمه تورج فرازمند، کتاب دوم از جلد سوم مربوط به خاطرات جنگ جهانی دوم، تهران: نشر نیل،۱۳۴۷، صفحه ۸۶.

۶) استورات، ریچارد ، در آخرین روزهای رضاشاه، تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور ۱۳۲۰، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات،۱۳۷۰، تهران: انتشارات معین، صفحات ۱۱۷-۸۵.

۷) U.S. National Archives, German Foreign Ministry MicroFilm Records, Serial 917.

۸) موید امینی، داوود، از سوم تا بیست و پنجم شهریور ۱۳۲۰، تهران: بی‌تا، صفحه ۹۴.

۹) استوارت، ریچارد، پیشین، صفحه ۱۵۹.

۱۰) الهی، همایون، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، ۱۳۶۱، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، صفحه ۱۱۱.

کلید واژه ها: شهریور 1320 نفت متفقین


نظر شما :