گزارشی از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی/ چشماندازهای یک ترور
محمد جواد قدیری از اعضای کادر مرکزی سازمان و از طراحان اصلی انفجار مسجد اباذر، سه روز قبل از وقوع فاجعه در جمع دوستان خود خبر داده بود که روز هفتم تیر کار یکسره خواهد شد. (۱)
عامل انفجار محمدرضا کلاهی صمدی عنصر نفوذی سازمان مجاهدین خلق بود. وی ۲۲ ساله و دانشجوی سال اول دانشگاه علم و صنعت بود و در سال ۱۳۵۷ در فضای پس از پیروزی انقلاب جذب سازمان شده و از ابتدا برای نفوذ در ارگانهای انقلاب برگزیده شد. کلاهی ابتدا به عنوان پاسدار وارد کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر(عج) واقع در خیابان پاستور شد و به تدریج به حزب جمهوری اسلامی راه یافت. او با هدایت مسئول مستقیم خود که یکی از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق به نام هادی روشن روان با نام مستعار مقدم بود، به جایگاهی دست یافته بود که ضمن دسترسی به اخبار مملکتی، مسئول برگزاری جلسات حزب شد.
روز حادثه وی کیف بزرگی که حاوی بمب بود را زیر میز آیتالله دکتر بهشتی قرار داده و به بهانه خریدن بستنی موتور یکی از نگهبانان را گرفته و فرار میکند. وی بلافاصله به عراق گریخته و تحت نظر یکی از اعضای سازمان با نام مستعار کریم در بخش روابط با سازمان پیش میرود و در سال ۱۳۷۳ از عراق به آلمان رفته و در آنجا به زندگی مخفی ادامه میدهد.
موسی خیابانی نفر دوم سازمان در تحلیل درون سازمانی حادثه را «ضربه مهلک» و «ضربه اول» تعبیر کرده (۲) و مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در جمع بندی یکساله عملکرد سازمان میگوید: در مرحله اول نوبت «سران سیاسی» بود. قبل از هر چیز شاه مهرهها هدف بودند... ما در فاز نخستین تهاجممان با عمل بزرگ شروع کردیم و در راس همه عملیات تاریخی «الله اکبر» که این اسم هم پیشاپیش برایش گذاشته شده بود.. یک مرحله پیش بردیم. کدام مرحله؟ بیآینده کردن رژیم و سلب ثبات از آن... خلاصه در یک کلام، کار کسی جز مجاهدین نبود... کار در مجموع حساب شده و برنامه ریزی شده بود... (۳)
تصمیم برای انفجار حزب جمهوری اسلامی فردای اعلام قیام مسلحانه یعنی ۳۱ خرداد ۶۰ در جمع دفتر سیاسی سازمان گرفته میشود. نشریه مجاهد شماره آذر ماه سال ۶۱ در خارج از کشور در سر مقاله خود با عنوان «ضربات اول» در توجیه استراتژی جنگ مسلحانه و ترور سران کشور مینویسد: «... در مرحله اول این استراتژی، ضربه یا ضربات تعیین کننده اول و یک فاز تهاجمی (تهاجم به هر قیمت) و تشکیل آلترناتیو را در دستور کار قرار دادیم... در مرحله اول... بار کیفی پیش برد عملیات نظامی از آنجا که از پیچیدگی بسیار بالایی برخوردار بود به عهده مسئولین رده بالای سازمان قرار گرفت.(۴)
ارگان سازمان در یادداشتی انگیزه خود را از این اقدام تروریستی بیآینده کردن نظام جمهوری اسلامی عنوان کرده و مینویسد: از بین رفتن هفتاد درصد کادر رهبری به ارکان حکومتیاش در نقاط مختلف کشور و بیآینده شدن مطلق رژیم، دقیقا محصول مقاومت انقلابی مسلحانه و به خصوص مرحله اول استراتژیک آن بوده است... او (بهشتی) (۵) تنها شاه مهرهای بود که میتوانست آینده رژیم را... تضمین نماید و در همین جاست که عظمت انقلابی و سر نوشت ساز مرحله اول استراتژی مقاومت روشن میشود... مسعود رجوی در جمع بندی یکساله مقاومت مسلحانه... چنین میگوید: مجاهدین در اولین ضربهشان جایی برای تثبیت رژیم نگذاشتهاند. (۶)
