آن روحانی مذاکرهکننده، حسن روحانی نبود
هادی نجفآبادی با مکفارلین مذاکره کرد
شیدا قماشچی
تاریخ ایرانی: «ایران - کنترا: رسوایی ریگان و سوءاستفاده از مقام ریاست جمهوری» جدیدترین کتاب مالکوم برن، معاون آرشیو امینت ملی ایالات متحده است که در اکتبر ۲۰۱۴ منتشر شد. این کتاب با بهرهگیری از هزاران سندی که پیش از این محرمانه محسوب میشدند، نشان میدهد که چگونه رونالد ریگان، رئیسجمهور پیشین آمریکا و اعضای ارشد دولتش، قانون کشورشان را زیر پا گذاشتند و با ترغیب دلالان اسلحه و رهبران اسرائیل، به ایران سلاح فروختند تا هم گروگانهای آمریکایی در لبنان را با کمک تهران آزاد کنند و هم عواید حاصل از آن را در اختیار ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا قرار دهند. افشای سفر رابرت مکفارلین، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا به تهران در ۱۳ آبان ۱۳۶۵ که به ماجرای ایران - کنترا یا ایران گیت معروف شد، یک رسوایی سیاسی در آمریکا ایجاد کرد.
«تاریخ ایرانی» فصلهایی از کتاب «ایران - کنترا» را ترجمه و منتشر میکند که پس از سه دهه ناگفتههایی را از جزئیات سفر مکفارلین و هیات همراهش به تهران افشا کرده است.
***
مقامات بالا
آن «جنتلمنی» که مصطفوی وعدهاش را داده بود با نام «دکتر نجفی» معرفی شد، از شخصیتهای مهم سیاست خارجی ایران. تیم آمریکایی تمام بعدازظهر مشغول بودند تا در تماس با واشنگتن هویت واقعی او را شناسایی کنند. نزدیکترین حدس، دکتر محمدعلی هادی نجفآبادی، رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس و مشاور سیاست خارجی رئیس مجلس بود. (۱) رفسنجانی در خاطراتش از نجفآبادی با نام «دکتر هادی» یاد میکند. نجفآبادی احتمالاً با مصطفوی صحبت کرده و نارضایتی و گلهمندی آمریکاییها به اطلاعش رسیده بود. رفسنجانی بعدها نوشت: «خانه بودم که دکتر هادی آمد…». یک مقام عالیرتبهٔ دیگر، حسن روحانی، نیز همراه او بود. «دکتر روحانی» از اعضای شورای عالی دفاع و فرمانده پدافند هوایی کل کشور بود. تا اندکی پیش از آن فرمانده قرارگاه خاتمالانبیا بود و به خوبی از محمولههای ارسال شدهٔ تاو و هاوک اطلاع داشت. رفسنجانی ادامه میدهد: به اصرار آنها تصمیم گرفتیم که دکتر هادی به مذاکره با هیات آمریکایی برود. نجفآبادی گزارش داد که «مکفارلین نه تنها ناخشنود بود بلکه آزردهخاطر شده بود که چرا مقامات بالاتر با او دیدار نکردهاند و هدیه را نپذیرفتهاند.» نجفآبادی ادامه داد که: «مکفارلین خشمگین اعتراض کرده بود که اگر فقط برای خرید لباس تهیه شده از پوست گربهٔ وحشی به روسیه میرفت، گورباچف روزی حداقل دو بار با او دیدار میکرد!» (۲)
با ورود نجفآبادی به صحنه، فضا روشن شد. او مردی ریشدار با قدی کوتاه بود که شصت سال داشت، تحصلیکرده و با فرهنگ بود و اعتماد به نفس داشت و به خوبی به زبان انگلیسی تسلط داشت. همتایان سیاسیاش او را نمایندهای جدی از جانب ایران تشخیص دادند، اگرچه مکفارلین هنوز او را در «ردهٔ پایینتر از وزارت» میدانست.
