صورتجلسات شورای انقلاب-۴/ شیر و خورشید نماد ملی است یا پادشاهی؟
تاریخ ایرانی: ۴۰ سال پس از پایان کار شورای انقلاب یکی از سایتهای خارج از کشور، صورتجلسات این شورا از اسفند ۵۷ را منتشر کرد.
شورای انقلاب اساسیترین رکن قدرت سیاسی و اجرایی انقلابیون بود که روز ۲۲ دی ۱۳۵۷ به فرمان امام خمینی تشکیل و آخرین جلسه آن در ۲۶ تیر ۱۳۵۹ برگزار شد.
ریاست این شورا در ابتدا برعهده آیتالله مرتضی مطهری بود اما با شهادت وی ریاست شورای انقلاب به آیتالله طالقانی منتقل شد. پس از درگذشت آیتالله طالقانی، آیتالله بهشتی که تا این مقطع نیز عملاً ریاست شورا را در دست داشت، مسئولیت دبیری شورا را بر عهده گرفت و تا بهمنماه ۱۳۵۸، شورا را اداره کرد. در بهمنماه ۱۳۵۸ و برگزاری نخستین انتخابات ریاست جمهوری، بنیصدر رئیسجمهور شد و به خواست رهبران حزب جمهوری اسلامی از امام، وی همزمان ریاست شورای انقلاب را نیز عهدهدار گردید.
«تاریخ ایرانی» به تدریج بخشهایی از صورتجلسات شورای انقلاب و تصمیمگیریهای مهم آن را منتشر میکند. مروری داریم بر مهمترین مواضعی که اعضای شورای انقلاب در جلسات داشتهاند در خرداد ۵۸:
جلسه اعضای شورای انقلاب و دولت موقت با امام خمینی
۱) کیفیت رأی گرفتن در مورد قانون اساسی، ۲) لایحه زمین، ۳) ساعت، ۴) شوراهای شهر و روستا، ۵) عفو ارتش.
بهشتی: ساعت مسالهای نیست از نظر من.
امام خمینی: قانون اساسی چه شد [؟]
بازرگان: طرح آن آماده شده، دو هفته دیگر [منتشر میشود].
امام خمینی: خیلی مسامحه شده. طرح اول را بدهند من خودم [اعلام] رفراندوم میکنم.
هاشمی: همین مساله مطرح است.
امام خمینی: این قانون را بدهید یک هفته بحث شود.
هاشمی: روی آن بحث شود.
امام خمینی: [مساله بعدی] ارتش است، شما آن را نساختهاید و توطئه پیش میرود. رئیس ستاد ارتش کنار برود، اگر کسی نیست خود [من] رئیس میشوم. مملکت به نابودی میرود. نمیشود مسامحه کرد. کارها را انجام دهند، بالای سر بندرعباس طیارهها رفتوآمد میکنند، گفتهاند به ما کار نداشته باشید. شوراهای ستاد را کنار گذاشتهاند، افراد مصلح را کنار گذاردهاند، اشخاص دیگر را آوردهاند. مردم خون دادند، خمینی مشورت کند، همه شما را از بین ببرند.
هاشمی: اجازه بدهید یکی یکی بحث شود.
نحوه تصویب قانون اساسی آینده
بهشتی: یک جلسه روی کیفیت رأی گذاشتن [قانون اساسی] بحث شده؛ دو نظر به صورت روشن وجود دارد: یکی تصویب توسط مجلس مؤسسان، یکی [دیگر] رفراندوم. نظر سوم مبهم اینکه قبلاً در یک مجمع به صورت غیررسمی نظرخواهی شود، [مجمع شامل] کسانی [باشد] که میتوانند نماینده افکار و بخشهای کشور باشند و رأی اصلی با رفراندوم باشد. مجلس شور بیش از دو هفته نباشد. مجلس مؤسسان چهار ماه است [طول میکشد]، این مجلس دو هفته [ادامه دارد]. رأی نهایی به صورت رفراندوم باشد.
امام خمینی: اشخاص که نماینده عمومی هستند، همهشان هستند.
بهشتی: برادران اهل تسنن به آنها بها داده شود.
امام خمینی: میگویند مذهب جعفری نباشد.
بهشتی: دین رسمی اسلام و فقه رسمی جعفری است، مگر برای مناطق اهل تسنن که در احوال شخصیه تابع مقررات خود هستند.
هاشمی: نظر دیگر که آقای مفتیزاده گفته.
امام خمینی: مفتیزاده چه کاره است [؟] زودتر تمام کنید.
هاشمی: راهی که کمتر زحمت داشته باشد. آنجا قبول کرد مذهب رسمی شیعه است؛ در نقاطی که اکثریت اهل تسنن باشند، مذاهب [اهل] سنت، رسمی باشد.
امام خمینی: چند مذهب که نمیشود رسمی باشد، در پاکستان، در عربستان، در اندونزی.
طالقانی: مذهب رسمی نیست.
امام خمینی: اخیراً ضیاءالحق گفته مذهب تشیع را احترام میگذاریم.
هاشمی: در نقاطی که سُنّیها اکثریت دارند، دو مذهب باشد.
مهدوی کنی: قاضی چه کند [؟]
هاشمی: احوال شخصیّه خودشان باشد. نمیشود گذاشت همان قانون اساسی اولی باشد.
امام خمینی: توطئه میکنند.
مهدوی: اگر مجلس مؤسسان باشد، مسائل حل است.
امام خمینی: اصل مجلس مؤسسان تا شش ماه و یک سال درست نمیشود.
یدالله سحابی: مجلس مؤسسان نمیخواهیم؟
بازرگان: تا حال صحبت مجلس مؤسسان میشد، روی فرمایشات و دستورات خود حضرتعالی بود. در فرمان بنده [برای نخستوزیری] جزء وظایف بعد از رفراندوم، تشکیل مجلس مؤسسان و بعد تصویب قانون جدید بود. پس از حمد و ثنا، دکتر سحابی وزیر مشاور شد برای امور انقلابی که در رأس آن قانون اساسی است. قانون مذکور نواقص فراوان داشت. مکرر روی دستوری که به بنده دادید، حضرتعالی گفتهاید، اخیراً به دانشجویان فرموده بودید تشکیل مجلس مؤسسان. دولت روی این زمینه به افکار عمومی و به اقلیتها وعده داده که هر نظر دارید بدهید، بررسی میشود. تا آنجا که شورایی طرح سؤال کند یا شورای انقلاب از طرح پیشنهادی که میآید حق از کسی ضایع نمیشود. آنچه مبنا و مبدأ امر به امام بوده، عمل شده، چه در خارج، چه در داخل و چه به عامه و اقلیتها، چه مسلمان و غیرمسلمان، این تعهد و قول را داده.
امام خمینی: […] باید رفراندوم باشد. مجلس مؤسسان به این زودی درست نمیشود. اشکالات پیدا میشود. بعضی حقوقدانان وارد میشوند، طرح میدهند [و] کارشکنی میکنند. همینها که خیانت به مملکت میکنند، وارد [آن مجلس] میشوند. قابل عمل نیست. سندیکای نویسندگان، مذهب را به هم میزنند. باید به آراء گذاشت و سالها طول میکشد. مذهب مطرح نیست. آنکه پیش برده، مذهب است. آن جبهه و آن نهضت و آنها میآیند جلو. آنکه پیش برده، آن نیروی مذهبیها بوده. نمیشود کاری کرد. مردم بیچاره فریاد کرد [و] با اسم مذهب پیش بردند، قانون اساسی را کنار بگذاریم.
یدالله سحابی: اگر نظر حضرتعالی بر تعویق امر است، این ممکن است رفع شود. اگر اصل است، تعویق سبب میشود نظرها بدهند. باید گرفته شود. چه کسی سوءاستفاده میکند [؟] خود حضرتعالی اظهار میکنید به چه کسانی رأی بدهید، اکثریت معلوم میشود، مورد بحث واقع میشود. هر قانونی [باید] متکی به رأی عمومی باشد.
امام خمینی: رأی عمومی بیواسطه باشد، چقدر حلاجی شود.
هاشمی: روی حلاجی شده فکر شود.
امام خمینی: حلاجی جز مسامحه چیزی نیست.
یدالله سحابی: برای تأمین نظر حضرتعالی است. اگر تمام مخالفتها شروع شود [چه کنیم؟]
امام خمینی: با ملت طرف هستیم. نویسندهها نیستند. به دست ملت است.
یدالله سحابی: دست خود ملت باشد، خود ملت کرده. حداکثر چهار ماه نیست.
قطبزاده: اینطور نیست، اگر نمایندگان فلان باشند، نمایندگان حق دارند رأی بدهند. ایشان خودشان بگویند رفراندوم.
یدالله سحابی: آقا خودشان گفتند.
امام خمینی: […] من مصالح مملکت را تابع رأی خود نمیکنم […]
یدالله سحابی: خلاف اسلام نروند.
امام خمینی: نه شما، نه ایشان، نه آنها که اینجا هستند.
بهشتی: ایشان میگویند اگر چیزی گفتم و اشتباه است، باید بگویم اشتباه است. استناد به اینکه گفتهاند نشود. بحث مصلحت بودن مطرح است. دو نظر است؛ یکی مجلس مؤسسان باشد، نمایندگان افراد روی تک تک مواد نظر و رأی بدهند. عنوان دیگر چون کار فنی است در جلسه خبرگان باشد، افراد از طریق خبرگان نظر بدهند. ما اول روی همین میگفتیم مجلس مؤسسان. در بررسیهای بعدی به این مطلب برخورد کردیم. اولاً با آشنایی با موانع نمیشود فهمید اکثریت که میآیند به مجلس خبرگان [آیا] صالح هستند یا نه [؟] ثالثاً در شرایط کنونی کنترل نبودن اوضاع، نبودن سیاست کامل و با وجود توطئهها آیا صلاح است یا نه [؟ به] این دو بُعد رسیدگی شود.
خامنهای: اگر با تشکیل [مجلس] مؤسسان، چهره جهانی را آرامش بدهیم، انجام نمیشود. کسانی که در صورت رفراندوم اعتراض میکنند، در صورت مجلس مؤسسان [اعتراضات] چند برابر میشود. در انتخابات، در ترکیب، [و] در همه موارد، مورد هجوم است و توطئه است.
بنیصدر: اشتباه را میگویید. اگر شخص معمولی بودید، صحیح است. [اما] در مقام رهبری، تزلزل در ارکان است.
امام خمینی: [تزلزل] نمیآورد. شما حرف نزنید. من میدانم. عموم ملت کار ندارد، روی اسلامیت رأی میدهد. نویسندگان و متفکرین که دخالت در این کار نداشتهاند. من طلبه هستم. […] من گفتم راه آن قانون اساسی است.
بنیصدر: …
امام خمینی: شماها حرف میزنید [در] اتاق سربسته.
بنیصدر: جلوگیری بشود [تا] چون و چرا نباشد.
امام خمینی: آخوند شما را نجات داده. اخلال میکنند مثل اول مشروطه، که اول آخوند درست کرد، بعد آخوند را کشتند.
بنیصدر: قانون اساسی را نمیشود گفت اشتباه است، عوض کنیم.
بهشتی: عدول از قانون اساسی مشکل است. باشد که قانون اساسی اتقان در آن شود.
امام خمینی: نشده.
بنیصدر: یک هفته درست میشود.
خمینی: یک هفته نمیشود.
قطبزاده: مساله برمیگردد در آنجا مسائل اساسی که مورد اختلاف است، اگر رأی اکثریت با شما باشد و بدهند، میگویند این بند قانون اساسی خلاف مصالح ملت بود. [اگر] عدهای که دستاندرکارند نتوانند قانون اساسی را تغییر بدهند، از مجلس مؤسسان چه توقع است [؟]
بهشتی: صبر کنید، یکی یکی بحث شود. نکته بنیصدر را به نتیجه برسانیم. نظر جنابعالی تأمین باشد.
بنیصدر: قانون اساسی ارکان حکومت است. باید کاملاً محکم باشد.
بهشتی: استحکام قانون اساسی ایجاب میکند در یک جلسه از کارشناسان و خبرگان مطرح شود، خواه انتخابی، خواه نه. الان دو، سه ماه است در محافل خبرگان مطرح است، پخته شده را به رأی میگذارند.
عزتالله سحابی: چون خودمان از اول وعده کردیم، در انتظار آن هستند. اگر مردم حرف نزنند، سخنگوها میگویند حالا که سوار شدید زیرش میزنید. این نیست که بگویند اشتباه شده و ادعا میکنند سر ما کلاه گذاشتید.
امام خمینی: دشمنان هر کار بکنید، حرف خود را میزنند.
عزتالله سحابی: منطقی و ساده (راهحل آن) مجلس. این قدرت را داریم، مجموعه دولت و رهبری که هر کس را کاندید کند، انتخاب شود. در مجلس ششصد نفر را با ترکیبی که خودمان مصلحت میدانیم، اما ترکیب را بین خودمان، حزب جمهوری اعلام کند، طالقانی اعلام کند، شما از بالا سر بگویید، در یک هفته انتخابات شود، تمام آن با ۹۵٪ آرا انتخاب شوند. قدرت بحمدالله داریم و این کار سبب میشود مجلس برگزیده داخلی، هم صاحبنظران و هم افراد مطمئن [در آن باشند].
امام خمینی: دو نفر صاحبنظر باشند، یک سال معطل میکنند.
یدالله سحابی: جلو میگیرند.
امام خمینی: نمیشود گفت حرف نزن.
سحابی: یک اشکال است [که] این قانون اساسی [با] ۱۶۰ اصل [را] یکجا به آرای عمومی بگذاریم.
قطبزاده: فرانسه [این کار را] کرده.
یزدی: نکرده. چرا از فرانسه پیروی نمیکند [؟]
امام اخمینی: چه مانع دارد [؟] کار خوب است.
قطبزاده: خود امریکا کرد.
طالقانی: یکی یکی بحث شود.
عزتالله سحابی: فرانسه که [این کار را] کرد، اصل تغییر جمهوری [را] به رفراندوم گذاشت و خود قانون اساسی را مجلس شورا و سنا بحث کردند. قانون اساسی فوراً تصویب میشود، کاندیداهای مورد علاقه اعلام شود. حزب جمهوری اعلام کند، احزاب دیگر هم تأیید کنند، آقای طالقانی در تهران، از بالا سر آقا بگویند.
امام خمینی: پیش نمیرود.
یدالله سحابی: آقای قطبزاده در محضر آقا حالت ناراحت به وجود نیاورند. در دنیا سابقه ندارد که قانون اساسی با یک رأی تصویب شود. تغییر رژیم میشود کرد. [اما] قانون اساسی را مجلس مؤسسان یا یک مجلس مشترک [باید تصویب کنند].
بهشتی: پرتغال هم جزو آن است، از نظر تصویب رفراندوم.
بازرگان: تز خود را مطرح میکنند.
یدالله سحابی: قانون اساسی بدون بحث و مباحثه نبوده.
امام خمینی: بحث شود.
خامنهای: در روزنامهها [بحث] بشود.
یدالله سحابی: خبرگان را شما تعیین میکنید. ما حق دیگران را ضایع کردهایم. خبره دیگری نیست، جز همه آنها که شما میشناسید. ۱۶۵ اصل دارد، [مربوط به] تمام شئون مملکت است، بحث روی آن شده. قانون اساسی است، خواهد ماند. تبعات قضیه، موضوع اصلی را از بین نبرد. آیا باید نماینده شود در شئون مملکت یا خبرگان نظر بدهد [؟] اگر حزب جمهوری شما، احیاناً ماها هم توانستیم خبرگان را تهیه کنیم، چه اقدام میتوانیم بکنیم [؟] نظرخواهی از تمام بشود. نگرانی دوم آقا [که] میگویند طول میکشد، اصول مجالس آئیننامه دارد. در ضمن فرستادن مجلس مؤسسان، آئیننامه اجرایی معین شده. با این تشنج و اوضاع، آیا تصور میشود که بگوییم حضرتعالی عدول کردهاید [؟] خدا میداند وضع مملکت متشنجتر خواهد شد. امیدهاست. ما قول دادیم. در خدمت هاشمی، بنیصدر و عزت [سحابی] تمام این پیشبینیها شده، محل رأیگیری معین شده.
بهشتی: زاید است.
یدالله سحابی: شما خبر داشتید، اطلاع دادم. الان کشف کردم نظر دیگری هست. صریحاً به مردم گفتم آنطور خواهد بود. ایمان داشته باشید، با حضور ذهن میگویم یک درصد به سهم خودم فکر نکردم از طریق رفراندوم است، وگرنه برمیگشتم.
امام خمینی: تالی فاسدش چیست [؟]
یدالله سحابی: تشنج عمومی.
امام خمینی: چهار تا نویسنده مینویسند، عموم مردم با من. نویسندهها مال شما. افکار عمومی با نویسندهها نیست. این استدلال بنیصدر، سکوت او نشانه رضای او است.
فروهر: اگر مسامحه در کارها به عرض رسیده [و] ضعف در تصمیمگیری، توطئهها وجود دارد. اگر کار غلط برای آینده بشود، درست نیست. با بررسی قانون اساسی، چند کلمه روی کاغذ آمدن و قطعی شدن، به این توطئهها پایان داده نمیشود. این تصور درست نیست. قانون اساسی هم باشد، استقرار در ظاهر است؛ قدرت به وجود نمیآورد. مسامحه، توطئه را جلوگیری نمیکند. اگر قانون اساسی باشد، بعضی توطئهها بلافاصله سرکوب میشود. ضعف مجریان، ضعف دولت. دولت قطعی، مجلس که باشد، برداشته نشود، به این دلیل فکر باید کرد. با نوشتن فوری قانون اساسی، این مسامحهها پایان پیدا میکند. یکی مساله پایه و اساس کار است. آنچه معرفی شده، ممکن است مردم با آن موافق نبودهاند، ولی فعلاً باید ادامه یابد. باید اشتباه رخ ندهد. اگر عملی اشتباه شد، این سعهصدر جنابعالی است که میگویید برمیگردم. آنچه گفته شده، اشتباه نبوده. سابقه نداشته قانون اساسی را یکدفعه رأی بگیرند، پیش از نظرخواهی از عموم. در مورد فرانسه، حکومت به رفراندوم گذاشته شد، مجلسین بحث کردند و قانون اساسی را تصویب کردند. در مورد پرتغال که نه جناب دکتر بهشتی یقین داشتند، نه آقای دکتر سحابی، از آن کشور پرسیده شود [که] بدون تدارک قبلی بوده [؟] به معنی اصولی ممکن است نگرانی به حق باشد. راه مختلف دارد. از حق شرعی استفاده کنید و تصویب کنید، این نگرانی رفع میشود و ایرادهای اهل تسنن با توجه به حقوق خود که در گذشته داشتهاند، زبانشان بسته است. در سایر اصول که مایل نیستند، از حق شرعی استفاده کنید. روش درست این است [که] همه حرفها را بزنند. انقلاب ایران قدرت دارد و همه حرفها را پاسخ میدهد. [اگر] ایراد بگیرند، مجلس آئیننامه دارد، سریع میگذرد و محدود نکنید کار را. در مجلس جلسهای تشکیل میشود برای تنقیح قانون اساسی. لزوم ندارد. حضرتعالی کسان معینی را حمایت کنید، اکثریت ملت با طیب خاطر رأی دادند و اکنون هم رأی میدهند. سستی نکنید؛ معین کنید تا فلان مدت انجام شود، کار بکند، انجام دهد. توطئه هست. بدون بهانه فردا توطئه است. اعتبار حضرتعالی به جای پشتوانه استقلال مملکت، راهحلهایی که بر این اعتبار خدشه برساند، عام بودن حضرتعالی را از بین میبرد [اگر] توجه نشود.
