ناگفتههای پورمحمدی از کشف شبکه جاسوسی آمریکا
مصطفی پورمحمدی با بیان اینکه بخش بزرگی از خسارت جنگ برعهده منافقین است، گفت: به تعبیر قرآن باید با منافقی که رودررو با شما میجنگد با غلظت مبارزه کنید و این مثل قضیه داعش است و اگر منافقین در مرصاد پیروز میشدند، یقیناً صدها هزار نفر از مردم ما قتلعام میشدند.
معاون اسبق وزارت اطلاعات، به بررسی ماجرای فایل صوتی که در سال ۹۵ از سوی بیت منتظری هم منتشر شد میپردازد و تاکید میکند این فایل گرچه جدید نبود اما در راستای یک توطئه و ایجاد هیجان جدید در جامعه منتشر شد.
پورمحمدی که به واسطه حضورش در وزارت اطلاعات و معاونت ضدجاسوسی با کیسهای زیادی سروکار داشته است، برای اولین بار جزئیات یک پرونده جاسوسی آمریکایی را مطرح میکند که چطور در سطح ارتشیهای ردهدار نفوذ کرده بودند و در عین حال از برنامههای وزارت برای برخورد با منافقین در دهه ۶۰ میگوید.
او که رابطه صمیمانه و نزدیکی هم با مرحوم ریشهری داشته از خاطرات و ناگفتههای زندگی شخصی و سیاسی اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی هم میگوید، پورمحمدی سابقه معاون برونمرزی و جانشین وزیر اطلاعات در دوران علی فلاحیان، وزیر کشور در دولت نهم، رئیس سازمان بازرسی کل کشور در زمان ریاست هاشمی شاهرودی در قوه قضائیه و وزیر دادگستری در دولت اول حسن روحانی را هم در کارنامه سیاسی خود دارد و این روزها به عنوان دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشغول فعالیت است، آنچه در ادامه میآید گفتوگوی خبرگزاری ایرنا با حجتالاسلام پورمحمدی است که از نگاهتان میگذرد:
شما از سال ۶۶ به وزارت اطلاعات میروید و معاون ضدجاسوسی میشوید، در اردیبهشت سال ۶۸ یک کیس بزرگ جاسوسان آمریکایی که تعداد زیادی ارتشیهای ردهدار و تعدادی افراد غیرارتشی بودند دستگیر میشوند و ظاهراً رهبری هم بعد از مسئولیتشان بابت این اتفاق از آقای ریشهری تقدیر کردند، ماجرای آن کیس جاسوسی چه بود؟
طبیعی است همه کشورها نسبت به یکدیگر کنترل اطلاعاتی دارند و کسب اطلاعات میکنند. از ابتدای انقلاب وقتی ایران امریکاییها را بیرون کرد، میتوان گفت یکی از بزرگترین آسیبهایی که در دو دهه آخر قرن بیستم به قدرت استکباری امریکا وارد شد این بود که ایران از جرگه امریکا خارج شد و به تلقی من دوران افول امریکا در منطقه ما از همان تاریخ آغاز شده و همچنان ادامه دارد یعنی آنچه ما مشاهده میکنیم همچنان دوران افول امریکا در منطقه توسط ایران است. طبیعی است امریکاییها که چنین طعمه بزرگ و اهرم قدرت و فشار خود در منطقه را از دست دادند از پا نمینشینند و از ابتدای انقلاب انواع عملیات را علیه ما انجام دادند. کودتا را طراحی کردند، گروههای سلطنتطلب، تجزیهطلب و گروههای سیاسی معارض را ترتیب دادند و هر کسی به هر شکلی علیه جمهوری اسلامی میخواست عملیات کند کلوخانداز و تیرانداز و نیزهزن و شمشیرزن را جمع کردند. وقتی جنگ شد آنها جدیتر وارد کمکهای بزرگ و راهبردی به عراق شدند تا عراق بتواند ما را شکست دهد و متوقف یا تضعیف کند.
امریکاییها چون به طور رسمی پایگاه کسب خبر نداشتند، مراکز کسب خبر اصلی آنها سفارتخانهها بود که بخشی از سفارت ایستگاه اطلاعاتی دستگاهها و سرویسهای اطلاعاتی آن کشورهاست. امریکا که در ایران سفارت نداشت و عملاً از این امکان برخوردار نبود و طبیعی بود باید شبکههای پراکندهای را فعال کند. از این جهت در اطراف ایران هر چه سفارتخانه امریکا داشت تبدیل به پایگاه جمعآوری اطلاعات و جاسوسی روی ایران شد. یعنی ما جنگ سختی با مراکز و دفاتر اطلاعاتی امریکا مثل CIA داشتیم که در اطراف ایران بود و بخش زیادی از انرژی ما صرف آنها میشد. خوشبختانه علیرغم قدرت اطلاعاتی امریکاییها که توانایی اطلاعاتی بالایی دارند و داشتند و شبکه گسترده و رمزهای بسیار پیچیده و مراقبت و آموزشها و تجهیزات بسیار مدرنی در اختیار منابع و شبکهها قرار دادند، اما دچار خودفریبی بودند که تصور میکردند ما قدرت شناسایی شبکهها و شگردهای آنها را نداریم و میتوان گفت بعضاً با بیپروایی و با خیال راحت که ما قدرت کنترل نداریم، عمل میکردند.
