چرایی و چگونگی تشکیل سپاه از زبان مؤسسین آن
این سوال در طول سالهای جنگ و پس از جنگ هم جریان داشت، البته به شکلهای دیگری از قبیل اینکه «ادغام شوند در ارتش»، «سازمانهای موازی حذف شوند.» به خصوص هنگامی که رهبر معظم انقلاب در سالهای پس از جنگ سردار شمخانی را به فرماندهی مشترک نیروی دریایی ارتش و سپاه منصوب نمودند، عدهای آن را مقدمه ادغام تلقی نمودند، از اینگونه موارد بسیار مطرح میشد. طرح این سوالات و بررسی شبهات و پاسخگویی به آنها در حد ظرفیت این مطلب نمیباشد، اما اینکه پس از پیروزی انقلاب چه نیازی به تأسیس این نهاد بود را هنگامی میتوانیم پاسخ دهیم که بدانیم روزهای اول پیروزی انقلاب که سپاه متولد گردید، جامعه انقلابی در چه وضعیتی بود و چه ضرورتهایی ایجاب میکرد که انقلابیون نسبت به تأسیس آن اهتمام جدی کنند. فقط میتوان با مراجعه به اظهارات موسسین این نهاد اوضاع آن دوران را به دست آورد و دغدغههای آنهایی که سالها در مبارزه با رژیم پهلوی و گروهک ضد انقلاب بودند فهمید؛ آنهایی که از موسسین سپاه پاسداران بودند. به جرأت میتوان گفت که هیچ کس به اندازه آنها جریان انقلاب و ضد انقلاب را درک نکرده بود، چون آنها در زندانهای مخوف رژیم پهلوی اعمال و رفتار و مواضع و عملکرد گروهکها را از نزدیک مشاهده کرده بودند. همینهایی که به علت حمایت از رهبری امام راحل مرتجع خوانده میشدند و هیچ اسمی و نامی از آنها در عرصه تبلیغاتی نبود. همینها که خالصاً و مخلصاً برای احیای ارزشهای انقلاب از ۱۵ خرداد ۴۲ تاکنون بر مواضع دینی و اسلامی خود اصرار میورزند سپاه را برای حفظ دستاوردهای انقلاب و رهبری امام تأسیس کردند و در این رابطه که چه نیازی به تأسیس سپاه پاسداران در اوائل انقلاب بود؟ پاسخ دادهاند که برخی از اظهارات آنها ذیلاً ارائه میگردد.
سردار حاج عبدالله محمودزاده در این رابطه در مصاحبهای اظهار نموده است: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آن شور و حال خاصی که در آن روزها به وجود آمد، شرایطی چون از هم گسیختگی و عدم وجود یک نظم و انسجام عمیق ایجاد شده بود که در اثر آن گروههای ضد انقلابی و ضد اسلامی مانند گروههای چپی و مارکسیستی از همه جای دنیا مثل آمریکا، اروپا و کشورهای مختلف همچون هند و نقاط دیگر در ایران جمع شدند و فعالیتهای سیاسی، فرهنگی خود را شروع کردند و از این مهمتر به جمع آوری اسلحه و تجهیز خود پرداختند. در این هنگام نیروهای انقلابی که از متن خود مردم بودند احساس خطر کردند و به فکر زمینه سازی برای دفاع از انقلاب افتادند که اولین نمونه آن تشکیل کمیتههای انقلاب اسلامی بود. نمونه بعدی تشکیل سپاه بود. من یادم هست که چند روز بعد از پیروزی انقلاب با شهید مطهری و شهید بهشتی صحبت کردم و گفتم عدهای از دوستان دور هم جمع شدهاند و به فکر تشکیل نیرویی برای دفاع و حفاظت از انقلاب افتادند. شهید بهشتی فرمودند: شما هم بهتر است به همین جمع بپیوندید. سپس ما فهمیدیم که دوستان دیگری در جاهای دیگر همین طور خودجوش به فکر تشکیل نیرویی برای حفاظت از انقلاب افتادهاند...
