نگاهی به مواضع مهمانان گوادلوپ/ اروپاییهای مطمئن و آمریکایی مردد
حسین سخنور
اما اصل ماجرا از این قرار است که والری ژیسکاردستن، رئیس جمهور فرانسه در گوادلوپ، که جزیرهای کوچک در شرق دریای کارائیب و غرب اقیانوس اطلس و جزء مستعمرات فرانسه بود، از سران دولتهای آمریکا، بریتانیا و آلمان دعوت کرد تا بطور غیررسمی راجع به بحرانهای بینالمللی با یکدیگر به بحث و تبادلنظر بپردازند. ظاهرا انتخاب این جزیره که یک منطقه دور افتاده و نه چندان راحت برای دسترسی افراد عادی بود، با پیشنهاد جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا و ژیسکاردستن صورت گرفته بود تا برنامهها خصوصی بماند و دور از دسترس خبرنگاران باشند. مهمترین مسایلی که در آن زمان در گوادلوپ مطرح شد، عبارتند از: کودتای کمونیستها در افغانستان، خشونتهای نژادی در آفریقای جنوبی، اشغال نظامی کامبوج توسط ارتش ویتنام و شرایط کشورهای حاشیه خلیج فارس بخصوص شورشیان ظفار و برای ما مهمتر از همه، وضعیت بحرانی ایران.
سرانجام سران کشورهای قدرتمند دنیا در روز 14 دی 1357 به محل تشکیل اجلاس که آلاچیقی در کنار دریا بود، رفتند تا در مورد ایران و بحرانهای داخلی و به تبع آن مشکلاتی که این بحرانها میتوانست برای قدرتهای دنیا ایجاد کند، تصمیم بگیرند. مواضع هر یک از سران شرکت کننده در کنفرانس بدین شرح بود:
1. موضع فرانسه: به دلیل اقامت بنیانگذار انقلاب در این کشور، فرانسه تلاش و حساسیت بیشتری داشت تا بحران ایران، به نحوی هرچه زودتر حل و فصل شود. به همین دلیل ژیسکاردستن با استناد به دو منبع و دو گزارش از ایران، در نشست حاضر شده بود. یکی اظهارات شاه به "پونیاتوسکی" فرستاده ویژه کاخ الیزه و دیگری همچنان که گفته شد، گزارش صادق قطب زاده بود که چیزی از آن باقی نمانده است اما همین قدر درباره آن میتوان گفت که:«البته وقتی که آن گزارش را (قطب زاده) به دولت فرانسه داد، نماینده وزارت امور خارجه فرانسه از ما تشکر کرد، به دیدن ما آمد و گفت فرانسه به شدت تحت تاثیر این گزارش قرار گرفته است.»(به نقل از ابراهیم یزدی) اما گزارش پونیاتوسکی که پس از اظهارات رائول دلای، سفیر فرانسه در تهران به دست ژیسکاردستن رسیده بود، حکایت از بیم نفوذ تفکرات مارکسیستی در ایران دارد و میافزاید:«خطر سقوط شاه و احتمال مداخله شوروی، مهمترین عللی هستند که باید دولتهای غربی در جلوگیری از وقوع آنها بکوشند. شاه از من تقاضا کرده است برای کاستن از فشار شوروی، بطور مشترک اقدام کنیم. به نظر من لازم است از طرف سران به شوروی هشدار داده شود تا شورویها بدانند که این سران مستقیماً درگیر و نگران اوضاع هستند. باید از شاه پشتیبانی شود، زیرا با وجود اینکه او تنها ضعیف شده، ولی دید واقع بینانهای به مسائل دارد و تنها نیرویی است که در برابر جریان مذهبی، ارتش را در اختیار دارد. از طرف دیگر این امکان وجود دارد که مشکلات فزاینده اقتصادی، در سطح طبقه متوسط که تعداد آنها در تهران زیاد است و از نفوذ قابل توجهی هم برخوردارند تغییراتی بوجود آورد و ابتکار سیاسی آنها را در آینده ممکن سازد.» ژیسکاردستن ضمن حذف سیاستمداران از گزینههای فرارو در اوضاع ایران عنوان میکند که در شرایط فعلی در ایران، از یک سو نظامیان قرار دارند و از سوی دیگر رهبران دینی.
2.موضع بریتانیا: جیمز کالاهان، نخستوزیر بریتانیا در کنفرانس گوادلوپ با نگاهی واقع بینانهتر که برگرفته از گزارشهای سر جان گراهام سفیر بریتانیا در تهران بود، خبر از سقوط شاه میدهد و میگوید:«شاه از دست رفته و دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست. راه حل واقعی برای جانشینی او هم وجود ندارد. مردان سیاسی که در میدان ماندهاند تواناییهای محدودی دارند. بعلاوه بیشتر آنها با رژیم ارتباطاتی داشتهاند و آلوده به مسائل و مشکلات این رژیم هستند. آیا ارتش میتواند در این میان یک نقش انتقالی ایفا کند؟ نه! ارتش فاقد تجربه سیاسی است و فرماندهان آن هم به شاه وفادارند.» به همین دلیل است که آنتونی پارسونز، سفیر پیشین بریتانیا وقتی قصد خروج از ایران را داشت، با اشاره به دیدار آخرش با شاه در ایران میگوید:«در این دیدار خداحافظی، شاه نظر مرا راجع به سرنوشت خودش جویا شد. من گفتم او را در وضعی میبینم که آمریکاییها برای آن اصطلاح « no.win » (وضعیتی که در آن امیدی به پیروزی وجود ندارد) به کار می برند و اضافه کردم هر روز که شما بیشتر در کشور بمانید بختیار مثل برفی که در آب افتاده باشد، تحلیل خواهد رفت، اگر کشور را ترک کنید شانس کمی برای بازگشت خواهید داشت. زیرا بختیار توانایی برقراری نظم و استقرار حکومت خود را ندارد... طوفان انقلاب ایران را فرا گرفته و همه نهادهای قانونی را کنار زده است.»
البته سران بریتانیا به این نکته واقف بودند که تامین منافع آنان در گروی روابط مستحکم با مقامات ایرانی است، لذا تاکید می شود که «منافع ما در داشتن روابط با ثبات و تقریبا دوستانه با ایران است. اگر به این هدف، که دیگر با وجود شاه ممکن نخواهد بود، دست یابیم باید شرایط را بپذیریم. ولی تبعات خارجی [حوادث ایران] شدید خواهد بود و میتواند ثبات دیگر رژیمهای سنتی در خلیج [فارس] و خاورمیانه را به خطر اندازد. حمایت کامل سیاسی و نظامی، چنان که در مورد شاه انجام شد، میتواند به تحکیم غیرطبیعی اوضاع آن کشورها کمک کند، ولی پیشنهاد ایجاد اصلاحات داخلی هم ممکن است با مخالفت این کشورها مواجه شود.»
3.موضع آلمان: هلموت اشمیت، صدراعظم آلمان در این کنفرانس موضع گیری خاص و مستقلی نداشت و طبق اظهارات حاضرین، بیشتر همسو با فرانسه بوده و در اظهارات خود متکی به گزارشهای پونیاتوسکی بوده، هر چند بیش از سایر همپیمانان نگران منافع اقتصادی در کشورش در ایران بود ولی اعتقادی به باقی ماندن شاه در کشور نداشت.
4.موضع آمریکا: جیمی کارتر در خاطرات خود با اشاره به صحبتهای رد و بدل شده در گوادلوپ به صراحت مینویسد:«متوجه شدم سه تن رهبران دیگر، پشتیبانی چندانی از شاه نمیکنند. آنها در فکر تشکیل یک دولت غیرنظامی بودند و همگی میگفتند، شاه هر چه زودتر باید برود. همچنین در مورد انسجام و قدرتمند ماندن نیروهای مسلح با من هم عقیده بودند.» کارتر در این کنفرانس گفته بود:«اوضاع ایران بسیار آشفته است، شاه دیگر نمیتواند دوام بیاورد. مردم ایران، دیگر او را نمیخواهند و از این پس، دولتی که حاضر باشد با او کار کند، وجود ندارد..» کارتر همچنین اظهار داشته بود: «ما ترجیح میدهیم که شاه نقشی عمده در دولت به عهده داشته باشد ولی این تصمیم را ملت ایران باید بگیرند»
اما در نهایت سران کشورهای آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه پس از 3 روز گفتوگو و مشورت راجع به تحولات ایران به این نتیجه رسیدند که باقی ماندن شاه در ایران سبب تداوم بحران خواهد شد. از این رو بود که ژیسکاردستن به کارتر توصیه کرد که با دولت احتمالی جدید تهران که ریاست معنوی آن با آیتالله خمینی خواهد بود، وارد مذاکره شوند. چنین شد که آنها مصمم شدند با سران انقلاب ایران از جمله بنیانگذار انقلاب ارتباط بگیرند. از این رو بود که در روز 18 دی مطابق 18 ژانویه، تلاش برای برقراری این ارتباط آغاز میشود. بطوریکه هادی غفاری در خاطرات خود میگوید: در حالی که دو روز از پایان کنفرانس گذشته بود و در روز