عوامل میدانی این شبکه جاسوسی در داخل کشور چه بود؟
آنها شبکه گسترده بین ارتش، نیروهای مسلح، وزارت خارجه، وزارت اقتصاد، مجموعه اقتصادی و مجموعه سیاسی بودند و فکر کرده بودند اگر زمانی بخواهند در ایران عملیات کنند باید هواپیما فرود بیاید و در فرودگاههای رسمی نمیتوانند این کار را کنند، بنابراین یک مناطقی را شناسایی کرده بودند که هواپیماهایی در باندهای کوچک و در فرودگاه متروکه و بیابان مسطح فرود بیاید لذا یکسری نقاط را در ایران شناسایی کرده بودند. مثلاً در مواقع نیاز به عوامل عملیاتی خزر اعلام میکردند منطقه را آماده کنند و اگر شب است فانوس و چراغهایی در اطراف بگذارند و ماشین و محل استقرار آماده کنند که اگر امریکاییها خواستند نیرو بیاورند و یا عملیات در ایران کنند تجهیزات آنها در زمین موجود باشد. این نیروها را در پایگاه CIA در آلمان غربی تدارک جمع کرده بودند و در آنجا به پایگاههایی میبردند که از نظر آب و هوا مثل ایران بود تا آموزش ببینند.
خوشبختانه همکاران اطلاعاتی ما در معاونت ضد جاسوسی سرنخ این ارتباطات را به دست آوردند و تحلیل عمیق روی نوع عملیات و ردهها انجام شد و مقداری بیپروایی آنها به ما کمک کرد و تور ما بسیار وسیع شد. درحالی که کمتر در جنگهای اطلاعاتی اتفاق میافتد که یک مجموعه عظیم را شناسایی و دستگیر کنید چراکه وقتی یکی، دو تا و نهایتاً چهارمین کیس را بزنید، ارتباطات قفل و شگردها عوض میشود و علامتها برای شرایط حساس به شکل ایمن تغییر مییابد که منابع نسوزند، دستگیر و شناسایی نشوند. اما آنها تقریباً فرصت پیدا نکردند و یک مجموعه و شبکه گسترده از عوامل، هم عملیاتی و هم اطلاعاتی و جاسوسی، شناسایی شدند و تا آن تاریخ آنطور که بعداً اعلام میشد از بزرگترین شناسایی مجموعههای اطلاعاتی امریکا و شناسایی عوامل و نیروهای عملیاتی و اجرایی امریکا در دیگر کشورها بود که شناسایی شده و با هم دستگیر شده بودند.
ارتشیهای ردهدار هم بودند؟
بله. ردهدار هم بودند و سطوح مختلف داشتیم، وزارت خارجه، دستگاه اقتصادی و جاهای دیگر هم بودند که شناسایی شدند. آنهایی که در نیروهای مسلح بودند توسط نیروهای مسلح دستگیر شدند و آنهایی که خارج از نیروهای مسلح بودند توسط وزارت دستگیر شدند و این یک ضربه بسیار مهلکی به امریکاییها بود و آنها چیزی نگفتند تا اینکه حدود ۷ سال پیش اعتراف کردند که این ضربه بزرگ را در آن تاریخ خوردند و دیگر تا مدتها نتوانستند سازمان جاسوسی خود را بازسازی کنند. آن ضربه سبب شد که خیلی زمینگیر شوند و تا چند سال پیش هم ضربه دیگری خوردند و فعالیتهای آنها تا حدودی محدود شد.
دومین ضربه چه بود؟
من آن زمان دیگر در وزارت نبودم ولی جمعی از عوامل امریکایی بودند که چند سال پیش شناسایی شدند و کیس قابل توجهی بود و چند ضربه مهم دیگر امریکاییها در چند کشور دیگر خوردند که بعد از همکاری اطلاعاتی ما با آنها صورت گرفت؛ اما پرونده جاسوسان امریکایی در سال ۶۸ زمانی بود که روزهای آخر حیات شریف امام بود و دستگیریها همان ایام انجام شد و بعد دیگر حضرت امام مرحوم شدند و کار به ابتدای رهبری، مقام معظم رهبری کشید و ایشان همه دستاندرکاران این پرونده را به حضور پذیرفتند و لوح تقدیری دادند که جزو لحظات خوب و شیرین ما در روزهای اول رهبری ایشان بود.
با توجه به اینکه شما رابطه نزدیک و صمیمانهای با مرحوم ریشهری داشتید در خصوص ویژگیهای مرحوم ریشهری برایمان بگویید که در وزارت چه اقداماتی انجام دادند که رهبر انقلاب، ایشان را شایسته تقدیر دانستند.
مرحوم آیتالله ریشهری اولین وزیر اطلاعات بودند، البته وزارت اطلاعات از ابتدای انقلاب فعالیت نداشت بلکه سال ۶۳ و حدود ۶ سال پس از انقلاب وزارت اطلاعات تشکیل شد. دستگاههای اطلاعاتی که قبل از وزارت اطلاعات فعالیت داشتند؛ یکی اطلاعات سپاه بود که بیشتر اطلاعات امنیتی بود و دیگری کمیته و شهربانی که بیشتر اطلاعات اجتماعی را داشتند، اطلاعات دادستانی هم برای گروهها بود و اطلاعات نخستوزیری نیز بیشتر مسائل جاسوسی و ضدجاسوسی را تعقیب میکردند و اطلاعات ارتش و نیروهای مسلح هم بود که بخش عمده مربوط به نیروهای مسلح بودند.
بنابراین دستگاههای متعدد اطلاعاتی داشتیم که در سالهای اول انقلاب فعالیت و تلاش زیادی میکردند چراکه در آن دوره فشار ضد امنیتی علیه نظام و مردم خیلی شدید بود و ما بحرانیترین دورههای امنیتی را در سالهای اولیه انقلاب داشتیم تا اینکه جنگ شروع شد و بر مشکلات امنیتی هم افزوده شد. از این رو تبعاً فشار زیادی روی عوامل و نیروهای اطلاعاتی - امنیتی بود و همین مسئله ضرورت ایجاد یک دستگاه توانمند، متشکل و فراگیر اطلاعاتی - امنیتی احساس شد که عملاً به تشکیل وزارت اطلاعات نیاز است و به همین دلیل در سال ۱۳۶۳ این اتفاق افتاد.