کیو گزارش داد که او «چندین سر و گردن بالاتر از دیگر اعضای هیات ایرانی است». طبق قرار، مکفارلین از مذاکره با فرستادهٔ جدید امتناع کرد و نورث به جای او مذاکرات را ادامه داد. این دور از مذاکرات از ساعت ۲۱:۳۰ شب تا ۱:۵۰ بامداد به طول انجامید. همانند ملاقاتهای پیشین میان مکفارلین و مصطفوی، دو طرف در طول این دیدار نیز به تاریخ روابط ایران و ایالات متحده پرداختند.
نجفآبادی گفت: «روابط ما تیره و بسیار بد است. شاید نخواهید این سخنان را بشنوید ولی من موظفم که رک و بیپرده سخن بگویم.» او سپس چندین دلیل ارائه داد از اینکه چرا ایرانیان مایل نیستند تا روابطشان با واشنگتن دوستانه و نزدیک به نظر بیاید: «اولین دولت انقلاب به دلیل ملاقات با برژینسکی سقوط کرد.» اشاره به دیدار بازرگان، نخستوزیر با مشاور امنیت ملی کارتر که در ۱ نوامبر ۱۹۷۹ در الجزایر در سالگرد استقلال الجزیره صورت گرفت و تلویزیون ملی دست دادن این دو نفر را پخش کرد؛ این تلاشی بود از سوی تندرویان تا برای بازرگان دردسر ایجاد کرده و شایعه کنند که دست او با ایالات متحده در یک کاسه است. نجفآبادی گفت: «ما نمیخواهیم که دولتمان فردا سقوط کند.» (۳)
نورث تأیید کرد: «تاریخچهٔ اتفاقات ناگوار در روابطمان بسیار طولانی است و نمیتوان در عرض چند دقیقه آن را فراموش کرد.» اما او مصرانه ادامه داد: «این فرصت عالی دست داده تا میان دو کشور رابطه برقرار کنیم…افراد با نیت حسنه میتوانند پلی برای اعتمادسازی بیافرینند.» بله، البته که برخی از «موانع» میباید به کنار گذاشته شوند از جمله «آزادی شهروندان آمریکایی». او باز هم به این حقیقت اشاره کرد که هیچ مقام عالیرتبهای برای مذاکره با مکفارلین قدم به پیش نگذاشته است. یکی دیگر از ایرانیان حاضر در جلسه این اعتراض را وارد ندانست و اشاره کرد که طبق نقشه قرار بود که ابتدا نورث به تهران بیاید تا موارد دستور جلسه مشخص شوند: «اما نورث نیامد…در آخرین مکالمه تلفنی صحبتی از مذاکرات وزرا به میان نیامد. ما هیچگونه توافقی برای دیدار با مکفارلین اعلام نکردیم.» نجفآبادی تنشزدایی کرد و گفت حتماً «سوءتفاهمی» رخ داده است و به هر صورت ایرانیان برای مذاکرات رده بالا آماده نبودند: «ما دیدار او (مکفارلین) را پذیرفتیم ولی این به معنای مذاکرهٔ مستقیم در لحظه نیست. هنوز برای این مرحله زود است.» اندکی بعد نجفآبادی ختم جلسه را اعلام کرد و موافقت شد تا جلسه در ساعت ۱۰ صبح روز بعد بدون حضور متخصصین ایرانی ادامه بیابد. او پیشنهاد کرد: «اجازه دهید این مذاکرات سیاسی باقی بماند.» (۴)