امام خمینی: شما خواهید دید که دو هفته و سه هفته، نه بیشتر، خواهد شد. برای انتخابات هم چقدر طول میکشد. در مجلس چه گرفتاری خواهد بود.
هاشمی: قبلاً بگویم فرض این است، تصمیم قبلاً گرفتهاند. در گذشته اکثریت نظرمان این نبود. بحث گذشته، اکثریت شورا نظرش این نبود مجلس مؤسسان باشد، عیبی که ما را ملزم به مجلس کند، غیر از طول زمان. شما که قبول کنید توی مجلس خودمان هستیم. زمینه دیگری بود، اگر تصمیم به رفراندوم گرفته شد، عصر اعلام میکنیم یک ماه دیگر رفراندوم انجام میشود. متن قانون اساسی [را] در ظرف یک هفته میدهیم به روزنامه. میزگرد باشد، آنها که بیشتر از ما حرف میزنند، شک دارند، حرف خود را میزنند. اگر حرف حسابی بود، در قانون میآید. هرچه حرف دارند [بزنند]. [به] ستاد اعلام میکنیم بدهند. در آن جلسه شما دو تا (مهندس بازرگان، دکتر سحابی) مثل الان با ما مواجه شدید. حتی مهندس سحابی میگفت میشود. میشود یک ماه وقت داد. برای مردم روز اول، رفراندوم مطرح بود. چه شورا مایل نبود. هر حرکت شما شخصی بوده.
بازرگان: از آقا پرسیدیم.
یدالله سحابی: اساس ایشان هستند.
هاشمی: اگر اساس ایشان هستند […]
شیبانی: از توطئه نترسیم. رسیدگی کنیم چه چیز صلاح است، آن را انجام دهیم. دیگران هرچه میخواهند بگویند. باید یک عده خبره بنشینند [و] نظر بدهند.
یزدی: تصمیم شما که به کرّات گفتهاید، بهترین تصمیم بوده. باید بگویم عدول از تصمیم اشتباه است. از نق و نوق و حرفهای نویسندگان، بحث است؛ اینها از موضع ضعف است، به استحکام و قدرت انقلاب ما به درستی اعتقاد پیدا نکردهاند. دو تا آدم غربزده یا منحرف قادر خواهد بود در مجلس مؤسسان خدشه بیاورد و از مسیر اصلی منحرف میشود. در مجلس مؤسسان با تمام خصوصیات که برادران گفتند، اگر تصویب شود، انقلاب به پیروزی نخواهد رسید. علامت ضعف است، [در] مجلس مؤسسان چند نفر شرکت کنند و شلوغ کنند. ما میخواهیم ترتیب اثر ندهیم. عدم تدوین قانون اساسی. اجرا کردن قانون اساسی کنونی بهتر است از قانون اساسی به این ترتیب.
بازرگان: [در خصوص] عرایض دوستان و بنده حساب این است، حس میکنم وضع مسئولیت در برابر آن وظیفه که به ما دادید، با همان ترتیب و مخصوصاً در برابر قانون اساسی [که] یک قطعه شعر نیست، ده نفر بیاید، ده نفر نیاید. این سرنوشت و اساس مملکت است. انقلاب برای یک سال و دو سال نیست. وقتی این قانون باید صدها سال باشد تا قیام امام زمان. ما هم آنچه در سراسر عمر در این مملکت کردهایم و هدف ما اسلام بوده، برای اسلام. دکتر سحابی و بنده و فروهر دلش برای اسلام شور میزند. دکتر شیبانی وقتی میگوید به حرفهای خارج اهمیت ندهید، مساله این است [که] انقلاب ما، دولت ما پرچمی هستند برای آینده و این انقلاب ما پرچمی خواهد بود برای اسلام آینده، ولو سیصد سال دیگر. نهضت ادامه دارد. حرف این است که میخواهند ببینند اسلام چه میگوید. باید چیزی [را] در نظر گرفت که دویست، سیصد سال دیگر ایراد نگیرند. عمیق باشد. آمدن و گفتن اینکه ۱۸۰ ماده را یکجا رأی میدهم، تحمیلی بر مردم است، ولو آنکه ملت رأی میدهد. حق مردم را ضایع کردید. مادامی که آراء و نظرات اثر نداشته باشد، مسخره کردن مردم است. همانطور که آقای طالقانی گفتند، درک اینکه ۱۶۰ یا ۱۸۰ ماده یکجا آره و یا نه گرفتن، قابل قبول نیست. گفتید اشتباه شده [و] برمیگردم، شخص جنابعالی فرق دارید با دیگری. میگویم اشتباه شد، پل ۴۰ در ۶۰ بود، اشتباه شد. تازه درست نیست. اینکه عهد و پیمان مملکتی و یا دنیایی بسته شده و حقوق مردم در بین است، نمیشود گفت اشتباه شده. اگر قبول داریم قانون اساسی مال مردم است و نسلهای آینده؛ اشتباه کردم برمیگردد، اعلام کردید، با اعلام حقوقدان و فرد معمولی فرق دارد. بیاید قانون اساسی بنویسیم و از طریق مجلس مؤسسان نظر خواهد داد. پیمان بوده، جنابعالی و با تصویب جنابعالی بارها با مردم تکرار کردم. برگشت از این پیمان اگر بکنم، حق دارند بگویند کلاه سر ما گذاشتید. توطئههایی در بین است. [به] گزارشها رسیدگی شود. آیا ما حرف رفراندوم برای قانون اساسی (که میگویم غلط است و عیب اساسی دارد) زدیم [؟] زحمت کشیده شده روی اصلاحات این کار. رفراندوم تشدید میکند توطئهها را. خیال نکنید اگر قانون اساسی تصویب شد، رئیسجمهور معین شد، مجلس درست شد که در مجلس همین ایرادها در آن هست. فکر نمیکنم، مملکت مجلس نمیخواهد، خودمان اقدام میکنیم. توطئههای سیاسی، اقتصادی ضد هم خواهد بود. بلکه در موقع رفراندوم هم بود. [برای] این توطئهها آن موقع جواب قاطع بود [که] مملکت اسلامی است. جمهوری اسلامی یا شاه، شق ثالث نداشت. در مورد حکومت اسلامی گفتیم متن آن بعد منتشر میشود و بین نمایندگان شما مطرح میشود. [اینکه گفته شود] جبهه ملی و نهضت آزادی توطئه است و ضد اسلام، [آیا] این تهمت نیست [؟]
امام خمینی: این را نگفتم. گفتم دخالت در این نهضت نداشته [اند]. شما را اگر ضد مذهب میدانستم که [به عنوان نخستوزیر] انتخاب نمیکردم.
بازرگان: من اشتباه شنیدم. چیزی که در مخیّله آنها نیست، توطئه علیه مذهب است.
امام خمینی: دکتر سنجابی را نمیگویم. دیگران توطئه دارند و نمیگذارند [کار] به آخر بیاید.
بازرگان: تصور حضرت آیتالله در این است [که] اگر مجلس مؤسسان باشد و مطرح شود، قانون اساسی غیر از طرح اولی باشد، حقوقدانان و افراد فقیه در بررسی آن تاخیر میکنند و دو سال طول میکشد. این مطلب موقعی مطرح شد که در شورای انقلاب به توافق نرسیدیم. ایراد نیست، طرح قانون مجلس مؤسسان مطرح نشده بود. در طرح تهیه شده، پیشبینی جلوگیری از مشکلات شده یا نه [؟] آقای موسوی در جلسه سهشنبه گفتند قانون تشکیل مجلس مؤسسان مطرح میشود. موضوع سیاست کلی دولت مطرح شد و آن مطرح نشد. نگرانی نیست و اگر باشد، با آن زمینه توجهش وجود دارد. بعد حق مردم است. عهدی شده و مصلحت و آبروی مملکت و اسلام علاوه بر آبروی رهبری درگیر است.
بهشتی: آئیننامه آقایان را خواندهام و نظر دادهام. در بررسی مساله، جهات اصلی بحث جدا شود. قانون اساسی چیزی نیست عادی [که] به رأی توده مردم بدون مطالعه کافی آنها گذاشته شود. آنچه به عنوان راهحل مطرح شده، این است [که] مجلسی از خبرگان که مردم میشناسند، ۲۰ یا ۳۰ نفر، اینها قانون اساسی را بعد از تمام زحمات آقایان، بنشینند، روی آن بحث کنند، تنقیح کنند و به مردم گفته شود که این قانون اساسی است که این افراد بررسی کردهاند، در معرض دید شما میگذارند، دو هفته هم هر صاحبنظر حرفش را بگوید، میگوییم یک هفته مجدداً مشاوره و صرف وقت کنند، عصارهکشی کنند.
بازرگان: طرح بدهید.
بهشتی: بعد میگوید این جلسه خبرگان، این قانون اساسی را تهیه کرده، به رفراندوم میگذاریم و رأی روی تمام است که رأی حساب شده، از نظر دنیا هم نگویید چیزی را سرهمبندی کرده و از خطر آفات طولانی پرهیز شده. یک هفته تعهد میشود همه کارها تعطیل. من روی قانون کار کردهام، عدهای را آقا تعیین کنند، دوستان معین کنند از کسانی که در مردم به عنوان صاحبنظر شناخته میشوند، چهار تا حقوقدان غربزده هم باشد. یک طرح مصوب اکثریت این جلسه به معرض دید مردم به فاصله یک هفته [گذاشته شود]. سه هفته بحث رادیو تلویزیونی، یک هفته بررسی و عصارهکشی [صورت گیرد]. اگر روش جالب بود، استفاده کنند، سر ۵ هفته رفراندوم باشد. آنچه گفتم، یکی از دوستان اهل مطالعه، وضع تصویب قانون اساسی را در صد سال اخیر تحقیق کرده، در دو جا قانون اساسی فقط به رفراندوم گذاشته شده. ممکن است مراحلی مقدماتی شبیه آن بوده، از او سند نگرفتم. عرض قبل، هیچ جای دنیا این کار را نکردهاند. رویه است، جمیع جوانب اتقان شده و بررسی شده، آن وقت دیگر چه باک.
قطبزاده: واقعیت است [که] قشری که زیاد حرف میزند و کنگره درست کرد، همان قشر شمال شهر تهران، یک نوع غربزده که منافع آنها به خطر افتاده [و] ربط به مجموع مردم ندارد. بسیاری از نظرات ما ناشی از این قشر است. میگویم طول نمیکشد، آئیننامه بگذاریم، سه ماه بیشتر نشود. مجلس خودش شخصیت حقوقی دارد. میتواند ادامه بدهد، آئیننامه مجلس را خودش درست میکند. اگر نه این کار بشود و مجلس باشد، همان آش و همان کاسه است. سیصد نفر آدم در مجلس مؤسسان، اگر این عده آدم داشتیم، میگذاشتیم استانداری [و] معاون وزارتخانهها؛ ولی نداریم. تمام انتصابات.
طالقانی: بیربط است.
قطبزاده: عهد و پیمان با مردم از طرف مردم بوده. خود ایشان میگویند مجلس مؤسسان تشکیل نشود. شرط قبولی مهندس، مجلس مؤسسان نبوده. بارها مجلس موسسان مطرح شده، ولی موضوع رفراندوم در جمهوری اسلامی طرح بود. بحث مجلس مؤسسان شد، بدان نتیجه رسیدیم، چون نمیتوانیم اظهار نظر صریح بکنیم. به همین دلیل مطلب دولت که باید جمهوری اسلامی که قانون آن از مجلس مؤسسان خواهد گذشت عرض شد، کردیم، قانون اساسی آن با آراء مردم تصویب میشود. روی این کار شده، قانون آن هم تعیین کرده. اصرار روی [حرف] آقا درست نیست. آخرین حرف، اگر نمیشود مؤسسان بشود، سه ماه دیگر قابل دوام با این وضع نیست. این ادامه عمر دولت فعلی و وضع فعلی را مجلس مؤسسان در چهار ماه و نیم آینده معین کند. مجلس مؤسسان، قانون اساسی را به سرعت رد شود، وضع حکومت تثبیت شود و اصلاحات اساسی انجام گردد.
یدالله سحابی: مطلب روشن شد. در جلسه گذشته ما در تهران و آقایان این بحث عمق پیدا نکند و تفوه اینکه شورا انقلاب و دولت مقابل هم هستند. اینطور نیست. طرح مطرح شد که به ذکر دولت نرسیده بود. بر عکس فرمایشات آقای قطبزاده، ما مجلس مؤسسان را آماده میکردیم و چنین تصور که با رفراندوم بشود حل کرد، نکردیم. هرگز، هرگز این مطلب تحت نظر خبرگان که شما معلوم میکنید، مورد تأیید مردم نیست. باید بحث کنند، جواب بگیرند، هر چند افراد انتخابی شما بسیار بادی نظر باشند. در آن وضع، نظر عمومی گرفته نشده. طریق نظرخواهی اگر وارد شود، متن اولیه جای خود [را دارد]. در روز ده نظر دریافت میکنیم، قدرت جمعآوری نیست. این گرفتاری راجع به معدودی نظرهاست. مقررات مجلس برای نظم آن است. ۱۶۵ موضوع متفاوت را بحث کنند. یک نفر مخالف بود، باید رأی منفی بدهد.
هاشمی: رأی منفی بدهد.
یدالله سحابی: میزگرد وافی به مقصود نیست. [درباره] قسمت اخیر فرمایش قطبزاده، به مردم اهانت نکنید، این مردم فعالیت کردند.
قطبزاده: چه اهانت [؟]
یدالله سحابی: مردم خیلی بینا هستند، برای تعیین مقدرات خود بینا هستند. مردم را باید هدایت کرد، باید فرصت داد.
فروهر: خبرویت و عدهای که اهل خبره میشوند، چه کسی آنها را انتخاب میکند [؟] مردم به حساب میآیند یا نه [؟] خودشان باید معین کنند، جز آن قسمت که حق الهی دارد، دیگر مساله خبره نیست. یا از طرف خود امام، یا دیگری. کسانی در مجلس مؤسسان مأمور میشوند، تازه همانها که در قانون اساسی قبل هم بود که اجرا نشد، حالا میگویند باشد که رعایت شود احکام شرع. نمایندگان مردم کمیسیونی برای تعیین قانون اساسی معین میکنند، تصمیمگیری نهایی با مردم است. تکرار کنم هیچ خطری با وجود رهبری عالی که اکنون هست، در مملکت ما را تهدید نمیکند، مگر آنکه این توطئهها شکل منطقی پیدا کند و به تدریج جایش را باز کند.
موسوی اردبیلی: این صحبتها که شد، اکثر آنها در جلسه شورا، هم در آخرین جلسه و هم سابق، مقدار زیادی بحث شده بود و تکرار شد. دو سه مساله هم در آنجا و هم اینجا از هم جدا هستند. آنکه آقا را نگران کرده و واقعیت است و در جلسه اخیر، بعضی رفقا را نگران کرده بود [این است که] سه ماه از این انقلاب گذشته. در عرض سه ماه امکانات نبوده، مشکلات بوده، کمکاری بوده، کار نداریم، فعلاً در موقعیتی هستیم که دو ماه پیش در موقعیت قویتر بودیم. بالاخره الان مشکلات زیاد به وجود آورده. ایشان وسیعتر [به مسائل مینگرد]، ما محدودتر. اگر بدین منوال پیش برود، دو ماه دیگر کار تمام است. اگر به فکر مردم باشیم، دو ماه دیگر مردم نباشند، هم در آن جلسه، هم در جلسات خصوصی گفته شد ایشان قوی هستند. نه منکر مشکلات هستیم، نه به آن صورت دلهره و ناراحتی را. آقای دکتر کمتر نسبت به آن حساس هستند. دو سه ماه اگر باشد و این وضع جلو برود، عملی نیست. اگر قرار باشد قانون اساسی درست نشود، اینطور [درست] نیست. دولت موقت است، مردم [آن را] به عنوان موقت میشناسند. شورا معرفی نشده. برنامه در ابهام است. این ابهامها هست [که] مردم را همه بهانه میدهد و هم در حالت دلهره نگه میدارد. نظر ما این است اگر قانون اساسی تصویب شود [و] نمایندگان مردم به مجلس بروند، آرامش پیدا میشود. مقدار زیادی بحث میکنند [که] شورا باشد یا نه؛ حرفی نیست. گفتن اینکه آن دموکراسیتر است، آزادیتر است، میدانم مشکلات اجتماعی را حل نمیکند. ارتش، اقتصاد، بیکاری، توطئهها وجود دارد. حالا نگویند دموکراسیتر. آقای دکتر بیشتر توجه دارند به این مطلب و قابل توجه است، ولی موفقیت کمتر از آن به دست میآید. اگر اطمینان دارید بدون اینکه صدمهپذیر باشد، این را در عرض یکی دو ماه انجام میشود [انجام دهید]، [اما] به نظر ما [محقق] نخواهد شد. اما طرحی که قابل توجه مهندس بود (مهندس قابل توجه بود) این طرح (قانون اساسی) آماده شود، هم آن جهت را که مردم به قدر کافی در مسیر قرار گرفتهاند و مقایسه بشود با قوانین اساسی دنیا و چاپ شود، بدهند به مردم.
امام خمینی: اگر برای جمع جهات باشد، برای هر استان خودش اختیار بدهد، یکی دو نفر برای مطالعه قانون اساسی معین کند، بیست یا سی نفر قانون اساسی را ببینند، بعد رأیگیری شود.
بهشتی: دو مرحله دارد، یکی پخته کردن، یکی رأی. این ۴۰ یا ۴۸ نفر از استانها به آنها گفته شود ۱۵ روز فرصت برای مطالعه دارند و از نظر پشتوانه عمومی به رفراندوم بگذارند.
امام خمینی: رأی این ۴۰ نفر متبع عمومی نه هر استان یک نفر یا دو نفر برای مطالعه بفرستد، مطالعه که کردند، اعلام کنند مطالعه کردیم و درست کردیم. یک مطلب مطالعه شده از طرف اشخاص منتخب خودشان، به رفراندوم گذاشته شود. همین قانون که مشغول تهیه آن هستید و بررسی کنند، به شماها اطلاع بدهند، در هر استان یکی یا
دو نفر [برای این مجلس انتخاب شوند].
موسوی اردبیلی: از استان بخواهد.
قطبزاده: چنین انتخابات، یک ماه دو ماه هم طول نمیکشد.
خامنهای: نظرم به مجلس مؤسسان بود، پس عرضی ندارم. مجلس مؤسسان جای بسیار خوبی است برای بزرگ کردن مخالفین.
فروهر: [مخالفین] به مجلس نمیآیند.
خامنهای: اگر در مجلس بیایند، اول حرف بیایند، دستهجمعی استعفا میکنند. ۲۵ نفر روشنفکر، نویسنده و جامعهشناس استعفا میکنند [و] مثل بمب در دنیا میترکه؛ مصطفی رحیمی، علیاصغر حاجسیدجوادی و… بزرگ کنیم باید برد مجلس مؤسسان. ولی اگر رفراندوم بیایند، یک رأی هستند. در مورد فرمایش آقا، این انتخابات به آسانی انجام نمیشود. در استانها دو نفر یا برحسب جمعیت، کسانی را خودمان انتخاب کنیم.
امام خمینی: مال ما نیست.
طالقانی: رفراندوم در جلسه پیش مطرح شد، مساله حالا که آقا فرمودند نگرانیهایی دارند درباره توطئهها. در مرحله اول آقا نگران اوضاع هستند، ما همه [نگران] هستیم، راه علاجش اینطور است [برای] رفراندوم و قانون اساسی تحریکات هست، بیشتر هم میشود. [در] این مسیر که همه میرویم، قاطعیت کم است، کار کم انجام میشود، وعدهها کم تحقق مییابد. دادگاه انقلاب دست به دست هم میدهد. آیا راه علاج به نظر آقا به رفراندوم گذاشتن قانون اساسی جلو توطئهها را میگیرد [؟] نه؛ رفراندوم جنجال تازه بین مردم ایجاد میکند، راه باز میشود برای قلمفرسایی. مساله دیگر [این است که] جمهوریت ما اسلامی است. بر طبق موازین اسلام باشد، غرب هر کار میکند، کار خوب دارد، آن را میگیریم. قرآن که میگوید اَمرُهُم شوری در تصمیمات اجرایی است، نه قانونگذاری؛ چه در قوانین اصولی که نص قرآن و فقه است، چه قوانین فرعی که اهل حل و عقد [آن را جعل میکنند]. قانون اساسی قانونی که است، باید به عهده اهل نظر و تفقه برسد. عامه مردم که نمیدانند چه هست و رأی بدهند، مسلّماً دنباله پیدا میکند. آقایان پذیرفتند با رفراندوم نمیشود تحکیم کرد. آقا نظر بدهند با موازین فقهی درست است یا نه [؟] رفراندوم معجزه نمیکند [و] تبعات زیاد دارد. مجلس مؤسسان چون محتوای آن را نمیدانیم، جالب نبود. باز جنجال و تحریکات [را به دنبال دارد]، ولی نفی نکردم. کار مشکل است. اصرار داشتیم برای تحکیم جمهوریت ما، مجلس شوراها نسبت به استانها و شهرستانها درست شود. از همین شوراها که مسلّم آدمهای پاکطینت میآیند، زمینه باشد برای مجلس مؤسسان استفاده شود. پیش از بحث مجلس مؤسسان و قانون اساسی، شوراها را جلو بیاندازند. اگر بشود خارج را نمیدانم، [اما] مجلس مؤسسان ایران یکی برای سلطنت رضاخان بود.
یدالله سحابی: سه تا پنج تا بود.
فروهر: مجلس اول، مؤسسان بود [که] قانون اساسی را نوشت.
امام خمینی: از همه طرحها نزدیکتر به ذهن، این طرح من است. اشکال اهل حل و عقد در این ۴۰ نفر هستند و یا اکثرش هستند.
طالقانی: با مجلس شورا باشد.
امام خمینی: مجلس برای بعد است.
یزدی: مجلس اول، مؤسسان باشد.
طالقانی: پیشنهاد آقا بسیار خوب است، شوراها هم تشکیل شود.
امام خمینی: شورا به آن ربطی ندارد.
طالقانی: از میان شورا، کسانی که اهلیت دارند، منتخب مجلس باشند.
قطبزاده: نظرشان این بود [که] از هر استانی، برحسب جمعیت، یکی دو نفر انتخاب شوند، نوعی مؤسسان [باشد] برای پخته کردن قانون اساسی.
بهشتی: طرح نهایی: یک عده کارشناس اهل خبره، طرح پخته شده قانون اساسی را مورد بررسی قرار بدهند. ولی این کارشناسان را از هر یک میلیون نفر، یک کارشناس معین کنند، حدود چهل نفر. استان پرجمعیت دو نفر، [و استان] کمجمعیت یک نفر [نماینده داشته باشد]، شورای کارشناسان حدود چهل نفر [که] در کمترین مدت، قانون اساسی را که از مراحل قبلی گذشته، مورد بررسی نهایی قرار بدهند و پیشنهاد مورد تأیید اکثریت این شورا در یک رفراندوم به رأی گذاشته و تصویب میشود.
یدالله سحابی: امشب بررسی کنیم، فردا بدهیم خدمت ایشان.
فروهر: آنچه آقای طالقانی میفرمایند، جدا از حرف آقا نیست.
بهشتی: بنیصدر نوشته است اساس توطئهها است، تثبیت قانون موجب تثبیت است، مثل اینکه توطئهها را از یاد بردهایم. عوامل توطئه: ۱) بنبست اقتصادی، بلاتکلیفی همه، وضع مالکیت و… ۲) بنبست سیاسی، ضعف اداری شدید، از جمله تعدد مراکز تصمیمگیری؛ ابعاد تصمیم باید قادر به کنترل قشون و قوای رسمی و غیررسمی باشد، ۳) مخالفت اجتماعی به علت بلاتکلیفی تشدید شده، ۴) مخالفت فکری و اتفاقاً تمام حرف این است. نویسندگان مینویسند، توطئه میکنند، کار ندارند [که] حال و آیندهاش چیست. باید فکری برای ایجاد نیروی قوی کرد، با حضور رهبری، در مقابل واقعیت بایستی توجه کنند.
امام خمینی: زودتر به تصویب مجلس شورا برسیم.
صباغیان: ۴۰ تا بشود ۸۰ نفر و رأی بدهد.
مهدوی کنی: پیشنهاد به نظر من هم اشکال مجلس مؤسسان را دارد و هم رفراندوم [را].
بهشتی: فرق است با انتخاب افراد صاحبنظر با نماینده ۱۰۰ هزار نفر (آقا رفتند، مختصری تنفس داده شد). طرح آقا را رسیدگی کنیم. در استانها کسانی نامزد میشوند. تا یک میلیون نفر، یک نفر برای مجلس مؤسسان [برگزیده میشود].
کتیرایی: چه مجلس مؤسسانی [؟]
فروهر: نه، مجلس مؤسسان است.
بهشتی: گروهی که برای تهیه نهایی طرح قانون اساسی، انتخابات سریع، حداکثر طی دو هفته طرح قانونی را تعیین کنند. ضمن آن مباحث آن در تلویزیون مطرح شود.
طالقانی: این طرح تهیه شده، چه شود [؟]
بهشتی: میدهیم به این عده، طرح نهایی قانون اساسی را تهیه میکنند، اول یا دهم تیرماه به رفراندوم میگذاریم. مزایا [ی آن این است که] طرح از خبرگان است، عده کمتر، خبره هستند [و] حرف ناوارد کمتر است، هم پخته است هم متین و هم به تصویب ملت رسیده.
شیبانی: پس از تصویب، آقا قبول بکنند، بعد به تصویب ملت برسد.
یزدی: نظامنامه میخواهد، تمام ارگان انتخابات را راه بیاندازیم. برای دو نفر، تعداد را سه نفر کنید، رفراندوم بعدی نباشد.
موسوی اردبیلی: آنکه ما را وادار به این کار میکند، دو ترس است: یکی تأخیر، یکی سروصدا.
بهشتی: یک ترس از خامی.
موسوی اردبیلی: افراد ناباب غیرجهتدار بیایند هم اسباب حرف [است].
بهشتی: ۳) اکثریت آنها از جهت سطح فکر پائین باشند.
موسوی اردبیلی: اگر قرار باشد بتوانیم مجلس مؤسسان را در مدت کوتاه انجام دهیم، یک هفته خودمان قانون را رسیدگی کنیم، دو هفته مجلس مؤسسان، نه دو ماه و در یک ماه بفرستیم. چون مملکت در حالتی است که احتیاج شدید به قانون اساسی دارد. با کار فوقالعاده تصویب کنند، ترجیح دارد و بهتر است.
طالقانی: الان چه مطرح است [؟] زمان و غیره باشد [برای] وقت دیگر.
بهشتی: ایشان در اصول بحث میکنند. مجلس مؤسسان اولی است. زمان زیاد نباشد.
صباغیان: سر آقا را دور دیدید. اساس کار اجرایی این طرح از نظر کلی، از شنبه شروع کنند، یک ماه چاپ اوراق و هیأت نظار، [سپس] قبول مردم. قانون اساسی را به افکار عمومی بگذاریم. سریعاً شورا انجام دهد. در زمان انتخابات، آن به مطبوعات برود، مردم مطالعه کرده باشند، پیشنهادات را بدهند.
خامنهای: نداشتن مجلس مؤسسان بهتر از مجلس مؤسسان باسمهای است. رفراندوم را حذف کنیم.
مهدوی کنی: من نظر خامنهای را تأیید میکنم.
بهشتی: مال آقا را میگویند باسمهای.
مهدوی: آئیننامه قصه حساب عدد چیزی است، تحمیلی به مردم. رفراندوم را حذف کنید، آئیننامه را به رفراندوم بگذارید. آئیننامه را کی باید تایید کند [؟]
بهشتی: شورای انقلاب.
مهدوی: پس قانون را تأیید کند.
عزتالله سحابی: طرح اساس نظر آقا، مجلس مؤسسان قلابی نیست. در کنار مجلس مؤسسان، شوراها مطرح است. اگر شوراها به نحوی راه بیافتند، آب روی آتشها میریزد. دوتا را یک کاسه کنیم، در هر استان، شورای استان را معین کنیم و این شورا دو نفر خبره را معین کند.
بهشتی: اگر کمیسیون بتواند تشخیص دهد، خوب است.
قطبزاده: یکی را گفت عزت [سحابی]. نکته دیگر به طور اصولی [این است که] قانون اساسی را خبرگان تصویب کنند، به تعداد کم باشند و رفراندوم نباشد. اگر رفراندوم روی ۱۸ یا ۱۵ میلیون [رأی] بیاید، اشکالاتی هست. اصولاً ما بگوییم قانون را اهل خبره بگذارند، انسان با معنی به آن ایراد نمیگیرد.
هاشمی: شوراها بیایند، نماینده را انتخاب کنند، شورای اداره استان است. در مورد اینکه اسم آن را مجلس مؤسسان بگذاریم، رویه بدی باقی میگذارد.
قطبزاده: اگر انتخابات اول نبود، از رفراندوم کنار نمیآمدم.
طالقانی: اصل مطلب با موازین شرعی نیست. اگر هم در تدوین شریک باشد، هم در تصویب رفراندوم، برای قانون با موازین شرعی درست نیست.
فروهر: سید حسن بقال و سید تقی رزاز و غیره نشستند، رأی دادند فلان افراد رأی برای قانون اساسی بدهند.
طالقانی: آنها رأی دادند، سرنوشت ما را تعیین کردند. قانون اساسی را به رفراندوم نگذارید.
یزدی: در هیچ جا نگفته مجلس مؤسسان سیصد نفر باشد.
بهشتی: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ترتیب زیر تدوین و به تصویب برسد: ۱) شورای کارشناسان منتخب مردم ایران، طرح را که برای قانون اساسی تهیه شده، لازم است دو هفته مورد بررسی قرار دهد. آنچه مورد موافقت این شورا باشد، برای تصویب به ملت عرضه میکنند. [۲)] هر استان یک کارشناس انتخاب میکند، اگر بیش از یک میلیون [نفر جمعیت داشته] باشد، برای هر میلیون [نفر] دو نفر [انتخاب میشوند]، ۳) این طرح به معرض افکار عمومی گذاشته میشود و در یک رفراندوم، به آراء عمومی گذاشته میشود. اگر اکثریت مردم به آن رأی مثبت دادند، اعتبار قانونی مییابد.
بنیصدر: تردید دارم که این کار صحیح باشد برای موفقیت کشور. بعداً این فرد، هر حرفی زده میشود حرف استان [شمرده میشود].
عزتالله سحابی: بدترین جا کردستان است، اکثریت این طرف است.
بنیصدر: در کردستان اگر دو نفر باشد [و] عزالدین انتخاب شد، چه کنیم [؟] دوم یک نفر در استان انتخاب شود، باید به همه مناطق برود و پاسخ بدهد.
عزتالله سحابی: شورای استان انتخاب شود، دو خبره میرود.
یدالله سحابی: آنچه آقا گفتند میشود از این طریق مردم را سوق داد، نظرشان تأمین میشود. هر استان دو نفر نسبت به جمعیت میشود. سعی کنیم نگرانیهای آنان رفع شود. بعید است حلشدنی باشد. من صریحاً گفتهام مجلس مؤسسان است، من باید تجدیدنظر در وضع خود بکنم. حالا مورد توجه آقایان نیست. احتمال داشته باشد، هم رفراندوم، هم قانون را نسبت به جمعیت باشد، انتخاب شوند مثلاً آقای عزالدین یا دیگران صلاحیت دارند.
بهشتی: نمایندگان سنا که از هر استان یک نفر بود.
یدالله سحابی: این مسئله را حل نمیکند، به مصلحت مملکت است [؟] آرامش ایجاد میکند یا نه [؟]
بهشتی: این نظر شخصی شما نیست. شما خودتان را تنها فرد مصلحتاندیش فکر میکنید و فقط شما فکر میکنید ما نظری نداریم.
یدالله سحابی: ما نظر خودمان را میگوییم.
فروهر: مساله کارشناس تعریف شود، شرایط معین شود. انتخابات عمومی نیست. حالتی که نمایندگان ملت ولو به تعداد محدود باشند، از بین میرود. با ذکر کارشناس صحیح نیست، نمایندگان ملت باشد.
بهشتی: نماینده اهل فن باشد.
فروهر: در مورد تعداد، ایراد بنیصدر اساسی بود. اگر یک میلیون نفر باشد، متفاوت میشود. در بعضی از استانها دچار اشکالات زیاد هستیم. [در] آذربایجان غربی (عزالدین حسینی) ممکن نیست به توافق برسند. در رژیم گذشته اگر ورهرام بود به زور سرنیزه عمل میکرد. حالا نمیتوان تحمیل کرد در آن استان و نظیر آن. امام گفتند دو تا، کمی گستردهتر.
بهشتی: مجلس کارشناسان باشد، این شورا معقول ۱۰ یا ۱۵ نه، ۲۵ نفر نه، ۳۰ نفر باشد.
بنیصدر: پس چرا از هر استان [؟] از حوزه علمیه پنج نفر، از حقوقدانان پنج نفر هم باشند.
بهشتی: میشود جلسه هفتاد نفری.
بازرگان: بحث روی دو چیز کاملاً مشخص و مباین بود. یکی رفراندوم بود، یکی جریان قبلی. یکی طرح جدید جنابعالی که قابل توجه است. از مجموع این صحبتها، آقا تصمیمگیری کردند راهحل بینابینی [که] جنبه عملی داشت، بیاید مطالعه کند، قانون اساسی پختهتر، بعد رفراندوم از طرف ملت، [و از سوی] اکثریت تأیید شود. این رأی قابل قبولتر بود. عرض من نادرست بودن نظر قبلی نیست. چند نکته، یکی طرح تهیه شده معلوم باشد، مدت دو هفته عملاً نمیشود، مثل مقاطعهکاریهای قبلی، حداقل یک ماه چگونگی مشخص شود. [در مورد] مساله کارشناس، نظر آقا کارشناس نبود، نظر جنابعالی است. شرایط کارشناس معلوم شود. مجلس نمایندگان باشد سمت مردم برای بررسی طرح پیشنهاد شده و تهیه طرح که به رفراندوم گذاشته خواهد شد. مثل خیلی حکمیتها، فرد مورد اعتماد ممکن است باشد، ولی وارد [به] آن مساله نباشد. اصرار به کارشناس بودن نباشد. مقیّد به سی نفر نباشیم. وزارت کشور میتواند استانها را منطقهبندی کند. با تصویب شورای انقلاب، بین ۳۰۰ تا ۷۰۰ هزار [نفر جمعیت، یک نماینده داشته باشند]. غصه نخوریم سُنّی یا بلوچ نماینده داشته باشد. در مجموع ۷۲ نفر مثلاً (۷۲ ملت) [نماینده این مجلس باشند]. آقا به صفت شرعی این حق را به شورا و دولت دادهاند، هر کس هر حرفی دارد بزند. بهتر است آقا آخر سر تأیید کنند و امروز عملاً ثابت کردند تعصب ندارند و دیکتاتور نیستند. باید تصریح بشود آری یا نه.
قطبزاده: روح مطلب، آقای مهندس با گفته شما مغایر نیست. [در مورد] قسمت کارشناس، صحبت شد جزء شرایط انتخابشوندگان باشد. در هر استان، یک آدم متخصص قابل اعتماد باشد. اگر تعداد زیاد مشکلات برمیگردد، طول زمان زیاد شود. اگر ۳۶ میلیون، تا یک و نیم میلیون [نفر جمعیت]، یک یا دو نماینده داشته باشند، ۴۰ تا ۴۵ نماینده تنها راهحل موجود است. رفراندوم بعدش یک مقبولیت میدهد به قضیه. نباید شرایط را چنان کرد که کسی انتخاب نشود. شرایط طوری باشد [که] فردی که میآید، چیزی سرش بشود. اگر تخصص مطرح شود، آنطور که بنیصدر میگوید نیست. این مشکل در مجلس هم هست. در این انتخاب مخصوص، چه خوب که باشد.
طالقانی: برای من مفهوم نشد. آقا اول گفتند رفراندوم، بعد مهندس، دکتر و بعضی [گفتند] مجلس مؤسسان؛ راه وسط تثبیت قانون اساسی، بالاخره رفراندوم. خودم شخصاً با رفراندوم مخالفم. پیشنهاد میکنم وقتی سرتاسر کشور، در نظر هر استان انتخاب میکنند، برای بررسی اختیار تام بدهیم. هم در قانون اساسی بررسی کند و هم مجلس مؤسسان.
بنیصدر: اگر بنا بر خبره است و انتخاب مردم، نسبت خبره را اهل خبره میشناسند. [از] قضات یک نفر، [از] کانون وکلا یک نفر، از دانشگاه [و] دانشکده حقوق یک نماینده [باشد].
بازرگان: دانشکده فنی نباشد [؟]
بهشتی: مبنای مطلب از دست نرود. دو نوع رأی، یکی رأی شورا، یکی رأی دولت هم باشد. اگر با این عده مسئولان کار هستند، میتواند باشد.
بازرگان: چون آقا رأی دادند، تمام کنیم.
یدالله سحابی: رأی شورا، رأی دولت نیست. دولت تکلیف دیگری دارد. شما آن را مصوب میدانید. دولت باید نظر بدهد.
بهشتی: از نظر اساسنامه، طرح مؤسسان از وظایف شوراست، نه دولت.
یدالله سحابی: چرا دولت این کار را کرده.
بهشتی: این پیشنهاد آقا را چه کسی نظر بدهد [؟]
بازرگان: مجتمع، با توجه به اینکه دولت هم هست، دولت توجه به این مطلب هم دارد.
طالقانی: شما از نظر اول خود برگشتید [؟]
یدالله سحابی: نه، برنگشتم.
خامنهای: این نظر را آقای خمینی گفتند. نحوه اجرا مطرح شد.
بهشتی: بند اول، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ترتیب مذکور در فوق تدوین میشود و به تصویب ملت میرسد. ۱) نمایندگان استانهای کشور که طبق اساسنامهای که به تصویب شورا میرسد… با سیزده رأی از بیست نفر تصویب شد. ۲) اینکه قانون اساسی در مجلس انتخابی نمایندگان تصویب شود… رد شد با هشت رأی.
صباغیان: تعداد روی میلیون، اشکال پیدا میشود. تعداد را معین کنید، وزارت کشور تقسیمبندی کند.
فروهر: تجدیدنظر در تقسیمات کشوری درست نیست و مشکل است.
بهشتی: هر استان، یک نفر. آنها که جمعیت بیشتر دارد…
بازرگان: برای اقلیتها نماینده باشد، انتخابات روی یک نفر برود. قطعهبندی شود، پانصد هزار نفر. اقلیتهای مسلمان هم مشخص شود.
عزتالله سحابی: [جمعیت] ۵۰۰ هزار تا یک و نیم میلیون، یک نفر [نماینده داشته باشد].
بازرگان: قطعهبندی بهتر است.
بهشتی: در خوزستان، یک نماینده عرب بیاید، عده کم باشد. برای هر استان، یک نفر و برای هر یک میلیون [نفر] اضافه، یک نفر.
مدت مجلس، مدت یک ماه تصویب شد.
بهشتی: حداکثر [یک ماه باشد].
[سهشنبه ۱ خرداد ۵۸]
وضعیت قلعه
مهدوی کنی: گزارشی راجع به قلعه و اعمال خلاف عفت و تجاوز به عنف زیاد است. افرادی را میگیرند، دادگستری یا قبول نمیکند، یا اینکه عمل مثبت که جلوگیری کند نمیکند. در آئیننامه دادگاه انقلاب بنویسیم. دو دختر از دبیرستان بیرون آمده، گم شده. زن شوهردار را بردهاند قلعه. ۷۰ یا ۸۰ نفر، میلیاردها تومان پول جمع کردهاند.
بنیصدر: با اعدام حل نمیشود.
بهشتی: [مجازات] تجاوز به عنف و خرید و فروش زنها و ربودن آنها و در اختیار گذاشتن برای فحشاء، اعدام است.
مهدوی کنی: مراکز قمار، آنچه در درههاست، در پارک ملت کارهایی انجام میشود.
[پنجشنبه ۳ خرداد ۵۸]
بررسی پیشنویس قانون اساسی
خامنهای: طبق تحقیقات محیط طباطبایی، شیر [و] خورشید چیز خوبی نیست و سابقه خوب ندارد.
پیمان: خورشید مظهر مهرپرستی و شیر مظهر قدرت [است].
قطبزاده: الله اکبر، شعار انقلاب. [نقش پرچم:] سه رنگ باشد، شیر و خورشید.
نفی شیر و خورشید تصویب شد.
یدالله سحابی: میخواهید به دنیا نشان دهید که با پیوندهای گذشته بریدهاید یا ما به گذشتهمان علاقهمند هستیم [؟] شیر و خورشید نشانه پیوند با گذشته است. ما پیوند خوب گذشته را طالب هستیم. حذف این موضوع در جهت منفی نشان میدهید با تمام چیز گذشته. شیر و خورشید وابستگی به دوران ساسانی و غیره هست. راجع به کلمه الله، پیشنهاد شد «خدا» بگذارند.
بهشتی: نظر حضرتعالی است، ما اعلام نمیدانیم. شیر و خورشید با رژیم پادشاهی هماهنگ بوده. علاوه بر آن تداعی روانی معاصر شیر و خورشید را وابسته به شاه میدانند. پرچم بیشیر و خورشید، ملی است و با شیر و خورشید.
یدالله سحابی: اطلاعات همهمان کافی نیست. تحقیق شود.
قرار شد تحقیق شود.
موسوی اردبیلی: کلمه الله باشد، خدا نباشد.
یدالله سحابی: همبستگی ملی مطرح است، [موجب] تجزیهطلبی آنهایی که جدای از اسلام هستند [میشود]. شیر و خورشید، تداعی همبستگی ملی است.
موسوی اردبیلی: اگر روی قشر رسمی اثر بد بگذارد، عوض شود.
بهشتی: در مناطقی که زبان محلی موجود است، آزاد است زبان خودشان.
یدالله سحابی: قانون اساسی است، انشاءالله برای همیشه است. معلوم نیست تلاش برای وحدت ملی از نظر خط و زبان یکی باشد. زبان رسمی است و خط رسمی است. چیزی نیاوریم که در آینده کلی عام به هم بخورد.
قطبزاده: در مورد مکاتبات، زبانهای مختلف وارد شود. پشت آن جنگهای عجیب و غریب پیدا شد.
بهشتی: در بلژیک خواستند زبان فرانسه را تحمیل کنند، مقاومت شد. در سوئیس که سه زبان ماند، اختلال ایجاد نشد.
قطبزاده: چهار زبان است و مکاتبه با چهار زبان، نه سه زبان، است.
پیمان: زبان رسمی ایران، فارسی است و مغایرتی با استفاده از زبان و فرهنگ بومی ندارد.
خامنهای: بگوییم زبان دولتی، فارسی است، نشان میدهد مساله مکاتبات است.
بنیصدر: چون خیلی حرص ترکی داشت، این را گفته.
یدالله سحابی: ترتیبی باشد که از وضع فعلی بدتر نباشد. پدر به فرزندش زبان فارسی است از ابتدا کلاس اول الفبای فارسی را میخوانند، ولی ترکی هم حرف میزنند.
موسوی اردبیلی: مسائلی که بحث میشود، فلسفی نیست، واقعیتهای خارجی است. کشور چندملیتی است.
خامنهای: چندزبانه.
بهشتی: زبان دولتی ایران، فارسی.
مهدوی کنی: زبان رسمی، فارسی است.
بهشتی: و میگویید تغییری حاصل نشده.
پیمان: زبان از جهت رسمی یکی باشد، زبانهای ملیتها باشد. دو سه جمله بحث شود.
شیبانی: این ماده باشد در شوراها بیاید.
یدالله سحابی: اگر میخواهید ایران با این وضع باشد، اینطور است، دیگر تفرقه اضافه نشود. در تفرقه زبان، وحدت ملی ایجاد میشود. دین چقدر در ارتباط ما دخالت دارد [؟] در قانون اساسی نباید آورد. آنقدر آزادی باید داد که خودبهخود بگروند.
بهشتی: جز در تاریخ اسلام و گسترش زبان عربی، تجربه موفق تاریخی نداریم.
یدالله سحابی: آینده میخواهیم برویم، زبان رسمی این است.
خامنهای: مطالب ایشان درست است، ولی آقای شریعتمداری هم روی زبان فارسی خط کشیده.
جلالی: آیا واقعاً مکاتبات اداری باشد یا نه [؟] مشکلاتی فعلی داریم، نباید منتقل کرد به آینده. خیانت به وحدت ملی است. مثل اینکه بگوییم نماز را به ترکی بخوانیم. در مواد حقوق ملت ایران، فرهنگ ملی را بگذاریم به اظهارنظر. میگذاریم، بعداً اگر ایراد شد، عوض کنیم.
بهشتی: واقعیت است زبان مشترک روابط را آسان میکند. در جاهایی از آذربایجان و کردستان، احساس غریبی میکند. اگر قرار است جمهوری اسلامی ایران آغاز جنبش اسلامی جهان باشد، آیا باز زبان فارسی باید باشد [؟]
بنیصدر: زبان عربی زبان مشترک است.
بهشتی: در عین اینکه میپذیریم زبان مشترک وسیله وحدت است در ایدئولوژی اسلامی آن را کنار گذاشتهایم.
جلالی: اگر بخواهید فرهنگ اسلامی را گسترش دهید، زبان مشترک باید باشد. آنها را در قوانین جزئی بیاورید.
پیمان: بحث زبان مشترک ایراد ندارد. اسلام، فرهنگ است و انتقال آن با زبان مشترک است. تحمیل بصورت برداشت شده، غلط است و لازم نیست به هر زبان حرف زده نشود.
بهشتی: زبان و خط مشترک مردم ایران، فارسی و متون و مکاتبات رسمی با این خط و زبان است.
جلالی: این ماده باشد، آن مطلب در مواد دیگر. با هشت رأی تصویب شد.
یدالله سحابی: این ذیل ماده.
بهشتی: زبان و خط مشترک مردم ایران، فارسی است.
موسوی اردبیلی: توضیح اگر این ذیل نیاید، همان ناراحتی را تولید میکند.
طالقانی: به آنها گفتهایم راجع به خودمختاری داخلی.
بهشتی: آنها قبول کردند [که] تدریس فارسی الزامی باشد.
میناچی: اگر رسمیت قید نشود، در دادگاهها، در دفاتر، ممکن است به زبان دیگر بنویسند.
باهنر: ذیل باشد.
یدالله سحابی: این منحصر نخواهد بود؛ در استانها آزادی دارند.
کتیرایی: فرم موجود را عوض نکنیم، اگر در آن مجلس مؤسسان کوچک عوض شد.
قطبزاده: مطلبی که جلالی گفت، زبان رسمی فارسی در مورد اقلیتها، حقوق آن گنجانده شود.
[سهشنبه ۸ خرداد ۵۸]
ادامه بررسی پیشنویس قانون اساسی
خامنهای: در برابر قانون مساوی هستند. اگر یکسان بود، یکسان اجرا میشود.
طالقانی: تساوی زن و مرد در برابر قانون ذکر شده.
بهشتی: سه مساله منصوص است که باید رعایت شود: یکی ارث است، یکی قضاء تا حدی منصوص است، مراجع صریح میگویند زن نمیتواند.
طالقانی: [در خصوص] قضاء [مربوط به] رأی نهایی است، ولی در بدایت میتوانند رأی بدهند.
بهشتی: یکی مساله شهادت است، یکی ولایت مرد در خانواده.
پیمان: باید تصمیم گرفته شود، رعایت میکنیم یا نه [؟]
بهشتی: فعلاً باشد.
قطبزاده: یک نفر را نمیشود از جایی بیرون کرد.
مهدوی کنی: [در خصوص] عقیده محترم است، مرتد را در فقه باید کشت. چه احترام به عقیده است [؟]
بهشتی: نظر مهدوی، نوع مرتد.
مهدوی کنی: مرتد را نمیشود کشت [؟]
پیمان: مرتد، عصیان علیه سیستم است.
میناچی: در هیچ قانون دنیا، عقیده نیست.
بنیصدر: عقیده باید باشد.
خامنهای: مصون از تعرض است، دلیل این نیست که حکومت حق دخالت ندارد.
بهشتی: [کلمه] محترم را برداریم.
مهدوی کنی: قانون اساسی باید کلیت باشد [و] تبصره نخورد.
[سهشنبه ۸ خرداد ۵۸]
بررسی پیشنویس قانون اساسی
بهشتی: گزارش قم. آقایان اصرار داشتند شیعه حتماً [در قانون اساسی] ذکر شود. بهترین نظر را آقای حاج آقا لطفالله صافی داد. آقای منتظری هم خیلی اصرار به [آوردن] شیعه داشت. دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری است و رسمیت سایر مذاهب اسلامی در مناطقی که اهل سنت [در آن] اکثریت دارند، محترم و قوانین محلی بر طبق آن خواهد بود و در احوال شخصیه، هر مسلمان در هرجا تابع مذهب خویش است. راجع به [اصل] مالکیت، آقای خمینی [معتقد بود این اصل] اگر با ذیل باشد، خیلی عیب ندارد. آقای شریعتمدار میگفت تفکر مارکسیستی است، اساس مالکیت کار است که شما میگویید با مارکسیستها دوتا است. آقای گلپایگانی گفت اصلاً نباشد، آقای صافی با ایشان بحث داشت اساس کار در گنج و لغطه چیست. حاج آقا لطفالله صافی خیلی نوشت…
موسوی اردبیلی: با صحبتهایی که شد، بهتر است این برداشته شود.
بنیصدر: قبول ندارم. اینها اسلام تجربهشده را میفهمند [و] جذب شدهاند در نظامی که طی قرون اجرا شده. اساس جدید است. فردا دولت درآمدهای نفت را بر چه اساسی سرمایهگذاری کند [؟] قدم به قدم گرفتاری است.
بهشتی: در بند اموال عمومی درآمد نفت. دادگاه گرفتن زندان توسط آن گروه پاسداران انجام شده، بقیه را شناسایی میکنند. آنچه مسلّم است زندان و اداره زندان در دست پاسداران انقلاب است (انتظامات). در مورد بازپرس آن عمل انجام شده، عدهای را میخواهند برگردانند. مصلحت نیست. گفتم نه. این است که این دوستان را دوست ندارم.
بنیصدر: انقلابی شده، مقداری برای بازرگان کوتاه بیاییم، مقداری برای آقای گلپایگانی.
عزتالله سحابی: از لحاظ حقیقت شرعی و اسلامی برای شما روشن است، ما حاجیهای بازار را از دست میدهیم.
بهشتی: هر کس با استفاده بیش از مواهب خداداد، از مواهب اجتماعی بیشتر بهرهمند میشود.
عزتالله سحابی: نظام مالیاتی دو فلسفه دارد. [فلسفه اول این است که] هزینه دولتی از درآمد مردم تأمین شود. فلسفه دوم که در این قرن مطرح است، فاصله اختلاف درآمد کمتر شد.
بهشتی: که هر کس با سعی و عمل بیشتر.
مبشری: در حقوق بشر و جاهای دیگر.
[یکشنبه ۱۳ خرداد ۵۸]
ملی کردن بانکها
بازرگان: از موضوعات ضروری که مورد علاقه شورا [است]، مسائل اقتصادی و سیاست اقتصادی دولت در چهار قسمت، [که] ضروریترین آنها [مساله] بانکهاست و این مخفی ماند که بانکهای خصوصی پولهایشان را نبرند.
ماده واحد: برای حفظ حقوق
شیبانی: پیشنهاد میکنم بانک اسلامی هم تحت نظر دولت باشد.
معینفر: وضع بانک در کشورهای اسلامی آیا مجاز هست یا نه [؟] بانکها بدهی دارند و چیزی دست دولت نمیآید. قسطهایی هست که اگر پرداخته نشود، تبدیل به حال میشود و بدهی فراوانی برای دولت ایجاد میکند. بانکها بازی میکنند و سرمایه مملکت را خارج میکنند. دو کار میشد کرد؛ یکی ملی کردن، حتی مصادره کردن. اگر مالکیت را بخواهیم نظر بدهیم، حاکمیت لازم باشد، تز دوم پسندیده شد که توهّم ایجاد نشود که مالکیت لغو میشود، بلافاصله مدیران دولت، بانکها را تصرف کنند، مانع از حیف و میل شود.
خامنهای: ضمن اینکه تشکر میکنم از آقای مهندس بازرگان و سایرین، اگر مساله ملی کردن بانکها که میتواند وجهه شرعی داشته باشد، متن لایحه طوری باشد که دست باز باشد. جمله اصل مالکیت که نوشته شده، امضای مالکیت بانکهاست. یکی از دو کار [را انجام دهیم:] یا کار را یکسره کنیم، بانکها [ی] ملی مساله به وجود نمیآورد، بلبشو از نظر تزلزل مالکیت؛ یا آنکه اگر این کار نمیشود، لایحه متن آنطوری باشد که چراغ سبز به مالکیتها داده نشود.
پیمان: با توجه به اینکه شرایط انقلابی است، تردید برای صاحبان سرمایهها بوده. از یک طرف تقاضا برای اقدامات ضربتی وجود داشته و از طرفی عملی نشده، نتیجه سوء [آن این شده که] فرصت پیدا کردهاند هرکاری بکنند. صنعتهای بزرگ تعطیل [شده]، اموال منتقل شده، به عنوان اینکه شعب در خارج است، سرمایهها را خارج کردهاند. در این شرایط نمیشود اقدامات قدم به قدم انجام داد. هم فرصت به مخالفین میدهید که هرکار خواستند بکنند و هم به انتقادکنندهها. دیر شده. اصل بر قاطعیت و سرعت عمل [است]. روزهای اول، سرمایهداران ترسیده بودند، حالا سر درآوردهاند. در مقدمه بیاید غارتهایی کردهاند. ترازنامه بانکها مشخص شود.
مسعودی: اصل فکر، قابل قبول [است]. آنچه اطلاع داریم، [از] ۲۷ بانک، غیر از یکی دو تا، بقیه ورشکستهاند. دو برابر حقوق مردم خوردهاند. قوز بالا قوز میشود، مثل کارخانجات ورشکسته. آیا ضرر را دولت میدهد [؟]
عزتالله سحابی: لایحه یک ضررهایی دارد. بین در دست گرفتن مدیریت و مالکیت فرق است. در بخش خصوصی، صاحبان بانکها، شبکه جهانی بانکها، در دست گرفتن مدیریت، در دست گرفتن مالکیت است. با این کار چوب را میخوریم. فایده ندارد برویم روی ملی شدن، ولی از لحاظ خود بخش خصوصی منتشر شده. بانکهای خارجی ممکن است ذخایر ایران را بلوکه کنند و از پذیرش سفارشات جلوگیری کنند (در هر دو حال خسارت است). همه مسائل جنبه اقتصادی را نباید نگاه کرد.
صدر: ملی شدن، یکی از نظر عملی [و] یکی سیاسی است. از نظر عملی، ملی هستند؛ آنچه دارند متعلق به دولت است، چون چیزی ندارند. متاسفانه بیشتر بدهکاریهای آنها را دولت تضمین کرده. وقتی ملی شوند، چیزی عوض نمیشود. مگر مدیریت در متن واحده سپردهها [ی] تضمین شده، جزء قراردادهای وامها بوده که بانک مرکزی تضمین کرده [؟] ۵۵۰ میلیون دلار بدهی دارد. سپردههای داخلی را خارج کردهاند. یک عده پیرزن و بیچاره را مجبوریم تضمین کنیم. از نظر عملی، ملی کردن و مدیریت فرق نمیکند. عملاً از نظر صنایع، خیلی فرق میکند. کمک به صنایع جز از راه بانکهاست.
بازرگان: کشاورزی هم.
صدر: صاحبان صنایع بزرگ در شرایط کنونی اطمینانی به دولت ندارند. مهمتر، تمام صنایع بزرگ، بانک خصوصی پهلوی خود دارند. اخوان بانک، داریوش رضایی بانک، شهریار لاجوردی بانک ایران و ژاپن، خیامی بانک صنایع، وهابزاده بانک ایران و هلند. در خارج، کلمه ملی شدن اثرش بیشتر است. بانکها و کشورهای خارج، عکسالعملشان در هر دو جهت شدید خواهد بود، [مانند] سوزاندن بانکها توسط مردم، ممکن است توجه نداشته از بین بردن تظاهر تمدن غربی است. علت پیشنهاد مدیریت از طرف علما [این است که] اطمینان نبود عکسالعمل چی است. در بعضی مسائل، مراجع جلو آمدهاند. برای اینکه با این اشکال روبهرو نشویم، گفتیم مدیریت. اصل دیگر بانکها دو است، کسانی است که در سیستم و پول بزرگ شدهاند. سیستم بانکی به این زودی عوض نمیشود. مطالعه دقیق نشده روی سیستم بانکها یا تجربه نداریم. ملی هم بکنیم، باید سیستم جایگزین درست کنیم. خیلی اختلاف بین ملی کردن و مدیریت نمیبینم.
موسوی اردبیلی: من هم از اول در ذهنم رفت که مدیریت به جای ملی کردن، مقداری رشوه به ماست (البته شوخی کردم این را)، برای اینکه درگیری نشود.
کتیرایی: مثل راه نشود.
موسوی اردبیلی: مساله بانک ترس ندارد. هیچ ملّا نمیتواند از بانک و بانکداری طرفداری کند، خصوصاً اگر گنجانده شود مؤسسه از اول برخلاف موازین اسلام بوده. دولت میخواهد تطبیق با موازین اسلامی کند. اگر صلاح میدانید، در غیر قسمت بانک، مالکیت را محترم میدانید یا نه [؟] مالکیت محترم کشور سوسیالیستی نیست و اگر این را بگویید همه جا آرام آرام مالکیت نفوذ به طرف کمونیستی میرویم. اطرافتان مصونیت ایجاد میشود. ۱) دولت در اینجا طلبکار است، ۲) اصل مؤسسه. پولها را از بانکها بگیرید، خیلی انقلابیتر و بهتر است.
کتیرایی: محتوای موضوع، یکی اعلام چگونه بکنیم با کلمات بازی نشود. در کنار بانکها، یک سری بانکهای خصوصی است. سرمایهدار، سرمایه از خودشان گذاشتند. آن وقت قانونی بود، سرمایه محفوظ [بود]. کارهای بانکی پرسود بود، غیر از معاملات ربوی، معامله تجارتی نمیکردند، پس سود داشت. چند برابر پول، از پولهای مردم جذب کردند، به کار گرفتند و سودشان بیست درصد، سی درصد [شد]. شعبه باز کردند، املاک غیرمنقول، تمام اینها حرام. به علت بحران، معامله آنها روی حساب بوده، سبب شده عدم اعتماد به بانکها [را]. بدهکاری را مردم نمیدهند و اموال مردم در خطر است. به نظر من معادل پول اولیه به آنها باید داد.
موسوی اردبیلی: اگر فرض نداشته باشند.
کتیرایی: بقیه از آنها گرفته شود.
بازرگان: فرمایشات مقداری گفته شد. [به] سه جهت توجه شود، ۱) جلو وضع بدتر کار بانکهای کار سوء آنها گرفته شود. [این کار] با صرف مدیریت انجام میشود. دوم ارضای خاطر مردم که عمل تند میخواهند. ممکن است ملی کردن آثار روانی داشته باشد. آنها که منطقی فکر کنند، وقتی گفتند مدیریت با دولت، آن عمل انجام میشود اثر در خارج و داخل، خواه ناخواه اثر روی همه شئون اقتصادی داخلی و خارجی دارد. معمولاً توجه بر گردن کلفتهاست. کشاورزی، تجارت و صنایع، بخش [های] اساسی کشور است. نباید و نمیشود از بین برود. آقایان بعضی قبول ندارند که توسط دولت کار انجام شود. بنابراین یک وظیفه است. بخش خصوصی را رم ندهیم. ضمن قبول اصل مالکیت مشروع و مشروط، چندین نکته گفته شده. اگر کارخانه کوچک نداند که مالک خود است، همان کارگر ساده تمام اساس او را متلاشی میکند. اگر گفته نشود، اوضاع صد درجه بدتر میشود. اسلام مالکیت را قبول دارد. مالکیت مشروع گفته شده. تمام درآمدهای ربوی بانکها نفی شده. تنها از راه هرچه درآورد صد درصد مال خودش نیست. هم اصل حق است، هم جلو خیلی محذورات و آشفتگیها را میگیرد. دروازه برای اعمال بعدی است. نکتهای که در مقدمه گفته شود، ربوی حرام است، گفتن آسان است.
مهدوی کنی: برای آنها حرام [و] برای ما حلال.
بازرگان: اگر امام نگوید، هر مسلمانی میگوید. بانکها مالک هیچ چیز نخواهند شد. سوق دادند در جهت اسلامی ذکر شده. خطر دیگر که ملی شدن و مالک شدن دارد در هرحال عکسالعمل دارد.
موسوی اردبیلی: ایشان اینطور نگفتند.
بنیصدر: مینویسند ملی شد.
بازرگان: ادغام خواستیم میکنیم. ملی میتوانیم بکنیم، موقعی که تسلط داریم. منظور مردم که عمل ضربتی است، انجام شده. اطمینان به مالکیت خصوصی صنایع داده شد.
خامنهای: همان مالکیت دولتی گفته شود.
عزتالله سحابی، پیمان و دیگران در این جهت صحبت کردند. خلاصه [:] در داخل بهتر است. در خارج، مخالفتها فرق نمیکند. [برای جلوگیری از] رم دادن بخش خصوصی که اشکال داخلی است، قید مالکیت ذکر شود. حربه از دست مخالفین گرفته میشود که کار قاطع کردهاید. تعبیر مالکیت دولت باشد. روی اصل مالکیت تأکیدی بشود. اشکال که گفته آقای مهندس در این نوع هم هست، تعهدات روی دوش دولت هست.
بنیصدر: جای شکر است. چهار ماه وقت عقب افتاده. اشکالات آقای مهندس هست. اول مالکیت را از حاکمیت جدا کنند. فرض این بود مقدمات فراهم میشود. حالا دیر شده. حالا جدا کردن حاکمیت، اشکالات را رفع نمیکند. غالب بانکها ورشکستهاند. ایراد رم کردن بخش خصوصی با این مطالب رفع نمیشود. یا مبنای دولت این است، مالکیت مشروع را دوباره همه اجرا کند. اگر فاصله باشد، تصمیم بگیریم اداره یا دولت، مالکیت منتقل به دولت، رسیدگی به اینکه مالکیت دارند یا نه.
جلالی: مردم ما عادت نکردهاند. از دولت میپذیرند آنچه میگوید، همان را عمل کند. روی این ترمهای مشروع و مشروط، آن دقت را نمیکنند.
باهنر: نظر این است [که] باید ملی شود. منتها با توجه به محذورات، آیا مخالفت بعضی مقامات را برمیانگیزد [؟] در مقدمه لایحه نوشته شود از آنجا که مالکیت این بانکها مشروع نیست و روی موازین شرعی نیست. تعبیر اینکه در ملی کردن توجیه شود مالکیتها و درآمدها مشروع نبوده.
مهدوی کنی: هر سرمایه مالکیت دارد یا نه [؟]
بازرگان: مالکیت مشروع و مشروط. ارتباط طبیعی اقتصاد کشور مدیون بودن خود به خود مالک هستیم، با توجه به نحوه ثروتاندوزی.
با هشت رأی تصویب شد.
عزتالله سحابی: اعلام ملی کردن بانکها تأثیر فراوانی روی صنایع خواهد داشت.
موسوی اردبیلی: قانون اساسی تصحیح شده دست بهشتی است.
صدر: نوشته مربوط به ما نیست.
موسوی اردبیلی: تصمیم گرفته شده این است [که روز] بیستم، قانون اساسی در اختیار مردم باشد و جایی معین شود، مجلس سنا یا جای دیگر مردم نظرات را بدهند، قانون اساسی در رسانههای گروهی [منتشر شود].
صدر: آنچه میگویم فرق ندارد با آنچه شما میگویید. افراد شورا برای اظهارنظر، هیأت نظار چطور باشد [؟] دولت آئیننامه تنظیم کند، در اختیار آقا باشد.
تصویب شد، روز یکشنبه.
پیمان: اگر دولت همزمان با اعلام این طرح دستور بدهند جلو هرگونه نقل و انتقال به ملک بانکها گرفته شود.
بازرگان: جلو آنها گرفته شده، کسی که به دلایلی مورد سوءظن است، باجناق پسرش را هم جلو میگیرند. ارز رسمی را بانک جلو گرفته، راه خروج ارز شعب در کشورهای خارج سرمایهاش را بالا میبرند یا حواله میدهند که نمیشود غیررسمی توسط دلالها. یک طرح این بود قیمت دلار بالا برود، هم صادرات بالا میرود و. […]
باهنر: قانون ملی شدن بانکها که تصویب شده بود، خوانده شد.
[پنجشنبه ۱۷ خرداد ۵۸]
بلاتکلیفی کارخانجات
بنیصدر: رئیس کارخانه معین میکنند. به دادستان چه ربط دارد [؟]
هادوی: شرکت در شان تمام کارگاهها تعطیل، مدیر فرار کرده، مهندس حشمتی که کاخ سنا را ساخته در اینجا سی میلیون تومان خورده. خودم فدای این جریان شدهام. پرونده زمان مبشری داشت [که] ۴۶ کارتن بود، ۴۰۰ صفحه کیفرخواست در عرض یک روز و در یک صفحه رأی داد و همه را تبرئه کرد. من نوشتم قضات مرتکب جرم شدهاند، در یک روز قابل خواندن نبود. پیش از دادن گزارش من، متوجه شدند و مرا به اداره حقوقی دادند. صدرالاشراف وزیر دادگستری شد که این پرونده را از بین ببرد. در بازدید از خانهاش در آن زمان، تمام صورت بهائیان در منزل او بود، چون آن وقت فرار کرده بود. مدیرعامل دیگر مهندس صفایی است، آن هم از متهمین کاخ سنا [است]. کارخانه ۱۵ هزار کارگر دارد. سیدوجیهالله موسوی را مأمور کردهام کارگاهها را راه بیاندازد. بیکاری توطئهای است علیه انقلاب.
بنیصدر: قانون تصویب کردیم به وزارت کار بسپرند.
هادوی: قانون شرایطی دارد. دولت کار داشته باشد یا روابطی.
موسوی اردبیلی: این کار تداخل میشود. شما به وجیهالله موسوی بنویسید کار را در رابطه با اداره مربوطه انجام شود.
خامنهای: اگر به حکم دادستانی انقلاب، آیا ضبط کارخانه مثل ضبط یک خانه است [؟] ایشان موقتاً مجبورند کسی [را] بفرستند. تا دولت اداره کند، مدتی طول میکشد.
هادوی: سعی کردم کار راه بیافتد.
بنیصدر: به دادگاهش نمیرسد، دویست نفر.
شیبانی: باید ضبط کنند، بعد به دولت ارجاع بدهند.
خامنهای: به طور موقت بگذارند به دولت هم گزارش کند.
بنیصدر: مسئول اتلاف چه کسی است [؟]
هادوی: رفیق فروهر رفته از مدیرعامل وکالت گرفته.
مهدوی کنی: کارخانههای متعدد است، مراجعه شده به دولت، ولی فروهر اقدامی نکرده و میگوید سی نفر کادر بیشتر ندارم. گفتم بدون رعایت مقررات انجام میدهم.
عزتالله سحابی: عالینسب کارخانه را راه انداخته. عالینسب رفت، فروهر راه نداد.
جلالی: کارخانه چیت ری در شرف تعطیل است. یکشنبه فروهر در جلسه شرکت کند و مطالب کارخانهها گفته شود.
[پنجشنبه ۱۷ خرداد ۵۸]
آینده سیاست خارجی ایران در قبال جهان اسلام
قطبزاده: دویست نفر از سازمان امنیت عراق حمله کردهاند و سید محمدباقر صدر را دستگیر کردهاند.
بازرگان: در جلسه دو سه هفته قبل، موضوع سیاست خارجی مطرح شد، در کلیات بحث شد. سه قسمت شد: ابرقدرتها، کشورهای مسلمان، سوم غیرمتعهدها. سهشنبه قرار شد روابط خارجی با آقا مطرح شود. چون قضایای دیگری هم در این فاصله مطرح شد، مانع آن کار شد. فعلاً قرار شد به روابط با کشورهای مسلمان بپردازیم.
بهشتی: آنچه تهیه کردید منظم است یا روی ذهنیات است [؟]
بازرگان: در هیأت دولت مطرح نشد، به علت قانون ملی شدن صنایع و غیره که [در جلسه دولت] مطرح بود. مقداری جواب توضیحات آقایان است.
یزدی: بسم الله الرحمن الرحیم. روابط خارجی بر سه محور است: ۱) محور ابرقدرتها، ۲) دنیای سوم، ۳) کشورهای اسلامی. در روابط با کشورهای اسلامی در حال جمعآوری اسناد و مدارک هستیم. قبلاً اقدامی نشده بود. تأسیس اداره کشورهای اسلامی را مشغول هستیم. تقسیمات قبلی جغرافیایی بوده. ۱۴۰۰ سازمان و تشکیلات اسلامی وجود دارد که من از دفتر خودم خواستهام. روابط عمومی کل دنیای اسلامی، یکی مجموعه، یکی با کشورهای خاص. ممکن است در مورد عربستان بعضی کارها نشود کرد […] در مورد کشورهای همسایه، عامل مرزی هم باید درنظر باشد. باید بر جبههبندی بین کشورها توجه شود. تضادهایی در سیاست خارجی کشورها به علت جبههبندیها هست. عربستان بعضی جبههبندیها دارد و به بعضی کشورهای اسلامی و فعالیتهای آزادیبخش کمک میکند. در مورد لیبی در منطقه با گروه جرج حبش کمک میکرده، آیا بهرغم سوریه و عراق است [؟] غیر از مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی و غیره. دو مساله خلیج فارس، خوزستان مطرح است. از زمان ناصر، ناسیونالیسم عرب مطرح شد [به عنوان] یک سیاست [تا] خلیج را خلیج عربی بگویند. در این رابطه مسائلی مطرح بوده که هست. سیاست ایران این بوده در قبل [که] اگر خلیج عربی بنویسد راه ندهد؛ [در] کشورهای عربی، اگر مینوشت خلیج فارس راه نمیداد. در کنار حفظ عربی بودن خلیج، سبب شد آوارگان ایرانی، مساله تند و داغ باشد. سه کشور سوریه، لیبی و عراق حمایت میکنند. عراق روزنامه کارون دارد. در لیبی برنامه رادیویی داشته، ۱۰ تا ۱۱ برنامه عربی.
موسوی اردبیلی: کِی [؟] در دوره شاه [؟]
یزدی: تا قبل از پیروزی انقلاب داشتهاند. در بلغارستان دفتر دارند، در کوبا دارند. گزارش مفصل در هیأت دولت خواهم داد. در روابط خودمان اینگونه مسائل باید مطرح شود.
بهشتی: اطلاع تازهای ندادند.
بنیصدر: قرار شد گفتوگوها جمعبندی شود. سیاست خارجی بدون ضابطه نمیشود. [باید] طبق ضوابط، سیاست خارجی تنظیم شود. در حال حاضر ضوابطی در سیاست خارجی نیست. مصاحبههای در روزنامهها، موازنه منفی مصدق، به عنوان روزنامه خوب است، حدود و ثغور تعیین شود.
بهشتی: دلم میخواهد در دیدارها چیزی بدهید که موضع شورا را کمک بکند. آیا میتوانیم موضع فعلی را تأیید کنیم [؟] چون اطلاعات نداشتهایم.
یزدی: جزوه منتشر شده راجع به خوزستان (عربستان) مستند است. مشغول جمعآوری هستم. در بلغارستان، کوبا، بصره، شیعه دارند، سند داریم جبهه تحریرالاحواز، جبهه خلق عرب، در عراق، سوریه، لیبی، در بلغارستان، در کوبا شیعه دارند، انتشارات دارند و شرکت آنها در کنفرانسها.
خامنهای: تصور من این است [که] طرح روشنی ندارند. سیاست خارجی باید بر مبنایی و اصول باشد. [به] اصول که عرض میشود، توجه کنند: ۱) [اینکه] اسلام در زمینه سیاست خارجی چه الهام به ما میدهد [؟] ۲) استقلال و تمامیت ایران که در چگونگی شکل روابط دیپلماسی ما اثر دارد، ۳) توجه به بلوکبندی منطقهای. جبهه آزادیبخش روشن است، چنین چیزی هست، ولی ریشهای نیست. از سال ۴۲ به تدریج این دو جبهه به وجود آمد، دولت ایران کشف و تار و مار کرد. منشاء یک بار مصر و یکی سوریه، عدهای بعثی و عدهای قومی شدند. شاه بیتوجه و با توجه اینها را تصرف و قلع و قمع کرد، عدهای را اعدام کرد. همان زمان عبدالناصر یک جریان، و بعضیها جریان دیگر را دنبال میکردند، با هم همکاری داشتند. جریان کانالهای متعدد پیموده. معلوم نیست الجزایر هم دخالت نداشته باشد، ولی مربوط به رژیم گذشته است و شاه هوای تصرف آنجا یا یمن و… را نداشت. لیبی اصلاً ناسیونالیسم عربی عبدالناصر را قبول ندارد. مساله وجود حکومت شاه مطرح بود که قصد این بود رژیم کوبیده شود. سیاست خارجی بر مبنای این تاریخ که پایهای ندارد، میباشد. در عربستان، امیر فهد رفته کنار، طرفدار انگلیس آمده سر کار، مأمورین سیا را در عربستان میگیرند. توجه به بلوکبندی بشود. پیشنهاد من این است که طرح روش [روشن] را مطرح کنید. اقدام حاد نشود. متین باشد.
چمران: انطباق این حرف اگر با عراق و… دارد، بررسی و تجدیدنظر در روابط بشویم، باید گذشته را ذکر کنیم. شما سند میخواهید، ولی نه نوشته و گفته روزنامهها. بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ گروهی مبارزه انقلابی کرد، قطبزاده، دکتر یزدی، که ما به مصر رفتیم با اجازه مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی. تجارب ما با عرب و مصر و فلسطین به ۴۲ برمیگردد. لبنان پایگاه شد. قرار شد خود من به لبنان بروم و [آنجا] پایگاه ما باشد. در این مدت دراز، چیزهایی را لمس کردیم. در رابطه جبهه تحریر و اهواز و غیره با عبدالناصر صحبت شد، اعتراض کردیم، گفت من حریف نمیشوم، [اگر] شما اقدام کنید دفاع میکنم. سرهنگ فرزانگان از ایران به کویت رفت و روزنامه خلیج عربی را مطرح کرد و خوزستان و خلیج عرب در عراق مطرح شد. مطالب من عینی است، با تجارب خودم. مطلب کلی [این است که] در کشورهای عربی به خصوص الجزیره اینکه اسلام به معنی واقعی در هیچیک از آنها نیست. اسلام یک مساله فرهنگی است. در الجزایر از فرودگاه تا هتل اشتراکیه مبارزه طبقاتی و غیره بود. وزیر فرهنگ که فرد مومن بود، خود [امام موسی] صدر با او مطرح کرد [که] این شعارها اسلامی نیست، او گفت اسلام ما همین اشتراکیت است. اسلام این کشورها چنین اسلام است. فقط در جایی که پیاده شده، ایران است، دیگری لبنان، [آن هم] به خاطر خود ما، به خصوص وجود خود [امام موسی] صدر. اسلام آنها با ما فرق دارد. ۲) اعراب بیشتر تکنیک و روششان، احساس و عواطف است. کلام منطقی و استدلالی در آنها کم است. یک رهبر بزرگ را در عرض ۲۴ ساعت جاسوس میکند، دوباره بطل و قهرمان میشود. [در مورد] عبدالناصر و سادات و حافظ اسد، چندین بار اتفاق افتاده. این روش با تکنیک ما سازگار نیست. ۳) مساله ارزشهاست که تکیه روی آن است. بزرگترین درگیری ما در کشورهای عربی به خصوص در معیارهای اسلامی است. یک تقویم آوردن آتشفشان روی کاغذ است. ظلمت است، شمع و طوفان میخواهد آن را خاموش کند. ظلمت کفر، ظلمت ظلم. این شمع کوچک، یک معیاری است بین حق و باطل و این جان ما در لبنان بود و کشورهای عربی و این ظلمت بزرگ، ما را میکوبید. ما هر لحظه منتظر مرگ بودیم. معیارها برای ما مقدس [است]، ولی برای آنها ارزش نداشته. تهمت به خود من [میزدند]، یا جاسوس باشد، یا بهایی. دانشمندی که کلمه چیز خود را رها کند، غیرطبیعی است. حتی آخوندها، نه آخوند سُنّی، همه مادی فکر میکنند. این طبیعی است. از خصوصیات اخلاقی این مردم [است]. یکی مساله فلسطین، یکی لیبی. با تمام خصوصیات و تقدس فلسطین، سازمان فلسطین از عدهای سازمان مختلف است. ۱۵ تا یک عده ریز. بزرگترین [آنها] الفتح و یا سررهبر آن بعد از فتح، جبهه شعبیه است که رهبرش حبش است، سازمان مارکسیستی لیبی است. بعد، جبهه دیمقراطیه نایف حواتمه، این دو رهبر مسیحی هستند. نایف حواتمه هشت سال معاون حبش بود و بعد منشعب شد و گفت جاسوس امریکاست. نایف حواتمه در دست روسهاست. اسلحه سرشار و پول سرشار، و موقعی روسیه خواست یاسر را ترور کند، کاندید ریاست فتح او بود. جبهه تحریر عربی منطق به حکومت عراق از پستترین این سازمانها، در ایران و خوزستان فعالیت دارد. جبهه تحریر فلسطینیه عراق لبنان، جبهه تحریر شعبیه.
بهشتی: کوچکها.
چمران: دو گروه ابوالعباس احمد جبرئیل طرفدار سوریه، صاعقه که از سازمانهای قوی است. بعد سازمانهای کوچک دیگر. تمام این سازمانها مارکسیستی [هستند]، جز فتح که خود فتح ایدئولوژی ندارد [و] درهای آن به روی هر کس باز است. خود من با یاسر عرفات و ابوجهاد بحث کردم و ضرورت ایدئولوژی اسلامی [را به آنها گوشزد کردم]، ولی آنها منکر هستند؛ با اینکه اینها نماز میخوانند. هیأت اجرایی فتح دوازده نفر [هستند که] بهترین [آنها] یاسر عرفات [است]، خود یاسر را کذاب میگویند عربها. دیگری ابوجهاد [است]. سه نفر چپی دارند، معروفترین [آنها] ابوصالح رسماً [عامل] شوروی است، یکی وزیر امور خارجه که رفتن قطبزاده است. گروه اول اکثریت مسلمان، طراز دوم اکثریت مارکسیستهاست و بهتر تبلیغات فلسطینی در وفا خلاصه میشود. ماجد ابوشراره و عبدالرحمان، که هر دو کمونیست روسی هستند، مستقیماً از روسیه پند و اندرز میگیرند. حتی خود فتح و ابوجهاد نمیتواند بر هیات اجرایی روزنامه و رادیو وفا اجرا کند. از طبقه دوم به کادرهای طبقه سوم و چهارم بیشتر مارکسیست هستند. یک تحصیلکرده فلسطینی جز فکر مارکسیستی چیز دیگری ندارد. خود من ساعتها با کادرهای تحصیلکرده جدل داشتم که فتح ایدئولوژی ندارد، آنها میگفتند [ایدئولوژیشان] مارکسیسم است.
بهشتی: بحث فلسطین تمام شود، برویم [سراغ بحث] لیبی.
عزتالله سحابی: منظور از بحث چه باشد. اگر خلاصه روی جریانات اخیر برویم، یک جور است، یکی کلیات مقدمات باشد، با فرمایشات جنابعالی (بهشتی) و دیگران. این بحثها مفید است. این اطلاعات در متن است. اگر قصد تصمیم عاجلتر است خلاصه کنیم، ولی نوع اول لازمتر است.
بهشتی: دو چیز است: ضوابط کلی یکی، اطلاعات عینی و جزئی دوم. مطالب چمران نسبت به افراد مختلف است. بعضیها مطالعات روی فلسطین داریم، بعضی دوستان مطالعات [شان] کمتر است. این مطالب را تنظیم کنید، تکثیر شود، بعد جمع شویم. این مطالب بیش از پنج درصد برای من تازگی نداشت. در خیلی مسائل دیدتان با دید من یکی است، [مانند] اسلام و کشورهای عربی.
چمران: درهرحال، از سال ۴۲ تا حال آغشته این مسائل بودهام. اگر خبیر بخواهید انتخاب کنید… در داخل خیمهها و پایگاهها بودهام. اگر مطالب روشن بوده، خوشحالم. چون مهندس بازرگان هست، روزگاری رسید [که] دوستانمان شک به ما کردند. حتی مهندس بازرگان به شخص من شک کردند. نامهای نوشتم به ایشان، پسر ایشان خوانده، در ساواک گفت آتشی است.
بازرگان: نه، شک نکردم.
چمران: به علت طیف که حس کردم سازمانها مارکسیستی هستند. خود فتح که غیرمارکسیست است، اکثریت کادرهایش مارکسیست است. آنجا که تصمیمگیری سرنوشتی است، چپی فتح با حبش کنار هم هستند. شما که با فتح علاقات دارید، چپیها نفوذ کامل دارند. در روابط با ایران در مورد لیبی، آنچه خودم دیدم زیاد است. ولی کشور عربی است، با شعار سوسیالیستی و چپگرایانه، تند و داغ؛ حتی از الجزایر و سوریه جلوتر [است]، ولی در عمل به نفع غرب و امریکاست. یکی عراق، یکی لیبی، که بینظران فلسطینی هم معتقدند درباره عراق که نزدیکتر است، اطلاع بیشتر است. ما که در لبنان بودیم و هر عرب دنیا نظرش به لیبی، مثل عراق است، مقداری محارب خود.
قطبزاده: وارد قسمتی میشود که بحث شد، مختصر بگوید چیزی عاید ما نمیشود. مفصل بگوید وقت نیست. این بحث را چمران بنویسد بدهد.
بهشتی: دستور جلسه چه باشد [؟] با توجه به ابهامها، واقعیت فکری، عقیدتی و سیاسی این کشورها [که] با آگاهیهای انحرافها و نارساییهای آن نوع عقیده با عقیده انقلاب و موضع سیاسی مییابیم، چه موضع باید اتخاذ کنیم در رابطه با کشورها [؟] مثلاً عراق با وجود این مسائل و ابهامها. ایران همسایه عراق [است]، چگونه رابطه داشته باشیم [؟] ۱) در جمع برخلاف اصول کلی سیاست خارجی نباشد، ۲) تمامیت ارضی بیشتر تضمین کند، ۳) در رابطه با انقلاب ما سودمند باشد، نه زیانآور. اطلاعات و آگاهیهای ما کامل نیست. لیبی با فلسطین، دوستان بودند، وقتی یاسر آمد این اطلاعات را دنبال میکردم. خیلی را دیده بودم. اما ما گفتیم صلاح انقلاب اسلامی این است [که به] فلسطین در جناح متهم به مذهبی بودن، روی خوش نشان بدهیم تا با حفظ خلوص انقلاب ایران، راه نفوذ ما باز باشد در جوانهای فلسطینی. در مورد لیبی اگر حرف است، چنین است. با صراحت به منتظری گفتم در چهره جلود نور ایمان ندیدم. اما موضع ما این است در رابطه با لیبی و مردم لیبی، اگر فلان موضع انتخاب شود: ۱) راه نفوذ انقلاب ایران بیشتر است، ۲) اگر دوست است جذب شود، اگر دشمن است تحریک نشود. قصه این است. روی فرمولهای دمدست بررسی شود. مطالب را لطف کند تکثیر شود.
چمران: محور سخن من این سه اصل است، تجاربی است که با رگ و پوست خود دیدهام. به دقت این سه اصل: ۱) معیارهای اسلامی، ۲) تمامیت ارضی ایران، ۳) گروهبندی و درگیریها. تجزیه و تحلیل فلسطین درباره لیبی هست.
بهشتی: موضع را بگویید.
چمران: در اسلامیت آنها شک [است، درباره] تمامیت ارضی ما احساس خطر میکنم [از راه] نزدیک شدن ما با لیبی. [آنها] با چاد نزدیک شدند، اریتره، اوگاندا، فیلیپین، لبنان، [اینها را] بدبخت کردند. نزدیکی آنها با ایران همین نکبت را دارد. اینها ترور میکنند، با پول میخرند. از نظر تمامیت ارضی احساس خطر میکنم. قذافی در رابطه کردستان بیانیه میدهد، در خوزستان، عربستان، بیانیه دیگر دارد، در ماه پیش، بعد از پیروزی انقلاب. دیروز با سفرای ترک جلسه داشتیم، گفتند برای آنها هم اعلامیه دارند که آنها را عصبانی کرد. سه روز یا پنج روز پیش کسی به نام سفیر لیبی در ایران از ایتالیا میآید، چمدانی پر از پول دارد، اسلحه ترور، لیبی با صدا خفه کن بوده.
یزدی: کلیات گفته شد [درباره] فلسطین و لیبی. توضیحات در روزنامه ارگان شما خلاف نوشته شده شوراست، دولت جمهوری اسلامی دفتر فتح را به رسمیت شناخته شده، من حرف آنها را تکذیب کردم. باید کتباً بنویسند. آنها نوشتهاند. نماینده آنها شناخته شده. [روزنامه] جمهوری اسلامی نوشته ما به رسمیت نشناختهایم، بیربط است. رسماً خواستهایم نماینده خودتان را معرفی کنید. بزرگترین خدمت را به آنها کردهایم. یاسر عرفات، هانی حسن را معرفی کرده، مثل بقیه سفرا پذیرش دارد. شناسایی سطوح مختلف است. دفتر فتح، به عنوان سفارت است. دفتر است، ما بررسی کنیم. مناسب با هر یک شناسایی حقوقی دارد. به نماینده آنها مصونیت بدهیم یا تمام کارمندان [؟] معنی این است اگر عضو فتح وارد فرودگاه میشود، مصونیت دیپلماسی بدهیم، در چمدان هرچه بخواهد رد شود. فقط به نماینده آنها چنین مصونیت دادیم.
بازرگان: کسانی که میآیند حق داشته باشند آنچه صلاح میدانید بگویند.
یزدی: در تمام کشورهایی که فتح، دفتر دارد تحقیق کردیم. شعب پس نماینده آنها به رسمیت شناخته شده. دفتر خرمشهر بدون اجازه دولت بوده، علیرغم تذکر شفاهی دولت هنوز دفتر در اهواز دارند. در مورد لیبی هم هست. ضوابط یکی کلی است. [اگر] دفتر میخواهد، باید عرف ضوابط را رعایت کند. بدون اجازه ما هر کار نکند، مثل روسها. فتح با چریکهای فدایی خلق رابطه برقرار نکند. نماینده آن در اهواز با جبهه تحریر روابط برقرار نکند. دولت عراق از ما اجازه بگیرد، طبق عرف، کنسولگری خود را در بصره میبندیم، باید این دفتر بسته شود.
مسعودی: باید بسته شود.
یزدی: اطلاعیه. جبهه آزادیبخش فلسطین محل سابق سفارت را گرفته. بعضی داوطلبانه ۱۵۰ هزار تومان دادهاند. به من گفتهاند ۳۵۰ هزار تومان بدهید، درست نبود. مگر اینکه دولت لایحه تصویب کند.
بهشتی: چه کسی گفته [؟]
یزدی: هاشمی رفسنجانی. فلسطینیها در تبریز، سازمان دانشجویی فلسطینی درست کردند. در مورد لیبی [و] طرز آمدن جلود. درخواست اینکه از لیبی هیأتی میآید به دکتر سنجابی داده شده بود. [قرار بود] هیأتی در سطح معاون وزارت خارجه بیاید، بعد مقامات عالیتر [بیایند]. دو سه روز پس از استعفای سنجابی، به لیبی گفته شد فرستادن هیأت تأخیر پیدا کند. اطلاع از آمدن جلود نداشتیم. دوشنبه ساعت ده صبح گفته شد سعد مجبر گفت جلود با ۵۵ نفر میآید. قبلاً برای فرود هواپیمایی کشور اجازه گرفته بودند. سعی شد با هواپیما تماس بگیرد. ساعت ۳:۱۵ هواپیما در فرودگاه نشست. خود من با مرکز فرودگاه در تماس بودم. برخلاف گفته وزارت خارجه عملی کردید، خود جلود آمد تا ساعت فرود حرفشان را نگفتند. گفتند اینها به دعوت آیتالله آمدهاند، برای دیدن ایشان. هلیکوپتر حاضر، پاویون حاضر. مراتب به قم گفته شد. متاسفانه نخواستند سوار هلیکوپتر بشوند. اتوبوس گرفتند.
بهشتی: سؤال کوچک. شما گفتید هلیکوپتر آماده است یا گفتید محدود هستید [؟]
صباغیان: به فرودگاه گفتم محدود، تماس تلفنی نگیرند. طبق قرارداد تا ۲۴ بیشتر اجازه ندارید.
یزدی: گفته شد احمدآقا ماشین لازم بود، بقیه را ببرند، ولی هلیکوپتر ببرد، آنها قبول نکردند، رفتند هتل.
جلالی: چه کسی آنها را ببرد [؟]
صباغیان: شریف، منتظری، صادقی (پسر).
یزدی: این مطالب تذکر داده شد. جزئیات مطالب گزارش داده شد به آقا و ایشان گفتند بدون اطلاع و اجازه من در فیضیه صحبت شده.
جلالی: خلخالی برده آنها را.
یزدی: آقای سعد مجبر، مدت ویزای او تمام شده یا باید اخراج کنند یا اقلاً مراجعه کند و تبعیت کند.
بهشتی: تقاضای تمدید نکرده.
یزدی: در [خیابان] تختطاووس دفتر باز کردهاند [که] خلاف مقررات است. یمن جنوبی آدم فرستاده، کوبا، ویتنام. حق حاکمیت ملی این است که دولت اجازه بدهد. در کنفرانس اسلامی از طریق الجزایر به اطلاع قذافی رسیده است. بعضی دوستان عرب در کنفرانس مراکش گفتهاند که اینها مقررات را رعایت نمیکنند. سفارت ما در رم تلگراف کرد [که] رایزن اقتصادی سفارت لیبی به ایران بیاید، با یک چمدان، بعضیها از طرف حزب جمهوری آمد [ند] که او را نگردید. اگر حزب جمهوری باید پول را بگیرد، رسماً بنویسد، پول بابت دعوت مهمانان به لیبی بوده. [در] نامهای جواب به حزب دادم که کپی برای شورا فرستاده شد.
چمران: رابطه با قم گرفته شد، گفتند ما رابطه و علاقهای با آن شخص نداریم.
یزدی: مقررات مملکتی این است اگر دولت خارجی از جنابعالی یا من دعوت کند، به وزارت امور خارجه میآید و میتواند مانع رفتن افراد بشود. اگر دعوتی هست، از طریق وزارت امور خارجه باشد. هیچکدام نشده. در رابطه با لیبی ابوالعباس [را] شما گرفتید.
بهشتی: ما گرفتیم [؟]
یزدی: محمد منتظری دستور داد، گرفتند. به من گفتند تبعه لیبی آمده، دو صندوق اسلحه دارد، پاسپورت لیبی است، ابوالعباس حامد شیبانی [نام دارد]. خفیفکن صدا بازوکا ضد تانک، فرودگاه صورتجلسه کرد، تحویل نخستوزیری داده شد؛ کلت امریکایی بود، مستعمل بین کتابها یک پاکت است، مهر تمام سفارتخانههای خارجی. انواع مهرها برای جعل روادید هست. ابوالعباس رفته طرف خرمشهر، یک نامه عربی که دستورالعمل در ایران است. خبر نداشتیم تا از طریق چریکهای فدایی خلق مراجعه کردند، این متعلق به این افراد است. گفتیم خودش بیاید که گفتند [او را] در فرودگاه گرفتهاند.
بهشتی: موقع گرفتن، یادداشت از نخستوزیری داشته برای خروج.
یزدی: در هر حال این آقای زندانی با پاسپورت لیبی و از آنجاست. در گذشته قبل از انقلاب لیبی، با کدام گروهها همکاری داشته [؟] با فداییها و با منافقین همکاری داشته. چمران در ۱۹۷۲، من و منتظری به سفارت لیبی مراجعه کردیم که به نهضت مسلمانان ایران کمک نکردند.
قطبزاده: آن دفعه که از طرف آقا رفتم برای کار آقاموسی، گفتم چه دلیل دارد [که] گروههای مارکسیستی را تقویت میکنید [؟] گفتند [به] هر کس علیه رژیم کار کند کمک [می] کنیم. گفتم به مسلمانان چرا کمک نکردید [؟] گفتند نمیشناسیم آنها را.
یزدی: در امریکا مراجعه کردیم به آنها، قبول نکردند. کنگره جوانان عدهای میرفتند، از فداییها و باختر امروز رفته بودند، ما سالی که اعتراض کردیم.
