ژیسکاردستن در گوادلوپ چه گفت؟ / تناقضهای میزبان
مهمترین موضوع مطرح شده در این نشست تحولات انقلابی ایران بود که در آن زمان دغدغه سیاسی رهبران کشورهای غربی را شکل داده بود.گرچه این دغدغه خاطر برای ژیسکاردستن که کشورش میزبان امام خمینی بود، بیشتر وجود داشت اما بررسی منابع تاریخی نشان میدهد فرانسه تا لحظه آخر مواضع متناقضی در پذیرش پایان کار محمدرضا شاه در دی ماه 57، ضرورت خروج شاه از ایران، استقرار او پس از خروج از ایران در خاورمیانه یا آمریکا و باور انقلاب ایران... در نشست گودالوپ و حتی روزهای پس از آن داشته است.
ژیسکاردستن آنگونه که در خاطرات خود میگوید هنوز باور نداشت که کار شاه به پایان رسیده است. او گزارشهای ارسالی "رائول دلای"، سفیر فرانسه در تهران را که تأکید میکرد راهی جز خروج شاه از کشور وجود ندارد "بدبینانه" خوانده و به همین دلیل برای آگاهی از اوضاع ایران "میشل پونیاتوسکی"، فرستاده ویژه خود را که دوست شاه نیز بود، به تهران اعزام کرده بود. از اینرو وقتی گزارشهای پونیاتوسکی را نیز با جمعبندی سفیر فرانسه یکسان یافت، در یک سردرگمی سیاسی دعوتنامههایی برای جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا، جیمز کالاهان نخستوزیر انگلستان و هلموت اشمیت صدراعظم آلمان فرستاد و آنها را به گوادلوپ دعوت کرد تا به مشورت پرداخته، راهبردهای سیاسی خود را با آنها همسو سازد و چاره مشترکی برای حفظ منافع خویش در ایران بیابند.»( کنفرانس گوادلوپ،موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی)
درباره تاثیری که گزارش پونیاتوسکی بر موضع برژینسکی در کنفرانس گوادلوپ داشته، دو نظر متفاوت وجود دارد؛ ژیسکاردستن در ابتدا تحت تاثیر اظهارات شاه به پونیاتوسکی، فرستاده ویژه کاخ الیزه، صرفا تحلیلهای محمدرضا پهلوی را مطرح کرد.او گفت:«...خطر سقوط شاه و احتمال مداخله شوروی، مهمترین عللی هستند که باید دولتهای غربی در جلوگیری از وقوع آنها بکوشند. شاه از من تقاضا کرده است برای کاستن از فشار شوروی، به طور مشترک اقدام کنیم. به نظر من لازم است از طرف سران به شوروی هشدار داده شود تا شورویها بدانند که این سران مستقیما درگیر و نگران اوضاع هستند. باید از شاه پشتیبانی شود زیرا با وجود اینکه، او تنها ضعیف شده، ولی دید واقع بینانهای به مسائل دارد و تنها نیرویی است که در برابر جریان مذهبی، ارتش را در اختیار دارد. از طرف دیگر این امکان وجود دارد که مشکلات فزاینده اقتصادی، در سطح طبقه متوسط که تعداد آنها در تهران زیاد است و از نفوذ قابل توجهی هم برخوردارند تغییراتی به وجود آورد و ابتکار سیاسی آنها را در آینده ممکن سازد.»(روزنامه کیهان،14/12/1388)
اما در منابع دیگر درباره دیدگاههای ژیسکاردستن در گوادلوپ آمده است:«او گفت: اگر شاه بماند، ایران دچار جنگ داخلی خواهد شد، مردم زیادی کشته خواهند شد و کمونیستها نفوذ فوقالعاده زیادی بهدست خواهند آورد. رییس جمهور فرانسه حتی به کارتر توصیه کرده بود که "با مخالفان تماس بگیرد، به علت آن که در این مورد، پاریس بر اساس اطلاعات خصوصی، تصمیم گرفته است دور شاه را قلم بگیرد." اطلاعات خصوصی که ژیسکاردستن از آن سخن میگوید، معطوف است به دیدار خصوصی میشل پونیاتوسکی، فرستاده ویژه رییسجمهور فرانسه با شاه- در دی ماه 1357- و نیز تحلیلی که صادق قطبزاده با اطلاع رهبر فقید انقلاب، آیتالله خمینی تهیه کرده و به الیزه فرستاده بود.( نشست گوادلوپ و انقلاب ایران؛مرتضی کاظمیان. سایت دیپلماسی ایرانی)
تناقض در تصمیمات و گفتوگوهای فرانسویها در خصوص خروج شاه از کشور به همین جا ختم نشد. مساله چالش برانگیز دیگر که در بین کشورهای حاضر در نشست گوادلوپ مطرح میشود، موضوع مکان استقرار شاه پس از خروج از ایران است.