رجوی بار دیگر صریحا انگیزه و هدف از ترور شهید بهشتی و سایر چهرههای نظام را ایجاد بحران در رهبری آینده و به تعبیر خود بیآینده کردن نظام اعلام کرده و میگوید: دستاورد سال اول مبارزه مسلحانه ما بسیار بود تا حدی که رزیم امروز بیآینده شده است... کلیهٔ کاندیداهای رهبری پس از خمینی یعنی مقاماتی که میتوانستند رهبری رزیم کنونی را بعد از او به دست گیرند... به هلاکت رسیدهاند (۷)
قابل توجه اینکه نورالدین کیانوری رهبر حزب توده و هنری پرشت یکی از دیپلماتهای امریکایی شاغل در سفارت امریکا در تهران نیز جملاتی قریب به این مضمون در ارتباط با شهید بهشتی گفتهاند. کیانوری رهبر حزب توده میگوید: به نظر من اگر بعد از امام «خط بهشتی» یعنی خط مردمی و خط اقتصادی مبتنی بر قانون اساسی که بهشتی آن را تنظیم کرده بود حاکم میشد و همان رویه ادامه مییافت، هیچ ناامنی و هرج و مرجی که قابل ملاحظه باشد، ایران را تهدید نمیکرد. (۸) هنری پرشت در همین ارتباط میگوید: من او (بهشتی) را فردی با هوش، خوش مشرب، صریح و پایبند به اصول دیدم. فکر میکنم اگر او زنده میماند میتوانست میانه روی را ترویج کند و تاثیری مثبت بر سیاست ایرانیان میگذاشت. (۹)
شهید بهشتی از دیرباز برای عناصر سازمان شناخته شده بود و آنان پی به تواناییها و شخصیت برجسته وی برده بودند و ایشان را سد راه خود میدانستند. وحید افراخته از مرکزیت سازمان در اعترافات خود در سال ۱۳۵۴ مینویسد: تقی شهرام گفته بود، «باید بهشتی را از بین ببریم... ولی چون از نظر تبلیغاتی صلاح نیست این جریان رو شود، بهتر است از روشهای خاصی بهره گیریم و مثلا او را با اتومبیل زیر بگیریم.» (۱۰)
برخی حجم اقدامات سازمان در سالهای پر آشوب نخست انقلاب را خارج از ظرفیت سازمان مجاهدین خلق دانسته و تاکید دارند که حمایت شوروی و یا سازمان سیا آنان را قادر ساخته بود تا خط عملیات ترور و حذف چهرههای شاخص نظام را دنبال کنند. علی فراستی از اعضای قدیمی و جدا شده سازمان در شرح چگونگی اقدام سازمان به انفجار هفت تیر تاکید دارد که شوروی پشتیبانی این عملیات را بر عهده داشته است: انفجار حزب جمهوری اسلامی در هفت تیر ۱۳۶۰ شوک سهمگینی بر رژیم بود و حکومت شوروی، امریکا را منشأ انفجار اعلام کرد. (۱۱) این اقدام مجاهدین هیچ کمکی به خودشان نکرد، بلکه ناخواسته کمک بزرگی به استراتژی شوروی کرد... در تحقیقات موسسات جرمشناسی امریکا مشخص شد که بمب به کار رفته در انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی از نوع گاز متراکم بوده است که به تازگی توسط امریکاییها کشف شده بود ولی شورویها توانسته بودند به آن دست یابند. ساختن چنان بمبی با آن فرمول پیچیده مطلقا در توان یک گروه چریکی نبوده است و تنها امکان رسیدن آن از طرق شوروی به سازمان مجاهدین بوده است. لازم به توضیح است که مسعود رجوی در سال ۱۳۶۰ در جلسات خصوصی در پاریس تایید کرده بود که تکنولوژی این انفجار را در اختیار نداشته است. (۱۲)