بازرگان: چگونه و چه موضوع مطرح شود [؟]
خامنهای: مسائلی مطرح شد که مقداری جایش اینجا نبود. فرمایشات دکتر چمران که اطلاعات وسیعی دارند، من هم دارم، جز نکتههای کوچکی. تکیه بر روی این مساله که فلسطینیها عمق مذهبی ضعیف [دارند] و مارکسیست [هستند]، از نظر اخلاقی، خوشگذران ولخرج. تکیه بر نقاط منفی از خلقیات، چه تاثیر بر روی روابط خارجی دارد [؟] چون مصریها تبع نزدیک و سعودی دورتر، روابط ما بر این بنا [نهاده شود؟] چون شمال آفریقا غیر مصر و لیبی، عقاید اسلامی نفوذ ندارد [؟] افعالی که تعصب مذهبی شدید دارند. ضابطه دیگری برای کشورهای اسلامی هست. ملت جنگجو، یک ایدئولوژی قوی مثل اسلام بر آنها حاکم نباشد و مارکسیست باشد، این عنصر اثر دارد روی روابط خارجی ما در مورد پیام اسلام و پیام انقلابی. آنچه در سیاست خارجی سرفصل است، روابط اسلامی بر چه مبناست [؟ در مورد] مناطقی که اسلام صاحبخانه است، نظر خاصی داریم. درست نیست مردم عرب لیبی یا جای دیگر اسلام را نفهمیدهاند. مسلماننشین است. ترکیه هم جزو آنهاست، شاید عقبتر باشد، شاید تا هندوستان برویم، فیلیپین، اندونزی، مالزی. مسیحیها حق به خود میدهند در [مورد] لبنان اظهارنظر کنند. عقاید آلوده به مارکسیسم در ایران هم هست. باید برویم جلو آن را بگیریم. مساله در مورد لیبی که موذی هستند، دلیل این نیست که رابطه برقرار نکنیم، بلکه آنها را بکشیم. مثل مردم دنیا رفتار شود. جامعه، حکومت باید حواسش جمع باشد، دستگاه امنیت داشته باشید، اگر فکر توطئهگری است، با امریکا روابط را قطع کند، در تهران، در شهرستان، در خود ایرانشهر، امریکایی حرکت میکند و میگوید به بلوچ علاقمند هستم. در کردستان، خوزستان، تهران، امریکایی هستند. اول روابط دیپلماسی با آنها قطع شود، شما که حرکات سیا را دیدهاید، امریکا نیاید، لیبی بیاید، کشورهای کمونیستی بیایند. کمونیستها توطئهگرترین عناصر دنیا هستند. در مورد فرمایشات دکتر یزدی، بعضی حرفها قبول، اشکالات دوستان وارد است، ولی بر دولت، [در مورد] دفتر اهواز از اول ناراحت بودم، تعجب کردم و سوال تعرضآمیز از هانی حسن شد، گفت در حضور آقای دکتر یزدی بوده.
یزدی: من اعتراض کردم.
خامنهای: او گفت چون گرایش عربی از طریق عراقیهاست، تصور کردم ما بهترین کسی هستیم که این کار را میتوانیم بکنیم. امروز بزرگترین اشتباه، بستن دفتر در اهواز است؛ مرکز توطئه نیست و کانون علیه توطئه است، با فشار دیپلماسی. در مورد سفارتخانه، به عهده دولت ما نیست. [در خصوص] فلسطین، دولت ما به ماهیت و هویت مساله توجه ندارد. [فلسطین] کشور نیست، شناسایی فلسطین عمل سمبلیک است. دشمن ما در منطقه امریکاست و به طور عینی اسرائیل. از امریکا میخوریم و غیرمستقیم و شدیدتر از اسرائیل. در مورد اسرائیل، فلسطین او را اذیت میکند. مساله فلسطین در ملتها یک وجهه دارد، در دولتها چیز دیگر و پافشاری تا برای آنها بدین علت است. دشمن صریح، اسرائیل است و مبارز صریح، فلسطین. ما دست از دور بر آتش داریم. قبول یا رد ما به فلسطین، نشانه سیاست است. ملتها کار به دولت ندارند. هرچه ادعای ضدامریکایی بکنید [اما] با فلسطین خوب نباشید، قبول نمیکنند. تذکر دوستانه: اگر از اوایل هوشیارانه عمل میکرد، همه رفتوآمدها که سبب ناراحتی شده، میشد از آن سود ببرد. کشورهایی که دم از انقلاب میزنند، بیایند اینجا. از مراکش آمد، فلسطین آمد، ماکاریوس.
شیبانی: کاپوچی آمد.
خامنهای: [میبایستی] از آمدن اینها استفاده میشد. مرکز خاص برای اینها [طراحی میشد]. خیلی مخلصانه ستایش میشد و میگفتید شرایط فعلی مساعد نیست، برخورد سرد و نیمهسرد پیش نمیآمد. اگر تلقی مردم این میشد، شماها [با] این جنبشها خوب نیستید. شما (دکتر یزدی)، دکتر چمران که حساسیت [در] خصوص کشورهای عربی دارند، این شیوه برخورد ناموفق است و پیش نمیرود. اگر الان وقت هست، مبنا و قاعده سیاست خارجی را طرح کنند، بر مبنای اسلام. اول از همه کشور [های] اسلامی. گلهمندی، درددل، فساد اخلاق، مساله را حل نمیکند.
یزدی: بگویید توجه ندارید به فلسطین درست نیست.
بهشتی: این مسائل اینطور مطرح نشود. غالباً دیده شده روی مسائل که توافق نیست، هم را نکوهش میکنیم. برخوردها با نوع سوءظن است. این به عنوانی انقلاب نیست. مسائل بحرانزا پیش میآید. در بقیه وقت چه پایه برای سیاست خارجی باشد [؟] انقلاب باید اسلام، تمامیت ارضی، مصلحت پیشبرد انقلاب را رعایت کند، نه چیزهای دیگر.
موسوی اردبیلی: فکر میکنم بحث اینطور فایده ندارد. دردهایی فوری است. چمران مسائلی که مفید بود [اما] ضروری نبود، مطرح کرد. دکتر یزدی مسائلی [را] گفت، مقداری قابلدقت. هزار گرفتاری است. انقلاب [را] به ماوراء فلسطین ببریم [؟] در گوش ما چه خبر است نمیدانیم. فردا پیادهروی برخلاف خط امام است. شما که میخواهید افراد موذی در ایران نباشند، در مقابل کار امریکا و روس چه کردید [؟] لیبی بر خلاف تمام موازین بینالمللی کار کرده. من معذرت میخواهم از چمران، [اگر] امل با الفتح اختلاف داشته، [به] اینجا نکشانید.
بهشتی: برای تنظیم روابط با فلسطین و لیبی چه راه بدهیم [؟]
بنیصدر: خودتان یک در میان حرف میزنید. پیشنهاد این است. دوباره بحث شد. متن نتیجه بحثها ده ماده شد. آن را بیاورند از خانهشان [و] به رأی بگذارند، گرچه رأی نمیخواهد. شورا تصویب کند، بدهد وزارت خارجه، خارجه غلط میکند. افکار عمومی علیه شما درست کرد، راهپیمایی داخلی میشود. در دنیای عرب آقایان خلخالی، در خارج خط روس و چین که معلوم است. دولت لیبی توطئه میکند، شما هم برو توطئه کن. نگرانی ندارد. تصمیم گرفتیم [روابط در سطح] کاردار [باشد]. اگر امام گفتند نکنید، باید شورا را آگاه کنید. پیشنهاد من این است شما مساله را که عرب عرقخور است و غیره، از سیاست عمومی ما در منطقه، اینها قدرت هستند، باید علیه قدرت فعال اقدام کرد. سیاست شما مساعد قدرت جهانی است، عمل خلاف سیاست امریکا [را] احدی در اینجا ندیده. فلسطین جدا از کادرهاست، به علت همین کارها مارکسیست شدهاند. سفارت فلسطین پولش را هدیه میداد به روسها، گرگر پول میدهند. باید جهان شما را ببیند [که] ضد اسرائیل هستید. نفت به اسرائیل، ۶۰۰ میلیون بابت نفت از اسرائیل طلب داریم. به نزیه گزارش شده، درجه ترفیع گرفته، رئیس بخش بینالمللی شده. هیأت نمایندگی میرود لندن، سه نفر بهایی است، خط التقاطی حمایت میشود. کمکهای شما به فلسطین چیست [؟] پیشنهاد راجع به دنیای عرب، از سیاستی پیروی میکند که چمران گفت؛ ایشان محیط بر منطقه نبود و محاط بود. به همان دلیل که به سوی روسها میروند، به سوی شما میآیند. در مورد لیبی، سیاست شما غلط [است]. مصوبه شورا اجرا شود. ترس از توطئه آنها در ایران نباشد. در مورد همه کشورهای عربی، سیاست علیه سلطه روس و امریکا باشد، توده عرب به طرف شما میآید. عملاً خط شما خط انور سادات [است].
سحابی: حرف مرا خامنهای گفت.
بازرگان: آقایان چیزهایی میگویند، شما بگویید، جواب ندهید.
بهشتی: با فلسطین، دولت و رهبران ملی دیگر چه توقع داشته باشیم [؟] با لیبی روابط برقرار بکنیم یا نه [؟] در دوران انقلاب، رهبران ملی حرف میزنند. دور هم یککاسه کنیم که یک حرف بزنیم.
یزدی: ولی میگویید خط شما خط انور سادات است.
بهشتی: خود شما به عنوان مصلحت شما و ما بگو و جواب صلاح است.
جلالی: با این توضیحات حرف ایشان تمام شد.
قطبزاده: کلیات گفته شد، جز در مورد به خصوص خامنهای گفت اعتدال قضیه درست شود.
بهشتی: با فلسطین، دفتر تهران دارد. الان به فلسطین فشار بیاید [تا] دفتر [آن در] اهواز بسته شود.
یزدی: باید دید چه باید کرد. ناگزیر باید رسید به مطلب فلسطین و عراق، نماینده را هم میکشند. آیا جنگ آنها به خوزستان میرسد یا نه [؟] دولت مخالف است [که] دفتر در اهواز باشد. دکتر سنجابی به آنها اطلاع داد.
بازرگان: پیشنهاد، در امر وسیع میخواهند به فرمول برسند، ناچار باید فرمول کلی باشد. توقع نباید از دولت داشت که جزئیات کار گفته شود. پیشنهاد بنده [این است که] در روابط با کشورهای اسلامی، فلسطین، لیبی و عراق، دستورالعمل همکاری اسلامی دوستانه توأم با هوشیاری و دفاع از حاکمیت ملی، ضمن رعایت اصول دیپلماسی [باشد]. باید دست دولت باز باشد. سه اصل صحیح روابط اسلامی: [۱)] حمایت از فلسطین جزو آنها [است، ۲)] حمایت از استقلال و حاکمیت، ۳) رعایت مصالح. با لیبی، چون چندین بار گفته شد، امر بدیهی است، شورای انقلاب تصمیم گرفت، در مورد لیبی ابلاغ کرد به دولت و دولت اجرا نکرد. خودم شخصاً خواهش کردم چون روابطی باید در کشورهای عربی باشد، در خدمت آقایان مطرح شود [روابط با] سه کشور مصر، لیبی، عراق. آقایان راجع به مصر گفته بودند، بعد مراکش بود، عراق نبود. قرار شد آقای طالقانی بروند به مراکش. سه چیز صحبت شد، روابط برقرار باشد در سطح کاردار، توأم با مساله رسیدگی جدی با همکاری دولت لیبی درباره گم شدن امام موسی. قضایا طوری پیش آمد که مهلت این کار را ندادند. از خارج تماسهایی گرفتند، مجال نشد [که] با آنها شرط و پیمان کنیم. الان هم همان نظر را دولت دارد. مخالف برقراری روابط با لیبی نیستند، تجاوز و تخطی نشود. در سطح کاردار خوب است [و] نگرانی نیست. درباره فلسطین همین است. دفتر داریم. اگر اهواز را هم میپرسیدند، چه بسا اجازه میدادیم. آنها رعایت اصول نمیکنند. قطع رابطه با مصر روی همان اساس بود. داعی نداریم دنبالهرو اعراب باشیم، سفیر را برمیگردانیم. ولی آقا آنطور گفتند، دولت دنبالهروی کرد. سفیر عراق آمد، یک ساعت و نیم بحث شد، اقرار کرد و اظهار تأسف کرد. همین جریان دیشب [که] تراکت پخش کردهاند، مادام که جلال طالبانی وجود دارد، خواهیم آمد.
بهشتی: در مورد لیبی چه [؟]
بازرگان: افرادی که خود را به غلط، رایزن سفارت معرفی کردهاند، نه مجبر میآید با دکتر یزدی صحبت کند، هیأت بیاید صحبت کنیم در سطح کاردار.
بهشتی: اگر گفتید مصلحت نیست دولت بگوید، اگر ما گفتیم غائله مهار شد، ایشان آمد همان را ببیند، برخورد گرم با سهولت مقدمات فراهم شود، بسیار خوب. آقای موسوی به جای محمد منتظری.
یزدی: اگر من به مجبر بگویم این کار را بکن، باید حرف ما را توجه کند. یک سلسله مسائل اساسی هست. اینها نسبت به خوزستان چه نظر دارند [؟]
بهشتی: بعد از رابطه بهتر خواهد بود.
یزدی: یک هیأت در سطح بالا بیاید، روابط حل شود.
بهشتی: ضمن اینکه بیاطلاع در مورد روابط خارجی نیستم، یک سیاستمدار تمام مسائل را روز اول حل نمیکند، نقطه آغاز خوب.
یزدی: اگر سازمانهای اطلاعاتی شما قوی بود که کنترل میکرد، درست بود.
بهشتی: ما معتقدیم با شما اختلاف عقیده داریم. رابطه برقرار شود بهتر است. سمپاتی در ایران به نفع آنها هست. حالا دست ما بسته است.
مهدوی کنی: ما وسایل اطلاعاتی قوی نداریم.
پیمان: در مورد آمریکا چرا این کار را نمیکنید [؟]
بازرگان: آقایان به سعد مجبر بگویید به دولت مراجعه کند. دکتر یزدی بگوید یک هیأت دیپلماسی صحیح در سطح وزیر [که] سه، چهار نفر بیشتر نباشند، جهت مذاکره به منظور چگونگی ایجاد رابطه [بیایند]. این عده آمدند، این چهار مساله مطرح شود.
بهشتی: میخواهیم ارتباط برقرار کنیم.
بازرگان: همانطور که به کاردار امریکا گفتید سفیر را قبول نداریم با هیأت ۱) مبنای علاقهمندی، جهات اسلامی و انقلابی است، ۲) تمامیت و استقلال ایران را حمایت کنید، ۳) روابط توأم با اصول دیپلماسی باشد، ۴) جدی شناختن تحقیق در مورد فقدان موسی صدر. اگر این چهار موضوع قبول شد، ایجاد ارتباط در سطح کاردار، یکی در تهران، یکی در طرابلس [اجرایی شود].
چمران: باید از فلسطین دفاع شود. اگر این چهار قضیه روشن شود درست است.
یزدی: آقای سعد مجبر شعور سیاسی ندارد.
بهشتی: جزو هیأت نباشد.
چمران: اگر ثابت شد در مورد امام موسی [که او] را کشتهاند [؟]
موسوی اردبیلی: [با] سه شرط اول موافق [اما با] شرط چهارم موافق نیستم. راجع به موسی صدر اینجا مطرح نشود. امام موسی هممباحثه من است؛ علاقه من [به وی] کم نیست. یک ملتی را نمیشود برای یک مساله شخصی کنار گذاشت. اگر کسی به خاطر خون امام موسی برود جنگ، یکی [از آنها] من هستم. خدا لعنت کند قذافی را، تا اینجا؛ ولی آن را در اینجا به عنوان شرط نیاوریم.
به اتفاق آراء تصویب شد روابط برقرار شود. مبانی روابط اسلامی است. تصویب شد.
بهشتی: [به آنها شرط شود] گروههایی که علیه تمامیت ارضی کشور فعالیت میکنند، مورد حمایت شما نباشند. محکوم کردن توطئههایی که تحت عنوان تجزیهطلبی یا ناسیونالیسم عربی یا هر عنوان دیگر، در ایران هدف تجزیهطلبی دارند.
پیمان: در روابط بینالمللی، برای هر کشور مگر دخالت مجاز است [؟] اگر کسی [دخالت] کرد، [به آن] اعتراض میشود. شرط مجدد چه لزوم دارد [؟]
یزدی: تعهد به وجود نمیآورد، بیان این مطلب سلب [سبب] تضعیف فعالیت [آنها] در خوزستان میشود.
خامنهای: لیبی داوطلب رابطه است؛ این امتیاز [را] از او میخواهیم.
پیمان: در مذاکره مطرح بشود، ولی در اعلامیه مشترک نیاید.
بهشتی: ما به آنها گفتیم باید این کار را بکنند.
بازرگان: علاقه و اصرار دارند روابط برقرار شود. اگر پشتیبانی نشود، فکر میکنم به راحتی زیر بار شرایط میروند. برای ما ارزنده است. در پایان جلسه چیزهایی نوشته میشود.
تصویب شد که [لیبی] توطئهها را محکوم کند.
بهشتی: مسلمانها اصرار دارند روابط فراتر از مسائل دیپلماسی باشد.
بهشتی: مساله صدر مشخص نیست. منتها [اینکه] اول مساله اینجا مطرح شود یا بعد، بعضی معتقدند به علت خواست داخلی و اثرش روی شیعه لبنان در اینجا مطرح شود. اگر احساس میکنیم طرح را پیچیده [می] کند، الان شروع نشود.
باهنر: مطرح شود، ولی شرط قرار ندهیم.
بنیصدر: قرار بود قذافی بیاید پاریس [و] آقا را ببیند. آقا گفت تکلیف آقا موسی روشن شود، بعد بیاید. باید مساله ایشان را محکم گرفت. گرچه با سیاست ایشان موافق نبودم.
تصویب شد این تذکر [به لیبی] داده شود. تصویب شد سعد مجبر را روشن کنند.
بازرگان: روابط ما با ممالک اسلامی چطور باشد [؟] همکاری اسلامی دوستانه توأم با هوشیاری و دفاع از حاکمیت ملی، ضمن رعایت اصول دیپلماسی و برادری.
جلالی: دقتهایی که روی واژههای فیمابین میشود، رعایت اصلی لازم است نشان داده شود برای کشورهای خارجی، انجمنها و غیره [که] سوراخ دیگری جز دولت وجود ندارد. فقط بدانند فقط از راه دولت وارد شوند.
بهشتی: اصل مساله، تعهد طرفین میخواهد. اگر در برخورد در مسائل، ژست آن را نداشت و خود را متعهد دید درست. اگر با تفاهم قبلی کار کند، بسیاری مسائل جلو آن گرفته میشود.
[سهشنبه ۲۲ خرداد ۵۸]
لایحه ملی کردن صنایع
بازرگان: چند کار ضربهای در هیأت دولت انجام شد: ۱) باز گذاشتن دست استانها برای طرح عمران، مقررات محاسبات عمومی نباشد، تنخواه گردان داشته باشند، یک تصویبنامه و یک لایحه قانونی، ۲) سیاست مالکیت صنعتی دولت، ۳) مسالهای که دو هفته قبل، آقای موسوی اردبیلی و ریاحی خدمت آقا رسیدند.
تصویبنامه: مبلغ ۱,۳۰۰ میلیون ریال در اختیار وزیر کشور گذاشته شود، برای هزینههای ضروری و غیرپیشبینی شده استانها… [به] منظور اجرای طرحهای ضربتی… در جهاد سازندگی ۱۰۰ میلیون ریال به صورت تنخواهگردان برای هر استان [با] امضای ذیحساب استاندار و نماینده معاون طرح بدون رعایت مناقصه.
بهشتی: برای استان کردستان، چون کاری با همکاری دولت انجام نشد، از محل بنیاد ۱۵ میلیون تومان [تأمین شد و] یک گروه رفتند کار عمرانی انجام دادند، در قروه انجام شد.