حضور نجفآبادی در روحیهٔ مکفارلین تأثیر مثبت گذاشت. او کمک کرد تا بیحرمتیها و توهینها پشت سر گذاشته شده و دیدگاه مثبتی ایجاد شود. اما مکفارلین مطمئن نبود که رهبران ایرانی تا چه حد از این مذاکرات مطلع هستند. بنابر شواهدی که بعدها از ایرانیان به دست آمد، آنها از نزدیک در جریان بودند. طبق خاطرات رفسنجانی، به محض ورود هیات آمریکایی، کنگرلو مقامات بالارتبه را آگاه کرد. رفسنجانی میگوید که گروه کوچکی تشکیل داد تا ناظر مذاکرات باشند. طبق گفتهٔ او، آیتالله علی خامنهای رئیسجمهور وقت از دیگر رهبرانی است که به این معاملهٔ تسلیحاتی واقف بود. رفسنجانی مینویسد که شخص آیتالله خمینی از مذاکرات قریبالوقوع با هیات مکفارلین اطلاع داشت. (۵)
مکفارلین پس از جلسهٔ نجفآبادی در یک پیام سری به پویندکستر توصیفی تحقیرآمیز ارائه داد: «شاید بهتر باشد شرایط پس از حملات اتمی را متصور شویم، زمانی که تنها تاتار باقیمانده معاون رئیسجمهور است؛ یک تازه فارغالتحصیل وزیر امور خارجه شده است و یک دلال طرف صحبت تمامی کشورهای خارجی است. بیکفایتی دولت ایران برای انجام معامله این نیاز را پدید میآورد که ما در نقش خود و شکست مداوم آنها تجدید نظر کنیم.» (۶)
او مشکلات رهبران ایران در معامله با همتایان آمریکاییشان را تشریح و مساله ملاقات بازرگان و برژینسکی را به عنوان نمونه ترسیم کرد. اگرچه «امروز فشار حوادث و سود شخصی باعث شده تا آنها به این نکته برسند که ما منافع مشترک داریم (در مقابل روسیه، افغانستان و حتی علیه عراق). اما هنوز نمیدانند چگونه با این مسالهٔ ضروری مواجه شوند: اینکه چگونه با ما مذاکره کنند ولی زنده باقی بمانند.» او گفت اگرچه «اظهارات، بیانیهها و توصیفات آگاهانه» نجفآبادی او را دلگرم کرده ولی هشدار داد که «به عقیدهٔ من نباید مغلوب حرفهای بدون عمل شویم». او در پایان نتیجهگیری کرد: «ما در مسیری قدم گذاشتیم که میتواند به یک امتیاز استراتژیک حقیقی در مقابل شوروی بدل شود. اما به صورت رنجآوری به آرامی پیش خواهد رفت. وعدهٔ آنچه که فردا پیش خواهد آمد نباید ما را اغفال کند. در نهایت آنها فقط تاجر فرش هستند. اما به آرامی میتوانیم پیشرفت کنیم زیرا منفعت هر دو طرف در این است.» (۷)
صبح روز بعد، ۲۷ می، ساعت ۱۰ صبح کِیو، تایچر و نورث پس از اندکی استراحت با نجفآبادی و دیگر ایرانیان ملاقات کردند؛ ایرانیها حامل خبر بدی از شرایط گروگانهای آمریکایی در لبنان بودند: «فرستادهٔ ما از طرق خاصی با گروگانگیرها در تماس است. آنها شروط سنگینی را مطرح کردهاند. آنها میخواهند اسرائیل از تپههای جولان و جنوب لبنان عقبنشینی کند. آنتوان لحد باید به بیروت شرقی بازگردد و زندانیان در کویت آزاد شوند و هزینهٔ گروگانگیری نیز به طور کامل پرداخت شود. آنها پول را از آمریکا نمیخواهند بلکه ایران باید این پول را بپردازد.» (۸)
نجفآبادی گفت که ایران این شروط را نخواهد پذیرفت: «ما به آنها گفتیم که باید این شروط را تغییر دهند. نمیتوانیم چنین شروطی را بپذیریم. مشغول مذاکره با آنها هستیم. ما به دلایل انسانی حاضریم این هزینه را بپردازیم. مشغول مذاکره در باب شروط دیگرشان هستیم. امیدواریم که این مذاکرات به نتیجه برسند.» (۹)
