بستهنگار: بازرگان گفت صدای ما به گوش ملت ایران رسید
علی شاملو: در پاییز ٤٢ چند ماه پس از سرکوب قیام ١٥ خرداد مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، آیتالله سیدمحمود طالقانی، مهندس عزتالله سحابی، دکتر عباس شیبانی، احمدعلی بابایی، مهندس ابوالفضل حکیمی، سیدمحمدمهدی جعفری و پرویز عدالتمنش در دادگاه نظامی که در پادگان عشرتآباد به ریاست سرتیپ ناصر زمانی تشکیل شده بود در حال محاکمه بودند. دادستان نظامی دادگاه، سرتیپ فخر مدرس بود. محمد بستهنگار از فعالان سیاسی ملی - مذهبی و از مبارزان قدیمی که این روزها در بستر بیماری است در آن زمان به اتهام شرکت در قیام ١٥ خرداد در زندان به سر میبرد. او که از طریق همبندان خود پیگیر خبرهای دادگاه و چگونگی برگزاری آن بود پس از آزادی با قید وثیقه، به عنوان تماشاچی در جلسات دادگاه حاضر میشد. با او در رابطه با ماجراهای آن روزها به گفتوگو نشستیم:
۵۲ سال پیش در چنین روزهایی دادگاه بدوی سران نهضت آزادی در پادگان عشرتآباد در حال برگزاری بود. شما از آن زمان چه خاطراتی دارید؟
در اواخر دیماه و اوایل بهمن سال ٤١ سه نفر از سران نهضت آزادی بازداشت شدند؛ مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی و دکتر سحابی. البته نه به عنوان مسئولان نهضت، بلکه به عنوان اعضای شورای مرکزی جبهه ملی، تقریباً با نهضت آزادی کاری نداشتند و از اعضای نهضت کسی بازداشت نشد.
از تشکیل نهضت آزادی خبر نداشتند؟
نه، خبر نداشتند. البته آقای شیبانی بازداشت شده بود و آقای محمد حنیفنژاد از دانشگاه کشاورزی کرج، که اینها در ارتباط با جبهه ملی بودند. در این فاصله تا خرداد ٤٢ نهضت یکسری کارهایی را انجام داد؛ از جمله انتشار نشریهای به نام «با حاشیه و بیحاشیه» که بیشتر حاوی حملات علیه سلطنت و شاه بود که به همین مناسبت در اوایل خرداد آقای جعفری را تعقیب کردند که ایشان در آن شب در منزل آقای صدر سید جوادی دعوت داشتند، خیلی از اشخاص آن شب بودند و آن شب مصادف با آزادی آیتالله طالقانی شد که مشخص شد این یک دسیسه برای دستگیری اعضای نهضت آزادی است. در این جریان، آقایان مهندس سحابی، علی بابایی و دیگر دوستان بازداشت شدند و بعد از آن به دفتر نشریه رفتند و دفتر را به هم ریخته و اسناد مورد نظر را پیدا کردند و بردند. این اتفاقات مصادف شد با ١٥ خرداد و روز عاشورا که تظاهرات بود؛ تا دو روز بعد این تظاهرات ادامه داشت که شب قبل از ١٥ خرداد با دستگیری امام خمینی مصادف شده بود. مردم قیام کردند و به رگبار بسته شدند، ١٠ روز بعد از این جریان من را هم بازداشت کردند.
علت بازداشت شما در رابطه با همین مسائل بود؟
علت بازداشت من شرکت در راهپیمایی ١٥ خرداد و عضویت در نهضت آزادی ایران بود. چند روز جلوتر به کوی امیرآباد ریخته بودند و ٧٠ تا ٨٠ دانشجو را بازداشت کرده بودند. ما در زندان بودیم و گاهی برای ملاقات ما را بیرون شهربانی میبردند و گاهی بچهها را برای بازپرسی میبردند.
