عباس ملکی: پیشنهادی برای پایان جنگ در ازای پرداخت خسارت به ایران داده نشد
مدیرکل دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه در دوره دفاع مقدس میگوید پیشنهادی مبنی بر پایان جنگ در ازای پرداخت خسارت به ایران داده نشد.
خبرنگار «جماران» در میزگرد بررسی کتاب «برگهایی از کارنامه دولت جنگ» از عباس ملکی پرسید «بحث پایان جنگ دو بار مطرح شده یکی سال ۶۱ و یکی هم بعد از قطعنامه ۵۹۸، نظر کارشناسی وزارت خارجه در سال ۶۱ که خرمشهر بازپس گرفته شد، درباره پایان جنگ چه بود؟ و دوم اینکه در ماجرای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ که در نهایت در سال ۶۷ صورت گرفت بعضیها این سؤال را مطرح میکنند که شاید در همان تابستان ۶۶ که این قطعنامه برای اولین بار تصویب شد ما میتوانستیم آن را بپذیریم و دیگر فاو و… را در نوروز ۶۷ از دست نمیدادیم و سال ۶۶ برگ برندههای بیشتری برای مذاکره با عراق داشتیم.»
عضو تیم مذاکرهکننده قطعنامه ۵۹۸ در پاسخ به این سؤال گفت: «بعد از بازپسگیری خرمشهر در سال ۶۱ برخی افراد در داخل و خارج گفتند عربستان سعودی گفته تمام خسارتهای ایران را میدهم بیاید صلح کند یا اینکه مطلب مذکور را از طرف سازمان کنفرانس اسلامی و… مطرح میکنند. ولی قاطعانه بگویم که وزارت امور خارجه در آن مقطع حتی یک خط، یک تلکس، یک نامه یا حتی هیچ سخن شفاهی از کسی نشنید که بعد از فتح خرمشهر به ایران پیشنهادی در این رابطه داده باشند. بدین معنا که خسارتهای ما را بدهند برای اینکه دست از جنگ بکشیم. در حالی که برعکس بود و همه فکر میکردند عراق میتواند پیروز شود. عربستان در آن مقطع حامی عراق بود و به زعم رهبر وقت عربستان، عراق میتوانست سر این مار را [استعاره از ایران] به سنگ بزند. کویت و امارات و سایر کشورهای منطقه نیز همین تلقی را داشتند. بنابراین در آن هنگام کسی در روابط بینالملل چنین پیشنهادی به ایران نداده بود.»
ملکی افزود: «در سال ۶۱ وقتی خرمشهر آزاد شد بخش وسیعی از اراضی ما همچنان در تصرف نیروهای عراق بود و حتی بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نیز همچنان بخشهایی از خاک ما در تصرف عراق بود و عقبنشینی عراق به پشت مرزهای تعیین شده یکی از شروط ایران بود که در چارچوب اجرای قطعنامه با نظارت نیروهای پاسدار صلح متشکل از نیروهای کانادایی و چند کشور دیگر نظیر بنگلادش انجام شد. در سال ۱۹۸۷ که قطعنامه ۵۹۸ تصویب شد ما هنوز به شورای امنیت سازمان ملل نزدیک نشده بودیم. یادمان باشد که قبل از جنگ ایران و عراق یک حادثه گروگانگیری در تهران رخ داد و سفارت آمریکا تسخیر شد و دیپلماتهایش به مدت ۴۴۴ روز در تهران اسیر ما بودند. در آن دوره، وقتی شورای امنیت قطعنامههای مختلفی صادر میکرد، ایران به هیچکدام حتی پاسخ نمیداد چه رسد به اینکه اجرایش کند. در دوره جنگ اما ما این مشکل را به تدریج حل کردیم و توانستیم گام به گام به شورای امنیت و دبیرکل سازمان ملل نزدیک شویم. خوب است یادی کنیم از آقای «خاویر پرز دکوئیار» که در این مسیر پیشقدم شد. به نحوی که خودش و دو تن از معاونینش با دیپلماتهای ایرانی به تدریج گفتوگو کردند و مسائل دیگری هم در منطقه از جمله لبنان بود که بالاخره ما را به این نتیجه رساند که ۵۹۸ را قبول کنیم.»
