هوشنگ طالع در گفتوگو با تاریخ ایرانی: خیانت شاه در بحرین، مهمترین دلیل سقوط ۵۷ بود
زینب صفری
***
موضوع مالکیت ایران بر بحرین و اعمال حق حاکمیت بر آن همواره دو مسیر متفاوت را طی کرده است. چرا ما نتوانستیم حق حاکمیت خود بر بحرین را تحقق ببخشیم؟
در سال ۱۳۳۶ در جلسهای با حضور شاه، بحرین به عنوان یکی از استانهای ایران شناخته میشود، یعنی ایران دارای سیزده استان بود و بحرین و دیگر جزیرهها را تبدیل به یک استان میکنند و به آن استان چهاردهم میگفتند و در مجلسی هم که من در آن بودم به صورت نمادین دو کرسی نمایندگی بحرین خالی بود؛ چون ما به این دلیل که بحرین زیر سلطه انگلیسها بود نمیتوانستیم در آنجا انتخابات برگزار کنیم. سالها بود که ایران بر آن مناطق مالکیت داشت اما نمیتوانست حاکمیتش را اعمال کند، البته ایران تا میانههای دوره قاجار هم بر بحرین اعمال حاکمیت میکرد اما بعد از باز شدن پای انگلیسیها به آنجا در این حق حاکمیت اخلال میکنند و با این حال دولت ایران همیشه بر حق حاکمیت خودش بر آنجا تاکید داشته است. دولتهای بعد از شهریور بیست نیز همواره بر حق حاکمیت ایران تاکید کردند، البته پیشتر هم در مجلس پنجم عدهای از بحرین آمده بودند و میگفتند که ما نمایندگان بحرین هستیم و میخواهیم در مجلس ایران شرکت کنیم ولی به این دلیل که باید آنجا انتخابات برگزار میشد و مراحل آن طی نشده بود آن افراد را به عنوان نماینده در مجلس نپذیرفتند که شاید کار اشتباهی بود و میتوانستند همان موقع آنها را بپذیرند.
موضوع تجزیه بحرین از ایران از چه زمانی جدی شد؟
این یک فراگشت طولانی بود. از اسفندماه ۱۳۴۸ خبرهایی از وزارت امور خارجه به بیرون درز میکرد که نشان میداد توافقهایی بر سر تجزیه بحرین از ایران صورت گرفته که البته قرار بود گزارش آن هم در مجلس قرائت شود. جلسه علنی مجلس برای بررسی این موضوع هم قرار بود نهم فروردین ماه ۱۳۴۹ برگزار شود، البته ظاهرا آنها میخواستند این جلسه فوقالعاده مجلس را در همان روزهای آخر اسفندماه برگزار کنند اما سفیر انگلیس به علم وزیر دربار شاه گفته بود: «کار اوتانت قرار است تا هشتم فروردین تمام شود.» به همین دلیل پاسخ موافق اوتانت (دبیرکل سازمان ملل) چند ساعت پیش از جلسه فوقالعاده مجلس در روز نهم فروردین به وزارت امور خارجه رسیده بود. متن سخنرانی اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه در این جلسه مجلس چند روز پیش از آن و با آگاهی از پاسخ مثبت اوتانت آماده شده بود، بخش مهم آن این بود که اعلیحضرت در دهلینو درباره موضوع بحرین فرمودند که ما هیچ کجا را نمیخواهیم به زور بگیریم، بنابراین ما میخواهیم این را به آرای عمومی بگذاریم در حالی که بحرین جزو خاک ما بود و ما هم به عنوان نماینده مجلس، دولت را به علت گذشت از حق حاکمیت ملت ایران که یک خیانت است، استیضاح و مخالفتمان را اعلام کردیم.