شما را به کدام زندان بردند؟
زندان شهربانی که بعداً کمیته مشترک شد. زمانی که یکی از دوستان را برای بازپرسی به دادرسی ارتش بردند در آنجا با هشت نفر از دستگیرشدگان نهضت آزادی مواجه شدند که برای پروندهخوانی یا تعیین وکیل خواسته بودند، در زندان این خبر به ما رسید. بعدها شنیدم پروندهای از قبل برای نهضت آماده کرده بودند و میخواستند در منزل آیتالله طالقانی دینامیت جاسازی و خودشان کشف کنند و این را بهانهای برای محاکمه و اعدام میدانیها، طیب حاج رضایی و محکومیت آیتالله طالقانی قرار بدهند. قرارشان این بود که این پروندهسازی در نهایت به اعدام امام خمینی(ره) بینجامد که در نهایت شرایط جامعه اجازه این کار را نداد. در این فاصله پدر عدالتمنشها را با یک یا دو نفر از بچهها از زندان شماره دو قصر به زندان شهربانی میآورند و بعد آزاد میشوند، معلوم میشود که در بند شماره دو زندان قصر آقایان رادنیا، عطایی، سمیعی و... بودند که یک عده را همان جا آزاد میکنند. تا اینکه در روزنامه خواندیم که محاکمه آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان در پادگان عشرتآباد شروع شده است. روز دوم دادگاه بود که دیدم آقایان رادنیا، عطایی و سمیعی را به زندان شهربانی آوردند و آیتالله طالقانی و پرویز عدالتمنش را به زندان شماره چهار بردند که همه یکجا باشند. آمدن این آقایان برای ما نعمت بزرگی بود و آقای عطایی برادر خانم مهندس سحابی بود، خانم ایشان مرتب سخنرانی وکلا و اعلام سکوت متهمان را میگرفتند و به آقای عطایی میدادند. ما شبها مطالعه میکردیم، طوری که نظرات خود را توسط آقای عطایی به دوستان نهضتی انتقال میدادیم.
شما دادگاه نرفتید؟
دادگاه نبودیم، ما در زندان شهربانی بودیم. ما چهار نفر بودیم که حاج وکیلی از میدانیها جزء ما چهار نفر بود. در یکی از این روزها مهندس میثمی را به زندان شهربانی و در بند عادیها بردند که ما ایشان را از طریق آقای عطایی و رادنیا به بند خودمان انتقال دادیم، بعداً مشخص شد که آنها مدافعات را به اصفهان برده، در آنجا چاپ کرده و برای پخش به تهران میآوردند که او و مهندس عبودیت را با هم دستگیر میکنند، مهندس عبودیت را به دستور تیمسار نصیری روی اجاق برقی گذاشتند. آقای عبودیت یک ماه پیش ما بود و بعد به زندان قصر انتقالش دادند. این دادگاه تا اواخر دیماه ادامه داشت. در این فاصله شنیدیم که برای سری دوم نهضت آزادی پروندهای تشکیل شده است که من، عطایی، رادنیا، مفیدی، سمیعی، انتظاری، پرویز یعقوبی، مصطفی مفیدی و یکی، دو تا از دوستان دیگر را شامل میشد که قرار بود محاکمه شویم. زمانی که حکم دادگاه اول صادر شد دو روز بعد، ما ٩ نفر را به قید ضمانت و برای اینکه جو را آرام کنند، آزاد کردند که در این فاصله دادگاه تجدیدنظر آقایان و پروندهخوانی شروع شد. ما به دادگاه میرفتیم و در آنجا آیتالله طالقانی را از نزدیک میدیدیم تا اینکه دوم یا سوم خردادماه سال ٤٣ به منزل من، رادنیا و مفیدی یورش بردند و دستگیرمان کردند که بعداً سه نفر از ما ٩ نفر را که بازداشت شده بودیم، محاکمه کردند که دادگاه اول برای مدت سه سال محکوم و دادگاه دوم به مدت چهار سال و آقای مفیدی به مدت پنج سال حکم زندانی دادند و آقای رادنیا با دفاع حقوقی که انجام داده بودند، برای مدت دو سال محکوم شدند.