بازرگان: ۲۰۰ میلیون ریال به اتفاق آراء تصویب شد. دیگری، سیاست مالکیت صنعتی دولت، اسم آن را عوض کردیم [تحت عنوان] قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران. باید قبل از ملی کردن بانکها بیاید، ولی آن موقع عملی نبود. ولی آنجا عمل نامشروع رباخواری بود. بعضیها باید ملی شود، بعضیها حمایت شود. نظام گذشته ضمن حمایت از صنایع… منظورهای ۱) گسترش نظام اسلامی به لحاظ کار و سرمایه و سود، ۲) خروج اقتصاد ایران از وابستگی به نفت و احراز استقلال تا سرحد خودکفایی، ۳) تأمین کار و اختصاص، ۴) احتراز از دولتسالاری… نکتهای که دکتر صدر تکیه دارد، راجع به راه انداختن کارخانهها میگویند اعتماد نداریم کارگران با دخالت در امور، جنس را گران کنند، بعد هم ملی شود. ماده اول صنایع موجود، چهار دسته: الف) صنایع باید با اساس زیر [ب)] به استثنای… کارخانه پتروشیمی که در حال نصب است، آن قسمت از کارخانجات بزرگ که استثمار کردهاند، نورد، کفش ملی، دولت مدیریت آنها را به عهده میگیرد. [ج)] کارخانجات که وام قابل توجه از بانکها و دولت دریافت داشتهاند، د) کارخانجات و مؤسسات بخش خصوصی که وضع مساعد داشتهاند.
موسوی اردبیلی: سه جنبه دارد، یکی شرعی که سبب نشود مراجع سروصدا کنند، در روی صنایع هم اثر مثبت داشته باشد.
بازرگان: بعضی پیشنهادات دادند، کیفیت عرض شود چند ماده بیرون کشیدهاند، روی آنها رفراندوم شود. مجلس شورای ملی دو وظیفه داشته باشد، تصویب قانون اساسی.
بهشتی: مطالبی نباشد، در بخشبندی قسمتهایی که نه خصوصی است و نه دولتی، میشود یک کاسه کنید.
عزتالله سحابی: ایران ناسیونال ۱۸ هزار و دویست نفر سهامدار دارد. سهام بزرگها را ملی کنند.
رضا صدر [وزیر بازرگانی]: باید عدهای را کنار گذاشت.
عزتالله سحابی: عدهای مشخص هستند، آنها را ملی کنید.
صدر: یک وقت سیاست اقتصادی کشور مطرح است یکجور [باید عمل کرد]، یک وقت یک سلسله تصمیمهای سیاسی است و کارهای دیگر. روی رول سابق اصول سرمایهداری را پذیرفتهایم، آن چند خانواده… اگر مثلاً خسروشاهی بود که رابطه با دستگاه نداشت، چه کار کنیم [؟] باید کار ما سیاست اقتصادی را معین کند. دادگاه انقلاب آن کارها را میتواند انجام دهد.
بهشتی: این فقط شامل مرحله اول است، دوم و سوم انجام شده.
عزتالله سحابی: طرح ما را مهندس احمدزاده میداند.
احمدزاده [وزیر صنایع و معادن]: طرح اولیه با [طرح] تصویب شده اختلاف عمده دارد. نظر ما به مهندس سحابی داده شد. با دوستان دیدند، چیزی تهیه کردند، یک نسخه دادند. آنچه داده شده اگر تغییراتی داده شود، قابل اجرا و خوب است. سهام کارخانجات، بعضیها را دولت در اختیار بگیرد [که] با دستگاه قبلی روابط نزدیک داشته [و] سوءاستفاده کردند، مثل رضایی [که] آهن ممنوع [را] خودش میفروخته، الکترود ممنوع و از کارخانه خودش میفروخته و غیره، فولادی باز روبند کرده، لاجوردی کرده، سوبسید را به خود اختصاص میداده. این عده انگشتشمار هستند. برای پاک کردن محیط از آنها، خیلی روشن بگوییم [که] سهم ندارند.
بهشتی: شما مشخص کنید، اسامی را بدهید دادسرای انقلاب.
خامنهای: حسن لایحه اعلام آن است. رباکاری [ریاکاری] در آن انفع است.
هاشمی: به حساب دولت گذاشته شود.
بهشتی: به حساب دادگاه باشد، صدای آقایان درنمیآید.
خامنهای: خودمان از لحاظ شرعی گیر داریم.
بهشتی: ما نه.
خامنهای: من پیش قمی رفتم که گلپایگانی دوم است. اگر فرض قبول نکنند، جرأت اظهارنظر ندارند. با طرح انقلابی اسلامی واقعی، مردم را جذب کنیم. آقایان یا قبول کنند یا رد تا بعد از تصویب قانون اساسی خوب است، وگرنه میایستند [داخل] صف تضعیفکننده.
هاشمی: عام باشد، آقایان حمایت از خیامی نمیکنند.
موسوی اردبیلی: افراد بهانهجو را نمیشود راضی کرد.
بهشتی: او کارشکنی میکند.
موسوی اردبیلی: الان صف جدا کردن، درست نیست.
هاشمی: صفبندی آنها اگر دادگاه هم بکند نمیکنند. شریعتمداری میگوید مصادرهها را قبول نداریم.
صدر: یکی از خطرات [این است که] اگر دادگاه بکند، نتیجه عکس میگیرد. میخواهیم صنایع دیگر اطمینان پیدا کنند.
بهشتی: یا دولت یا شورا بکند، به حکم اینکه اموال اینها از راه زدوبند یا راه حرام است [و] این سرمایهها متعلق به آنها نیست و متعلق به ملت ایران است.
عزتالله سحابی: دولت اعلام کند، به نسبت دیون شریک میشود. سهیم شدن کارگران، تقسیم سود.
احمدزاده: [طرح] بنده طرح مهندس سحابی در این زمینه است و در مرحله اول پیشنهاد شد از آنجا که برخی مدیران و صاحبان صنایع موفق به […] کلان از طریق نامشروع شده.
موسوی اردبیلی: صنایع خصوصی را تشویق کند، این [طرح، این کار را] نمیکند.
عزتالله سحابی: نمیخواهیم تمام بخش خصوصی را از بین ببریم. بخش خصوصی را که سرمایه گذاشته [و] کار کرده، تقویت کنیم، بلکه پاکسازی کنیم. مرحله دوم، صنایع تأسیس شده که درست مدیریت خواسته یا طرح غلط بوده، باید کاری کرد. برخوردار بزرگترین سرمایهدار ۸۰۰ میلیون تومان از یک بانک برده است.
احمدزاده: کفش ملی ایروانی یک قلم، در گروه صنفی ملی ۲۴ شرکت دارد، در الوند ۴۸ شرکت دارد، قسمت اعظم این شرکتها متعلق به خانواده ایشان است، هشتصد میلیون تومان به بانک ملی بدهکار [است]. وکیل میگوید قائممقام هستم، من گفتم وام نمیدهم. ناچار شد مدیریت داد. بعد که سی میلیون تومان داریم [دادیم] کس دیگری را به عنوان مدیرعامل انتخاب کرد، گفتم پول را میبندم. سه روز است، در این سه روز آیتالله آشتیانی، آقای نزیه، آقای فروهر، آقای هادوی گفتند چه ایراد دارد ایروانی بیاید. دو سه تا رفقای صمیمی مرا دیدهاند؛ قانع کردم، دیگران را هم قانع کردم. برخوردار هزار تومان روی تلویزیونها کشید، تعداد زیادی تلویزیون فروخت، بیست میلیون تومان بابت خمس داده.
صدر: دو اشکال هست، یکی از روحانیت و یکی چپیها. این مساله هم ملموس و مشخص است. برای روحانی مساله نظیر داشت. در اجناس متروکه گمرک تا امام بالا رفتند. یک نامه از صدوقی، از یزد داشتند. حاج برخوردار و خسروشاهی حاصل یک عمرش در خطر است و امپراتوری دارد و از طریق روحانیت خواهند گفت این امپراتوری مشروع است.
خامنهای: خطاست مشورت. حمایت مردم را از دست میدهید. آنها حمایت نخواهند کرد.
صدر: چند روز پیش اعلام کردند ملی کردن خلاف شرع به هیچ وجه مورد پذیرش ما نخواهد بود.
جلالی: پایگاه علما، مردم است. اگر این پایگاه از دست برود […]
هاشمی: خود آقای خمینی هم هست.
خامنهای: دو نکته رعایت شود: ۱) حفظ صنایع خصوصی، ۲) غارتگران را فکری بکنیم.
مهدوی کنی: دولت قدرت اداره ندارد.
موسوی اردبیلی: الف احتیاج نیست، ب- احتیاج به توضیح ندارد.
احمدزاده: گسترش نظام اسلامی بود، بقیه در آن نبود. الف- ۱) در حال حاضر فقط برای آهن ذوب داریم، بخش خصوصی هم هست، مس فقط دولتی است.
هاشمی: طلا.
احمدزاده: طلا یکی داریم، مربوط به دولت است.
بهشتی: موته محلات.
عزتالله سحابی: سرب و غیره هم میشود.
احمدزاده: شمش فولاد میشود، مرحله نورد گرم لوله ورق و غیره میشود. نورد سرد هم دارد پروفیل میسازد که نگذاشتیم کارخانه که نسبتاً کوچک است.
عزتالله سحابی: در رژیم قبل تا شمش آهن را ذوب آهن تعیین میکرد، میفروخت. علی رضایی یک ریال خرج میکرد و ۴۶ ریال سودش را میبرد و ضرر آن با دولت بود. قرار شد.
بهشتی: ذوبآهن کارخانه سیاسی بوده، نه سودده.
احمدزاده: پتروشیمی همراه است، نه تا مرحله.
عزتالله سحابی: محصول نفت را تبدیل به الیاف پلاستیکی میکنند (الیاف مصنوعی). در بخش خصوصی هم هست. پلی آکتیل لاجوردی، پارسیلون لرستان، پرسپولیس شیراز؛ اینها با خارجیها شریک هستند. الیاف مصنوعی با ماده لازم برای آن میسازد، تا بعد از مرحله پلیمریزاسیون بهتر است. سرمایهگذاری در ساختن این کارخانهها بیشتر سرمایهگذاری شده، پلی آکتیل سه میلیارد که از آن، ۲/۳۰۰ وام است.
بهشتی: سود نمیدهد، به خاطر بهره است. مناسب با آن نیست.
احمدزاده: علاوه بر اینکه بهره را کم کنید، سود بانکی ندهند، باز هم به علت بالا بودن سرمایهگذاری [و] استهلاک ماشینها، سودآور نیست.
عزتالله سحابی: کلک غرب است.
احمدزاده: از پولی که خرج کردهاند، سود فراوان بردهاند.
عزتالله سحابی: سه سال است مشغول ساختمان هستند، بعضیها [با] ماهی ۲۴۰ هزار تومان حقوق.
صدر: شریکها دررفته.
احمدزاده: استثنای داخل پرانتز، واحد بزرگی در جنوب ایران ساخته میشود، در حال نصب است، سرمایهگذاری زیاد، تعهدات تابع قرارداد است و مشکل ایجاد میکند. باید بازار فروش پیدا کند، تکنولوژی راه بیاندازد. آنها تعهدات خود را انجام نمیدهند و ما صدمه میبینیم.
بهشتی: بنویسید فلان کارخانه.
عزتالله سحابی: چند شرکت است که در قرارداد مشارکت هست [؟] باید آنها را بدانیم.
بهشتی: بنویسید کدام کارخانههاست و شرکا چه کسانی هستند.
عزتالله سحابی: کارخانجاتی که با دولتهای خارجی شریک هستیم، نباشد.
بهشتی: چه کار است [؟] این لایحه را بنویسیم، استعمار خارجی دست نخورد [؟]
عزتالله سحابی: خود روسیه، آنگولا و غیره یک سری سرمایهگذاری خارجی را میپذیرند.
بهشتی: چه لزومی دارد [؟]
هاشمی: بعضی کارخانجات با سهام خارجی است که شامل میشود.
صدر: عملی نیست. به ژاپنیها میگوییم تعجیل کنید. ملی کنیم، چرا آن را استثناء میکنیم [؟] آنها تمام کنند. به محض اینکه ملی کنیم، اعلام کردهایم. ژاپنیها قراردادشان طوری است که محتاج آنها هستیم، مواد اختصاصی، بازاریابی. بعضی کارخانهها خواهد خوابید. پلی آکتیل تازه شروع کرده. سهام دوپون ملی شود، مقابل ما خواهد ایستاد. الان در شرایط کنونی، [اگر] متخصص امریکایی نباشد، [کار] میخوابد.
بهشتی: پس چه چیز تهیه شده، آمده [؟]
احمدزاده: پیشنهاد اولی این بود همه را ملی کنیم. در قرارداد پتروشیمی دیده شد [که] مشکلاتی هست. درست است که مقابل امریکاست.
بهشتی: ایشان میگویند کار میخوابد. این لایحه خام است و امکان رسیدگی اقتصادی و فنی ندارد.
احمدزاده: پتروشیمی به صورت خام نیست. تعداد کارخانجات قابل شمردن است. فقط در بخش دولتی چهار کارخانه است، با این یکی پنج تا. در بخش خصوصی دوتاست، یکی بهرهبرداری کامل، یکی نحوه بهرهبرداری، یکی در حال ساخت. پلاستیک پرسپولیس ۴۰ درصد مال انگلیسها [است] که اکثر یهودی [هستند]، بقیه [مال] ایران [است]، در رأی مساوی [هستند]. انگلیس و یهودی حاضر به کمک نیست. مدیران نوشتهاند در اختیار بگیرد. در مورد پلی آکریل یک ماه است شروع به کار کرده، حداکثر تمام بخش تا بیست هفته ماده اولیه ندارند و ممکن است امریکا مشکلات ایجاد کند. پارسیلون راه نیافتاده. دقیقاً توجه شده [که] کارخانه ایران ژاپن در حال نصب است [و] استثناء شده. پتروشیمی را استثناء کنید.
هاشمی: پلی آکتیل آمده.
احمدزاده: آمریکاییها برنمیگردند. متخصص خودمان، لوازم یدکی را گفتند تمام پول را بدهید. هشت میلیارد دلار خواستهایم.
بهشتی: با همکاری دکتر صدر یک گزارش تهیه کنید، بدهید. نیازهای مواد اولیه و یدکی و ارتش با شما یا جدا باشد [؟]
احمدزاده: تهیه تمام اقلام امکانپذیر نیست. آمار دقیق لازم است که از گذشته نداریم. آمار قابل قبول و دقیق نیست. مهم را میشود تهیه کرد.
بهشتی: مهم را.
احمدزاده: ظرف یک هفته. مشکلات ملی. بعد بالا بردن قیمتها، کالاهای فروخته را تحویل نمیدهند. مواد اولیه نرخ نمیدهند، نمیفروشند. با ملی کردن تولید نمیشود. خیامی رفته نمایندگی هیلمن را خریده.
جلالی: مواد یدکی را عرض کرد به لهستان بدهید.
احمدزاده: نمیشود، ولی خیلیها مختص غرب است. مگر اینکه خیلی پروژهها را حذف کنیم. پیشنهاد، چند نفر از آقایان انتخاب شدند [شوند] مساله را بررسی کنند.
بهشتی: مهندس سحابی تقریباً برداشت ما را میدانند. شرکت بنیصدر هم باشد.
[یکشنبه ۲۷ خرداد ۵۸]
مسائل حوزه انتظامی کشور، اعم از کمیتهها، شهربانی و ژاندارمری
بازرگان: جان کلام ماده آخر است. اگر به گذشته مربوط میشد، درست. آنها که در قتل شرکت داشتهاند، در عمل در همه جا دخالت میکنند. ۵۰ درصد ناراحتی ما ناشی از دادگاه انقلاب و اعمال ایشان (هادوی) است. به آذربایجان غربی فرستاده، به زنهای بیحجاب بیاحترامی میکنند، در اداره گمرک رفتهاند عدهای را توقیف کردهاند. در جلسه شنبه هیأت وزیران یازده نفر استعفا دادند. مادامی که دادگاه انقلاب، کمیته و پاسداران زیر نظر دولت نباشند، کاری نمیشود کرد. آقای هادوی و دخالت در هر امری. به دادستان انقلاب تلفن کردم [که] چرا گرفتهاند [؟] گفتم اگر مربوط به جریانات اخیر باشد بسیار خوب. الان طوری شده به محض اینکه شغلی به کسی داده شود، نامهها و طومارها نوشته میشود و علیه او [موضع میگیرند]. باید بین این دو دستگاه، شورا یا آقا فکری بکنند. یا دولت را قبول دارند، حرف دولت، یا قبول ندارند، [حرف] خودشان. در فرودگاه تهران یکدفعه تیراندازی شده، یکی از طرف هادوی، یکی خود دستگاه… چمدانهای پر از قاچاق را رد میکنند.
مهدوی کنی: عدهای آمدند به نام کمیته [به] فرودگاه و خود را منتخب از کمیته مرکزی میدانند. دو نفر از ممنوعالخروجها را رد کردهاند. از طرف کمیته مرکزی کسی را نداریم. وقتی پرستاری را در بیمارستان میگیرند، بهانهای میآورند.
بازرگان: یک موضوع در بحث قبلی یادم رفت. آنجا که گفتم دادگاه انقلاب از بین برود. شهشهانی دادستان، هفته قبل آمد؛ گفت دستور دادهام اگر کسی ۱.۵ کیلو هروئین دارد، نگیرند، چون زندان نداریم. اقدامی کنید، زندان قصر که برای دوازده هزار نفر زندانی است، ۲۷۰۰ زندانی دارند. جای دیگر باشند. گفت زندان زیر دادگستری، یکی دست حاج ماشاءالله، یکی دست دیگری است. صورتجلسههایی شد، با آذری قرار شد دیوار بکشیم، آنجا که برای دوازده هزار است، دیوار باشد. همین را هم مانع شدند. سیاهی قاضی یا آذری و هادوی به من مربوط نیست. دادگستری و شهربانی و ادارات ما وظیفه خود را نمیتواند انجام دهد. جواب باید دید وجود دو ماما یا آش سبب میشود و عیب از بین برود یا بهتر شود. اگر استاندار که به زحمت تهیه شده، در معرض دو جریان است، کار لوث میشود. میگوید من مسئول هستم. از کجا معلوم که کمیتهها پاک باشند [؟] بعضیها مشروب میفروشند. کسانی گفتند خانمهایی تحت تهدید بودهاند. پاسدارها اطلاع دادند که اگر دو میلیون بدهی شوهرت آزاد، وگرنه اعدام [میشود]. قاچاقچی زندانی و ساواکی در کمیتهها هستند. بالای درست، انتخاب ما محدود است. در همین عده محدود میگویند دکتر ایزدی اخراج شود. سرهنگ ممتاز را آوردیم، کاری نکرد، مستأصل شدیم. بعد از پرسوجو، دانشور را پیدا کردیم.
[یکشنبه ۲۷ خرداد ۵۸]
نظر شما :