در اینجا بود که مکفارلین، که نقش مذاکرهکنندهٔ ارشد را ایفا میکرد، از نجفآبادی خواست تا به سوئیت شخصی او بروند و به طور خصوصی گفتوگو کنند. باقی افراد مشغول مذاکره دربارهٔ جزئیات مالی و تدارکاتی پیرامون گروگانها و قطعات یدکی شدند. مکفارلین و نجفآبادی سه ساعت بعد را به «گفتوگویی مفید» پرداختند. پس از صحبت دربارهٔ مسائل سیاسی، گفتوگو به جزئیات معاملهٔ تسلیحات در برابر آزادی گروگانها انجامید. نجفآبادی آخرین درخواست گروگانگیرها را بار دیگر مطرح کرد ولی به سرعت اضافه کرد که ایرانیان اعلام کردهاند که چنین درخواستهایی پذیرفتنی نیستند و مشغول مذاکره هستند. (مکفارلین دربارهٔ درخواست گروگانها برای پرداخت هزینهٔ گروگانگیری به پویندکستر نوشت: عجب وقاحتی!!!) (۱۰)
مکفارلین به میزبانش گفت به این ترتیبی که شرایط پیش میرود امیدی نیست که مذاکرات ثمربخش باشند. مکفارلین بار دیگر برای پویندکستر نوشت: «من برای او توضیح دادم که چگونه در طول یکسال گذشته دربارهٔ جزئیات توافقنامه به مذاکره پرداختیم و چگونه در لحظهٔ آخر تغییرات بر ما تحمیل شدند و رئیسجمهور را ناامید کرد تا با اکراه به این دیدار تن داد، تنها با این شرط که جزئیات توافق دقیق و واضح مشخص باشند. سپس جزئیات این توافق را بار دیگر برشمردم:
۱. ایالات متحده هیات بلندمرتبهای را به تهران اعزام میکند. آنها بخشی از قطعات درخواستی که بهایش پرداخت شده را با خود به همراه میآورند. (همانطور که این کار را انجام دادیم.)
۲. در لحظهٔ ورود به ما اطمینان میبخشند که گروگانها به سرعت آزاد خواهند شد.
۳. به محض اینکه گروگانها به ما پیوستند، باقی قطعات درخواستی که هزینهشان پرداخت شده را خواهیم فرستاد و آن بخشی که هزینهاش تأمین نشده تا زمان دریافت هزینه در اختیار ما خواهد بود. (۱۱)
برقراری رابطه زمانی که دیگر کار از کار گذشته بود
توضیحات مکفارلین به نجفآبادی لحظهٔ مهمی را رقم زد. برای نخستین بار افرادی کلیدی از آمریکا و ایران به طور مستقیم راجع به معاملهٔ گروگانها در برابر سلاح مذاکره میکردند بیآنکه از فیلتر قربانیفر و کنگرلو (و حتی نورث) عبور کنند. بالاخره مشخص شد که دو طرف برداشت اشتباهی از مقدمات و تدارکات داشتهاند: «در این لحظه او (نجفآبادی) مضطرب شد و میخواست بداند که چه کسی با چنین شرایطی توافق کرده است. (من از قربانیفر و کنگرلو نام بردم.) نجفآبادی توضیح داد که اینها شرایطی نبودند که او از آن آگاهی داشته باشد. اختلاف اساسی آنجا بود که آنها انتظار داشتند ارسال تمامی محمولات پیش از آزادی گروگانها صورت بگیرد. من با تحکم پاسخ دادم که اگرچه سوءتفاهم پیش میآید ولی ایمان دارم که این سؤتفاهم از جانب ما نبوده است زیرا ما دو شاهد برای این توافق داریم. فارغ از سوءتفاهمات، مسالهٔ مهم این است که اکنون زمانی برای ایجاد تغییر باقی نمانده است.»