خاطراتی از دادگاههای بعدی آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی دارید؟
دادگاه اول به پایان رسید، بعد از اعلام محاکمه زمانی که اعضای دادگاه میخواستند بیرون بروند، آیتالله طالقانی گفتند صبر کنید با شما کار داریم که آیه معروف سوره فجر را خواند (المتر کیف فعل ربک) و خطاب کرد که به اربابتان بروید بگویید و از ایشان پاداش بگیرید. سه تا چهار ماه بعد دادگاه دوم شروع شد که در ابتدای دادگاه مهندس بازرگان گفتند که ما در دادگاه اول سکوت کردیم اما دیدیم که فریاد ما به گوش ملت ایران رسیده است، در خارج از کشور، در فرانسه و جاهای دیگر اساتید برجسته دانشگاه حمایت کردند، در ایران همه مراجع تقلید از ما حمایت کردند اما ما با توجه به اینکه دادگاه محدود و تماشاچی کم است، صحبتهای خودمان را انجام میدهیم، در مورد عدم صلاحیت دادگاه صحبت کردند. گفتند اگر از شما بپرسند چهکار میکنید؛ میگویید ما سرباز هستیم و افتخار میکنیم که این خود نشانی از عدم صلاحیت شما است، مهندس بازرگان با این عبارت یا ایها الرسول... (ای محمد آنچه که به تو تبلیغ شده است آن را انجام ده اگر ندهی رسالت خود را انجام ندادهای) آغاز کردند و گفتند که این خطاب به پیامبر است اما آیه دیگری هم هست که خطاب به اوست و آن آیه این است که در آنچه پیامبر انجام میدهد اسوه و راهنمایی برای شما است و یک خطاب به ما دارد. بعد از آن صحبتهای مکرر شروع شد، یادم است به سرهنگ رحیمی ایراد گرفتند که آنچه در متن بالای امضای دادگاه نوشته شده است که اعضای دادگاه خدا، شاه و میهن را باید در نظر بگیرند و گفتند آن چیزی که در قانون آمده است چیز دیگری است که فردا متن را عوض کردند، یک بار هم مرحوم آقای مطهری آمدند که آقای رحیمی اسم امام خمینی(ره) را آوردند. جمیعت دادگاه صلوات فرستادند که رئیس دادگاه آن زمان ارتشبد قرهباغی بود.
آیا مردم عادی اجازه ورود به این دادگاه را داشتند؟
به طور محدود. محل دادگاه را محدود کرده بودند.
مهندس لطفالله میثمی در خاطراتش میگوید که من پیش آقای صدر رفتم و از همه برای شرکت در دادگاه دعوت کردیم.
بله. محل اولین دادگاه بزرگ بود که بعد از دو تا سه روز جای دادگاه را عوض کردند که جای کوچکی بود.
زمانی که شما دادگاهی شدید، در آن زمان دکتر مصدق برای دفاع از شما بیانیهای اعلام کرده است؛ خاطرهای از آن زمان دارید؟
نه. به این صورت بود که مهندس بازرگان سخنرانیای درباره آزادی هند کرد که چاپ شد و آن را برای دکتر مصدق فرستاد و دکتر مصدق نامهای خطاب به مهندس عبدالعلی بازرگان برای تشکر فرستادند.
کسی با مراجع ارتباط گرفت تا نظر آنها را جلب کند و بیانیهای از آنها بگیرد؟
اطلاعی ندارم، من آن زمان زندان بودم.
بعد از آزادی شما مهندس بازرگان با مراجع ارتباطی داشتند یا خیر؟
ما در بهمن سال ٤٢ آزاد شدیم. فروردین سال بعد امام خمینی (ره) آزاد شدند البته در قلهک در خانهای محصور بودند. زمانی که به قم رفتند، چون در آنجا آزاد بودند، ما یک روز جمعه به دیدن ایشان رفتیم.
چه کسانی همراه شما بودند؟
اعضای نهضت و انجمن با هم بودیم و عدهای از دانشجویان هم بودند.
امام خمینی(ره) در مورد محکومیت نهضت و مهندس بازرگان صحبتی نکرد؟
ایشان گفتند در مورد محاکمه مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی ناراحت نشوید؛ تا این کارها صورت نگیرد نهضت پیش نمیرود. البته من و اعضای انجمن اسلامی دانشجویان یک ملاقاتی با ایشان بعد از فاجعه فیضیه و قبل از ١٥ خرداد داشتیم.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :