گزارشی از نشست «عکس و تاریخ»؛ تودهگرایی با دوربین
امید ایرانمهر
تاریخ و تصویر را پیوندی ناگسستنی است آنچنان که مثلا در همین ایران خودمان هنوز هم تصاویر نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب، سالهای سخت جنگ تحمیلی و حتی مثلا عکس صفی که مردم در دوران جنگ برای دریافت کوپن کالاهای اساسی کشیدهاند، خیلیها را به دل آن روزگار پرتاب میکند. پیوند عکس و تاریخ آنچنان اهمیت دارد که گروهی از پژوهشگران و تاریخپژوهان را بر آن داشت تا برای واکاوی این پیوند گردهم بیایند و به تبادل آرا و نظراتشان بپردازند. نشستی که روز شنبه هفته جاری به میزبانی گروه تاریخ و همکاریهای میان رشتهای پژوهشکده تاریخ اسلام، در محل این پژوهشکده برگزار شد و چند چهره آکادمیک فعال در حوزه هنر، سیاست و تاریخ در باب «عکس و تاریخ» در آن سخن گفتند.
عکس حوزۀ نخبهگرای تاریخنگاری را تودهای میکند
مهران مهاجر، دانشآموخته عکاسی دانشکده هنرهای زیبا و کارشناس ارشد زبانشناسی نخستین سخنران این نشست بود. او در ابتدای سخنان خود با بیان اینکه «نسبت بین عکس و تاریخ، یک حوزه تازۀ پژوهشی است که شاید به صورت سیستماتیک حتی در منابع انگلیسی، نوشتههای زیادی درباره آن وجود نداشته باشد که به صورت میانرشتهای به این موضوع پرداخته باشند»، گفت: «در این زمینه مجموعه مقالاتی را دوست عزیزم آقای غفاری ترجمه کردند که تا چند ماه دیگر با عنوان «چشمان تاریخ» منتشر خواهد شد. با این حال خوشبختانه در فارسی هم ما پژوهشهایی داریم که به این وجه از تفاسیر یا برداشتهای تاریخی از تصویر دست یازیدند که از بهترین نمونههایش میتوان به کتاب «زنان سیبیلو، مردان بیریش» کار خانم نجمآبادی، «دو بدن شاه» نوشته احمد اخوت و «کشف حجاب» اثر خانم صادقی اشاره کرد که به شکل خیلی جذابی به نسبت بین این دو حوزه میپردازد.»
این منتقد هنری افزود: «وقتی از رابطه بین تاریخ و عکاسی صحبت میکنیم، قاعدتا باید در درجه اول از منظر تاریخ نگاه کنیم. از پیدایش عکاسی ۱۷۰ سال میگذرد، زمانی که اگر به آن برگردیم شاید بتوانیم بگوییم همزمان است با تکوین رشته تاریخ به مثابه یک علم در یک چارچوب پوزیتیویستی. از این سو، عکاسی هم در واقع از خلاء بیرون نمیآید، زادۀ خواستهای تاریخی است. زاده نسبتی است که با خواستهای طبقه متوسط جدید دارد و یکی از این خواستها شناخت عینی جهان است. پیوند مادی که عکاسی با جهان واقع به دست میدهد، این ابزار را به یکی از مهمترین ابزارهای ۱۷۰ سال اخیر در دست انسان مدرن برای شناخت دیداری و عینی جهان تبدیل میکند. پس همین ابتدا میبینیم که پیوند محکمی بین دوربین عکاسی و تاریخنگاری به وجود میآید.»
مهاجر با اشاره به شباهتهای تاریخ و عکاسی خاطر نشان کرد: «تاریخ در نوسان میان واقعیت و داستان است، عکاسی هم شاید از همان آغاز، که اولین عکاسخانهها، کنار سالنهای تماشاخانههای پاریس باز شدند، در نوسانی میان واقعیت و نمایش به سر میبرد. اگر به پژوهشهای نظری حوزه تاریخ در سالهای اخیر نگاه کنید، به جای تاریخ صحبت از تاریخها میشود. در حوزه عکاسی هم به جای اینکه از یک شیوه یا روش عکاسی صحبت شود، از عکاسیها صحبت میشود و از این منظر جمع کردن کل عکاسی زیر یک عنوان اگر غیرممکن نباشد، کاری دشوار است. از طرف دیگر، در نقد تاریخنگاری با دوگانه دیگری یعنی لزوم «بیطرفی» تاریخنگار روبهرو هستیم که چشم اندازی بودن و غرضمندانه بودن تاریخنگاری را به چالش میکشد. شما همین نقد را در شکلی از عکاسی که بیشترین کمک را به تاریخ کرده، یعنی عکاسی مستند هم میبینید. یعنی امروز وقتی به عکاسی مستند نگاه میشود از اینکه میتواند به کار تحریف یا پوشاندن واقعیت بیاید سخن گفته میشود.»
او با اشاره به تاثیر و تاثرات متقابل تاریخ و عکاسی افزود: «جنبه جذاب دیگر که نسبت بین تاریخ و عکاسی را برجسته میکند این است که تاریخ در قامت علمی خود حوزهای نخبهگراست، در حالی که عکاسی باعث میشود این حوزه نخبهگرا دسترسپذیرتر و تبدیل به یک نوع تاریخ تودهای شود. شما امروزه تاریخهای مصور زیادی میبینید که در غرب منتشر میشوند که تاریخ نخبهگرا را تبدیل به تاریخنگاری تودهای میکند. همین تقابل از سوی برخی تاریخنگاران آکادمیک و شاید به حق به نوعی تاریخنگاری عوامانه و مبتذل تعبیر میشود که تا حدودی هم میتوان پذیرفت. از طرف دیگر اشکال متفاوت و متنوع عکاسی از عکاسی مستند و مطبوعاتی گرفته تا عکاسی خانوادگی و یادگاری، به شدت و به صورت تصاعدی گسترش پیدا کرده و موجب شده که در مقابل آن شکل پذیرفته تاریخ که عمدتا تاریخ سیاسی بوده ما از لابهلای این تصاویر تازه تولیده شدۀ انبوه، بیشتر به تاریخهای اجتماعی به حاشیه راندهشدگان و نادیده انگاشتهشدگان قومیتی، جنسیتی و... دسترسی پیدا کنیم.»
مهاجر با بیان اینکه «وقتی ما راجع به تاریخنگاری و تاریخ سخن میگوییم، عمدتا به یک زمان خطی و تاریخنگاری روایی نظر داریم، اما وقتی به عکاسی فکر میکنیم با یک گسست زمانی و مکانی سر و کار داریم»، تصریح کرد: «نسبتی که بین این گسست و استمرار میتواند به وجود بیاید به خودی خود نکته جذابی است. این گسست زمانی - مکانی که توسط عکاسی ایجاد شده، شکل دادن به خاطره و حافظه خصوصی و جمعی ما را در پی دارد که این حافظه جمعی قطعا با تاریخ پیوند میخورد.»
کارویژۀ عکاسی، بازنمایی وقایع تاریخی است
دکتر حسینعلی نوذری، پژوهشگر تاریخ و نظریهپرداز علوم سیاسی دیگر سخنان این مراسم بود که به بررسی نقشآفرینی آثار هنری در خدمت تاریخنگاری پرداخت. او با بیان اینکه مخاطبش پژوهشگران و کارورزانی هستند که در حوزه تاریخ کار میکنند، گفت: «ما میخواهیم از هنر عکاسی به عنوان ابزاری برای ثبت و ضبط پارههایی از وقایع تاریخی یا گشتاورها و لحظههایی در تاریخ استفاده کنیم. آیا اساسا چنین امکانی وجود دارد؟ و این عکس به عنوان یک ابزار ثبت و ضبط و ابزاری که پس از ثبت و ضبط، کارویژۀ بازنمایی را انجام میدهد، آیا میشود در اختیار و خدمت مورخان قرار بگیرد؟ همچنان که میدانیم در گذشته یکی از کارهای اساسی که در کتب آموزش تاریخ صورت میگرفت، استفاده از تصاویر به خصوص نقاشیها بوده، آیا از عکس هم میتوان چنین کاربردهایی را انتظار داشت؟ اگر آری، تا چه پایه؟»
او با اشاره به مناقشاتی که پیرامون پدیده عکس و عکاسی از نیمههای قرن بیستم به وجود آمده بود، افزود: «یک مناقشه خیلی طولانی بین خود هنرمندان وجود داشت در خصوص اینکه آیا اساسا میتوان عکاسی را به عنوان یک هنر تلقی کرد؟ یعنی یک پارادوکسی وجود داشت که برخی عکاسی را به دلایل گوناگون هنر تلقی نمیکردند. به دلیل اینکه بحث هنر را ساخته تخیل، ذوق و خلاقیت هنرمند میدانستند. یعنی چند ویژگی اساسی را برای هنرمند مطرح میکردند و وقتی این چند موضوع احصا میشد در آن صورت کاربستی که به این موضوعات میپرداخت را شایسته اطلاق عنوان «هنر» احراز میکردند، اما عکاسی این ویژگیها و ارکان را به زعم منتقدان فاقد بود.»
به گزارش تاریخ ایرانی، نوذری چهار محور «موضوع، جهان، هنرمند و مخاطب» را اساس شکلگیری هنر دانست و گفت: «نخست خود هنرمند، یعنی کسی که یکسری خلاقیتها و سلائق دارد و با استفاده از این عناصر، نبوغ و خلاقیتهای خودش را در ایجاد صحنههایی از امر واقع که در گذر زمان بلافاصله محو و ناپدید میشود، به کار میگیرد و آن لحظههای گذرا و محو شونده در بستر زمان را به صورت یک امر واقعی ثبت میکند که ما آن را در قالب معماری یا مجسمه یا نقاشی میبینیم.»
او با بیان اینکه «پیش از ظهور عکاسی، هنرهایی چون نقاشی و مجسمهسازی در راه تحقق خواست دیرین انسان یعنی تلاش برای جاودانه ماندن، نقشآفرینی میکردند»، خاطر نشان کرد: «هر واقعه به محض اینکه خلق میشود یا رخ میدهد، بلافاصله به واسطه سرشت دیالکتیکی زمانی خود در حال تبدیل شدن به گذشته است و وقتی به گذشته تبدیل شد دیگر از دسترس ما و از حیض انتفاع دور میشود. این مساله یک دغدغه در انسانها ایجاد میکند و آن ثبت گذشته است. انتقال گذشته به زمان حال. آیا عکس همین کار را میکند؟ آیا عکس زمان حال را که میرود به گذشته تبدیل شود، میتواند ثبت و ضبط کند و در اختیار ما قرار دهد و از این رهگذر به یک امر اساسی دیگر، به یک نتیجه دیگر دست یابیم و آن بازیابی و بازنمایی امر واقع است؟ ما به نقاشی و تابلوهای نقاشی یا به هر نوع امری که بازنمایی از گذشته باشد، نگاه میکنیم بلافاصله فلشبک میکنیم به گذشته و بعد تمام آنچه رخ داد پیش چشم ما خلق مجدد میشود. همین معنا در واقع یک کیفیت اساسی به هنرهای تصویری میبخشد.»
او با اشاره به اینکه «هنرها در ابتدای پیدایش اساسا رشد، تکامل و بالندگیشان در گرو حمایتها و Patron-هایی بود که از او حمایت میکردند»، گفت: «خوب این Patronها چه کسانی هستند؟ یا دربار، یا کلیسا و اولیای دین یا ثروتمندان و... بنابراین از باب خوشایند این Patronها، این والیان، این ولایتمداران است که هنرمند مجبور است برای دریافت صله یا خلعت و... همچنان که در شعر مدح میگوید، در حوزه نقاشی و عکاسی هم اثری خلق کند که خوشایند او باشد. اینجا نیز امکان تاریخ، یا امکان تحریف امر واقع، دور از انتظار نیست. این دغدغه و مناقشه وجود داشته و دارد.»
نوذری، ظهور عکاسی مستند را «مهمترین کمک به انباشته شدن فرهنگ تصویری و تاریخ اجتماعی» دانسته و خاطر نشان کرد: «کمکی که هنر عکاسی از این طریق میتواند به امر بازنمایی انجام دهد حائز اهمیت است. چرا؟ به دلیل اینکه طرفداران یا شارحان عکاسی معتقد بودند که در هنر عکاسی ویژگیهایی وجود دارد که ما آن ویژگیها را در هنر نقاشی نمیبینیم. به همین دلیل، به دلیل این ویژگیهاست که در اجرای کارویژه اصلی هنر یعنی بازنمایی، عکاسی به مراتب بیش از نقاشی میتواند مثمرثمر باشد و به طریق اولی بیشتر میتواند در خدمت بازنمایی وقایع تاریخی باشد. آن کارویژه چیست؟ این است که ما در هنر عکاسی نسبت به هنر نقاشی با مفهوم Verisimilitude یا مفهوم عیننمایی در سطح کاملتری روبهروییم. یعنی وقتی شما یک عکس را ببینید این عکس به تعبیری که در گذشتهها میگفتند «یک عکس گویاتر از هزار نامه است»، به زعم منتقدان و شارحان گویاتر از هزار نقاشی هم بود. یعنی ما در هنر عکاسی جزئیات و دقایقی را میبینیم که قطعا در هنر نقاشی نادیده گرفته میشد. حتی زمانی که نقاشیهایی خلق میشد که به اصطلاح هیچگونه رد پایی از قلم مو هم در روی آن دیده نمیشد باز میزان عیننمایی اثر نقاشی نسبت به عکس کمتر بود.»
او افزود: «در اواخر قرن بیستم با ظهور فیلم برخی اعلام کردند که عکاسی مرده برای اینکه امر عیننمایی که هنر عکاسی خودش را پیشرو و داعیهدار مطلق آن میدانست، حالا جای خودش را به امر جاندارنمایی یا همان بازنمایی زندهانگارانه یا Animation داد. این پدیده، عیننمایی را به مرحلهای رساند که در اینجا دیگر دست عکاسی و نقاشی کاملا بسته شد، زیرا در هنر فیلم از جمله فیلم مستند، ما از مرحله بازنمایی به مرحله زندهانگاری و جاندارپنداری رسیدیم.»
نوذری با بیان اینکه «پرسش دیگر این است که عکس تا چه حد میتواند در نقش یک evidence و به عنوان شاهد در مباحث تاریخی به کمک پژوهشگران بیاید»، تصریح کرد: «اینها مباحثی است که میتواند در پژوهشهای تاریخی و نشستهای پژوهشی مورد تمرکز و تحقیق قرار بگیرد و حتی موضوع تحقیقات میانرشتهای بین دانشجویان تاریخ و دانشجویان هنر به ویژه عکاسی قرار بگیرد.»
اگر تاریخنگاری نوشتهمدار نباشد...
دکتر افسانه نجمآبادی، استاد دانشگاه هاروارد سخنران بعدی این مراسم بود که سخنانش را زیر عنوان «اگر تاریخنگاری نوشتهمدار نباشد»، ارائه کرد. او گفت: «آنچنان که میدانیم تاریخنگاری ما همواره به صورت سنتی نوشتهمدار بوده، یعنی پایه اصلی استناد روایات تاریخی اسناد مکتوب است. ولی همانطور که اشاره هم شد، در چند دهه گذشته از زوایای مختلف این نوشتهمداری تاریخ مورد نقد و بازبینی واقع شده است. شاید اولین جایی که این رویکرد مورد نقد قرار گرفت، زمان پیدایش تاریخ شفاهی بود. به خصوص در جوامعی مثل آمریکای لاتین و آفریقا که تاریخ اجتماعیشان نوشتهمدار نبود و حافظه تاریخی آنها در میان اقشار حاشیهنشین همچون بردگان در آمریکای لاتین به صورت سینه به سینه نقل شده است. وجود چنین تجربههایی باعث شد نوشتهمداری تاریخ در دنیای امروز به تدریج مورد سوال قرار بگیرد. فایدهای که این بازبینیها داشته این است که دیگر این مساله که در گذشته گفته میشد «اسناد خود سخن میگویند» خیلی مورد قبول نیست. چرا که در آن صورت اساسا نیازی به تاریخنگار احساس نمیشد. در دو دهه گذشته این رویکرد تازه منجر به این شده که همه آن چیزهایی که به عنوان «منابع ملموس فرهنگی» شناخته میشود، مثلا ابزار کار و اشیای زندگی روزمره و منابع تصویری چه نقاشی، چه عکس و چه فیلم در تاریخنگاری مبنا قرار گرفته و به همه اینها به عنوان منابع تاریخنگاری، نگریسته میشود. این موضوع باعث شده در کنار تاریخ سیاسی که قالب اصلی تاریخنگاری گذشته ما بوده است، به تاریخنگاری فرهنگی و اجتماعی نیز نگاهی تازهتر افکنده شود و این رویکرد جدید خصوصا به تاریخنگاری فرهنگی ما کمک بیشتری کرده است.»
او افزود: «البته باید توجه داشت که هر نوع از این اسناد تازه، روشهای سندخوانی خودش را دارد که اینها الزاما یکی نیست. باید توجه کرد همانطور که روش سندخوانی عکس با روش سندسازی خط متفاوت است و نیاز به آموزش و آموختن دارد، ما زیاد هم مطمئن نباشیم که آیا میتوانیم معنای نوشتهها و اسناد مکتوب را به راحتی بفهمیم یا خیز. صرفا به این اعتبار که بر زبان نگارش واقفیم، الزاما فرض نکنیم که معنای یک نوشته تاریخی را میدانیم.»
نجمآبادی استفاده یک جانبهنگرانه از عکس یا نوشته یا اشیای زندگی روزمره برای نگارش تاریخ را مربوط به عصری سپری شده دانست و گفت: «اگر ما همه اینها را کنار هم بررسی کنیم به این ترتیب که معانی یک نوع سند را، یعنی عکس یا نوشته را در ارتباط با دیگر سندهای مربوط به همان سوژه که میتواند شامل ابزارهای کار، اشیای مورد استفاده از زندگی روزمره و... باشد، بازخوانی کنیم، تغییر شگرفی در فهم ما از آن موضوع ایجاد میشود و این روشی است که اکنون در کشورهای دیگر از سوی دانشجویان جوان مورد توجه واقع شده و به سرعت تحولی بزرگ در شیوه تاریخنگاری معاصر ایجاد کرده است.»
او با اشاره به اینکه «این شیوه نگارش تاریخ در میان تاریخنگاران هنر مسبوق به سابقهتر است»، گفت: «این یک اصل بدیهی است که شما کمتر پژوهشگری در حوزه تاریخ هنر را میبینید که تنها به اسناد مکتوب دوره مورد بررسی خود تکیه کند؛ بلکه در کنار اینها نقاشی و عکسهای موجود را نیز مورد بررسی تاریخنگارانه قرار میدهد، ولی ما که تاریخ را همچنان با نگاه سنتی و به صورت مکتوب میبینیم این توجه را کمتر داریم و به زوایای دیگر عصری که مورد بررسی قرار میدهیم کمتوجهیم که معنای عکس و نقاشی و مجسمه را در کنار پژوهشگری اسناد مکتوب بیاوریم. از این جهت خیلی خوشحالم که چنین موضوعی در اینجا مورد بحث قرار گرفته است، چون واقعیت این است که حتی در جملاتی که ما به صورت روزمره بیان میکنیم، این تنها تک تک لغات آن جمله نیستند که معنای کلام را میرسانند بلکه تمام تداعیهای تصویری و صوتی و احساسی که هر یک از این لغات در ذهن مخاطب ایجاد میکنند هستند که معنای آن یک جمله را بیان میکند. تصور کنید اگر همین مدل را به عنوان یک تاریخنگار در حیطه پژوهشهای خودمان مبنا قرار دهیم چه تغییری در فهم ما از تاریخ ایجاد میشود.»
استاد دانشگاه هاروارد در بخش دیگری از سخنانش به معرفی سایت «دنیای زنان در عصر قاجار» پرداخت. پروژهای آنلاین که با بودجه بنیاد سراسری علوم انسانی در «مرکز خدمات مجموعههای مجازی» کتابخانه دانشگاه هاروارد راهاندازی شده و هدف از آن پر کردن خلأ موجود در زمینه پژوهشها و دانش زنان در دوره قاجار است. این آرشیو شامل مکتوبات منثور و منظوم، از جمله نامهها، مقالات، سفرنامهها و رسالهها، نشریات زنان، قبالهها از جمله نکاحنامه، وقفنامه، آثار هنری از جمله نقاشی، سوزندوزی، عکس، اشیای زندگی روزمره و تاریخ شفاهی است. نجمآبادی با اشاره به ماهیت این پروژه گفت: «این سایت با استفاده از تکنولوژی دیجیتال، اسنادی که معادل بیرونی ندارند و در موزهای نگهداری نمیشوند را به عنوان منبع گردآوری کرده است و در دو بخش فارسی و انگلیسی که به صورت آینهوار طراحی شدهاند، منابع خود را در اختیار مخاطبان ایرانی و خارجی قرار میدهد.» به گفته نجمآبادی، «دنیای زنان در عصر قاجار» برای تکمیل منابع اسنادی خود علاوه بر کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، کتابخانه و موزه ملی ملک، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و سازمان اسناد و کتابخانه ملی با بسیاری از خانوادهها و افراد حقیقی برای تبدیل آلبومهای خصوصی و آرشیوهای خانوادگیشان به منابع دیجیتال ارتباط برقرار کرده و بخش عمدهای از آنچه در این پروژه گردآوری شده، از این طریق به دست آمده است.»
«عکس به مثابه سند عینی» افسانه است
داریوش رحمانیان، پژوهشگر و استاد تاریخ دانشگاه تهران نیز در این نشست گفت: «متاسفانه در گروهها و محفلهای تاریخی تاکنون و به طور مستقل به شکلی که باید و شاید به این موضوع بینرشتهای توجه نشده و این نشستها مقدمهای برای پیگیری چنین بحثهایی است که مغفول ماندهاند.»
او با بیان اینکه «وقتی ما از عکس و تاریخ سخن میگوییم باید به این پرسش پاسخ دهیم که عکس و کدام تاریخ؟»، ادامه داد: «تاریخ عنوانی است معطوف به دو معنا. گاه وقتی میگوییم تاریخ منظورمان معرفت تاریخ است و گاه منظورمان خود تاریخ به مثابه هستی است یعنی در واقع جریان تاریخ و رویدادهای تاریخی. بدون شک عکس و اختراع دوربین عکاسی و بعد فیلم در هر دو حوزه تاثیرات شگرف و بزرگی گذاشته است. اگر بخواهم خیلی مختصر بگویم عکس و عکاسی، جهان اجتماعی، جهان تاریخی و جهان انسانی را به شدت تحت تاثیر قرار داد تا آنجا که «سوزان سونتاگ» منتقد مشهور عکس میگوید عکس باعث یک انقلاب روانی و روحی در بشریت شده است. در واقع اگر ما بخواهیم به لحاظ اپیستولوژیک هم از مساله پیوند عکس و تاریخ سخن بگوییم باید به این نکته توجه داشته باشیم که پیدایش و گسترش عکس و عکاسی در علم و در فرآیند پژوهش علمی چه تاثیراتی برجای گذاشته است. اینجا مساله مهمی که مطرح میشود این است که دوربین عکاسی جهان را دسترسپذیرتر کرده و امکان نوعی دیدن بیشتر و ژرف را برای بشر به ارمغان آورده است. بشر پس از اختراع دوربین عکاسی جهان را دقیقتر میتواند ببیند. آن چیزی را میتواند ببیند که پیش از آن بدون ابزاری به عنوان دوربین، قابل دیدن نبود یا اگر قابل دیدن بود، به آن شدت، حدت و ژرفایی که اکنون دیدنی شده است، قابل دیدن نبود.»
رحمانیان مقالهای که پیشتر بر اساس کتاب عکس «علیخان والی» درباره تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار نوشته بود و به کنفرانسی در دانشگاه هاروارد ارائه کرده بود را یادآور شد و گفت: «در آنجا آمار مربوط به عکسهای زنان در کتاب عکس علیخان والی را ارائه دادیم، ضمن اینکه نکتهای را یادآوری کردیم آن هم این است که در پیوند با روند تجدد در ایران، عکس و عکاسی چقدر اهمیت دارد، به خصوص در رابطه با تاثیر تجدد در احوال زنان. چون ما علاوه بر حجاب، بحثی با عنوان پردهنشینی زنان داریم. این پرسش وجود دارد که دوربین چگونه توانست این پردهدری را صورت داده و چگونه زن ایرانی کم کم در برابر دوربین حاضر میشود و در عکسها حضور پیدا میکند. اکثر زنان شهرنشین ما و زنان مسلمان شیعه در روزگار قاجار ابا داشتند از اینکه در برابر دوربین حاضر بشوند و در همین آلبوم علیخان، زنانی که حاضر شدهاند جلوی دوربین بیایند بیشتر از فرودستانند، از طبقات اشراف عالیه کمتر هستند. اگر هم هستند شاید فقط همان افراد خاص میتوانستند این عکسها را بگیرند و داشته باشند، مثلا ناصرالدین شاه که در هنر عکاسی ید طولایی داشت، خودش از زنان حرم عکس میگرفت و آلبومهایی تدوین میکرد که دیگران نمیتوانستند ببینند. زنان غیرمسلمان و زنانی که از اقشار صوفیه یا زنان کرد و روستایی بودند، از دیگر اقشاری هستند که در این عکسها حضور دارند و خود این از نظر تاریخ زنان عصر قاجار، تجدد و مدرنیته و تحولات و تاثیرات آن بحثی طولانی میطلبد.»
او در بخش دیگری از سخنانش به تاثیر اختراع دوربین عکاسی بر معرفت تاریخی و علوم مختلف اشاره کرد و گفت: «دوربین از آنجا که جزیی از جهان انسانی است، رابطه انسان با خودش، با جهان پیرامون و تاریخش را دگرگون کرده است و در واقع از این بابت روی خود موضوع تاثیرگذار بوده است. ما میگوییم تاریخ از زمانی به وجود آمده که الفبا پدید آمد، یعنی ابزاری که توانسته آگاهی از رویدادهای تاریخی را به نسلهای متمادی منتقل کند. یا اینکه میگوییم از زمانی که خط پدید آمد تاریخ هم پدید آمد تا انسان بتواند روایت امروز را ثبت و ضبط کند و برای نسلهای بعد به یادگار بگذارد. نسلهای بعدی از طریق گزارشهای مکتوبی که به دستشان میرسید میتوانستند بفهمند پیش از آنها چه وقایعی روی داده است. نکته مهمی که وجود دارد این است که با اختراع دوربین بشر در این دوره از یک پیشاتاریخ تصویری به دوران تاریخی جدیدی وارد شده که ما به آن «دوران تصویری» میگوییم چرا که ما اکنون این امکان را داریم بخشهایی از تاریخ گذشته را به صورت عکس یا فیلم ببینیم و این جزو همان میراثی است که از گذشته به یادگار مانده و حادثه کوچکی نیست.»
او با بیان اینکه برای فهم این مساله طرح این پرسش راهگشاست که «اگر از شکسپیر، حافظ و سعدی عکسی وجود داشت، چه تحولی در فهم تاریخی ما از این چهرهها روی میداد؟»، افزود: «ما الان در مورد همین دوره قاجار که عکاسی وارد تاریخمان میشود و تاریخ ما با اسناد تصویری پیوند میخورد، نزد خودمان این سوال را مطرح کنیم که مثلا وقتی از میرزا تقیخان امیرکبیر عکس نداریم ولی از میرزا حسینخان سپهسالار عکس داریم، این چه تاثیری در فهم ما از این افراد دارد؟»
رحمانیان با بیان اینکه یکی از تعریفهای دقیقی که از مدرنیته، فرهنگ مدرن و زندگی مدرن شده، «عمومی شدن» است، تصریح کرد: «ما وقتی میگوییم مدرنیته تفاوتش با پیشامدرن چیست، مثلا در عرصه اقتصاد، تفاوت کنشگری در عرصه اقتصادی پیش از دوران مدرن با پس از آن در این است که پیشتر اقتصاد عرصه خواص است، عرصه نخبگان است، اما عصر مدرن عصر عمومی شدن فعالیتها و کنشهای اقتصادی است. در حوزه سیاست هم اینگونه است، یعنی سیاست به عنوان یک عرصه در عصر مدرن عمومی میشود، به تعبیر دیگر تودهای میشود، خود تاریخ در عصر مدرن، مردمی و تودهای شده است و جریان تاریخ رو به انبساط و گشودگی رفته است و به همین طریق انواع و اقسام ژانرهای جدید پدید آمدهاند که ما در عصر قدیم، اصلا امکان آنها را نداشتیم. یعنی شما تصور کنید در عصر پیشامدرن، از مردم و چیزی با عنوان تاریخ مردم نمیتوانید سخن بگویید. خندهدار به نظر میرسد. برای کسی که در آن پارادایم میاندیشد اینکه بگویید تاریخ عرصه حضور همه مردم است و مورخ باید تجربه زیسته همه مردمان را مطالعه کند، همان قدر ناباورانه است که بگویید که زمین کروی است و مرکز عالم نیست و در حال گردش دور خورشید است.»
او با بیان اینکه «اگر تاریخ جدید مردمی شده است، در این فرآیند پیدایش دوربین عکاسی و فیلمبرداری تاثیر قاطعی داشته است»، افزود: «در واقع نوعی نخبهزدایی و اشرافزدایی صورت گرفته که به اعتبار دوربین عکاسی اتفاق افتاده است. همین ناصرالدین شاه قاجار که از او ذکری رفت و عکاس هم بود، در واقع عکسهایی که از او گرفته میشد و در دسترس مردم قرار میگرفت، نوعی تقدسزدایی از شاه بود، چنان که او به ناچار از حریم حرم خود بیرون میآمد.»
رحمانیان با بیان اینکه «از پیش از آنکه جرج ایستمن دوربین کداک را اختراع کند، فعالیت عکاسانه یک فعالیت کاملا خاص و حرفهای بود»، گفت: «از آن زمان به بعد عکاسی به طور انقلابی شروع به عمومی شدن کرد، یعنی یک فرد عادی میتوانست دوربین کداک بگیرد، فیلمی در آن بگذارد و از هر جا که دوست دارد عکاسی کند. عمومی شدن عکاسی به این معنا و پیدایش چیزی به اسم آلبوم، در پیدایش خاطره و حافظه مصور تاریخی تاثیرات قاطعی بر جای گذاشت. این موضوع به شناخت آنچه علمای تاریخی از آن با عنوان «گسست نسلها» یاد میشود کمک شایانی کرد. یعنی با گسترش آلبومهای خانوادگی نوه یک خانواده میتوانست روند زندگی پدر، پدربزرگ و اجدادش را به چشم خود ببیند و تغییراتی که در نوع پوشش، خوراک و سبک زندگی ایجاد شده را مرور کند.»
او افزود: «اینها تاثیرات بسیار شگرف و بنیادینی بوده که با ظهور عکس و دوربین عکاسی و بعد فیلمبرداری در تاریخ ایجاد شده است. «آندره بازن» منتقد مشهور عکس و عکاسی، تعبیر جالبی دارد؛ میگوید عکس و عکاسی در واقع یعنی مومیایی کردن زمان. یعنی در واقع عکاس حادثه یا رخدادی را ثبت میکند و آن را از آسیبها و آفتهای گذر زمان در امان میدارد. این ویژگی باعث میشود که بیننده عکس، البته نه به معنای تام کلمه، نوعی تجربه مشترک و البته مجازی را در رخداد پیدا میکند. «سوزان سونتاگ» هم در کتاب «درباره عکاسی» میگوید مهمترین و موثرترین ابزار در گسترش ذائقه مدرنیته دوربین عکاسی بوده است. یعنی به عبارت بهتر، دوربین عکاسی که بعضیها عنوان «چشم مدرنیته» به آن دادهاند، در گسترش ارزشها و باورهای مدرن بیشترین نقش را داشته، در اینکه مدرنیزاسیون جهانی شود، بیشترین نقش را داشته است.»
رحمانیان «سورئالیستی کردن جهان تاریخی انسان» را از دیگر تاثیرات دوربین عکاسی دانست و خاطر نشان کرد: «دوربین عکاسی در واقع نوعی وسوسه در عکاسان پدید میآورد، که از چیزهایی که پیش پاافتاده هستند عکاسی کنند. زندگی ولگردها، زندگی گدایان، زندگی شبانه، زندگی بیماران، عکاسی از یک ته سیگار، یک فنجان قهوه و بسیاری چیزهای دیگر. اگر از نظر ژانرهای تاریخنگاری بحث کنیم، امروز نوعی از تاریخنگاری، تاریخنگاری زندگی روزمره است. و در پیوند با آنچه در مکتب تاریخ خرد مطرح است. الان ما اگر بخواهیم در مورد زندگی روزمره عصر قاجار تحقیق کنیم به لطف اسناد عکاسانهای که برایمان باقی ماندهاند دادههای فراوانی داریم که مثلا راجع به قرن هجدهم نداریم و در بسیاری از موارد اینها زمینههایی برای انقلاب در علم و معرفت تاریخ را رقم زدهاند.»