مکفارلین متوجه شد که نجفآبادی «به وضوح نگران این مساله بود که قربانیفر و کنگرلو او را گمراه کرده باشند» و اندکی فرصت خواست تا با همکارانش رایزنی کند.(۱۲) بنا به گفتهٔ کیو، طرف آمریکایی بر ظن و گمان نجفآبادی صحه گذاشت؛ زمانی که سه نامه به همراه لیست سلاحهای درخواستی که قربانیفر برای ایران تهیه کرده بود را دیدند، کیو گفت: «ما هرگز چنین توافقی نکردیم.» نجفآبادی پرسید: «آیا قربانیفر مأمور شماست؟» پاسخ منفی بود. او فقط یک دلال بود. کیو بعدها به یاد آورد: «نجفآبادی کاملاً ناراحت و آزردهخاطر بود.» (۱۳)
دو طرف بار دیگر در ساعت ۵ بعدازظهر ملاقات کردند. به نظر میرسید که ایرانیها پیشرفت قابل ملاحظهای داشتهاند. نجفآبادی گزارش داد که در فاصلهٔ این چند ساعت موفق شدهاند گروگانگیرها را راضی کنند تا از درخواستهایشان کوتاه بیایند. عقبنشینی اسرائیل از جولان و جنوب لبنان و انتقال لحد به بیروت شرقی دیگر مطرح نیست. علاوه بر آن، ایرانیها هزینهٔ گروگانگیری را پرداخت خواهند کرد. «تنها مسالهٔ موجود مسالهٔ کویت است. ما توافق کردیم تا از شما تأیید بگیریم که (زندانیان الدعوه) آزاد خواهند شد.» (۱۴)
مکفارلین گفت که مشخص است ایرانیها در تلاشند تا راهحلی برای بنبست کنونی بیابند. او گفت: «من سپاسگزارم.» اما دیگر خیلی دیر شده بود: «اگر این روحیه در همان برخورد اول وجود داشت میتوانستیم به توافق برسیم. متاسفانه ما بعد از یکسال و سه دوره تلاش - که فکر میکردیم نتیجهبخش بوده است - به این نقطه رسیدیم. این موضوع باعث شد تا رئیسجمهور در توانایی ما برای دستیابی به توافق تردید کند.» (۱۵) مکفارلین گفت: «در نتیجه رئیسجمهور به ما دستور اکید داده است که اگر چهارمین تلاش هم به ثمر ننشیند دیگر نیازی به ادامهٔ گفتوگوی بیحاصل نیست.» او ۱۰ ساعت به ایرانیان فرصت داد تا راهحلی برای گروگانگیری بیابند، در غیر این صورت هیات آمریکایی تهران را ترک خواهند کرد.
ناامیدی از انجام معامله
به نظر هیات آمریکایی اینطور میآمد که نجفآبادی در تلاش است تا مکفارلین را به مصالحه وادارد. اگر او اجازه میداد که قطعات باقی مانده تا «فردا صبح ارسال شوند، گروگانها تا ظهر آزاد خواهند شد». مکفارلین مخالف بود و میگفت ابتدا باید گروگانها آزاد شوند و سپس قطعات ارسال خواهند شد. در کمال تعجب، نجفآبادی این شرط را پذیرفت. اما اضافه کرد که رفسنجانی خواستار آن است که دو طرف ابتدا به یک توافق دست بیابند. مکفارلین رضایت داد اما تاکید کرد که این توافقنامه باید به تأیید رهبران هر دو کشور برسد. (۱۶)
طی چند ساعت آینده، اعضای هیات آمریکایی (به استثنای مکفارلین) با حرارت تمام یک معاملهٔ شش دستوری را تهیه کردند که طبق آن ایالات متحده دستور میداد تا هواپیمایی حامل قطعات یدکی از یک «مکان بیطرف» در ساعت ۱ بامداد ۲۸ ماه می عازم شده و ساعت ۱۰ به تهران برسد. در مقابل، ایرانیان متعهد میشدند تا گروگانها در ساعت ۴ بامداد آزاد شوند. در صورت اجرا نشدن این وعده، هواپیما به پایگاهش بازمیگشت و هیات آمریکایی نیز به سرعت ایران را ترک میکردند. در جلسهٔ ساعت ۹:۳۰ شب، نورث این نسخه از توافقنامه را به ایرانیان ارائه داد. او گفت: «مکفارلین راضی نیست ولی تا ساعت ۴ به ایران فرصت میدهد تا این پیشنهاد را بررسی کنند.» بنا به نوشتههای تایچر، ایرانیان نیز از این پیشنهاد راضی نبودند: «میشد اضطراب را در چهرهشان دید.» نجفآبادی پرسید: «ما چطور میتوانیم گروگانها را تا ساعت ۴ آزاد کنیم؟» نورث گفت که متوجه نمیشود مشکل کجاست: «امروز در حضور مکفارلین گفتید که گروگانها تا ظهر آزاد میشوند.» نجفآبادی گفت که «اکنون دیگر دیر شده است.»
اندکی بعد نجفآبادی و مکفارلین با یکدیگر جلسهای خصوصی تشکیل دادند ولی این جلسه به طرز بدی پایان یافت. طبق یادداشتهای تایچر: «مکفارلین نتیجهگیری کرد که آنها دارند ما را بازی میدهند. او دستور داد که وسایلمان را جمع کنیم و بازگردیم.» (۱۷)
اما مکفارلین هنوز هم نمیخواست امکان دستیابی به توافق را از دست بدهد. تعداد زیادی جلسه و ملاقات با ایرانیان و همچنین تماس با واشنگتن تا پاسی از شب ادامه یافت، تایچر نوشت:
۴۵: ۱۲- باد (رابرت) با جان (پویندکستر) صحبت کرد. او پیشنهاد کرد که با RR ریگان صحبت کنیم.
۱:۳۰- JMP با RR تماس گرفت. ریگان گفت که هواپیما را آماده کنید اگر گروگانها تا ساعت ۴:۰۰ آزاد نشدند تهران را ترک کنید.
۲:۰۰- RCM با (نجفآبادی) دیدار کرد. از ما تا ساعت ۶ مهلت خواستند. پاسخی دربارهٔ گروگانها دریافت خواهند کرد. RCM میگوید اگر زمان را مشخص کنند هواپیما را از تلآویو اعزام خواهیم کرد تا دو ساعت پس از اینکه گروگانها در اختیارمان قرار گرفتند، در اینجا فرود بیاید.
۲:۲۰- ارسال به واشنگتن. شاید الان دیگر جدی باشند. (۱۸)
به این ترتیب، شخص رئیسجمهور وارد مرحلهٔ تصمیمگیری شد و دستور داد تا هواپیمای حاوی قطعات تسلیحاتی به مقصد تهران عازم شود. (۱۹) نزدیک صبح مکفارلین متوجه شد که خبری از آزادی گروگانها نیست و بار دیگر دستور عزیمت داد. اندکی پیش از ۸ صبح، کنگرلو در هتل حاضر شد تا آخرین بستهٔ پیشنهادی را ارائه دهد: امکان آزادی دو تن از گروگانها فراهم است ولی برای آزادی دو تن دیگر به یک «عملیات مشترک» نیاز است. پاسخ مکفارلین کوتاه و مختصر بود: «شما به توافقنامه پایبند نیستید. ما ایران را ترک میکنیم.» مشخص شد که خروج هیات اعزامی باید به صورت اضطراری انجام گیرد. به گفتهٔ کنگرلو به نحوی هویت ملاقاتکنندگان افشا شده و جمعیتی به سمت هتل راه افتادهاند. اگرچه بعدها در صحت این مساله تردید به وجود آمد ولی کنگرلو به سرعت آنها را به سمت ماشینهایشان راند و شخصاً کاروان ماشینها را از کوچه پس کوچهها به سمت فرودگاه هدایت کرد و از عبور از خیابانهای اصلی شهر پرهیز کرد. زمانی که به فرودگاه رسیدند، هواپیما به بخش نظامی منتقل شده بود تا از دید عموم خارج باشد. کیو به دستور مکفارلین تلاش کرده بود تا از کافی بودن سوخت هواپیما مطمئن شود. (۲۰) کنگرلو که اکنون احساس امنیت بیشتری میکرد درخواست مهلت بیشتری کرد و حتی زمانی که اعضای هیات سوار بر هواپیما میشدند به آنها گفت: «چرا میروید؟»
مکفارلین با ناامیدی از او خواست تا به رهبران مافوقش بگوید: «این چهارمین بار است که معاهده را زیر پا میگذارند…این بیاعتمادی تا زمان زیادی باقی خواهد ماند. یک فرصت مهم از بین رفت.» در ساعت ۸:۵۵ صبح هواپیما از ترمینال خارج شد و هیات آمریکایی دست خالی ایران را ترک کرد. (۲۱)
پینوشتها:
۱. ر.ک به وقایعنگاری تاریخی اسرائیل، بخش دوم، ص ۴۷. در گزارشهای رسمی ایالات متحده از این پروژه به نجفآبادی عنوان «مشاور» اطلاق شده است.