من در شروع وزارت اطلاعات حضور نداشتم و دادستان انقلاب اسلامی در استان خراسان بودم، در سال ۱۳۶۶ یعنی ۳ سال پس از تشکیل وزارت اطلاعات به وزارت پیوستم و مسئولیت معاونت ضد جاسوسی وزارت را به عهده گرفتم و دو سال با جناب مرحوم آیتالله ریشهری در وزارت اطلاعات همکاری داشتم و این همکاری تا پس از رحلت حضرت امام و ریاستجمهوری مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی که مرحوم ریشهری از وزارت رفتند و آقای فلاحیان به عنوان وزیر اطلاعات انتخاب شدند، ادامه داشت. البته من در فعالیت قضایی آشنایی قبلی با ایشان داشتم و در دادگاه انقلاب و در سمینارها، همایشها، رفتو آمدها و برخی پروندهها همدیگر را میدیدم و همکاری مختصری بین ما بود.
در زمان تحصیل چطور؟
خیر. ایشان مقدم بر ما بودند و به صورت سنتی و آزاد تحصیل کرده بودند و در ابتدای سالهای دهه ۵۰ هم در مدرسه کرمانیها درس آشنایی با قرآن و اصول و عقاید و مسائل کلامی را داشتند و با مدرسه حقانی که من آنجا تحصیل میکردم ارتباطی نداشتند. مرحوم آیتالله ریشهری از جهاتی یک برجستگیهای شاخصی داشت. فردی بسیار اخلاقی و متعبد بود و نسبت به رعایت مسائل شرعی مقید بود و با انضباط بالا این کار را انجام میداد، در گفتار و رفتار و هزینه کردن و مخارج و زندگی شخصی و اداری خود، نماز و دعاها، زیارت و روضه مقید و منضبط بود.
نکته بعدی این است که ایشان با قران بسیار مانوس و حافظ قرآن بود و همینطور با روایات، زمانی که ایشان از دوران جوانی و از اولین بازداشت خود میگوید مشخص میشود جلد اول کتاب بحار را در زندان مرور کرده و پس از آن شروع به مرور روایتهای ائمه به طور تفصیلی کرده که منجر به تألیف کتاب ارزشمند میزان الحکمه شد که جزو پرمراجعهترین و پرتکرارترین کتابهای فعلی در حوزه روایی است. از این رو ایشان در حوزه روایت و علوم مرتبط با حدیثشناسی و نقل حدیث، سند، روایتها و تخصصهای مرتبط متبحر و صاحب نظر شده بود.
مرحوم ریشهری تا اواخر عمر رویکرد علمی و روایی خود را ترک نکردند؟
بله و همین روحیه علمی ایشان، منجر به تاسیس دارالحدیث و دانشکده علوم حدیث و قرآن شد که الان جزو معتبرترین مراکز پژوهشی حدیثی ما است که در علوم قرآنی کار گسترده کرده است. ایشان از جوانی تا اواخر عمر خود بر این کار مداومت داشتند و این هم ویژگی انس با قرآن، روایت و کار تخصصی کردن است که تا لحظات آخر عمر خود ادامه دادند. نکته بعدی این است که ایشان فرد منظم و وقتشناسی بود. کارهای ایشان در زندگی شخصی و شغلی با برنامهریزی بود و انسانی خلیق، مودب، باوقار، با سکونت، با مناعت و دارای شخصیت فردی ممتازی بود.
ماجرای درس اخلاق ایشان در وزارت اطلاعات چه بود، خاطرهای از آن دوره دارید؟
به صورت منظم پنجشنبهها قبل از نماز ظهر همه مدیران جمع میشدند و یک برنامه نصیحت و آشنایی با روایات و قرآن بود که عمدتاً خود ایشان صحبت میکرد و برخی دوستان دیگر هم دعوت میشدند ولی تقید ایشان برای تشکیل این جلسات بود و همین مراقبت، ملازمت و پیوستگی در جلسات اخلاقی و تربیتی در فضای وزارت بین مدیران و کارکنان تاثیرات بسیار عمیق اخلاقی و معرفتی گذاشت.
ایشان در طول ۶ سال اول انقلاب به دلیل اینکه در دادگاه انقلاب ارتش بود روندهای مهم امنیتی و اطلاعاتی و قضائی را مدیریت کرده و از این جهت تبحر شخصی و آشنایی خوبی با مقولات امنیتی و اطلاعاتی داشتند که از این جهت در آن موقعیت خیلی ممتاز بود و ما کمتر افرادی داشتیم که با مسائل امنیتی به صورت عمیق آشنا شده باشند. نکته دیگر این بود که ایشان سعهصدر مدیریتی داشت و با طیفهای مختلف مدیریتی همکاری میکرد، در وزارت اطلاعات از چپ آن زمان یا اصلاحطلب امروزی تا راست آن زمان و اصولگرای امروزی حضور داشتند و برخی مواقع سرخطها و لیدرها و گرانندگان اصلی جریانات سیاسی تعامل منطقی با هم داشتند و آن هم بخاطر نوع روحیه آقای ریشهری و اخلاق و متانت ایشان بود که سعی میکرد گرایشات سیاسی آنجا بروز و ظهور پیدا نکند البته جنگ هم موثر بود که این فضا غلبه نداشت.
* جنگ پنهانی درون وزارت اطلاعات علیه ضدانقلاب و منافقین
در فضای جنگ و ضد انقلاب همه احساس میکردند خطر جدی است و باید همه تلاش کنند و زحمت بکشند تا نتیجه حاصل شود. از این جهت این هم یک سماحت و مدارایی بود که در مرحوم ریشهری وجود داشت و این سبب شده بود بسیاری از نیروهایی که توانائی داشتند و خلاق و تیزهوش بودند و از جسارت عملیاتی و اطلاعاتی نیز برخوردار بودند، جذب وزارت شدند و به همین دلیل هم دستاوردهای بسیار زیادی نصیب وزارت شد چراکه همه نیروهای توانمند، خوشفکر و با انگیزه و جوان بودند.
متاسفانه کشمکشهای سیاسی رایج فعلی و آزارهای روحی و نفاقها به این صورت نبود و عملاً یک فضای مطبوع و مناسبی برای کار بود درست مثل فضایی که در جبهه حاکم بود از سوی دیگر اغلب بچهها از جبهه و سپاه و نیروهای مسلح آمده بودند و درگیر مسائل جنگ هم بودند. بنابراین یک میدان جنگ پنهانی درون وزارت اطلاعات علیه ضدانقلاب، منافقین، گروههای مسلح بود بخصوص در رابطه با جنگ و بخش بزرگی از پشتیبانی اطلاعاتی جنگ را وزارت اطلاعات انجام میداد که باید پشت جبهه را مدیریت میکرد و جلوی جاسوسی و نفوذ ارتش عراق را میگرفت و کلی اطلاعات جمعآوری میکرد و در اختیار نیروهای مسلح قرار میداد و از این جهت واحدهای جنگ وزارت بسیار فعال و قوی بودند.
این زمان درگیری شهری با منافقین هم در جریان بود؟
جنگ شهری منافقین در دوران تشکیل وزارت اطلاعات افول کرده بود و منافقین بیشتر در سالهای ۶۰، ۶۱، ۶۲ فعال بودند اما از سال ۶۳ پراکنده شدند و به ندرت ترور داشتیم و دیگر هم به آن صورت درگیرهای مسلحانه خیابانی نداشتیم. ولی از وقتی این درگیریهای خیابانی کم شده بود، بیشتر درگیری با خانههای تیمی و ترور بود؛ به هرحال یک فضای کار خوبی ایجاد شده بود که ناشی از فضای جنگ و همچنین حضور حضرت امام و روحانیت و معنویت و قداستی بود که به واسطه حضرت امام وجود داشت و سایه آن را بر سر همه مجموعهها از جمله وزارت اطلاعات افتاده بود.
مجموع این شرایط وزارت را یک مجموعه توانمند، مورد اعتماد و پرتلاش و پرمحصول کرده بود که کاملاً مورد اعتماد امام بود و جزو مجموعههایی بود که حضرت امام بسیار به آن عنایت داشتند و در عین حال انتظارات زیادی نیز از وزارت داشتند و مشکلات جدی کشور را به وزارت ارجاع میدادند. به هرحال در ۵ سالی که آقای ریشهری از سال ۶۳ تا ۶۸ وزیر اطلاعات بود، دوران مهمی از لحاظ تاسیس و پرکاری بود که رهاوردهای بسیار زیادی داشتیم.
یکی از ارکان تثبیت نظام، دهه اول فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی مجموعه اطلاعاتی - امنیتی کشور بود که ۵ سال قبل از تاسیس وزارت اطلاعات در دستگاههای مختلف پراکنده بود لذا از سال ۵۸ تا ۶۸ را به دو قسمت تقسیم میکنیم که نیمه اول تشکیلات پراکنده اطلاعاتی - امنیتی است و ۵ سال دوم متمرکز در وزارت اطلاعات و دوران بسیار پرحادثه و پرمخاطرهای است که محصولات زیادی دارد.
رابطه حضرت امام و آقای ریشهری به چه شکلی بود؟
آقای ریشهری ایام جوانی از مریدان امام بودند و مدتی به عراق رفته بودند و در نجف انس زیادی با امام پیدا کرده بودند و نزدیکان و خود امام ایشان را به حسن خلق، تقوا، احتیاط و منزه بودن میشناختند. ایشان از ابتدای انقلاب به عنوان رئیس دادگاه انقلاب ارتش توسط امام منصوب شد و این خود پست قابل توجهی بود که نشان میدهد ایشان از ابتدا مورد اعتماد امام (ره) بود و پروندههای مهم به ایشان سپرده شده و نسبت به احکام ایشان تمکین و همراهی و پذیرش بود.
* اعتماد حضرت امام به مرحوم ریشهری
گاهی نسبت به برخی قضات تردید بود و تجدیدنظراتی صورت میگرفت ولی نسبت به آقای ریشهری این چنین نبود و اعتماد عمومی به خصوص از جانب حضرت امام به آن مرحوم وجود داشت حتی برخی خدمت امام گفته بودند آقای ریشهری که تا این میزان آدم محتاطی است و در مسائل شخصی وسواس داشت حکمهای قاطع و به تعبیر آنها تند و تیز میدهد که با احتیاط ایشان سازگار نیست اما امام فرمود ایشان همان آقای ریشهری محتاط است که این کارها را انجام میدهد یعنی از دقت وسواس و تقواست که اقتضا دارد آنجا که مسائل شخصی ایشان است احتیاط کامل کند، اما نسبت به مسائل عمومی تلاش کند حقوق ملت یا امنیت مردم به خطر نیفتد، نترسد، جا نزند و عقبنشینی نکند، این مسئله مهمی است که در مقابل دشمن بایستند، نترسند و حکم قاطع بدهند و وسط میدان باشند. احتیاط در مسائل اجتماعی یعنی شما با دقت از حقوق جامعه و حدود الهی دفاع کنید، آقای ریشهری از این جهت واقعاً فرد ارزشمند و شاخصی بود که در همان زمان حیات امام (ره) کاملاً مورد عنایت بود تا زمان رحلت حضرت امام و پس از انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به رهبری این اعتماد کاملاً به ایشان وجود داشت.
**دو جریانی که مرحوم ریشهری در تبعیت از امام خیلی قاطع با آنها برخورد کردند، جریان منافقین و منتظری بود. درباره رویکرد آنها به مرحوم ریشهری توضیح دهید و ریشه مشکلات آنها چه بود؟
مرحوم آقای ریشهری وظایف خود را به خوبی انجام میداد، منافقین با این کشور و این ملت جنگیدند و ترورهای هدفدار و کور انجام دادند. حتی وقیحتر از کارهایی که داعشیها میکنند را منافقین انجام دادند. آنها پیرمردهای مورد احترام مردم در شیراز، کرمانشاه و تبریز را به شهادت رساندند، یعنی امام جمعهای که سنی از آنها گذشته و به عبادت و مردمداری و خدمت مشغول بودند را با نارنجک ترور میکنند.
وقیحترین کاری که یک گروه میتواند علیه یک ملت انجام دهد را منافقین انجام دادند یعنی با دشمن این ملت که همه دنیا یعنی دوست و دشمن اذعان دارند که عنصر خبیث است یعنی رژیم بعث عراق ارتباط برقرار و به آنها کمک کردند و در جنگ بخش عمده اطلاعات موشکباران و زدن عقبه جبههای ما، لو دادن عملیات و تضعیف پشت جبهه و مردم، ستون پنجم دشمن شدن را انجام داده است.
* مرحوم ریشهری اجازه نداد منافقین کشور را درو کنند
بنابراین خباثتآمیزترین کارهایی که میتوان در یک جنگ علیه یک ملت انجام داد را منافقین انجام دادند، مرحوم ریشهری یا هر کسی که مسئول امنیت کشور بود باید چه میکرد؟ باید اینها را شناسایی کند، مبارزه کند، حذف کند و اگر این کار را نکرد و نکند باید مورد توبیخ و مواخذه قرار گیرد چون وظیفه خود را انجام نداده است و اجازه داده است، منافقین کشور را درو کنند. یعنی اگر منافقین در مرصاد و پس از مرصاد پیروز میشدند یقیناً صدها هزار نفر از مردم ما قتلعام میشدند، آنها از هرکسی که کوچکترین حضوری در جنگ و مسائل انقلابی داشت و حتی ظاهر متدین داشت نمیگذشتند و حتماً او را میزدند و بسیار گستاخانه و وحشیانه این کار را کردند.
* بخش بزرگی از خسارت جنگ بر عهده منافقین است / هنوز با منافقین تسویه حساب نکردیم
ما متاسفانه بخشی از جنایتهای منافقین و خسارتی که به ما وارد کردند را به حساب نمیآوریم و تنها شهدای ترور را به حساب میآوریم در حالیکه منافقین بخش بزرگی از خسارت جنگ را برعهده دارند. یعنی بسیاری از نیروهایی که شهید یا مجروح شدند و شهرها تخریب شده به خاطر همکاری منافقین بوده است.
* منافقین به دنبال تسویه خونی شدید بودند
ما تسویه لازم را با منافقین کردیم؟
خیر چون مورد حمایت دشمن بودند و هستند. ما هنوز در حال مبارزه با آنها هستیم و به حساب آنها نرسیدیم؛ منافقین خیلی در کشور جنایت کردهاند. تازه شاکی هم شدهاند که چرا در میدان جنگ این کار را کردید در حالی که نیروهای ما را درو و مردم ما را قتلعام کردند و اگر میتوانستند تسویه خونی شدیدی انجام میدادند؛ آنها هنوز به مجازات خود نرسیدند و حقوق ملت ما نیز هنوز استیفا نشده است.
درباره عملیات رسانهای دفتر منتظری در سال ۹۵ تحلیل شما چه بود؟
آن قضیه هم مربوط به داستان مرصاد و پس از آن است، به هر حال اگر منافقین با آقای ریشهری دشمن هستند و علیه ایشان در روزهای اخیر در فضای مجازی تبلیغات میکنند مشخص است برای چیست. ایشان وظیفه خود را علیه منافقین به صورت جدی انجام داد و کوتاه نیامد و نترسید.
باید با منافقی که رودررو با شما میجنگد با غلظت مبارزه کنید
به تعبیر قرآن باید با منافقی که رودررو با شما میجنگد مجاهده و با غلظت و جدیت با آنها مبارزه کنید، این طبیعی است. مثل قضیه داعش است که اگر بگوئیم چرا با داعش جنگدید و آنها را کشتید عجیب است؟ برای داعشی دلسوزی کنیم که کشته شدند؟ باید اجازه میدادیم مردم منطقه را درو کنند و بعد به ایران برسند و بعد افسوس بخوریم که کاری از دست ما برنمیآید؟ لذا وظیفه داریم قبل از آنکه آنها مردم ما را قتلعام و کشور را از بین ببرند، جلوگیری کنیم. طبیعی است این میزان سروصدا و جار و جنجال و بازی و اطوار طبیعی است اما این دست و پا زدنهای بیحاصل است و انسان از این مدافعین حقوق بشر و قوانین بینالمللی تعجب میکند، چطور آن زمانی که این افراد، آدم میکشتند و به صدام کمک میکردند کسی اعتراض نمیکرد؟ و صدایی بلند نمیشد؟
بله این بحث کاملاً دقیق و بجاست اما شاید سوالی که پیش بیایید این باشد که چرا بعد از عملیات مرصاد و در ادامه اتفاقات سال ۶۷ این روشنگری درباره منافقین انجام نشد که نتوانند مظلومنمایی کنند و به تعبیر شما به جار و جنجال روی بیاورند؟
ما هر توضیحی و پاسخی بدهیم آنها که قرار نیست بپذیرند و دیگر دشمنان ما هم همینطور البته برای آگاهیبخشی به نسل جوان و دیگر ملت این موضوعی است که باید توسط نهادهایی که عهدهدار این بخشها هستند با ملاحظات میدانی توضیح دهند. یک زمانی که مشغول جنگ با دشمن هستید و میخواهید اطلاعرسانی کنید و به نقدها جواب دهید با وقتی که دعوا فیصله یافته و گردوخاک خوابیده خیلی فرق دارد. آن زمان که داستان فیصله یافته راحتتر است و محققین بررسی میکنند و در فضای آرامی اطلاعرسانی صورت میگیرد.