استاد تاریخ دانشگاه تهران با اشاره به اینکه «ویلیام هنری تالبوت انگلیسی یکی از دو مخترع اصلی دوربین، نخستین کسی بود که کتابی مصور تدوین کرد و در یک دوره ۶ جلدی در فاصله سالهای ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۶ منتشر کرد»، گفت: «این کتاب آن زمان با عنوان «قلم طبیعت» منتشر شد اما به گمان من تاریخ بعدی عکاسی نشان داد که اسم برازندهتر برای این ابزار جدید، این بود «قلم تاریخ»؛ دوربین عکاسی قلم تاریخ شد و قلم تاریخ ماند. بسیاری از مسایل خرد و ریز تاریخی در صد و اندی سال اخیر هست که ما به لطف دوربین شناخت بهتری از آنها داریم.»
رحمانیان با بیان اینکه ما از دورانی که «عکس به مثابه یک سند عینی» تلقی میشد، گذر کردیم و این موضوع به یکی از افسانههای مدرن تبدیل شده، خاطر نشان کرد: «این مثل همان بحثی است که در مورد حقیقت به طور کلی وجود دارد. حقیقت امروزه خود جزو افسانهها و خرافات دوران مدرن است. ادعاهایی از این دست که مثلا بنده امکان دسترسی به حقیقت و نقل و انتقال و آموزش آن به دیگری را دارم یا تاریخ را میتوانم همانگونه که در واقع اتفاق افتاده است گزارش کنم، بپژوهم، بفهمم، تفسیر کنم و به دیگران هم منتقل کنم، این امروزه افسانه است. اما نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که نزد تاریخیها و پژوهشگران تاریخ، وقتی ما میگوییم عکس به مثابه سند، اصلا منظور این نیست که عکاسی صرفا مستند یا فیلم مستند باشد، آنهایی که با تحلیل و تحقیق تاریخی آشنا هستند میدانند که برای مورخ، هر چیزی ولو دروغ، هر چیزی ولو کاملا ایدئولوژیک، هر چیزی ولو کاملا هنری به مثابه سند تلقی میشود. برای ما امروزه نوشتهها و داستانهای صادق هدایت و بزرگ علوی، ممکن است از هر متن تاریخی دیگری برای فهم دوره رضاشاه مهمتر و موثرتر باشد. یا کلیات عبید زاکانی ولو اینکه یک اثر هنری است، برای مورخ چه بسا از جامعالتواریخ رشیدی و حبیبالسیر، ارزش و اهمیت بیشتری داشته باشد. به این معنا آن چیزی که به عنوان اسناد مصور باقی مانده است، خارج از اینکه مستند است، عینی یا هنری، برای مورخ ارزشمند است.»
معرفی کتاب عکسهای علیخان والی
معرفی «کتاب عکس علیخان والی» دیگر بخش این نشست بود که توسط آزاده حسنین دانشآموختۀ رشته تاریخ دانشگاه تهران صورت گرفت. او درباره علیخان والی گفت: «علیخان والی پسر محمدقاسم خان و نوه دوستعلیخان معیرالممالک از اهالی اورسیج بسطام از سال ۱۲۶۲ تا ۱۳۲۰ هجری قمری در دوره ناصری زندگی میکرده و نخستین عکاس تحصیلکرده ایرانی به شمار میرود. از او سه آلبوم در آلبومخانه کاخ گلستان موجود است. از سوی دیگر وی عکسهایی از مراغه، ارومیه، خوی و اردبیل دارد که هنگام ماموریت و والیگری بر این شهرها گرفته است.»
این پژوهشگر تاریخ با اشاره به عکسهای موجود در کتاب مزبور، افزود: «در این کتاب ۴۳۹ صفحهای، یک هزار و ۴۰۹ قطعه عکس وجود دارد که یکی از آنها عکسی پارانوما و دو تکه است. مندرجات کتاب از سال ۱۲۹۶ هجری قمری، هنگامیکه علیخان مامور حکومت مراغه شد، آغاز و شرح زندگی دوران حکومت و ماموریت او تا ۱۳۰۷ هجری قمری را شامل میشود. این عکسها مربوط به اشخاص، گروهها، روحانیون، زنان و دختران، کودکان، مراسم، مشاغل، بناها، مناظر و عمارتهاست و رد پای مسایلی مانند پوشاک، عروسک، قومیتشناسی، تدفین، روضهخوانی و رفتارهای اجتماعی را میتوان در آنها دنبال کرد.»
کتاب عکس علیخان والی که به همت داریوش رحمانیان و آزاده حسنین تصحیح شده قرار است از سوی نشر کارنامه به بازار بیاید.
نظر شما :