ترورها فعالیت حزب جمهوری اسلامی را متوقف کرد
گفتوگویی منتشر نشده با مریم بهروزی
تاریخ ایرانی: مریم بهروزی از سرشناسترین زنان فعال در عرصه سیاسی ایران تا سال ۱۳۹۰ بود. او که در ۶۶ سالگی به دلیل بیماری سرطان درگذشت، در کارنامه سیاسیاش نمایندگی مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی را ثبت کرده بود. وی فعالیتهای سیاسیاش را قبل از انقلاب آغاز کرده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نقش پررنگی در تشکیلات جامعه زینب(س) و حزب جمهوری اسلامی (شاخه بانوان حزب) داشت. آنچه از وی نقل میشد آن بود که تائید شرعی فعالیت سیاسی در حوزه زنان را از امام خمینی(ره) گرفته بود و جامعه زینب(س) تنها حزب فعال سیاسی بود که از سهم شرعی (امام) برای شروع فعالیت خود به خواسته امام استفاده میکرد. بهروزی این مساله را اوج نگاه ویژه امام به توسعه نقش زنان در جامعه عنوان میکرد. بهروزی از معدود زنان سیاسی بود که اهل گفتوگو و بیان خاطرات خود بود و به همین دلیل در سال ۱۳۹۰ و چند ماه پیش از درگذشت وی، با او پیرامون حزب جمهوری اسلامی به بحث نشستیم.
***
خانم بهروزی شما از چه زمانی با حزب جمهوری اسلامی آشنا شدید و به عضویت آن درآمدید؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت مرحوم شهید بهشتی به حزب جمهوری اسلامی دعوت شدم و به عضویت آن درآمدم. پس از واقعه هفتم تیر ۱۳۶۰ و شهادت مرحوم آیتالله بهشتی، شهید باهنر دبیرکل حزب شد که تنها چند هفته پس از این انتخاب نیز ایشان در ۸ شهریور ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند. پس از شهید باهنر، آیتالله خامنهای به عنوان دبیرکل حزب انتخاب شدند و در همان ایام به مدت خیلی کمی امام دستور دادند که فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی متوقف شود. این توقف بسیار کم و محدود بود. من در همان ایام نگران این تعطیلی و توقف در فعالیتها شدم.
توقف کوتاه مدت فعالیتهای حزب به دلیل ترورها و فضای خاص سیاسی کشور بود؟
بله، نظام تمایل نداشت که دیگر رهبران اصلی کشور ترور شوند و دشمن از این فضای ترورها و حذف رهبران نظام سوءاستفاده کند.
دلیل امام و آیتالله خامنهای برای تعطیلی حزب چه بود؟
توقف موقت فعالیتهای حزب نظر حضرت امام بود و نه نظر آیتالله خامنهای. من زمانی که فعالیتهای حزب برای مدت اندکی متوقف شد نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی بودم. همان زمان به یکی از آقایان عرض کردم که ما چه کار بکنیم؟ ایشان فرمودند شما خودتان یک تشکیلات منسجم تشکیل دهید. برای من این مساله عجیب بود به همین دلیل سؤال کردم که این کار را باید افراد بزرگتر انجام دهند. ایشان فرمودند خود شما هم جزو افراد بزرگ هستید! من این مطلب را زمانی که با افراد دیگر مطرح کردم آنها هم تعجب کردند. خدمت آیتالله خامنهای رسیدیم و ایشان هم فرمودند خوب است که شما نیز تشکیلاتی برای خود داشته باشید و اصلا ایرادی ندارد. من زمانی که از ایشان کسب تکلیف کردم ایشان کاملا موافق بودند و ما را تشویق کردند. ما هم سعی کردیم که ساختار و تشکیلاتی را فراهم کنیم که به دیدگاهها و نظرات آیتالله خامنهای نزدیک باشد. البته پیش از آن نیز زمانی که مرحوم شهید بهشتی دبیرکل حزب بودند، به بنده و آقای کمالی و باهنر فرمودند خوب است شما تشکیلات اقماری داشته باشید که اگر زمانی فعالیتهای حزب با توقف و یا مشکلی مواجه شد این تشکیلات بتواند به کار خود ادامه دهد. به همین دلیل آقای کمالی مسئول شد که برای کارگران تشکلی را سر و سامان دهد، آقای باهنر برای طیف فرهنگیان و معلمین و بنده هم برای طیف خواهران مسئول شدم تشکیلاتی را ایجاد کنیم. البته مدت زیادی سپری نشد که فاجعه ۷ تیر ۱۳۶۰ رخ داد و مرحوم بهشتی به شهادت رسیدند. من در آن زمان سعی کردم خواهرانی که به نظرات و دیدگاههای آیتالله خامنهای نزدیک بودند را دور هم جمع کنم و تشکیلاتی را سر و سامان بدهیم.