اما امروز که هنوز درگیری ادامه دارد اگر بخواهیم زیاد توضیح دهیم و جزئیات را بگوئیم، آنها استفاده خود را میبرند و آن بخشی که به درد او میخورد میگیرد و بقیه را دور میریزد و جوسازی و جنگ روانی همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. ما هنوز با منافقین در میدان عملیاتی هستیم و آنها با ما میجنگند، منافقین بیشترین کمک جاسوسی را به اسرائیلیها، امریکاییها و انگلیسیها و برخی کشورهای دیگر که نمیخواهم اسم ببرم انجام میدهند. از این جهت درباره نیرویی که در حال عملیات علیه شماست و در فکر براندازی است، نمیتوان به سادگی صحبت کرد و توضیح داد. منافقین شعار براندازی میدهند و مثلاً در روابط بینالمللی و ارتباط با دیگر کشورها و یا برجام کشور تصمیم گرفته به نتیجهای برسد اما منافقین و سلطنتطلبها جزو گروههایی هستند که بیشترین تلاش و لابی را میکنند تا امکان تفاهم برقرار نشود چراکه فکر میکنند ممکن است منفعتی به ایران برسد یا خطری از ایران کم شود.
* توضیح ما برای زمانی است که منافقین از پای درآمده باشند
در حال حاضر موضوع منافقین چنین وضعیتی است، دشمنان از اینها مایوس نشده و باید مراقب بود لذا توضیح ما باید برای زمانی باشد که اینها از پا درآمده باشند و دشمنان هم از اینها مایوس باشند و غبار فتنه خوابیده باشد. منافقین آدمهای جنایتکاری هستند و کسی در این شک ندارد.
سال ۹۵ آن فایل صوتی با هدف تخریب آقای رئیسی منتشر شد؟
فایل جدید نبود و در صحبتهای آقای منتظری در سال ۶۷ در مطبوعات لبنان و کویت و بعد در خاطرات دهه ۷۰ منتشر شده است؛ نوار جلسه در راستای یک توطئه و ایجاد هیجان جدید در جامعه منتشر شد والا برای این نبود که موضوع جدید و خبر نویی باشد. همه این حرفها قبلاً منتشر شده بود و هیچ مطلب جدیدی نداشت.
* ادعای منتظری به قبل از مرصاد و محاکمه منافقین باز میگردد
اینطور مطرح است که کسانی که فاصله خودشان را از منافقین رسماً اعلام کردند و حتی اگر به دروغ هم گفتند با منافقین ارتباطی ندارند بخشیده میشدند، آیا آقای منتظری این مسائل را نمیدانست که چنین تفکری داشت؟
تاسف بزرگ ما همین است، موضوع آقای منتظری به قبل از مرصاد و محاکماتی که نسبت به برخی از عناصر منافقین پس از آن انجام شد برمیگردد، ایشان متاسفانه تحت تاثیر القائات و برخی از صحبتها بود. مثلاً مطرح شد اگر منافقین تند شدند چون برخوردهای بدی در زندان با آنها شده بود. و هنوز مرصاد اتفاق نیفتاده بود این حرفها در دفتر آقای منتظری و اطرافیان خود ایشان مطرح بود. پس معلوم است ذهنیتی از قبل پیدا کرده بودند.
* هیچ بد رفتاری با منافقینی که با خشونت ترور کرده و با صدام همکاری داشتند، نکردیم
اما این سؤال هست که ما چه بد رفتاری با منافقینی که با خشونت تمام ترور میکردند و با رژیم صدام همکاری میکردند داشتیم؟ سال ۵۹ منافقین حرکات تند خود را علیه شهید بهشتی شروع کردند، سال ۶۰ که جنگ مسلحانه راه انداختند چه دستگیری از منافقین بود؟ در زندان از اینها نبودند که با آنها بدرفتاری کنیم؛ آنها در زمان اوج جنگ یعنی زمانی که بیشترین سرزمین ما مثل خرمشهر و آبادان در اشغال عراق بود تا نزدیکی شوش آمده بودند، بستان و هویزه به تصرف بعثیها درآمده بود و مهران و قصر شیرین سقوط کرده بود و خیلی ارتفاعات ما در اختیار عراقیها بود. جنگ مسلحانه را علیه مردم کشورمان شروع کردند، این اوج جنگ بود و اینها در تاریخ مهم است و اینها را کسی بازگو نمیکند که چه زمانی منافقین با ما جنگیدند. مسئله به این سادگی نبوده که بگوییم دو جوان تحریک شدند و از روی خامی بمب گذاشتند و ترور کردند، بعد بگویید چرا اعدام کردید این چه کاری بود چرا تندروی کردید.
ما در جنگی که به کشورمان تحمیل شده بود و در بدترین شکل بخشی از سرزمینمان اشغال شده بود، مردم کشته و مجروح شده بودند و شهرها خراب، آیا کار منافقین قابل توجیه است که به مردم کشور خود خیانت کنند؟ کدام ملت رضایت میدهد گروهی که مدعی است حتی اگر حقش ضایع شده علیه ملت خود قیام کند تا از داخل هم اوضاع را به نفع دشمن کند؟ این سؤال اصلی است. من فکر میکنم آقای منتظری و هر کس دیگری در داخل و خارج باید به این سؤال پاسخ دهد چطور میتوان عملکرد منافقین علیه ملت ما که اقدام به جنگ مسلحانه کردند را توجیه کرد؟ مگر قبل از آغاز ترورها و جنگ شهری کسی از آنها دستگیر شده بود که با آنها بدرفتاری شده باشد؟ پس قبل از این حرفها منافقین عملیات را شروع کرده بودند. وقتی ترور میکنید و جنگ مسلحانه میکنید و آتش میزنید و ترور کور میکنید مشخص است هر کسی دستگیر شود اعدام میشود. وقتی دستگیر میشود شما حکم را جاری میکنید. این روند ادامه داشت تا کمکهایی که منافقین به صدام میکردند. فکر کنید نیروی مخالف یک کشور در زمان جنگ در اردوگاه دشمن حضور یابد، چه تعریفی از این نیرو دارید؟
* حتی بنیصدر حاضر نشد با منافقین ادامه همکاری دهد
حتی بنیصدر که چندی پیش فوت کرد در خاطراتش نوشته که وقتی منافقین خواستند با طارق العزیز ملاقات کنند من به مسعود رجوی گفتم خطرناک است، میدانید با چه کسی میخواهید ملاقات کنید؟ بنیصدر حاضر نشد با اینها ادامه همکاری دهد یعنی این میزان وقیح و مشمئزکننده بود که حتی کسی که مخالف بود این چنین در خاطرات خود مینویسد. این حقیقت منافقین است. منافقین بعد از همراهی و همکاری با صدام علیه مردم ایران در جریان انتفاضه عراق کلی از شیعیان این کشور را کشتند و خباثتهای زیادی انجام دادند، چرا باید به چنین افرادی انسان ترحم کند؟
تاسف ما این است که آقای منتظری در مقابل این مسائل که همان زمان هم مطرح بود هیچ جواب موجه و مطلب قابل دفاعی نداشتند. برای چه باید بگویم منافقین عدهای جوان منحرف هستند؟ جوان منحرف تا زمانی که دست به شمشیر و تیروکمان نبرده منحرف است و تحمل میکنیم، صبر و بردباری پیشه میکنیم و در نهایت قهر میکنیم. وقتی دست به تیروکمان برد وقتی فکر تبدیل به جریان خشن علیه شما شد باز هم میگویید فکر است؟ من نمیدانم آقای منتظری امروز بود به داعش چه میگفت؟ میگفت داعش یک فکر است؟ داعشیها بسیار متعصبتر از منافقین بودند و هستند، از نظر تقید دینی میگویم. چند سال پیش قرار بود تروری در شیراز در روز قدس انجام بشود و من سخنران روز قدس بودم. عامل ترور را که خواسته بودند، دستگیر کنند خود را کشته بود. من یادداشتهای او را دیدم که اروپایی هم بود. در افغانستان آموزش دیده بود و برای عملیات انتحاری به شیراز آمده بود. فکر میکنم سال ۹۴-۹۳ بود. یادداشتهای این جوان را دیدم که آنقدر از جهاد و شهادت و مدارج الهی گفته بود که تعجب میکردید. این کسی که چند روز قبل چند روحانی را در حرم امام رضا شهید کرد کلیپی در این زمینه منتشر کرده که من به دیدار خدا میروم و به درجه قرب الهی میرسم. اینها متعصب هستند، باشند اگر فقط در حد فکر است ولی وقتی دست به اسلحه میبرد فکر نیست و این میدان جنگ است و باید با آن جنگید. اگر یک لحظه تردید کنید شما را میزند. یک لحظه تامل کنید اوست که قبل از شما ماشه را میچکاند. شما نباید اجازه دهید ماشه را بچکاند. ما اجازه بدهیم ماشه را بچکاند و بعد بگوئیم مظلوم هستیم تا در تاریخ تقدیر شویم؟ این غلط است.
* به زندانیان منافق ارفاق شد اما به شبکه عملیات برانداز پیوستند
آن زمان کسانی که در زندان بودند حکم داشتند و به آنها به شرطی که رفتار مناسب داشته باشند ارفاق شده بود. اما همان آدمها نه تنها اصلاح نشدند بلکه در شبکه عملیات براندازی حضور فعال داشتند یعنی نه برگشته و نه تمکین کرده است.
در خصوص مواجه مرحوم ریشهری با آقای منتظری خاطرهای دارید؟
روابط خیلی خوب نبود. سال آخر کشمکشها یعنی در سال ۱۳۶۷ ایشان دیداری نداشت؛ این موضوعاتی که در رابطه با منافقین وجود دارد، چه خود منافقین و چه در اطراف آن و چه مسائلی که به آقای منتظری مربوط میشود واقعاً جزو مسائل عبرتآموز تاریخ ماست که چگونه انسان در تحلیل وضعیت و شناخت موضوع از برخی علائم آشکار و خیلی بین فروگذار و غافل میشود و این حساسیت امام به جا بود و این احساس خطر را کرد که چگونه کشور را در اختیار فردی یا افرادی یا نگاه و تفکری بگذاریم که این میزان ساده، حوادث را تفسیر کند و تحت تاثیر برخی از این شعارها و حرفها باشد.