این دیپلمات پیشین در ادامه گفت: «وقتی که جریان کلی سیاسی بر این مبنا بود که جنگ جنگ تا رفع کامل فتنه و باید جنگ را ادامه داد، وزارت خارجه خودش نمیتوانست کاری مستقل انجام دهد زیرا این وزارتخانه بخشی از کلیت نظام است.»
او در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه «اگر به شما اختیار بیشتری میدادند چه راهکاری داشتید که قبل از سال ۶۷ جنگ را به پایان برسانید؟»، گفت: میشد این کار را کرد. یکی از این طرحها استفاده از ساختار سازمان ملل متحد بود. دیگر راه حل استفاده از کسانی بود که روی صدام نفوذ داشتند. مثلاً میشد صدام را از طریق آقای ژاک شیراک که اول شهردار پاریس بود و بعد هم نخستوزیر و بعدها رئیسجمهور فرانسه شد یا از طریق کمپانی داسو که عراق بدهیهای زیادی به آن به خاطر خرید هواپیماهای سوپراتاندارد و موشک و تسلیحات داشت، تحت فشار قرار داد. از طریق اتحاد جماهیر شوروی نیز میشد اقداماتی انجام داد زیرا ما بعدها کشف کردیم که این کشور نیز خیلی از کارهایی که صدام میکرد، راضی نبود. صدام حسین در جنگ چند دوزه بازی میکرد. مثلاً تانکها را از برزیل میگرفت. هواپیماهای چینی میگرفت و از فرانسه که بسیار زیاد خرید میکرد. از آلمان سلاح شیمیایی میگرفت و از آمریکاییها هلیکوپترهای کبری مسلح میگرفت. در حالی که یک عضو بلوک شرق بود و ادعا میکرد که تنها با مسکو کار میکند. البته از مسکو هم میگرفت به نحوی که پل هوایی مسکو و بغداد تا انتهای جنگ قطع نشد. ما طرحها و ابتکاراتی که به کار میبردیم بر این مبنا بود که از دوستان عراق کم کنیم و به حامیان خودمان بیفزاییم. امروز با آن دوره بسیار متفاوت است. در آن مقطع هر جای دنیا میرفتیم اولین پرسش این بود که چرا جنگ را تمام نمیکنید. یک فیلمی را به همراه چند حقوقدان فرانسوی ساختیم که نشان میداد این عراق بود که جنگ را شروع کرد. این کار راحتی نبود زیرا در همان دورهها ایران نیز حملاتی به برخی روستاهای عراقی داشت ولی جنگ به معنای اینکه همه نیروها را بیاوری و خاکی را اشغال کنی، عراق انجام داده بود. دنیا حوصله نداشت و نمیتوانستیم برایش توضیح دهیم که عراقیها در خیلی از بخشهای خاک ایران حضور دارند و دارند مردم را به سمت خودشان متمایل میکنند. اسرای زیادی در اختیار نیروهای عراقی بود. مردم زیادی از خوزستان، ایلام و کرمانشاه اسیر عراق شده بودند و ما از آمار آنها اطلاعی نداشتیم. دنیا در آن مقطع تنها حرفش این بود که شما جنگ را تمام کنید. اگر ایران در عین اینکه عراق داخل خاک ما بود هرگونه صلحی را میپذیرفت، محال بود که عراق از خاک کشورمان خارج شود. زیرا نقاطی که اشغال کرده بود، معمولی نبود بلکه سرشار از مخازن عظیم نفت و گاز بود و در مدارکشان موجود است که گفته بودند ما بزرگترین دارنده ذخایر نفت و گاز جهان خواهیم شد.»
نظر شما :