راز مرگ پسر استالین؛ اسیری که انکار شد
پسر دیکتاتور شوروی چگونه به چنگ نازیها افتاد و کشته شد؟
تاریخ ایرانی: یوزف گوبلز بسیار خوشحال بود و بلندگوی تبلیغاتی هیتلر از نظر سوژه برای تبلیغات در بهترین موقعیت قرار داشت. گوبلز که وزیر امور تبلیغات آلمان بود در گزارش بازجویی یکی از اسرای جنگی به نام یاکوف جوگاشویلی، از قول وی میخواند که ارتش سرخ شوروی «در نهایت بیبرنامهگی» قرار دارد: «یگانهای ارتش شوروی سازماندهی کاملا نامنظم و بدی داشته و فرماندهان این ارتش در نهایت حماقت، واحدهای تحت امر خود را به سوی آتش روانه کردند.»
و این آتش را نیروهای ارتش آلمان در روز ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای شوروی افروخته بودند. در آن روز بیش از سه میلیون سرباز به خاک شوروی هجوم برده و ارتش سرخ را کاملا شگفتزده کردند. نیروهای آلمانی در همان هفتههای نخست صدها هزار نیروی ارتش سرخ را به اسارت گرفتند اما در میان نیروهایی که به اسارت درآمدند نام ستوان یکم جوگاشویلی بیش از دیگران نظرها را به خود جلب کرده بود، زیرا این افسر جوان فرزند ژوزف جوگاشویلی، یا همان استالین معروف بود.
بدین ترتیب بود که دستگاه تبلیغاتی آلمان نازی بلافاصله دست به کار شد و از طریق ایستگاههای رادیو بخشهایی از بازجویی فرزند استالین را به زبان روسی پخش کرد تا به این صورت نیروهای ارتش سرخ برای تسلیم و یا حتی پیوستن به دشمن نازی ترغیب شوند. در همین حال اطلاعیههایی از طریق هواپیما در نقاط مرزی روسیه پخش شد که بر روی آن تصویر فرزند استالین در حالی که از سوی افسران آلمانی محاصره شده است دیده میشد.
استالین دیکتاتور مخوف شوروی چندی بعد انتقام تسلیم پسرش را از عروس خود که یولیا نام داشت گرفت. به دستور استالین، یولیا بازداشت و دخترش به یک خانواده سپرده شد. استالین عروس خود را نیز به اتهام «خیانت» دادگاهی کرد، دقیقا همان رفتاری که (البته به صورت غیابی) با اولین پسر خود یعنی یاکوف داشت.
یاکوف چند ماهه بود که مادرش «اکاترینا سوانیدزه» در سال ۱۹۰۷ در تفلیس پایتخت گرجستان درگذشت. استالین به نوشته نویسنده زندگینامهاش یعنی «سایمون سیبیگ مانتیفوری» در مراسم خاکسپاری عزیزترین همسر و بزرگترین عشقش یعنی اکاترینا گفته بود: «با مرگ او من هم آخرین احساسات خود به همه موجودات بشری را از دست دادم.» کمی بعد پسرش را نیز به اقوامش سپرد.
این جملات استالین را میتوان نوعی پیشگویی تلقی کرد. در اواسط دهه ۱۹۳۰ بود که با هوشمندی و در نهایت بیرحمی تبدیل به «قدرتمندترین مرد» شوروی شد و میلیونها انسان و از جمله همقطاران قدیمی خود را راهی اردوگاهها کرد و یا به قتل رساند.
از قرار معلوم یاکوف جوگاشویلی نیز از این سختگیری و خشونت پدر بینصیب نمانده و آن را تجربه کرده بود. در اوایل دهه ۱۹۲۰ بود که یاکوف بار دیگر به خانه پدری بازگردانده شد. البته استالین در سال ۱۹۱۹ با دوشیزهای ۲۳ ساله به نام نادژدا آلیلویو» ازدواج کرد. این نامادری رفتار درستی با پسرخوانده پانزده ساله خود نداشت و در یکی از نامههایش نوشته است: «این پسر کارهای احمقانه انجام میدهد و سیگار میکشد.»