برژینسکی در خاطراتش نوشته درحالیکه دولت آمریکا آمادگی داشت شاه را بپذیرد، دولت فرانسه با سفر شاه به آمریکا موافق نبود:«پرزیدنت ژیسکاردستن از فرانسه به ما پیشنهاد کرد که برای شاه عاقلانهتر این خواهد بود که به آمریکا نیاید و در خاورمیانه بماند،همه خلاف این نظر واکنش نشان دادیم...در بعدازظهر 14 ژانویه 1979(24 دیماه 1357، دو روز قبل از خروج شاه از ایران) ونس،کریستوفر،براون و من در دفترم ملاقات کردیم تا وضعیت ایران را بررسی کنیم.بعد از آنکه من پیشنهاد ژیسکاردستن به کارتر را مطرح کردم، براون صریحا گفت که اگر چنانچه ما جوری عمل کنیم که به نظر بیاید دعوت خود را (از شاه) پس گرفته ایم ناممان را باید گل گرفت.من با تمام نیرو با او موافقت و اضافه کردم که اگر شاه همان حوالی خاورمیانه پرسه بزند،هر کس خیال می کند که او به ایران برمی گردد و این برای ما اگر میخواهیم کاری انجام بدهیم خوب نخواهد بود.»(برژینسکی،قدرت و اصول)
اما صادق طباطبایی در خصوص اتفاقات نشست گودالوپ و مواضع فرانسه اینگونه نقل میکند:«ژیسکاردستن با توجه به اطلاعاتی که سفارتش از تهران فرستاده بود و در انطباق با تحلیلهایی قرار داشت که از سوی یاران امام (ره) در اختیارش قرار داده شد، معتقد شده بود نظام پهلوی دیگر نمیتواند در مقابل موج روزافزون انقلاب مقاومت کند، و تا شاه در ایران هست منطقه روز به روز ناآرامتر و اوضاع خطرناکتر خواهد شد. از این رو به کارتر گفته بود ما باید حمایتمان را از شاه قطع کنیم، چرا که شخص شاه باعث بیثباتی در منطقه شده است. ولی کارتر معتقد بود که باید تا آخر از حکومت شاه حمایت کرد. خبر این مناقشه را که از مقامات آلمانی شنیده بودم به امام (ره) دادم. چند روز بعد، دو نفر از کاخ الیزه برای ملاقات امام (ره) به نوفل لوشاتو آمدند.»(گفتوگوی ایسنا با صادق طباطبایی، 17 بهمن 1384)
در 18 دی ماه 1357(هشتم ژانویه 1979) دو نفر از طرف ژیسکاردستن برای دیدار امام به نوفل لوشاتو رفتند.این اولین باری بود که نمایندگان رسمی رییس جمهور به دیدار امام میرفتند.چنانکه ابراهیم یزدی در کتاب آخرین تلاشها در آخرین روزها نقل می کند:«نماینده ژیسکاردستن میگوید وزیر خارجه(فرانسه) پیغام داد که محرمانه ماندن پیغام کارتر به امام مفید است، چرا که امکان ادامه این ارتباط را خواهد داد.به من هم دستور داده شده است که بگویم پیغام و محتوای آن خیلی منطقی است و انتقال قدرت در ایران باید کنترل بشود و با احساس مسوولیتهای شدید سیاسی همراه باشد.»
پس از ختم سخنان نماینده ژیسکاردستن،امام در پاسخ به پیام کارتر گفتند:«...و اما به دولت فرانسه، از رییسجمهور که در این کنفرانس از تائید کارتر از شاه مناقشه کرده است، تشکر میکنم و میل دارم که کارتر را نصیحت کنند که دست از پشتیبانی این شاه و این رژیم و این دولت، که همه بر خلاف قوانین است دست بردارند.و به این کودتای نظامی تائید نکنند و جلوگیری کنند، تا ایران آرامش خود را به دست بیاورد و چرخهای اقتصاد به گردش درآید و در آن وقت است که میشود که نفت را به غرب و هر کجا که مشتری هست صادر کند.»