ظاهرا طیف راست و چپ هم بعدا بر اساس نزدیک بودن تفکرات به دبیرکل وقت حزب (آیتالله خامنهای) شکل گرفت.
بله. در زمان دبیرکلی آیتالله خامنهای افرادی که به دیدگاهها و نظرات ایشان نزدیک بودند طیف راست نام گرفتند و کسانی که به نوعی در مقابل این تفکرات بودند و یا نظرات دیگری را داشتند طیف چپ نامیده شدند که بیشتر این افراد نزدیک به سردبیر وقت روزنامه جمهوری اسلامی آقای مهندس موسوی بودند.
برخی از افرادی که عضو حزب جمهوری اسلامی بوده و از نزدیک نیز با امام آشنا بودند نقل میکنند که ظاهرا امام خیلی با تشکیل حزب موافق نبودهاند. نظر شما در این باره چیست؟
اجازه دهید من خاطرهای که از آقای هاشمی شنیدهام را در این باره برای شما نقل کنم. زمانی که بحث تشکیل حزب جمهوری اسلامی شد آقای هاشمی به همراه مرحوم شهید بهشتی، شهید باهنر و آیتالله خامنهای خدمت حضرت امام میرسند و شهید بهشتی میگویند ما میخواهیم حزبی تشکیل دهیم. امام میفرمایند که جامعه روحانیت مبارز هست. شهید بهشتی میگوید که جامعه روحانیت برای روحانیون است اما ما میخواهیم حزبی وسیع با مشارکت مردم تشکیل دهیم. امام هم ظاهرا میفرمایند اگر در مقابل جامعه روحانیت قرار نمیگیرد عیبی ندارد. از آنجا که مرحوم شهید بهشتی و آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی عضو جامعه روحانیت مبارز بودند موضوع حل میشود و امام نیز ظاهرا دیگر ایرادی نمیگیرند.
اما در سال ۵۸ و زمان انتخابات ریاست جمهوری میان حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز شکاف ایجاد میشود.
بله، اما در آن اوایل اینطور نبود و دو طیف روحانیت یعنی حزب و جامعه روحانیت با هم همراه بودند و حتی خیلی از افرادی که برای خبرگان قانون اساسی پیشنهاد کردند یکسان بودند. آن اختلافات بعدها به وجود آمد که البته بعضی از آنها تقریبا حل شد!
شما پس از دبیرکلی آیتالله خامنهای شاخه بانوان حزب را تاسیس کردید؟
خیر. قبل از آن هم در زمان مرحوم شهید بهشتی بخش بانوان حزب وجود داشت و من هم عضو آن بودم اما خیلی فعال و مستقل نبود. اما بعد از دبیرکلی آیتالله خامنهای ما آن را فعال کردیم و حتی ایشان کمک کردند که شاخه بانوان پا بگیرد و بتواند به نحو خوبی فعالیت کند.
ظاهرا دختران آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در شاخه بانوان حزب عضویت داشتند و حتی برخی از همسران سران کشور نیز عضو این شاخه بودند؟
بله. مثلا من به خاطر دارم خانم فاطمه هاشمی، دختر ارشد آیتالله هاشمی نیز در شاخه بانوان حزب بودند. فکر میکنم خانم فائزه هاشمی نیز عضویت داشتند و فعالیت میکردند.
هزینههای جامعه زینب(س) از کجا تامین میشد؟
بعد از مدتی که فعالیتهای ما آغاز شد به این مشکل برخوردیم که جا و مکان مشخصی برای فعالیتهای خود نداریم و هزینههایی هم داشتیم که نمیتوانستیم آنها را تامین کنیم. آن زمان برای خرید دفتر و فعالیتهایمان حدود ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان لازم داشتیم که ۱ میلیون و ۶۰۰ را مالک دفتر برای خمس ظاهرا بدهکار بود که گفت در صورت اجازه امام، این مبلغ را کسر خواهد کرد. ما از امام درخواست کردیم که این مبلغ را به دفتر هدیه کنند و ایشان فرمودند که کل این مبلغ را از سهم امام اجازه میدهم که در حال حاضر نامهاش هم موجود است. امام در واقع هم برای خرید این دفتر مبلغ آن را ارائه کردند و هم برای جامعه زینب دعا کردند و در واقع مایل بودند که بانوان فعالیت گسترده و چشمگیری داشته باشند.