استالین در سال ۱۹۲۲ به دبیرکلی حزب کمونیست شوروی رسید. سه سال پس از آن بود که پسرش یاکوف دل در گرو عشق نافرجام دختر ۱۶ ساله یک کشیش بست. این عشق نافرجام (به دلیل مخالفت شدید استالین) یاکوف را به مرحله جنون رساند و در نهایت ناامیدی تلاش کرد که گلولهای به قلب خود شلیک کرده و به زندگیاش خاتمه دهد اما این اقدام نیز ناکام ماند. استالین در همان روزها پسرش را مسخره میکرد و در حالی که با صدای بلند میخندید از اینکه وی نتوانسته درست نشانهگیری کند گلایه میکرد. یاکوف اما چند ماه در بستر ماند و پس از آن و تا سالهای بعد نیز همواره از سوی پدرش با القابی چون «ولگرد» و «کلاش» مورد تحقیر قرار میگرفت.
این پدر و پسر اگرچه از نظر ظاهری و بیرونی شباهت زیادی به یکدیگر داشتند اما از نظر درونی در دو دنیای کاملا متفاوت بودند. به گفته سویتلانا خواهر ناتنی یاکوف، او بر خلاف پدرش نه تنها خشن و عصبی نبود بلکه فردی «آرام و مهربان و مودب» بود. یاکوف تلاش داشت که بدون کمک از نام و موقعیت پدر برای خودش هویتی مستقل داشته باشد. به همین خاطر در رشته مهندسی از دانشگاه فارغالتحصیل و در یکی از کارخانههای خودروسازی مسکو مشغول به کار شد، همان کارخانهای که البته به نام پدر قدرتمندش نامگذاری شده بود.
اما استالین تازه پس از آنکه یاکوف به ارتش روسیه پیوست از تحقیر او دست کشید و رفتاری توام با احترام به وی نشان داد. یاکوف در اوایل ماه مه ۱۹۴۱ نخستین پست فرماندهی را تحویل گرفت و به فرماندهی یک هنگ توپخانه منصوب شد. اما چند هفته بعد بود که آلمانیها به خاک شوروی یورش بردند.
با آغاز تهاجم نیروهای آلمان به شوروی، استالین در یک مکالمه تلفنی خطاب به پسرش دستور داد: «برو و بجنگ». روز نهم جولای ۱۹۴۱ یکی از فرماندهان ارشد ارتش شوروی خبر از «شجاعت و جسارت خاص» یاکوف در جبهههای جنگ داد و پنج روز پس از آن نام وی در ردیف نیروهای «مفقودالاثر» ثبت شد.
پس از آنکه آلمانیها خبر اسارت یاکوف را منتشر کردند، استالین در واکنشی تحقیرگونه به این جمله بسنده کرد: «او حتی عرضه این را نداشت که به خودش شلیک کند.» این در حالی بود که استالین به صراحت دستور داده بود که پسر دیگرش «واسیلی» که به عنوان خلبان در ارتش خدمت میکرد، به هیچ عنوان به ماموریتهای جنگی اعزام نشود. به دستور استالین، سربازان ارتش به هنگام جشن سردوشی و در متن سوگند خود باید این جمله را تکرار میکردند: «اسارت به دست دشمن به معنی خیانت به سرزمین پدری است.» در جهانبینی پارانویایی دیکتاتور شوروی هر اسیر جنگی در حکم یک خیانتکار بود و این حکم شامل افراد خانواده وی نیز میشد.
استالین کوتاه زمانی پس از آغاز جنگ در فرمان شماره ۲۷۰ به ویژه افسران ارتش سرخ را تهدید کرد که چنانچه به اسارت دشمن درآیند پس از بازگشت به شوروی کشته خواهند شد. او در همین فرمان اعلام کرد که خانوادههای این افراد برای کار اجباری بازداشت و از هر گونه کمک دولتی محروم میشوند. جالب آنکه بر اساس این فرمان شخص استالین نیز میباید به عنوان خانواده درجه یک یاکوف پس از اسارت وی به اردوگاههای کار اعزام میشد! اما در عوض همسر یاکوف به دستور استالین به زندان افتاد.
یاکوف دو سال نخست دوران اسارت را در اردوگاههای اسرای جنگی در آلمان سپری کرد. پس از اسارت به هامبورگ اعزام شد و سپس به محلی در نزدیکی شهر لوبک منتقل و در نهایت به اردوگاه زاکسن هاوزن در نزدیکی برلین برده شد. یاکوف در برلین در اردوگاهی ویژه در میان اسرای مهم بریتانیایی، یونانی و روسی بسر میبرد. جالب آنکه یکی از خواهرزادههای مولوتوف وزیر خارجه وقت شوروی نیز در همان اردوگاه بود.