* آقای ریشهری به دلیل تفاوت سیاسی پیشنهاد وزارت مرحوم هاشمی را نپذیرفت
چرا آقای ریشهری پیشنهاد آقای هاشمی در خصوص وزارت اطلاعات را قبول نکردند؟
اینکه قبول نکردند درست است و شنیدم پیشنهاد شده و نپذیرفته است و اینکه دلیل دقیقاً چیست واقعیت این است برای من کامل روشن نیست دلیل چیست. گفته شده آقای ریشهری تمایل به نیروهای آن زمان چپ داشت نه اینطور نیست بلکه ارتباط داشت و رفتوآمد به وزارت بود. مرحوم هاشمی هم به عنوان لیدر و جریان راست شناخته میشد و برخی مواضع و کارهای آقای هاشمی با نوع نگاه و احتیاطی که آقای ریشهری داشت سازگاری نداشت. مشرب کاری این دو متفاوت بود. آقای ریشهری خیلی اهل احتیاط بود و مراقبتهای ویژه داشت و آقای هاشمی در رفتار مدیریتی و حتی رفتار شخصی این سختگیریها را اعتقاد نداشت و انجام نمیداد. این هم یک موضوعی بود که اختلاف این دو بود و عدم تمایل به همکاری داشتند البته آقای ریشهری در دورههای بعد نسبت به آقای هاشمی نظر مثبت پیدا کرده بود.
بعد از سال ۸۴ منظور است؟
خیر. این چیزهایی که من میگویم برای دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی و بعد از آن است و ربطی به مباحث ۸۴ ندارد چون شاید یکی از دلایل این بود برخوردهای تندی که نیروهای چپ و دوم خردادی علیه آقای هاشمی داشتند و آقای ریشهری میدانست اینها خلاف واقع است سبب شد جنبه حمایتی از آقای هاشمی پیدا کرده بود.
برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶ وضعیت چطور بود؟ نظر خاصی داشتند که سیستم از کاندیدا حمایت کند یا خیر؟
آقای ریشهری بر اساس تحلیل سیاسی که گروههای چپ و راست خیلی بین مردم مقبولیت و وجاهت ندارند و تیم آقای هاشمی به عنوان راست مدرن در آن زمان شناخته شده بود و با نیروهای چپ یکی شده بودند و تبدیل به کارگزاران شدند و در اواخر آن دوره فشارهای اقتصادی بود، چندان مقبولیت ندارند و نیروهای راست سنتی با جوانان فاصله گرفتند و هیچکدام از این دو طیف مقبولیت سیاسی در جامعه ندارند و تبعاً نیروی سومی باید وارد صحنه شود. ایشان از باب اینکه نیروی سومی خواهد شد و میتواند وارد صحنه شود و اعتماد عمومی را کسب کند وارد صحنه شد. اتفاقاً من هم یک جلسه رفتم و گفتم تحلیل شما اشتباه است و برآوردی که میکنید غلط است و هنوز جامعه ما و فضای سیاسی، بین دو طیف تقسیم میشود. قدری هم با هم شوخی کردیم ولی من هم گفتم عجله نمیکنیم و چند ماه صبر میکنیم و میبینیم چطور میشود.
* داستان حمید نوری یک شوی حقوق بشری است
درباره حمید نوری که اخیراً در سوئد به دلیل ادعای واهی منافقین محاکمه شده است، نکتهای دارید؟
دشمنان به کاهدون زدهاند و دادگاهی نمایشی تشکیل دادهاند که خود آنها میگویند ۱۰۰ میلیون یورو هزینه داشته و تاکنون دهها جلسه برگزار شده و جلسات زیادی هم مانده و صدها وکیل و شاهد و خبرنگار درگیر آن هستند. بنابراین مشخص میشود این دادگاه یک شوی تبلیغاتی برای اهرم فشار روی ایران و بازی سیاسی است. آن هم از سوی غربیهایی که خودشان در اوج رذالت هستند و کمتر نقطه روشنی در تاریخ سیاسی و انسانی غرب وجود دارد؛ مظاهر پیشرفت، تمدن، علم و نوآوری و رفاه روشن است، ولی هر زمانی که اینها به شرایط سخت درگیری و کشمکش در داخل کشور یا بیرون از کشور خود وارد شدند، بدترین رفتار را نشان دادند.
فرانسویها در اوج تمدن و بیانیه حقوق بشر، اعدامهایی که در پاریس صورت دادند وحشتناکترین اعدامها است و بعد در الجزایر بیش از یک و نیم میلیون نفر آدم کشتند که موزه مجسمههای آن هم مشهور است. تنها جایی که موزه مجسمه دارد فرانسه است که بخش زیادی مجسمههای مبارزین الجزایری در میان آنها است که البته در کشمکشهای چند سال پیش برخی از آنها را تحویل الجزایر دادند. خشونت فرانسویها را در بخشهای دیگر که حضور داشتند ببینید، انگلیسیها و جنایتهایشان در عراق، ایران، هند، مصر و دیگر نقاط را ببینید؛ جنگ جهانی اول و دوم را چه کسی راه انداخت؟ در جنگ جهانی اول چند میلیون آدم کشتند، دیگر چه حرفی از تمدن و انسانیت باید بزنند؟ جمهوری اسلامی که با نجابت عمل میکند نه جنگطلب بوده و نه اول درگیر شده است. متاسفانه نسل جدید ما سوابق اول انقلاب را نمیداند. اینکه چه بلایی سر ما میآمد و تحت فشار گروههای معارض و تجزیهطلب بودیم و شعارهای عجیب و غریب میدادند اما ما همواره تحمل کردیم تا جنگ شد، وقتی آنها پس از جنگ ادامه دادند آیا باید سکوت میکردیم؟ خیر قطعاً باید میجنگیدیم.
داستان نوری هم به نظر من یک داستان سخیف و یک شوی به ظاهر متمدنامه حقوق بشری است و آقای نوری در ارتباط گیری و شاهد آوردن و صحبت کردن هم مختار نیست، یک عده منافقین ریختهاند و وکیل میآورند. سؤال این است آنها اساساً از نظر حقوقی چه حقی دارند؟ چه جایگاه بینالمللی دارند؟ چرا شهروند ما را بازداشت کردید و محاکمه میکنید؟ در قانون اساسی آنها آمده است که حق داریم به مسائل دیگر کشورها هم رسیدگی کنیم که این خود عین قانون جنگل است.
منبع: ایرنا
نظر شما :