به نظر شما چرا امام برای فعالیتهای یک گروه که همه آن را بانوان تشکیل میدهند چنین اجازهای دادند؟
امام مطلقا دید منفی نسبت به فعالیتهای سیاسی بانوان نداشتند و از آن حمایت میکردند. به همین جهت بود که از فعالیتهای ما حمایت و تائید میکردند.
به همین دلیل می فرمائید امام فعالیتهای سیاسی شما را تائید و از آن حمایت میکردند یا موارد دیگری هم بود؟
موارد دیگری هم وجود داشت. مثلا یک بار همراه آیتالله محمد یزدی در کنفرانس کنترل جمعیت در چین شرکت کردیم. پس از آنکه از سفر بازگشتیم آیتالله یزدی خدمت امام رسیدند تا گزارش سفر را ارائه کنند. گفتند ما در این سفر ۷ یا ۸ پیشنهاد دادیم که ۴ تا از آنها پیشنهاد بهروزی بود و ۴-۳ پیشنهاد هم از آقایان بود و دو پیشنهاد بهروزی پذیرفته و در چین هم تبدیل به قانون شد! من آن زمان ۲ پیشنهاد ارائه کرده بودم که مربوط به حقوق زنان میشد و زمانی که حضرت امام این پیشنهادات را شنیدند بسیار خوشحال شدند و فرمودند خدا شما را تائید کند. این مورد دومی بود که حضرت امام فعالیتهای ما را تائید کردند.
شما پیش از انقلاب نیز با امام در ارتباط بودید و ایشان با شما و فعالیتهایتان آشنا بودند؟
بله. ما فعالیتهای سیاسی از پیش از انقلاب داشتیم. بعد از انقلاب هم یک بار در مسجد قبا جلسهای داشتیم که برخی از خانمها در آنجا جمع شدند و گفتند ما در راه انقلاب نتوانستیم شهیدی تقدیم کنیم و یا کار خیلی برجستهای انجام ندادیم به همین خاطر تصمیم گرفتیم طلا و جواهرات خود را جمع و تقدیم محضر امام کنیم تا در راه انقلاب هزینه شود. ما این موضوع را در آن زمان با مرحوم شهید مفتح مطرح کردیم و ایشان هم موضوع را به امام منتقل کردند و امام هم بسیار خوشحال شدند و فرمودند زنان ایرانی در انقلاب اسلامی نقش بسیار برجستهای داشتند و کاری خدیجهوار کردند و اولین گروه زنان که خدمت امام رسیدند زنان نازیآباد بودند. یک بار دیگر هم ما با زنانی که پیش از انقلاب هستههای مقاومت را تشکیل داده بودند از حسینیه ارشاد با حدود ۳۰ اتوبوس خدمت حضرت امام رسیدیم و با ایشان دیدار کردیم و ایشان هم با فعالیتهای سیاسی ما آشنا بودند.
در واقع جامعه زینب(س) از دل شاخه بانوان حزب بیرون آمد؟
بله به نوعی همینطور است و ما بعد از شاخه بانوان حزب جمهوری اسلامی، جامعه زینب(س) را تاسیس کردیم.
نظر حزب و یا امام در این باره چه بود؟
نظر ایشان مثبت بود. حتی به خاطر دارم از امام سؤال کردم وجوهاتی که استفاده میکردیم را میتوانیم در جای دیگر مثل جامعه زینب(س) هزینه کنیم؟ امام فرمودند شما اجازه دارید وجوهات را هر طور که صلاح میدانید مصرف نمائید. این افتخار ماست که حضرت امام به تنها تشکیلاتی که اجازه دادند از سهم امام استفاده کنند تشکیلات ما بود و ایشان واقعا نظر مثبتی نسبت به بانوان و فعالیتهای آنها داشتند.
شما ظاهرا در لیست نمایندههای ائتلافی مجلس اول هم بودید.
بله. نام من در لیست کاندیداهای ائتلافی میان حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب و سازمان فجر اسلام بود. من در مجلس اول حضور داشتم و از نزدیک در جریان فضای سیاسی کشور و تقابل گروههای سیاسی بودم.
حزب جمهوری اسلامی تا چه حد در مجلس شورای اسلامی نفوذ داشت و میتوانست اثرگذار باشد؟
حزب جمهوری در مجلس اول اکثریت قوی و خوبی داشت. آقای هاشمی که رئیس مجلس بودند و بسیاری از اعضای حزب هم در مجلس اول چه از تهران و چه از شهرستانها رای خوبی آورده بودند. حزب در واقع تا حد زیادی مجلس اول را در اختیار داشت.
نظر شما :