ساکنان این اردوگاه ویژه اجازه داشتند که در محوطه کوچک و محصور آن که با سیم خاردارهای برقدار محافظت میشد، با آزادی رفتوآمد کنند. یاکوف جوگاشویلی همچنان اونیفورم نظامی خود را به تن میکرد و از غذای افسران اساس میخورد و میتوانست به صورت مرتب حمام کند. به همین خاطر بود که پسر استالین از نظر جسمی سالم مانده بود اما احتمالا از افسردگی رنج میبرد. یکی از همبندیهای یاکوف به نام توماس کوشینگ در سال ۱۹۶۸ طی مصاحبهای با مجله اشپیگل گفت: «در حالی که همه ما برای سرحال ماندن رژه میرفتیم، یاکوف فقط به دور خودش میچرخید.»
روز ۱۴ آوریل ۱۹۴۳ به یک فاجعه ختم شد. بعدها یکی از افراد اساس به نام کارل یونگلینگ گفت: «یاکوف در حالی که کاملا گیج بود و کنترلی بر اعصاب خود نداشت در اردوگاه پرسه میزد. ناگهان خطاب به نگهبانان فریاد زد: شلیک کنید.» و سپس به سوی آن سیم خاردارهای مرگبار دوید. یکی از نگهبانان به نام کنراد هارفیخ به سوی یاکوف جوگاشویلی شلیک کرد و پسر دیکتاتور قدرتمند شوروی را کشت.
چند روز بعد هاینریش هیملر، فرمانده اساس در گزارشی خطاب به یواخیم فون ریبنتروپ وزیر امور خارجه آلمان نوشت: «ریبنتروپ عزیز. به پیوست یک نسخه از گزارش در مورد حادثه کشته شدن اسیر جنگی یاکوف جوگاشویلی، پسر استالین را که در جریان تلاش برای فرار از اردوگاه ویژه به ضرب گلوله کشته شد برای تو ارسال میکنم.»
آیا یاکوف واقعا از روی تفنن تنها تظاهر به فرار میکرد و یا آگاهانه به سوی مرگ رفت؟ به گفته توماس کوشینگ، یاکوف پس از سر و صدایی که دستگاه تبلیغاتی هیتلر در مورد اسارت وی به راه انداخت از نظر روحی کاملا درهم شکست. در همان زمان بود که استالین به صراحت گفت: «هیتلر هیچ اسیر روسی در اختیار ندارد. آنها فقط چند خائن روسی هستند و ما بلافاصله بعد از پایان جنگ به حساب این عده خواهیم رسید.» بیتردید یاکوف با وجود همه بیمهریهای پدرش از این گفتههای استالین شوکه شد. استالین اما به این نیز بسنده نکرد و شخصا با حضور در یک برنامه رادیویی گفت: «من اصلا پسری به نام یاکوف ندارم.»
از سوی دیگر اصولا به اسارت در آمدن یاکوف از سوی آلمانیها نیز با اما و اگرهای زیادی همراه بود. هنگامی که یک گروه تجسس ارتش شوروی در جولای ۱۹۴۱ برای پیدا کردن یاکوف به منطقه جنگی رفتند با عدهای از سربازان واحد یاکوف روبرو شدند که کاملا سرگردان بودند. چند سال پیش خبرنگاران مجله اشپیگل پس از دسترسی به پروندههایی که از مدتها پیش در وزارت دفاع روسیه بایگانی شده بود دریافتند که نیروهای یاکوف به صورت گروهی از ترس نیروهای آلمانی پا به فرار گذاشته بودند. سپس همگی لباس غیرنظامی پوشیده و اسناد و مدارک شناسایی خود را مخفی میکنند. اما یاکوف در نهایت همقطاران خود را تنها میگذارد زیرا به گفته کوشینگ: «ظاهرا او میخواست از این وضعیت خلاص شده و در آرامش زندگی کند.»
بدین ترتیب این امکان وجود دارد که یاکوف جوگاشویلی در سال ۱۹۴۱ و کاملا داوطلبانه خود را تسلیم نیروهای آلمانی کرده باشد. این نیز کاملا محتمل است که وی بر اثر ناملایمات زندان دچار بیماری روانی شده و از شدت ناامیدی و افسردگی مرگ را بر زندگی ترجیح داده است. برخورد با آن سیم خاردارهای الکتریکی و همزمان متلاشی شدن جمجمه یاکوف بر اثر اصابت گلوله، مرگی فوری را برای فرزند استالین رقم زد و وی در دم جان داد.
منبع: اشپیگل آنلاین
نظر شما :