روابط ایران و آمریکا در دوره نیکسون؛ دستنشاندهای که شریک شد
به گزارش بیبیسی، کتاب تازه انتشار «نیکسون، کیسینجر و شاه» نوشته رُهام الوندی که انتشارات دانشگاه آکسفورد آن را منتشر کرده به این موضوع پرداخته است. رهام الوندی تاریخنگار ایران و خاورمیانه مدرن است. او در زمینه تاریخ روابط ایران مقالاتی پژوهشی و در حال حاضر کتابی با عنوان «جنگ سرد ایران» در دست نگارش دارد.
کتاب «نیکسون، کیسینجر و شاه»، درباره صعود و افول روابط ایران و آمریکا در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون و در مقطع مهمی از جنگ سرد، میان دو بلوک شرق و غرب است. الوندی در این کتاب بنا دارد نظر متفاوتی از رابطه شاه با آمریکا ارائه دهد. دیدگاه رایج، شاه ایران را عنصر دستنشانده آمریکا در دوره جنگ سرد میداند اما نویسنده میگوید «این کتاب دیدگاه رایج از شاه به عنوان رهبری دستنشانده آمریکا را به چالش میکشد.»
به گفته الوندی این کتاب مشخصا از دو قصد مبرا است: نه قصد دارد تاریخ جامعی از روابط متقابل ایران و آمریکا در دهه ۱۹۷۰ به خواننده ارائه دهد و نه به عنوان مطالعه و بررسی تاثیر جنگ سرد بر ایران نگاشته شده زیرا به اعتقاد نویسنده «کتابهای بینظیری قبلا به آن پرداختهاند.»
اما در عوض این کتاب قصد دارد سه دوره کلیدی را تحلیل کند که در این دورهها صعود و افول مشارکت نیکسون - کیسینجر-محمدرضا شاه ترسیم شده است. «این دورهها نه تنها پویایی رابطه شاه با نیکسون (رئیسجمهور وقت آمریکا) و هنری کیسینجر (وزیر خارجه ایالات متحده) را به نمایش میگذارند بلکه برای شناخت مسائل مرتبط با جنگ سرد ورای مرزهای ایران اهمیت دارد.»
بررسی تاثیر ایران بر چگونگی رویارویی آمریکا و بلوک مقابلش در جنگ سرد در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است. «شاه یک عامل مهم جنگ سرد در دهه ۱۹۷۰ بود که از تاثیر فوقالعادهاش بر کاخ سفید به رهبری نیکسون استفاده کرد تا بر سیاست خارجی آمریکا در منازعات منطقهای از خاورمیانه تا آسیای جنوب شرقی موثر باشد.»
شوروی و ارتقای روابط ایران و آمریکا
در دوره جنگ سرد و از آنجا که «ثبات رژیم پهلوی و منابع نفتی گستردهاش» برای آمریکا راهبردی بود، روابط با ایران هم تحت تاثیر رقابتهای جنگ سرد قرار داشت.
به نظر الوندی طی دورههای ریاست جمهوری آیزنهاور (که در دولت او کودتای ۲۸ مرداد با همراهی بریتانیا رخ داد) تا دولت کندی، دولتهای آمریکا در نوع برخورد با ایران دارای وحدت نظر بودند اما در زمان ریاست جمهوری جانسون و به ویژه در دهه ۱۹۷۰ که همزمان بود با جنگ ویتنام، افزایش قیمت نفت، «تصویر متفاوتی از شاه ظاهر کرد» و این بر روابط آمریکا و ایران هم اثری مثبت گذاشت.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ در دوره ریاست جمهوری آیزنهاور، در نظر بسیاری از محققان، رابطه ایران و آمریکا به صورت یک دولت دستنشانده و وابسته درآمده بود. در قرارداد نفتی با ایران، آمریکا بیشترین سود را میبرد و به لحاظ نظامی هم ایران کاملا وابسته آمریکا شده بود اما در دهه ۱۹۷۰، یعنی آخرین دهه حکمرانی شاه، رابطه ایران و آمریکا به صورت یک رابطه مشارکتی درآمده بود.
الوندی معتقد است در این دهه ایران و آمریکا در اموری با هم مشارکت داشتند که در دهههای قبل از آن تصورش نمیشد. نیکسون، کیسینجر و شاه اکنون با یک رابطه مشارکتی به رویارویی با شوروی میپرداختند: «طبق دکترین نیکسون، ایران از صورت مشتری صرف به مقام شریک و سهیم ایالت متحده در جنگ سرد ارتقا یافته بود.» نویسنده این شراکت را ممانعت از نفوذ شوروی در اشکال مختلف توصیف میکند که هم به نفع دولت آمریکا بود و هم ایران را در منطقه قدرت برتر میکرد.
پاییز پدرسالار
الوندی مینویسد که شاه با جانشین نیکسون، یعنی جرالد فورد نتوانست برای اعزام متخصصان هستهای آمریکایی به ایران به توافق برسد. این زمانی است که موضوع در اختیار داشتن انرژی اتمی برای شاه بسیار با اهمیت شده بود و این دوره، آغاز افول رابطه است.
نویسنده با ترسیم صحنه مراسم تدفین محمدرضا شاه در مصر در ۲۹ ژوئیه ۱۹۸۰ در گرمای سوزان مصر، در صف تشییعکنندگان پیکر شاه، شخصیتهای مرتبط با کتابش را میجوید: در مراسم تشییع او از پادشاهان و ملکهها یا مقامات بلندپایه کشورها، مانند زمانی که شاه میزبان آنها در جشن دو هزار و پانصد ساله بود، خبری نبود. جز انور سادات (رئیسجمهور مصر)، نیکسون (رئیسجمهور پیشین آمریکا) و شاه تبعیدی یونان، کسی از مقامات آمریکایی یا از طرف آنها به عنوان کشوری که زمانی شریک شاه ایران بود، به مراسم نیامده بود. «نیکسون به رغم اینکه بعد از استعفای ریاست جمهوری گوشه عزلت گرفته بود، برای مراسم تدفین به قاهره سفر کرد. در موقع ورود به فرودگاه قاهره، به خبرنگاران گفت که عمل کارتر شرمآور بود و پناه ندادن به شاه را یکی از صفحات سیاه تاریخ سیاست خارجی آمریکا توصیف کرد.»
هنری کیسینجر نیز که زمانی مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه نیکسون بود، «به کاخ سفید فشار میآورد که شاه را بعد از خروجش از ایران در ژانویه ۱۹۷۹ مورد تصدیق و حمایت قرار دهند.» نویسنده معتقد است شاه برای نیکسون و کیسینجر یک دوست قدیمی بود. آنها رفتار دولت کارتر را با شاه در آستانه انقلاب و بعد از آن، منصفانه نمیدانستند.
الوندی مینویسد در هنگامه انقلاب ایران، نزاع کلامی دموکراتها و جمهوریخواهان بر سر این موضوع که «چه کسی ایران را از دست داد» آغاز شده بود. دموکراتها به نیکسون و کیسینجر حمله میکردند که با فروش نامحدود سلاح به شاه، موجب بزرگپنداری او شدند و جمهوریخواهان سقوط شاه را به دلیل همراهی نکردن کارتر با شاه در سرکوب انقلابیون سرزنش میکردند. سقوطی که شاید بزرگترین شکست سیاسی آمریکا در خاورمیانه طی جنگ سرد بود.
کتاب «نیکسون، کیسینجر و شاه» را انتشارات دانشگاه آکسفورد در سال تابستان ۲۰۱۴ در ۲۷۲ صفحه به چاپ رسانده است.
نظر شما :