اوضاع نابسامان آن روزها و بیسر و سامانی پادگانهای ارتش و افتادن تعدادی زیادی اسلحه به دست گروهها و افراد غیرمسئول باعث نگرانی شده بود، به خصوص بعضی از افراد گروهکهای مسلح ضد انقلاب پادگانها را تحت اشغال و کنترل خود در آورده بودند که بینظمی و آشوب را دامن میزد و هر کس بنا به میل و سلیقه یا احتمالاً به وابستگی گروهی و فکر جناحش عمل میکرد و اقدامات خودسرانه و غارت بیت المال دل هر انقلابی و مبارزی را به درد آورده بود.»
دکتر جواد منصوری که از سال ۱۳۴۴ تا ۵۷ حدود ۷ بار دستگیر و زندانی شده بود که در مجموع بیش از دو سال از عمر جوانی خود را در زندانها به سر برده بود و از ماهیت گروهکها و اوضاع انقلاب به خوبی آشنا بود و هست در پاسخ به اینکه چه نیازی به تأسیس سپاه بود در مصاحبهای اظهار داشت: «بعد از سقوط رژیم شاه طبعاً اولین سوال مطرح این بود که چگونه کشور - بالخصوص- توسط نیروهای انقلابی اداره شود؟ بنابراین به فکر افتادند قبل از هر کاری یک مجموعه نیروهای مسلح تشکیل گردد. البته کمیتههای انقلاب اسلامی به صورت خودجوش از ۲۳ بهمن پنجاه و هفت تشکیل شدند و مقدمات آن هم از قبل فراهم شده بود و مورد تأیید و حمایت حضرت امام (ره) بودند. کمیتهها نقش بزرگی در حفظ و حراست از وضعیت و امنیت کشور در همان روزهای اول ایفا کردند، اما به تنهایی کافی نبودند و قطعاً برای مقاصد بلند مدت و اساسی، تشکیلات منسجم، سازمان یافته و اصولی لازم بود. برای این منظور از ابتدا یک تشکیلاتی درست شد و دولت موقت در نظر داشت این تشکیلات را در اختیار بگیرد و نامش را نیز «گارد ملی» گذاشت. ولی ما تعدادی از عناصری که در جریان انقلاب بودیم از جمله شهید محمد منتظری این را قبول نکردیم چون وابسته به دولت بود و در کل آن را قبول نداشتیم. بنابراین اولین تشکیلات سپاه پاسداران را در روز سوم اسفند ۱۳۵۷ تشکیل دادیم و با موافقت شورای انقلاب و حضرت امام (ره) اساسنامه و شورای فرماندهی تأیید شد. به این ترتیب سپاه کار خود را آغاز کرد. البته در آن مقطع کار بسیار بدیع و طبعاً برای بسیاری ناشناخته بود و برای ضد انقلاب نیز حادثه بسیار مهمی بود. به همین دلیل، از روز اول به مقابله به آن پرداختند، دولت موقت با سپاه همکاری نمیکرد و ما از لحاظ پشتیبانی و مالی و حمایتهای سیاسی به شدت در مضیقه بودیم و اگر حمایتهای حضرت امام و شورای انقلاب نبود عملاً ما نمیتوانستیم کاری انجام دهیم.»
سردار حاج محسن رفیق دوست درباره اوضاع بودجه و حمایتهای مالی سپاه در خاطراتش اظهار داشته است: «در شش ماه اول سپاه پاسداران که تشکیل شد هیچ نهادی از ما پشتیبانی مالی نمیکرد و منابع مالی ما بیشتر از سوی نیروهای انقلابی مردمی تأمین میشد مثلاً فردی بود به نام حاج آقا جابر انصاری که در خیابان شریعتی لوستر فروشی داشت و هر وقت در تنگنا قرار میگرفتیم، از او پول میگرفتیم. البته چون کسانی که عضو سپاه بودند حقوقی دریافت نمیکردند تا حدودی خرجمان هم کمتر بود و اعضای اولیه سپاه شب و روز در محل سپاه میخوابیدند و هیچ حقوق و مزایایی هم نداشتند.»
حاج محمد ابراهیم محمدزاده از سابقهدارهای مبارز و انقلابی و از موسسین سپاه پاسداران درباره چرایی تأسیس سپاه در مصاحبهای میگوید: «سپاه چیزی جز سازماندهی مردم برای تداوم انقلاب و پاسداری از دستاوردهای آن نبود، ولی متأسفانه از همان ابتدا توسط دولت موقت با این دیدگاه مخالفت میشد. یعنی دولت موقت معتقد بود که ما ارتش داریم، شهربانی و ژاندارمری هم داریم، بنابراین کمیتهها و سپاه به طور موقت تا زمانی که این نیروها بتوانند تجدید سازمانی پیدا کنند باید وجود داشته باشند و بعد از آن از صحنه پاسداری از انقلاب در عمل کنار بمانند. بنابراین نقطه آغاز انقلاب بین موسسین سپاه و دولت موقت از همین جا ریشه گرفته بود. دولت موقت میگفت که شما میخواهید حکومتی در حکومت به وجود بیاورید و قدرت را از دست دولت بگیرید، اما نظر ما این بود که مگر نه این است که همه ما این انقلاب را مدیون ولایت فقیه و رهبری میدانیم. آنجا که ولایت فقیه این حرکتها را صحیح بداند، انجام میدهیم و آنجا که صحیح نداند مسلماً انجام نخواهیم داد. این قدرتی در درون دولت نیست، بلکه آماده داشتن مردم در مقابله با هر گونه انحراف [است].»
علیمحمد بشارتی از عناصر سابقهدار در مبارزه که مدتی در زندان تحت شکنجههای سخت بود پس از پیروزی انقلاب به موسسین سپاه پیوست. وی با اشاره به چگونگی و شرایط تأسیس سپاه پاسداران گفت: «هر جا که ناآرامی به وجود میآمد، سپاه پاسداران در آنجا حضور پیدا میکرد و آرامش را برقرار مینمود. نمونه این گونه اقدامات را میتوان به وضوح در بحرانها، ناآرامیهای ایجاد شده در پاوه، مریوان، سنندج، سقز، بانه، مهاباد، بوکان، ترکمن صحرا و خوزستان مشاهده کرد، اما شاید اوج افتخار سپاه در جنگ تحمیلی باشد که توانست در جریان آن قابلیتهای خود را آشکار کند و حرف آخر را بزند. وقتی امام خمینی این عملکردها را از سپاه میدیدند خیلی ابراز رضایت و امتنان میکردند. مثلاً در ملاقاتی که با ایشان داشتیم، فرمودند: «اگر سپاه نبود، کشور هم نبود.» این جمله خیلی مهم و نشان از اعتقاد عمیق حضرت امام خمینی به سپاه پاسداران و ضرورت توسعه و تقویت آن بود. این ملاقات در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۵۸ صورت پذیرفت که من به اتفاق فرمانده وقت سپاه خدمت امام خمینی رسیدیم و گزارشی از حوادث کردستان، نحوه عملیات و فعالیتهای سپاه به اضافه مجموعه مشکلات رویاروی سپاه از جمله کمبود بودجه این نهاد را خدمت ایشان ارائه دادیم، امام خمینی ضمن ابراز رضایت و تشکر از مجموعه فعالیتها، پیام مهمی خطاب به پاسداران دادند و طی آن گفتند: من از سپاه راضی هستم و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی گردد. اگر سپاه نبود کشور هم نبود، من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی میدارم. چشم من به شماست، شما هیچ سابقهای جز سابقه اسلامی ندارید. سلام مرا به همه برسانید و من از همه شما تشکر میکنم و به همه دعا میکنم، اوضاع هم ان شاء الله به تدریج درست میشود و نارضایتیها رفع میگردد. خطر مملکت را تهدید نمیکند [فقط] زحمت ما را فراوان میکنند و آن را سرکوب میکنیم، باید بیشتر کار کرد، باید بیدار بود. اوضاع مملکت خوب میشود و این طور نمیماند. به دولت هم دستور میدهم سریعاً به کارهای شما رسیدگی کند و بودجه شما را هر چه سریعتر بپردازند. خداوند همه شما را تأیید کند.» پس از این دیدار و تأکید امام راحل، دولت موقت بودجهای برای سپاه اختصاص داد که محسن رفیق دوست در خاطراتش به این موضوع اشاره دارد که میگوید: «تا اینکه۲۰ میلیون به سپاه اختصاص یافت که آن را دولت موقت در وجه آقای هاشمی رفسنجانی - زمانی که نماینده امام و مأمور رسیدگی به سپاه بودند- در حدود شهریور ماه ۱۳۵۸ صادر کرد. این قضیه به مطبوعات کشیده شد و حتی در روزنامههای چپی نوشتند که تقسیم غنایم شروع شد و آقای هاشمی بیست میلیون تومان گرفت. در حالی آن را برای سپاه پاسداران گرفته بود. این مشکلات و کمبود اعتبار تا زمان نخست وزیری شهید رجایی ادامه داشت و تا آن زمان هر وقت ما پول نیاز داشتیم با هزار زحمت با سفارش و توصیههای به خصوص مهندس بازرگان میگرفتیم ولی وقتی رجایی نخست وزیر شد تا حدودی مشکلات مالی از میان رفت.»
رهبر معظم انقلاب طی سخنانی مبسوط پیرامون سپاه پاسداران و نقش آن در شرایط حساس روزهای پس از پیروزی و دفاع مقدس و با اشاره به اینکه عدهای وجود سپاه را پس از پایان جنگ ضروری نمیدانستند، فرمودند: «بنده آن روز گفتم، امروز هم میگویم و همیشه خواهم گفت که انقلاب اسلامی و نظام ارزشی اسلام، اگر بخواهد برپا بماند باید سپاه و بسیج بماند (تکبیر حضار) و این شعار نیست، این فلسفه دارد. پایه منطقی و فلسفی دارد و او همان چیزی است که الان گفتم چون دنیا، دنیای معترضی است، دنیای مادیای است، دنیایی است که در آن استکبار وجود دارد و استکبار طاقت نمیآورد که پرچم توحید را، پرچم لاالهالاالله را در اهتزاز ببیند، باید این را محکم نگه داشت و این بدون جهاد نمیشود... بنده آینده سپاه را یک آینده بسیار مبارکی میبینم. این سازمان متولد شده با انقلاب که از برکات شخص امام است. اگر امام این مسئله را دنبال نمیکردند، سپاه شاید به وجود نمیآمد و یا به این گسترش و صحه قدرت نمیرسید. این وضعیت سپاه از برکات شخص امام است و وضعیت بسیج، این سازمانی که جزء برکات سپاه و برکات انقلاب و برکات شخص امام بزرگوار است، ان شاء الله باید روز به روز برکاتش در این کشور بیشتر گسترش پیدا کند و مایه گسترش معنویت باشد و روحیه انقلاب را و درک انقلابی را، شناخت، خط صحیح را شناخت، حق و باطل را باید به دیگران تعلیم بدهد. یکی از چیزهایی که سپاه توانسته است در این چندین سال از اول انقلاب تا حالا، تقریباً در همه موارد یا بیشتر موارد، آن را نشان بدهد عبارت بوده است از تشخیص حق و باطل، فتنهها را به صورت فتنه شناخته است و با آنها در افتاده است. جبهه حق را به صورت حق شناخته است و همیشه از آن دفاع کرده است. این درک سیاسی لازم دارد که بحمدالله تا امروز بوده است و باید این درک سیاسی را هرچه میتوانید در خودتان تقویت کنید.»
منبع: رجانیوز
نظر شما :