نقطه مقابل وی هفتهنامه عرب زبان الوطن العربی مینویسد: سازمان سیا با کمک عوامل خود در داخل ایران توانست یک محل گرد همایی را منفجر کند که در آن رویداد بین ۷۰ تا ۸۰ نفر از سران رژیم و در رأس آنان محمد بهشتی کشته شدند. نکته قابل تأمل در این ارتباط، گزارش وزارت امور خارجه امریکاست. در این گزارش که در ۱۹۹۴ میلادی (۱۳۷۳ ش) انتشار یافت، برای اولین بار به وجود دو بمب در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی اشاره شده است. حال آنکه تاکنون این موضوع در رسانههای ایران و از زبان مسئولین انعکاسی علنی نداشته است. در این گزارش آمده است: مجاهدین موجی از بمب گذاری و ترور را علیه رژیم خمینی آغاز نمودهاند که تا امروز نیز طنین انداز است. شاخصترین حمله در تاریخ ۲۸ ژوئن ۱۹۸۱ (۷ تیر ۱۳۶۰) رخ داد و این زمانی بود که دو بمب، مرکز حزب جمهوری اسلامی (حزب روحانیون) را از هم متلاشی کرد و منجر به کشته شدن ۷۴ تن از رهبران ارشد رژیم گشت، از جمله رهبر حزب جمهوری اسلامی آیتالله بهشتی، ۴ وزیر و ۲۷ نماینده مجلس. (۱۳)
در همین ارتباط، نوارهای فیلمبرداری شده از ملاقاتها و مذاکرات فوق سری مسعود رجوی با مقامات اطلاعاتی و امنیتی این رژیم که پس از سقوط صدام انتشار یافته، گویای حقایق بیشتر و روشن شدن زوایای تازهای از این اقدام تروریستی است. رجوی در این ملاقاتها به ژنرال طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان کل اطلاعات عراق در سال ۱۹۹۹ م (۱۳۷۸ ش) ضمن اشاره به روابط قیلی خود با امریکا و فرانسه میگوید: همانگونه که اطلاع دارید، من در سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در پاریس بودم. در آن سالها... به ما تروریست نمیگفتند، هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه میدانستند، با کاخ الیزه هم الیزه هم ارتباط داشتیم، میدانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد... آنها میدانستند و خوب هم میدانستند ولی صفت تروریست هم به ما نزدند. (۱۴)
بر اساس اسناد موجود، انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیتالله بهشتی و جمعی از مدیران ارشد نظام به عاملیت قطعی سازمان مجاهدین خلق و در راستای بیآینده و بیثبات کردن نظام صورت گرفته است. اقدامی که در بلندمدت به نفع قدرتهای بزرگ و مداخلهگر شد و مانع درخشش جمهوری اسلامی ایران به عنوان الگوی موفق حکومت دینی گردید. حاکمیتی که معیارها و دستاوردهای سترگ جوامع بشری را با معنویت و وحی پیوند دهد و شهروندانش را در پرتو اصول انسانی و اسلامی به رفاه، آزادی، رشد، تعالی و... رهنمون شود.
-----------------------------
۱- قدیریان، خاطرات، ص ۱۷۹
۲- نوار بدست آمده از مخفیگاه وی /سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد دوم، ص ۵۹۸
۳- رجوی، جمع بندی یک ساله، صص ۱۱۷-۱۱۸، نشریه مجاهد ش۱۵۸، ص۲
۴- مجاهد، ش ۱۲۹، صص ۲۰ و ۲۷
۵- پرانتز مربوط به متن اصلی است.
۶- مجاهد، ش ۱۲۹، ص ۱۷
۷- مجاهد، ش ۱۳۶، ص ۷
۸- گفتوگو با تاریخ، ص ۵۹۲
۹- شهید بهشتی در آیینه اسناد، سایت بنیاد شهید بهشتی
۱۰- سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد دوم، ص ۲۹
۱۱- اتحاد شوروی و ایران انقلابی، ص ۱۱۶
۱۲- فراستی، مبارزه مسالمت آمیز، ص ۷۱
۱۳- بال شکسته، ص ۱۵
۱۴- برای قضاوت تاریخ، صص ۱۱۳-۱۱۵
منبع: سایت بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید بهشتی
نظر شما :