۲. رفسنجانی، خلاصهٔ خاطرات، انتشار مجدد در جمهوریت. پس از آنکه حسن روحانی در سال ۲۰۱۳ برندهٔ انتخابات ریاست جمهوری شد برخی از رسانههای آمریکایی به اشتباه گزارش کردند که او با هیات مکفارلین دیدار کرده است. برای نمونه ر.ک به نیویورکتایمز، ۲۷ جولای ۲۰۱۳. پس از آنکه نگارنده این ادعا را زیر سؤال برد، نیویورکتایمز منابعش را بازبینی کرد و این گفته را به مقامات ایرانی بدون ذکر نام نسبت داد و اضافه کرد که حضور روحانی «قابل تأیید نیست». ر.ک به بازبینیهای نیویورکتایمز، ۲۱ دسامبر ۲۰۱۳. اگرچه در خاطرات رفسنجانی، وقایعنگاری تاریخی اسرائیل، یادداشتهای نورث و واینبرگر و مصاحبههای کیو و مقامات اسبق ایرانی (همگی پیش از انتخاب روحانی به ریاست جمهوری) تاکید شده است که مقام مورد بحث نجفآبادی بوده است نه روحانی. هوارد تایچر که از او نقل قولی (فارن پالیسی، ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۳) ذکر شده است که حضور روحانی را تأیید میکرد، بعدها اعلام کرد که هیچگونه شواهد محکمی در دست نیست که حاکی از حضور او در جلسات باشد. تایچر، مصاحبه با نگارنده، ۸ اکتبر ۲۰۱۳.
۳. این نگرانیها در مورد روابط با شوروی نیز صدق میکردند. نجفآبادی به گروه گفت: «پس از مرگ برژنف، ایران هیاتی را اعزام کرد. ملت بابت این تصمیم به مسئولان حمله کردند. هیچکس در مراسم تشییع چرنینکو حضور نیافت.»
۴. برای گزارش این جلسه ر.ک به تایچر، شورای امنیت ملی، مشروح مکالمات، «گفتوگوهای ایران - ایالات متحده آمریکا ».۲۶ می ۱۹۸۶، ۹:۳۰ بعدازظهر؛ جورج کیو، یادداشتهای بدون عنوان و بدون تاریخ، حدود ۳۰ می ۱۹۸۶.
۵. رفسنجانی، خلاصهٔ مذاکرات، انتشار مجدد در جمهوریت؛ مصاحبه روحانی در همشهری، «داستانهای ناگفته از هشت سال دفاع مقدس»؛ قدرتالله رحمانی، بیپرده با هاشمی رفسنجانی.
۶. رابرت مکفارلین، پیام به جان پویندکستر، بدون عنوان ۲۷ ماه می ۱۹۸۶، تهران تایمز صبح. استفادهٔ مجدد در گزارش کمیتهٔ برگزیده، پیوست آ.جلد .۱، صص ۱۲۵۴-۱۲۵۲. برخی از کلمات سند خوانا نیستند و کسی سعی کرده است که با دست آنها را خوانا کند (یا تغییر دهد). در گزارش تاور (ص بی -۱۰۱) از واژهٔ تاتار برای «بازمانده…معاون رئیسجمهور» استفاده شده است. اما در گزارشهای کمیتهٔ برگزیده «خیاط» است (ص ۲۳۸) و در خاطرات مکفارلین از «کفاش» استفاده شده است. ر.ک اعتماد ویژه، ص ۵۸.