پایانی همین کنفرانس نیز رسماً بختیار بر سر کار آمده بود دو نفر از اعضای وزارت خارجه فرانسه از سوی ژیکاردستن و جیمی کارتر در حالی که حامل پیام محرمانهای برای امام بودهاند به ملاقات ایشان میآیند و علیرغم تعهدات و قراردادهای بینالمللی رسماً در امور ایران دخالت کرده و از امام میخواهند چون ما از دولت بختیار حمایت خواهیم کرد، بهتر است حضرت آیت الله از دولت بختیار حمایت کنند و یا حداقل سکوت نمایند و بهتر است حضرت آیت الله برای رفتن به ایران عجله ننمایند و بدنبال آن امام را بطور ضمنی تهدید به کشتار گسترده نمودند.» صادق طباطبایی نیز در این رابطه میگوید:« چند روز بعد از گوادلوپ، دو نفر از کاخ الیزه برای ملاقات امام (ره) به نوفل لوشاتو آمدند. در آن مقطع تدابیر امنیتی برای امام (ره) مهیا کرده بودیم و دکتر چمران یک تیم را مامور این کار کرده بود، چون پلیس فرانسه در اطراف محل سکونت امام (ره) خانهای تیمی را کشف کرده بود که توسط سیا، مرکز جاسوسی آمریکا، در حال نصب دستگاههای استراق سمع بودند...ولی به هر حال فردای آن روز مجددا آمدند و نزد امام (ره) رفتند. یکی از آنها ضمن ابلاغ پیام آقای ژیسکاردستن گفت:"پرزیدنت کارتر توسط آقای ژیسکاردستن برای شما پیامی دادهاند که ما مأمور ابلاغ آن به شما هستیم" و اضافه کرد:"پرزیدنت کارتر پیغام داده است اوضاع کشور شما بسیار بحرانی و نامناسب است، اگر این وضع ادامه پیدا کند چه بسا ما هم دیگر نتوانیم اوضاع را کنترل کنیم و ارتش وارد عمل شود و از اختیار ما هم خارج گردد و چه بسا خونریزیهایی به وجود آید که غیر قابل مهار گردد؛ لذا از شما میخواهیم فعلا از دولت ملی بختیار حمایت کنید و به طرفداران خود و سایر انقلابیون بفرمایید که آنها نیز با شرایط فعلی کنار بیایند. تا چند ماه دیگر،هر وقت که اوضاع آرام شد انتخابات برگزار میکنید و هر آنچه را که مدنظر شماست پیاده میکنید." امام (ره) در جواب نماینده کارتر گفتند:"من تعجب میکنم از آقای کارتر که میگوید دموکرات است و چنین درخواستی از ما دارد و از ما میخواهد بر خلاف قانون عمل کنیم...»
همانطور که در اظهارات سران در گوادلوپ و پس از آن در مذاکرات آنها با سران انقلاب آمد، بحث عملکرد ارتش در شرایط بحرانی بسیار جدی بود که همین امر باعث شد در ایران، ژنرال هایزر به ارتشبد قرهباغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران پیشنهاد میکند که: «خوب است تیمسار با مهندس بازرگان و دکتر بهشتی، نمایندگان جبهه مخالفین و خمینی ملاقات بکنید.» قرهباغی در خاطرات خود مینویسد: «تیمساران و من از پیشنهاد ژنرال هایزر متعجب شده بودیم... به تیمساران گفتم، ملاحظه میکنید که ژنرال هایزر تا به حال مرتباً به ما میگفت که دولت آمریکا از دولت بختیار پشتیبانی مینماید...ولی حالا پیشنهاد ملاقات با نمایندگان [آیتالله خمینی] و مخالفین را میکند... آیا میشود که اینها هر دو طرف را بخواهند؟! فرماندهان و تیمساران اظهارات مرا تأیید میکردند. همه متعجب و ناراحت بودیم...» قرهباغی شرح جلسه یاد شده را به شاه ارائه مینماید:«اعلیحضرت فرمودند: خیلی عجیب است! یعنی چه؟! معلوم هست اینها چه میخواهند؟»
اما غیر از ارتش، بحث نفت هم برای سران چهار کشور مهم بود که بنیانگذار انقلاب در این خصوص اطمینان خاطر داده بود: «ما نمیخواهیم صدور نفت را قطع کنیم، ولی پول آن را خرج خرید اسلحه نمیکنیم. پول نفت را خرج تهیه وسائل مورد نیاز برای کشاورزی و عمران و آبادی کشور خواهیم کرد.»
منابع:
- کتاب خاطرات دو سفیر، سولیوان و پارسونز. مترجم: محمود طلوعی. نشر: علم
- کتاب خاطرات حجت الاسلام هادی غفاری، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
- اسناد وزارت خارجه بریتانیا در مورد گوادلوپ،مجید تفرشی.سایت دیپلماسی ایرانی
- گفت وگوی صادق طباطبایی با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا). ۱۷ بهمن ۱۳۸۴
- خاطرات ژنرال هایزر (هایزر؛ مأموریت مخفی در ایران)؛ نشر: اطلاعات
نظر شما :