تشکر امام از موضع گیری دولت فرانسه در ملاقات با نماینده رییس جمهور فرانسه بر اساس اطلاعات گروه سیاسی مستقر در نوفل لوشاتو بود.گفته شده منشا اطلاعات صادق قطب زاده بوده است. یک هفته قبل از کنفرانس گوادلوپ،وزارت امور خارجه فرانسه با صادق قطب زاده تماس می گیرد.علت تماس آنها با صادق قطب زاده چنین گفته شده است:«...او بسیار به آیت الله خمینی نزدیک بود،در واقع به آن حد نزدیک بود که به نام "داماد پیامبر" شناخته شده بود.فرانسویها مشغول تهیه تدارکات کنفرانس گوادلوپ بودند و مطمئن بودند که مساله ایران در کنفرانس مطرح خواهد شد.لذا از قطب زاده خواستند که برای آنها روشن کند که در صورت پیروزی آیت الله خمینی،چه نوع سیاستهایی از جانب ایشان اتخاذ خواهد شد.»(پی یر سالینجر،آمریکا در گروگانگیری)
قطب زاده در زمان بسیار کوتاه و با سرعت بی سابقهای تحلیلی تهیه و برای وزارت امور خارجه فرانسه فرستاد.سپس مساله را پیگیری کرد:«کمی بعد از سفر رییس جمهور فرانسه به گوادلوپ،آیت الله از قطب زاده میخواهد که تحقیق کند آیا رییس جمهور فرانسه مساله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و آیا تحلیل قطب زاده به رییس جمهور داده شده است.در ظرف چند ساعت قطب زاده تماس گرفت و به او پاسخ داده شد که بله رییس جمهور مساله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و او تحلیل قطب زاده را دیده است.علاوه بر این،نماینده وزارت امور خارجه گفت که تحلیل قطب زاده به قدری رییس جمهور را تحت تاثیر قرار داده است که ژیسکاردستن به کارتر توصیه خواهد کرد که با دولت احتمالی جدید تهران که ریاست معنوی آن با ایت الله خمینی خواهد بود، وارد مذاکره شود.» ابراهیم یزدی در کتابش درباره محتوای این گزارش میگوید:« محتوای گزارش شفاف و روشن بود. مسائل ما این بود بگوییم که چرا با بودن شاه هیچ مسالهای حل نمیشود و با رفتن شاه است که مشکلات کشور و وضع فعلی اصلاح میشود. فرانسوی ها هم این را پذیرفتهبودند.»
صادق قطب زاده این تماسها را با اطلاع امام انجام داده بود و طبیعتا نتیجه را هم به اطلاع ایشان رسانده است.امام هم با توجه به این اطلاعات که از کانالهای دیگر نیز تائید گردید،از موضعگیری رییس جمهور فرانسه در گوادلوپ تشکر کرد.
موضع فرانسه از ابتدا چنین نبود.مقامات رسمی دولت فرانسه بارها طی ملاقاتهای خصوصی با امام و یا مستقیما در مصاحبه ها در مورد فعالیتهای ایشان اعتراض و تهدید هم کرده بودند.آخرین بار در 14 آذر ماه 1357(5 دسامبر 1978) دولت فرانسه امام را تحت فشار قرار داد که:«او دیگر نمی تواند بیش از این فرانسه را به عنوان یک پایگاه برای دعوت مردم ایران به شورش بکار برد.»(آخرین تلاشها در آخرین روزها)
اما مواضع متناقض دولت فرانسه در آن دوره، زمانی به اوج خود میرسد که بیست سال بعد از انقلاب اسلامی، ژیسکاردستن فرانسوی در مصاحبهای با روزنامه توس(مورخ ۲۳ شهریور ۱۳۷۷) در باره کنفرانس گوادلوپ گفت:«ما چهار کشور در این گفتوگوها شرکت کردیم:آمریکا، انگلستان، آلمان و فرانسه. تنها کشوری که در این جلسه زنگ خاتمه حکومت شاه را بصدا درآورد، نماینده دولت آمریکا بود و معتقد بود وقت تغییر رژیم در ایران است، طوری که همه ما متحیر شدیم. در همان جلسه انگلیس و آمریکا متفقا به عنوان یک نیروی متحد و همفکر و هم عقیده خواهان خروج شاه از ایران بودند...»
نظر شما :