۷. رابرت مکفارلین، پیام به جان پویندکستر، بدون عنوان ۲۷ ماه می ۱۹۸۶.
۸. تایچر، شورای امنیت ملی، مشروح مکالمات، «گفتوگوهای ایران - ایالات متحده آمریکا»، ۲۷ می ۱۹۸۶، ۱۰ صبح.
۹. همان.
۱۰. رابرت مکفارلین، پیام به جان پویندکستر، بدون عنوان ۲۷ ماه می ۱۹۸۶، بعدازظهر.
۱۱. همان.
۱۲. همان.
۱۳. مصاحبه با کیو، ۴ سپتامبر ۲۰۰۷.
۱۴. تایچر، شورای امنیت ملی، مشروح مکالمات، «گفتوگوهای ایران - ایالات متحده آمریکا»، ۲۷ می ۱۹۸۶، ۵:۰۰ بعدازظهر.
۱۵. همان.
۱۶. همان.
۱۷. نسخهٔ بدون عنوان توافق، ر.ک به گزارش کمیتهٔ ویژه، صص ۲۴۱-۲۴۰؛ تایچر، شورای امنیت ملی، مشروح مکالمات، «گفتوگوهای ایران - ایالات متحده آمریکا»، ۲۷ می ۱۹۸۶، ۹:۳۰ بعدازظهر.
۱۸. یادداشتهای تایچر، منتشر شده در گزارشهای نهایی OIC، جلد اول، ص ۹۶، پانوشت ۱۵۵.
۱۹. هواپیما در نهایت از تلآویو حرکت کرد (نیر ساعت را ۶:۰۰ نوشته است)، اما پیش از آنکه وارد حریم هوایی ایران شود دستور بازگشت گرفت. ر.ک به وقایعنگاری تاریخی اسرائیل، بخش دوم، ص ۵۶. مکفارلین و نورث در گزارشاتشان به کنگره دو روایت مختلف از حرکت هواپیما ارائه دادند. هر دو تصدیق میکنند که نورث دستور عزیمت را به سکورد داد؛ نورث میگوید پیرو نقشهٔ اصلی بوده است اما مکفارلین ادعا میکند که بعد از انجام این طرح از آن اطلاع یافته است. ر.ک گزارشهای نهایی OIC، جلد اول، ص ۹۶، پانوشت ۱۵۵. هیچکدام به تماس مکفارلین با کاخ سفید در ساعات اولیه صبح ۲۸ می اشاره نمیکنند.
۲۰. کیو، مصاحبه با نگارنده در تاریخ ۴ سپتامبر ۲۰۰۷. کیو اضافه کرد: «اینکه چگونه آنها را راضی کردم تا برای هواپیما سوختگیری کنند رازی است که آن را با خود به گور خواهم برد.» چارلز آلن، همکار کیو در سیآیای بعدها درباره داستان جمعیت مردم ناراضی اظهار تردید کرد. مصاحبه با نگارنده، ۹ ژانویه ۲۰۱۳.
۲۱. تایچر به نقل از مکفارلین، شورای امنیت ملی، مشروح مکالمات، «گفتوگوهای ایران - ایالات متحده آمریکا»، ۲۷ می ۱۹۸۶، ساعت ۷:۵۰ صبح. کیو در مصاحباتش با نگارنده به مساله حرکت جمعیت به سمت هتل و رانندگی تا فرودگاه اشاره میکند؛ همچنین ر.ک به ایندیپندنت، نیکوزیا، قبرس به گزارش آسوشیتدپرس، ۷ نوامبر ۱۹۸۶؛ کیو، «شاهدی از ایران گیت»، صص ۸۹-۸۸.
نظر شما :