طراحان استیضاح چه کسانی بودند؟
گروه پارلمانی پانایرانیست که آن روز پنج نفر بودند، آقایان دکتر عاملی تهرانی، دکتر اسماعیل فریور، دکتر فضلالله صدر، محسن پزشکپور و من. البته آقای دکتر صدر در جریان استیضاح به دلیل تهدیداتی که شده بود و ترسیده بود حضور پیدا نکرد و در نهایت هم رای موافق دادند. بنابراین چهار نفر باقی ماندیم که در چندین مرحله رای دادیم و بعد از رای آوردن طرح استیضاح، دولت هویدا را استیضاح و دلایل مخالفتمان را با این کار اعلام کردیم، البته دولت از مجلس رای اعتماد گرفت ولی باز بعد از آن هم ما مخالفتمان را اعلام کردیم. اول قرار بود که در این رابطه در بحرین همهپرسی انجام شود اما انگلیسیها گفته بودند که اگر همهپرسی انجام شود مردم میگویند نه. بنابراین گفتند از تعدادی از سازمانها نظرخواهی شود و آقای گیچیاردی، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل مامور این کار شد، خود او میگوید که به من فهرستی دادند که از میان آن فهرست نظر مردم را استمزاج کنم. این فهرست عبارت بود از سازمان بلدی، سازمان وکلا و سازمان زنان که اصلا در آنجا وجود نداشت و در واقع همه مربوط به شیخ بحرین و استعمار انگلیس بود. او میگوید که این فهرست مخدوش بوده است اما چون هیات حاکمه ایران پذیرفته بودند، نظرخواهی شد و بعد از آن نماینده انگلیس شعری را در تجلیل از اعلیحضرت خواند که واقعا خیلی ننگین است. به باور من یکی از مهمترین دلایل سقوط ۵۷ همین خیانت شاه در مورد بحرین بود، هر دیکتاتوری که خاک کشورش را از دست بدهد مردم میفهمند که میشود او را سرنگون کرد.
بنابراین سال ۴۹ بحرین رسما واگذار میشود؟
خیر. باز رسمی نمیشود. چون مصوبهای که به مجلس آوردند نه در قالب لایحه بود و نه در قالب طرح. نمایندگان مجلس نظر شورای امنیت را پذیرفتند، اما این رای به امضای شاه نرسید. بنابراین آنچه که انجام شده از نظر قوانین مشروطیت هم قانونی نیست.
وقتی این اتفاق رخ داد هیچ صدای اعتراضی از سوی گروههای سیاسی و یا روحانیت بلند نشد؟
متاسفانه خیر. به نظر من یکی از مهمترین عوامل این تجزیه سکوت روحانیت بود. روحانیت همواره در ایران نیروی قوی بوده و هست. هر موقع که وظایفش را انجام داده به یاری مردم آمده است. روحانیون با این وجود که اکثریت قریب به اتفاق مردم بحرین شیعه بودند و هستند و بسیاری از آنها دارای مقلدان زیادی در بحرین بودند، سکوت اختیار کردند. اگر یکی از مراجع تقلید آن روز صدایش را با ما بلند میکرد من حتم دارم که محمدرضا شاه از این تصمیم عقب مینشست. آن موقع غیر از داریوش فروهر هیچ کس واکنشی نشان نداد. تنها حضرت آیتالله سیدصادق روحانی چند روز بعد از انقلاب اعلامیهای دادند مبنی بر اینکه باید بحرین به ایران بپیوندد و گفتوگویی هم در این باره با یک روزنامه کویتی کردند.
یعنی شما با هیچ کدام از روحانیون برجسته آن زمان در اینباره دیدار و رایزنی نکردید؟
آن روزها فقط با آقای شریعتمداری رابطه داشتم که به ایشان مراجعه کردم. دوستان من هم به دیدار مراجع ثلاثه رفتند اما آنها هیچ واکنشی نشان ندادند. جو خاصی بود. کسانی هم که در مجلس نشسته بودند من حتم دارم که همهشان خائن نبودند اما جرات نداشتند کلامی علیه منویات اعلیحضرت بگویند. بعد از این جریان مخالفت و استیضاح هم کسانی که مرا میشناختند و مراودهای داشتند سعی میکردند کمتر با من مواجه شوند و حتی سلام علیک هم نداشته باشند.
بعد از این قضایا چه برخوردهایی با شما صورت گرفت؟
مشکلات زیادی برای ما ایجاد شد. تمام تشکیلات ما را ریختند و گرفتند و بستند. افراد زیادی را زندانی کردند، تعدادی را نفی بلد کردند و از کار بیکار کردند. با ما کاری نمیتوانستند بکنند. چون نماینده مجلس بودیم باید سلب مسوولیت میکردند و این به نفعشان نبود و هزینههای زیادی برایشان داشت. روزنامه ما را بستند و هر کار که میتوانستند، کردند. بعد هم شاه چون از این مجلس کینه داشت به بهانه جشنهای شاهنشاهی در اول فروردین سال ۱۳۵۰ مجلس را منحل کرد، در حالی که تا تشکیل مجلس بعدی در مهرماه مدت زمان زیادی باقی مانده بود ولی شش ماه زودتر مجلس را منحل کرد.
نظر شما :